- به طور خلاصه تغییر وضعیت عینی فرد می تواند موجب احساس آنی رضایت یا نارضایتی شود.
- وضعیتی که برای مدتی دوام می آورد- احتمالاً برای چندین سال- ممکن است به تدریج سطوح آرزوهای افراد را در یک زمینه معین ارتقاء یا تنزل دهد.
- وضعیتی که برای مدتی طولانی دوام آورد می تواند به دگرگونی ارزشهای نسلی منتهی شود، در نتیجه افراد یک جامعه معین اولویت اصلی خود را به ارزشهای متفاوتی خواهند داد.
اینگلهارت با بررسی آرزو- تطابق در میان افراد درکشورهای غربی به این نتیجه رسید وقتی اهداف و آرزوهای افراد محقق می شوند. احساس خوشبختی و رضایت کوتاه مدت را موجب می شود چرا که اگر احساس رضایت طولانی و بلند مدت بود، آرزوها و فعالیتهای هدفمند افراد متوقف میشد. با رسیدن فرد به نقطه اشباع، زیاده خواهی فرد را به آرزوهای سطح بالاتر سوق می دهد.
نظریه تلفیقی ونتگودت[۷۰] و همکاران: ونتگودت کیفیت زندگی را از سه جنبه مورد بررسی قرار میدهد.
- کیفیت زندگی از لحاظ ذهنی[۷۱] اینکه هر فرد چقدر احساس می کند که زندگی خوبی دارد. هر فرد به طور شخصی یک ارزیابی منحصر به فرد از دیدگاه ها و احساسات و نظریات خود دارد. اینکه یک فرد نسبت به زندگی خود راضی و خوشحال است یا خیر جنبه هایی است که کیفیت ذهنی زندگی را منعکس می کند.
- کیفیت وجودی زندگی[۷۲] : به این معنا می باشد که زندگی شخص در سطوح عمیقتر چقدر خوب میباشد. فرض می شود که شخص دارای ماهیت وجودی عمیقی می باشد که باید به آن احترام گذاشته شودو شخص باید در هماهنگی با آن زندگی کند. ممکن است فکر کنیم که تعدادی از نیازها باید بوسیله ماهیت زیستی مان تأمین شود و یا اینکه همه ما باید زندگی ای را داشته باشیم که با ایدهآلهای مذهبی و روحی خاص تعیین شده بوسیله ماهیت وجودی مان مطابقت نماید.
- کیفیت زندگی عینی[۷۳]: به این معنا می باشد که چگونه زندگی شخص بوسیله جهان بیرون مشاهده می شود. این نقطه نظر تحت تأثیر فرهنگی است که مردم در آن زندگی می کنند. کیفیت عینی زندگی خود را در قابلیت شخص برای تطابق با ارزشهای فرهنگی نشان می دهدو در مورد زندگی شخصی اطلاعات کمی به ما می دهد. مثالهایی از وضعیت اجتماعی و یا نشانه هایی که شخص باید داشته باشد تا عنصر خوبی از آن فرهنگ خاص باشد (منظور از عینی در اینجا به مفهوم واقعیتهای غیر ذهنی یا عینی اطلاق می شود) غیر ذهنی به آن دسته از شرایط خارجی و ساده زندگی گفته میشود که از نظر بسیاری از مشاهده گران ارزش مساوی دارد.
نظریه ونتگودت و همکارانش که در شکل ذیل نشان داده می شود، لایه های طبقه بندی شده کیفیت زندگی را همچون یک پیازبا لایه های متعدد در نظر می گیرد که درآن، بین سطح وهسته مرکزی آن یعنی لایه رویی زندگی و لایه عمیق آن هماهنگی وجود دارد.
رفاه[۷۴]: ساده ترین جنبه ذهنی کیفیت زندگی رفاه می باشد. کیفیت زندگی برحسب برآورد فرد از چگونگی زندگی خود تعریف می شود. وقتی که ما درباره داشتن احساس خوب صحبت می کنیم، معمولاً به یک بیان مفصل از معنی زندگی مبادرت نمی ورزیم و در مورد عمق وجودی و آرزوهایی که مأمن و پناهگاه همه ماست سخن نمی گوییم بنابر این رفاه چیز دیگری است و سطحیتر از مفهوم کیفیت زندگی، ارضای نیازها و خودپنداری است. اکثر مردم به خیلی از اطرافیان خود میگویند احساس خوبی دارند ولی فقط برای تعداد کمی از مردم عمق زندگی خودشان را ارزیابی میکنند. ما یک رویه سطحی داریم که آن را برای هرکس باز می کنیم و یک عمق پنهانی که تعداد کمی از مردم به آن دسترسی دارند و اغلب حتی خودمان نیز به آن آگاهی نداریم ارزیابی آنی فرد از کیفیت زندگی آنچنان ساده و طبیعی به نظر می رسد که ممکن است دلیلی باشد بر اینکه چرا در این زمینه بررسی جدی صورت نگرفته است.
رضایت از زندگی[۷۵] : راضی بودن به معنای داشتن این احساس است که زندگی در مسیری است که باید باشد. وقتی که انتظارات، نیازها و تمایلات فرد در زندگی بوسیله دنیای بیرونی تأمین می شود شخص راضی است. رضایت یک بیان ذهنی است، یک ماهیت شناختی.
شادکامی[۷۶] : شادی به شدت با بدن همبستگی دارد، اما به آن محدود نیست. شادی وجود فرد را به طور کامل در بر می گیرد شادی را نمیتوان با سایر جنبه های کیفیت زندگی همچون راضی بودن و خوب بودن جدا کرد. بسیاری از مردم شادی را با طبیعت انسانی شان مرتبط می کنند. شادی در کسانی که هارمونی فوق العاده با طبیعت انسانیشان دارند وجود دارد. با این حال بسیاری هم باور ندارند که شادی صرفاً از طریق وفق دادن با طبیعت فرد و فاکتورهای وابستهاش بدست بیاید.
معنی در زندگی[۷۷]: جستجو درباره معنای زندگی پذیرش معنا و بی معنایی زندگی را در بر می گیرد. و سوالاتی از این قبیل را در بر می گیرد: آیا ارتباطمان با دوستانمان با معنی است؟ آیا استعدادهایم را در راه درست به کار می گیرم؟ آیا شغل درستی انتخاب کرده ام؟ آیا استعدادهایم را در راه درست به کار می گیرم؟ صحبت در مورد معنای زندگی وضعیت مبهمی را ایجاد می کند. فقدان معنا در زندگی شاید دلیلی باشد برای خودکشی ۱۴۰۰ نفر در سال در کشور دانمارک.
نظم بیولوژیکی[۷۸]: این جنبه از کیفیت زندگی بستگی به ساختمان زیستی و بنیادی انسان دارد. اگر ارتباط بین ارگانیسم مطلوب نباشد، چگونگی و کیفیت زندگی نیز نمیتواند مطلوب باشد. در واقع این جنبه با وضعیت سلامت و بیماری فرد ارتباط دارد.
درک زندگی بالقوه[۷۹]: درک پتانسیل زندگی مفهوم کلیدی کیفیت زندگی را تشکیل میدهد. انسانها از پتانسیلشان برای فعالیتها، روابط خوب اجتماعی، شغل معنی دار و زندگی تا بی نهایت استفاده میکنند.
ارضاء نیازها[۸۰]: به طور کلی نیازها به کیفیت زندگی مربوط می شوند، آنجایی که نیازها برآورده میشود، کیفیت زندگی بالاست. برآورده شدن نیازها مرحله ای بین جنبه های تقریباً عمیق وجودی و پدیدههای سطحی است.
عوامل عینی همچون هنجارهای فرهنگی: به فاکتورهای بیرونی زندگی مربوط می شوند آنها شامل درآمد، شرایط زندگی زناشویی، وضعیت سلامتی و تماسهای روزانه با افراد دیگر می شوند. عوامل موثر بر کیفیت عینی زندگی با فرهنگی که ما در آن زندگی می کنیم ارتباط دارد (ونتگودت[۸۱]، ۲۰۰۳؛ ۱۴۰-۱۳۰).
لن[۸۲]: نوع دیگر تمایزگذاری در بحث کیفیت زندگی، تقسیم بندی کیفیت به بیرونی و درونی است اولی به بحث کیفیت در محیط می پردازد و دومی به بحث کیفیت در درون فرد. این تقسیم بندی را با بکار بردن اصطلاحات کیفیت جامعه و کیفیت افراد میتوان نشان داد. این نوع تقسیم بندی نیز در تحقیقات مربوط به سلامت عمومی کاربرد دارد. بیماریهایی با جلوه بیرونی از پریشانیهای درونی کاملاً متمایز است. (لن، ۱۹۹۴: ۲۲۷).
وینهون[۸۳]: وینهون با الهام از دیدگاه لن پیرامون کیفیت زندگی، دیدگاهی جدید را مطرح می کند. همانطور که در جدول ذیل می بینیم، در آن تمایز بین شانسها و نتایج به صورت عمودی و تمایز میان کیفیت بیرونی و درونی به صورت افقی نشان داده شده است.
جدول ۲-۸- شاخص های نظریه وینهون
کیفیت های بیرونی | کیفیت های درونی | |
شانس های زندگی | قابل زیست بودن محیط[۸۴] | توانایی فرد در زندگی |
نتایج زندگی | سودمندی زندگی[۸۵] | رضایت |
کیفیت زندگی بیرونی و درونی از ترکیب با شانسهای زندگی دو تمایز را بیان مینمایند: قابل زیست بودن محیط و توانایی فرد در زندگی.
قابل زیست بودن محیط: بوم شناسان قابل زیست بودن محیط را معمولاً به قابل زندگی بودن محیط طبیعی نسبت می دهند و مفاهیم آلودگی، گرم شدن کره زمین و از بین رفتن طبیعت را به عنوان مصادیق متضاد بر شمرده و تحقق این مفهوم را به طور اختصاصی و به حفاظت محیط زیست وابسته می دانند. برنامه ریزان شهری اغلب این واژه را معادل با قابل زیست بودن محیط ساخت بشر میدانند و آن را با بحث سیستم فاضلاب شهری، بحث ترافیک و شهرک سازی برای اقشار مختلف مرتبط مینمایند و در واقع اعتقاد دارند زندگی خوب میوه مداخله صحیح بشر در محیط پیرامونش میباشد. اما در دیدگاه جامعه شناسی این جامعه است که در مرکز قرار دارد و قابل زیست بودن با کیفیت جامعه به عنوان یک کل مرتبط است. اصطلاح جامعه خوب با واژه جامعه مرفه یا عدالت اجتماعی در ارتباط مستقیم قرار دارد و گاه این دو یکسان با هم فرض می شوند.
به نظر وینهوون قابل زیست بودن محیط واژه مناسب تری می باشد، بدان دلیل که مستقیماً به خصوصیت محیط اشاره دارد، معنی محدود شرایط مادی را در بر ندارد و جزئیات بیشتری را در خود دارد (وینهوون،۱۹۹۶: ۹-۷؛ به نقل از: برزگر مروستی،۱۳۸۶: ۱۱)
توانایی فرد در زندگی: این قسمت با واژههایی نظیر کیفیت زندگی و بهزیستی به خصوص در عرصه علم پزشکی و روانشناسی شناخته می شود.
متداول ترین تعریف برای این نوع کیفیت، فقدان عیوب عملکردی[۸۶] است. این واژه به صورت محدود به معنای سلامت است. عیوب عملکرد گاهی اوقات سلامت منفی [۸۷] نیز نامیده می شود. در این زمینه پزشکان بر فقدان عیوب جسمی اشاره می کنند در حالیکه روانشناسان فقدان عیوب روانی را مد نظر قرار می دهند از نظر آنان کیفیت زندگی و بهزیستی اغلب مترادف باسلامت روانی است. دراین مفهوم در واقع یک سطح طبیعی و نرمال برای فعالیت بدن وجود دارد و کیفیت زندگی به معنای عملکرد بدن و روان در این سطح ایده آل است.
نهایتاً این واژه با اصطلاح هنر زندگی به تواناییهای خاص و منحصر به فرد در زندگی کردن اشاره دارد و مفهومی متمایز از سلامت روانی می باشد حتی گاه داشتن این کیفیت به اشخاص پریشان نسبت داده می شود. این کیفیت با سلیقه ناب، توانایی لذت بردن از زندگی و داشتن شیوه ای نو برای زندگی همراه می باشد.
سودمندی زندگی و رضایت نیز از ترکیب کیفیت های بیرونی و کیفیت های درونی با نتایج زندگی حاصل می شوند.
سودمندی زندگی: در این نوع از کیفیت، ارزشهای متعالی تری متصور است. به طور کلی زندگی یک شخص ممکن است از جنبه های خاصی سودمند باشد بدون اینکه این ابعاد مورد شناسایی قرار گرفته باشند. مثلاً اهمیت زندگی یک فرد برای اطرافیانش از دید یک پزشک سودمندی آن را نشان میدهد. زندگی یک مادر با بچه های کوچک نسبت به زنی در همان سن فاقد کودک ممکن است از اهمیت و سودمندی بالاتری برخوردار باشد. در سطح بالاتر، این بعد از کیفیت زندگی به مشارکت اجتماعی در جامعه بر می گردد. تاریخ نگاران کیفیت را به اثری که یک فرد می تواند در فرهنگ بشری ایجاد کند منوط می دانند، بنابر این در این دیدگاه کیفیت زندگی مخترعین از رعیت های ناشناس بالاتر است و اخلاقیون این کیفیت را در حفظ اصول اخلاقی می دانند بنابر این زندگی یک پرهیزگار از زندگی یک گناهکار بالاتر است و در دیدگاه وسیعتر سودمندی زندگی به بررسی نتایج یک زندگی در ارزیابی دراز مدت منوط است.
لذت از زندگی یا رضایت: این نوع، مفهوم کیفیت از دید کنشگر است. ما بازتاب این کیفیت را در افراد هوشیار به صورت لذت ذهنی از زندگی می بینیم و عموماً به این نوع کیفیت ، رفاه ذهنی[۸۸]، رضایت از زندگی[۸۹]، و احساس خوشبختی در مفهوم خاص لغت می گویند و دقیقاً همان خوشبختی از دیدگاه فلاسفه سودمندگرا است.(وینهوون، ۲۰۰۱) (به نقل از: برزگر مروستی،۱۳۸۶: ۱۱)
اساساً تجربیات ارزشمند در زندگی انسانها اساس و پایه ارزیابی های کلی می گردد. هر بعدی در زندگی نظیر ازدواج یا شغل، ارزیابی را در خود دارد. در ضمن ارزیابی ما در زمان های متفاوت شکل می گیرد از آنجائیکه همیشه آینده نسبت به گذشته و حال ملموس نیست امیدها و هراسهایمان بر طبیعت موثر بیشتر مرتبط است تا بر یک نتیجه گیری شناختی در کنار ارزیابی جنبه های مختلف زندگی ما درباره کلیت زندگی نیز دست به ارزیابی می زنیم.(همان)
رویکرد جامعه شناختی به کیفیت زندگی
جامعه شناسان از جمله گرسون (۱۹۷۶) و آندریو و همکاران (۱۹۷۶) به تعریف و تبیین ابعاد و
شاخصهای اجتماعی کیفیت زندگی و احساس خوشبختی پرداخته اند. این مطلب آنقدر عمومی شده که پژوهشگران در زمینه های علمی دورهم جمع شده اند و مجله علمی تخصصی تحت عنوان تحقیق شاخصهای اجتماعی را منتشر کرده اند (سال آغاز انتشار مجله مورد نظر ۱۹۳۸ میلادی است). شاخصهای اجتماعی یا جنبش کیفیت زندگی با گزارش کمیته هوور تحت عنوان تمایلات اجتماعی اخیر در ایالات متحده آمریکا آغاز شده است. افزایش تولیدات علمی در زمینه تحقیق به آنجا سرانجامید که مجله علمی تخصصی دیگری تحت عنوان تحقیق کیفیت زندگی از سال ۱۹۹۱ منتشر شده است.(شقایق،۱۳۸۷)
کیفیت زندگی در بردارنده الگوهای متعدد اجتماعی است که جامعه شناسان را برآن داشته تا به ابعاد اجتماعی کیفیت زندگی بپردازند. الگوهای اجتماعی کیفیت زندگی شامل سن، جنسیت، نژاد، حوزههای اجتماعی شهری و روستائی، طبقه اجتماعی، میزان تعلقات و پیوند اجتماعی، همبستگی اجتماعی و سرمایه اجتماعی می باشد. بخشی از بررسیهای دانشمندان اجتماعی اختصاص به تحولات ساختاری و همچنین تغییرات کیفیت زندگی می باشد که البته این تحولات مربوط به ساخت اجتماعی می باشد.(شقایق،۱۳۸۷) از آنجایی که پژوهش حاضر با رویکرد جامعه شناسی به کیفیت زندگی می پردازد در ادامه این رویکرد و مجموعه ای از عوامل اجتماعی موثر بر کیفیت زندگی به طور مبسوطتر مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
۲-۱-۱-۵- عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی (با تأکید بر عوامل اجتماعی)
کیفیت زندگی مفهومی چند وجهی، نسبی، متأثر از زمان و مکان و ارزشهای فردی و اجتماعی است. عوامل مؤثر بر آن به دوره زمانی و مکان جغرافیایی و شرایط فرهنگی تغییر می کنند. شکی نیست که واقعیتها و شرایط عینی جامعه و وضعیت مادی زندگی فرد نیز در آن نقش تعیین کننده دارند(خوارزمی، ۱۳۸۶: ۴۵).
از دید الیور[۹۰] و همکاران(۱۹۹۷) عوامل تعیین کنندهی کیفیت زندگی در سه طبقه قرار دارند:
۱- مشخصات فردی شامل متغیرهای دموگرافیک.
فرم در حال بارگذاری ...