-
- خودآگاهی: شامل توانایی تشخیص و درک حالتهای روحی، احساسها، عواطف و انگیزههای خود و نیز تأثیر آن بر دیگران.
-
- خود تنظیمی: توانایی کنترل یا تغییر مسیر و حالتهای روحی مخرب، تأمل در داوری و تفکر قبل از اقدام.
-
- انگیزش: شامل توانمندیهای از جمله گرایش و اشتیاق به موفقیت یا نیاز به پیشرفت، تعهد، ابتکار عمل، خوش بینی است.
-
- همدلی: توانایی درک حالتهای عاطفی دیگران، مهارت رفتاری با دیگران بر اساس واکنش عاطفی آنها.
-
- مهارت اجتماعی: مهارت در مدیریت روابط و ایجاد شبکه ها، و توانایی در یافتن زمینه های مشترک و ایجاد رابطه نزدیک با دیگران.
مدل شخصیتی بار-آن
در سال ۱۹۸۰ بار –آن به بررسی مهارتها و توانایی های غیر شناختی علاقهمند شد و واژهی «بهرهی هیجانی» را برای توصیف نظریه خود برگزید. الگوی او یک الگوی چند عاملی است و در دستهی نظریههای ترکیبی هوش هیجانی قرار دارد. بار-آن هوش هیجانی را مجموعهای از مهارتهای غیر شناختی میداند که بر توانایی فرد در رویارویی خواسته ها و فشارهای محیطی تأثیر میگذارد.
بار- آن در الگوی صفت شخصیتی از هوش هیجانی، بین پنج حوزه تمایز قائل شد که عبارتند از: درون فردی، میان فردی، تطابق، مدیرت استرس، خلق و خوی عمومی.
-
- حوزه درون فردی: شامل مهارتهای خودآگاهی هیجانی، ابزار وجود، استقلال، عزت نفس وخودشکوفایی است.
-
- حوزه میان فردی: شامل همدلی، مسئولیت اجتماعی و مدیریت ارتباط میان فردی است.
-
- حل مسئله، موقعیت سنجی و انعطاف پذیری مهارتهای هستند که حوزه تطابق را تشکیل می دهند.
-
- تحمل استرس و کنترل تکانهها مهارتهای اصلی حوزه مدیرت استرس هستند
-
- در حوزه خلق وخوی عمومی، شادی و خوش بینی مهارتهای اصلی هستند.
در سال ۱۹۸۰ بار- آن برای اولین بار کلمه «بهرههیجانی یا EQ» را برای توانایی های هوش هیجانی به کار برد و اولین آزمون در این مورد را ساخت (سپهریان، ۱۳۸۶).
الگوی «کوپر و ساواف» از هوش هیجانی
علاوه بر سه مدل معروفی که در بالا تشریح شد، کوپر[۱۳۷] و ساواف[۱۳۸] (۱۹۹۴، به نقل از مکتبی، ۱۳۸۷) در کتاب خود، مدلی از هوش هیجانی را که در ارتباط با مهارتهای و تمایلات خاصی است، ارائه دادند. این مدل دارای چهار بخش به شرح زیر است:
-
- دانش هیجانی[۱۳۹]: که منظور از آن دانشفردی در مورد هیجانهای خود و چگونگی کارکرد هیجانی است.
-
- برآزندگی هیجانی[۱۴۰]: شامل سرسختی و انعطاف پذیری هیجانی است.
-
- عمق هیجانی[۱۴۱]: به عنوان شدت و پتانسیل هیجانی بر رشد، توصیف شده است.
-
- کیمیاگری هیجانی[۱۴۲]: به عنوان توانایی به کارگیری هیجان جهت بروز خلاقیت است.
انگیزه پیشرفت
سومین متغیری که در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار میگیرد، انگیزه پیشرفت است. همان طور که در قسمت عوامل مؤثر بر پیشرفت تحصیلی اشاره شد، این متغیر یکی از عوامل تأثیرگذار بر پیشرفت تحصیلی میباشد. در اینجا ابتدا به تعریف انگیزه پیشرفت پرداخته و سپس نظریههای انگیزه پیشرفت ارائه میشود.
تعریف انگیزه پیشرفت
انگیزه پیشرفت حوزهای است که اشخاص با نیازهای متفاوت تلاش میکنند تا پاداشهایی همچون ارضاء مادی، تحسین از طرف دیگران و احساس تسلط شخصی را بدست بیاورند (مک کللند[۱۴۳]، ۱۹۸۵، نقل در ویلکینز[۱۴۴]، ۲۰۰۷، ص ۱). انگیزه پیشرفت یا نیاز به پیشرفت[۱۴۵] یکی از نظریههای مهم مربوط به انگیزش در روانشناسی پرورشی است. منظور از انگیزه پیشرفت، میل یا اشتیاق برای کسب موفقیت و شرکت در فعالیتهایی است که موفقیت آنها به کوشش و توانایی شخصی وابسته است (اسلاوین، ۲۰۰۶، نقل از سیف، ۱۳۸۹). نیاز به پیشرفت، میل به انجام کارها، این نیاز، در مدرسه به رفتارهایی که منجر به یادگیری و پیشرفت است، اطلاق میگردد (بهرامی و رضوان، ۱۳۸۵).
پنتریچ[۱۴۶] و دوگورت[۱۴۷] پژوهشی در زمینه ارتباط انگیزه پیشرفت با محیط تربیتی انجام دادند که نتایج نشان داد در این ارتباط، سه مقوله مؤثر قابل بحث است:
۱- باور فرد در مورد تواناییاش برای انجام تکالیفی که به انتظار وی مربوط میشود.
۲- انواع واکنشهای عاطفی که دانشآموزان نسبت به تکلیف از خود نشان میدهند (اضطراب، خشم، غرور، شرم و احساس گناه).
۳- دلایل و اهدافی که دانشآموزان برای انجام تکالیف خود دارند (نقل در عابدی و همکاران، ۱۳۸۴، ص ۳۰).
انگیزش درونی و بیرونی برای پیشرفت
فلد[۱۴۸]، رولاند[۱۴۹] و گلد[۱۵۰] (۱۹۷۹) از مطالعات خود چنین نتیجه گیری نمودند که انگیزه پیشرفت ممکن است بر دو نوع درونی و بیرونی باشد:
-
- انگیزه پیشرفت درونی[۱۵۱]یا خود مختار[۱۵۲]: طبق این انگیزه فرد با بهره گرفتن از معیارهای درونی خود و بدون توجه به نظر دیگران، راجع به عملکرد خود میاندیشد و آن را با عملکردهای قبلیاش مقایسه مینماید. این انگیزه غالباً در اوایل زندگی رشد میکند.
-
- انگیزه پیشرفت بیرونی یا اجتماعی[۱۵۳]: که در آن، فرد برای تعیین چگونگی کارش، عملکرد خود را با عملکرد دیگران مقایسه مینماید. این انگیزه تحت تأثیر مقایسه های اجتماعی رشد میکند. هدفش جلب توجه و تأیید دیگران است و غالباً از حدود سال دوم مدرسه بروز میکند (نقل در عریضی و عابدی، ۱۳۸۲، ص ۳۵).
نظریههای موجود در زمینه انگیزش
-
- انگیزش و نظریه یادگیری رفتاری
مفهوم انگیزش با این اصل ارتباط نزدیکی دارد: رفتارهایی که در گذشته تقویت شدهاند در مقایسه با رفتارهای تقویت نشده، تکرار میشوند. در واقع، یک نظریهپرداز رفتاری، به جای این که از مفهوم انگیزش استفاده کند، روی این موضوع تأکید میکند که دانشآموزان تا چه اندازهای یاد گرفتهاند تکالیف مدرسه را برای به دست آوردن نتایج مطلوب انجام دهند (بندورا، ۱۹۸۶؛ بیگه و شرمیس، ۲۰۰۴؛ ویلکویتز، ۱۹۹۵، نقل از اسلاوین، ۲۰۰۶، ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۵، ص ۳۶۱).
-
- انگیزش و نظریه انسانگرا
در حالی که نظریهپردازان رفتارگرا از انگیزش در قالب به دست آوردن تقویت کننده و اجتناب از تنبیه کننده سخن میگویند، نظریهپردازان دیگر مانند مازلو[۱۵۴] (۱۹۶۵، ۱۹۷۰) مفهوم انگیزش را به عنوان ارضای نیازها ترجیح میدهند. نیازها مستلزم کمبودهای روانشناختی یا فیزیولوژیکی خاصی هستند که موجود زنده جهت ارضای آنها کوشش میکند. نیاز به غذا و سائق گرسنگی یک نیاز فیزیولوژیکی و سائق ذاتی برای همه موجودات است. نیاز به روابط و تماس انسانی یک نیاز روانشناختی است. نظریهپردازان نیاز در انگیزش معتقدند که انگیزش و فرایند برخورد متقابل بین نیازهای مختلف، کششهایی برای ارضای آن نیازهاست. مازلو معتقد است که پنج نیاز وجود دارد که سلسله مراتبی را تشکیل میدهند که از نیازهای اصلیتر انسان شروع و به نیازهای پیچیده و سطح بالا میانجامند. طبق نظر مازلو نیازهای سطح پایینتر نیازهای فیزیولوژیکی، ایمنی و نیازهای اجتماعی که مازلو آنها را نیازهای کاستی مینامد باید به شیوهای گام به گام برآورده شود و فرد قبل از رفتن به مرحله بالاتر نیازهای احترام و خودشکوفایی مراحل سطح پایین را که نیازهای رشد نامیده میشود طی کرده باشد (ریجو، ۱۹۵۵، ترجمه حسینزاده و همکاران، ۱۳۸۶، ص، ۱۹۵).
فرم در حال بارگذاری ...