چیزی است و به مرور ایام از معنای اصلی مهجور گشته و به معنای ماخوذ شهرت گرفته است.(صالحی،۹۷:۱۳۸۶)
دوستی، یعنی یاری، رفاقت، محبت و عشق، نزدیکی، هم دلی و هم دمی بین دو نفر بدون وجود رابطه خویشاوندی سببی یا نسبی .( همان ، ۹۷)
دوسـتی حالت و صفت، و عمل دوست، محبت، یگانگی، صداقت و مودت و خـیـرخـواهـی، رفـاقت و یاری و مهر، خلاف خصومت و مقابل دشمنی و عداوت و بغض است.(همان،۹۸)
دوستی، رابطه ای است کامل تر و برتر از معاشرت ساده و هم زیستی مـعـمـولـی. یک فرد ممکن است در محیط زندگی، یا محل کار، یا سر کـلاس بـا افـراد مختلف برخورد داشته باشد بدون این که بین او و آنـان صـمـیمیت و هم دلی و همراهی وجود داشته باشد; چنین رابطه ای را دوسـتـانه نخوانند. دوستی گوهری است گران سنگ و ودیعه ای اسـت الـهـی، رابـطـه ای است از عمق دل و جان و وحدت آفرین، که انـسـان هـا را بـه هـم پـیوند داده، دل سوز یک دیگر و هم دم و همراه می سازد و در غم و شادی ها شریک و دم ساز می کند.(همان،۹۸).
امـیـرمـومـنـان علی(ع) می فرماید: الاصدقاء نفس واحده فی جسوم متفرقه (خوانساری،۱۳۶۰:۱۱۵)؛ دوستان، یک روح اند در جسم های جدا جدا و گوناگون.
ب: قرآن :
معناى لغوى و اصطلاحى قرآن:
قرآن درلغت: واژه ى «قرآن» مصدر است؛ مانند: رجحان، کفران، فرقان، نقصان و…( ابن منظور،۱۳۸۷: ۲۲)
لغت شناسان درباره لفظ «قرآن» چند معنا بیان کرده اند. ما دراین جا، به بیان دو معنا اکتفا مى کنیم:
-
- قرآن، به معناى «جمع و گردآورى»؛ کسانى که به این معنا قائلند، در آیه:(إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ)(سوره قیامت ،۱۷). در وجه نام گذارى آن به «قرآن» گفته اند: چون قرآن جامع فواید کتاب هایى است که از سوى خدا نازل گشته (تورات ،انجیل ،زبور و…)، بلکه جامع فواید همه علوم مى باشد؛ همان گونه که قرآن خود به این مطالب اشاره دارد؛ مانند:(تَفْصِیلَ کُلِّ شَیْء)(سوره یوسف ،۱۱۱) و (تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْء) (سوره نحل ، ۸۹).
بر این اساس قرآن گردآورنده علوم گذشتگان و آیندگان مى باشد، اعم از علوم معنوى ( که متعلق به انبیا و گذشتگان بوده است ) و علوم مادّى و تجربى و دنیوى (طباطبایی،۶۵:۱۳۶۰).
-
- قرآن، به معناى «خواندن». (إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ)(سوره قیامت،۱۷). به این معناست: همانا پیوسته کردن اجزاى آن به یکدیگر و خواندن آن برتو، به عهدهى ماست (قمی،۱۳۸۷: ۳۲۵).
طبق این معنا، کتاب آسمانى مسلمانان به اعتبار آن که «خواندنى» است، «قرآن» نام گرفته است.
قرآن دراصطلاح: براى قرآن، تعریف هاى زیادى ارائه شده که هر کدام از این تعریف ها، ویژگى خاص خودش را دارد؛ از جمله: «قرآن عبارت است از کلام الهى که خداوندآن را به تدریج بر حضرت محمد(صلى الله علیه وآله)ـ خاتم پیامبران ـ به زبان عربى و لهجه ى قریش، نازل کرده است… . به آیه اى از آن، قرآن گفته مى شود، حتى بخشى از یک آیه نیز قرآن است.» (مسعودی، ۱۳۹۱: ۲۶۱).
ج: تربیت:
معنی لغوی تربیت:
تربیت کلمه ای عربی و مصدر باب تفعیل از ماده (ربی،یربو)به معنی رشد و تربیت به معنی رشد دادن است و در فارسی به آموزش و پرورش ترجمه می شود.
راغب اصفهانی در مفردات ذیل کلمه (رب) تربیت را حرکت تدریجی چیزی به سوی کمال تعریف می کند ودر جایی دیگر می نویسد رب در اصل به معنی تربیت وپرورش است یعنی ایجاد کردن حالتی پس از حالت دیگر در چیزی تا به حد نهایی وکمال خود. پروردن، پرورانیدن ، پروردن کودک تا بالغ شود ، پروردن وآموختن (دهخدا،۴۲۵:۱۳۷۷).
معنای اصطلاحی تربیت:
رشد دادن یا فراهم کردن زمینه رشد یا شکوفایی استعدادها و به فعلیت رساندن قوای نهفته یک موجود را تربیت می گویند.
تربیت به انسان اختصاص ندارد ودر مورد هر موجودی که قابلیت رشد داشته باشد به کار می رود و اگر در مورد انسان به کاررود کلیه ابعاد وجودی وی راشامل می شود.
در قرآن واژه (تزکیه) فراگیر ترین واژه ای است که قرآن درمورد تربیت اخلاقی به کاربرده است.
انسان موجودی است با استعدادهای شگرف وگرانقدر چنانکه از رسول اکرم (ص) روایت شده که فرمودند:
اَلّناسُ معادِنُ کَمَعادِنِ الَّذهَبِ وَ الْفِضَّهِ ( دستورانی،۱۳۸۹ : ۱۹۷ ) ؛ مردم چون معادن طلا ونقره اند با این تعبیر باید آنچه راکه مانع شکوفایی استعدادهای انسان است را رفع کرد و زمینه های مساعدرا فراهم کرد تا استعدادهای انسان به فعلیت رسد و انسان متصف به صفات وکمالات الهی شود.
د: انسان:
معنای لغوی انسان:
انسان واژه ای است عربی از ماده انس که در مقابل جن است (حیدری،۱۳۸۳ : ۱۱). از آن جهت که انسان ها با یک دیگر یا با هر چیزی مأنوس می شوند و خو می گیرند لذا می گویند: انسان مدنی بالطبع است، چون طبعاً حال انس گرفتن در انسان قوی است. و یا از ماده «نسیان» و اصل آن «انسیان» است. انسان چون اهل نسیان و فراموشی است به او انسان گفته شده است. از امام صادق (ع) روایتی به این مضمون نقل شده است: حضرت آدم از همان اول با این که بنا بود به آن شجره نزدیک نشود به زودی فراموش کرد و به آن درخت نزدیک شد.(صدوق،۱۳۸۹: ۷۴)
مفهوم انسان:
واژه انسان به بشر و بنی آدم از این رو اطلاق می شود که وجودش و خلقتش تنها با محبتِ به یکدیگر، قوام و ثبات خواهد داشت و لذا گفته اند انسانها فطرتاً اجتماعی هستند زیرا قوامشان و دوام وجودشان به یکدیگر پیوسته است و ممکن نیست، انسان به تنهائی بتواند تمام نیازها و اسباب زندگی خودش را فراهم نماید.
و نیز گفته شده است که: اطلاق نام انسان بر او بخاطر این است که با هر چیزی که به او پیوسته و همراه است اُلفت دارد و اُنس می گیرد، و از نظر لفظی گفته اند اصلش «انسیان» بر وزن إفعلال است.
از مطالب عنوان شده می توان نتیجه گرفت که :
انسان یک مرکب دو بُعدی است که یک بُعد او مادی و بُعد دیگرش غیرمادی است. بعد مادی انسان منشاء طبیعت و تمایلات حیوانی اوست و بُعد الهی او منشاء فطرت و تمایلات فوق حیوانی اوست. همین بعد است که به انسان مقامی، می دهد که فرشتگان به خاطر آن مقام مأمور به سجده بر وی می شوند. و با نظر به این بُعد است که خداوند به خود تبریک گفته و خود را أحسن الخالقین می نامد (حاجیان، ۱۳۷۹: ۱۸۴).
فصل دوم
«ویژگی ها وشاخص های دوست »
۲ـ۱ـ پیشینه موضوع:
شهریاری،(۱۳۹۱)، در پژوهشی تحت عنوان دوستی از منظر قرآن و سنت،عوامل و ریشه های پیدایش آن، آثار و پیامدهای فردی و اجتماعی آن انجام داده است.
فرم در حال بارگذاری ...