تفسیر: معنایش این است که: آیا انسان علم قطعى ندارد به اینکه ما او را از نطفهاى خلق کردیم؟ و نکره آوردن” نطفه” به منظور تحقیر آن است. و کلمه” خصیم” به معناى دشمنى است که بر خصومت و جدال اصرار مىورزد. و استفهام در آیه استفهام تعجبى است، و معنایش این است که: از عجائب این است که انسان مىداند که ما او را از نطفهاى حقیر و پشیز آفریدیم، با این حال ناگهان دشمنى سرسخت براى خود ما مىشود. (همان، ج ۱۷: ۱۶۶)
آیا زمانی طولانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود؟![۲۶]
تفسیر: استفهام در این آیه برای اثبات مطلب است ومی خواهد بفرماید: به تحقیق بر نوع بشر روزگارانی (قطعه محدودی از زمان ) گذشته که او چیز قابل ذکری نبوده، یعنی ماده انسان از عدم به وجود آمده، ولی هنوز بالفعل به صورت انسان در نیامده بوده و میخواهد بفهماند که انسان موجودی حادث است که در پدید آمدنش نیازمند به صانعی است که او را بیافریند. (همان، ج ۲۰: ۱۹۴)
ما انسان را از نطفه مختلطی آفریدیم، و او را میآزماییم؛ (بدین جهت) او را شنوا و بینا قرار دادیم.[۲۷]
تفسیر: می فرماید: ما انسان را از نطفه ای خلق کردیم که اجزایی مختلط و آمیخته داشت، در حالی که او را از حالتی به حالت دیگرانتقال میدهیم، (نطفه ـ علقه ـ مضغه و…) و او را جهاز شنوایی و بینایی عطا کردیم و وی را شنوا و بینا نمودیم تا دعوت الهی را از زبان انبیاء بشنود و آیات دال بر توحید، نبوت و معاد را مشاهده کند.(همان، ج ۲۰: ۱۹۵)
ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس.[۲۸]
تفسیر: یعنی مسیری که فرد را به غایت مطلوب (حق ) برساند، (شکر)یعنی به کار بردن نعمت در جهتی که منعم اراده کرده و اینکه شخص نعمت را آشکارا به گونه ای به کار برد که به خلق بفهماند این نعمت از منعم است و گفتیم که حقیقت شکر اخلاص بنده برای پروردگارش میباشد و (کفران ) به معنای ضایع کردن نعمت و به کار بردن آن در غیر مسیر مطلوب است.(همان، ج ۲۰: ۱۹۶)
(خداوند) او را از چه چیز آفریده است؟![۲۹]
تفسیر: معناى این جمله با کمکى که مقام مى دهد این است که : خداى تعالى انسان را از چه چیز خلق کرده که به خود اجازه طغیان و استکبار را مى دهد استکبار از ایمان و اطاعت، و اگر فاعل در فعل(خلقه) را در این جمله و در جملات بعدى حذف کرده براى این بوده که اشاره کند به این که فطرت هر کسى مى داند که فاعل فعل خلقت و تقدیر سبیل کسى به جز خداى تعالى نیست.(همان، ج ۲۰: ۳۳۸)
همان خدایی که تو را آفرید و سامان داد و منظم ساخت.[۳۰]
تفسیر: این جمله ربوبیت توأم با کرم خدا را بیان مىکند و مىفرماید: یکى از موارد تدبیر او این است که: انسان را با همه اجزاى وجودش خلق کرد، و سپس به تسویهاش پرداخته، هر عضو او را در جاى مناسبش که حکمت اقتضاى آن را دارد قرار داد، و سپس به عدلبندى او پرداخته، بعضى از اعضا و قوایش را با بعضى دیگر معادل قرار داد، و بین آن ها توازن و تعادل برقرار کرد، که مىبینیم هیچ عضوى از اعضاى او از معادلش قوىتر و سنگینتر نیست، در نتیجه اگر یکى از اعضایش نتوانست کار او را انجام دهد عضوى دیگر برایش قرار داده تا آن کار را انجام دهد.(همان، ج ۲۰: ۳۷۰)
بلکه انسان خودش از وضع خود آگاهاست.[۳۱]
تفسیر: مراد از بصیرت حجت است، هم چنان که در آیه” ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ” به این معنا آمده، و انسان هم خودش حجتى است علیه خودش، در آن روز وقتى بازجویى مىشود، و از چشم و گوش و دلش سؤال مىشود، همان چشم و گوش و حتى پوست بدنش و دو دست و دو پایش به سخن آمده، علیه او شهادت مىدهند.(همان، ج ۲۰: ۳۷۰)
و در وجود خود شما (نیز آیاتی است)؛ آیانمیبینید؟![۳۲]
تفسیر: آیات و نشانههایى که در نفوس خود بشر هست چند جور است. یک عده آیات موجود در خلقت انسان مربوط به طرز ترکیببندى اعضاى بدن، و قسمتهاى مختلف اجزاى آن اعضا و اجزاى اجزا است، تا برسد به عناصر بسیط آن. و نیز آیاتى در افعال و آثار آن اعضا است که در همه آن اجزا با همه کثرتش اتحاد دارد، و در عین اتحادش احوال مختلفى در بدن پدید مىآورد. بدن انسان یک روز جنین است، روز دیگر طفل، یک روز نورس، و روزى دیگر جوان، و روز آخر پیر مىشود.(همان، ج ۱۸: ۵۶۱)
بازگشت همه شما به سوی خدا است؛ و شما را از آنچه عمل میکردید، آگاه میسازد.[۳۳]
تفسیر: تدبر و دقت و تعمق ما را به تصدیق کلیاتی از این حقایق رهنمون میگردد، پس طریق وصول به حقیقت همانا نفس است و در حدیثی که شیعه و سنی از پیامبر(ص ) نقل کردهاند فرموده است :(من عرف نفسه فقد عرف ربه )،(هر کس خود را بشناسد، خدای خود را خواهدشناخت).(همان، ج ۶: ۲۳۹)
۲٫۱٫۱٫۲٫۴٫ کار و تلاش
اسلام با توجه به اهمیت فوقالعاده «کار» در زندگی فردی و اجتماعی بشر، بر کار و تلاش انسان تأکید ویژهای میکند. قرآن کریم نیز به طور صریح، همه بهرهمندیهای انسان را در گرو کار و تلاش او میداند. بافت ادبی آیات و به کار رفتن واژه هایی که از آن ها در ذیل یاد می شود، نشانهای از اهمیت کار و تلاش در مکتب جاویدان اسلام است.
ما شب و روز را دو نشانه توحید و عظمت خود قرار دادیم؛ سپس نشانه شب را محو کرده، و نشانه روز را روشنیبخش ساختیم تا (در پرتو آن،) فضل پروردگارتان را بطلبید (و به تلاش زندگی برخیزید)، و عدد سالها و حساب را بدانید؛ و هر چیزی را به طور مشخص و آشکار، بیان کردیم.[۳۴]
تفسیر: و این بدان جهت است که این دین خیر دنیا و آخرت ملت خود را تامین و تضمین نموده و قائم بر اصلاح حال معاش و معاد ایشان است. و این نیز نیست مگر بخاطر اینکه این دین موافق با مقتضیات فطرت انسانى و ناموسى است که خداوند بر اساس آن ناموس او را خلق کرده و او را به حسب آن ناموس مجهز به ابزارى فرموده که او را به سوى غایت و هدف از خلقتش و سعادتى که برایش در نظر گرفته شده راهنمایی مى کند.(همان، ج ۱۳: ۷۰)
و از رحمت اوست که برای شما شب و روز قرار داد تا هم در آن آرامش داشته باشید و هم برای بهرهگیری از فضل خدا تلاش کنید، و شاید شکر نعمت او را بجا آورید![۳۵]
تفسیر: می فرماید قرار دادن شب به جهت آرامش و استراحت و نیز قرار دادن روز به جهت کسب و روزی و معاش که فضل و عطیه خدا است هر دو از آثار رحمت حق هستند وخداوند آن ها را اینچنین آفرید تا شاید شما شکر بگزارید. پس تکوین و آفرینش مانندسکون و تشریع مانند طلب فضل، یعنی هدایت خلق به سوی شکر خالق، همه از آثاررحمت او هستند.(همان، ج ۱۶: ۱۰۵)
و هنگامی که نماز پایان گرفت (شما آزادید) در زمین پراکنده شوید و از فضل خدا بطلبید، و خدا را بسیار یاد کنید شاید رستگار شوید![۳۶]
فرم در حال بارگذاری ...