مطالعات کتل بر اساس درجه بندی خصوصیات، به وسیله مطالعات دقیق و ماهرانه فیسک[۱۳۲] (۱۹۴۹) به منظور اصلاح کارهای کتل شروع شد. او با به کارگیری ۲۲ مقیاس دوقطبی کتل نتوانست به بیشتر از پنج عامل ترکیبی دست یابد. به لحاظ وجود ابهام در معنای این عوامل، فیسک تفسیری ارائه داد که از دیدگاه های معاصرش خیلی متفاوت نبود. در اواخر سال ۱۹۵۰ نیروی هوایی آمریکا تلاش نمود که اثربخشی کارکنان خود را پیشبینی کند و این امر به عهده تیوپس[۱۳۳] و کریستال[۱۳۴] (۱۹۶۱) گذاشته شد. آن ها تحلیل عوامل خود را بر اساس ۳۵ مقیاس دو قطبی کتل که در مطالعه قبلی خود نیز آن را به کار برده بودند گزارش کردند. آن ها نیز همانند فیسک که قبلاً گفته شده نتوانستند پیچیدگی نظریه کتل را در بررسی خود بپذیرند اما به رغم فیسک، وجود پنج عامل را در بررسی شرح حالها تأیید کردند. این ساختار پنج عاملی بعدها توسط نورمن[۱۳۵] (۱۹۶۳)، بورگاتا[۱۳۶] (۱۹۶۴). دیگمن و تاکموتو- چوک[۱۳۷] (۱۹۸۱) تکرار شد (جان و همکاران، ۲۰۰۸). نیوپس و کریستال کار قبلی کتل و همبسته های فیسک را دوباره مورد تحلیل قرار دادند و تمام آن ها را در پنج عامل قابل قبول به نامهای شادخویی[۱۳۸]، دلپذیر بودن[۱۳۹]، قابلیت اطمینان[۱۴۰]، ثبات عاطفی و فرهنگ یافتند. متاسفانه مطالعه تیوپس و کریستال در یک گزارش صنعتی ناشناخته نیروی هوایی منتشر شد و در واقع برای تمام محققین شخصیت ناشناخته ماند و این زمانی بود که انتشارات کتل و آیزنگ بر ادبیات ساخت شخصیت، مدلهای پیشرفته اتخاذ شده از روش های تحلیل عوامل، غلبه داشتند.
امّا، نورمن (۱۹۶۳) این گزارش را دید و ساخت پنج عاملی را دوباره به عنوان پیشنهادی برای ابعاد صفات تحت عنوان «قدمی بسوی طبقه بندی مناسب صفات ویژه شخصیت» منتشر نمود. نورمن (۱۹۶۷) فهرست جامعی از اصطلاحات توصیفی شخصیت که در ۷۵ طبقه معنایی مرتب شده بودند را تالیف کرد. گلدبرگ (۱۹۸۱، ۱۹۸۲) از این فهرست برای روشن نمودن ماهیت و ترکیب عوامل گسترده و برای ازمون کردن ثبات و تعمیم پذیری آن ها از طریق تغییر در روش تحقیق و منابع داده ها استفاده کرد. گلدبرگ (۱۹۹۰) با بهره گرفتن از فهرست نورمن (۱۹۶۷) پرسشنامه ای از ۱۷۱۰ صفت را ساخت که شرکت کنندگان می توانستند با بهره گرفتن از آن شخصیت خودشان را درجه بندی کنند (فراهانی، به نقل از پورسردار، ۱۳۸۷). گلدبرگ[۱۴۱] بر اثر نتایج تحقیقات آزمایشی جامع خود به این نتیجه رسید که شخصیت را می توان به وسیله پنج عامل شخصیت مشخص نمود. در سال ۱۹۸۵ مک کری و کاستا که تحقیقات گلدبرگ به عنوان نیروی محرکه آن ها محسوب می شد، مدل پنج عاملی خود را مطرح کردند (هرگنهان و اولسون، ۱۹۹۹).
آن ها به ۴۰ مقیاس درجه بندی گلدبرگ که قبلاً تدوین شده بود، ۴۰ مقیاس دیگر نیز اضافه نموده و بر روی آزمودنیها اجرا کردند. پاسخها توسط چهار یا پنج نفر از همسالان که آزمودنیها را خوب می شناختند درجه بندی گردیدند. سپس تحلیل عاملی ۸۰ مقیاس، همان پنج عامل شناخته شده را نشان داد (گروسی، ۱۳۸۱). مک کری و کاستا (۱۹۸۵) مدل پنج عاملی را بر اساس مفاهیم شخصیتی مبتنی بر نظریه ها، مشاهدات بالینی، مطالعات کتابخانه ای و از انواع رویه های ارزیابی مستدل کردهاند (کوپر و پروین، ۱۹۹۸).
با شکل گیری نظریه پنج عامل بزرگ شخصیت، تحقیقات زیادی به منظور بررسی میزان کارایی، ارزش کاربردی، اعتبار و روایی آن صورت گرفته است. مک کری و کاستا (۱۹۸۵ و ۱۹۸۷) نشان دادند که در تمام پنج عامل شخصیت، یکپارچگی و جامعیت وجود دارد و یافته های مشابهی نیز توسط گلدبرگ (۱۹۸۹)، تندروف[۱۴۲] (۱۹۹۰)، تراپنل و ویگینز[۱۴۳] (۱۹۹۰) به دست آمده است (کوپر و پروین، ۱۹۹۸، به نقل از پورسردار، ۱۳۸۷).
مدل پنج عاملی در فرهنگهای مختلف
شخصیت پنج عاملی در بین فرهنگهای مختلف نیز مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهش برای طبقه بندی در زبانها و فرهنگهای مختلف میتواند سودمندی یک طبقه بندی را در زمینههای فرهنگی و زبانی نشان داده و آزمونی برای جهان شمول بودن و تنوع و پراکندگی رمزگردانی تفاوتهای فردی در میان زبانها و فرهنگها باشد (گلدبرگ، ۱۹۸۱، به نقل از علیکی، ۱۳۸۷). اولین طبقه بندی غیرانگلیسی شامل زبانهای هلندی و آلمانی بود که با زبان انگلیسی ارتباط نزدیکی دارند. در هلند پژوهشی که توسط هافسته، دی راد[۱۴۴] و همکاران (۱۹۹۷) انجام شد، نتایج با پژوهش آمریکایی- انگلیسی یکسان بود. با این تفاوت که در نسخه هلندیپنجمین عامل بر غیرسنتی و عصیان تأکید دارد. در حالی که در یافته های انگلیسی به عنوان تعقل و تصور شناخته می شود. پژوهش پنج عامل شخصیتی بر مبنای فرهنگ لغات آلمانی توسط آنجلینز، آستندروف و جان[۱۴۵] (۱۹۹۰) شروع شد، مطالعه آن ها بر اساس مفاهیم نمونه ای بود. آستندورف (۱۹۹۰) مهمترین صفات نمونه ای را در طبقه بندی آلمانی انتخاب و از تحلیل عاملی روی ۳۵۰ صفت پنج عامل بزرگ را به دست آورد (همان منبع).
مطالعه پنج عامل شخصیت در دامنه وسیعی از زبانها و فرهنگ های دیگر همچون چینی (چونگ و باند[۱۴۶]، ۱۹۹۰)، روسی (شملایوف و پوخیلکو[۱۴۷]، ۱۹۹۳)، مجارستانی (سزیرماک و دی راد[۱۴۸]، ۱۹۹۴)، لهستانی (سزاروتا[۱۴۹]، ۱۹۹۵)، چکسلواکی (هربیکوا و آستندورف[۱۵۰]، ۱۹۹۵)، ایتالیایی (دی راد، دای بلاس و پریوجینی[۱۵۱]، ۱۹۹۸)، اسپانیایی (بنت- مارتینز و والر[۱۵۲]، ۱۹۹۷) و ترکی (سومر و گلدبرگ[۱۵۳]، ۱۹۹۹) به عمل آمده است. محققان، تحقیقات گروههای واژگانی را در صفات شخصیت با مراجعه به فرهنگ لغات زبان بومی خود شروع کردند. البته، همه داده ها مورد تحلیل قرار نگرفته و بعضی مسائل روش شناختی نیز احتمالاً بر بعضی از نتایج تأثیر گذاشته است (جان و همکاران، ۲۰۰۸، همان منبع).
فرم در حال بارگذاری ...