■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
شخصیت اصلی قصه، نجاری ماهر است، نجاری جزء حرفه و پیشه محسوب میشود. پس اصیب از صاحبان حرفه و جزء طبقهی متوسط جامعه است.
وزیر و پادشاه از دیگر شخصیتهای این قصه هستند. وزیر همان است که در دیگر قصهها وصف آن آمده، مکار و حیلهگر و البته تا حدودی حسود. شاه نیز شخصیتی منفعل و دهنبین دارد، کما اینکه استفادهی وی از رمالان و فالگیران نشاندهندهی خرافاتی بودن او نیز هست. احمد، پسر پادشاه، شخصیت دیگر قصه است که چندان در مورد او و اعمالش توضیحی داده نشده است.
این قصه در کتاب افسانههای کردی ضبط گردیده است. اگر فرض بگیریم که قصه در کردستان اتفاق افتاده، رفتن احمد و اصیب به مصر برای یافتن دختری که احمد عاشقش شده، کمی عجیب به نظر میرسد، به ویژه با در نظر گرفتن این مطلب که احمد در حین شکار، دختر را کنار چشمهای میبیند. به نظر میرسد با توجه به پایان قصه و شباهتی که با قصهی یوسف پیامبر دارد، انتخاب مصر بیشتر برای نزدیک ساختن این شباهت بوده و مصر شهری در همان نزدیکیها بوده است. دلیل دیگری که این ادعا را تقویت میبخشد، این جمله از قصه است:«احمد و اصیب بار سفر بستند و به مصر رفتند. هنگام غروب به آنجا رسیدند…».
شخصیت دیگری که در قصه وجود دارد، پیرزنی است که نقش پیغامبری بین احمد و دختر پادشاه مصر را ایفا میکند. اصولاً در قصهها، این نوع واسطهگری به دست پیرزنان انجام میشود.
¨ آداب ورسوم
بهنظر میرسد نشاندن متهم بر ستون رسوایی یکی از رسومی بوده که در کردستان انجام میشده است.
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت.
در این قصه، اصیب نجار فقیری است که به واسطهی حضور در دربار شاه و کمک به شاهزاده موفق به ازدواج با دختر پادشاه میشود و این امر موجب بهبود زندگی وی میگردد. در واقع در این قصه و قصههای مشابه، قهرمان تنها با رابطه با مرکز قدرت و ثروت میتواند زندگی خود را دگرگون کند.
■ عناصر روانشناسی
دنبال کردن غزال توسط احمد و رسیدن به چشمه و دیدن دختر زیبارو را میتوان از لحاظ روانشناسی چنین بررسی کرد. احمد در حین شکار به دنبال خویشتن خویش است، غزالی او را به سوی چشمه و دختر، نماد ناخودآگاه راهنمایی، میکند و بعد ناپدید میشود، نشان از نیروهای درونی فرد است که کمک میکنند فرد به تکامل روانی برسد. پیوستن به دختر و ازدواج با وی نیز نشان از یگانه شدن و اتصال خودآگاه و ناخودآگاه است که این امر تکامل روانی را به دنبال دارد.
■ باورهای عامیانه و خرافی
کمک گرفتن از رمالان و فالگیران برای انجام کارها، از باورهای خرافی رایج در میان مردم بوده و هست. رمل کلمهای عربی و به معنی پیشگویی است. در ایران رمل، پیشگویی کردن به وسیلهی طاس نرده تخت است. رمالان کسانی هستند که هفت یا هشت طاس دارند، این طاسها در دو رشته سیم کشیده شده و از برخورد این طاسها آیندهی اشخاص تعیین میشود. فالگیران نیز کسانی هستند که مقابل خود جدولی با سی یا چهل تختهی کوچک که حروفی روی این تختهها نوشته شده است. مراجعهکننده پول خود را روی یکی از تختههای کوچک میگذارد. فالگیر کتابی را ورق می زند، در اوراق این کتاب انواع شکلها ترسیم شده است. شکلی که با شکل تخته مربوط باشد، فال آن فرد است (نقل به تلخیص،ماسه، ۲۵۳۵«۱۳۵۵»:۴۴۷).
■ سایر عناصر
______________
۳-۵۲- استاد بوعلی
* خلاصهی قصه
شهریاری بود که زنش مرده بود، پادشاه به اصرار دخترش با زنی زیبا و مهربان ازدواج کرد. روزی زن بیمار شد و هیچ یک از پزشکان نتوانستند او را درمان کنند. ناگهان به یاد بوعلی افتادند و او را به قصر دعوت کردند. بوعلی بیماری همسر پادشاه را درمان کرد و در عوض پاداش، از پادشاه خواست که از کتابهایی که در دفترخانهی پادشاه بود، استفاده کند. پادشاه قبول کرد و بوعلی مدتی در قصر ماند. روزی بوعلی تصمیم گرفت، برای دیدار مادر خود به خارج از قصر برود. پادشاه قبول نکرد. مدتی گذشت. دختر پادشاه به او گفت: « مرا به عقد بوعلی درآورید تا همیشه اینجا بماند». پادشاه به این دلیل که بوعلی شاهزاده نبود، حاضر به این کار نشد. بوعلی از این که بزرگزادهی نادان را بر دانشمندی ترجیح داده بودند، ناراحت شد و از شهر گریخت. از آنجا که پادشاه به دنبال وی بود، در دامنهی الوند چادر زد و همانجا زندگی کرد. آنچه که از سفر خود به آن شهر به دست آورد، پنج دفتر دانش بود.
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
______________
¨ کنشهای اساطیری
_______________
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
__________________
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
ابوعلیسینا، از چهرههای تاریخی راه یافته به قصههای عامیانه است. وارد شدن به افسانههای عامیانه، در حقیقت راه یافتن به باورهای مردم است. در این قصه از روش درمانی ابنسینا، بخشی از زندگی وی و همچنین نحوهی نوشتن کتابهایش بحث میشود.
در این قصه، ضمن به تصویر کشیدن بخشی از زندگی ابنسینا، تقابل دو طبقهی فرادست و فرودست را نیز نشان میدهد. پادشاه با وجودی که نجات همسرش را مرهون ابنسینا است؛ اما به دلیل فاصلهی طبقاتی که یک شاهزاده با یک طبیب داشته، حاضر نمیشود دختر خود را به عقد ابنسینا درآورد. با توجه به بعد تاریخی این قصه، این تقابل بیشتر نمود یافته است.
¨ آداب و رسوم
_____________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
______________________
■ عناصر روانشناسی
_______________
■ باورهای عامیانه و خرافی
__________________
■ سایر عناصر
___________
۳-۵۳- استخاره کن
* خلاصهی قصه
بز، گوسفند و گوسالهای خیلی لاغر بودند، به همین دلیل هر سه به کوه رفتند. کمی که راه رفتند، شب شد. هر سه روی درختی رفتند تا از گرگ در امان باشند. نیمههای شب گرگی از راه رسید. گرگ تا چشمش به این سه افتاد، تصمیم گرفت استخاره کند تا اول کدام یک را بخورد. بز که شاهد این ماجرا بود، فریاد زد:« آهای استخاره کن را بگیرید!» گوساله ترسید و از بالای درخت، جلوی پای گرگ افتاد. گرگ که انتظار چنین چیزهایی را نداشت، وحشت کرد و پا به فرار گذاشت.
■ عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
______________
¨ کنشهای اساطیری
______________
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
_________________
■ عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
این قصه، قصهای تمثیلی برای بیان پیروزی عقل بر نادانی است. در این قصه بز نماد انسانهایی است که در فرصت مناسب از عقل و هوش خود استفاده میکند و نه تنها خود، بلکه دیگران را نیز نجات میدهد. گرگ نماد انسانهایی نادان که فرصتها را با نادانی خود از دست میدهند، همچنین استخاره کردن گرگ نشان از رفتار انسانهایی که از عقل خود استفاده نمیکنند.
¨ آداب و رسوم
_________
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
____________________
فرم در حال بارگذاری ...