در سطح ملی، این عملیات به وسیله همه سرمایهگذاران بنابر مقتضیات هر کشور و شهر، طراحی میشود. هیچ محدودیت و مانعی در مورد کشورها وجود ندارد. علاوه بر این کشورها نیز خود را با اهداف سازمان هابیتات و اقداماتی که برای اجرا ضروری است منطبق نموده و نسبت به آن متعهد گردیده اند. این مساله مستلزم بازنگری در تجربیات کنونی بسیاری از ممالک میباشد.
اجرای این عملیات طوری طراحی میشوند که این اصطلاحات از طریق اتفاق نظر عمومی صورت گیرد و منجر به یک راهبرد قابل پذیرش، عملی و قابل اجرا در زمینه خانهسازی گردد. یکی از اجزای تشکیل دهنده این راهبرد پایهریزی بهسازی زاغهها ( در صورت نیاز در سطح شهری) بوده و به دنبال به دست آوردن موافقت و همیاری از سوی تمامی شرکا مربوطه میباشد.
تجربیات اخیر نشان داده است که در چارچوب این مبارزه و پیکار جهانی علیه فقر، مسئولان و قشر فقیر شهر، عملکرد و خط مشیهای نوینی را برای بهبود بخشیدن به شرایط و وضعیت زاغهنشینان به وجود آورده و اولویتهایی را در این زمینه در نظر گرفتهاند. به عنوان مثال: در شهر پون هندوستان یک برنامه بهسازی در زمینه ارائه سرویسهای بهداشتی و عمومی انجام شده است در حالی که بمبئی به اسکان دهی مجدد زاغهنشینانی که برای چندین دهه در کنار ریلهای راه آهن زندگی کردهاند میپردازد. شهر نایروبی کنیا یک تجزیه و تحلیل کلی برای ارزیابی طبیعت پیچیده ساختار شهری انجام داده است که این برنامه بر وضعیت ویژه هر زاغه برای انسجام در شهر و با مشارکت همه سرمایهگذاران، تاکید دارد.
در سال ۱۹۹۹ میلادی سازمان هابیتات و بانک جهانی، به اتفاق هم اتحادیه شهرها را به وجود آورند. این اتحادیه یک مشارکت گسترده میان سازمانها و اعطاکنندگان کمکهای مالی میباشد. هدف این اتحادیه، ایجاد تعهد و تهیه منابع مالی برای قشر فقیر شهر بوده است. اتحادیه شهرها طرح شهرهای بدون زاغه را در نظر میگیرد و به کاهش فقر شهری در این راستا کمک میکند. این ابتکار، عزم و جزم سیاسی بیشتری را میطلبد.
در سپتامبر سال ۲۰۰۰ سران ۱۵۰ کشور در همایش هزاره جدید در نیویورک گرد هم آمدند. آنها بدین نتیجه رسیدند که :” تا سال ۲۰۲۰ پیشرفت و بهبود قابل ملاحظهای در زندگی حداقل ۱۰۰ زاغه نشین با هدف شهرهای بدون زاغه، به وجود بیاید. ” این تعهد در اعلامیهای در مورد ” شهرها و سکونت انسانی در هزاره جدید” که در ژوئن سال ۲۰۰۱ در استامبول همراه با جلسه مجمع عمومی سازمان ملل برگزار گردید و در کنفرانس اهمیت سرمایه در توسعه شهری که در ۱۸ مارس ۲۰۰۲ در مونترو برگزار گردید، نیز تکرار شد.
جمعبندی
رشد فزاینده جمعیت شهری در کشورهای در حال توسعه در چند دهه گذشته به دلیل افزایش طبیعی جمعیت و مهاجرت بوده است. یکی از مشکلات آشکاری که این رشد سریع به ارمغان می آورد سکونت غیرقانونی در زمین، کمبود مسکن و سرویسهای شهری و بیکاری است و از آنجایی که مقامات محلی راه حلی مناسب برای این مشکل پیدا نکردهاند، در نواحی مرکزی شهر سکونتگاههای زاغهای با تراکم بسیار بالا به وجود میآید و زمانی که این زاغهها از جمعیت اشباع شده و دیگر پاسخگوی این جمعیت فزاینده نباشد، سکونتگاههای زاغهنشینی در مناطق حاشیه شهر ظاهر میگردند.
با توجه به کمبود شدید مسکن شهری و فقدان یک عملکرد متمرکز و پاسخی مناسب از سوی سازمانهای دولتی در این زمینه میتوان به نقش مثبت مناطق حاشیهنشین شهری در تامین مسکن میلیونها فقیر اشاره کرد. مشکل اصلی نامشخص بودن وضعیت مالکیت زمین و نامناسب بودن امکانات و تسهیلات زیربنایی است که این مساله را مقامات دولتی نیز تشخیص دادهاند و همواره در پی یافتن راه حلی مناسب برای این مسائل غامض شهری بودهاند.
پس از شکست سیاستهای مبتنی بر خانهسازی اجتماعی و طرح زمین- خدمات و نیز افزایش تعداد زاغهها و سکونتگاه های تصرفی غیرقانونی در حاشیهشهرها، بیشتر مسئولان و طراحان در کشورهای در حال توسعه، به این نتیجه رسیدند که به وجود آمدن سکونتگاههای تصرفی غیرقانونی اجتناب ناپذیر بوده و جزو ضروریات یک شهر میباشند. در دهه ۱۹۷۰ مدارک و شواهد بسیاری به دست آمد که نشان میداد خانهسازی و احداث مسکن برای عموم، با میزان بالای تقاضای خانوادههای کم درآمد و فقیر جامعه برای مسکن، متناسب نبوده و باید به دنبال راهبردهای جدید و تازه بود. کاستیهایی که در زمینه ارائه خدمات شهری و احداث مسکن و یا برنامههای بهسازی زاغهها وجود داشت، درسها و تجارب با ارزشی به طراحان و سیاستگذاران داد و در شکلگیری ” روش توانمندسازی” در اواخر دهه ۱۹۸۰، بسیار موثر واقع گردید. امروزه دولتمردان و مقامات ملی دریافتهاند که روشهای مقابلهای و ستیزهجویانه با حاشیهنشینی روش مناسبی در رفع مشکلات نیست. در عوض دولتها باید کوشش کنند محیط مناسبی را فراهم آورند که مردم بتوانند با بهره گرفتن از منابع و تولیدات خود، راه حلهای مناسبی را برای حل مشکلات مسکن و سرپناه مناسب پیدا کنند.
با توجه به این که جمعیتی که در مناطق زاغه نشین و یا حاشیه زندگی میکنند، به سرعت در حال افزایش بوده و آنها در آینده نقش مهمی از نظر سیاسی در سطح شهر خواهند داشت، بنابراین باید زاغهنشینی به جای این که به عنوان یک مشکل و معضل به نظر آید، به عنوان یک راهحل و یا حتی بخشی از راه حل در نظر گرفته شود. به عبارت دیگر زاغه نشینی و حاشیهنشینی، تنها راه چاره برای قشر فقیر جامعه و گروههای کم درآمد محسوب میگردد و سرمایهگذاری انجام شده در مناطق زاغه نشین و حاشیه به طور قابل ملاحظهای به اقتصاد شهری کمک می کند و بنابراین مشارکت جوامع فقیر شهری در بهبود کیفیت سکونتگاههایشان عامل مهمی است که باید از آن بهرهبرداری کرد.
در حال حاضر سیاست تخریب و تخلیه اجباری سکونتگاههای غیررسمی محروم شهر کاملاً مطرود و خلاف حقوق بشر دانسته شده است. تخریب، پاکسازی و جابهجا کردن ساکنان اراضی غیرقانونی بدون در نظرگرفتن مکانی برای اسکان مجدد آنان برای رفع این معضل شهری روشی مناسب نیست. مناطق حاشیهنشین و محروم شهری حاصل تخریب بافت شهری نمیباشند بلکه ناشی از توسعه نامناسب شهری هستند. تخریب این مناطق شهری، معضل حاشیهنشینی را به جای تخفیف تشدید میکند. آنان سپس در مکان دیگری در شهر با شرایط بدتر و فقیرتری اسکان میگزینند. مشکل زاغه نشینی با اعمال زور و قدرت حل نمیشود و درباره آن باید تامل بیشتری کرد. به همین دلیل باید آن را نه تنها از جنبه سیاسی، بلکه از جنبه اقتصادی هم در نظر گرفت.
از آن جایی که بخش وسیعی از تهیدستان شهری در محلههای غیررسمی شهر زندگی میکنند و از بخش غیررسمی نیز امرار معاش مینمایند و از سوی دیگر اکثر شهرهای آسیا بدون بخش غیررسمی نمیتوانند کارکردی داشته باشند و بیشتر مساکن، حمل و نقل اکثر مردم وکالاها، بازیافت بیشتر زبالهها و. .. توسط بخش غیررسمی و با هزینهای بسیار نازل و پایین انجام میگیرد، لذا لازم است راهبردها و خط مشیهای کاهش فقر شهری، به سوی توجه به بخش غیررسمی معطوف گردد و بازارکار غیررسمی را در میان زاغهنشینان نظم بخشیده و شکل داد.
طراحان و برنامهریزان نیز این برنامههای سودمند را به رسمیت بشناسند ضمن این که موارد نامطلوب (سوء استفاده آمیز) را پاکسازی نمایند. دکتر رحمان میگوید: دولت باید محیطی مناسب برای توسعه بخش غیررسمی فراهم کند.
تجربه کشور کامبوج و اعمال روشهای مختلف (با موافقت و یا بدون موافقت ساکنان) در جابهجایی این سکونتگاهها نشان میدهد که برای حل مشکلات فقر شهری در مقیاسی وسیع، مشارکت میان دولت و مردم و سایر عوامل ذیربط بسیار ضروری است. از راه چنین مشارکتی و با توجه به واقعیات موجود و چگونگی وظایف و کارکرد شهرها، باید به طراحی شهرها و حل مشکلات شهری اقدام نمود. جابه جا کردن ساکنان مناطق زاغهای در شهر پنوم پن و تجربه این کشور در مبارزه با فقر شهری میتواند به عنوان یک روش و سرمشق مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد. نگاهی اجمالی به روشهای مختلف جابهجایی (با موافقت و یا بدون موافقت ساکنان) در این شهر و بررسی نتایج به دست آمده، توجه به بعضی نکات را ضروری می کند. در زیر به بعضی از انها اشاره میشود:
در جابهجا کردن ساکنان مناطق زاغهای به محلی دیگر باید ساکنان این جوامع نیز در مراحل جابهجایی مشارکت داشته باشند. این مشارکت میتواند در زمینه طراحی، ساخت مساکن و. .. باشد. به طوری که تجربیات حاصل در شهر پنوم پن نشان داده، موفق ترین پروژهها آنهایی بودهاند که توسط خود اعضای جامعه طراحی شدهاند.
برای مشارکت اعضای جوامع مزبور در برنامههای مختلف عمرانی، سازمانهای غیردولتی NGOS میتوانند نقش موثری در سازماندهی افراد جامعه داشته باشند.
در جابهجایی ساکنان مناطق فقیر شهر به محلی دیگر خود ساکنان باید محل جدید را جست و جو و انتخاب کنند. تجربه نشان داده است که اگر دولت محل جدید را انتخاب و به ساکنان تحمیل نماید پس از گذشت مدت زمان کوتاهی ساکنان محل جدید را ترک و دوباره در محل دیگری در شهر به صورت غیرقانونی سکونت میکنند.
تقویت و توسعه گروههای پس انداز در میان جوامع فقیر علاوه بر حل نمودن مشکلات مالی آنان باعث تقویت مهارتهای برنامهریزی در میان این جوامع میگردد. به عبارت دیگر مشارکت آنان در تصمیمگیریهای مربوط به پسانداز و برنامهریزی در این زمینه، توانایی آنها را برای برنامهریزی در مقیاسی وسیعتر افزایش میدهد.
مشارکت و همکاری میان سازمانهای ذیربط در حل مشکلات فقر شهری از اهمیت زیادی برخودار است. در واقع زمانی که اکثر عوامل شهری به این مشارکت بپیوندند، مشکلات شهری میتواند در مقیاسی وسیع حل گردد.
جابهجایی زاغهها در بسیاری مواقع بهترین راه حل نبوده است. باید به این مسائل توجه شود که چرا مردم ان منطقه را برای زندگی انتخاب نمودهاند. دلایل بسیار زیادی مانند نزدیک بودن به مکان کار، امنیت، مراکز بهداشتی، بازار، مدرسه و. .. وجود دارد که بیتوجهی به آن باعث عدم موفقیت پروژه خواهد شد.
نابسامانی وضعیت زاغهها و حاشیههای فقیر نشین شهری و عدم حمایت لازم از توسعه اقتصادی و اجتماعی این جوامع آسیبدیده، منجر به وخیم تر شدن شرایط زندگی این مناطق گردیده است. در اغلب کشورهای جهان سوم مبارزه با این مشکل شهری به صورت یک موضوع داغ سیاسی درآمده که جهت حل آن پیوستگی و ثبات لازم در برنامهها و سیاستها وجود ندارد. مهمترین تغییر به وجود آمده در سیاستها و برنامههای مبارزه با فقر شهری در ۵۰ سال گذشته، در نظر گرفتن زاغهها و مناطق محروم شهر به عنوان بخشی از سیستم شهری بوده است. بدین لحاظ برنامههای ساماندهی و ارتقای شرایط زیست محیطی این مناطق از بالاترین اولویت برخوردار میباشد. جهت انجام برنامههای بهسازی و ارتقای محیطی این مناطق باید بودجه بیشتری توسط حکومت مرکزی و استانی به برنامههای فقرزدایی، بهداشتی، آموزشی و سایر برنامهها، اختصاص یابد. همچنین منابع محدود دولتی باید به روشی صحیح و درست مرتب و درجهبندی گردد و مسؤولان محلی نیز باید بازبینی مجددی در زمینه هزینهها و مخارج داشته باشند و روشهای جدیدی را برای افزایش منابع مالی در نظر بگیرند و هزینههای اضافی را حذف کنند. برای مثال شواهد نشان میدهد با وجودی که منابع دولتی زیادی صرف احداث مسکن، مخصوصاً برای افراد نیازمند شده است اما احداث مساکن اقتصادی تاکنون نتوانسته نیاز گروههای هدف را به طور کامل برطرف کند و از لحاظ هزینه و کیفیت، اجرای این طرحها چندان رضایت بخش نبوده است. همچنین در حالی که اکثر مناطق فقیرنشین شهرها فاقد سیستم زهکشی و فاضلاب و نیز مسیلهایی برای سیلاب هستند، اما هزینه زیادی صرف مخارج جانبی همچون ساخت جادههای کمربندی و فروشگاههای بزرگ گردیده است. بنابراین به جای به کارگیری منابع دولتی در طیف وسیعی از فعالیتها، لازم است این منابع در بخشهای توانمندساز مانند تحقیقات، برنامهریزی، ایجاد ساختارهای مالی و بانکی مناسب، انجام پروژهها و عملیات جدید متمرکز گردد.
با توجه به این که مشکل وجود مناطق زاغهنشین و حاشیهنشین شهری از ضعف برنامهها و سیاستهای شهری و کشوری ناشی میگردد و این مشکل مربوط به زاغهها نمیباشد لذا ضروری است با مسائل حاشیهنشینی به طور جدیتری برخورد شود و دولتها نسبت به انجام اقدامات زیر تعهد بیشتری احساس نموده و تاکید بیشتری نمایند:
تمرکز و تاکید بر مساله فقر شهری به عنوان یک وظیفه و بخشی از مشکلات مربوط به شهر
توسعه زیرساختهای شهری مخصوصاً در نقاط محروم و فقیر شهر
از بین بردن موانع اداری و قانونی که مانع امر توسعه میگردند.
بالا بردن نقش بخش خصوصی و جوامع در برنامهریزی، اجرا و مدیریت
تسهیل نمودن مکانیسم بسیج منابع جدید و جایگزین
تعهد بیشتر سازمانهای دولتی نسبت به ایجاد حداقل تسهیلات و خدمات شهری برای هر یک از شهروندان
همچنین لازم است به راه حل ها و برنامههایی که به قشر فقیر شهری و مشارکت آنان تاکید میکند اهمیت بیشتری داده شود. در این باره توجه به موارد زیر بسیار ضروری است:
تامین و تضمین حق تملک اراضی برای تمامی ساکنان مناطق محروم و فقیر شهری
تغییر قوانین ساخت و ساز جهت مشارکت بیشتر بخش خصوصی و جوامع فقیر در توسعه امور زیربنایی و برنامهریزی برای احداث مسکن، اجرا و ایجاد ارتباط با خدمات شهرداری.
ایجاد ارتباط منطقی میان ساختار مالیاتی شهرداری با هزینههای واقعی ارائه خدمات
عدم تخصیص منابع مالی به اقدامات سرمایه بر مسکنسازی و. ..
اجتناب از آشفتگی امور و انجام اقدامات متناقض با توسعه
اجتناب از تغییرات فوری در سیاستها و تدابیر به کار گرفته شده در زمینه برنامههای فقرزدایی
اجتناب از سیاستها و تدابیری که در آنها قشر فقیر شهری به عنوان تولید کننده منابع عظیم در نظر گرفته نمیشوند.
استفاده از همکاری کارشناسانه سازمانهای غیردولتی NGO و به کارگیری و اجرای برنامههای مهم و اصلی توسعه شهری در ارتباط با قشر فقیر جامعه
تامین بودجه و هزینه لازم برای اجرای ایدههای جدید
افزایش امکانات مالی و کمکهای بانکی برای قشر فقیر شهر
بهبود بخشیدن تسهیلات زیربنایی (زیرساختها) و وضعیت زیست محیطی شهرها به ویژه در مناطق محروم
حمایت از راه حل هایی که مشکلات زاغهنشینی را در کل شهر برطرف میسازد و اجتناب از راه حل هایی موقتی
تخصیص منابع به توسعه امور زیربنایی و فیزیکی (کالبدی) در کوتاه مدت و اجتناب از تخصیص منابع در فعالیتهای مختلف که نتایج محسوس و ملموسی ندارد.
اختصاص سرمایهگذاری بیشتر در زمینههای اقتصادی و اجتماعی در بلندمدت.
درمان مشکلات این مناطق به عنوان جزیی از بافت شهری و حل ریشهای آن تاثیر محسوس و مطلوبی در بهبود کیفیت زندگی تعداد زیادی از جمعیت مناطق زاغهای و حاشیهای داشته و در بهسازی ساختار کلی زاغهها در مدت زمان محدود و احیای مجدد امور زیربنایی و خدماترسانی و محیطزیست کل شهر بسیار موثر میباشد. مناطق زاغهای نیز به طور طبیعی از بهبود وضعیت زندگی سود خواهند برد و برای شهر نیز مناطق زاغهای فرصتهای مناسبی برای تغییر، به وجود خواهند آورد.
با منسجم و هماهنگ کردن فعالیتها میتوان امکانات لازم برای توسعه عمران این مناطق را فراهم کرد. راه حلهای بسیاری در این زمینه و در سطح اقتصاد خرد وجود دارد که کاملاً اقتصادی هستند. تجارب حاصل از “پروژه احداث مسکن در شهر ایندور” و نیز اقدامات صورت گرفته در زمینه شبکهبندی زاغهها در شهرهای احمدآباد و بارودا این مساله را تایید نمودهاند. در پروژههای مذکور از ارتباطی که بین مسائل و مشکلات زاغهها و محلات حاشیهنشین وجود دارد و از مسیرهای زهکش طبیعی که با زیرساختهای شهری و ساختار زیستمحیطی شهر در ارتباط است، بهرهبرداری و استفاده گردیده است. با توجه به این که از نظر فیزیکی و کالبدی مناطق حاشیهنشین، جزایری جدا و ایزوله از شهر نیستند بنابراین باید این مناطق در ارتباط با یکدیگر و در ارتباط با ساختار کل شهر در نظر گرفته شوند و از این مناطق جهت بهسازی کل شهر استفاده و بهرهبرداری گردد.
اقشار فقیر شهری به صورت پراکنده و جدا در مناطق برنامهریزی نشده شهری، ساکن گردیدهاند و همواره با کیفیت پایین مسکن، تراکم جمعیت بالا، عدم دستیابی کافی به خدمات اولیه شهری و عدم تضمین حق مالکیت مبارزه میکنند. تمامی سازمانها و ارگانهای دولتی و غیردولتی در شهرهای مختلف جهان میکوشند تا برای مشکل بزرگ و پیچیده فقر و مسکن شهری راه حلی مناسب بیابند. اما نه دولت، نه مسؤؤلان شهرها، نه سازمانهای غیردولتی NGOs و نه جوامع فقیر به تنهایی نمیتوانند تغییر و تحول مهمی در این زمینه به وجود آورند. برای ایجاد تغییر و تحول در سطحی وسیع و پایدار نیاز به مشارکت به شدت احساس میشود. ایجاد ارتباط گسترده میان سازمانها و گروههای مختلف اجتماعی پراکنده در سطح کشور، ارتباط این سازمانها و گروههای اجتماعی با سازمانهای دولتی و غیردولتی و ارتباط با سازمانهای ملی و بینالمللی و تبادل تجربیات جامعه به جامعه، میتواند باعث تقویت اجتماعات محلی شود. پیشرفت و توسعه هر منطقه در شهر باعث توسعه کل شهر شده و تجربه و فرصت آموزشی خوبی برای گروههای سراسر کشور به وجود میاورد. با حمایت و هدایت سازمانهای اجتماعی اقشار فقیر و استفاده از مشارکت فعال آنان میتوان در زمینههای زیر روند انجام اقدامات بهسازی را در دراز مدت تسهیل نمود:
۱- بهسازی و ساماندهی مناطق فقیر نشین موجود که به زمین مناسب دسترسی دارند در زمینههایی چون مدیریت زمین، ارائه خدمات اولیه شهری مانند منابع آب و فاضلاب و تدارک سایر تسهیلات زیربنایی و تسهیلاتی جامعه.
۲- تغییر مکان مناطق فقیرنشینی که در مناطق پرخطر و نامناسب قرار گرفتهاند به اراضی خدمات رسانی شده و ارائه توصیهها و راه حل هایی جهت انسجام در شهر با تاکید بر ارائه فرصتهای اشتغال برای ساکنان این مناطق
دسترسی به موقع اقشار فقیر به ویژه زنان فقیر به منابع اعتباری و خرده وام میتواند در ارتقای شرایط زندگی فقرا نقش بسیار مهمی را ایفا نماید. با توجه به این که ۷۰ درصد از قشر فقیر جهان را زنان تشکیل میدهند و میلیونها زن فقیر از طریق کار در بخشهای غیررسمی امرار معاش میکنند، اعتبارات خرد و ایجاد فرصتهای اشتغال، باعث افزایش سطح درآمد و افزایش سطح زندگی آنان شده و تاثیری شگرف در زندگی آنان پدید میآورد. به عبارت دیگر توانایی و قابلیتهای زنان به دلایل مختلفی مانند وابستگی زنان خانهدار به کودکان، آگاهی محدود از مشارکت در فعالیتهای خود اشتغالی، دستیابی محدود به منابع مالی مناسب، نبود برنامهها و سیستمهای پشتیبانی و عدم وجود فرصتهای افزایش درآمد، محدود گردیده است و بنابراین آنان مشارکت کمی در بهبود وضعیت زندگیشان داشتهاند. لذا در توسعه اجتماعی توجه ویژهای به زنان و دختران که مادران آینده خواهند بود، شده است. دلیل این امر بهبود وضعیت زندگی نسل آینده است. ارتباط مستقیمی بین باسواد بودن مادران و درصد مرگ و میر کودکان، میزان تولید، سطح آموزشی کودکان و درآمد خانواده وجود دارد. بدین لحاظ فعالیتهایی چون مراقبت از مادر و فرزند، ایجاد اشتغال، برنامههای آموزشی و سوادآموزی از اهمیت خاصی برخوردار است. این امر در توانمندسازی زنان و حضور فعال آنان هم از نظر تعداد و هم از نظر کار در موقعیتهای کلیدی پروژهها تقویت میشود. تجربیات گذشته نشان میدهد که زنان در توسعه و کاهش اختلاف طبقاتی موجود نقش موثری را ایفا نمودهاند و در زمینه مسئوولیتپذیری و اداره اقتصاد مالی خانواده و پرداخت اقساط بسیار موفق بودهاند. بنابراین اعتبارات خرد نوعی سرمایهگذاری بر روی منابع انسانی محسوب میشود. در این زمینه فقرا از تواناییها و مهارتهایشان برای ایجاد زندگی بهتر استفاده میکنند. در دام بهرهکشیهای نظام بانکی رایج اسیر نمیشوند. تجربه گرامین بانک در بنگلادش و تجربه ایجاد گروههای خودیار در هند و سایر کشورهای جهان تصورات باطلی را که درباره افراد مستمند وفقیر، خصوصاً زنان در زمینه استفاده از اعتبارات بانکی وجود داشت، از بین برد. تحقیقات و تجارب گذشته نشان داده است که علی رغم نیاز افراد فقیر به وامهایی با بهره بسیار پایین، تحصیلات پایین آنها، عدم مهارت کافی جهت ایجاد اشتغال، فقدان توان پسانداز و. .. که باعث گردیده آنها افرادی معتبر و قابل قبول برای بانکها نباشند، اما آنها مدیران خوبی در زمینه منابع اعتباری و سرمایهای بودهاند. تجربیات گذشته همچنین نشان داده است که دسترسی به موقع افراد فقیر به میزان کافی اعتبار برای سرمایهگذاری و ایجاد فعالیتهای تولیدی، بسیار ضروریتر و مهمتر از ارائه اعتبارات یارانهای به انها بوده است. تجربه گروههای خودیار هند نشان داد که ایجاد یک مکانسیم ارتباطی موثر و قوی میان نظام بانکداری رسمی و گروههای خودیار، زنان مستمند را به پسانداز تشویق نموده و به آنان اجازه میدهد که ازمنافع تسهیلات وامگیری نیز به گونهای مطلوبتر استفاده نمایند.
فرم در حال بارگذاری ...