«هر باری هُوَله، هن خِرَه شله».
هر بار ی که کج است، مال الاغ لنگ است. (دوستی، ۱۳۹۲: ۸۳).
۱-۲۲) کنایه از حیله گری و زرنگی
«جور روا فنه مِهِ».
مثل روباه حیله گری می کند. (رحیمی عثمانوندی، ۱۳۷۹: ۲۲۳).
«می یر هفت آو تر نماو».
از هفت دریا عبور کند خیس نمی شود. (نجف زاده قبادی، ۱۳۹۱: ۱۶۰).
«آو ژیر کَ یه».
آب زیر کاه است. (رحیمی عثمانوندی، ۱۳۷۹: ۲۱۷).
«چوی قرژنگ وَ هردِک سِرا مَچو».
مانند خرچنگ از هر دو طرف راه میرود. (نجف زاده قبادی، ۱۳۹۱: ۱۴۵).
«صد چهخو بسازی یکانی دسه نیری».
صد چاقو بسازی یکیشون دسته ندارد. (رحیمی عثمانوندی، ۱۳۷۹: ۲۳۳).
«چوی روا سی و دو فن یاد گرتیه».
مثل روباه همه مکر و حیلهها را میداند. (همان: ۲۲۴).
۱-۲۳) کنایه از آدم دو رو
«ای اِ لا موشی تش، و لا موشی وش».
اینجا چیزی میگویی و آنجا چیزی دیگر. (رحیمی عثمانوندی، ۱۳۷۹: ۲۲۰)
۲) ضرب المثل لری
۲-۱) اشاره به یک داستان یا حکایتی
«ئُوچه رَت که عِرو نی وَن»
آنجا رفت که عرب نی انداخت.
مرد عربی برای اینکه خواستگار دخترش را برای همیشه از سر باز دارد، از او خواست تا یک شب در مکانی که او معین می کند حاضر شود و یک آزمون کوچک را انجام دهد. شب موعود جوان در جایی که وعده داده بود، حاضر شد. پدر دختر در حضور دیگران شاخهای نی از شیب تند تپهای پرتاب کرد و از جوان خواست تا شاخه نی را پیدا کند و به دست او بدهد. جوان خواستگار غافل از حیله پدر دختر، از شیب تند پایین رفت و آنجا با چند مرد شرور مواجه شد که بر او حمله بردند و او را قطعه قطعه کردند و در رودخانه انداختند. همراهان پدر دختر هر چه انتظار کشیدند، از جوان خواستگار خبری نشد و از آن روز این مثل سر زبان افتاد که …..(عسکری عالم،۱۳۸۷: ۵۷).
کنایه از دست به سر کردن و به اصطلاح دنبال نخود سیاه فرستادن.
«امام زِایِه یه وا یک ساختیمه شه».
امام زادهای است که با هم ساختیمش. (همان: ۶۳).
«ئی چی ئی که سی مِ آوردی یه، بورش سی حاله ت».
این هدیه که برای عمه آوردهای ببرش برای خالهات. (همان: ۶۳).
«آروم بُو، آسمون نَشنوئه».
آهسته بگو، آسمان نشنود. (همان: ۶۹).
«خر گلِس، هیزه دِرّس».
خر زمین خورد، و خیک روغن پاره شد. (همان: ۱۷۴).
«آی ی ی… صِحُو بزغاله».
آهای صاحب بزغاله. (همان: ۷۳).
«ئی جور که بای میا هیچ…».
این جوری که باد میوزد هیچ…(همان: ۷۵).
«تُو هم دِ اِی چُو، سی خُوت بُحُور».
تو هم از این چوب، برای خودت بخور. (همان: ۱۳۲).
«دُز حاضر، بُز هم حاضر».
دزد حاضر، بز هم حاضر. (همان: ۱۹۸).
«رُوا ایلاخ یهی فَن دارهَ، هِن گرمسیر چل فَن».
روباه سردسیر یک حیله دارد، روباه گرمسیر چهل حیله. (همان: ۲۱۸).
«وا لا مِنی یا والا هاوکه دُزه».
طرف منی یا طرف هاوکه دزد. (همان: ۳۶۰).
۲-۲) اشاره به ماجرای تاریخی
«درازی دُم جنابعالی تا کجانه…؟».
درازای دُم جنابعالی تا کجاست؟
میگویند که شهید آیت الله مدرس در حاضر جوابی و مطایبه بینظیر بود. از جمله مطایبات وی با فرمانفرما مطالبی گفته و انتقاد کرده و ایراد گرفته بود. فرمانفرما به مدرس پیغام میدهد که: خواهش می کنم حضرت آیت الله این قدر پا روی دُم من نگذارند. مدرس در جواب قاصد وی میگوید: به فرمانفرما بگویید حضرت والا اندازه دُم خود را معلوم دارند، تا ما بدانیم زیرا ما هر کجا پا میگذاریم، دُم حضرت والاست. (عسکری عالم، ۱۳۸۷: ۱۹۶).
فرم در حال بارگذاری ...