وبلاگ

توضیح وبلاگ من

راهنمای نگارش مقاله با موضوع بررسی رابطه ی بین مکانیزم های دفاعی، طرحواره های ناسازگار اولیه ...

 
تاریخ: 05-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

فروید عقیده دارد که تحول فرامن با همسان سازی کودک با والد همجنس خود شروع می شود.بدین ترتیب ارزشهای اخلاقی درون سازی و نقش جنسیت مناسب پذیرفته می­ شود(خداپناهی،۱۳۹۰). فرامن تنها برای کمال اخلاقی می‌کوشد. نهاد برای ارضا فشار می‌آورد، خود سعی می‌کند آن را به تأخیر اندازد، و فراخود بالاتر از همه بر اخلاقیات اصرار می‌ورزد (شولتز و شولتز، ۱۳۸۷). فروید من را ارگان اجرایی یا عالی ترین ساختار شخص می­داند که در تصمیم گیری رفتار مسولیت دارد. در اجرای این کنش من باید دایما خواسته­ های بن را ارضا و تصورات آرمانی فرد را تعدیل کند طوری که خود را در محدوده واقعیت نگه دارد. بدین ترتیب من متعادل آن است که بتواند بین بن وفرامن سازش برقرار کند(خداپناهی،۱۳۹۰)
پایان نامه - مقاله - پروژه
۲-۳-۲٫ اضطراب و نقش آن در ساختار شخصیت:
از دیدگاه فروید، اضطراب زیربنای تمام ناهنجاری‌های روانی است. هرگاه خطری ارگانیزم را تهدید کند من با ایجاد احساس نگرانی شخص را آگاه می‌کند. به این ترتیب شخص یا با آن خطر به مقابله می‌پردازد و یا از رودررویی با آن می‌پرهیزد. بنابراین تعریف، اضطراب در اصل انسان را برای مقابله با خطر تجهیز می کند (شفیع آبادی، ناصری، ۱۳۹۲).
۱-۲-۳-۲٫ ماهیت اضطراب
فروید(۱۹۲۶ به نقل از خداپناهی،۱۳۹۰) ابتدا بیان کرد که اضطراب نتیجه انرژی لیبیدویی آزاد نشده است و عقیده داشت فقدان موضوع عشق یا کاهش ارضای مبتنی بر سرکوب گری منجر به انباشتگی انرژی کشاننده ای می شود و در نتیجه پیوستگی این انرژی به صورت میل مفرط به تخلیه اضطراب تجلی می کند بدین ترتیب اضطراب محصول بن است.
فروید بعدها نظر خود را تغییر داد و بیان کرد وقتی ارضای کشاننده بیشتر موجب ازردگی گردد تا لذت من از طریق اضطراب خود را مصون می دارد در واقع اضطراب اخطاری برای ارگانیزم به شمار می آید.چنانچه ارگانیزم رفتار مورد نظر را از خود نشان دهد من با ابعد وسیع تر و حتی غیر قابل کنترل اضطراب به مراتب بیش از آنچه تا کنون احساس کرده بود مواجه خواهد شد.بدین لحاظ تدابیری اتخاذ می شود(مکانیزم های دفاعی فعال می شود)تا از ارضای کشاننده جلوگیری به عمل آید یا آن را به تاخیر اندازد.در اینجا اضطراب دیگر مبتنی بر میل مفرط تخلیه بن نیست بلکه علامت شناختی قلمداد می شود. (خداپناهی،۱۳۹۰)
بطور کلی اضطراب بر سه نوع است:
۱)اضطراب واقعی یا عینی،۲)اضطراب نوروتیک و ۳)اضطراب اخلاقی
اضطراب واقعی:هر گاه فرد از پدیده ای واقعی مانند مار، سگ، تنبیه یا امتحان احساس خطر کند از خود واکنش عاطفی نشان خواهد داد. به این واکنش اضطراب واقعی گویند که این معنا به ترس نزدیک می شود و غالبا با از بین رفتن منبع آن اضطراب نیز کاهش می یابد و یا حتی از بین می رود. به طور کلی وجود این احساس برای صیانت نفس مهم است (شفیع آبادی، ناصری، ۱۳۹۲)
اضطراب نوروتیک:هر گاه فرد از رسوخ تکانش های نهاد(به خصوص تمایلات جنسی و پرخاشگری)به ضمیر آگاه و عدم توانایی خود برای کنترل آنها نگران باشد دچار اضطراب نوروتیک می شود. علت اصلی آن همان خارج شدن کنترل غرایز نهاد از اراده ی فرد است. (شفیع آبادی، ناصری، ۱۳۹۲).
و اما اضطراب اخلاقی عبارت است از: نگرانی نسبت به تنبیه((خود)) بوسیله ی ((فراخود)). وقتی نهاد کوشش می کند تا تمایلات و اغکار غیر اخلاقی خود را نشان دهد و در مقابل فراخود یا احساس گناه و شرم و سرزنش واکنش نشان می دهد، در شخص اضطراب اخلاقی پدید می آید. یعنی ((فراخود)) سعی می کند ((خود))را برای عمل زشت ((نهاد)) سرزنش کند. این اضطراب در حقیقت اضطراب اجتماعی است و فرد هراس آن را دارد که مبادا فکر و یا احساسی کند و یا دست به عملی بزند که مورد پسند اخلاق جامعه و به خصوص خانواده نباشد.( (شفیع آبادی، ناصری، ۱۳۹۲).
۳-۳-۲- مکانیزم های دفاعی من
به خاطر داریم من پدید آمد تا واقعیت را از غیر واقعیت تمیز دهد و ارگانیزم را در مقابل درد وناراحتی حفاظت کند.بدین ترتیب من در جهت خدمت به بن از رفتارهای هدفدار جلوگیری می کند یا آنها را منحرف می سازد.از آنجا که مکانیزم های به کار گرفته شده توسط بن جنبه حفاظتی دارند غالبا به نام مکانیزم های دفاعی یا ساده تر به عنوان دفاع نامیده می شوند(خداپناهی،۱۳۹۰).
مکانیزم های روانی که شخص برای محافظت خود از ترس، تنبیه، و تجربیات نامطلوب به کار میبرد گاهی کاملا آشکار است،یکی از این مکانیزم ها که از ادامه مقابله با احساس آزردگی جلوگیری می کند بیهوشی است(مثلا هنگام دیدن خون یا شخص مرده)اما همه مکانیزمها آشکار نیستند. (خداپناهی، ۱۳۹۰).
روان تحلیل گران معتقدند که بیشتر مکانیزم های دفاعی در سطح ناهشیار عمل می کنند؛به عبارت دیگر اشخاص نه از مکانیزم های دفاعی آگاهند و نه از اهمیت کنش های آنها.افزون بر این برای مشاهده گر بلافاصله مشخص نمی شود که جلوگیری از ارضای نیاز،مستقیما به مکانیزم های دفاعی بستگی داشته باشد زیرا اشخاص می توانند آگاهانه و به صورت منطقی برخی راهبردها را به کار بندند تا بر موقعیت های تنش زا و مشکلات فائق آیند. (خداپناهی، ۱۳۹۰).
کاربرد مکانیزمهای این است که زمانیکه افراد نتوانند با روش های منطقی و مستقیم اضطرب و مشکلات خود را کنترل کنند به روش های غیر مستقیم یعنی مکانیزم های دفاعی متوسل می شوند. (خداپناهی، ۱۳۹۰).
مکانیزم های دفاعی به فرد کمک می کند که با اضطراب مقابله کند. دفاعهایی که به کار گرفته می شوند به سطح رشد و میزان اضطراب بستگی دارند(کوری، ۱۳۸۹).
براساس رویکرد روان تحلیل گری اشخاص در مواجهه با تنیدگی از سبکهای دفاعی شخصی استفاده می کنند که این سبکها بر اساس میزان پختگی به سه گروه رشدیافته، رشدنایافته و روان آزرده تقسیم می شوند(اندورز و سینگ،۱۹۹۳).
مکانیزم دفاعی رشدیافته به منزله شیوه های مواجهه انطباقی بهنجار و کارآمد محسوب می شوند در حالیکه مکانیزم های دفاعی رشد نایافته و روان آزرده شیوه های مواجهه غیر انطباقی و ناکارآمد هستند (بشارت،۱۳۸۷).
۴-۳-۲- انواع مکانیزم های دفاعی
۱-۴-۳-۲٫ سرکوبی
فروید سرکوبی را مهم ترین مکانیزم دفاعی میشناسد(خداپناهی ۱۳۹۰).سرکوبییکی از ابتدائی‌ترین و بنیادی‌ترین مکانیزم‌های دفاعی است که براساس آن"من” آنچه را قابل پذیرش نیست از هوشیاری می‌راند. این ساده‌ترین و بدوی‌ترین تدبیر"من” برای در امان ماندن از شر تمایلات غیرقابل پذیرش است. برای اجرای فرایند سرکوب نیاز به زور و فشاری آگاهانه است تا کشش نامعقول محکوم به فراموشی شود. راندن یک رانش از سطح آگاهی، اگر با موفقیت صورت گیرد، به معنای نابودی آن نیست، بلکه این رانش به منطقه قدرتمندتر ناخودآگاه فرستاده می‌شود و قطعاً باید درانتظار بازگشتی مؤثر و فریبکارتر به آگاهی بود (اتکینسون و همکاران، ۲۰۰۰؛ترجمه براهنی و همکاران، ۱۳۸۶).
۲-۴-۳-۲٫ واکنش سازی
در این مکانیزم دفاعی سوژه، تفکر و یا احساس اضطراب‌برانگیز به معکوس آن جابجا می‌شود .با این تدبیر آگاهی فرد بجای پرداختن به موضوعی که تولید اضطراب می‌کند برروی متضاد و مـعکوس آن متمرکز می‌شود. بـا ایـن افـکار و وارونه‌نمایـی، اضطراب از سطح هـوشیاری دور می‌گردد. از اینگونه فعالیت دفاعی، سازمان"من” برای تدبیر و حل وفصل اختلال بوجود آمده درتمایلات غریزی و واقعیت‌های محیط یا الزامات وجدان، واکنشی را طراحی و اجرا می کند که طی این واکنش فرد شخصیتی را از خود بروز می‌دهد که اگر این اختلال وجود نداشت از خود نشان می‌داد. با انجام چنین واکنشی فرد در خروجی شخصیت خویش، شرایطی را بـازسازی می کند که کاملاً مجازی و غیرواقعی است. اما با تجربه آن وضعیت مجازی، فریبکارانه و غافل و البته بطور موقت از شر عوارض آن ناهنجاری رها می‌شود. به بیان دیگر در واکنش‌سازی سازمان"من” کاملاً منفعلانه وغیرواقعی، شرایطی متضاد با حقیقت بروز ناهنجاری را درتصویر ذهنی از شخصیت خویش بازسازی می کند. درشرایط مجازی جدید اوضاع همانگونه پیش می‌رود که دلخواه فرد است. دراین بازنمایی، اغراق و معکوس‌سازی در بالاترین درجه خود جریان یافته تا مکانیزم دفاعی بتواند با قدرت دفع خطرکند. شاگردی از معلم خویش وحشت دارد. این ترس بعنوان یک اختلال اضطرابی جدی برایش تدارک دیده است. سازمان"من” این شخص، با بهره گرفتن از مکانیزم واکنش‌سازی، شخصیتی تهاجمی و بی‌پروا از شاگرد مقابل معلم بروز می‌دهد. شاگرد ترسو، نقش یک دلاورخشن را برابر معلمش بازی می‌کند و به این ترتیب اضطراب را از خویش دفع می‌کند. به این ترتیب ریشه بسیاری از وجوه شخصیتی نامتعارف و اغراق‌آمیز را در افراد می‌توان ناشی از عملکرد مکانیزم دفاعی واکنش‌سازی دانست. چنانکه در روانکاوی می‌توان دریافت در لایه اصیل این شخصیت پردازش‌هایی معکوس شرایط موجود در جریان است (تقدسی، ۱۳۹۲).
۳-۴-۳-۲٫ ابطال
فعالیت ابطال مشتمل بر شکل‌گیری تغییرات جدی در شکل و کیفیت اعمال و رفتاری است که پیش از این ناهنجاری‌زا و اضطراب برانگیز بوده‌اند. بواسطه عملکرد این مکانیزم دفاعی صورت عمل چنان دگرگون می‌شود تا از اضطراب حاصل ازآن کاسته شود. به‌عنوان مثال شخصی که بواسطه صحبت درجمع دچار اضطراب می‌گردد سعی می‌کند بجای سخنرانی بیشتر از مکاتبه استفاده کند یا زمانی‌که فردی در فرایند ابراز محبت به فرد مورد علاقه‌اش دچار اضطراب می‌شود تمایل دارد بجای ارتکاب به ابراز محبت از رفتار غیرمستقیم و یا ارائه نشانه‌ها استفاده کند (موللی، ۱۳۹۲).
۴-۴-۳-۲٫ فرافکنی
بسیاری از عدم تعادل‌ها و اضطراب‌های ناشی از آن در فرد، بدلیل وجود آن دسته از پردازش‌های ذهنی (در بعد درونی) و نمودهای شخصیتی (در بعد بیرونی) است که قابل پذیرش و هضم منطقی نیستند. این پردازش‌های ذهنی یا نمودهای شخصیتی از آن جهت توسط شعور آگاه مردود شناخته می‌شوند که یا متناسب با نیازهای درونی فرد نیستند و یا نمی‌توانند الزامات محیط را رعایت کنند. فرض کنید فردی تمایلی درونی به دروغگویی دارد ولی این پردازش ذهنی که در شخصیت وی نمود پیدا کرده با هنجارهای حاکم بر محیط و نظام ارزشی حاکم بر فرامن سازگار نیست. گرچه نیازهای طبیعی و لذت‌جوی نهاد فرد چنین میلی را برانگیخته است. سازمان"من” امکان حل و فصل و مصالحه بر سر این تضاد را با روش‌های منطقی خویش ندارد. ازسویی نتوانسته کشش درونی ناپسند خویش را خاموش کند و از سوی دیگر در برابر الزامات محیط و وجدان دچار مشکل شده است. حل نشدن این تعارض به معنای بروز یک عدم تعادل روانی و درک اضطراب ناشی از آن است. در اینجا سازمان"من” که پیش ازاین با اهرم‌های منطقی خویش موفق به حل این جدال نگردیده، به ناچار از مکانیزم‌های دفاعی موجودش بهره می‌گیرد. یکی از مؤثرترین و رایج‌ترین این مکانیزم‌ها، فرافکنی[۸۳] است. با استفاده ازاین مکانیزم فرد خصوصیت نامتعادل خود را به مرجعی خارج از خویش نسبت می‌دهد. مثلاً دروغ‌پردازی‌های خود را منتسب به دیگران دانسته یا آن‌را مرتبط با واقعیت‌های ناموزون جامعه می‌داند. با بهره‌گیری از این مکانیزم فرد بدون حل تعارض درونی، می‌تواند از اضطراب آزاردهنده ناشی از دروغگو شناختن خود، رهایی یابد (تقدسی، ۱۳۹۲).
۵-۴-۳-۲٫ دلیل تراشی
اصلی‌ترین مبنای عملکرد سازمان"من"، خردگرایی است. منطقی متقاعدساز بر مبنای عقل را می‌توان سیستم عامل حاکم در پردازشگر"من” دانست. لذا می‌توان گفت عمده عدم تعادل‌ها و تعارض‌هایی که"من” درحل و فصل آن‌ها ناکام مانده و موجب بروز ناهنجاری روانی و اضطراب می‌گردند، به نوعی با منطق حاکم بر شعورآگاه یا همان نرم‌افزار عامل سازمان"من” نامنطبق هستند. در مکانیزم دفاعی دلیل تراشی[۸۴]: سازمان “من” تلاش می‌کند، از ابزار منطقی خویش استفاده‌ای متفاوت نماید. به این ترتیب که تحلیل‌هایی که تاکنون، بدلیل غیرمنطقی جلوه دادن شرایط موجود تولید ناهنجاری کرده، باید با تحلیل‌های متفاوتی جایگزین شود که غیرمنطقی را منطقی نمایاند. این فرایند چیزی جز تحریف و جعل واقعیت البته درچهارچوب منطق‌های قابل پذیرش شعورآگاه نیست. تحلیل‌های منطقی گرچه نتیجه ادراک شعورآگاه از حقایق درونی و بیرونی باید باشند، امّا می‌توانند به‌عنوان ابزاری مؤثر در اختیارسازمان"من” با هرجهت‌گیری غیرواقعی نیز مورد استفاده قرار گیرند. زمانی‌که سازمان"من” درحل یک تناقض درونی عاجز مانده، یکی از مکانیزم‌های دفاعی برای رهایی از اضطراب بوجود آمده، توجیه و دلیل‌تراشی به منظور منطقی نمایاندن امور غیرمنطقی است. دانش‌آمـوزی آدم تنبل و خوشگذرانی است. تعطیلات نـوروز رسیده و او ذاتاً تمایل به مهمانی و گردش و تفریح دارد. امّا امسال سال کنکوراست. این واقعیت تحمیلی از شرایط محیط تعارضی جدی با تمایل درونی او دارد. ازطرفی وجدان هم مدام نهیب می‌زند، مبادا فرصت‌ها را از دست بدهی. دانش‌آموز نمی‌تواند میل و کشش درونی خویش را به تفریح درایام نوروز خاموش کند. ازطرفی نگران کنکور است. دراین تعارض حل نشده، دچار اضطراب شدیدی می‌شود. “من” از حل منطقی مشکل عاجز مانده زیرا به تمایل سرکوب شده و به عقب رانده می‌شود و نه می‌توان از الزامات محیط گریخت. لذا مکانیزم دفاعی دلیل‌تراشی برای نجات او از این اضطراب وارد عمل می‌شود: ” تو نیاز به استراحت داری، مغزت نیاز به آرامش دارد. چند روز تفریح و آرامش می‌تواند نقش بسیار مؤثری در موفقیت داشته باشد. حتماً با این استراحت پس از تعطیلات با انرژی چندین برابر دوباره آماده کنکور می‌شوی."این توجیه به ظاهر منطقی، اضطراب موجود را تخفیف داده و تعادل را برقرار می‌سازد (تقدسی، ۱۳۹۲).
۶-۴-۳-۲٫ انکار:
حقیقت موجود، به روشنی بیانگر وضعیت نابسامان در تعادل روانی است. کششی قدرتمند از سوی نهاد، سازمان"من” را وادار به پاسخگویی کرده است. نهاد با تمام قدرتش به دنبال مطالبه غریزه است و این کاملاً حقیقت دارد. از سوی دیگر هنجارهای حاکم بر محیط خارج به روشنی اعلام می‌کنند، امکان برآورده‌سازی نیاز غریزه وجود ندارد و درصورتی­که “من” برای کامیابی نهاد و برآورده کردن مطالبات غریزه اقدامی بکند به شدت گرفتار مقابله با محدودیت‌های محیط خواهد شد. سرانجام فرامن نیز غضبناک و سلطه‌جو، من را بـرحذر می‌دارد که مبـادا به کشش پلید نهاد تن‌سپاری که محکوم به عقوبت گناه خواهی شد. اینجا من بیچاره درمانده شده است، نه توان مواجهه با حقیقت نیرومند کشش غریزه را دارد، نه امکان نادیده‌انگاری حقیقت محدودیت‌های محیط را. و نه می‌تواند به حقیقت تازیانه وجدان بی‌اعتنا باشد. این تعارض‌های حل نشده، اضطراب‌های دردناک را بـه “من” تحمیل می‌کنند و “من” بـرای فرار از این اضطراب مکانیزم‌های دفاعی خویش را به یاری می‌طلبد (تقدسی، ۱۳۹۲).
یکی از مکانیزم‌های بسیار ساده و ابتدایی، مکانیزم انکار[۸۵]است. کافی است"من” بتواند یکی از این حقیقت‌ها را انکارکند. آنگاه نبرد مختومه خواهد شد. آن زمان که"من” بتواند متقاعد شود، اصلاً این موضوع حقیقت ندارد، مکانیزم دفاعی موفق می‌گردد اضطراب را از فرد دور کند و تعادل را به وی بازگرداند. این‌که کدام حقیقت انکارشود، تفاوت زیادی درکیفیت عملکرد مکانیزم انکار ندارد. هدف از فعال‌سازی این مکانیزم تنها حذف یکی از طرفین دعوا، آن هم با نادیده انگاشتن حقیقت موجود درسطح آگاهی است. همانند سایر مکانیزم‌های دفاعی، فرایند انکار نیز چیزی جز فریب و تحریف و جعل حقیقت نیست. با انکار هرحقیقتی، تضاد به ظاهر و در سطح آگاهی به تفاهم خواهد رسید. شاید حقیقت تمایل غریزی نهاد انکار شود، که نه چنین کشش و تمایلی در من واقعاً وجود ندارد و موهومی است. شاید حقیقت نظام موجود در محیط انکارشود، که نه چنین محدودیت‌هایی واقعی نبوده و جعلی هستند و شاید هم حقیقت ندای وجدان خاموش شود که داری دروغ می‌گویی. مـردی که بنا به دلایل متعدد گرفتار تمایلی پلید بـرای خیانت بـه خانواده‌اش شده، از سویی هنجارهای حاکم بر محیط او را از ارتکاب به برآورده‌سازی نیاز غریزه باز می‌دارد و از سوی دیگر ملامت وجدان با تهدید گناه وی را به سرکوبی غریزه فرا می‌خواند. “من” مرد گرفتار اضطراب ناشی از این تناقض درونی است. مکانیزم دفاعی انکار، چگونه برای رفع فریبکارانه این اضطراب به کمکش می‌شتابد؟ شاید او بخواهد حقیقت تمایل درونی خویش را انکار کند، بدون توجه به آن‌که چه دلایل و بسترهایی این تمایل ناپسند را در او برانگیخته است. برای مکانیزم انکار این موضوع اهمیتی ندارد، زیرا هدف مکانیزم دفاعی تنها دفع اضطراب و رسیدن به آرامش در سطح آگاهی است. مکانیزم انکار با نادیده گرفتن این حقیقت و جعل و تحریف موفق می‌گردد وظیفه‌اش را انجام دهد. شاید هم بخواهد هنجارهای حاکم برمحیط را انکارکرده و نادیده بگیرد. انگار اصلاً درجامعه چنین منعی وجود ندارد و اگر هم هست بی‌پایه و اساس بوده و ارزش رعایت را ندارد. و یا ندای وجدان خویش را با غفلت و فریبکاری نادیده بگیرد. به هرحال مکانیزم‌های دفاعی تنها یک هدف دارند؟ رهایی از اضطراب، مهم نیست با چه نوع انکاری سازمان"من” از اثر اضطراب خلاص می‌گردد (موللی، ۱۳۹۲).
۷-۴-۳-۲٫ همانند سازی
همانندسازی[۸۶]، تلفیقی پیچیده و نیرومند از درون‌فکنی‌ها و برون‌فکنی‌های است که سازمان"من” به منظور تحریف حقیقتی غیرقابل تحمل انجام می‌دهد. فرد هنگام رویارویی با فرد دیگر یا موقعیتی خاص که شرایط نامتعادل و اضطراب‌آوری را به وی تحمیل می کند، کاملاً اتوماتیک و ناخودآگاه با خصوصیات طرفی که از جانب او احساس آسیب‌پذیری می کند، همانندسازی می کند. به‌عبارتی برای رهایی از صدمات اجتماع و شرایط ناهنجار و اضطراب‌آور، خود را در قالب شخصیت و یا شرایطی متقابلی قرار می‌دهد که قصد حمله به آرامش و تعادل او را دارد. این تغییر قالب ناخودآگاه باعث می‌شود، فرد از مفعول به فاعل بصورت مجازی تغییر نقش داده و بجای مدافع خویش را در نقش مهاجم بییند و دراین قالب مجازی جدید از اضطراب و خطر رهایی یابد. شاگردی که مؤاخذه و تنبیه معلم آرامش و تعادل او را مختل می کند، ناخودآگاه پرخاشگر و تهاجمی می‌شود تا از نقش اضطراب‌آفرین و مخاطره‌آمیز مدافع خارج شده و در نقش مهاجم از تعادل خویش محافظت نماید. و یا شریک تجاری که خود را درمعرض خطر و اضطراب کلاهبرداری می‌بیند، خود، نقش کلاهبردار را بصورت مجازی، بازی می‌کند تا از آسیب و اضطراب رها گردد. و یا همسری که از برخوردهای تهاجمی شوهرش دچار اضطراب و نگرانی می‌شود، در شرایط برخورد، ناخودآگاه ترجیح می‌دهد خود پرخاشگر شود تا از آسیب و اضطراب ایمن باشد. لازم به ذکر است مکانیزم همانندسازی یکی از فرآیندهای طبیعی و مؤثر سازمان"من” محسوب می‌گردد که نقش تعیین‌کننده‌ای در تکامل و پیشرفت سازمان"من” داشته و از عوامل مهم شکل‌گیری"فرامن” به حساب می‌آید. فرد درطول زندگی برای نیرومند ساختن"من” بارها و بارها خود را با افراد قدرتمندی که خویش را مقهور قدرت آن‌ها می‌بیند همانندسازی کرده و همین همانندسازی‌ها سبب تقویت و پیشرفت سازمان"من” شده و فرامن را سازماندهی می کند. مکانیزم همانندسازی را بعنوان یکی از فاکتورهای بلوغ"من” در بازی‌های کودکان می‌توان به روشنی مشاهده کرد. کودکان در بازی‌های خویش عمدتاً در قالب اشخاص بزرگتر همانندسازی می‌کنند که این فرایند بسان یکی از عوامل مهم انتقال سازماندهی برتر و بالغ‌تر شخصیت در کودک بحساب می‌آید (تقدسی، ۱۳۹۲).
۸-۴-۳-۲٫ تثبیت و واپس گرایی
در مراحل مختلف رشد شخصیت و تکامل روانی، ممکن است شخـص کم و بیش دچـار تثبیت شود. به این معنا که رشد کامل در هر مرحله که لازمه آن ارضاء کامل نیازهای درونی درشرایط خاص آن مرحله است کامل نشده و عبور به مرحله بعدی رشد بصورت ناقص صورت گیرد. کودک در دوران طفولیت نیازهای درونی خاصی مربوط به این مقطع از زندگی خویش دارد و برای عبور موفق و کامل از این مرحله و ورود به مقطع نوجوانی باید نیازها و تمایلات کودکانه خویش را ارضاء شده درک کند وگرنه بخشی از الزامات و تمایلات کودکانه در او تثبیت خواهد شد. هرفردی که اقدام به ازدواج و شروع زندگی مشترک می‌کند، در دوران پیشین یعنی تجرد نوعی تمایلات و نیازهای خاص آن دوره داشته است. ورود کامل و آماده او به مرحله زندگی مشترک مستلزم عبور موفق از مرحله قبلی است. این عبور موفق زمانی اتفاق می‌افتد که الزامات و امیال دوران پیش از ازدواج بطورکامل تعریف، پیاده‌سازی و ارضاء شوند. درغیراین صورت بخشی از الزامات دوران مجردی را خود بشکل تثبیت شده همراه خویش به مرحله زندگی مشترک می‌برد (موللی، ۱۳۹۲).
عبور ناقص و ارضاء نشده از هریک مراحل رشد زندگی باعث تثبیت نوعی تمایلات و پایگاه‌های ذهنی خاص می‌گردد، که فرد آن‌ها را همراه خود به مرحله بعدی می‌برد. به این ترتیب هرشخصی در هر مقطع زندگی دسته‌ای از پردازش‌های ذهنی تجربه شده و شناخته شده را مربوط به مراحل پیشین زندگی همراه خود دارد که به این موضوع تثبیت می‌گویند. بهترین دلیل تثبیت یا حضور و ماندگاری پردازش‌های پیشین مربوط به دوران تکامل قبلی در ذهن، ناکامی درهـریک از مقاطع رشد قبلی بـه دلیل کم ارضایی و یـا پایداری اضطراب نـاشی از ورود به مقاطع تکامل جدیدتر زندگی می‌باشد. ازآنجا که چنین پردازش‌های ذهنی تثبیت‌شده‌ای درسازمان"من” هرشخص به شکل تجربه شده و شناخته شده وجود دارد، سازمان"من” ازاین پردازش‌های ماندگار و تثبیت شده بعنوان مکانیزم دفاعی در مواجهه با شرایط جدید بهره می‌گیرد. ازاین‌رو وقتی شخص با مشکلی جدید مواجه می‌شود، تمایل دارد به روش‌ها و پردازش‌های قبلی و تثبیت شده بازگردد و با کمک آن‌ها موضوع را حل وفصل کرده و خویش را از اضطراب و ناهنجاری ایمن دارد. پسری که دیگر بزرگ شده، ممکن است هنگام روبرو شدن با شرایط تنش‌زا و مخاطره‌آمیز جدید تمایل داشته باشد، همچنان پشت مادرش پنهان شود. زیرا این پردازش ذهنی که درمراحل قبلی رشد به خوبی از وی محافظت می‌کرده، به شکلی تثبیت شده هنوز در وی وجود دارد. نوعروس با درک اولین تنش‌های زندگی مشترک تمایل دارد به محیط امن خانه پدری برگشته و تحت حمایت پدر و مادر قرارگیرد. زیرا این پردازش‌های محافظتی در وی به شکل تثبیت شده وجود دارند. مرد هنگام برخورد با شرایط سخت کاری و مسئولیت‌های دشوار ناخودآگاه تمایل دارد بیمار شود و تحت مراقبت همسرش قرار گیرد. مکانیزم دفاعی تثبیت و واپس‌گرایی[۸۷] مانند سایر مکانیزم‌های دفاعی، ناخودآگاه فعال می‌شود. هدف آن استفاده از روش‌ها و الگوهای تاریخ مصرف گذشته‌ای است که درفرد تثبیت گردیده است (تقدسی، ۱۳۹۲).
۹-۴-۳-۲٫ تصعید
مکانیزم دفاعی تصعید[۸۸] را می‌توان نوع متعالی و سازنده جابجایی امیال و کشش‌ها دانست. استفاده از این روش دفاعی موجب می‌شود مطالبات و کشش‌های غریزی ممنوع و دردسرساز در فرایند تبدیل و تحریف مکانیزم‌های دفاعی، بدل به تمایلات و انگیزه‌های سازنده، پویا و اجتماعی شوند. با این تبدیل و جابجا شدن تمایل غریزی هم ارضاء شده و هم اسباب رشد شخصیت فرد و تفاهم و سازگاری بیشتر با محیط و فرامن را فراهم می‌آورد. مثلاً تمایل غریزی به پرخاشگری و تهاجم علیه دیگران می‌تواند با عملکرد مکانیزم تصعید به گونه‌ای جابجا شود که انگیزه و انرژی لازم برای تلاش و فعالیت شغلی سازنده خود را تأمین نماید. و یا شرکت در فعالیت‌های گروهی سازنده و پویا می‌توان شکل تبدیل‌یافته و تصعید شده تمایل به جاه‌طلبی و برتری‌جویی بردیگران باشد. همچنین می‌توان زمینه اصلی ظهور و اجرای بسیاری از استعدادهای هنری و خلاق را نظیر نقاشی، نویسندگی، شعر و…. دانست. حضور برخی کشش‌ها و نیازهای نامشروع و غیرمنطقی می‌تواند بسترساز نوشتن یک رمان برجسته و ارزشمند شود و یا تمایلات خیالی و دست‌نیافتنی می‌تواند زمینه‌ساز خلق یک تابلوی نقاشی باشکوه گردد. و یا یک موسیقی‌دان انرژی اصلی مورد نیاز برای خلق اثر الهام‌بخش خویش را از کشش‌ها و تمایلاتی وام گیرد که در دنیای واقعی مجال پرداختن به آن‌ها نیست. به شرطی که چنین کشش‌هایی در قالب مکانیزم تصعید به شکلی پویا وسازنده جابجا شوند. بسیاری از موفقیت‌های ورزشکاران برتر، اگر براحتی روانکاوی شوند را می‌توان در بستر برخی کشش‌ها و نیازهای غریزی دانست که دردنیای واقعی به شکلی غیرمجاز امکان شکوفایی نداشتند. ازآنجا که همواره خلق و آفرینش یک اثر هنری برجسته و خلاق و یا پرورش یک استعداد ورزشی برتر و قهرمان‌آفرین نیاز به انرژی و کشش‌هایی فراتر از شرایط طبیعی و نرمال اکثریت دارند، باید دانست منبع اصلی تأمین تمام انرژی‌های روانی آدمی، غرایز موجود در نهاد وی می‌باشد. درفرآیند روانکاوی به روشنی می‌توان دریافت دراشخاص موفق و برتر، تمایلات و کشش‌های ممنوع بجای سرکوب و رانده شدن از آگاهی، جابجا و تبدیل می‌شوند و در فرایند تصعید چنان در مجاری امن و متعالی به جریان می‌افتند که موجب شکل‌گیری شخصیت‌های هنجار، متعادل و درخشان می‌گردند. شخصیت‌هایی که دارای انرژی‌های نهفته برتری هستند که منشاء مـوفقیت‌ها و آفرینش‌های آن‌هاست. بدون شک این انرژی‌های برتر، اشکال تبدیل‌یافته بسیاری از تمایلات ممنوع بوده‌اند. به بیان دیگر یکی از مجال‌های مهم و امتیازات تعیین‌کننده در تعالی و شکوفایی شخصیت افراد، رشد فـرهنگ و پـیشرفت تمدن، تصعید تمایلات و کشش‌های ممنوع و غیرمجاز به انگیزه‌ها و انرژی‌هایی شکوفا و بالنده می‌باشد (تقدسی، ۱۳۹۲)
۵-۳-۲٫ دیدگاه وایلانت
وایلانت (۲۰۰۰؛ به نقل از قربانی‌نیا، ۱۳۸۲) یکی از معروف‌ترین محققان در خصوص دفاع‌ها و طبقه‌بندی و توصیف آنهاست. وی دفاع‌ها را به سطوح تارسیستیک، نابالغ، نوروزی، و بالغ تقسیم می‌کند.
۱-۵-۳-۲٫ دفاع های نارسیستیک
۱- دوپارگی: تعمیم موضوعات خارجی به دو بخش کاملاً خوب و کاملاً بد است. در این حالت فرد بصورت مکرر بین دو قطب، نوسازی ناگهانی می‌کند. در این حالت خود شخص نیز از این فرایند حرکت بین کرانه‌ها بی‌بهره نیست. این دفاع امکان شکل‌گیری یک تصویر کامل، تحلیلی و متوازن را از موضوع سلب می‌کند (قربانی‌نیا، ۱۳۸۲).
۲- آرمانی‌سازی بدوی: گرایش به ارزیابی کاملاً خوب و کاملاً بد موضوعات خارجی در اثر بزرگ‌نمایی نابهنجار و ویژگی‌های خوب و بد آنها. در اثر بزرگ‌نمایی ابعاد مثبت یک موضوع به عنوان یک قدرت مطلق و متعالی در نظر گرفته می‌شوند و در بزرگ‌نمایی ابعاد منفی، یک موضوع تماماً بد دیده می‌شود (قربانی‌نیا، ۱۳۸۲).
۳- فرافکنی: نسبت دادن ویژگی‌های فکری، احساسی و آرزوهای منفی و اضطراب خود به دیگر افراد.این دفاع به طور مشخص درحالت‌های هذیایی سایکوتیک، به خصوص نشانگان پارانویا، قابل مشاهده است. ادراک احساس خود در دیگران و عمل براساس ادراک یاد شده در شرایط بهنجار نیز مشاهده می‌شود (قربانی‌نیا، ۱۳۸۲).
۴- همسان‌سازی: نسبت دادن خبرهای ناخواسته خود به موضوع خارجی همراه با همسان‌سازی با موضوع یاد شده. در این دفاع، حالت‌های آنکار شده درونی خود در دیگران ایجاد و در همان حال با آن حالت همسان‌سازی می‌شود. فرد با تحریک دیگران، افکار و احساسات نفی شده خود را در آنها به وجود می‌آورد. سپس به عنوان واکنش به رفتار فرد مقابل، خود همان افکار و احساسات نفی شده را نشان می‌دهد. از این طریق هم نگرش منفی نسبت به موضوع خارجی شکل می‌گیرد و هم امکان مهار موضوع فراهم می‌گردد. در این حال موضوع خارجی تحت فشار قرار می‌گیرد تا تجربه‌ای مشابه تجربه فرد، داشته باشد و از این طریق هم از صفات منفی خود دور شود و هم خود امکان شناخت خود را توسط موضوع خارجی فراهم می‌سازد. در شکل‌گیری علائم اختلالات کنشی و روان تنی این دفاع با هدف مهار تکانه و خود تنبیهی بکار می‌رود (سادوک و سادوک، ۱۳۹۰).
۵- انکار: اجتناب از آگاهی نسبت به یک واقعیت دردناک. این دفاع می‌تواند رویداد، خاطره آن و یا عواطف همخوان با آن را شامل شود. اجتناب از پذیرش آن چه فرد دیده یا شنیده و یا یک تجربه، مواردی از این دفاع‌ها هستند. استفاده فزاینده از انکار می‌تواند آشکارساز یک سایکوز باشد (قربانی‌نیا، ۱۳۸۲).
۶- تحریف: درک دگرگون واقعیت خارجی به منظور همسازی با نیازهای درونی. هذیان خود بزرگ‌بینی ازجمله این موارد دفاع است. تحریف‌های بسیار ضعیف نیز در شرایط بهنجار قابل مشاهده است (قربانی‌نیا، ۱۳۸۲).
۲-۵-۳-۲٫ دفاع های نابالغ
۱- برون‌ریزی: تخلیه یک تکانه با آرزوی ناهشیار به شکل عمل به منظور گریز از آگاهی عاطفه‌ی همراه آن تکانه بصورت ناگهانی و انفجاری بسوی عمل جهت داده می‌شود. در این حالت خیال پردازی‌های ناهشیار، به شکل تکانشی در رفتار تجلی می‌یابند و بدین ترتیب تکانه بازداری نشده، بلکه ارضا می‌شود. به عبارت دیگر خود به خاطر رهاشدن از تنش ایجاد شده در پی افکار و احساس‌های به تعویق افتاده به تکانه تسلیم می‌شود (سادوک و سادوک، ۱۳۹۰).


فرم در حال بارگذاری ...

« دانلود مقالات و پایان نامه ها درباره ارزیابی پذیرش کیفیت خدمات الکترونیکی، رضایت و تمایلات مشتری درمطالعه میدانی بانک ملت ...ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در رابطه با مطالعه اتواتنوگرافیک چگونگی شکل گیری هویت حرفه ای معلم و ... »
 
مداحی های محرم