۲-۱-۵- نگرش
ازآنجاکه اصطلاح نگرش ازنظر روانشناسان معانی مختلفی دارد، جای تعجب نیست اگر در روانشناسی به تعریفهای گوناگونی از این مفهوم روبرو شویم. در یکی از قدیمیترین کاربردهای این کلمه معنی آن وضع و حالت بدنی بود، مثلاً در آزمایشهای اولیه مربوط به زمان واکنش، آزمایشگران وقتی از آمادگی آزمودنی برای پاسخ دادن به یک محرک سخن میگفتند، از کلمه نگرش استفاده میکردند؛ اما در تعاریف فعلی، نگرش بیشتر به جنبه ذهنی و روانی فرد اطلاق میشود، هرچند آمادگی برای عمل یا پاسخ دادن به یک محرک همچنان در این تعاریف حفظ شده است (کریمی، ۱۳۸۰). به چند تعریف از نگرش در زیر اشاره میکنیم:
نگرش یک حالت روانی و عصبی آمادگی است که از طریق تجربه سازمانیافته و تأثیری هدایتی یا پویا بر پاسخهای فرد، در برابر کلیه اشیاء یا موقعیتهایی که به آن مربوط میشود، دارد (آلپورت، ۱۹۳۵ به نقل از کریمی، ۱۳۸۷). ترکیب شناختها، احساسها و آمادگی برای عمل نسبت به یکچیز معین را نگرش شخص نسبت به آن چیز میگویند (صناعی، ۱۳۷۴ به نقل از کریمی، ۱۳۸۷). امروزه در تعریف نگرش ترکیبی از عناصر موجود در دو دیدگاه یادگیری و شناختی موردتوجه قرار دارد. نگرش نسبت به هر شئ، اندیشه، شخص، گروه و یا موقعیت، به عنوان جهتگیری پایدار با عناصر شناختی، عاطفی[۶۳] و رفتاری[۶۴] تلقی میشود. بخش شناختی نگرش شامل همه افکار، حقایق، دانشها و باور داشتهایی است که شخص در مورد موضوع نگرش دارد. بخش عاطفی شامل تمامی عواطف بهویژه ارزشگذاری مثبت یا منفی شخص نسبت به موضوع نگرش است؛ بنابرین، نگرش ازیکطرف با آموختهها و تجارب قبلی ما و از سوی دیگر با برداشت ذهنی زمان حال ما در مورد موضوع نگرش در ارتباط است و درهرصورت واکنش مثبت یا منفی ما را نسبت به اشیاء، موقعیتها، سازمانها، مفاهیم و افراد برمیانگیزد (پاشاشریفی، ۱۳۷۶). نگرش نظامی بادوام است که شامل یک عنصر شناختی، یک عنصر احساس و یک تمایل به عمل است (Friedman et al,1970؛ به نقل از کریمی، ۱۳۸۷). نگرش مفهومی انتزاعی است که صاحبنظران درباره تعریف آن اتفاقنظر ندارند. تعریف (Friedman et al,1970؛ به نقل از کریمی، ۱۳۸۷) که نگرش را شامل سه عنصر شناختی، عاطفی و تمایل به عمل میداند تعریفی است که بیشتر روانشناسان اجتماعی روی آن اتفاقنظر دارند. عنصر شناختی شامل اعتقادات و باورهای شخص درباره شئ یا اندیشه است. عنصر احساسی یا عاطفی آن است که معمولاً نوعی احساس عاطفی با باورهای ما پیوند دارد؛ و تمایل به عمل، به آمادگی برای پاسخگویی به شیوهای خاص اطلاق میشود.
۲-۱-۵-۱- ویژگیها و ابعاد نگرش
نگرشها دارای سه ویژگی هستند:
نخست اینکه هر نگرشی معطوف به یک موضوع است که میتواند شخص، رویداد یا موقعیت خاصی باشد.
دوم اینکه نگرشها معمولاً ارزشیابانه اند؛ یعنی در آن ها باور به خوب یا بد بودن، مناسب یا نامناسب بودن، باارزش یا بیارزش بودن نهفته است.
سوم آنکه نگرشها معمولاً دارای ثبات و دوام قابل توجهی هستند (کریمی، ۱۳۸۷).
هر یک از عناصر نگرش خو دارای دو بعد دیگر هستند: یکی نیرومندی یا شدت[۶۵] و دیگری درجه پیچیدگی[۶۶]. نیرومندی یا شدت، ترکیب جهت و نیرومندی نگرش نسبت به هر یک از عناصر نگرش است. عناصر نگرش ازنظر درجه پیچیدگی نیز میتوانند متغیر باشند؛ در بعد شناختی، اطلاعات شخص نسبت به موضوع نگرش، ممکن است بسیار ساده باشد یا مجموعهای از اطلاعات پیچیده را شامل شود. بعد عاطفی ممکن است شامل یک علاقه یا نفرت ساده یا شامل علاقه ها و نفرتهای پیچیده و گوناگون باشد و بعد رفتاری ازنظر میزان پیچیدگی میتواند از رفتار ساده در مقابل موضوع نگرش تا رفتارهای پیچیدهتر را در مورد آن در برگیرد (کریمی، ۱۳۸۰).
۲-۱-۵-۲- چگونگی شکلگیری نگرشها
نظریهپردازان نگرش معتقدند که نگرشها به جند شیوه آموخته میشوند که عبارتاند از:
الف. تجربه مستقیم[۶۷]: نگرش مثبت، نسبت به یک شئ ممکن است حاصل تجربه مستقیم و خوشایند ما با آن شئ باشد. همینطور است نگرش منفی ما که میتواند حاصل تجربه تلخ ما با یک شئ باشد.
ب. در معرض قرار گرفتن صرف[۶۸]: گاهی ما بدون اینکه برنامهریزی خاصی وجود داشته باشد، در معرض محرک یا محرکهایی قرار میگیریم و همین عمل نگرش ما را نسبت به آن محرک یا محرکها شکل میدهد. در این جریان، تکرار نقش مهمی را ایفا میکند.
پ. شرطی شدن کلاسیک[۶۹]: در این نظریه اعتقاد بر این است که وقتی یک شئ خنثی با یک شئ غیر خنثی همراه شود، بهتدریج خواص شئ غیر خنثی را پیداکرده و در ما همان نگرش را برمیانگیزد که نسبت به شئ غیر خنثی داشتیم.
ت. شرطی شدن کنشگر: طبق این نظریه رفتارهایی که به نتیجه خوشایند برسند، تقویت و تکرار میشوند و رفتارهایی که به نتایج ناخوشایند برسند، تکرار نمیشوند؛ بنابرین طبق این نظریه، اظهارنظر یک فرد در مورد موضوعی، اگر مورد استقبال، تأیید و تشویق قرار گیرد. این اظهارنظر تکرار شده و به صورت یک نگرش مثبت درمیآید.
ث. یادگیری مشاهدهای[۷۰]: این نظریه بر این باور است که بسیاری از نگرشهای ما از طریق مشاهده نگرشهای دیگران و از طریق الگو و سرمشق گیری شکل میگیرند. بهویژه مشاهده تقویت و نگرش خاصی در دیگران، سبب تقویت جانشینیان نگرش در ما میشود.
ج. مقایسه اجتماعی[۷۱]: طبق این دیدگاه ما به مقایسه خودمان با دیگران تمایل داریم تا بدانیم که آیا دیدگاههای ما در مورد واقعیتهای اجتماعی درست است یا خیر و بدین ترتیب، نگرشهای درست را در مقایسه با دیگران، انتخاب و حفظ میکنیم.
چ. حرکات ماهیچهها: مطابق این نظریه ما چیزهایی را که دوست داریم یا منقبض کردن ماهیچههای بازو، پس میزنیم؛ بنابرین، با در نظر گرفتن وضعیت ماهیچههای بازو میتوانیم به مثبت یا منفی بودن نگرش خود نسبت به یک شئ پی ببریم.
ح. عوامل ژنتیکی: برخی از صاحبنظران عوامل ژنتیکی را در شکلگیری نگرشها مؤثر میدانند. مطالعات انجامشده در سالهای اخیر در مورد دوقلوها نشان داده است که دوقلوهای همسان ازنظر نگرشها شباهت بیشتری به هم دارند تا دو قلوهای ناهمسان و افراد غریبه، حتی اگر این دوقلوهای همسان در محیطهای کاملاً متفاوت پرورشیافته باشند (کریمی، ۱۳۸۷).
همانطوری که ملاحظه میشود شکلگیری نگرش مقدمتاً به صورت یک فرایند یادگیری آغاز میشود. شخص در معرض اطلاعات و تجربه های مربوط به یک شئ یا موضوع خاص قرار میگیرد و براثر فرایندهای تقویت و تقلید، نگرشی نسبت به آن شئ یا موضوع پیدا میکند؛ اما وقتیکه نگرش شکل گرفت، اصل ثبات شناختی اهمیتی افزایشی پیدا میکند، یعنی فرد دیگر حالتی منفعل نخواهد داشت. او اطلاعات ناهمساز را رد یا تحریف میکند و اطلاعات همساز را بهآسانی میپذیرد (کریمی، ۱۳۸۷).
فرم در حال بارگذاری ...