آیات قرآن؛
روایات؛
اصول عملیه.
بند اول: قرآن
۲ - ۳ - ۱ – ۱٫ سوره جمعه
اینکه سورهای مجزا در فضیلت روز جمعه نازل شده، نشاندهنده اهمیت این روز و فریضه نماز جمعه است.
اینکه قبل از آیهی مذکور زمینههایی مطرح شده که مقدمهای هستند برای تأکید بر این فریضه. سوره با این مطلب آغاز شده که هر آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح خداوند را میگویند. بنابراین انسان که در تمام آسمانها و زمیناشرف مخلوقات است نیز نباید از تسبیح خداوند غافل شود بلکه ذکر و طاعت انسان باید از سایر مخلوقات بیشتر باشد.
سپس خداوند تبارک و تعالی خود را توصیف میکند به اینکه مالک جهانیان است و بر همه مخلوقات واجب است که اطاعت او را نمایند و بعد از آن خود را به قدوس بودن و منزه بودن از ظلم و کار بیهوده توصیف می کند و انسان را مکلف به طاعت خود کرده تا به سعادت و درجات بالای آن دست یابد. بعد انسان را آگاه می کند که خودش غالب و عزیز است و اگر مخالفت امر خداوند را نماید در دنیا و آخرت دچار عقوبت الهی خواهد شد. زیرا خداوند حکیم است و امر و نهی او فقط از روی حکمت است پس نباید از حقوق الهی تجاوز کرد. در ادامه یادآور میشود که بر بندگانش منت گذاشته که در بین امتهایی که عاری از علوم و معارف هستند رسول و فرستادهای از خودشان مبعوث کرده تا آیات الهی را بر آنان تلاوت کند و آنها را از صفات زشت و کاستیها و جهل پاک کند در حالی که قبل از آن در ضلالت و گمراهی بوداند. سپس بیان میفرماید که این فرستاده خداوند دستوراتی میدهد که تنها اختصاص به قوم واحد و افراد خاص ندارد بلکه شریعت او باقی است و حلال او تا ابد حلال است و حرام او تا قیامت حرام است؛ تا کسی گمان نکند که این احکام فقط برای امت آن زمان وضع شده و شامل امتهای بعدی نمیشود.
در پایان سوره خود را به عزیز و حکیم بودن توصیف میکند و مردم را انذار میدهد و شأن و منزلت نبوت را بزرگ میشمرد و به همین جهت نباید با پیامبر مخالفت کنند چرا که شریعت الهی را به ارمغان میآورد. سپس وعده میدهد انسان را به مرگ که هیچ گریزی از آن نیست و به تبع آن عذاب و عقاب برای آنانکه منکر خدا و دین او و رسول اویند و نیز آگاه میکند که ولایت از آن خداوند است که سعادت جز با عمل به دستورات خدای تبارک و تعالی بوجود نمیآید.[۱۰۳]
تمامی این تمهیدات را بیان میکند تا آنجا که میفرماید:
﴿یا أیّها الّذینَ آمَنوا إذا نُودیَ للصَّلاه من یوم الجمعه فاَسعَوا إلی ذکرِ الله و ذَروالبَیع ذلکُم خَیرٌ لَکُم إن کنتُم تَعلَمون* فإذا قُضیت الصَّلاۀ فَانتَشِروا فی الأرض وابتَغوا مِن فَضلِ الله و اذکُروا الله کثیراً لعلَّکم تُفلحون * و إذا رأوا تجاره أو لَهواً انفضّوا الیها و تَرَکوکَ قائماً قل ما عندالله خیرٌ من اللَّهو و من التّجاره و الله خیرُ الرّازقین﴾.[۱۰۴]
۲ - ۳ - ۱ - ۱ – ۱٫ نگاهی اجمالی به شأن نزول آیه
در کتاب مناقب ابن شهرآشوب از قول ابن عباس نقل شده: آیهی ﴿و إذا رأوا تجارۀ أو لهواً انفضّوا إلیها و ترکوک قائما﴾، هنگامی نازل شد که در مدینه تورم اقتصادی و قحطی و گرسنگی پدید آمد و در همان شرایط بود که دحیه کلبی از شام حرکت کرده بود در روز جمعه وارد شهر مدینه شد و شروع به نواختن طبل کرد تا مردم ببینند او وارد شهر شده است. پس مردم در حالی که پیامبر خطبه میخواندند متفرق شدند و به دور او جمع شدند و تنها کسانی که در جای خود باقی ماندند، حضرت علی، امام حسن، امام حسین، حضرت زهرا «علیهم السلام»، سلمان، ابوذر، مقداد و صهیب بودند. پیامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» فرمودند: در روز جمعه خداوند به این مسجد نظر دارد زیرا اگر این طایفه که در اینجا نشستهاند و در مسجد باقی ماندند نبودند، بر همه شهر مدینه بلا نازل میشد و مانند قوم لوط بر آنها سنگ باریدن میگرفت و آیهی سوره نور که میفرماید رجال لا تلهیهم تجاره[۱۰۵] مصداق همین چند نفر بود که در مسجد باقی ماندند.[۱۰۶]
برخی مفسران بر این باورند که این واقعه سه بار در مدینه روی داد و هر بار مردم در حال شنیدن خطبههای جمعه بودند که کاروانی از کالاها از شام رسید و مردم برای خرید کالا شتافتند و آیه مذکور، این کار آنان را نکوهش کرد.[۱۰۷]
البته علامه مجلسی معتقد است که این آیات هنگام ایراد خطبههای نماز عیدین نازل شدهاند؛ نه در روز جمعه؛ زیرا در نماز عیدین خطبهها فرع بر نماز میباشند و بعد از نماز ایراد میشوند که اگر کسی بنشیند و به آن گوش دهد فضیلت بیشتری دارد و ترک کردن آن خطا نیست؛ هرچند اگر کسی خطبههای عیدین را رها کند و برود به امور لهو و لعب پردازد نیز جایز نیست.
بنابراین آیه تناسب با کسانی دارد که این سنت پیامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» یعنی گوش دادن به خطبهها را ترک کردند تا آنجا که خداوند میفرماید: ﴿قل ما عندالله خَیر من اللَّهو و من التجاره﴾.[۱۰۸]
اما اگر بخواهیم آیه را ناظر بر خطبههای نماز جمعه بدانیم آنطور که اکثر مفسرین بر این عقیدهاند میتوان گفت که این آیه قبل از آنکه نماز جمعه به عنوان فریضه واجب شود نازل شده. آن موقعی که احکام آن اعم از وجوب سعی و تحریم خرید و فروش و غیره وضع نشده بود. چون در این صورت فقط تارکین نماز را ذم و نکوهش نمیکرد. اما اگر بگوییم که منظور از قول خداوند جایی که فرمود و ترکوک قائماً، منظور قائماً فی الصلاه بود نه قائماً فی الخطبه مسئله مشکلتر میشود زیرا ترک خطبههای نماز جمعه و مشغول شدن به تجارت و لهو و لعب گناهی سبکتر از ترک خود نماز دارد. پس منظور از آیه ترک خطبههای نماز عیدین است که سیاق آیات بعدی سوره جمعه نشان میدهد که خداوند میخواهد منافقین را سرزنش کند که در روز جمعه و عیدین به دنبال لهو و تجارت میروند و پیامبر را در حال ایراد خطبه و موعظه و نصیحت ترک میکنند.
دحیله کلبی از کسانی بود که جنگ بدر را شاهد بود و آن زمان هنوز مسلمان نشده بود و در آن شرکت نکرد و روایات نشان میدهند که آیه در اوائل هجرت پیامبر به مدینه نازل شده است و ایشان نماز جمعه را از روی سنت اجرا میکردند و هنوز نماز جمعه واجب نشده بود.[۱۰۹]
بنابراین همین نظر آقای بروجردی عدم استفاده وجوب نماز جمعه از این آیه است که در بخش دیدگاهها و نظرات فقها بیان خواهد شد.
۲ - ۳ - ۱ - ۱ – ۲٫ شأن نزول آیه
می توان گفت که نزول آیه موجب تثبیت و وجوب سنت نبوی است: یعنی خدای تعالی عمل پیامبر را تصدیق و بلکه واجب فرموده و بعید نیست بگوییم ظاهر آیه شریفه دلالت بر حرمت ترک صلاه و عدم حضور بعد اقامه جمعه دارد. یعنی علی فرض اینکه اقامه نماز جمعه واجب تعیینی نباشد، لکن بعد از اقامه جمعه یک امر و یک نهی دارد. امر به اینکه در نماز جمعه شرکت کنید و نهی از ترک بعد از اقامه پس حرام است. همانطور که ترک صلاه یومیه حرام است. ولی بحث وجوب اقامه دلیل خاص میطلبد که آیه شریفه صراحت در آن بلکه ظهور در وجوب اقامه ندارد. فقط در صورت ندا داده شدن (إذا نودی للصلوۀ…) واجب میشود که مسلمانان شرکت کنند. اما اصل وجوب اقامه دلیل خاص میطلبد.
۲ - ۳ - ۱ - ۱ – ۳٫ خطاب در آیه
همانطور که قبلاًاشاره کردیم، بنا بر عقیده برخی مفسرین، آیه را مشکل است بتوان حمل بر وجوب تعیینی نماز جمعه کرد اما در اینکه آیه در مقام تأکید بر نماز جمعه میباشد همه متفق القول هستند.
کسانی که قائل به وجوب تعیینی نماز جمعه در زمان غیبت نیستند، معتقدند که منظور از نداء در آیه این است که وقتی نماز جمعه اقامه شد مسلمانان بیایند و اقامه جمعه کنند و خرید و فروش را رها کنند. بنابراین مفاد شرط در جمله دلیل بر این است که اگر ندا داده نشد و اجتماع میسر نشد تکلیف بر شما نیست که حتماً نماز جمعه برپا کنید مانند نماز یومیه که هم میتوان به جماعت خواند و هم فرادی. منتهی اینجا به جای دو رکعت چهار رکعت خوانده میشود. بنابراین آیه را اینطور تفسیر میکنند که ولی امر مؤمنین باید بتواند نماز جمعه برپا کند؛ مانند پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم» که در مدینه توانستند در مدینه شرایط اقامه نماز جمعه را فراهم کنند اما وقتی در سفر بودند یا خطری ایشان را تهدید میکرد، و یا در هنگام جنگها این نماز را برپا نمیکردند.[۱۱۰]
نتیجه آن که خطاب در آیه به مؤمنین است نه مسلمین و اگر از روایات استفاده شود که بین مؤمن و مسلم فرق وجود دارد، مؤمن کسی است که ایمان به ولایت امیر المؤمنین و ائمه هدی داشته باشد. بنابراین چنانچه در زمان غیبت کبری به مؤمنین گفته شد اگر نماز جمعهای با حضور کسی که امام معصوم او را نصب فرموده اقامه شود و یا آن که اقامه کننده نماز جمعه حکومت اسلامی به پا شده به امر ولی فقیه باشد، در چنین نماز جمعهای باید شرکت نمایند، شرکت در چنین نماز جمعهای بر مؤمنین واجب خواهد بود. این معنی وجوب شرکت، با وجوب شرکت در بلادی که عامه اقامه جمعه میکنند و یا در زمانهایی که این چنین نبود (مانند عصر عثمانی) تفاوت دارد و خارج از استدلال به این آیه خواهد بود و خدشههای مختلف ممکن است بر آن وارد شود.
به هر حال چون آیه فرموده است: یا ایها الذین آمنوا این خطاب کلی و عمومی است و نمیتوانیم اهمیت نماز جمعه را به مخاطبین آن زمان اختصاص دهیم. این خطاب میتواند همه را در هر عصر شامل شود.[۱۱۱]
۲ - ۳ - ۱ - ۱ – ۴٫ احکام فقهی آیه
احکامی که مفسرین از این آیه استنباط نمودهاند با توجه به معانی مفردات آیه وجوب سعی در ذکر خدا است که با توجه به قراین و شواهد موضوع و روایات ذیل آیه مراد وجوب اقامه نماز جمعه و پرهیز از هر کار دیگری است که منافی با آن باشد؛ مانند خرید و فروش و….
با بررسی معانی مفردات آیه، تناسب بین معنای آیه شریفه با معنای وجوب بیشتر درک میشود و این معانی خود قراین و شواهدی هستند بر ظهور آیه در وجوب و اهمیت آن که با وجوب تعیینی بودن بیشتر سازگاری دارد.
۲ - ۳ - ۱ - ۱ – ۴-۱٫ مراد از کلمه «نداء»
آیه دلالت بر این دارد که در این نماز گفتن اذان مشروعیت دارد و غالباً بعد از آنکه امام جمعه از منبر بالا رفت اذان گفته میشود. در تفسیر مجمع البیان گفته شده که «إذا نودی» یعنی اینکه اذان روز جمعه گفته شود و این هنگامی است که امام در روز جمعه بر منبر مینشیند و در زمان پیامبر اذانی جز این اذان نبود. صائب بن یزید میگوید پیامبر اکرم دو مؤذن داشتند که یکی از آنها بلال بود و وقتی پیامبر بر منبر مینشست مؤذن در کنار مسجد اذان میگفت و در این هنگام نماز اقامه میشد. سپس در زمان ابوبکر و عمر نیز چنین بود تا آنکه خلافت به عثمان رسید و تعدادمردم بیشتر شد و به دنبال آن فاصله خانهها تا محل اقامه جمعه نیز بیشتر گردید. او اذان دیگری را به اذان همیشگی اضافه نمود. اذان اول را سطح شهر میگفتند و بعد وقتی عثمان بر منبر مینشست مؤذن اذان دوم را میگفت و وقتی از منبر پائین میآمد نماز را اقامه میکرد. اما بیشتر فقها اذان دوم را حرام میدانند. حتی در برخی متون تاریخی آمده که اذان سوم هم وضع شده بود. این کار را بسیاری از فقها بدعت میدانند و برخی هم قائل به کراهت آن میباشند. در اینکه اذان دوم حرام است یا مکروه است اختلاف وجود دارد اما اذانی که بعد از صعود امام از منبر گفته میشود را اکثر فقها مستحب دانستهاند.[۱۱۲]
عبدالله بن میمون به نقل از امام صادق(ع) میگوید: پیامبر اکرم وقتی به نماز جمعه میرفتند در منبر مینشستند تا آنکه مؤذنین از اذان گفتن فارغ شوند. یعنی بعد از فراغ اذان، پیامبر مشغول خطبه میشدند. اما در حدیثی در اصول کافی به نقل از محمد بن مسلم آمده که از امام صادق «علیهالسلام» در مورد نماز جمعه سؤال کردم؛ فرمود: «نماز جمعه شامل اذان و اقامه هم میشود و امام جمعه بعد از اذان خارج میشود و از منبر بالا میرود».[۱۱۳] خلاصه آنکه اخبار دلالت دارند که اذان قبل از بالا رفتن امام جمعه از منبر مستحب است. شاید بتوان امر اول (یعنی پیامبر مینشست و منتظر اذان میشد) را دلیل مشهور بودن حدیث بدانیم و روایت دوم از محمد بن مسلم را این طور تفسیر کنیم که در زمان تقیه شیعه نقل شده است. همچنین میتوان میان دو روایت، قائل به تخییر شد.[۱۱۴]
از نظر بعضی فقها چون کلمه نودی به صیغه مجهول آمده استاشعار بر آن دارد که ندا کننده و دعوت کننده به جمعه شخصیتی عظیم الشأن است بنابراین حجت، اگر هم قائل به وجوب نماز جمعه در زمان غیبت نباشیم رجحان اقامه و شرکت در نماز جمعه از این آیه بخوبی مشخص میشود.
وقتی میفرماید: ﴿فإذا قضیت الصلاه﴾ نشان میدهد که اگر جمله را با مفهوم شرط در نظر بگیریم پس نباید قبل از نماز متفرق و پراکنده شوند.
اصل کلام تأکید بر حکم است که حین نماز جمعه خرید و فروش حرام است اما اگر بعد از نماز صورت گیرداشکالی ندارد.
توضیح آنکه دلالت آیه بر فوریت آماده شدن بر نماز میباشد و هر آنچه که باعث بازماندن از حضور در نماز جمعه میباشد حرام است علامه در کتاب منتهی نیز بر این باور است که بعد از ندا داده شدن به حضور در نماز جمعه خرید و فروش حرام است اما قبل از اذان و ندا حرام نیست. اما در کتاب ارشاد بر این عقیده است که تحریم بیع از زوال آفتاب به بعد است و شهید ثانی هم در شرح این کتاب بر همین مطلب اذعان دارد. اما این احتمال ضعیف بهنظر میرسد و عقیده بهتر آن است که بعد از ندا داده شدن خرید و فروش را حرام بدانیم. برخی هم بر این عقیدهاند کاری غیر از بیع حرام نیست و مشهور آرا نیز بر همین دلالت دارند. در اینکه آیا خود صیغه عقد باطل است یا باطل نمیشود نیز اختلاف است؛ اما عقیده مشهور بر آن است که عقد بیع باطل نیست و صحیح است اما دو طرف مرتکب حرام شدهاند.[۱۱۵]
پس نماز جمعه باید با شرایط آن صورت گیرد و ترک کردن نماز و توجه به تجارب، خرید و فروش و لهو و… را در هنگام نماز جمعه حرام است.
بیان اینکه روزی دهنده اصلی خداوند است پس نباید ترک طاعت او را کرد تا به دنبال روزی رفت بلکه وقتی ترک اطاعت خدا را کنیم و به دنبال روزی برویم آن را حرام کرده چرا که خودش روزی دهنده مطلق است.
نکته دیگر آنکه از اول و آغاز ندا تا پایان نماز جمعه معامله و خرید و فروش جایز نیست. البته حرمت معاملات دلیل بر اثم و گناه است و دلیل بر بطلان معاملات نیست. مطلب دیگر اینکه هرکس واجد شرایط شرکت در نماز جمعه است نباید به معاملات و کسب و کار بپردازد و کسانی که واجد این شرایط نیستند از این عموم مستثنیاند. پس نهایتاً بر واجدین شرایط حرام است نه غیر آنها. مسئلهای که یادآوری آن ضروری به نظر میرسد آنکه از دیدگاه برخی فقها اگر قائل به وجوب تخییری هم باشیم حرمت بیع باقی خواهد بود. بنابراین در هنگام وجوب تعیینی نماز جمعه حرمت معامله به طریق اولی به قوت خود باقی است.
۲ - ۳ - ۱ - ۱ – ۴-۲٫ مراد از سعی در نماز جمعه
منظور از سعی در نماز جمعه اهتمام در رسیدن به محل نداء است. که شخص عجله کند به خطبههای نماز جمعه برسد و کسی که قبلاً در محل ندا داده شده حضور یافته است منتظر بماند تا امام از منبر بالا برود. زمخشری در تفسیر خود کشاف میگوید منظور از سعی، قصد کردن است نه اینکه افراد بدوند سعی یعنی تصرف کردن در هر محلی است. یعنی مؤمنین در اتمام کارهای مستحبی روز جمعه مانند نظافت و عطر زدن عجله کنند و به سوی نماز بشتابند.
۲ - ۳ - ۱ - ۱ – ۴-۳٫ مراد از کلمه ذکر در آیه
در مورد این کلمه آراء گوناگونی از جانب مفسرین قرآن وجود دارد. دسته اول نظرات مختلفی را بیان نموده اند:
الف: به نظر مرحوم طبرسی ﴿واذکروا الله کثیراً﴾ یعنی اینکه خداوند را بهخاطر نیکیهایی که بر شما روا کرده شکر کنید و بر توفیق شما بر طاعات و ادای فریضه جمعه شکر کنید.
ب: گفته میشود که منظور از «ذکر» فکر کردن است؛ زیرا روایت داریم که یک ساعت تفکر از هفتاد سال عبادت بهتر است.
ج: یک نظر بر اینست که خداوند را در تجارت و زندگی روزمره خود به یاد داشته باشید زیرا از پیامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» نقل شده که فرمودند: هر کس خداوند را در زندگی روزمره خود به یاد داشته باشد برای او هزار حسنه نوشته میشود و خداوند او را در روز قیامت میآمرزد.
د: احتمال دارد که منظور از ذکر، یاد خدا باشد در طلب حاجتها. یعنی از خداوند غیر از حلال را نخواهی. (از خدا حاجت خود را بطلبید)
نتیجه آن که خداوند مؤمنین را امر فرموده است که تجارت و خرید و فروش و امثال آن را که از یاد خداوند غافل میسازد رها کنند.[۱۱۶]
دسته دوم مفسرین معتقدند که در این آیه منظور از ذکر خداوند همان نماز جمعه به همراه خطبههای آن میباشد که در بردارنده حمد و ثنا، دعا، امر به معروف و نهی از منکر میباشد که همه اینها ذکر خدا محسوب میشود و اینکه خطبه و نماز را توأمان ذکر خدا نامیده و ذکر را به کلمه الله اضافه کرده تأکید در تأکید است. مانند این آیه شریفه که میفرماید: ﴿أقم الصلاه إن الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر﴾؛[۱۱۷] میتواند کبرای قضیه در نظر گرفته شود و ذکر الله را صغری بدانیم و نتیجه بگیریم که نماز جمعه بزرگتر و عظیمتر از نمازهای یومیه است و تأثیر بیشتری در نهی از فحشاء و منکر دارد، چرا؟ زیرا این ذکر خدا در بردارندهی موعظه و ارشاد و نهی از محرّمات میباشد و چون اجتماع در چنین نمازی بزرگتر و عظیمتر از نمازهای جماعت یومیه است (زیرا همه مردم یک شهر و اطراف آن میآیند و جمع میشوند) بنابراین اثرات و فوائد آن بزرگتر و کاملتر میشود.[۱۱۸]
دسته سوم میگویند ممکن است ذکر خدا معنای عام داشته باشد اما میتوان از آن معنای خاص را هم برداشت کرد بدین صورت که ذکر خدا گرچه معنای اعم هم داشته باشد، در شرع چنین چیزی نداریم که دعوت به ذکر خدا به معنای عام شود و اگر ذکر خدا واجب دانسته شود در افعالی مانند نماز، حج و غیره هم به معنای خاص واجب دانسته شده است بنابراین مراد از ذکر خدا در آیه همان معنای نماز است نه ذکر به معنای عام؛ زیرا در آیه گفته شده ﴿إذا نودی للصلاۀ﴾. همچنین آیه میفرماید: ﴿فإذا قضیت الصلوۀ فانتشروا﴾ و این دلیل بر این است که ذکر به معنای نماز است و همان ذکر و یاد حقیقی خداست که بالاترین مرتبه ذکر است.
فرم در حال بارگذاری ...