البته قرآن کریم با این زبان برای همه مردم جهان قابل فهم نیست (و به هر زبان دیگری بود نیز همین گونه بود) زیرا، یک زبان جهانی و بین المللی که همه مردم دنیا آن را بفهمند نداریم، ولی این مانع بهرهمندی سایر مردم جهان از ترجمههای آن نخواهد شد.
باید توجه داشت که قرآن کریم مشتمل بر تعالیم و قوانین کلی الهی است که محدود به یک منطقه و یک زبان نمیشود، بلکه برای تمام انسانها و در همه زمانها کاربرد داشته و قابل استفاده میباشد، از این رو هم شکل بودن ظاهر کلام قرآن با زبان عربی و یا مکان نزول قرآن با عربستان کنونی، از کلی و عمومی بودن دستورات و تعالیم آن کتاب الهی نمیکاهد و این کتاب آسمانی برای همیشه و حتی برای انسانهایی که در آینده به وجود میآیند، دستورات و قوانین راه گشا و هدایت کنندهای دارد؛ بدون این که غبار کهنگی و قدیمی شدن بر چهره روشن و نورانی آن قوانین بنشیند. دسترسی منطقه عربستان به جاده ابریشم، نقش بسزایی در تبادل افکار و عقائد را ایفاء میکرده، که در نتیجه آن ترویج و گسترش دین اسلام را به سایر نقاط به همراه داشته است(طیب ۱۳۷۸، ۱۴۹).
۳-۹- نزول قرآن
یکی از محورهای مهم مباحث علوم قرآنی، بحث نزول قرآن، چگونگی آن، زمان و مدّت نزول و انواع آن است. قرآن کریم، بهترین و زیباترین کلامی است که خداوند حکیم نازل کرده است. قرآن، ماندگارترین اثر وحیانی است که از ملکوتِ آسمان بر زمین فرود آمده و عظیمترین و کاملترین، دین را برایِ بشریّت به ارمغان آورده است.
” نزول” در لغت به معنای فرود آوردن از بالا به پایین است؛ «انحطاط من علو» و در اصطلاح منظور از ” نزول” ظهور روحی است، یعنی نزولی معنوی و روحانی که تنها پیامبر آن را ادراک داشته و حقیقت آن را میدانسته(رامیار ۱۳۶۲، ۸۱).
«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الامِینُ عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ»؛ روح الامین (فرشته وحی) آن (قرآن) را بر قلب تو فرود آورد تا از بیمدهندگان باشی (شعراء/ ۱۹۴- ۱۹۳).
«ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ نَزَّلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ»؛ آن (عذاب) به این دلیل است که خداوند کتاب (قرآن) را به حق فرو فرستاد (بقره/ ۱۷۶).
«لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَل لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَهِ اللّهِ»؛ اگر این قرآن را بر کوهی فرو میفرستادیم، یقیناً آن را از ترس و درک عظمت خدا فروشکسته و از هم پاشیده میدیدی (حشر/ ۲۱).
خداوند سبحان در موارد متعددی، از قرآن به تنزیل تعبیر کرده و میفرماید: «تَنزیلُ مِن رَّب العالمین (واقعه/ ۸۰)»؛ و «تَنزیل مِن الرَّحمن الرَّحیم»؛ (فصلت/ ۲)» و نیز فرمود: «و نَزلنَّاه تَنزِیلا»؛ (اسراء/ ۱۰۶)».
آیات بیانگر نزول قرآن که در آنها سه واژه نزول، انزال و تنزیل به کار رفته نوعاً از زبان خدا و مربوط به نزول کل قرآن است؛ ولی آن دسته از آیات یاد شده که ناظر به بخش خاصی از قرآن است، مانند: آیه اول سوره نور: «سُورَهٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لَّعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»؛ این سورهای است که آن را فرو فرستاده و عمل به آن را واجب کرده ایم و در آن آیات روشنی را فرو فرستادیم تا از آن پند گیرند. یا از زبان غیر خدا و حتی به عنوان استهزا نسبت به نزول قرآن بیان شده، مانند: «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَهً وَاحِدًَه»؛ و کسانی که کافر شدند، گفتند: چرا قرآن یکجا و یکباره بر او (پیامبر) فرود نیامده است؟ (فرقان/۳۲).
اولین آیه و سوره نازل شده: درباره این که، کدام آیه یا سوره، برای اولین بار بر پیامبر (ص) نازل شده در میان صاحب نظران، اختلاف نظر وجود دارد. در این زمینه چهار نظر بیان شده است: الف: آیات سه یا پنج ابتدای سوره علق؛ ب: آیه اول سوره مدّثر؛ ج: آیه بسم اللّه الرحمن الرحیم؛ د: سوره حمد.
آخرین آیه و سوره: در بسیاری از روایات آمده است: آخرین آیهای که بر پیامبر نازل شد، آیه ۲۸۱ سوره بقره بود. برخی دیگر گفته اند: آخرین آیه، آیه اکمال دین۳ سوره مائده میباشد. درباره آخرین سوره نیز بین دو سوره نصر و برائت، اختلاف نظر هست، هر چند سوره نصر، که در سال فتح مکه (هشتم هجری) نازل شده است، از قوّت بیشتری برخوردار است. زیرا فقط آیات نخستین سوره برائت، پس از فتح مکه (سال نهم) نازل شده است.
زمان نزول: درباره زمان نزول قرآن باید گفت: براساس گواهی تاریخ، مدت این نزول، بیست و سه سال از سال چهلم عامالفیل (۲۷ رجب) تا سال یازدهم پس از هجرت بوده است و تقسیم آیات و سورهها به مکی و مدنی، مطابق ملاک زمانی بر همین اساس است (آراسته ۱۳۷۸، ۷۹).
آنچه از آیات قرآن به دست میآید، بیانگر نزول قرآن در شبی از شبهای ماه مبارک رمضان است:
۱: «شَهرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنزِلَ فیهِ القُرءانُ»؛«ماه رمضان ماهی که قرآن در آن نازل شده است» (بقره/ ۱۸۵).
۲: «اِنّا اَنزَلنـاهُ فی لَیلَهٍ مُبـارَکَهٍ»؛ «که ما آن را در شبی پر برکت نازل کردیم» (دخان/ ۳).
۳: «اِنّا اَنزَلنـاهُ فی لَیلَهِ القَدر»؛ «ما آن قرآن را در شب قدر نازل کردیم» (قدر/ ۱).
از ضمیمه این سه آیه، میتوان چنین نتیجه گرفت: در ماه رمضان، شب بابرکتی به نام شب قدر، وجود دارد که قرآن در آن شب، نازل شده است. در ضمن روشن است که آن شب عظیم، یک شب است و نه چند شب. بنابراین، زمان نزول قرآن، در یک شبِ قدر از شبهای ماه رمضان میباشد.
مکان نزول: نزول در شهرهای مکه و مدینه و اطراف آن دو صورت گرفته است و تقسیم آیات به مکی و مدنی با ملاک مکانی، اشارت به همین حقیقت دارد. و بسا به توان به برخی از آیات نیز بر این تقسیم، استشهاد نمود از جمله آیه شریفه «لا أُقسِمُ بِهَذَا البَلَدِ وَ أنتَ حِلٌّ بِهَذَا البَلَدِ (بلد/ ۲-۱)» و آیه «وَ هَذا البَلَدِ الامِینَ (تین/۳)» که اشارت به شهر مکه دارد و آیه «وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضُ وَ المُرجِفُونَ فِی المَدِینَه لَنُغْرِینَّکَ بِهِم ثُمَ لایُجَاوِرُونَکَ فِیَهآ إلا قَلِیلاً (احزاب/۶۰)» و آیه «یَقُولُونَ لَئن رَّجَعنَا إلی المَدِینَهِ (منافقون/۸)» که درباره حضور منافقان و فعالیت آنان، در مدینه النبی است.
ویژگیهای پیک نزول: قرآن کریم، افزون بر این که جبرئیل را پیک و واسطه نزول معرفی میکند، صفاتی نیز برای وی برمیشمارد، از جمله: روح الامین؛ چنان که فرمود: «و انَّهُ لَتَنزِیلُ رَبِّ العَالَمِینَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الامینُ عَلی قَلبِکَ لِتَکُونَ مِن المُنذِرینَ» (شعراء/ ۱۹۴-۱۹۲) این واسطه نزول، فردی امین و درستکار است و این خود، گواهی بر صیانت قرآن از دگرگونی در مسیر نزول و حراست از دستبرد شیاطین است. روح القدس، چنانکه در جای دیگر از قرآن فرمود: «قُل نَزّلَهُ رُوحُ القُدُسِ مِن رَّبِکَ بِالحَقِّ لیِثَّبِتَ الَّذِینَ آمَنوُا وَ هُدًی وَ بُشرَی لِلمُسلِمینَ» (النحل/ ۱۰۲). یعنی واسطه روحی، پاک و طاهر از آلودگیهای مادی و منزه از اشتباه است. چنانکه میفرماید: «َو مَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَی إن هُوَ إلا وَحیُ یُوحَی عَلَّمَهُ شَدِیدُ القُوَی» (نجم/ ۵-۳)». ضمیر «هو» که در حقیقت بر میگردد به گفتار و نطق پیامبر (ص)، در این جا، مبتدا و وحی، خبر آن است. یعنی خداوند، قرآن را به وسیله نیروی عظیم [جبرئیل امین] بر قلب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل کرده است.
اقسام نزول قرآن: قرآن دو نزول دفعى و تدریجى دارد؛ پرسش این است، با این که نزول دفعى بر قلب مبارک پیامبر (ص) واقع شده، پس چرا بعضى اوقات از پیامبر (ص) چیزى سؤال مىشد و ایشان منتظر وحى الهى مىشدند؛ اساساً با وجود نزول دفعى، به نزول تدریجى چه نیازى بود، مگر حکم قبلى، در سینه پیامبر (ص) نبود؟ براى روشن شدن پاسخ به چند نکته اشاره مىشود:
-
- درباره تعداد نزول قرآن کریم اختلاف نظر است. بیشتر دانشوران اسلامى معتقدند قرآن کریم دو نزول داشته است؛ نزول دفعى و نزول تدریجى. برخى دانشوران اسلامى معتقدند قرآن کریم یک نزول بیشتر نداشته و آن نزول تدریجى است (معرفت و طباطبایی ۱۳۷۸، ۳۲۷-۶۹).
-
- نزول دفعى چندگونه تبیین شده است: یکى نزول قرآن از جهان بالا به بیت المعمور، دیگر فرود حقیقت قرآن به صورت اجمالى بر قلب پیامبر اکرم (ص).
-
- پیامبر اکرم (ص) به آن چه که به صورت نزول دفعى فرود آمد، مکلف نبود؛ همان گونه که بسیارى از چیزها را به علم غیب مىدانست، ولى مکلف نبود طبق آنها عمل کند. طبق آیه: «وقُلِ اعمَلُوا فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُم ورَسولُهُ والمُؤمِنونَ» (توبه/ ۱۰۵) پیامبر (ص) هر آن چه دیگران انجام مىدهند آگاه است، ولى به این عمل نمىکند و مىفرماید: من با شاهد و سوگند میان شما داورى مىکنم.
-
- چون آیات قرآن به صورت تفصیلى بر پیامبر نازل نشده بود و پیامبر بر آن چه با نزول دفعى مىدانست مکلف نبود، منتظر وحى الهى و نزول تدریجى بود. پس به نزول تدریجى نیاز بود (عاملی ۱۳۷۸، ۱۶۹).
حالت پیامبر هنگام نزول قرآن: چرا در حالت وحى، حالت غش بر پیامبر (ص) عارض مىشد؟ وحى آیات قرآن بر پیامبر (ص) به دو گونه مستقیم و به واسطه فرشته وحى بوده است. در وحى مستقیم حالتهایى چون داغ شدن بدن و عرق ریختن، حالتى شبیه به بى هوشى، تغییر رنگ چهره و… بر پیامبر (ص) عارض مىشد. در روایتى مىخوانیم: راوى از حضرت امام صادق (ع) سؤال مىکند: آیا بى هوشى که بر پیامبر (ص) عارض مىشد، هنگام فرود آمدن جبرئیل (فرشته وحى) بوده است؟ فرمود: خیر، جبرئیل هر گاه خدمت پیامبر (ص) شرف یاب مىشد، با اجازه دخول وارد مىشد و وقتى وارد مىشد مانند بندگان جلوى آن حضرت مىنشست و حالت غشویه و بى هوشى به هنگام گفت وگوى خدا با او بدون بازگو کننده و واسطه بوده است.
در روایت دیگر آمده است: حارث بن هشام از پیامبر (ص) سؤال کرد: وحى چگونه بر شما نازل مىشود؟ پیامبر (ص) فرمود: گاهى آن را به صورت زنگ مىشنوم و آن شدیدترین نوع آن بر من است که گویى بندهاى من از یک دیگر مىگسلد و در این هنگام مطالب وحى شده را حفظ مىکنم و زمانى نیز فرشته در برابر من مجسّم مىشود و با من سخن مىگوید و گفتههاى او را حفظ و درک مىکنم که این نوع از وحى بر من آسانتر است (مجلسی ۱۴۰۳، ۲۶۰).
صداى زنگ در این روایت کنایه از صداى پیاپى، مانند صداى ناقوس است. این صداى پیاپى، صداى وحى مستقیم بوده که پیامبر (ص) با تمام وجود به آن گوش فرا مىداده است، چرا که پیاپى بودن صدا تأثیرى نافذ در گوش دارد و تا اعماق قلب انسان نفوذ مىکند و از این جهت است که پیامبر (ص) مىفرماید: گمان مىکردم که جان من گرفته مىشود.
حالتهاى یاد شده در وحى مستقیم به جهت اوج ارتباط وحى با الهامات غیبى پروردگار و سنگینى وحى است که بر جسم آن حضرت تأثیر گذارده است (معرفت ۱۳۷۱، ۸۶-۸۵).
۳-۱۰- نظرات مهم در رابطه با آغاز نزول قرآن
۳-۱۰-۱- نظر علامه معرفت
به نظر ما شب قدر یکی از دو شبی است که در دهه آخر ماه رمضان است، تردیدی نیست که قرآن در شب قدر بر پیامبر نازل شده است زیرا در قرآن به این موضوع تصریح شده، طبق آیاتی که در ابتدای بحث آمد.
بر اساس روایات اهل بیت (ع)، بعثت در ماه رجب اتفاق افتاده ولی نزول قرآن به عنوان کتاب آسمانی و قانون جاودانه الهی پس از سه سال فاصله بر پیامبر نازل گشته و در این سالها پیامبر دعوت مخفیانه داشته است. «فَاصْدَع بِما تُؤمَر واعْرِضْ عَنِ المُشرکین اِنا کَفَیناکَ المُستَهزِءیِنَ».
آشکارا آنچه را ماموریت داری بیان کن و از مشرکان روی گردان و نسبت به آنهایی بیاعتنایی کن ما شر استهزاء کنندگان را از تو دفع کردیم (حجر/ ۹۵-۹۴).
از این زمان به بعد، نزول پیوسته قرآن آغاز گردید و از روایاتی که مدت نزول قرآن را بیست سال ذکر نموده اند، نتیجه میگیریم که آغاز نزول قرآن از آغاز بعثت سه سال فاصله داشته و در شب قدر بوده است (معرفت ۱۳۷۱، ۱۳۷- ۱۳۴).
۳-۱۰-۲- نظر علامه طباطبایی
” انزال"؛ به معنی فرود آوردن جملگی و یکباره است، پس نزول در ماه رمضان و شب قدر یکباره و جملگی بوده نه تدریجی، که بر قلب پیامبر خدا نازل شده و تفصیل آن در طول مدت پیغمبری آن حضرت به تدریج نازل گردیده است: «وَ قُرآناً فَرَقنَاهُ لتَقرأَهُ عَلی الناسِ عَلی مکثٍ و نزّلناهُ تَنزیلاً» (اسراء/ ۱۰۶) و قرآنی که آیاتش را از هم جدا کردیم تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی و آن را بتدریج نازل کردیم در نتیجه چنین استنباط میشود که قرآن دو نزول دارد؛ یک بار نزول دفعی (یکباره) به معنی نزول اجمالی که غیر زمانی است و قرآن آن را به تعبیر انزال مشخص میکند و این بر نزول تدریجی مقدم است و به صورت یک روح بر پیغمبر نازل شده، یعنی روح قرآن یکباره و مجموعاً بر دل پیامبر فرود آمده و بعد تفصیل داده شده و دیگری نزول تدریجی به معنی تفصیلی که در زمان مشخص به صورت آیات و کلمات و الفاظ و سورهها نازل شده و این در وقتی است که جبرئیل نازل شده و بعثت آغاز گردیده و این ۲۷ ماه رجب بود که ۲۰ یا ۲۳ سال ادامه یافت (طباطبایی ۱۳۷۴، ۱۵۶).
۳-۱۱- موضع گیری قرآن نسبت به شعر و شاعری
در قرآن کریم از میان همه رشتهها و موضوعات هنری، درباره شعر و شاعری اظهارنظر شده که میتوان آن را در چند موضع پیگیری و احصاء کرد. از آن موارد؛ اتهام شعر به قرآن و نیز شاعری به پیامبر اکرم (صلی الله علیه) میباشد و در مورد دیگر، آیات در مقام رفع اتهام شعر از قرآن، است که توجه در آنها، منتهی به پذیرش عمومیت و تسرّی احکام مذکور به حوزه سایر رشتههای هنری، در همه دورانها و سرزمینها منتهی میگردد. با نگاهی به آیات قرآن که لفظ شعر و شاعری در آنها به کار رفته، در ابتدا، اینگونه به نظر میرسد که برخورد قرآن با شعر تند وانکاری است، امّا باید این موضوع را درنظر داشت که رابطه قرآن کریم با شعر بر اساس دیدگاهِ قرآن دربارهی حقّ و باطل و خیر و شر شکل گرفت (فشوان ۱۹۸۵، ۱۰۴).
۳-۱۱-۱- اتهام شعر و شاعری
الف: «بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَرئهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْیَأْتِنا بِآیَهٍ کَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ»؛ ولیک این مردم غافل نادان گفتند: که سخنان قرآن خواب وخیالی بی اساس است بله محمد که به این قرآن دعوت نبوت میکند شاعر بزرگی است که این کلمات را خود فرا بافته است و از دروغ به خدا نسبت میدهد وگر نه باید مانند پیغمبران گذشته آیت و معجزهای برای ما بیاورد (انبیا/ ۵).
مشرکان خیلی مایل بودند که پیامبر را شاعر بدانند که درسوره (انبیاء/ ۵) به آنان پاسخ داده شده است؛ حکایت سخنان کفار است که چگونه افترا و تکذیب به آن جناب را درجه به درجه شدت مىدادند، اول گفتند؛ سخنان وى خوابهاى پریشان است که دیده و آن را نبوت خود پنداشته و کتاب آسمانیش گمان کرده، پس کار او و معلوماتش حتى از سحر هم بىارزشتر است، براى اینکه سحر هر چه باشد علمى است و قواعدى دارد، سپس افتراى خود را ترقى داده، گفتند؛ بلکه خواب پریشان هم، نیست، چون در خواب پریشان، صاحبش عمداً دروغ نگفته، بلکه چند رقم رویا دیده، وقتى بیدار شده از هریک چیزى به یادش مانده، و با گوشههاى دیگر رؤیایش هم مخلوط شده، ولى افترا مىبندد، و معلوم است که افترا مستلزم تعمد است. آن گاه مطلب را ترقى بیشترى داده گفتند؛ بلکه او شاعر است و این از جهتى دیگر از تهمت قبلى سنگینتر است، چون کسى که به کسى افترا مىبندد، فکر مىکند که چه افترایى ببندم، ولى شاعر بدون هیچ تدبر، هر چه به نظرش مىرسد مىگوید، و به هر تعبیر که از نظر فن شاعرى خوشش آید تعبیر مىکند و چه بسا که شاعرى ضروریات را هم انکار کند، و یا علناً بر باطلى اصرار ورزد، و چه بسا راستى را تکذیب و دروغى را تصدیق کند (طباطبایی ۱۳۷۴، ۳۵۳).
ب: «وَ یَقُولُونَ اَئِنّا لَتارِکُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ»؛ و میگفتند آیا ما به خاطر شاعر دیوانهای دست از خدایان خود برداریم؟ (صافات/۳۶).
کفار میگفتند؛ که به آن جناب شاعر است و مجنون، و کتاب او شعر است. خداوند این گفتار مشرکین را رد کرده و مىفرماید؛ بلکه آنچه او آورده حق است و در آن رسالت رسولان سابق تصدیق شده، پس مانند شعر و سخنان مجانین، باطل نیست، و چیز تازهاى هم نیست، بلکه قبل از او هزاران نفر مانند او به این رسالت مأمور شده بودند (طباطبایی ۱۳۷۴، ۲۰۳).
ج: «أَمْ یَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُون»؛ یا که گویند شاعریست (ماهر) وما حادثه مرگ او را انتظار داریم (طور/۳۰). حاصل معنا این است که؛ او یعنى رسول خدا (ص) شاعر است و ما منتظر مرگ او هستیم، تا بعد از مردنش یادش از دلها برود و اسم و رسمش فراموش شود و ما از دست او راحت شویم. بر اساس آیات و آنچه که علامه طباطبایی در تفسیر آیات، مرقوم داشتهاند این چنین استحصال میشود که کفار نخست، پیامبر را به چیزی متهم میکردند که بهره وری آن از حقیقت صفر است یعنی اینکه کلام ایشان چیزی جز خوابهای پریشان نیست و در حقیقت شأن کلام ایشان را حتی پایینتر از سحر میخواندند که واجد هیچگونه قاعده و قانون، نمیباشد.
فرم در حال بارگذاری ...