وبلاگ

توضیح وبلاگ من

روش شناسی آموزش ارزش ها- فایل ۲۷

 
تاریخ: 04-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

که بخواهد گفته های مربی را بشنود، می خواهدتبلورآن ها را در اعمال و رفتار او ببیند و این درس بزرگی است که از مربی خود، فرا می گیرد. در مثل آمده است:
دوصد گفته چون نیم کردار نیست بزرگی سراسر به گفتار نیست
امام صادق(ع) در روایتی فرمودند: « کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم »«مردم را با اعمالتان، نه فقط با زبان هایتان (به سوی خدا) فرا بخوانید. »
اگر مربی از محبت می گوید، باید این محبت در رفتار و گفتار و برخوردهایش به خوبی نمایان باشد، اگر از تواضع می گوید، باید خود نسبت به دیگران و به ویژه نسبت به متربیان خویش متواضع باشد. باید با ورود به کلاس سلام کند، با نام خدا کلاس را شروع کند، مهربان باشد، دروغ نگوید، غیبت نکند، دلسوز باشد، به وقتِ نماز، اولین کسی باشد که وضو گرفته و در صف نماز جماعت می ایستد و به وقتِ همدلی، اولین کسی باشد که به یاری می شتابد و خلاصه این که تا حد ممکن، نمونه ی یک انسان کامل و آراسته به ارزش های دینی و اخلاقی باشد تا مورد تقلید مستقیم و یا غیر مستقیم متربی قرار گیرد و ارزش ها به نحو شایسته ای به متربی منتقل گردند.
البته لازم به ذکر است که متربی بایستی هنگام مشاهده ی یک رفتار، تنها رفتارهایی را تقلید نماید که براساس موازین عقل و شرع باشند وگرنه تقلید هر رفتاری که مغایر با ارزش های دینی و انسانی باشد، جز هلاکت و گمراهی ثمری به بار نمی نشاند.
۶-۳-۲-۸٫روش مشاهده و تقابل:
زمانی که مشاهده کننده، درست در جهت مخالفِ رفتار مشاهده شده، عمل نماید، «تقابل» صورت گرفته است که این تقابل به دو شکل اتفاق می افتد:
۱-تقابل مستقیم: که در آن رفتار مشاهده کننده کاملاً برعکس رفتار مشاهده شده می باشد.
۲-تقابل غیرمستقیم: که در آن مشاهده کننده - به نحوی - متفاوت از رفتار مشاهده شده می باشد(رشیدپور، ۱۳۷۰) .
در این روش مربی می تواند به تشریح صفات ناپسند فردی بپردازد که شهره ی خاص و عام شده و متربیان او را می شناسند ،مشاهده کرده اندو از اعمال ناشایست او مطلعند و تاکید بر زشتی اعمال وی ،به ایجاد تقابل مستقیم در رفتار متربیان خویش بپردازد به مصدا ق این جمله که می گوید:
« ادب از که آموختی از بی ادبان »
۶-۳-۲-۹٫روش معرفی و تقلید:
این روش مشابه روش چهارم یعنی مشاهده و تقلید می باشد با این تفاوت که متربی به طور مستقیم الگویی را مشاهده نمی نماید؛ بلکه مربی، با معرفی یک الگوی دینی یا تاریخی، به ارائه ی یک الگو می پردازد و متربی تنها با شنیدن یا خواندن محاسن الگو به الگوبرداری از آن ها می پردازد، که این روش در مورد ارائه الگوهای دینی و ارائه الگوهای تاریخی، سیاسی و علمی کاربرد زیادی دارد. به طور مثال: مربی می تواند بیان زندگانی خصوصیات رفتاری پیامبر اکرم(ص) و حضرت امیرالمومنین(ع) که از منابع اصیل عمل به ارزش های والای انسانی هستند، به بیان ویژگی های نظام ارزشی آن ها پرداخته و به متربیان آگاهی دهد و آنان را مجذوب کمالات و فضائل آن ها نماید و از این راه به الگوبرداری آنان کمک کند.
خداوند نیز در سوره مبارکه احزاب آیه ی ۲۱ پیامبر اکرم(ص) را به عنوان اسوه ی حسنه معرفی می نمایند تا به عنوان بهترین اسوه و الگو و بهترین سرمشق مورد توجه و عنایت متربیان قرار گیرد. « لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه ».
۶-۳-۲-۱۰٫روش معرفی و تقابل:
این روش مشابه روش « مشاهده و تقابل » است با این تفاوت که در این روش متربی شخصیتی را ندیده است و فقط در مورد وی، چیزهایی را شنیده است و در حقیقت شخصیت وی به او معرفی می شود.. در این روش مربی می تواند شخصی را که رفتار و گفتارش حاکی از عمل به ضد ارزش ها و نادیده گرفتن ارزش هاست را به متربی معرفی نماید و با بیان نکات منفی شخصیتی و نظام ارزشی وی، چهره ی منفور او را برای متربیان تشریح نماید و ذهن متربیان را نسبت به اعمال ناشایست و پیامدهای رفتار ضد ارزشی وی، روشن نماید.
مقاله - پروژه
به طور مثال: مربی می تواند با معرفی چهره ی منفور معاویه ابن ابوسفیان و همدستان وی که سال های متمادی به حتک حرمت ائمه معصومین(ع) پرداخت و ناسزاگویی به امیرمومنان حضرت علی(ع) را در منابر و معابر رایج نمود ، تلاش کند تا متربیان در رابطه با وی در جبهه ی تقابل مستقیم قرار گرفته و مخالف رفتار و اعمال ننگین وی عمل نمود و خود را با ارزش های حاکم در دین و سنت هماهنگ می نماید. می توان گفت که این روش نیز، از روش های موثر در آموزش ارزش هاست، در مورد تقابل غیرمستقیم نیز می توان دانشمندی را مثال زد که در راه علم تلاش زیادی نموده؛ اما در نهایت علم او منجر به اختراع بمب های اتمی گشته که میلیون ها انسان بی گناه را به کام مرگ برده است. در این الگو، متربی از تلاش پی گیر و بی وقفه آن دانشمند در راه
کسب علم، الگوبرداری می کند ؛اما در تقابل غیرمستقیم با « حاصل علم او » ،آن را نمی پذیـرد و
از این که عملش را در راهِ غیر بشر دوستانه به کار برد، الگوبرداری نمی کند.
۶-۳-۲-۱۱٫ روش تمثیل :
«مثل»بیان یک موضوع به صورت دیگری است به نوعی که بین آن دو شباهت وجود داشته باشد و با ذکر آن، موضوع اول روشن‌تر گردد.« مثل »آن چه را که پوشیده و نا معلوم است آشکار می‌کند و ماهیت امور را روشن می‌سازد. بیان مسئله به صورت «مثال» پرده از روی معانی بر می‌دارد و نکات مهمی را روشن می‌کند.« مثال» گاهی برای تشبیه معقول به محسوس است و مفاهیم را به صورت عینی و ملسوس مجسم می‌کند(احمدی، ۱۳۸۰: ۱۳۴ و ۱۳۰) .
«مثل» از تلخی پند می‌کاهد و به انسان مسرت خاطر می‌بخشد و با الفاظ کم، معانی بسیاری را می‌رساند و از سخنانی کوتاه، اندیشه‌های ژرف می‌سازد (احمدی، ۱۳۶۴: ۲۶۲) .
مثال‌های قرآن دارای فواید تربیتی بسیاری از جمله: عبرت آموزی، تفکر و اندیشیدن انذار ، تبشیرو هشدار می‌باشند: نکته مهم در مورد مثال‌ها این است که هرگز نباید در معنای سطحی آن توقف کرد ؛بلکه با اندیشیدن درباره‌ی آن بایستی به معانی عمیق آن پی ببریم. به طور مثال، در سوره مبارکه بقره آیه ۲۶۱ می‌خوانیم «حکایت کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می‌کنند همچون حکایت دانه‌ای است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه صد دانه باشد. و خداوند برای هر که بخواهد آن را دو چندان می‌کند و خداوند را بخششی گسترده است و می‌داند چه کسی در خور بخشش است.»
در آیه ۲۶۴ سوره مبارکه بقره مثال« سنگ و باران »در نکوهش ریا و تظاهر وارد شده است که اسلام آن را شرک می‌شمارد. در سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۱۷ مثال« کشت‌زار و باد سموم » به،آن چه کافران از روی خودنمایی، مفاخرت و تظاهر و ریا کاری و یا خوف و هراس انفاق می‌کنند به باد مسموم تشبیه شده است که به یکباره کشت‌زارها و مزارع را نابود می‌سازد و سودی برای صاحب خود به جای نمی‌گذارد (حکمت،۱۶۹:۱۳۶۱) .
طبق پژوهشی که در قرآن صورت گرفته ۲۴۵ مثل در قرآن بیان شده است. از آثار تمثیلی معروف می‌توان از آثار افلاطون، کمدی الهی، سند باد نامه، هزار افسانه، کلیله و دمنه، و مرزبان نامه نام برد
(مظلومی، ۱۳۸۹: ۲۷۶، ۲۷۸) .
با توجه به مسائل یاد شده، مربی می‌تواند از مثال ،جهت بیان اغراض حقیقی خود استفاده نماید و بحث ارزش و یا ضد ارزش را به گونه‌ای آسان به متربی تفهیم نموده و در صورت وجود نکته‌ای مبهم ،گره گشایی نماید.
با ارائه مثال، مربی با ترسیم معقولات به شکل محسوسات، درک مفاهیم ارزشی را برای متربی ممکن می‌‌سازد. برای نمونه به بیان چند« تمثیل »که از نهج البلاغه انتخاب شده‌اند می‌پردازیم.
مثال ۱: زبان تربیت نشده درّنده‌ای است که اگر رهایش کنی می‌گزد! (حکمت ۶۱).
مثال ۲: آن کس که با دست کوتاه ببخشد، از دستی بلند پاداش گیرد (حکمت ۲۳۲).
مثال ۳: بردباری پرده‌ای است پوشاننده و عقل شمشیری است بران. پس کمبودهای اخلاقی خود را با بردباری بپوشان و هوای نفس را با شمشیر عقل بکُش (حکمت ۴۲۴) .
۶-۳-۲-۱۲٫سئوال تأکیدی یا برانگیزاننده:
در این روش لزوماً متربی نباید پاسخی به سئوال مطرح شده ‌بدهد وفقط در مواقع لزوم ، بلافاصله بعد از طرح سئوال، پاسخی کوتاه از سوی مربی ارائه می‌شود و در بسیاری از مواقع سئوال جهت جلب توجه متربی به نکته یا مسئله‌ی خاصی پرسیده می‌شود و مربی منتظر جواب نمی‌ماند. این روش می‌تواند به صورت تلفیقی با بسیاری از روش‌های دیگر مورد استفاده قرار گیرد. در این روش طرح یک سئوال، متربی را به فکر و اندیشه وا می‌دارد و در فراسوی این اندیشه به بیداری فطرت او منتهی می‌‌گردد و گاه مربی ازطرح سئوال به عنوان یک جرقه در جهت ایجاد انگیزه برای برداشتن گام‌های بلند متربی استفاده می‌کند. دقت درآیات قرآن به روشنی بیانگر استفاده‌ی وسیع خداوند از این روش در جهت جلب توجه ،هشدار،ایجاد تفکر و در نهایت تربیت آدمی می‌باشد.
سئوالات مطرح شده در آیات قرآن به اشکال مختلفی مطرح شده است که به ذکر چند نمونه می‌پردازیم.
- سخن با یک سئوال شروع شده و در پی آن تذکری عنوان می‌گردد (اسراء: ۴۰).
- سخن با یک یا چند سئوال شروع شده و در پی آن پاسخ کوتاهی داده می‌شود (مؤمن: ۱۶) .
- سخن با چندین سئوال پی در پی ادامه می‌یابد و در انتها پاسخ کوتاهی داده می‌شود (رعد: ۱۶).
- سخن با یک تذکر شروع می‌شود وسپس یک سئوال مطرح می‌شود (مریم: ۶۵).
- سخن با یک سئوالِ آمیخته با قیاس بیان می‌شود (رعد: ۱۹) .
- سخن با یک جمله خبری آغاز شده و با یک یا چند سئوال ادامه می‌یابد و به یک جمله‌ی خبری دیگر منتهی می‌شود (کهف: ۵۰) .
این روش از جمله روش‌های مؤثر می باشد که می تواند در ایجاد فتح بابِ آموزش و ایجاد جلب
توجه و تفکر در متربی مورد استفاده ی مربی قرار گیردو در پی آن سوال یا در جریان آن سـوال
ارزش ها آموزش داده می شود.
۶-۳-۲-۱۳٫روش سقراطی یا دیالکتیک:
شرط گفت و گو توانایی شنیدن است کسی که می خواهد بگوید باید در در حال جست و جو و آماده قانع شدن و مجاب شدن باشد نه آن که ،گمان برد که حقیقت نهایی را یافته و به چنگ آورده است. شرط بحث این است که آدمی آماده باشد که در صورت آشکار شدن نادرستی عقیده اش مجاب شود و اگر سخن حریف درست نبود با کمال رغبت او را مجاب کند. در بحث «شخص »مهم نیست. شرط بحث این است که انسان معتقد باشد که حقیقت هست و نفع همه ی مردم در این است که حقیقت هر چیزی عیان شود. در پرسش و پاسخ گرایش ها و طرز فکرها نمایان می شوند (یاسپرین ، ترجمه لطفی: ۷۵) .
سقراط در روش خود، ابتدا با پرسش های پیوسته، شاگرد یا طرف بحث را به جهل یا خطای خود متوجه می ساخت و از آن پس در صدد بود تا او را به علم و صواب برساند (حسینی زاده، ۱۳۸۹: ۱۰۸) .
در روش سقراطی ، به محض پی بردن شاگرد به خطای خود، پرسش ها، متوقف نمی شود و همچنان ادامه می یابد تا شاگرد به علم برسد.
مربی می تواند برای آمـوزش ارزش ها از این روش استـفاده نماید. این روش نیازمـند برخورداری
مربی ،از اطلاعات کافی در زمینه مورد بحث می باشد تا بتواند بحث را تا زمانی که متربی به حقیقت دست یابد، ادامه دهد.


فرم در حال بارگذاری ...

« مطالب درباره طراحی مدل انتخاب تأمین کنندگان بر اساس ریسک های زنجیره تأمین در ...راهنمای نگارش مقاله با موضوع بررسی و شناخت ماهیت نظام دادرسی در دیوان بین المللی کیفری ... »
 
مداحی های محرم