وبلاگ

توضیح وبلاگ من

فایل های پایان نامه درباره :رابطه هوش هیجانی با رضایت شغلی و منزلت اجتماعی پلیس ...

 
تاریخ: 03-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

-اقدام (Action)
که با ترکیب این­ها، مؤلفه­ های بنیادی هوش هیجانی (عاطفی) به دست می ­آید.
مؤلفه­ های بنیادی هوش هیجانی(عاطفی):

 

    1. خودآگاهی(شامل: خود ارزیابی، اعتماد به نفس)

 

    1. خودگردانی(شامل:خویشتن­داری وقابل اعتماد بودن، وجدان سازگاری، انگیزه پیشرفت و ابتکار)

 

    1. آگاهی اجتماعی(شامل: همدلی، ‌آگاهی سازمانی و انگیزه خدمت)

 

    1. مهارت­ های اجتماعی(شامل: توان تأثیرگذاری، رهبری، مدیریت تعارض ایجاد رابطه و کار گرو)

 

خودآگاهی ( Self Awareness) :
یک نوع توانایی فردی است برای درک احساسات و حالات خلقی. خودآگاهی به شخص کمک می­ کند تا همیشه بر افکار و احساسات خود نظر داشته و بنابراین در جهت درک آن­ها به فرد کمک می­ کند.
پایان نامه - مقاله
خودگردانی(Self Management) یا مدیریت عواطف( Managing Emotions ):
مهارتی است که به افراد کمک می­ کند تا احساسات خود را به صورت مناسب و جامعه پسندانه نشان دهند. به زبان دیگر به فرد درکنترل عصبانیت، ناراحتی و ترس کمک می‌کند.
آگاهی اجتماعی (Social Awarenes ) : عبارت است از توانایی درک احساسات دیگران و استفاده از احساسات خود در جهت دستیابی به اهداف.
مهارت­ های اجتماعی (Social Skills  ):
عبارت است از ارتباط با دیکران در موقعیت­های مختلف اجتماعی و در اصل به معنای توانایی ادامه رابطه با توجه به احساسات افراد یا همان ظرفیت اجتماعی است.
تحقیقات نشان داده است که EQ یا هوش هیجانی عامل مهمی در ایجاد تغییرات اساسی در زندگی است. اگرچه کودکان با سرشت و فطرت گوناگون به دنیا می­آیند و چگونگی برخورد آن­ها با مسایلی چون برخوردهای اجتماعی، اشتیاق ‌خجالت و غیره متفاوت است، اما هوش هیجانی (عاطفی) به والدین و مربیان کمک می‌کند تا بر روی قابلیت­ها و یا عدم وجود آن­ها کارکرده و بنابراین کودکان را برای رویارویی با جامعه بیرونی آماده کنند. برای مثال والدین  به جای جلوگیری از برخورد بچه­های خجالتی با دنیای بیرون، باید آن­ها را با چالش­های جدیدی مثل دیدار با دوستان جدید و قرارگرفتن در فضاهای تازه روبرو نمایند. گرچه این تشویق نباید به هیچ عنوان بچه ها را دلزده یا ترسوتر نماید بلکه باید به آن­ها تجربه ­های جدید بیاموزد.
مثال دیگری که می­توان در این مورد مطرح کرد این است که برای مثال تحقیقات نشان داده که بچه­های کلاس دومی که عصبی بوده و همیشه با مشکل مواجه هستند، شش تا هشت بار بیشتر از بچه­های دیگر در معرض ابتلا به خشونت در نوجوانی و ارتکاب جنایت می‌باشند.
دخترانی که در سنین راهنمایی از احساسات سردرگم، خستگی و عصبانیت توأم با گرسنگی رنج می‌برند، احتمال می‌رود که در سنین نوجوانی دچار اختلالات گوارشی شوند. این بچه­ها از احساسات خود و این که اصولاً این احساسات چه هستند، بی­خبرند. اما اگر در شرایطی قرار بگیرند که بتوانند از هوش عاطفی یا هیجانی خود بهر­ه­مند شوند، مسلماً به هیچ یک از این موارد دچار نخواهند شد. (دنیل گلمن، ترجمه نسرین پارسا، ۱۳۸۶)
اندازه گیری هوش
آزمون­های بینه: وزارت آموزش و پرورش فرانسه در سال ۱۹۰۴ از آلفرد بینه[۲۸] روان­شناس خواست روشی بیابد تا معلوم کند کلاس­های معمول درسی، به درد کدام دانش آموزان نمی­خورند. مقامات مدارس آن زمان فرانسه می­خواستند با جا دادن این دانش آموزان در مدارس ویژه، از ازدحام مدارس عادی کم کنند. بینه و دانشجویش تئوفیل سیمون[۲۹] برای اجابت این درخواست، یک آزمون هوش ساختند. این آزمون ۳۰ ماده داشت؛ از توانایی لمس کردن گوش و بینی تا توانایی ترسیم طرح­ها بر مبنای حافظه و تعریف کردن مفاهیم انتزاعی.
چنین بود که بینه مفهوم سن عقلی را ابداع کرد که میزان رشد ذهنی فرد نسبت به دیگران را نشان می­داد. سن عقلی یک کودک تیز هوش، خیلی بالاتر از سن تقویمی او است؛ سن عقلی یک کودک خنگ هم خیلی پایین­تر از سن تقویمی او است.
اصطلاح هوشبهر را ویلیام استرن[۳۰] در سال ۱۹۱۲ ابداع کرد. هوشبهر با تقسیم کردن سن عقلی بر سن تقویمی و ضرب کردن خارج قسمت این تقسیم در عدد ۱۰۰ بدست می ­آید.
هوشبهر = سن عقلی / سن تقویمی * ۱۰۰
اگر سن عقلی و سن تقویمی با هم برابر باشند، هوشبهر شخص ۱۰۰ می­ شود (که هوشبهر متوسط است)؛ اگر سن عقلی بیش از سن تقویمی باشد، هوشبهر بیش از ۱۰۰ می شود (متوسط بالا). و اگر سن عقلی زیر سن تقویمی باشد، هوشبهر کمتر از ۱۰۰ می شود (هوشبهر پایین). برای مثال، کودک ۶ ساله­ای که سن عقلی او ۸ سال است­، هوشبهر ۱۳۳ دارد و کودک ۶ ساله ای که سن عقلی او ۵ است، هوشبهر ۸۸ دارد.
نظریه هوشهای هشتگانه­ی گاردنر
هاواردگاردنر[۳۱] (۲۰۰۲، ۲۰۰۱، ۱۹۹۳، ۱۹۸۳) معتقد به وجود هشت نوع هوش است. در بخش زیر با این هشت نوع هوش و مشاغلی که این هوش­ها در آن­ها نقطه قوت هستند، آشنا می­شوید. (کمپبل، کمپبل، و دیکینسون[۳۲]، ۱۹۹۹)
از هوش کلامی تا هوش طبیعی:
- مهارت­ های کلامی : توانایی تفکر کلامی و استفاده از زبان برای بیان منظورها.
مشاغل: مولفان، روزنامه نگاران، سخنوران.
- مهارت­ های ریاضی : توانایی انجام عملیات ریاضی.
مشاغل: دانشمندان، مهندسان، حسابداران.
- مهارت­ های فضایی : توانایی تفکر سه بعدی.
مشاغل
: معماران، نقاشان، ملوانان.
- مهارت­ های بدنی – جنبشی : توانایی دستکاری اشیاء و تبحر جسمی.
مشاغل : جراحان، صنعتگران، رقاصان، ورزشکاران.
- مهارت­ های موسیقایی : حساس بودن نسبت به زیر و بمی، آهنگ، ریتم، و تن صداها.
مشاغل : آهنگ سازان، موسیقی دانان، شنوندگان ظریف ونکته سنج.
- مهارت های میان فردی : توانایی درک دیگران و تعامل مؤثر با آن­ها.
مشاغل : معلمان، متخصصان بهداشت روانی.
- مهارت­ های درون فردی : توانایی فهم خود.
مشاغل : عالمان الهیات، روان شناسان.
- مهارت­ های طبیعی : توانایی مشاهده الگوهای طبیعی و فهم نظام های طبیعی و مصنوعی ساخته انسان.
مشاغل : کشاورزان، گیاه شناسان، بوم شناسان، نقاشان چشم اندازها.
هیجان
راننده­ای را تصور کنید که در جاده­ای رانندگی می­ کند. ناگهان ماشین دیگری به سرعت از یک جاده مخصوص وارد مسیر عبور وی می­ شود. راننده می­ترسد، احساس ناخوشایندی او را فرا می­گیرد و عضلات بدنش منقبض می­شوند. اثر این وضع بر رفتار او چشمگیر است. ناگهان ترمز می­ کند و فرمان را به سرعت می­چرخاند. صدای گوش خراش ترمز و به دنبال آن صدای ناخوشایند شکستن شیشه و قر شدن گل گیر ماشین به گوش می­رسد. راننده لحظه­ای به صندلی تکیه می­دهد و ترس وی به خشم مبدل می­ شود. راننده­ی آن ماشین او را ترسانده، برنامه­ی او را به هم زده و به ماشین او خصارت وارد کرده است. خشم نیز آثار چشم گیری بر رفتار او دارد. از اتومبیل بیرون می ­آید و با قیافه و حالت عصبانی به طرف ماشین دیگر می­رود. وقتی به ماشین نزدیک­تر می­ شود می­بیند که راننده دیگر مجروح شده وصورتش خون آلود است. حالت تهوع، احساس گناه و احساس شدید همدردی مرد را فرا می­گیرد؛ کمک­های اولیه را به راننده می­رساند و تلفن میزند که آمبولانس بیاید. (موری[۳۳] ، ۱۹۶۴)
در این جا ما با هیجان ها سرو کار داریم. هیجان ممکن است پاسخ به یک موقعیت باشد، همان طور که ترس، پاسخ به یک تهدید است. هیجان ممکن است رفتار را برانگیزد (مثلاً خشم ممکن است ما را برانگیزد که ستیزه جویانه عمل کنیم). همچنین ممکن است به خودی خود یک هدف باشد. (روان شناسی عمومی، زهره مجد آبادی فراهانی، ۱۳۸۶)
تعریف هیجان:
هیجان، حالت احساسی است که مؤلفه­ های فیزیولوژیکی، شناختی­و رفتاری دارد (کارسون و هاتفیلد[۳۴]، ۱۹۹۲). هیجانات شدید در سیستم عصبی خودکار، برپایی ایجاد می­ کنند (لودوکس[۳۵]، ۱۹۹۷). هر چه برپایی بیشتر باشد، شدت هیجان بیشتر است. همچنین ظاهراً نوع برپایی بر هیجان تجربه شده تأثیر دارد. در ظاهر، واژه هیجان با احساس سروکار دارد نه با تفکر، اما شناخت­ها، به خصوص تفسیرهایی که از معنای رویدادها می­ شود، جنبه مهمی از هیجان­ها را در بر می­گیرند. در ترس که معمولاً در پاسخ به یک تهدید ایجاد می­ شود، این شناخت وجود دارد که شخص در خطر است و همچنین سیستم عصبی سمپاتیک نیز به حالت برپاست (تندی ضربان قلب وتنفس، عرق کردن، تنش عضلانی). هیجان­ها گرایش­های رفتاری را نیز در بر می­گیرند. هیجان ترس با رفتار اجتناب یا فرار از موقعیت، همراه است این موارد در جدول ذیل آمده است.(روان شناسی عمومی، هیات مولفان، ۱۳۸۶)
جدول مؤلفه­ های هیجان (اقتباس از راتوس[۳۶]، ۲۰۰۱)


فرم در حال بارگذاری ...

« طرح های پژوهشی دانشگاه ها درباره : بررسی شرکت ‌های هرمی از منظر فقه امّامیه و حقوق ایراننگارش پایان نامه درباره :بررسی عوامل فرهنگی _ اجتماعی موثر بر مشارکت اجتماعی شهروندان بندرعباس ... »
 
مداحی های محرم