-اقدام (Action)
که با ترکیب اینها، مؤلفه های بنیادی هوش هیجانی (عاطفی) به دست می آید.
مؤلفه های بنیادی هوش هیجانی(عاطفی):
-
- خودآگاهی(شامل: خود ارزیابی، اعتماد به نفس)
-
- خودگردانی(شامل:خویشتنداری وقابل اعتماد بودن، وجدان سازگاری، انگیزه پیشرفت و ابتکار)
-
- آگاهی اجتماعی(شامل: همدلی، آگاهی سازمانی و انگیزه خدمت)
-
- مهارت های اجتماعی(شامل: توان تأثیرگذاری، رهبری، مدیریت تعارض ایجاد رابطه و کار گرو)
خودآگاهی ( Self Awareness) :
یک نوع توانایی فردی است برای درک احساسات و حالات خلقی. خودآگاهی به شخص کمک می کند تا همیشه بر افکار و احساسات خود نظر داشته و بنابراین در جهت درک آنها به فرد کمک می کند.
خودگردانی(Self Management) یا مدیریت عواطف( Managing Emotions ):
مهارتی است که به افراد کمک می کند تا احساسات خود را به صورت مناسب و جامعه پسندانه نشان دهند. به زبان دیگر به فرد درکنترل عصبانیت، ناراحتی و ترس کمک میکند.
آگاهی اجتماعی (Social Awarenes ) : عبارت است از توانایی درک احساسات دیگران و استفاده از احساسات خود در جهت دستیابی به اهداف.
مهارت های اجتماعی (Social Skills ):
عبارت است از ارتباط با دیکران در موقعیتهای مختلف اجتماعی و در اصل به معنای توانایی ادامه رابطه با توجه به احساسات افراد یا همان ظرفیت اجتماعی است.
تحقیقات نشان داده است که EQ یا هوش هیجانی عامل مهمی در ایجاد تغییرات اساسی در زندگی است. اگرچه کودکان با سرشت و فطرت گوناگون به دنیا میآیند و چگونگی برخورد آنها با مسایلی چون برخوردهای اجتماعی، اشتیاق خجالت و غیره متفاوت است، اما هوش هیجانی (عاطفی) به والدین و مربیان کمک میکند تا بر روی قابلیتها و یا عدم وجود آنها کارکرده و بنابراین کودکان را برای رویارویی با جامعه بیرونی آماده کنند. برای مثال والدین به جای جلوگیری از برخورد بچههای خجالتی با دنیای بیرون، باید آنها را با چالشهای جدیدی مثل دیدار با دوستان جدید و قرارگرفتن در فضاهای تازه روبرو نمایند. گرچه این تشویق نباید به هیچ عنوان بچه ها را دلزده یا ترسوتر نماید بلکه باید به آنها تجربه های جدید بیاموزد.
مثال دیگری که میتوان در این مورد مطرح کرد این است که برای مثال تحقیقات نشان داده که بچههای کلاس دومی که عصبی بوده و همیشه با مشکل مواجه هستند، شش تا هشت بار بیشتر از بچههای دیگر در معرض ابتلا به خشونت در نوجوانی و ارتکاب جنایت میباشند.
دخترانی که در سنین راهنمایی از احساسات سردرگم، خستگی و عصبانیت توأم با گرسنگی رنج میبرند، احتمال میرود که در سنین نوجوانی دچار اختلالات گوارشی شوند. این بچهها از احساسات خود و این که اصولاً این احساسات چه هستند، بیخبرند. اما اگر در شرایطی قرار بگیرند که بتوانند از هوش عاطفی یا هیجانی خود بهرهمند شوند، مسلماً به هیچ یک از این موارد دچار نخواهند شد. (دنیل گلمن، ترجمه نسرین پارسا، ۱۳۸۶)
اندازه گیری هوش
آزمونهای بینه: وزارت آموزش و پرورش فرانسه در سال ۱۹۰۴ از آلفرد بینه[۲۸] روانشناس خواست روشی بیابد تا معلوم کند کلاسهای معمول درسی، به درد کدام دانش آموزان نمیخورند. مقامات مدارس آن زمان فرانسه میخواستند با جا دادن این دانش آموزان در مدارس ویژه، از ازدحام مدارس عادی کم کنند. بینه و دانشجویش تئوفیل سیمون[۲۹] برای اجابت این درخواست، یک آزمون هوش ساختند. این آزمون ۳۰ ماده داشت؛ از توانایی لمس کردن گوش و بینی تا توانایی ترسیم طرحها بر مبنای حافظه و تعریف کردن مفاهیم انتزاعی.
چنین بود که بینه مفهوم سن عقلی را ابداع کرد که میزان رشد ذهنی فرد نسبت به دیگران را نشان میداد. سن عقلی یک کودک تیز هوش، خیلی بالاتر از سن تقویمی او است؛ سن عقلی یک کودک خنگ هم خیلی پایینتر از سن تقویمی او است.
اصطلاح هوشبهر را ویلیام استرن[۳۰] در سال ۱۹۱۲ ابداع کرد. هوشبهر با تقسیم کردن سن عقلی بر سن تقویمی و ضرب کردن خارج قسمت این تقسیم در عدد ۱۰۰ بدست می آید.
هوشبهر = سن عقلی / سن تقویمی * ۱۰۰
اگر سن عقلی و سن تقویمی با هم برابر باشند، هوشبهر شخص ۱۰۰ می شود (که هوشبهر متوسط است)؛ اگر سن عقلی بیش از سن تقویمی باشد، هوشبهر بیش از ۱۰۰ می شود (متوسط بالا). و اگر سن عقلی زیر سن تقویمی باشد، هوشبهر کمتر از ۱۰۰ می شود (هوشبهر پایین). برای مثال، کودک ۶ سالهای که سن عقلی او ۸ سال است، هوشبهر ۱۳۳ دارد و کودک ۶ ساله ای که سن عقلی او ۵ است، هوشبهر ۸۸ دارد.
نظریه هوشهای هشتگانهی گاردنر
هاواردگاردنر[۳۱] (۲۰۰۲، ۲۰۰۱، ۱۹۹۳، ۱۹۸۳) معتقد به وجود هشت نوع هوش است. در بخش زیر با این هشت نوع هوش و مشاغلی که این هوشها در آنها نقطه قوت هستند، آشنا میشوید. (کمپبل، کمپبل، و دیکینسون[۳۲]، ۱۹۹۹)
از هوش کلامی تا هوش طبیعی:
- مهارت های کلامی : توانایی تفکر کلامی و استفاده از زبان برای بیان منظورها.
مشاغل: مولفان، روزنامه نگاران، سخنوران.
- مهارت های ریاضی : توانایی انجام عملیات ریاضی.
مشاغل: دانشمندان، مهندسان، حسابداران.
- مهارت های فضایی : توانایی تفکر سه بعدی.
مشاغل
: معماران، نقاشان، ملوانان.
- مهارت های بدنی – جنبشی : توانایی دستکاری اشیاء و تبحر جسمی.
مشاغل : جراحان، صنعتگران، رقاصان، ورزشکاران.
- مهارت های موسیقایی : حساس بودن نسبت به زیر و بمی، آهنگ، ریتم، و تن صداها.
مشاغل : آهنگ سازان، موسیقی دانان، شنوندگان ظریف ونکته سنج.
- مهارت های میان فردی : توانایی درک دیگران و تعامل مؤثر با آنها.
مشاغل : معلمان، متخصصان بهداشت روانی.
- مهارت های درون فردی : توانایی فهم خود.
مشاغل : عالمان الهیات، روان شناسان.
- مهارت های طبیعی : توانایی مشاهده الگوهای طبیعی و فهم نظام های طبیعی و مصنوعی ساخته انسان.
مشاغل : کشاورزان، گیاه شناسان، بوم شناسان، نقاشان چشم اندازها.
هیجان
رانندهای را تصور کنید که در جادهای رانندگی می کند. ناگهان ماشین دیگری به سرعت از یک جاده مخصوص وارد مسیر عبور وی می شود. راننده میترسد، احساس ناخوشایندی او را فرا میگیرد و عضلات بدنش منقبض میشوند. اثر این وضع بر رفتار او چشمگیر است. ناگهان ترمز می کند و فرمان را به سرعت میچرخاند. صدای گوش خراش ترمز و به دنبال آن صدای ناخوشایند شکستن شیشه و قر شدن گل گیر ماشین به گوش میرسد. راننده لحظهای به صندلی تکیه میدهد و ترس وی به خشم مبدل می شود. رانندهی آن ماشین او را ترسانده، برنامهی او را به هم زده و به ماشین او خصارت وارد کرده است. خشم نیز آثار چشم گیری بر رفتار او دارد. از اتومبیل بیرون می آید و با قیافه و حالت عصبانی به طرف ماشین دیگر میرود. وقتی به ماشین نزدیکتر می شود میبیند که راننده دیگر مجروح شده وصورتش خون آلود است. حالت تهوع، احساس گناه و احساس شدید همدردی مرد را فرا میگیرد؛ کمکهای اولیه را به راننده میرساند و تلفن میزند که آمبولانس بیاید. (موری[۳۳] ، ۱۹۶۴)
در این جا ما با هیجان ها سرو کار داریم. هیجان ممکن است پاسخ به یک موقعیت باشد، همان طور که ترس، پاسخ به یک تهدید است. هیجان ممکن است رفتار را برانگیزد (مثلاً خشم ممکن است ما را برانگیزد که ستیزه جویانه عمل کنیم). همچنین ممکن است به خودی خود یک هدف باشد. (روان شناسی عمومی، زهره مجد آبادی فراهانی، ۱۳۸۶)
تعریف هیجان:
هیجان، حالت احساسی است که مؤلفه های فیزیولوژیکی، شناختیو رفتاری دارد (کارسون و هاتفیلد[۳۴]، ۱۹۹۲). هیجانات شدید در سیستم عصبی خودکار، برپایی ایجاد می کنند (لودوکس[۳۵]، ۱۹۹۷). هر چه برپایی بیشتر باشد، شدت هیجان بیشتر است. همچنین ظاهراً نوع برپایی بر هیجان تجربه شده تأثیر دارد. در ظاهر، واژه هیجان با احساس سروکار دارد نه با تفکر، اما شناختها، به خصوص تفسیرهایی که از معنای رویدادها می شود، جنبه مهمی از هیجانها را در بر میگیرند. در ترس که معمولاً در پاسخ به یک تهدید ایجاد می شود، این شناخت وجود دارد که شخص در خطر است و همچنین سیستم عصبی سمپاتیک نیز به حالت برپاست (تندی ضربان قلب وتنفس، عرق کردن، تنش عضلانی). هیجانها گرایشهای رفتاری را نیز در بر میگیرند. هیجان ترس با رفتار اجتناب یا فرار از موقعیت، همراه است این موارد در جدول ذیل آمده است.(روان شناسی عمومی، هیات مولفان، ۱۳۸۶)
جدول مؤلفه های هیجان (اقتباس از راتوس[۳۶]، ۲۰۰۱)
فرم در حال بارگذاری ...