مصرف کنندگان و تمایلات بیشتر ایشان به خرید گردد (کوب-والگرن و همکاران[314] 1995). همچنین شرکتهای دارای ارزش ویژه برند بالا به داشتن نرخ بازگشت سرمایه بالا نیز معروفند (آکر و جاکوبسون[315] 1994). یک برند قوی، دارای سطح بالایی از وفاداری و آگاهی برند از جانب مشتریان میباشد. از آنجایی که مشتریان انتظار دارند که فروشگاهها برند مورد نظرشان را موجود داشته باشند، بنابراین شرکت قدرت نفوذ بیشتری برای چانهزنی با توزیع کنندگان دارد. با توجه به این امر که نامهای تجاری قابلیت اعتبار بالایی دارند، لذا شرکت به آسانی می تواند خطوط محصول را افزایش داده و به توسعه برند خویش بپردازد، مانند Coca-cola که از نام تجاری با اعتبار خود برای محصولات جدید و نوشابههای رژیمی و نوشابههای وانیلی استفاده نمود.
همچنین یک برند پرقدرت به شرکت پارهای مقاومتها در برابر رقابتهای شدید قیمتی می بخشد. علاوه بر همه موارد فوق، یک برند پرقدرت مبنایی برای ایجاد روابط قوی و سودمند با مشتریان
میگردد. بنابراین، دارایی اساسیای که متضمن ارزش ویژه برند است، ارزش ویژه مشتریان[316] میباشد که به معنای ارزش روابط با مشتریان به منظور ایجاد نام تجاری است ( کاتلر و آرمسترانگ[317] 2005).
همچنین، ادعاهایی مبنی بر اینکه بین ارزش ویژه برند و عملکرد شرکت رابطه مثبتی برقرار است، وجود دارد (پارک و سیرینیواسان[318] 1994؛ آکر b1996). پارهای از تحقیقات دریافتهاند که ارزش ویژه برند محصولات بطور مثبتی بر سودآوری آن کالا در آینده و جریانهای نقدی درازمدت ناشی از آن، تاثیرگذار است (سیریواستاوا و شوکر[319] 1991). در همین زمینه اکر و لاگلین[320] معتقدند که برندها از چهار طریق میتوانند برای شرکتها ارزش آفرینی کنند؛ افزایش جریان نقدینگی، سرعت بخشیدن به جریانات نقدینگی، افزایش ارزش درازمدت کسب و کار، و کاهش هزینه سرمایه گذاری .
(2007، ص.178).
2-29- اعتماد به برند:
رشته های زیادی از جمله روانشناسی، جامعه شناسی و اقتصاد همانند رشته های کاربردی دیگری مانند بازاریابی ومدیریت توجه بسیار زیادی را به موضوع اعتماد مبذول نموده اند.این علاقه چندین رشته ای باعث توانمندی این ساختار گردیده ولی باز هم این موضوع بسیار مشکل می باشد که بتوان چشم اندازهای مختلف را با یکدیگر ترکیب نموده و به اتفاق نظری در زمینه ماهیت آن دست یافت. به طورخلاصه از دیدگاه روانشناسان اعتماد یک ویژگی فردی می باشد. روانشناسان اجتماعی اعتماد را به عنوان انتظاری بسیار خاص در یک مبادله و شخصی که افراد با او مبادله می کنند میدانند اقتصاددانان و جامعه شناسان، ازطرف دیگر علاقمند به دانستن این موضوع می باشند که چگونه نهادها و سازمانهای دولتی عدم اطمینان را کاهش داده و به جای آن همراه با مبادله اعتماد را افزایش می دهند. با این وجود یک بازنگری محتاطانه در ادبیات گسترده این موضوع، نشان دهنده این است که توقعات بی پروا و ریسک ، اجزای اصلی تعریف اعتماد می باشد . دتش [321]1(1973) اعتماد را بدین صورت تعریف می نماید: اطمینان به این موضوع که یک شخص می تواند آنچه را که از شخص می تواند آنچه را که از شخص دیگر می خواهد، بدست آورد .مایر ودیگران[322]2 (1995) اعتماد را بدین صورت تعریف می نمایند: که اعتماد نشان دهنده اطمینانی است که افراد مرتبط در یک مبادله از آسیب پذیری شخص دیگر سوءاستفاده نکنند. بدین ترتیب باید راهی برای نشان دادن این موضوع که طرف مقابل قابل اطمینان می باشد داشته باشیم. به طور خاص بلامویست[323]3 (1997) احساس ریسک را با یک موقعیت که درآن اطلاعات ناکامل می باشد همراه مینماید به این علت که هنگامی که در جهل کامل به سر می بریم تنها احتمال ایمان ویا شرطبندی وجود دارد، درحالی که زمانی که اطلاعات را به صورت کامل داشته باشیم صرفاً محاسبات عقلانی موجود می باشد .در نتیجه ابهام یک حالت روانشناسی می باشد که برحسب «احتمالات دریافتی»،«اطمینان» یا « انتظار » مرتبط با خروجی های مثبت از اعتماد به طرف مقابل بیان می گردد. بنابراین اعتماد تلویحی به یک فرد بدین معناست که این شخص رفتارهایی را انجام میدهد که منجر به نتیجه مثبت یا حداقل غیر منفی برای طرف مقابل دررابطه می گردد. ( kim et al ,2003)
درتعریف ویژگیهای اعتماد رشته های مختلف روی نوع خاصی از تعاریف تأکید می نمایند و در نهایت منجر به تعریف اعتماد در دو بعد اساسی میگردند به این معنی که بعضی از آنها ماهیت انگیزشی دارند مادامی که گروه دیگر مبنای فنی یا شایستگی دارند. مطالعات انجام شده در زمینه روانشناسی اساساً بر بعد انگیزشی این مفهوم تأکید مینمایند. این بعد مرتبط با ویژگیهایی است که رفتار طرف مقابل در رابطه (کلامی یا غیرکلامی ) به علت تمایل مثبت به برآورده کردن علائق طرف مقابل مورد هدایت قرار می گیرد بنابراین موضوع بازتاب این اعتقاد می باشد که طرف مقابل رابطه، تمایلی به دروغگویی، شکستن عهد و پیمان وآسیب رساندن به طرف مقابل جهت رسیدن به سودمندی خود را ندارد.
در مطالعاتی که درزمینه کانالهای توزیع انجام گرفته، اعتماد بر حسب مجموعه ای از ویژگی های انگیزشی تعریف گردیده است، زیرا به این موضوع به عنوان مکانیسمی جهت کاهش فرصت طلبی در رابطه نگریسته می شود علاوه بر این مطالعات دیگری که درزمینه بازاریابی و مدیریت صورت گرفته به دومین اعتماد که دال بر ویژگی صلاحیت و شایستگی می باشد تأکید می نمایند. دلیل تأکید این است که در تعاملاتی که در زمینه های کسب وکار اتفاق می افتد، وابستگی به دستیابی خروجی های مورد انتظار وانجام فعالیتهای وعده داده شده بسیار زیاد می باشد. بنابراین برای ارزیابی این موضوع که شخصی قابل اعتماد می باشد نیازمند این موضوع هستیم که بدانیم آن شخص توانایی ظرفیت انجام این فعالیتها وایجاد خروجی های خواسته شده را دارد یا خیر؟(Delgado-Ballester,2001).
تعریف مفهوم اعتماد بسیار مشکل می باشد واختلافات بسیار زیادی در زمینه آن وجود دارد، ولی با این وجود اکثر تعاریف سه جنبه عمده را در برمی گیرند.
-
- میزان وابستگی میان اعتماد کننده و کسی که به او اعتماد می شود .
-
- اعتماد می تواند به عنوان روشی مورد توجه قرار میگیرد که می تواند بر ریسک یا عدم اعتماد غلبه نماید .
-
- اعتقاد یا باور به اینکه اعضای درگیر در رابطه هنگامی که ریسک افزایش پیدا می کند دچار آسیب پذیری نمی گردند.
اولین فرضیه که وابستگی را مورد توجه قرار میدهد از آنجا نشأت میگیرد که به علت وجود روابط اجتماعی است که نیاز به اعتماد افزایش می یابد واگر افراد با یکدیگر روابط اجتماعی نداشتند اصلاً نیازی به وجود اعتماد نبود. این موضوع هنگامی پیش می آید که فعالیتهای یک فرد بر پایه همکاری با افراد دیگر باعث برجسته نمودن اهمیت قابلیت اعتماد می گردد. هنگامی که ابهام در رفتار انسانی افزایش می یابد بر اهمیت اعتماد افزوده می گردد. کولمن[324]1 (1990) بیان می کند که موقعیتهایی که شامل اعتماد میگردند زیر مجموعه ای از موقعیتهایی هستند که شامل ریسک می باشند. این موضوع بیان میدارد که اگر افراد با ریسک مواجه نبودند اعتماد آمیز دست نمی زدند. علاوه برآن این موضوع نیز مورد بحث قرار می گیرد که وقتی فردی به فرد دیگر اعتماد می کند، میزان ریسک افزایش می یابد چون این امکان وجود دارد که فرد در معرض این موضوع قرارگیرد که شخص دیگر ازاو سوء استفاده نماید، برای مثال رفتار فرصت طلبانه، بنابراین، این امکان وجود دارد که انتظارات فرد برآورده نگردد.
در مجموع اعتماد می تواند مرتبط با موقعیتی باشد که درآن این ریسک وجود دارد که افراد زمان، شهرت، پول، اطلاعات و یا بسیاری از چیزهای دیگر خود را از دست بدهند. این موضوع که اعتماد مرتبط با ریسک می باشد از آنجا مورد بحث قرار می گیرد که لزوم اعتماد زمانی افزایش می یابد که نتیجه آن، فرد را از رفتار خود پشیمان نماید به بیان دیگر اعتماد متضمن موقعیتی است که در آن ریسک وجود دارد. به گفته برخی دیگر از نویسندگان افراد اگر اعتماد نکنند در وضعیت وخیم تری قرار می گیرند. موضوع آسیبپذیری در چندین تعریف از اعتماد دارای اهمیت بسیار بالایی می باشد.
فرضیه سوم براین موضوع دلالت دارد که نتیجه ریسک و ابهام، آسیب پذیری می باشد. وقتی شخصی به فرد دیگری برای انجام کاری اعتماد می نماید احتمال دارد که خود را در معرض زیان وخطر قرار دهد که این موضوع دال برآسیب پذیری می باشد. اعتماد دلالت برافزایش آسیب پذیری فرد در مواجهه با فردی نمیتواند رفتار خود را کنترل نماید دارد. (Malmgren & Sucre,2004)
با توجه به مطالب بیان شده در بالا می توانیم اعتماد به برند را بدین گونه تعریف نماییم: امنیت احساس شده به وسیله مصرف کننده در تعاملات او با برند که بر پایه این درک و تصور می باشد که برند قابل اعتماد می باشد و می تواند علایق وآسایش و رفاه مصرف کننده را بر آورده نماید .
این تعریف با اجزای وابسته به تحقیقات قبلی سازگار می باشد. اولاً اعتماد به برند شامل این موضوع است که شخص با اعتماد به تعهد ارزشی که برند برای او به وجود می آورد تمایل دارد خودش را در موقعیت ریسک قراردهد. دوماً این موضوع با توجه به احساس اطمینان وامنیت تعریف می گردد. سوماً اعتماد به برند یک انتظار جامع باشد چون این موضوع نمی تواند بدون احتمال خطا موجود باشد. چهارماً این موضوع مرتبط با خروجی های مثبت یا غیر منفی باشد. پنجماً این موضوع نیازمند صورت بندی ویژگیها میباشد که بتوان آن را به عنوان اعتماد ، قابل اطمینان وغیر ملاحظه نمود Delgado-Ballester,2001) )
توافق درزمینه تعریف اعتماد به وسیله تعریفی از مورمان[325]1 ودیگران ایجاد گردیده است : این نویسندگان اعتماد به برند را به عنوان خواسته متوسط مشتریان برای اعتماد بر توانایی برند در عملکرد مربوطه بیان می کنند. تعاریف دیگر از مفهوم پایایی به عنوان جزء سازنده اعتماد یاد
می کنند.(Chaudhuri & Holbrook,2001) .
2-30- احساس به برند:
احساس به برند به عنوان عامل بالقوه ای برای استخراج یک پاسخ احساسی مثبت در متوسط مشتریان، درنتیجه استفاده از آن برند می باشد.(Chaudhuri & Holbrook ,2001)
پیدرسون[326]2 وهمکارانش (2001) بیان میدارند که احساس به برند بر اساس احساسات مشتری و تعهد او نسبت به یک محصول می باشد این بدان معناست که مشتریان نسبت به محصولی دلبستگی دارند که بر اساس شناخت بیشتری قرار دارد. احساس به برند تابعی از نگرشهای احساسی محور مشتریان نسبت به محصول می باشد. اگر مشتریان نگرش مثبت نسبت به محصول داشته باشند احساس مثبت به برند را افزایش خواهند داد.
دسته احساسی به ارزیابی کلی مشتری از یک برند می پردازد. خصوصاً مؤلفه احساسی معمولاً نشان دهنده رابطه عاطفی مثبت یا منفی با یک برند خاص تلقی می شود. باگذی[327]1 (1984) می گوید: «مؤلفه احساسی ناشی از جفت شدن سوژه نگرش با محرک های احساسی، از طریق مکانیسم های کلاسیک شرطی سازی است ».به طور خاص می تواند برند را یک «محرک شرطی شده» دانست که با محرک دیگری که یک پاسخ احساسی را فرا می خواند (محرک شرطی نشده) جفت می شود .به نظر ایگلی[328]2 وچایکن[329]3 (1993) در نتیجه تکرار این ارتباط نگرش به جایی می رسد که می تواند موجب فراخوانی پاسخ احساسی شود و در نتیجه یک پاسخ رفتاری شکل می گیرد.
همانگونه که جاکوبی[330]4 ودیگران (1978) گفته اند «دوست داشتن برند» بادوام تر از باورهاست و ممکن است تأثیر زیادی بر فعالیتهای تصمیم گیری و قضاوت (پیرامون سطوح کیفی مختلف )داشته باشد.
زاجنک[331]5 (1980)می گوید که«دوست داشتن» از سایر وضعیتهای عاطفی(همچون شادی، لذت یا ناراحتی) متفاوت است .به طور خاص «دوست داشتن »را می توان «یک پاسخ ارزیابی کننده خود مرجع به یک محرک دانست که با یک الگوی ثابت بیان می شود» او دریافت که «دوست داشتن» می تواند بدون پیچیدگیهای گسترده ادارکی و شناختی صورت بگیرد. این قضاوت های احساسی تا حد زیادی مستقل هستند. همچنین زاجنک (1980) گفته است :«دوست داشتن» غالباً بی واسطه بوده و«فکر کردن راجع به ویژگیهای نگرشی»موجب دوست داشتن نمی شود به طور خاص دیبوی[332]6 (1985) می گوید که دوست داشتن تأثیری مستقل و مستقیم بر رتبه بندی عملکرد برند ازسوی مشتری دارد.
به علاوه فیدمن[333]7 (1981) می گوید که «دوست داشتن» ممکن است موجب ایجاد تغییر در قضاوتهای علی قضاوت کننده درباره رفتارهای قضاوت شونده شود و تأثیرات شدیدی بر رتبه بندی عملکرد (از سوی قضاوت کننده )بگذارد.الیور (1997)نیزگفته است که «وفاداری احساسی » تاحد زیادی به میزان دوست داشتن از سوی مشتری مربوط می شود.
جاکوبی و چستنات [334]1(1978) معتقدند از آنجایی که گزینه هایی دوست داشته شده اند، دسترسی آسان تری به مجموعه فراخوانده شده توسط مشتری دارند، این مسأله احتمالاً می تواند پراکندگی دراطلاعات بدست آمده از خارج را کاهش داده واحتمال تعویض برند توسط مشتری را محدود سازد.
2-31- مباني نظري بيمه و بیمه های عمر
2-31-1- تعریف بیمه
به منظور بررسی هر موضوع یا اظهار نظر در خصوص مشکلات آن در جهت ارايه پیشنهاد سازنده و مفید برای حل مشکلات موجود، ابتدا باید آنرا تعریف نمود سپس به شرح و بسط آن پرداخت. بنابراين در این بخش تلاش ميكنيم تا بیمه را تعریف کرده و اطلاعات کافی در خصوص آن ارايه نمایيم. سپس به مقوله بیمه نامه عمر خواهیم پرداخت.
بنا به تعريف عمومي، بیمه عقدی است که به موجب آن یک طرف تعهد ميكند در ازاء پرداخت وجه یا وجوهی از طرف دیگر در صورت وقوع یا بروز حادثه خسارت وارده بر او را جبران نموده یا وجه معینی بپردازد. متعهد را بيمهگر، طرف تعهد را بیمه گذار، وجهی را که بیمه گذار، به بيمهگر می پردازد حق بیمه و آنچه را که بیمه ميشود، موضوع بیمه می نامند (ماده یک، مجموعه قوانین بیمه، 1378). در این تعریف چند نکته حايز اهمیت است که در ذیل به شرح آنها میپردازیم:
الف – در تعریف فوق اشاره شده است که بیمه عقدی است که در گذشته بسیاری از مردم کشورمان حرفه بيمهگری را نوعی شرط بندی میدانستند و بنابراين آن را حرام شمرده و همین موضوع موجب میگردید که تمایلی به خرید بیمه نامه برای خطراتی که جان و مال آنها را تهدید مینمود نداشته باشد. از طرفی شركتهای بیمه اظهار میداشتند که درست است که برای بیمهگذاران ممکن است حادثه در طول مدت بیمه به وقوع به پیوندد یا خیر، ولی برای شرکت بیمه با توجه به اینکه تعداد زیادی ریسک را قبول ميكند، حتماً تعدادی خسارت به وقوع خواهد پیوست و میزان وقوع خسارتها بر اساس قانون اعداد بزرگ و احتمالات بوده و بنابراین شرطبندی نيست.
با بالا گرفتن این بحثها امام خمینی (ره) یکبار در مرداد ماه سال 1343 و مرتبه دیگر در کتاب تحریرالوسیله و همچنین در مسايل متفرقه توضیح المسايل، جوانب مختلف بیمه را بررسی و آن را به عنوان یکی از عقود اسلامی اعلام نموده و به غايله خاتمه دادند.
ب) در تعریف بیمه اشاره شده است که بیمهگر وجهی از بیمهگذار دریافت می کند و در صورت وقوع حادثه وجهی به بیمهگذار پرداخت می کند.
این موضوع نشان دهنده آن است که رابطه بین بیمهگر و بیمهگذار صرفاً یک رابطه اقتصادی و پولی است و بیمهگر چنانچه حقبیمه خود را طبق قرارداد بیمه دریافت نموده باشد در صورت بروز حوادث درج شده در بیمهنامه و ایجاد خسارت برای بیمهگذار، موظف است به تعهد خود طبق قرارداد بیمه عمل نماید و خسارت را جبران نماید.
2-31-2- موضوع بیمه
موضوع بیمه همان چیزی است که قرارداد بیمه به منظور جبران خسارتهای وارده به آن منعقد میگردد. نکته قابل توجه در این زمینه آن است که موضوع بیمه ممکن است شی یا شخص باشد. مثلاً در قرارداد بیمه بدنه موضوع بیمه، یک دستگاه اتومبیل است و در قرارداد بیمه عمر موضوع بیمه، یک انسان است. یعنی شخصي كه احتمال تحقق خطر يا خطرات مشمول بيمه براي او موجب انعقاد بيمهنامه گرديده و حوادث فوت يا حيات او موضوع قرارداد بيمه است و سن، وضع سلامتي و شغل او اساس محاسبه حق بيمه را تشكيل ميدهد.
2-31-3-تاریخچه بیمه
نخستین نوع بیمه که قبل از سده نوزدهم مورد عمل قرار گرفته، بیمه باربری دریایی است. بقیه رشتهها کم و بیش بعد از انقلاب صنعتی به تدریج از این زمان به بعد شروع شده است. دومین رشته، بیمه آتش سوزی است که بعد از آتش سوزی مهیب لندن به فکر اندیشهگران رسید. عموماً با پیشرفت تکنولوژی و ورود فراوردههای صنعتی، با وجود رفاهی که برای بشر به ارمغان میآورند، بالقوه خطرهای جانی و مالی نیز در پی دارد. بيمهگران مدام در فکر ارايه تامین بیمهای برای این دسته از خطرها هستند. اینکه کدامین قوم یا ملت نخستین بار با بیمه آشنا شد معلوم نیست. برخی دریانوردان فنیقی را مبتکر بیمه دریایی میدانند. بدین صورت که دریانوردان از بازرگانان وام دریافت ميكردند و هرگاه دریانورد بدهکار با موفقیت سفر خود را به پایان میبرد، موظف بود اصل و بهره وام دریافتی را ظرف مدت معین به بازرگانان طلبکار بپردازد. در طی این مدت کالای دریانورد در گرو بازرگان بود و اگر به موقع موفق به دریافت طلب خود نميشد ميتوانست کالا را حراج نماید. ولی اگر کشتی دریانورد با حوادث دریا مواجه ميشد یا دزدان دریایی حملهور ميشدند و کالا به غارت ميرفت، وامدهنده حقی در مورد اصل و بهره وام پرداختی نداشت. بنابراین بازرگان وامدهنده، خطر را تقبل ميكرد یعنی برگشت اصل و بهره وام در گرو سالم به مقصد رسیدن کالا بود. بهره این نوع وامها بیشتر وام عادی بود و این مابه التفاوت بین میزان بهره وام عادی و وام دریایی را ميتوان حق بیمه خطری محسوب کرد که بازرگان وامدهنده به عهده گرفته بود. این نوع وامها در تاریخ و پیدایش بیمه ، بیمه وام های دریایی نامیدند. که در سدههای پنجم و ششم قبل از میلاد مسیح در مدیترانه شرقی که مرکز تجارت اروپای آن زمان بود رواج داشت. بدین صورت که سرمایه داران یونانی به صاحبان كشتيها و مال التجارهها وام با نرخی بالاتر از وام عادی پرداخت ميكردند. حتی برخی از تاریخ نگاران اعتقاد دارند که سابقه این نوع وامها به دو هزار سال قبل از میلاد مسیح میرسد که بین دریانوردان هندی و بازرگانان تداول بوده است. برخی معتقدند که تقسیم ریسک را که امروزه یکی از ویژگیهای مهم حرفه بيمهگری محسوب ميشود، چینیها سه هزار سال قبل از میلاد مسیح رعایت ميكردهاند. بدین ترتیب که دریانوردان چینی مال التجاره خود را به جای حمل با کشتی یا قایق با چندین کشتی و قایق حمل ميكردند که هرگاه یکی یا چند وسیله دچار مخاطرات دریا شد یا دزدان دریایی به غارت بردند كشتيها و قایقهای دیگر سالم به مقصد برسند خسارت وارده به حداقل ممکن کاهش یابد. این همان اصل پراکندگی ریسک در اقصی نقاط جهان است که امروزه بین بيمهگران و بيمهگران اتکایی متداول است و رعایت ميشود.
نوع دوستی، نوع پروری و معاضدت از ارکان اصلی پیدایش بیمه بوده است. صندوقهای تعاونی نظیر صندوق کمک به بازماندگان سربازان و رزمآورانی که در مصاف با دشمن کشته ميشدند، یا صندوق پرداخت هزینه کفن و دفن برای کساني که از دنیا ميرفتند و بازماندگانشان توان مالی تامین هزینه ها را نداشتند در زمانهای قدیم رایج بوده است. کلاً امر تعاون بسیار قدیمی است زیرا همه پیشوایان مذاهب و ادیان نیز کراراً به آن اشاره کردهاند. تعاون و نوعی بیمه که به آن بیمه متقابل ميتوان اطلاق کرد، در قرون وسطی نیز رایج بوده است. تا سده چهاردهم میلادی اصولاً بیمه به صورت تعاون و کمک متقابل وجود داشت و در حمل و نقل دریایی نیز بیمه برای کشتی و محموله به صورت بیمه وام دریایی و نظایر آن جزو قرارداد حمل و نقل محسوب ميشد و بیمه به شکل معامله و قرارداد مستقل مطرح نبود. کريمی، 1388
2-32- تاریخچه بیمه در ایران
بیمه به شکل حرفهای و امروزی آن برای اولین بار در سال 1269 هجری شمسی در کشور ما مطرح شد بر اساس منابع موجود در این سال مذاکراتی بین دولت وقت ایران و سفارت روس به عمل آمد و متعاقب آن امتیاز انحصاری، در زمینه بیمه حمل و نقل برای مدت 75 سال به یک فرد تبعه روس به نام «پولیاکف[335]» واگذار شد ظرف مهلت سه سالی که جهت آغاز فعالیت بیمه ای برای وی در نظر گرفته شده بود، قادر به تاسیس شرکت بیمه و فعالیتهای بیمهای نشد و به همین لحاظ امتیازش لغو گردید. در سال 1289 هجری شمسی دو شرکت بیمهای روسی به نامهای «نادژدا[336]» و «کافکاز مرکوری[337]» اقدام به تاسیس نمایندگی بیمه در ایران کردند.
در سال 1304 نمایندگی شرکت بیمه آلیانس[338] از کشور انگلیس در ایران آغاز به کار کرد و متعاقب آن در سال 1308 یک شرکت بیمه دیگر انگلیسی به نام یورکشایر[339] نمایندگی خود را در ایران افتتاح کرد و دو سال بعد از آن در سال 1310 نمایندگی شرکت روسی اینگستراخ[340] کار خود را در ایران شروع نمود. آغاز فعالیت جدی در زمینه بیمه، در ایران را ميتوان سال 1310 هجری شمسی دانست، زیرا در این سال فکر تاسیس یک شرکت بیمه ایرانی توسط فردی ایرانی به نام «دکتر الکساندر آقایان» که سابقه کار درشرکت بیمه روسی نادژدا را داشت مطرح و با پیگیری علی اکبر داور، وزیر دارایی وقت، وارد فاز اجرایی شد. در همین سال قانون و نظامنامه ثبت شركتها در ایران به تصویب رسید و متعاقب آن بسیاری از شركتهای بیمه خارجی اقدام به تاسیس شعبه یا نمایندگی در ایران کردند. شرکت بیمه ویکتوریا دوبرلین اولین شرکتی بود که فعالیت خود را در رشته بیمه عمر در ایران آغازکرد و سرانجام در سال 1314 نخستین شرکت بیمه ایرانی به نام شرکت سهامی بیمه ایران با اختصاص سرمایه ای معادل 20 میلیون ریال در قانون بودجه آن سال فعالیت خود را آغاز کرد و همچنین در سال 1316 اولین قانون بیمه ایران به تصویب مجلس شورای ملی رسید.
شرکت بیمه شرق اولین شرکت بیمه خصوصی بود که در سال 1329 تاسیس شد و در پی آن تا سال
1357 علاوه بر دو نمایندگی بیمه خارجی و شرکت سهامی بیمه ایران 12 شرکت بیمه خصوصی نیز در بازار بیمه ایران فعالیت میکردند.
در طی این مدت دو قانون مهم در ارتباط با امور بیمه ای کشور به تصویب رسید قانون بیمه اجباری وسایل نقلیه موتوری در سال 1347 و قانون تاسیس بیمه مرکزی ایران و بيمهگری در سال 1350 که نظام بیمه ای کشور را استحکام بخشیدند.
فرم در حال بارگذاری ...