وبلاگ

توضیح وبلاگ من

دانلود پژوهش های پیشین درباره پیش بینی مشکلات رفتاری دانش آموزان با اختلال‌های یادگیری بر ...

 
تاریخ: 04-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

 

 

کنترل­گری

 

در مقابل

 

خودمختاری حمایتی(دسی و رایان، ۱۹۸۵)

 

 

 

محدودکنندگی

 

در مقابل

 

سهل­گیری(بکر، ۱۹۶۴)

 

 

 

اقتباس از: گرول­نیک، ۲۰۰۳٫
نظریه­ های مختلفی در مورد فرزندپروری وجود دارد، که در زیر به برخی از آنها اشاره می‌شود:

۲-۱-۷-۱- نظریه سبک­های فرزندپروری دیانا بامریند

یکی از پیشگامان حیطه فرزندپروری بامریند است که تلاش کرد فرزندپروری را تعریف کند و اشخاص را در سبک­های فرزندپروری مختلف طبقه ­بندی نماید. بامریند در سال ۱۹۹۱ دو عامل که در فرزندپروری ضروری بود را تشخیص داد:
عامل اول، پذیرش[۵۸] و پاسخدهی[۵۹]: به میزان حمایت والدین و حساسیت آنها نسبت به نیازهای کودکان و تمایل آنها به تحسین کردن از کودکان خود وقتی که توقع کودکان آنها مناسب و به جا است، گفته می­ شود. والدینی که دارای پاسخدهی هستند، معمولاً مهربان هستند، اغلب به کودکان خود لبخند می­زنند، از آنها تعریف و تمجید می­ کنند و فرزندان خود را تشویق می­ کنند. والدینی که میزان پاسخدهی آنها کم است اغلب خیلی سریع از آنها انتقاد می­ کنند، آنها را تحقیر و تنبیه می­ کنند، کودکان خود را نادیده می­گیرند و خیلی کم با آنها در مورد بالا بودن ارزش­شان صحبت می­ کنند(سیگلمن و ریدر[۶۰]، ۲۰۰۹). این عامل به رابطه عاطفی میان والدین و کودک مربوط می­ شود(دواری، آچوی، ابوسری، فرح، ساخله، فید، خان[۶۱]، ۲۰۰۶). والدینی که پاسخدهی بالا دارند فردیت، جرات ورزی، شایستگی اجتماعی، عملکرد روانشناختی و خودتنظیمی فرزندان­شان را پرورش می‌دهند(بامریند، ۱۹۶۶).
عامل دوم، کنترل سخت و طاقت فرسا: والدین کنترل­ کننده توقع دارند که کودکان از آنها پیروی کنند و به دقت کودکان را زیر نظر دارند تا مطمئن شوند که کودکان از قوانین آنها پیروی می­ کنند(سیگلمن و ریدر،۲۰۰۹). این عامل، به نقش فعال والدین در ترویج احترام و اجرای قوانین و آداب و رسوم جامعه به فرزندان اشاره می­ کند(دواری و همکاران، ۲۰۰۶). والدینی که کنترل بالایی دارند از طریق نظارت منظم فرزندشان به یکپارچگی خانواده می‌پردازند(بامریند، ۱۹۶۶).
بامریند با توجه به دو بعد مذکور چندین سبک فرزندپروری را به شرح زیر پیشنهاد می­ کند:
فرزندپروری استبدادی[۶۲]این سبک فرزندپروری ترکیبی از کنترل و درخواست بالا و پذیرش و پاسخدهی پایین است. این والدین محیط­های ساختاریافته و منظمی را ایجاد می‌کنند(دارلینگ، ۱۹۹۹)، اغلب قوانین خود را به فرزندان تحمیل می­ کنند، از آنها انتظار دارند که از این قوانین پیروی کنند، خیلی کم علت پیروی از قوانین را به فرزندان خود توضیح می‌دهند و برای این­که کودکان را وادار به پیروی از قوانین کنند، اغلب از مجازات و تنبیه بدنی استفاده می­ کنند. فرزندان والدین مستبد بیشتر دمدمی ­مزاج، غمگین، زودرنج، بی­هدف، دارای اعتماد به نفس کم و ناراضی هستند(سیگلمن و ریدر، ۲۰۰۹). میزان افسردگی در این فرزندان بالاست و در مهارت­ های اجتماعی عملکرد ضعیفی دارند، با همسالان­شان به خوبی کنار نمی‌آیند و در زمینه انگیزه موفقیت و ابراز اجتماعی نسبت به همسالان­شان در سطح پایینی هستند(گرول نیک، ۲۰۰۳؛ ترجمه اسمعیلی و شیرافکن، ۱۳۹۱).
پایان نامه - مقاله - پروژه
والدین مستبد معیارهای روشن و مشخصی را برای شکل دادن، کنترل، نظارت و ارزیابی رفتارهای فرزندان­شان انتخاب می­ کنند. اطاعت کردن فرزندان از دستورات پدر یا مادر اهمیت خیلی زیادی دارد و برای اطاعت کامل گاهی این والدین از زور و تنبیه بدنی نیز استفاده می‌کنند. این والدین از فرزندان­شان می­خواهند که به صورت کامل رفتارهای مورد نظر آنها را بدون کمترین توضیحی اجرا کنند و مطیع قوانین باشند. در این سبک فرزندپروری تعاملات کلامی میان والد- فرزند کم است و به استقلال و فردیت فرزندان توجه نمی­ شود(گرول نیک، ۲۰۰۳؛ ترجمه اسمعیلی و شیرافکن، ۱۳۹۱).
فرزندپروری اقتداری[۶۳]این والدین انعطاف­پذیر هستند، بر مسائل کنترل دارند و پذیرش و پاسخدهی آنها بالاست. آنها قوانینی را وضع می­ کنند، علت پیروی از این قوانین را به فرزندان خود توضیح می­ دهند، به نیازهای فرزندان خود پاسخ می­ دهند، محدودکننده نیستند و فرزندان خود را در تصمیم ­گیری­های خانوادگی مشارکت می­ دهند. این والدین در شیوه خود دموکراتیک هستند، به فرزندان خود احترام می­گذارند و استقلال کودک را به رسمیت می‌شناسند(گرول نیک، ۲۰۰۳؛ ترجمه اسمعیلی و شیرافکن، ۱۳۹۱). در این شیوه هم استقلال کودک و هم پیروی از قوانین با ­ارزش می­باشد، والدین تصمیمات خود را به عنوان یک بزرگسال اجرا می­ کنند ولی علایق کودک را هم به رسمیت می­شناسند(بامریند، ۱۹۶۶). کودکانی که والدین آنها مقتدر هستند سازگاری بهتری دارند، آنها افرادی هستند جرأت­ورز، خوش­رو و از نظر اجتماعی مسئول، متکی به خود و با والدین و همسالان سازگاری خوبی دارند(سیگلمن و ریدر، ۲۰۰۹). فرزندان والدین مقتدر فعال، مستقل و مهربان هستند و انگیزه زیادی برای موفقیت دارند(گرول نیک، ۲۰۰۳؛ ترجمه اسمعیلی و شیرافکن، ۱۳۹۱).
والدین مقتدر تعاملات کلامی با فرزندان­شان دارند و آنها را تشویق و تقویت می­ کنند در نتیجه استقلال و فردیت فرزندان برای آنها مهم است. این والدین هنگام مواجهه با مسائل مختلف برای فرزندان­شان دلیل و منطق می‌آورند(گرول نیک، ۲۰۰۳؛ ترجمه اسمعیلی و شیرافکن، ۱۳۹۱).
در سبک استبدادی و سبک اقتداری کنترل وجود دارد، میزان درخواست والدین از فرزندان زیاد است، والدین انتظار دارند فرزندان­شان رفتار مناسب انجام دهند و از قوانین آنها پیروی کنند. با وجود این، والدین مستبد انتظار دارند فرزندان­شان قوانین را بدون پرسشی اطاعت کنند ولی والدین مقتدر مایل به پرسش و پاسخ و توضیح دادن به فرزندان­شان هستند. اگرچه در هر دو سبک کنترل روانشناختی وجود دارد ولی سبک اقتداری گرایش به کنترل روانشناختی پایین و سبک استبدادی گرایش به کنترل روانشناختی بالا دارد(دارلینگ، ۱۹۹۹).
فرزندپروری سهل­گیرانه[۶۴]: در این سبک فرزندپروری، پذیرش و پاسخدهی والدین نسبت به کودک بالاست اما کنترل کمی بر کودک وجود دارد. این والدین بیش از حد آسان­گیر هستند، قوانین و تقاضاهای خیلی کمی از فرزندان خود دارند و به ندرت بر رفتار آنان کنترل می­ کنند(دارلینگ، ۱۹۹۹). والدین به عنوان منبعی هستند که آرزوهای کودک را تأمین می‌کنند نه به عنوان ایده­آلی که کودک از آنها تقلید کند و نه به عنوان عامل فعال و مسئول برای شکل دادن یا تغییر رفتار آینده یا رفتار کنونی(بامریند، ۱۹۶۶). کودکان والدین سهل‌گیر اغلب تکانشگر، پرخاشگر، خودمحور، دارای خویشتنداری پایین، سرکش و بی­هدف هستند، استقلال پایینی دارند(سیگلمن و ریدر، ۲۰۰۹)، قادر نیستند تکانه­های خود را کنترل کنند و انگیزه پیشرفت کمی دارند(گرول نیک، ۲۰۰۳؛ ترجمه شیرافکن و اسمعیلی،۱۳۹۱) ولی مهارت­ های اجتماعی بالایی دارند و میزان افسردگی در آنها کمتر است(دارلینگ، ۱۹۹۹).
والدینی که سبک سهل­گیرانه دارند، فرزندان­شان را تنبیه نمی­کنند، از بدرفتاری­های آنها چشم­پوشی می­ کنند، اما مانند والدین مقتدر استقلال و فردیت را تشویق می­ کنند. آنها قوانین سخت برای رفتارهای فرزندان به کار نمی­گیرند. بنابراین، کودکان مسئولیت­های کمی در خانه دارند(گرول نیک، ۲۰۰۳؛ ترجمه اسمعیلی و شیرافکن، ۱۳۹۱).

۲-۱-۷-۲- نظریه سبک­های فرزندپروری مک­کوبی و مارتین

مک کوبی و مارتین نظریه سبک فرزندپروری بامریند را به روز کردند و به تعریف سبک فرزندپروری با بهره گرفتن از دو بعد درخواست یا تقاضا(کنترل، نظارت، تقاضا) و پاسخدهی والدین(صمیمیت، پذیرش، مشارکت) پرداختند. از تعامل میان این دو بعد، چهار سبک فرزندپروری به وجود می ­آید که به طبقه ­بندی چهارسویه معروف است.
بر­اساس نظریه مک­کوبی و مارتین، والدینی که سبک استبدادی دارند درخواست یا تقاضای زیادی از فرزندشان دارند ولی میزان پاسخدهی­شان به فرزندشان کم است. والدینی که سبک اقتداری دارند هم میزان تقاضا و هم میزان پاسخدهی بالایی دارند. در نظریه مک­کوبی و مارتین دو نوع سبک فرزندپروری سهل­گیرانه وجود دارد که سبک فرزندپروری افراط­گر و سبک فرزندپروری غفلت­کننده نام دارد. والدینی که سبک فرزندپروری افراط­گر دارند، میزان درخواست و تقاضایشان از فرزندان کم می­باشد اما در مقابل پاسخدهی بالایی دارند. این والدین، صمیمی، پذیرنده و صبور می­باشند ولی اعمال قدرت کمی دارند. والدین غفلت­کننده هم در تقاضا و هم در پاسخدهی در سطح پایینی قرار دارند، این والدین به کارهای خود مشغول هستند، خیلی به رفتارهای فرزندان­شان توجه نمی­کنند و اغلب مسئولیت­های فرزندپروری را نادیده می­گیرند(بامریند، ۱۹۶۶).
سبک چهارمی که مک­کوبی و مارتین مطرح کردند، بی­تفاوت- درگیرنشده[۶۵]نام دارد. در این سبک والدین درگیری عاطفی با کودک ندارند، انرژی کمی را صرف رابطه خود با کودک می‌کنند، نسبت به رفتارها و مشکلات کودک غافل هستند و بدون صرف وقت برای بهبود رابطه با فرزندان­شان به برقراری ارتباط اقدام می­ کنند. به‌کارگیری این سبک فرزندپروری منجر به رفتارهای غیرانطباقی، رفتارهای تکانشی و وضعیت تحصیلی و اجتماعی ضعیف در فرزندان می‌شود(شکوهی یکتا و همکاران، ۱۳۸۵).

۲-۱-۷-۳- نظریه سبک­های فرزندپروری شیفر

شیفر از جمله افرادی است که با توجه به دو بعد رفتار والدین یعنی آزادی- کنترل(سهل­گیری- سخت­گیری) و گرمی­- سردی(پذیرش- طرد) طبقه ­بندی انجام داد و به این ترتیب والدین را به ۴ دسته کلی به شرح زیر تقسیم کرد:
والدین گرم(با محبت) و آزادگذارنده: این والدین معمولاً دارای استقلال بوده و رفتار اجتماعی مناسبی دارند. از ویژگی­های کودکان این والدین، داشتن اعتماد به نفس، احساس استقلال، تمایل به تسلط بر محیط و گرایش به رفتارهای دوستانه نسبت به همسالان می‌باشد(شیفر، ۱۹۹۳؛ به نقل از محمدی، ۱۳۸۴).
والدین گرم(با محبت) و کنترل­ کننده: این والدین اجازه­ی کسب تجربه و یادگیری را از کودک می­گیرند. آنها به جهت افراطی بودن موجب سلب آزادی لازم از فرزندان­شان می‌شوند. کودکان این والدین معمولاً حالت­های خوداتکایی بیشتری را نشان می­ دهند و در مقایسه با کودکانی که والدین گرم و آزادگذارنده دارند، خصومت و پرخاشگری بیشتری از خود نشان می­ دهند(شیفر، ۱۹۹۳؛ به نقل از محمدی، ۱۳۸۴).
والدین سرد و کنترل­ کننده: رفتارهای سرد و خصومت­آمیز این والدین که بیشتر با تنبیه می­باشد به همراه سخت­گیری و محدودیت شدیدی که نسبت به فرزندان خود اعمال می­ کنند، موجب احساس خصومت شدید در فرزندان آنها می­ شود. از سویی عدم اجازه به کودک در ظاهر ساختن این احساس خصومت، کودکان را عصبی بار می ­آورد. این کودکان معمولاً در روابط اجتماعی ناموفق هستند و گوشه­گیری، خجالت و عدم اعتماد به نفس در این کودکان وجود دارد(شیفر، ۱۹۹۳؛ به نقل از محمدی، ۱۳۸۴).
والدین سرد و آزاد گذارنده: همراه شدن فقدان محبت با عامل آزاد گذارندگی موجب بروز رفتار پرخاشگرانه به شدیدترین حالت در فرزندان این والدین می­ شود(شیفر، ۱۹۹۳؛ به نقل از محمدی، ۱۳۸۴).

۲-۱-۷-۴- نظریه سبک­های فرزندپروری کرون و پولساک

سبک­های فرزندپروری از نظر کرون و پولساک[۶۶] در برگیرنده دو بعد مثبت و سه بعد منفی است. دو بعد مثبت به شرح زیر است:
حمایت: میزان حمایتی که کودک در فعالیت­های خود از والدینش دریافت می‌کند.
ستایش: میزان باز­خوردهای کلامی مثبت که کودک از والدینش دریافت می­ کند. همچنین سه بعد منفی عبارتند از:
سرزنش کردن: شیوه­ای که والدین از طریق آن واکنش کلامی منفی به کودکان خود نشان می­ دهند.
محدودیت: اجازه ندادن یا تشویق نکردن رفتارهای پاسخ­گویی خودانگیخته یا تصمیم­سازی در کودکان.
بی­ثباتی یا ناهماهنگی: ادراک بی­ثباتی در رفتارهای والدین به وسیله کودک به طوری­که کودک رفتارهای والدین را در تمامی اوقات نسبت به خود غیرقابل پیش ­بینی ادراک می‌کند(کرون و پولساک، ۱۹۹۵؛ به نقل از پناه علی­ها، ۱۳۸۹).

۲-۲- پیشینه پژوهش

در این قسمت پژوهش­های پیشین در زمینه­ متغیرهای پژوهش ارائه می­ شود.

۲-۲-۱- پژوهش­های پیشین در زمینه مشکلات رفتاری کودکان با نیازهای ویژه و سبک­های فرزندپروری والدین

تیموری و یوسفی(۱۳۸۷) به مقایسه سبک­های فرزندپروری والدین دارای کودک نارسایی توجه- بیش­فعال با والدین دارای کودک بهنجار پرداختند. یافته­های پژوهش آنها بیانگر این بود که میانگین سبک فرزندپروری مقتدرانه در گروه کودکان بهنجار بالاتر بوده و میانگین سبک استبدادی در والدین گروه بیش­فعال بیشتر بوده و سبک سهل­گیرانه در هر دو گروه یکسان بوده است. همچنین یافته­های پژوهش بیان می­ کند هر چه میزان مشکلات رفتاری کودکان بیشتر باشد، والدین بیشتر سبک استبدادی را اعمال می­ کنند.
علیزاده، آپلکویست[۶۷]، کولیج[۶۸](۲۰۰۷) به بررسی اعتماد به نفس والدین، سبک­های فرزندپروری و تنبیه بدنی در خانواده­های دارای کودک با نارسایی توجه- بیش فعالی پرداختند و به این نتایج رسیدند که والدین دارای کودک مبتلا به اختلال نارسایی توجه- بیش­فعالی اعتماد به نفس کمتری دارند و در فرزند­پروری­شان، مشارکت و محبت کمتری را نشان می‌دهند.


فرم در حال بارگذاری ...

« راهنمای نگارش مقاله در رابطه با بررسی تاثیر متقابل عوامل مدیریت زنجیره تامین و مدیریت ارتباط با مشتری- فایل ...ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره :ارائه مدلی برای گزینش استراتژی های توسعه برند (مطالعه موردی ... »
 
مداحی های محرم