وبلاگ

توضیح وبلاگ من

فایل های پایان نامه درباره :بررسی زیبایی شناسی خطبه های طاووس، أشباح و قاصعه- فایل ...

 
تاریخ: 04-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

 

 

فَاَکرِم بنا خالاً و اَکرِم بِنا ابنَما (حسان بن ثابت، ۱۹۲۹: ۲۹) وَلَدنا بنی العنقاء و ابنِی مُحَرِّقٍ

(ما شمشیرهای درخشانی داریم که در چاشتگاه می درخشد و شمشیرهای ما از بزرگواری خون میچکد.)
(بنی عنقا و بنی محرق منسوب به ما هستند پس چه دایی ها وچه فرزندان بزرگواری.)
«نابغه» بدو گفت: اگر تو عدد «جفان» را تقلیل نمی‌دادی و به جای پدرانت به فرزندانت فخر نمی‌کردی، شاعر بودی. در روایتی دیگر آمده که بدو گفت، تو گفتی: «جَفَنات» و جمع قلت آوری اگر به جای آن «جِفان» می‌گفتی شامل کاسه‌های بیشتر می‌شد و گفتی: آن‌ها در نیمروز می‌درخشند که اگرمی‌گفتی، شب برق می‌زند در مدح بلیغ‌تر می‌بود، چون مهمانان، شب هنگام بیشتر از روزند. گفتی: از شدت شجاعت خون می‌چکانند و این دلالت بر کمی کشتگان دارد. اگر می‌گفتی: از آنان خون جاری است یجرین- به خاطر ریختن و جاری شدن ون- مقدار بیش‌تری را می‌رساند، بر فرزندانت افتخار نمودی و به پدرانت مباهات نکردی. در این هنگام «حسان» با قبول شکست از جای بلند شد.» (ابوالفرج اصفهانی، بی تا: ۳۴۰)
از تعلیقات و ملاحظات «نابغه» بر می‌آید که بعضی از شاعران جاهلی به برخی دیگر مراجعه می‌کردند و ایشان در خلال این مراجعات، آرایی پیرامون مفاهیم و واژگان را بیان می‌داشتند.
همچنین روایت شده است که «طرفه بن العبد» بر «متلمس» یا «مسبّب بن علس» خرده گرفت که او در یکی از اشعارش برای شترش وصفی آورده است که ویژۀ شتر ماده است و با طعنه گفت: «اِستنَوقَ الجملَ»، یعنی- شتر نر را ماده پنداشته است. (همان، ۱۳۲)
پایان نامه - مقاله - پروژه
شایسته است که اندکی در مدرسۀ «زهیر ابن ابی سلمی» تأمل کنیم. مدرسه‌ای که همراه با شعر به روایت شعر اهتمام داشت و با «اوس بن حجر تمیمی» آغاز شد و«زهیر مزنی» شعر را از او دریافت، و او نیز شعر را به فرزندش «کعب» و به «حُطَیئه» تلقین کرد، و«حطیئه» به «هدبه بن الخشرم عذری» و «هدبه» به «جمیل به معمر» و او به «کثیر» تلقین نمود. (همان، ۹۰۱)
در این مدرسه شعر تنها از سر طبع، سروده نمی‌شد بلکه در سروده‌ها نیک تأمل می‌شد و افراد در آن به نقد و بررسی می‌پرداختند و آن را منقح می‌ساختند.
«اصمعی» دوقطب این مدرسه یعنی «زُهیر» و «حُطَیئه» را چنین وصف می‌کند: زهیربن ابی سلمی و خطیئه و افرادی از این قبیل بردگان شعرند واین است وصف هر کسی که همه اشعارش را نیکو بسراید و در هر بیت درنگ کند و آن را اعاده نماید تا آنگاه که تمامی ابیات قصیده در زیبایی هماهنگ و یکسان گردند. (جاحظ، ۱۴۱۰: ۱۳)
این زیبایی براساس تصفیه تهذیب شکل می‌گرفت. شاعری چون زهیر یا حطیئه آن‌گاه که قصیده‌ای می‌گفتند در اجزای آن می‌اندیشیدند و بیتی را کم و بیتی را اضافه می‌کردند. عبارتی را در اینجا و آنجا اصلاح می‌نمودند و ابیات را از ناخالصی‌ها تطهیر می‌کردند و قوافی را از تنگناها در می‌آوردند. در «اغانی» آمده است:
حطیئه روایتگر شعر زهیر و خاندان زهیر بود. آورده‌اند که او نزد کعب رفت و به او گفت: تو از اینکه من راوی شعر خاندان شمایم و تنها به شما گراییده‌ام، مُطلعی. غیر از من و تو بزرگانی مرده‌اند. پس ای کاش شعری می‌سرودی و در آن از خودت یاد می‌کردی و مرا پس از خود به جای خویش می‌نشاندی. چرا که مردم شعر شما را بیشتر روایت می‌کنند و بدان شتاب بیشتری می‌گیرند که «کعب» چنین سرود:

 

مَن لِلقوافی شأنَها مَن یَحُوکُها اِذا ماثَوی کعب وفَوَّزَ جَروَلُ
کفیتُکَ لا تَلقی مِن الناسِ واحداً تَــنَخَّلَ مـنها مـثلَما نَتنَخَّلُ
نُـثَقِّفَها حتیّ تَــلینَ متـونُه َ یقصُرُ عـنها کلُّ ما یتَمَثَّلُ(کعب بن زهیر، بی تا،۳۱)

هرکس برای شعرهایی که کسی آن را روایت میکند ارزش و شأنی قائل است هنگامی که کعب بمیرد حطیئه جانشین اوست.
و با کسی از مردم دیدار نکنی انتخاب آن (شعر) تو را کافی است. آن را انتخاب میکنی همان گونه که ما آن را انتخاب میکنیم.
آن را استوار میسازیم تا آن که متنش نرم و آسان شود هر چه تجسم می یابد بیارزش می شود.
«کعب» بر آن است که او و «حطیئه» در تقویم اشعار خود و در اجرای نهایت تعدیل و تنفیح در آن‌ها از دیگران گوی سبقت ربوده‌اند و در اسلوب خود هماهنگی و تناسب را به کمال رسانده‌اند و هر دوی آنان از مدرسۀ «زهیر»اند، مدرسه‌ای که اصحابش راویان شعرند و نزد یکدیگر تلمُّذ می‌کنند و هر شاگرد ملتزم استاد خویش است.
شعرش را روایت می‌کند و از طریقت او تبعیت می کند، تا آنگاه که مواهب درونیش به جوشش در آید و شعر بر زبانش جاری گردد. در این هنگام ملاحظات و نکاتی را پیرامون نظر خویش بیان می‌کند یا به اصلاح نظم او می‌پردازد.
ما در تصویر عصر جاهلی به تفصیل سخن گفتیم تا روشن گردد که شعرای آن دوره بر گزینش الفاظ و معانی و شکل‌ها و صورت‌های آن عنایت داشتند و ملاحظاتی را گوشزد می‌نمودند که بدون شک اساس و پایه ملاحظات بیانی در بلاغت زبان عربی است. هر کس که اشعار ایشان را تورّفی نماید، آراستگی آن به تشبیهات و استعارات را در می‌یابد و با انواع مقابلات و جناسات در جای جای آن مواجه می‌گردد و این همه بیانگر این است که آنان به آراستن کلام و تفنّن در بلاغت کلام عنایتی تمام داشتند. (خاقانی،۱۳۹۰: ۲۴)
این عنایت و اهتمام بعد از ظهور اسلام با شیوۀ قرآن و پیامبر گرامی در زمینه‌های فصاحت و بلاغت رشد یافت. آیات قرآن در تمامی ساعات شبانه‌روز تلاوت می‌شد و گفتار «پیامبر(ص)» دهان به دهان می‌گشت و خطبه‌های او قلب‌ها و سینه‌ها را می‌انباشت، جاحظ در وصف حضرت می‌گوید:
«جز از میراث حکمت سخن نگفت و هر کلامی که بر زبان می‌راند در هاله‌ای از عصمت بود. کلامی بود که خدا محبت را در آن افکنده و به زیور قبول همگان آرایش داده بود و در آن مهابت را با حلاوت و اِقهام نیکو را با ایجاز و اختصار قرین ساخته بود، آن چنان که خود به تکرار آن بی‌نیاز بود و شنونده نیز بار اول آنرا فرا می‌گرفت و بر اعاده آن محتاج نبود. هیچ سخن، سودمندتر و در لفظ، معتدل‌تر و در وزن هماهنگتر و در سبک و سیاق، زیباتر و در مفاهیم، والاتر و در تأثیر، نیکوتر و در تلفظ سهل‌تر و در معنی، فصیح‌تر و در فحوا، روشن‌تر از کلام پیامبر(ص) شنیده نشد.» (جاحظ،۱۴۱۰: ۱۷)
مطالبی که آورده شد ترسیمی از فضای بلاغت از آغاز شکل‌گیری ادبیات عرب تا زمان امام‌علی(ع ) است تا کلام مولا(ع) بنا به شرایط موجود زمانش بهتر شناخته گردد.
۳-۳- امام علی(ع) و تأثیراو بر ادب عربی
از آنجا که سخنان گهربار امام علی(ع) سرچشمه زیبایی بوده است بسیاری از ادیبان کاتبان و شاعران در طول تاریخ سعی داشته‌اند که با به کار گرفتن این سخنان این زیبایی در نوشته‌ها و سروده‌هایشان آشکار گردد و سخنانشان مقبول همگان واقع شود.
برخی مواردی که بزرگان عرب الفاظ یا معانی سخنان امام علی(ع) را در آثار خود به کار برده‌اند و نمود آن را به صورت اشاره ، تلمیح، تضمین شاهد هستیم.
۱-فرزدق:


فرم در حال بارگذاری ...

« بررسی و مقایسه تکثر‌گرایی دینی در اندیشه و آثار جبران ...نگارش پایان نامه در رابطه با بررسی علت های پیدایی جنبش ضد وال استریت در آمریکا و گسترش آن۹۱- ... »
 
مداحی های محرم