نظامهای سیاسی منحرف و بد در نزد ارسطو که همان نظامهایی هستند که- مانند افراد که اغلب نفع خصوصی خویش را در نظر دارند، - نفع فرمانروایان را تأمین می کنند. از این دیدگاه اگر فرمانروای یگانه، همه یا گروهی از مردم «مصلحت عمومی» را برتر از نفع خصوصی بدانند نظام حکومتی درست خواهد بود. هر چند که این نظام سیاسی صورت حکومت پادشاهی، آریستوکراسی یا جمهوری به خود گرفته باشد. امّا اگر نفع خصوصی برتر از «مصلحت عمومی» شمرده شود حتی اگر حکومت، جمهوری و اکثریت مردم فرمانروا باشند نظام سیاسی منحرف خواهد بود. (طباطبایی، ۱۳۷۳: ۷۳- ۷۱). این امر از آن جا ناشی می شود که اصولاً فلسفه ی سیاسی به دنبال بهترین شکل حکومت است و میزان تأمین فضیلت و مصلحت عمومی معیار بهترین نوع حکومت به حساب میآیند. (بشیریّه، ۱۳۸۰: ۴۲).
در روزگار ما، در بحث از آموزشهای مدنیِ شهروندان که از الزامات سیاست در دنیای مدرن است گفته می شود که نه فقط شهروندان بلکه سیاست مداران نیز نیازمند آموزش سیاسی هستند. چرا که توفیق، در کسب مناصب سیاسی از سوی شهروندان با حداقل شرایط انجام می شود. بنابراین آموزش دانش سیاسی به آنان ضروری است تا این که سیاست مداران دریابند که سیاست و حکومت حرفه ای صرفاً خصوصی نیست که در آن تنها منافع و مصالح حکّام در نظر گرفته شود بلکه سیاستمداران به اقتضای جایگاه فرمانروایی باید بتوانند مصالح عمومی را در نظر گرفته و به نوعی از اراده ی عمومی برخوردار باشند. (بشیریه، ۱۴:۱۳۸۴). ذکر این نکته ضروری است که در نظریه های جدید دولت، شکل دولت اهمیتی ندارد و اصل آن است که کشور با توجه به معیارهای مصالح عمومی اداره شود. اگر شکل هم اهمیّت پیدا می کند به دلیل همین تحقق هر چه بیشتر، بهتر و مطمئن تر «مصلحت عمومی» است. اصولاً اندیشه ی سیاسی جدید که دموکراسی بر آمده از آن است ناظر به «مصلحت عمومی» است و می توان گفت که ضابطه ی فرمانروایی مطلوب و متفرعات آن نظیر قانون گزاری و مجازات کسانی که از قانون سرپیچی کرده اند همین اصل بنیادین سیاست و حکومت چه در نزد قدما و چه در نزد متأخرین است.
از این قرار چهارچوب مفهومی این پژوهش را «فرهنگ سیاسی»، «مصلحت عمومی» و پیوند این دو مفهوم تشکیل می دهد.
۸-سوابق پژوهش
در بررسی های انجام شده هیچ مقاله و یا کتابی با موضوع «فرهنگ سیاسی مطلوب نهج البلاغه» یافت نشد. امّا دربارهی فرهنگ، فرهنگ سیاسی و زیرمجموعه های آن آثار متعددی به چاپ رسیده است. آثاری نیز در باب «مصلحت» به چاپ رسیده است. آثار منتشر شدهی مربوط به فرهنگ سیاسی و متفرعات آن را می توان در چند دسته جای داد:
الف) دستهی اول آثاری که در باب اهمیّت فرهنگ، فرهنگ سیاسی، و ایضاح نظری آن کوشیده اند از جمله ی مهمترین این آثار عبارتند از:
۱- کتاب فرهنگ و سیاست نوشته ی برتران بدیع که آقای احمد نقیب زاده آن را به فارسی ترجمه کرده و در سال ۱۳۷۶ از سوی نشر دادگستر به چاپ رسیده است.
در این کتاب که با رویکرد جامعه شناسی تاریخی به رشته ی تحریر در آمده است تلاش شده است تا از اندیشه های بکر قرن نوزدهم از جمله آراء دورکیم، ماکس وبر و نظریه های مردم شناسی قرن بیستم استفاده شود و در عین حال بین این دو ارتباط برقرار شود. اهمیت این کتاب آن جا است که نویسنده به خصوص کوشیده است تا به نقش ارزشها و مذاهب به عنوان منابع تولید ارزش به عنوان زیر بنای امر فرهنگ بپردازد.
کتاب مذکور از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول دارای چهار فصل با عناوین زیر می باشد:
۱- میراث مردم شناسی
۲- فرهنگ و توضیح جامعه شناختی
۳- شکست علم سیاست مبتنی بر فرهنگ
۴- به سوی یک جامعه شناسی تاریخی از فرهنگ.
بخش دوم نیز از دو فصل تشکیل شده است.
۱- عناصر لازم برای مقایسه فرهنگی: در این فصل به رابطه اسلام و مسیحیت با سیاست نیز پرداخته شده است.
۲-بنیانهای فرهنگی دولت در غرب.
۲- کتاب مقایسه میان فرهنگ های سیاسی نوشته ی سیدنی وربا که از سوی مجید محمدی ترجمه شده و توسط مرکز پژوهشهای بنیادی در سال ۱۳۷۵ به چاپ رسیده است. عنوان کتاب گویاست.
۳- کتاب تعریف ها و مفهوم فرهنگ نوشته ی داریوش آشوری که در سال ۱۳۸۹ از سوی انتشارات آگاه به چاپ رسیده است. نویسنده در این کتاب در پنج بخش کوشیده است تا به مفهوم فرهنگ در زبان و ادبیات فارسی با ذکر پیشینه ی تاریخی آن و همچنین تعاریف این مفهوم در نظر اندیشمندان گوناگون بپردازد.
۴- مقالهی فرهنگ سیاسی نوشته ی لوسین پای ترجمه ی محبوبه ی مهاجر که در دائره المعارف دموکراسی که از سوی انتشارات وزارت امور خارجه به چاپ رسیده است موجود است.
۵- بخشهای نظری کتابهایی که به فرهنگ سیاسی ایران و یا ارتباط فرهنگ سیاسی و توسعه سیاسی پرداخته اند.
۶- آثاری که با رهیافت تاریخی- اسنادی، برخی از مطالب و ویژگیها را جزء منش و خلق و خوی ایرانیها دانسته اند: تجلیات روح ایرانی از حسین کاظم زاده ایرانشهر، سازگاری ایرانی از مهدی بازرگان، خلقیات ما ایرانیان از سید محمدعلی جمالزاده از جمله ی این آثارهستند. کاظم زاده بر این باور است که هر ملتی یک روحی دارد و او در صدد است که نکات مثبت روح ایرانی را از قبیل ذکاوت، سرعت انتقال، علوّ فکر و… را شناسایی و به ایرانیان تحرک و غرور ببخشد. او این گونه نتیجه می گیرد که: «عظمت روح ایرانی هیچ گاه سر خم نکرده و همیشه پیروز و جاوید مانده است.» (محمدی، www.ensani.ir) «خلقیات ما ایرانیان» برعکس «تجلّی روح ایرانی» فقط به ویژگی ها و صفات حمیده ی ایرانیها توجه نشان نداده است بلکه به صفات مذموم آنها هم توجه کرده است. خلقیات ما ایرانیان برای اثبات مدعای خویش به نقل قول هایی از منابع خارجی به جای استدلال تکیه کرده است.
اثر بعدی صرفاً جنبهی انتقادی دارد. بازرگان صفت بارز ایرانیها را بوقلمون صفتی و سازگاری دانسته است. نکته ی مهم درباره ی این آثار آن است که خبری از روش های تجربی و شواهد علمی در آنها نیست.
۷- بخشهایی از کتاب آموزشی دانش سیاسی (بشیریه الف، ۱۳۸۰: ۱۶۲-۱۵۹) و درسهایی از دموکراسی (بشیریه، ۱۳۸۰: ۱۰۳-۹۷) و موانع توسعهی سیاسی در ایران (بشیریه، ۱۳۸۹: گفتار دوم) حسین بشیریه نیز به بررسی مفهوم فرهنگ سیاسی و اهمیّت آن در شکل دهی نوع سیاست و حکومت در جوامع اختصاص داده شده است.بشیریه بر این باور است که اصولا هر نظام سیاسی همان فرهنگ سیاسی درونی شده است.
پاره ای از مباحث این دسته از آثار مانند فرهنگ سیاسی و ارتباط آن با مذهب برای مفاهیم نظری این پزوهش مفید است ولی واضح است که مساله و موضوع هیچ کدام از آنها مساله و موضوع این پزوهش نیست.
ب) دسته ی دوم را آثاری تشکیل می دهند که به رابطه ای بین مفاهیم جامعه پذیری سیاسی، فرهنگ سیاسی و توسعه ی سیاسی پرداخته اند.
۱-مقالهی معروف فرهنگ سیاسی و توسعهی سیاسی اثر لوسین پای که از سوی آقای مجید محمدی ترجمه و فصلنامه نامهی «نامه فرهنگ» در شماره ۵ خود آن را به چاپ رسانده است از زمره ی این دسته از آثار به حساب می آید.
۲- مقالهی گابریل آلموند وجی بینگهام پاول با عنوان «جامعه پذیری سیاسی و فرهنگ سیاسی» ترجمه ی علیرضا طیّب که در مجله ی «اطلاعات سیاسی و اقتصادی» شماره ۱۱۳ و ۱۱۴ به چاپ رسیده است.
۳- چالشهای توسعهی سیاسی اثر دکتر سید عبدالعلی قوام نیز در زمره ی این دسته جای می گیرد. این کتاب در زمینهی رشد سیاسی، دموکراسی و جامعهی مدنی و در دوازده گفتار به نگارش درآمده است. نویسنده در گفتار ششم با عنوان: فرهنگ سیاسی، الگویی برای تجزیه و تحلیل فرایند توسعهی سیاسی به تعریف فرهنگ سیاسی پرداخته و نتیجه می گیرد که کم و کیف جامعه پذیری و به کارگیری نمادها و آشنایی با محتوای فرهنگ سیاسی، سهم به سزایی در تقویت یا تضعیف دموکراسی و دیکتاتوری داشته و به افزایش یا کاهش اعتماد متقابل حکومت و مردم می انجامد.
این آثار بیشتر به این مساله پرداخته اند که هر نوع از فرهنگ سیاسی مقتضی نظم سیاسی خاصی است و هرچند این امر به لحاظ نظری مورد توجه این رساله هست لکن هیچ کدام کوچکترین اشاره ای به فرهنگ سیاسی مطلوب نهج البلاغه و نظم سیاسی مورد نظر امام علی علیه السلام و فرهنگ سیاسی متناظر با آن نداشته اند.
ج) دستهی سوم آثاری هستند که درباره ی فرهنگ سیاسی ایران به رشته ی تحریر در آمده اند.
فرهنگ سیاسی ایران که نام مشترک سه کتاب متفاوت از سه نویسنده متفاوت با نامهای محمود سریع القلم، عباس مصلی نژاد و رشید جعفر پور می باشد در این دسته جای می گیرد.
۱- فرهنگ سیاسی ایران نوشته عباس مصلی نژاد. در بخش اول این کتاب تلاش میشود تا عناصر و ویژگی های عمومی فرهنگ سیاسی و تأثیر فرهنگ عمومی بر شکل گیری فرهنگ سیاسی تبیین شود. در بخش دوم نویسنده فرهنگ سیاسی ایران را به آزمون رهیافتهای مختلف گذاشته و در نهایت با بهره گیری از تحلیل گفتمان به بررسی تحول گفتمانی فرهنگ سیاسی در تاریخ معاصر ایران و نقش عوامل زبانی در شکلگیری فرهنگ سیاسی ایران پرداخته است. در بخش سوم کتاب، ادبیات اجتماعی و فرهنگ سیاسی ایران با بررسی دو نمونه از رویکرد طالبوف و آیت الله نائینی در فرهنگ سیاسی ایران، مورد بررسی قرار می گیرد. نویسنده در بخش چهارم کتاب بنیادهای فرهنگ سیاسی ایران را تحت عناوین بیاعتمادی، بیگانه ستیزی، خودمداری، مذهب گرایی و افراط گرایی و.. بررسی میکند. در بخش بعدی نشانه شناسی فرهنگ سیاسی اجتماعی ایران مطرح می گردد. در فصل ششم نویسنده به تفصیل به رابطهی بین مذهب و فرهنگ سیاسی در ادوار مختلف تاریخی ایران تا عصر جمهوری اسلامی پرداخته است. در چهار بخش پایانی آسیبهای فرهنگ سیاسی مورد بررسی قرار می گیرد. از جمله اقتدارگرایی، درون گرایی و نقش کنش فردی در فرهنگ سیاسی ایران به نقد گذاشته میشود. نویسنده در نهایت مُصّراست نشان دهد که هر کشوری دارای ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی مختص به خود بوده و امکان تحلیل فرهنگ سیاسی ایران براساس شاخصهای مورد نظر تئوری پردازان نوسازی وجود ندارد.
۲- فرهنگ سیاسی ایران این کتاب از یک دیباچه، دو پیشگفتار،پنج فصل، دو ضمیمه، یک نمایه و در مجموع ۲۹۶ صفحه تشکیل شده است. سریع القلم در پیشگفتار کتاب آورده است «کانون بحث این کتاب، تحول فرهنگی و تحول در نظام باورها در مسیر مدنیت وعقلانیت است» وی فرهنگ سیاسی ایران را در ۵ فصل طرح موضوع، متون فرهنگ سیاسی: یک چارچوب نظری، فرهنگ سیاسی ایران: مبانی تاریخی و عشیرهای، ارزیابی داده های میدانی و نتیجهگیری به ضمیمه پرسشنامه و جداول کار میدانی مورد بررسی قرار میدهد. مؤلف در نهایت به این نتیجه می رسد که فرهنگ سیاسی ایران در دورههای متوالی مؤلفه های مشابه و تکراری داشته و آنان را حفظ کرده است و برای تغییر فرهنگ سیاسی باید در سطح ساختاری به اصلاحات آموزشی و اقتصادی دست زد تا به تدریج شاهد تغییرات فرهنگی باشیم.
۳- فرهنگ سیاسی در ایران نوشته رشید جعفرپور کلوری. در این کتاب نویسنده تلاش میکند تا با یک رویکرد تطبیقی به مطالعهی فرهنگ سیاسی مردم ایران در دو دورهی پهلوی دوم و جمهوری اسلامی بپردازد. وی با توجه به نظریه آلموند فرهنگ سیاسی را در سه سطح نظام، فرایند و سیاست گذاری مطرح کرده و به ترتیب سطوح شاخصهای مشروعیت نظام، مشارکت سیاسی و کارآمدی نظام را در نظر گرفته و آنها را مبنای مقایسه ی فرهنگ سیاسی در دو دوره ی تاریخی قبل و پس از انقلاب اسلامی قرار می دهد و نهایتاً به این نتیجه می رسد که «فرهنگ سیاسی مردم ایران با انقلاب اسلامی از حالت تبعی به سمت فرهنگ سیاسی مشارکتی در تحول بوده است». در این کتاب فقط سه شاخص برای فرهنگ سیاسی آن هم در سطح هیأت حاکمه در نظر گرفته شده و به شاخصهای دیگر فرهنگ سیاسی پرداخته نشده است.
۴- فرهنگ سیاسی در جمهوری اسلامی ایران تألیف سمیح فارسون و مهرداد مشایخی. این کتاب مجموعه مقالاتی است از نویسندگان ایرانی و غیر ایرانی که تحت عناوین مختلف به بررسی فرهنگ سیاسی در نظام جمهوری اسلامی ایران می پردازد. بدین منظور شاخصهایی نظیر شهادتطلبی، روحانیت مداری، ضدوابستگی، ضد روشنفکرگرایی، خشونت گرایی، ضد آمریکایی بودن و…. برای فرهنگ سیاسی توده در نظر گرفته می شود. اعتقاد بر این است که انقلاب اسلامی در تقویت این شاخصها نقش به سزایی داشته و حتی دلیل پیروزی اسلام گرایان را بر دیگر رقبای خود برگرفته از همین شاخصها می دانند. در قسمتهایی از کتاب این نوع فرهنگ سیاسی به بوته نقد گذاشته شده و حتی فرهنگ سیاسی موجود منافی آزادی مردم تلقی شده است. لازم به توضیح است که شاخصهایی مثل مردم گرایی (پوپولیسم) صنفگرایی و عدالت گرایی نیز برای فرهنگ سیاسی هیأت حاکمه در نظر گرفته میشود که نویسندگان مقالات این شاخصها را دلیل بر توانایی اسلام گرایان مبنی بر رویکردی روانشناسانه برای پیروزی بر دیگر رقبا می دانند.
۵- آقای رضا بهنام نیز کتابی با عنوان بنیان ها ی فرهنگی سیاست در ایران به رشته تحریر در آورده اند. از نظر بهنام روش فرهنگ سیاسی در مطالعه جامعه شناسی سیاسی ایران بدین معنا است که ارتباط میان الگوهای مسلط فرهنگی در جامعهی ایران و شکل و کارکرد نظام سیاسی بررسی گردد. در واقع او به دنبال پاسخ به این پرسش است که چگونه ویژگی های خاص فرهنگ ایرانی تجارب سیاسی در این کشور را شکل داده است. از نظر بهنام مهمترین خصایص و ویژگی های فرهنگ سیاسی ایران عبارتند از: اقتدارگرایی و شخص گرایی در روابط اجتماعی، احترام و اطاعت نسبت به اقتدار حاکم، وجود عدم اعتماد و ظن و در نهایت حاکم بودن روحیه یاس و نا امیدی بر مردم.
در همین دسته مقالات متعددی هم به رشته ی تحریر در آمده است. از جمله:
۱-مقدمه ای بر مطالعه ی فرهنگ سیاسی ایران نوشته ی مجید محمدی که در سایت اینترنتی ensani-ir موجود است. محمدی در این مقاله پس از توضیح مفهومی فرهنگ سیاسی، از قول طلایه داران این مفهوم نظیر، آلموند، وربا، پای و دیگران به صورت روشنمندی به رهیافتهای گوناگون در باب مطالعه ی فرهنگ سیاسی ایران پرداخته است.
۲- مقصود رنجبر در شماره ۶۰ هفته نامهی پگاه حوزه، مقاله ای را با عنوان فرهنگ سیاسی ایرانیان: رفتارها و ایستارها به رشته ی تحریر در آورده اند.
۳- میثم مهدیار مقاله ای را با عنوان فرهنگ سیاسی در ایران: یکپارچه سیاه یا گونه گون نوشته که در سایت ensani- ir موجود است. او این مقاله را در پاسخ به نوشته هایی که فرهنگ سیاسی ایران را یکسره حاوی عناصری چون استبداد زدگی، بی اعتمادی، دروغگویی، غارت، نفاق و… می دانسته اند به رشته ی تحریر در آورده است.
این آثار به فرهنگ سیاسیِ، فرهنگ سیاسی ایران، آبشخورهای آن و نقش آن در کیفیت سیاست ورزی و تحولات سیاسی و اجتماعی ایران پرداخته اند. لکن در هیچ کدام از آنها از «فرهنگ سیاسی مطلوب نهج البلاغه» و ابتنای آن بر مصلحت عمومی سخنی به میان نیامده است.
د) دسته ای دیگر از آثار هستند که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم علاوه بر پرداختن به مفهوم فرهنگ سیاسی به فرهنگ سیاسی اسلام، تشیع و یا ایران با توجه به بنیادهای مذهبی آن پرداخته اند. مهمترین این آثار که احتمالاً بیشتر به این رساله مربوط باشد از این قرار است:
۱-کتاب تحدید رفتار دولت در فرهنگ سیاسی اسلام: این کتاب تألیف آقای سید رحیم ابوالحسنی است و از سوی انتشارات چمران در سال ۱۳۶۸ به چاپ رسیده است. تز اصلی نویسنده در این کتاب این است که انسان برای استقرار نظام اجتماعی، قدرت و دولت را ایجاد کرد و دولت با ایفای نقش به ضرورت حیات خود را به اثبات رسانید. امّا این فقط یک روی سکّه است. روی دیگر سکّه این است که دولت ها در طول حیات خویش به فساد و تباهی کشیده شدند که نتیجه ی آن استعمار، عقب ماندگی، کشتار و آزار جوامع بوده است. بنابراین امروزه فساد به حدّی جدی و عمیق است که به یک مسأله ی اساسی بشر تبدیل شده است. بر این اساس نگارنده در این کتاب به تحدید حوزه قدرت دولت در فرهنگ و ادبیات سیاسی اسلام پرداخته و چگونگی، شرایط و زمینه های عملی آن را بررسی کرده است. (ابو الحسنی، ۱۳۸۶)
۲- کتاب انقلاب و فرهنگ سیاسی ایران اثر حمید رضا اسماعیلی است. اسماعیلی در این کتاب به کاوش نظری انقلاب اسلامی و بازخوانی فرهنگ سیاسی آن پرداخته است. او بر آن است تا انقلاب ایران را بر اساس مفهوم فرهنگ سیاسی باز شناسی کند و به همین منظور به زمینه های تاریخی فرهنگ سیاسی ایران در دوره ی صفویه و قاجاریه پرداخته و سپس با مقایسه ی فرهنگ سیاسی این دو دوره با فرهنگ سیاسی عصر پهلوی به چرایی وقوع انقلاب اسلامی ایران پرداخته است. (اسماعیلی، ۱۳۹۰)
۳- کتاب فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب اسلامی (هنری، ۱۳۸۰)
نویسنده در این کتاب کوشیده است تا به چند سؤال پاسخ دهد.
۱-چه ارتباطی بین فرهنگ سیاسی و رفتار سیاسی وجود دارد؟
۲- بین ساختار سیاسی- اجتماعی و فرهنگ سیاسی چه رابطه ای وجود دارد؟
ج) رابطه ای بین فرهنگ سیاسی شیعه و رفتار ایرانیان در سالها ۱۳۵۷- ۱۳۴۲ که به انقلاب اسلامی منتهی شد چه بوده است.
فرم در حال بارگذاری ...