۲-ادیان الهی و آسمانی: هر چند دین مجموعه قوانینی است که انسان زندگی اجتماعی خود را برای رسیدن به خوشبختی بر اساس آن تنظیم میکند، ولی چنین نیست که همه ادیان بتوانند انسان را به سعادت و خوشبختی واقعی و حقیقی برسانند. از اینجا است که ادیان، به ادیان حق و باطل تقسیم میشوند. از دیدگاه علامه طباطبایی، دینی بر حق است و میتواند سعادت و خوشبختی انسان را تامین کند که از سوی خداوند وضع گردیده باشد؛ چراکه همه موجودات جهان در هستی خود هدف و غایتی دارند که از نخستین روز آفرینش، از مناسبترین و نزدیکترین راه به سوی آن در حرکتند و در داخل و خارج وجود خویش، به تمام چیزهایی که برای رسیدن به هدف به آن نیازمندند، مجهز هستند. انسان نیز به عنوان جزئی از جهان هستی از این قانون بر کنار نیست، بلکه تجهیزات و قوای وجودی او، بهترین دلیل بر آن است که وی نیز همانند دیگر موجودات، هدفی متناسب با تجهیزات و ساختمان وجودی خویش دارد و سعادتش در گرو رسیدن به آن هدف است.( طباطبایی، ۱۳۴۶)
جدول بررسی معنویت و دین
معنویت
دین(مذهب)
سازماندهی
آموزش
سازمان نیافته (غیر رسمی(
خصوصی (فردی)
منحصر به فرد
فردی
به صورت ذاتی
در آهنگ معنویت همه آواز خوانند
سازمان یافته (رسمی(
جمعی
بستگی به آداب و کتاب مقدس
جمعی و فردی
تعلیم توسط آموزش
اما هر مذهب خواننده ی خود را دارد
نوع دوستی، عشق، فداکاری و … علاقه به دیگران
معنویت لازمه ی دین اما دین لازمه ی معنویت نیست.
مدل مهم سقراط خود وارسی یا بررسی و وارسی روح یا پرسش معنوی است. پس می توان گفت که یک بعد اساسی معنویت “خود” است. “خود” به قدری مشکل بود که برخی از رویکردهای فلسفی در صدد منسوخ کردن و براندازی آن بودند. برای مثال، در دیدگاه پساساختارگرایی بنظر میرسد که “خود” از بین رفته است و یا نادیده گرفته می شود تا این که راه برای “دیگری” باز شود. در حالی که “خود و دیگری” مکمل یکدیگرند و تنها “خود”میتواند “دیگری” را بازشناسی کند. شاید بتوان گفت که تنها از راه “خود” است که می توان با “دیگری” ارتباط برقرار کرد. پس تربیت معنوی و فلسفی برای بررسی خود واکاوی مفید است .(سلحشوری، ۱۳۹۰)
می توان از این تعریف نتیجه گرفت که در دین ویژگی هایی مانند ارواح، موجودات و نیروهای فرا طبیعی، قدرت های برتر و امر قدسی مطرح است که نشان میدهد تمام ادیان به گونه ای به بعد غیر مادی باور دارند و بدون چنین بعدی حرف زدن از دین بی معنا است، شاید بتوان گفت که یکی از اهداف اصلی دین این است که انسان بتواند از تمام نیروهایی که مانع ارتباط او با خدا میشوند، رهایی بیابد و در این ارتباط می توان دو بعد آفاقی و انفسی یافت و بر این اساس، می توان نتیجه گرفت که دین هم شامل یک سری احکام و مراسم عبادی است و باور به این آموزه ها در درون است و شامل باور به یک واقعیت فرا تجربه و فرا طبیعی است که باعث تمایز بین دو بعد معنوی و دنیوی می شود.
۲-۳-۹– ویژگی های معنویت از نظر اندیشمندان
معنویتی که بر اساس ویژگی های دین می توان به دین نسبت داد، باید حائز ویژگی های مشخصی به این شرح باشد:
• معنویت در ارتباط با وجود خالق معنا مییابد.
• از آنجا که وجود خالق از محسوسات فراتر است، معنویت در فرا محسوسات ریشه دارد.
• معنویت باید در تحول و هدایت زندگی فرد معنوی مؤثر باشد.
• دست یابی به معنویت باید از طریق راهنمایی های دین باشد.(باغگلی ،۱۳۹۲)
۲-۳-۱۰- رابطه ی دین و معنویت
مطالعه ی مفهوم معنویت در زمینه ی تربیتی معاصر حکایت میکند که در رویارویی با مفهوم “معنویت” طیفی از دین باوری تا معنویت باوری فارغ از دین وجود دارد. در یک سوی این طیف، متفکران دینی قرار دارند که معتقدند اصولا مفهوم معنویت تنها در چارچوب گفتمان دینی معنا پیدا میکند و غیر از ادیان آسمانی ( حتی ادیان زمینی ) نمی توانند از معنویت به مفهومی معنا دار سخن به میان آورند. ( جوادی آملی) در سوی دیگر این طیف، متفکران سکولار قرار دارند که معنویت را نیاز عاطفی و روان شناختی انسان تلقی میکنند و الزامی در هویت بخشی دینی برای حل نیاز های معنوی نمی بینند.
ایزدی و همکاران (۱۳۹۰) به نقل از اسلاتری (۲۰۰۶) در کتاب خود اشاره میکند: اگر چه اصطلاحات “معنویت” “الهیات” و” مذهب” به یک معنی کاربرد دارند، اما این نکته اهمت زیادی دارد که این کلمات واحد، تاریخچه ی ریشه شناختی یکسانی داشته باشند. چرا که چندین کتاب در طول قرن، برای توصیف معانی متنوع و درست هر یک از این اصطلاحات چاپ شده است. در حالی که مذهب به شکل سنتی به اعتقادات و باورها و مقدسات ” خدا، تعالی، مکتب، کتاب های مقدس” مرتب با الگوی معانی و رواج آن در یک حوزه ی تاریخی یا فرهنگی مربوط می شود، اما معنویت به حوزه ی باورها و اعتقادات شخصی وابسته است.
رابرت ناش به توضیح بهتر و واضح تری در این مورد پرداخت، مبنی بر اینکه “مذهب” شامل یک ساختار و قانون است، در حالی که معنویت میتواند جنبه ی شخصی داشته باشد. مذهب با آنچه که با دیگران انجام میدهیم رابطه ی مستقیم دارد، در حالی که معنویت آنچه ما با خودمان انجام میدهیم میباشد. به عبارتی می توان گفت که مذهب جنبه ی اعتقادی عمومی و جامع دارد و معنویت جنبه شخصی دارد. مذهب میتواند به عنوان ” سر” و معنویت به عنوان ” قلب” معرفی شود. بنابرین ” درک معنویت” برای ما بسیار سخت است. چون آن با سمت تعالی و محض در حرکت است و اکثر چیز ها هم از این نقطه آغاز میشوند و میتوانند از عشق و یا مرگ و … نشأت بگیرند. ( ایزدی و همکاران ،۱۳۹۰ )
با توجه به تعاریف متفاوت، معنویت یک موضوع پیچیده، مبهم و کلی است که نیاز به بررسی و تحلیل بیشتر دارد. برای تحلیل بیشتر لازم است ابعاد مختلف آن مورد بررسی قرار گیرد. مطالعات نشان میدهد که معنویت میتواند در برگیرنده ی موضوعات و مفاهیم زیر باشد:
روح، دین، مذهب، احساس و عاطفه، مهرورزی، ایمان، عبادت، عدالت، اخلاق، همدردی، از خود گذشتگی، هنر و … باشد. نکته ی مهم این که تمام مفاهیم و موضوعات از طریق آموزش و پرورش و برنامه های درسی قابل رشد و شکوفایی در دانش آموزان است و در سالهای اخیر نظام های آموزش برای رشد و توسعه ی ابعاد قرن، تلاش های بیشتری مبذول شده است که تجارب آن مدارس والدورف، مدار کوچک، مدرسه مونته سوری، مدرسه ی دموکراتیک و مدرسه ی سولی است. در بین موضوعات فوق روح، هنر و اخلاق که بخشی از معنویت را در بر می گیرند اهمیت فراوانی داشته و در برنامه ی درسی جایگاه ویژه دارند.
فرم در حال بارگذاری ...