۵-۲-۱- طرح بحث
مطالعات راهبردی نشان داده است که هر کشوری که تمایل قدرتهای بزرگ را طلب کند، دارای اهمیت ژئوراهبردی و ژئوپلیتیکی است. هر چند که این کشورها به دو دسته تقسیم می شوند، اول کشورهایی که فقط منافع راهبردی، ژئوپلیتیک و اقتصادی قدرتهای بزرگ را تأمین می کنند و دوم کشورهایی که دارای ظرفیت ایجاد تهدید برای یک یا چند قدرت بزرگ هستند. از بین این دو گزینه، گزینه دوم دارای ظرفیت بیشتری برای ایجاد بحران است. جمهوری آذربایجان هر دو نقش را ایفا می کند. از یک سو برای ایالات متحده آمریکا نقش و اهمیت اقتصادی و ژئوپلیتیکی دارد و از سوی دیگر در مورد ایران دارای ظرفیت تهدید است (Vaezi, 2009, p.41). از نظر فرهنگی قفقازو جمهوری آذربایجان مرز میان تمدن اسلامی، مسیحی و یهودی و سه فرهنگ ترکی، روسی و ایرانی و همچنین زیستگاه بیش از پنجاه گروه قومی، زبانی و سه دین اسلام، یهود و مسیحیت است (قیصری و گودرزی، ۱۳۸۸ : ص ۱۲۲)، از نظر سیاسی اختلافهای حل نشده قومی، داشتن موارد اختلافی فراوان با همسایه جنوبی و از مهمترین مسائل جمهوری آذربایجان در منطقه است. موقعیت راهبردی این کشور در مسیر تلاقی آسیا، اروپا و خاورمیانه این کشور را به صحنه رقابت سیاسی واقتصادی قدرتها تبدیل کرده است. از نظر اقتصادی، وجود منابع نفت و گاز بر عطش بازیگران خارجی افزوده است. این کشور همچنین مسیر حمل و نقل انرژی آسیای مرکزی و دریای خزر به اروپا است ( (Nixey, 2010: p126. فرصت های به وجود آمده برای ایالات متحده جهت نفوذ در منطقه¬ای که از لحاظ ژئوپولتیکی دارای اهمیت فراوانی برای این کشور است سبب نگرانی و احساس تهدید توسط آمریکا برای ایران شده است. روابط با جمهوری آذربایجان در سیاست خارجی ایران دارای اهمیت فراوانی است. از سویی دیگر آمریکا به دلیل اهمیت کلی منطقه قفقاز جنوبی روابط دو کشور را مانعی جهت دستیابی به منافع خود در منطقه می داند. بنابراین در تلاش است تا با تاثیر گذاری بر روابط دو کشور، روابط دو کشور را به نفع خود موازنه کند. در این راه این کشور از ابزارهایی چون بزرگنمایی خطر نفوذ اسلام سیاسی که ایران را منادی آن می داند دست به رقابتی ایدئولوژیک با ایران در منطقه بزند و همچنین با توجه به قدرت اقتصادی و سیاسی خود نقش ایران را در مناسبات اقتصادی جمهوری آذربایجان کم رنگ تر کند. در ادامه با بررسی اهداف سیاست خارجی و فرصت هایی که روابط با جمهوری آذربایجان برای آمریکا به وجود آمده است، به بررسی ابزارهایی که این کشور جهت تاثیر گذاری بر روابط ایران و آذربایجان استفاده می کند می پردازیم .
۵-۲-۲- سیاست خارجی آمریکا
قفقاز جنوبی بواسطه اهمیت ژئوراهبردی و ژئواکونومیک خود، پس از ۱۹۹۱ به شدت مورد توجه غرب و در رأس آن آمریکا قرار گرفت )احمدیان و غلامی، ۱۳۸۸:ص۹ .( اگر چه سیاست خارجی آمریکا در ۴۵ سال رقابت با شوروی، در دوران طولانی جنگ سرد با هدف ها و اولویتهای معین ترسیم می شد، اما سناریوی جغرافیای سیاسی کنونی تفاوت زیادی با گذشته داشت. به همین دلیل آمریکا برای رسیدن به منافع ملی خود هدفهایی را دنبال می کند که این اهداف نقشی اساسی در تدوین سیاست خارجی این کشور در منطقه دارند. دستیابی به نفت و گاز و در اختیار گرفتن استخراج و صدور آن، دستیابی به بازارهای منطقه ای و گسترش بازرگانی، رویارویی با نفوذ روسیه و ایران در منطقه و پشتیبانی از گسترش نفوذ ترکیه (امیراحمدیان، ۱۳۸۷ : ص ۴۱) ، افزایش نفوذ در قفقاز، بهبود فرصتهای تجاری برای شرکتهای آمریکایی، حضور نظامی در منطقه و افزایش همکاریهای نظامی با جمهوریهای قفقاز در قالب طرحهایی چون مشارکت برای صلح و گسترش ناتو به شرق، رقابت با سایر قدرتها بر سر کسب امتیازهای بیشتر به ویژه در کنترل منابع انرژی (امیراحمدیان،۱۳۸۸: ص۸۹) ،حمایت از تمامیت ارضی و استقلال سیاسی جمهوریهای قفقاز جنوبی و کمک به آنها برای آنکه زیر فشار و تطمیع روسیه و یا ایران قرار نگیرند (فیروزیان، ۱۳۸۸ ، ص۵۳). بنابراین به نظر می رسد که هدفهای ایالات متحده شامل مهار روسیه و ایران، اطمینان به در دست گرفتن کنترل منابع انرژی دریای خزر، راه های دستیابی به منابع جایگزین و پاداش دادن به متحدان منطقه ای شامل ترکیه، گرجستان و آذربایجان، فراهم کردن فضا جهت حضور نظامی پررنگ تر در منطقه، شامل امکان ایجاد پایگاه های دیگر با تأکید بر ثبات منطقه و حل مسائلی مانند موضوع آبخازیا و اوستیای جنوبی و قره باغ از راه تشویق همگرایی دوباره آنها در قالب شهر- کشورها همراه با نوعی خودمختاری تضمین شده باشد. به شکل کلی تر ایالات متحده در جستجوی یافتن راهی برای افزایش تأثیر خود در منطقه های با خلاء قدرت است که هدفهای بزرگتری را شامل جلوگیری از عرض اندام روسیه، جلوگیری از گسترش نفوذ ایران و کاهش نفوذ اسلام گرایی را دنبال می کند ) .(Nicu Sava, 2010, p.16 آمریکایی ها برای رسیدن به هدف هایی که در منطقه برای خود تعریف کردند، چندین راهبرد را دنبال می کنند. چرا که یکی از مهمترین هدف های آمریکا جلوگیری از متحد شدن منطقه زیر نظر کشور قدرتمند دیگری غیر از آمریکا است. تصور بر این است که اگر چنین قدرت واحدی منابع این منطقه را در اختیار بگیرد، توازن جهانی به زیان آمریکا تغییر خواهد کرد. در چنین شرایطی برای آمریکا سه راهبرد وجود دارد:
الف- راهبرد بی ثبات سازی رقبا: این راهبرد آمریکا می تواند به تجزیه و تضعیف قدرتهای منطقهای استوار باشد. تحقق این راهبرد مستلزم صرف هزینه های زیادی است و احتمال برخورد نظامی را افزایش می دهد،
ب- راهبرد مهار رقبا: این عملکرد نیاز به منابع لازم و همکاری و هماهنگی کشورهای دیگر دارد و درنهایت در برابر کشورهای کوچک تحقق می یابد،
ج- راهبرد توازن قوا: در این راهبرد با بهره گرفتن از کشورهای منطقه ای با حفظ توازن قوا در منطقه از روی کار آمدن قدرت برتر در منطقه جلوگیری می شود، در این راهبرد زمانی آمریکا به صورت مستقیم دخالت خواهد کرد که توازن قوا بر هم خورده و منافع این کشور به شکل جدی مورد تهدید واقع شود (لطفیان، ۱۳۸۷ : صص۱۶۷-۱۶۸ . (
از میان سه راهبرد امکان توازن قوا بیشتر است. در میان نظریه پردازان در این خصوص دو نظریه وجود دارد، گروهی بر این باورند که منافع ملی و راهبردی آمریکا در گرو تداوم مداخله آن برای تعیین توازن قوا در این منطقه است، چون منطقه قفقاز جنوبی صحنه رقابتهای بزرگ در قرن بیست یکم خواهد شد. گروهی دیگر بر این عقیده اند که بازیگران منطقهای باید مسئولیت ایجاد توازن قوا را در منطقه بر عهده گیرند (دهشیری، ۱۳۸۷ :ص۳۷ ). زیرا آمریکا درمنطقه قفقاز جنوبی می تواند به امنیت انرژی، دسترسی به آسیای مرکزی، جنگ بر علیه تروریسم و حضور در مرزهای ایران و روسیه دست یابد ( Nichol, 2010: pp. 9- 10).
با تجزیه شوروی، آمریکا خود را با وضعیت جدیدی مواجه دید. اگر چه سیاست خارجی امریکا طی ۴۵ سال رقابت با شوروی، در دوران طولانی جنگ سرد با اهداف و اولویتهای معین ترسیم شده بود، اما سناریو جغرافیایی سیاسی کنونی تفاوت زیادی با گذشته داشت. قفقاز جنوبی در سیاست خارجی آمریکا برای منافع امنیت ملی این کشور به چند دلیل دارای اهمیت است که از جمله می توان بر امنیت انرژی، دسترسی به آسیای مرکزی ، جنگ بر علیه تروریسم و حضور در مرزهای ایران و روسیه اشاره نمود. از نظر ژئوپلتیک مجاورت این منطقه به روسیه، ایران و خاور میانه در صدر اهمیت قرار دارد(Cornell, 2005 : p 2) . اعلام منطقه دریای خزر در سال ۱۹۹۷ به عنوان منطقه منافع استراتژیک آمریکا ، نشان دهنده اهمیت منطقه برای واشنگتن است.
عواقب منفی فروپاشی شوروی به همراه عدم شناخت و درک صحیح از رهبران حاکم در جمهوری ها و مناقشات قوی در
فرم در حال بارگذاری ...