همین طور تحقیقات یانگ و همکاران[۸۵] در سال ۱۹۹۹ نشان داد که AGRPدارای طول کامل دارای ۳ برابر قدرت کمتر نسبت به AGRP87-132 در آزمایش اتصال به سلولها دارد. نکته جالب اینکه AGRP83-132 به طور چشمگیری در مغز و خون پایداری و ثبات بیشتری دارد(۵۲). بنابراین به نظر میرسد که فرآوری مولکول برای ثبات آن نیز مورد نیاز باشد. بخش پایانی حاوی N نقش فیزیولوژیکی مستقل از اثر روی سیستم ملانوکورتین دارد. این عمل آن ممکن است از طریق سیندکان ۳ یا سایر شرکای اتصالی باشد که هنوز شناخته نشدهاند(۵۱).
۲-۴-۱۳ AGRP و شرایط پاتولوژیک:
همان گونه که پیشتر هم توضیح داده شد AGRP در شرایط پاتولوژیکی خاصی نیز فراتر از محدوده فیزیولوژیک تظاهر می یابد. در زیر به برخی از این شرایط اشاره می شود.
۱) AGRPبه عنوان یک عامل پراشتهایی در دیابت
پراشتهایی به عنوان یکی از نشانههای کلاسیک دیابت شیرین است که هنوز علت آن به خوبی شناخته نشده است. اما شواهدی در دست است که نشان میدهد سطح انسولین و لپتین سرم میانجیهایی هستند که بر تظاهر نروپپتاییدهای مؤثر در مرکز غذا خوردن در مغز اثر میگذارند. گلوکز خون یکی از عواملی است که مستقیماً بر پراشتهایی دیابت تأثیر دارد۵۳).
در سالهای اخیرAGRP به عنوان یکی از نروپپتایهای اشتهاآور توجه محققین را به خود در خصوص اثر احتمالیاش روی پراشتهایی ناشی از دیابت جلب کرده است. این مسئله در مطالعه کیو و همکاران در سال ۲۰۰۱ مورد بررسی قرار گرفت. ایشان دریافتند کهAGRP mRNA در موشهای دیابتیک در مقایسه با گروه کنترل غیردیابتی به میزان ۱۸۶ درصد افزایش مییابد. این امر در موردNPY mRNA هم صادق بود هرچند میزان افزایشAGRP mRNA بیشتر ازNPY mRNA بود.
همچنین باید دانست که تفاوتهایی بین گونهها از لحاظ تغییراتAGRP mRNA به ناشتایی وجود دارد. به طوری که در چندین مطالعه ۷ تا ۱۸ برابر افزایش درAGRP mRNA در موشهای طبیعی پس از ۴۸ ساعت ناشتایی مشاهده شده است که بسیار بیشتر از آن مقداری است که در موشهای صحرایی (Rat) دیده شده است ( ۵۳).
۲) بیاشتهایی عصبی
بیاشتهایی عصبی (AN) یک اختلال روانی است که اغلب توسط بیاشتهایی شدید، ترش شدید از چاق شدن و پرتحرکی مشخص میشود. مکانیسم آن به خوبی شناخته نشده است. بر همین اساس تحقیقات نشان میدهند که چنانچه به موشهای صحرایی دچار بیاشتهایی عصبی AGRP تزریق شود پراشتهایی و تمایل به غذا خوردن در آنها تحریک میشود(۲۲). همین طور تزریق مرکزی AGRP از خود گرسنگی[۸۶] به وسیله جلوگیری از بیش فعالی فیزیکی و تحریک دریافت غذا، پیشگیری می نماید. بنابراین AGRP می تواند تغییرات وابسته به بیماری را در دریافت غذا تعدیل نموده و به حفظ تعادل انرژی کل بدن در پاسخ به تحریکات هورمونی یا سوبسترایی کمک نماید.
۳ AGRP (و سرطان:
موشهای آگوتی شبیه به موشهای ob/ob بوده که یک مول چاقی بوده و تمایل به افزایش رشد تومور دارند. نقص ژنی در این موشها مربوط به یک پپتاید ۱۳۳ اسیدآمینهای بوده که با MCs مثل α-MSH برای اتصال به گیرنده آن رقابت میکند.α-MSH که از پیشساز POMC بوده، پس از تزریق مرکزی غذا خوردن را کاهش میدهد در حالیکه مهارکننده گیرندهMC-4 دریافت غذا را افزایش میدهد(۲۲).
غیرفعال کردن گیرنده MC-4 توسط دستکاری ژنی سندرمی چاقی شبیه موشهای آگوتی را باعث میشود. هم موشهای زرد و هم موشهای فاقد گیرنده MC-4 سطح NPY بالا در هیپوتالاموس دارند . AGRP هم که همولوگ آگوتی میباشد و در پایین دست لپتین قرار دارد به عنوان آنتاگونیست گیرنده MC-4 عمل میکند. گیرنده MC-4 احتمالاً در تنظیم پاسخ به سایتوکینهای التهابی نقش دارد. تزریق α-MSH به صورت icv اثر ضدالتهابی و ضد تب بسیار قوی دارد.α-MSH قویترین هورمون درونزای ضدتب بوده و تب ناشی ازIL-4 وIL-6 یا TNF- α را مهار میکند. بنابراین سیستم MC در تنظیم مرکزی پاسخهای ایمنی دخالت دارد، اما نقش این سیستم در کاشکسی مشاهده شده در بیماران سرطانی هنوز بررسی نشده است(۲۲).
اشتاتز و همکاراندر سال۲۰۰۵ نشان داد که درمان با AGRP در حیوانات دارای تومور منجر به حفظ توده بدون چربی بدن (LBM ) و الگوی فعالیت روزانه طبیعی در حین رشد تومور، بدون اثر منفی بر اندازه تومور می شود.
نتیجه: در سرطان، توده تومور تعداد زیادی از انرژی مصرفی کل ارگانیسم را به خود اختصاص میدهد بنابراین موجود حامل تومور با گرسنگی و تعادل منفی انرژی روبرو میشود. در این بیماران به علت عدم تنظیم مناسب نروپپتایدهای هیپوتالاموس پاسخ جبرانی به کاهش وزن مهار میگردد، به طوری که در این شرایط سیگنالهای اشتهاآور (مثل NPY و AGRP ) کاهش و نروپپتایدهای ضداشتها (مثل CRF ) افزایش مییابد. بنابراین افزایش شبکه اشتهاآورNPY( و AGRP) یکی از اهداف کلیدی بالقوه برای درمان کاشکسی سرطان میباشد(۲۲).
۲-۴-۱۵ تعاملAGRP و سایر نروپپتایدها
AGRP وNPY: همAGRP و همNPYپپتاییدهای بسیار قوی اشتهاآور هستند. هر چند در موردNPY مشخص شده است که آن بر متابولیسم انرژی از طریق کاهش تولید حرارت بافت چربی و افزایش فعالیت آنزیمی لیپوپروتئین لیپاز اثر میگذارد اما اثرAGRP هنوز تا حدود زیادی ناشناخته مانده است. به طور کلی گفته می شود که AGRPمیتواند هزینه کرد انرژی را مستقل از اثر آن روی دریافت غذا و اکتساب وزن کاهش دهد( ۵۴). لی و همکاران[۸۷] معتقدند با توجه به اینکه AGRP وNPY توسط نرونهای یکسانی تولید میشوند، منطقی است چنین فرض شود که عواملی که بر سنتز و رهاییNPY اثر میگذارند در موردAGRP هم صادق باشند.
از طرفی هرچند تزریقAGRP وNPY هر دو باعث افزایش غذا خوردن میشود اما الگوی این تغییر رفتار درAGRP وNPY متفاوت میباشد. تزریقNPY به صورتicv درPVN منجر به افزایش فاحش ولی کوتاهمدت (یک تا ۴ ساعت) در رفتار دریافت غذا میشود. این اثر در موشهای صحرایی حتی هنگامی کهNPY در ساعات فاز روشنایی یعنی موقعی که حیوان به طور طبیعی غیرفعال است تزریق شده است نیز دیده شده است. از طرف دیگر، هنگامی کهAGRP به صورتicv تزریق شود رفتار دریافت غذا را حداقل به مدت ۲۴ ساعت افزایش میدهد( ۵۵).
از طرفی عقیده بر آن است کهAGRP برخلافNPY که شروع غذا خوردن را تحریک میکند، باعث ادامه و حفظ رفتار غذا خوردن میشود که ابتدائاً توسط سایر نروپپتاییدها شروع و تحریک شده بود. به عبارتی NPY شروع غذا خوردن را تحریک کرده ولی ادامه غذا خوردن به AGRP وابسته است.
از طرفی این دو نروپپتاید با سایر نروپپتاید ها هم تعامل داشته به طوری که یافتههای اخیر نشان میدهند که تعاملی بین گرلین و سیستم اشتهاآور هیپوتالاموس در موشهای صحرایی وجود دارد. به طوری که تزریق گرلین محتوی NPY mRNA وAGRP mRNA را در هستههای کمانی افزایش میدهد(۵۶).
گرلین و AGRP: محققین معتقدند که AGRP میانجی اثر گرلین بر دریافت غذا است(۵۷). به عبارتی گرلین نمیتواند به تنهایی اثر خود را بر دریافت غذا اعمال نماید بلکه واسطه عمل آن AGRP است. مؤید این نظریه تحقیق چن و همکاران[۸۸] است که نشان دادند با تزریق محیطی گرلین اثر اشتهاآوری آن در موشهای تراریخته NPY-1- وAGRP-1- بروز نمیکند. بنابراین نشان میدهد که NPY و AGRP میانجی اجباری اثر گرلین میباشند. به عبارت دیگر گرلین برای اعمال نقش خود در افزایش دریافت غذا AGRP را فراخوانی میکند.
علاوه بر تعامل این نروپپتایدها با یکدیگر برین و همکاران بیان داشتند که AGRPیکی از اهداف مهم برای لپتین و انسولین در هیپوتالاموس می باشد..
۲-۱۵ تحقیقات در مورد اثر تمرین رویAGRP
با جستجوهای انجام شده، به نظر می رسد که در زمینه اثر تمرین مقاومتی طولانی مدت برAGRP مطالعه ای صورت نگرفته است. به هر حال در این قسمت به معدود تحقیقات انجام شده در زمینه اثرتمرین (یا فعالیت بدنی ) روی AGRP ( و همچنین NPY ) اشاره می شود. جالب اینکه مطالعات انجام گرفته در این زمینه همگی مربوط به سال ۲۰۰۵ به بعد می باشند.
۲-۱۵-۱ تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
اولین مطالعه در این زمینه مربوط به تحقیق ریجک و همکاران[۸۹] در سال۲۰۰۵ تحت عنوان بیان هیپوتالاموسی نروپپتایدها متعاقب محدودیت غذایی مزمن در موش های صحرایی بی تحرک و موش های صحرایی تمرین کرده داخل چرخ، می باشد، ایشان برای این منظور ۱۶ موش را به مدت ۱۰ روز داخل چرخ قرار دادند ( دوره آشنایی با چرخ). در این دوره موش ها آزادانه به آب و غذا دسترسی داشتند. سپس موش ها به ۴ گروه تقسیم شدند. گروه بی تحرک با دسترسی آزاد به غذا، گروه بی تحرک با محدودیت غذایی، گروه تمرین با دسترسی آزاد به غذا و گروه تمرین با محدودیت غذایی. نتایج تحقیق حاکی از آن بود که بیان mRNA AGRP و NPY هم در گروه موش های بی تحرک دارای محدودیت غذایی و هم موش های تمرین کرده با محدودیت غذایی، در مقایسه با موش هایی که آزادانه به آب و غذا دسترسی داشتند، افزایش یافته است. البته این افزایش بیان در گروه تمرین در مقایسه با گروه بی تحرک دارای محدودیت غذایی به مراتب بیشتر بود ( ۸/۴ برابر در مقایسه با ۳/۲ برابر)
یک سال بعد چن و همکاران[۹۰] اثر تمرین حاد و مزمن را بر سطح پلاسمایی لاکتات و سطح مغزی NPY بررسی کردند. ایشان موشها را به سه دسته تقسیم کردند: گروه شاهد بی تحرک، گروه تمرین کرده یک (۳۵ متر بر دقیقه، ۲۰ دقیقه در روز، بمدت ۲ هفته) ،گروه تمرین کرده ۲(پس از ۵ هفته تمرین سازگاری، ۲هفته با شدت ۳۵ متر در دقیقه، ۲۵ دقیقه در روز). سپس موش ها در سه نوبت: بلافاصله پس از تمرین و ۳۰ و ۱۸۰ دقیقه پس از تمرین کشته شدند. نتایج تحقیق نشان داد که محتوای NPY در بخش مختلف VMN,DMV,PVN هیپوتالاموس، پس از تمرین در مقایسه با قبل از تمرین مدام در حال افزایش بود.
لوین و همکاران[۹۱] در سال۲۰۰۴ اثر تمرین داخل چرخ و محدودیت کالری را بر روی چاقی، تنظیم وزن و تظاهر نروپپتایدهای هیپوتالاموس در موش های چاق بررسی کردند. نتایج تحقیق نشان داد که ۶ هفته تمرین داخل چرخ هر چند باعث کاهش معنی داری در وزن بدن موش ها می شود ولی تمرین اثر معنی داری بر تظاهر ARC NPY mRNA یا ARC AGRP mRNA نداشت.
بنابر این از سه تحقیق که به نوعی اثر تمرین یا فعالیت بدنی را بر تظاهر AGRP بررسی کرده اند می توان چنین نتیجه گیری کرد که هر چند به نظر می رسد تمرین باعث کاهش وزن یا چربی بدن شده و تعادل منفی انرژی را ایجاد می کند و بایستی انتظار داشت که تظاهر AGRP افزایش یابد ولی اولا اجماعی در این زمینه وجود ندارد و ثانیا تمرین باعث چه تغییراتی در AGRPعضله و پلاسما می شود هنوز ناشناخته مانده است.
۲-۱۵-۲ تحقیقات انجام شده در داخل کشور
تنها تحقیقی که اثر تمرین را بر غلظت AGRP پلاسمای انسان مورد مطالعه قرار داده است، مربوط به مطالعه قنبری نیاکی و همکاران (۵۸) می باشد. ایشان اثر یک جلسه تمرین مقاومتی دایره ای را بر غلظت AGRP ، انسولین و هورمون رشد در دانشجویان مرد بررسی کردند. نتیجه تحقیق نشان داد که سطح AGRP پلاسما بلافاصله پس از تمرین بطور معنی داری افزایش یافته و در دوره ریکاوری به سطح پیش از تمرین برمی گردد.
فصل سوم
روش شناسی تحقیق
مقدمه
در این فصل روش شناسی تحقیق شامل جامعه و نمونه آماری، روش نمونه گیری، روش اجرای تحقیق، مواد و وسایل مورد استفاده و روش آماری توضیح داده می شود.
۳-۱ روش تحقیق:
تحقیق حاضر از نوع روش نیمه تجربی می باشدکه بر روی تعداد ۲۰نفر از جودوکاران تمرین کرده انجام شده است.
۳-۲ جامعه و نمونه تحقیق:
جامعه تحقیق را کلیه جودوکارانتمرین کرده خراسانی(که ۲ تا ۴سال تمرین مداوم جودو داشته اند و دارای حداقل یک مقام در سطح استان خراسان بودند همچنین تمامی آزمودنیها در مرحله پیش از مسابقه بودند و وجود یا عدم وجود اضافه وزن در آزمودنیها جزء شرایط انتخاب نبوده است) تشکیل می دهندکه از بین آنها تعداد ۲۰ نفر به طور داوطلبی انتخاب و به طور تصادفی به ۲ گروه ۱۰ نفره تقسیم شدند.
۳-۳ متغیرهای پژوهش
۳-۳-۱ متغیر مستقل
- تمرین جودو معمولی ۳ جلسه در هفته
- تمرین جودو + تمرینات دایره ای مبتنی بر فنون جودو ۳جلسه در هفته
۳-۳-۲ متغیرهای وابسته
- مقادیر AGRPپلاسمای آزمودنیها
۳-۴ ابزار جمع آوری داده ها:
وزن آزمودنیها : برای اندازه گیری وزن آزمودنیها از ترازوی دیجیتالی با حساسیت ۰٫۱ کیلوگرم استفاده شد که آزمودنیها در قبل از نمونه گیری اولیه و همچنین در انتهای برنامه تحقیق و پس از نمونه گیری انتهایی وزن کشی شدند.
قد آزمودنیها : قد آزمودنیها با بهره گرفتن از متر نواری با دقت ۱ سانتی متر اندازه گیری شد.
شاخص توده بدن(BMI): شاخص توده بدنی با تقسیم وزن بدن(بر حسب کیلوگرم) بر مجذورقد آزمودنیها(بر حسب متر) بدست آمد.
زمان : زمان های تمرین توسط کرنومتر دیجیتال با دقت ۰٫۰۱ ثانیه اندازه گیری شد.
ضربان قلب: ضربان قلب آزمودنیها توسط دستگاه ضربان سنج پولار مدل F1tm ساخت کشور فنلاند، اندازه گیری شد.
درصد چربی بدن آزمودنیها: درصد چربی آزمودنیها با بهره گرفتن از کالیپر لافایت و با بهره گرفتن از فرمول ۵ نقطه ای(دال و واگنر[۹۲] ۱۹۹۶) اندازه گیری شد.
کیت اندازه گیری :کیت رادیوایمونواسی از شرکت کاوشیار ایران
فرم در حال بارگذاری ...