همین مسئله یعنی بودجه محدود کشورهای اروپایی در مقایسه با آمریکا، از دیگر موانع گسترش فعالیتهای ناتو در منطقه خاورمیانه است. به عنوان مثال، ناتو در مأموریتهای خارج از اروپا با مشکلات لجستیکی و مالی مواجه است. به همین دلیل، برای حل این مشکل اعضای ناتو در اجلاس ورشو تصمیم به ایجاد نیروهای واکنش ناتو گرفتند. این نیروها شامل ۲۵ هزار نفر با تجهیزات کامل هستند که میتوانند در موارد ضروری با تجهیزات کامل مورد استفاده قرار گیرند. هدف از ایجاد این نیرو انجام اقدامات سریع در سرتاسر جهان در مورد پیشامدهای ناگهانی است. طبیعتاً این پیشامد در مورد منطقه خلیج فارس بیشتر به بروز حوادثی اشاره دارد که مانع از صادرات نفت میگردد. البته در بیانیه ناتو ضرورت تأسیس و هدف نیروی واکنش سریع، انجام اقدامات ضد تروریستی و مقابله با حوادث طبیعی عنوان شده است. به هر حال تاکنون عدم حمایت مالی و لجستیکی کشورهای اروپایی از فعالیتهای ناتو در منطقه خاورمیانه یکی از موانع عمده در این زمینه بوده است.(ترابی،۱۳۸۹: ۱۷۱-۱۷۰) از نکات مهم دیگر در این خصوص می توان به فعالیت های شرکت های نفتی اشاره کرد.ایالات متحده امریکا و اعضای مهم ناتو مانند انگلیس و فرانسه از قدیم الایام در منطقه خاورمیانه حضور نظامی داشتهاند به ویژه پس از خروج انگلستان از خلیج فارس ایالات متحده امریکا به صورت یکجانبه قرارداهای موسوم به عهدنامههای مورت و عهدنامههای دوستی به ویژه در دهه ۱۹۵۰ با کشورهای در حال توسعه و یا از جمله با ایران و سایر کشورهای خاورمیانه را منعقد ساخت. دستاورد این عهدنامهها بسیار گسترده بود واز امور کنسولی گرفته تا قراردادهای نفتی را در بر میگرفتند. از آنجا که کشورهای منطقه خاورمیانه دارای منابع سرشار از نفت و گاز بودند در آمدهای نفتی این کشورها به صورت پترودلار(دلارهای نفتی) ثروت عظیمی را برای کشورهای منطقه به ارمغان آورد. این دلارهای نفتی به صورت فیزیکی در Federal Reserve Bankآمریکا به نام کشورهای تولید کننده نفت محفوظ گردید.با ورورد شرکتهای عظیم نفتی شرکتهای خدماتی نیز که خدمات مربوط به حفاری چاه ها را به عهده داشتند وارد منطقه خاورمیانه شدند. این درآمدهای نفتی باعث گردید ایالات متحده آمریکا که عضو اصلی ناتو بود در پی حمایت از کشورهای خاورمیانه در مقابل اتحاد شوروی برای برقراری موازنه قدرت قراردادهای عظیم نظامی را با این کشورها معتقد کرد ، بدین سبب شرکتهای عظیم تولید سلاح در آمریکا به ویژه در ایالت کالیفرنیا رونق گرفت و خاورمیانه به بزرگترین منطقه تجارت اسلحه تبدیل شد، پس از فروپاشی شوروی و رفع خطر از روسها ایالات متحده آمریکا سیاست ایران هراسی رادر منطقه خاورمیانه تقویت کرد و کشورهای خاورمیانه به واردات اسلحه بیش از گذشته روی آوردند. از این رو اعضای مهم ناتو به ویژه ایالات متحده امریکا دلیلی برای ورود سایر کشورهای ناتو به منطقه خاورمیانه را نداشتند و امریکا ترجیح میداد که به صورت انحصاری رژیمهای نفتی خاورمیانه را در اختیار داشته و حق باز و بسته شدن شیرهای نفت خاورمیانه را عهدهدار باشد. د) بدبینی نسبت به فعالیتهای ناتو درمنطقه: حتی اگر کشورهای اروپایی و آمریکا در مورد فعالیت ناتو در منطقه خاورمیانه به توافق برسند و بودجه و امکانات آن را فراهم سازند. این به معنای ورود بدون مشکل ناتو به منطقه خاورمیانه نیست. در این راستا، میتوان به نوعی بدبینی نسبت به حضور ناتو در منطقه اشاره نمود. البته ابتکار استانبول مورد حمایت شورای همکاری خلیج فارس قرار گرفته است. با این وجود بسیاری از دولتهای منطقه نگران افزایش همکاری با ناتو هستند. به هر حال اگر فعالیتهای ناتو در منطقه گسترش پیدا نماید، در این صورت مخالفتهای مردمی رو به افزایش خواهد گذاشت. در چنین حالتی بدبینی و تنفری که نسبت به آمریکا در میان شهروندان عرب وجود دارد به ناتو نیز گسترش پیدا میکند. ضمن این که ورود نظامی ناتو در منطقه با توجه به درگیری اعراب و اسرائیل و همچنین برنامه هستهای ایران، پیچیدگیهای امنیتی را افزایش خواهد داد.(ترابی، ۱۳۸۹: ۱۷۱) و)عدم وجود شرایط مورد نظر ناتو در میان کشورهای منطقه از دیگر عوامل و مشکلات حضور ناتو در منطقه خاورمیانه، عدم وجود ساختارهای سیاسی و اقتصادی مورد نظر ناتو در میان کشورهای این منطقه است. ناتو مانند اتحادیه اروپا برای پذیرش عضویت و حتی برای قبول همکاری با یک کشور شرایطی خاص دارد. این شرایط شامل ساختارهای سیاسی دموکراتیک و ساختارهای اقتصادی لیبرال میگردد. در واقع هدف اصلی این محدودیتها، عدم پذیرش کشورهایی است که دارای مشکلات سیاسی و اقتصادی هستند و عضویت آنها در ناتو ممکن است این پیمان را با مسائل و مشکلاتی مواجه سازد. نگاهی به وضعیت کشورهای خاورمیانه نشان میدهد که در تمامی این کشورها شرایط مورد نظر وجود ندارد. به عنوان نمونه، در بیشتر کشورهای خاورمیانه، نظامیان نقش مهمی در عرصه سیاست دارند و ساختار سیاسی عمدتاً فاقد سازوکارهای دموکراتیک است. در عرصه اقصتادی نیز عمده کشورهای منطقه دارای اقتصادهای دولتی هستند که به درآمدهای نفتی وابسته است. به دلیل وجود همین شرایط، کشورهای این منطقه طی چند دهه گذشته مدام با بیثباتی و جنگ مواجه بودهاند. در نتیجه وجود چنین شرایطی از جمله دلایل و موانع همکاری ناتو با کشورهای منطقه است. به عنوان مثال، کشورهای اروپایی معتقدند به دلیل وجود شرایط نامناسب در منطقه خاورمیانه، حضور بیشتر ناتو در این منطقه کشورهای غربی را با مسائل و مشکلات بیشتری مواجه سازد.(ترابی، ۱۳۸۹: ۱۷۱) ر) توجیه اصل دخالت با فروپاشی نظام دو قطبی ایالات متحده امریکا جهت توجیه اصل دخالت در مقابل اصل حاکمیت ابتدا در عمل در کشورهای بالکان دخالت نمود و سپس منشور سازمان ملل را در تفسیر فراخ جهت مشروعیت بخشیدن به دخالت مورد استفاده قرار داد. این دخالت در ۴ زمینه مورد استناد قرار گرفت: ۱-در نقاطی که حقوق بشر و یا حقوق بشردوستانه بیشتر مورد استناد قرار گرفت، حقوق بشر بیشتر در رابطه با حقوق فردی مطرح شد اما حقوق بشردوستانه بیشتر در مورد تخلفات دولت در مقابل ملت مطرح گردید. ۲-در نقاطی که جنگ داخلی صورت گیرد به نحوی که امنیت منطقهای یا بین المللی به خطر بیفتد که هر دو مورد ۱ و ۲ در مورد بالکان اجرا شد. ۳-در مواردی که کشوری در صدد دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی (Weapons Of Master Estruction) باشد. ۴-و یا سلا حهای هستهای برخلاف معاهدات کنترل تسلیحات و خلع سلاح باشد. مورد سوم در خصوص عراق مورد استناد قرار گرفت ولو اینکه این ادعا پس از سرنگونی صدام حسین صحت نداشت و مورد چهارم در خصوص افغانستان به موقع اجرا گذاشته شد. تا قبل از بحران ۲۰۱۱خاورمیانه که تحت عنوان بهار عربی و یا بیداری اسلامی صورت گرفت، آمریکا و در نتیجه ناتو هیچگونه توجیهی برای دخالت در خاورمیانه نداشت. اکثر کشورهای خاورمیانه روابط بسیار حسنه با امریکا داشتند، قراردادهای عظیم نظامی، نفتی و مالی و مالی-تجاری با کشورهای خاورمیانه توسط آمریکا و سایر اعضای ناتو منعقد گردید. تحولات سال ۲۰۱۱میلادی در خاورمیانه به نحوی برق آسا ترتیبات موجود در منطقه را تحت الشعاع قرارداد و نظامهای حاکم بر کشورهای خاورمیانه با شورشهای عظیم اجتماعی مواجه شدند، به نحوی که منافع آمریکا و اعضای ناتو در این کشورها کاملا به خطر افتاد. تحولات لیبی، تونس، یمن، مصر و بحرین کلیه قراردادهای مالی- نظامی- تجاری و ارزی منعقده میان حکام این کشورها با اعضای ناتو را به ویژه با آمریکا، انگلیس و فرانسه زیر سوال برد. به همین جهت آمریکا و اعضای ناتو برای حفظ منافع خود مجددا به اصل دخالت برای حمایت از حقوق بشر دوستانه و پیشگیری از جنگ داخلی به ناتو توسل جستند. از اینرو ایجاد منطقه پرواز ممنوع و عملیات هوایی ناتو در لیبی آغاز شد و تلاش آمریکا و ناتو برای دخالت در امور سوریه گرچه هنوز به صورت کامل تحقق نیافته لیکن زمینه برای این دخالت به تدریج آماده میشود.(عسگرخانی، ۱۳۹۰) جمع بندی: در این فصل به دلایل عدم حضور ناتو در خاورمیانه در دهه های گذشته پرداخته شد عواملی چون فاکتورهای خارجی و داخلی مانع از آن بودند که ناتو در خاورمیانه حضور داشته باشد در زمان جنگ سرد بخشی از خاورمیانه زیر نفوذ اتحاد جماهیر شوروی بود کشورهایی چون مصر در زمان عبدالناصر و حتی سالهای نخستین انور سادات و نیز عراق و سوریه زیر چتر روس ها بودند و روسها نسبت به نفوذ غرب در اروپای شرقی و خاورمیانه حساسیت داشته اند از طرف دیگر با خروج بریتانیا از خلیج فارس پس از جنگ جهانی دوم آمریکارا راساً در خاورمیانه حضور یافته بود و نفوذش در کشورهای قدرتمند این منطقه مانند شاهنشاهی ایران و عربستان سعودی و اسرائیل است. فصل چهارم گسترش ناتو به شرق و اهداف آمریکا مقدمه فصل چهارم این فصل نشان می دهد که سازمان پیمان آتلانتیک شمالی در پی اهداف ایالات متحده امریکا حداقل در چهار زمینه دخالت خود را در اروپا و آسیا آغاز کرده است. پس از فروپاشی شوروی خلاء قدرت در آسیا و اروپا مشاهده گردید و امریکا برای پر کردن آن خلاء مبادرت به دخالت نمود و در این رهگذر یا به صورت یک جانبه وبا همکاری بریتانیا (مانند حمله به عراق) و یا در چارچوب ناتو (مانند کوزوو) وارد عمل شده است. دخالت ناتو درچهار زمینه زیر طراحی شده و حتی الامکان سازمان ملل ناتو سعی کرده است این دخالت ها را در چارچوب اجابت اهداف منشور سازمان ملل توجیه نماید: چنانچه در کشوری جنگ داخلی باشد بنحوی که صلح و امنیت منطقه ای و بین المللی را تهدید نماید (مانند بالکان) چنانچه در کشوری نقض فاحش حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه نقض گردد (لیبی) چنانچه کشوری درصدد تحصیل سلاح های کشتار جمعی و هسته ای باشد (قضیه ادعائی عراق) چنانچه کشوری از تروریسم حمایت نماید (افغانستان) گسترش ناتو به شرق و اهداف آمریکا الف)هژمونی آمریکا آمریکا پس از جنگ جهانی دوم تنها کشور قدرتمندی بود که در خاکش مستقیماً در معرض جنگ نبود از این رو بلافاصله پس از جنگ نقش یک قدرت هژمون کنترل کننده را به دست آورد. هژمونی آمریکا در عرصه سیاسی: شامل مدیریت تعامل و تقابل با اتحاد جماهیر شوروی، حفظ اتحادیه نظامی غرب (ناتو) و برقراری نظم جدیدی در کشورهای جهان سوم بود. هژمونی آمریکا درعرصه اقتصادی: نیز امپراطوری آمریکا با حاکمیت دلار و ایجاد نهادهایی چون صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی سلطه خود را اعمال مینمود. در این دوران آمریکا از ایجاد تغییرات اجتماعی رادیکال در اروپا جلوگیری مینمود و برای این منطقه رفاه اقتصادی و اشتغال فراهم میکرد، اروپا بدون حمایت آمریکا خود را قادر به رویارویی با خطر شوروی نمیدید و این مسئله به گسترش هژمونی آمریکا به اروپا کمک میکرد، در دهه ۱۹۵۰ آمریکا حدوداً نیمی از تولید ناخالص داخلی جهان را به خود اختصاص داده بود، هر چند این برتری فاحش در طول دهه های بعد رو به زوال نهاد. (امینیان، ۱۳۸۰: ۲۲۴) جدول زیر سطح هژمونی آمریکا را با بهره گرفتن از شاخصهای اقتصادی و نظامی مشخص میکند. سال سطح هژمونی اقتصادی(درصد) سطح هژمونی نظامی(درصد) ۱۹۵۰ ۸/۵۳ ۳۸ ۱۹۵۵ ۳/۵۰ ۸/۵۱ ۱۹۶۰ ۴/۴۶ ۳/۵۲
فرم در حال بارگذاری ...