۳-۱-۳-۲اقلام تعهدی
یکی از روش های دستکاری سود شرکت، استفاده از اقلام تعهدی است؛ زیرا حسابداری تعهدی به مدیران حق انتخاب قابل توجهی در تعیین سود برای دوره های زمانی متفاوت اعطا می کند. در واقع مدیران در سیستم حسابداری تعهدی با گزینه های متفاوتی در مورد زمان تشخیص درآمدها و هزینه ها روبهرو هستند، ازجمله تشخیص سریع تر درآمدها از طریق انجام فروش نسیه. اینگونه اقدامات مدیران را مدیریت سود گویند. از سویی اعمال نظر مدیریت در تعیین سود گزارش شده، کیفیت سود را متاثر کرده و ازآن می کاهد. بنابراین اندازه اقلام تعهدی، کیفیت اقلام تعهدی و کیفیت سود را تحت تاثیر قرار می دهد که این موضوع واکنش بازار را به صورت تغییر در بازده سهام در پی خواهد داشت؛ به گونه ای که بین بازده سهام و سطوح اقلام تعهدی رابطه منفی وجود دارد.
بنابراین با توجه به وجود این رابطه، مطالعه اقلام تعهدی و استراتژی های مختلف آن می تواند در تشکیل سبد سهام بسیار راهگشا باشد. تاکنون در همه پژوهش های علمی، برای وارد کردن اقلام تعهدی در مدلهای تجربی و تشکیل پرتفوی از استراتژی اقلام تعهدی سنتی استفاده می شد. به تازگی استراتژی جدیدی با نام اقلام تعهدی نسبی(درصدی) مطرح شده است(کردستانی،۳، ۱۰۱-۱۲۲).
دو استراتژی سنتی و نسبی(درصدی) با یکدیگر تفاوتهایی دارند که به شرح زیر است:
دراستراتژی اقلام تعهدی سنتی، اقلام تعهدی با معیارهای اندازه شرکت(مانند متوسط مجموع داراییها) هم مقیاس می شود.
در استراتژی اقلام تعهدی نسبی، اقلام تعهدی به جای متوسط دارایی ها با قدرمطلق سود(دراستراتژی اقلام تعهدی عملیاتی با سود عملیاتی و در استراتژی کل اقلام تعهدی با سودخالص) هم مقیاس می شود.
در این استراتژی جدید، با بیان اقلام تعهدی به صورت نسبتی از قدر مطلق سود، اجزای سود متمایز می شود و مشخص می شود، چه نسبتی از سود نقدی و چه نسبتی تعهدی است. مطالعات نشان می دهد استراتژی اقلام تعهدی نسبی، به گونه ای متفاوت از استراتژی اقلام تعهدی سنتی به طبقه بندی داده ها می پردازد که همین امر موجب می شود، بازده اضافی سبد سهام تشکیل شده بر اساس دو استراتژی با یکدیگر متفاوت باشد.
۴-۱-۳-۲سهام رشدی و سهام ارزشی
بحث سهام رشدی و سهام ارزشی دارای سابقه طولانی است. بنجامین گراهام در سال ۱۹۳۴درکتاب تجزیه و تحلیل اوراق بهادار[۹] روش های ارزشیابی برمبنای ضرایب را بنیان نهاد. او معتقد بود که از طریق این ضرایب می توان سهام ارزان از سهام گران تمیز داد و می توان بازده اضافه به دست آورد.
تعاریف متفاوتی درباره سهام رشدی و سهام ارزشی وجود دارد. تعریف هاگن(۲۰۰۱)اشاره دارد که سهام رشدی سهامی است که قیمت آن در مقایسه با جریان نقدی، درآمد، سود تقسیمی و ارزش دفتری فعلی بالاتر از میانگین است. بنابراین در بلند مدت سهام رشدی بازدهی کمتری نسبت به سهام ارزشی که با توجه به معیارهای فوق الذکر قیمتی پایینتر از میانگین دارد خواهد داشت.
چند تحقیق مهم در دهه ۹۰انجام شده که توجه آکادمیک به موضوع را بیش از پیش کرد. اگرچه به لحاظ زمانی مقاله چان، هامائو و لاکونیشوک(۱۹۹۱) مقدم است؛ اما به لحاظ اهمیت ابتدا به مقاله فاما و فرنچ(۱۹۹۲) به طورخلاصه اشاره می شود و سپس نکاتی از مقالات چان، هامائو و لاکونیشوک(۱۹۹۱)، لاکونیشوک، اشلایفر و ویشنی(۱۹۹۴) و فاما و فرنچ(۱۹۹۸)، برشمرده خواهد شد.
در سال ۱۹۹۲فاما و فرنچ به بررسی سهام رشدی و سهام ارزشی با بهره گرفتن از دو شاخص BM و EPپرداختند. این تحقیق بر اساس داده های ۱۹۶۳تا۱۹۹۰سهام شرکت های فعال در بورس های نیویورک، نزدک و امکس انجام شد. فاما و فرنچ سهام شرکت ها را بر اساس دو شاخص ذکر شده به ۱۰دسته طبقه بندی کردند. سهام رشدی در دسته اول و سهام ارزشی در دسته دهم قرار گرفته بود و برای بررسی دقیق تر دسته اول و دهم خود به دو نیم تقسیم بندی شدند.
در تحقیق فاما و فرنچ(۱۹۹۲) وقتی سهام رشدی و سهام ارزشی از طریق شاخص BMتمیز داده می شود، بازدهی ماهانه دسته سهام ارزشی (۱۰B) 1.83% و بازدهی ماهانه دسته سهام رشدی(۱A)، تنها۰.۳% است. مرتب کردن دسته ها براساس EP هم نتایج مشابهی دارد(۱.۷۲%بازدهی ماهانه سهام ارزشی در مقابل ۱.۰۴% بازدهی ماهانه سهام رشدی). این درحالیست که بتا(به عنوان شاخص ریسک سیستماتیک) در دسته های مختلف تفاوت معناداری ندارد و بنابراین شاخص بتا نمی تواند توضیح دهنده تفاوت بازدهی گروه های مختلف باشد.
فاما و فرنچ(۱۹۹۲) برای اینکه تاثیر اندازه شرکت ها را در مطالعات خود بررسی کنند، شرکت ها را از نظر اندازه به ده گروه دسته بندی کردند و براساس شاخصBMبازدهی را مطالعه کردند. آنها مشاهده کردند که استراتژی سرمایه گذاری ارزشی در شرکت های کوچک موثرتر است.
درسال ۱۹۹۴، چند محقق به نام های لاکونیشوک، اشلایفر و ویشنی، مقاله دیگری منتشر کردند که درآن سهام بورس های نیویورک و امکس را در بازه زمانی ۱۹۶۸تا۱۹۸۹مطالعه کردند و این بار برخلاف تحقیق فاما و فرنچ استراتژی بلند مدت(استراتژی خرید و نگهداری) مورد بررسی قرار گرفت. همچنین شاخص جریان نقدی به قیمت(CFP) به شاخص هایی که فاما و فرنچ بررسی کرده بوند، اضافه شد و بازدهی ها براساس اندازه تعدیل شد. در این تحقیق هم بازدهی سهام رشدی و سهام ارزشی از طریق هر سه شاخص تشخیص این دو دسته سهام، بسیار متفاوت بود. بازدهی سهام ارزشی با توجه به شاخص های BM، EPو CFP به ترتیب ۱۷.۳%،۱۶.۲%و۱۸.۳% بود؛ درحالیکه بازدهی سهام رشدی به ترتیب ۱۱.۰۰%،۱۲.۳%و۸.۴%بوده است. بازدهی تعدیل شده با ریسک نیز بسیار متفاوت بوده است.
در خارج از آمریکا هم تحقیقاتی وجود اختلاف بازده سهام رشدی و سهام ارزشی را تایید کردند. چان، هامائو و لاکونیشوک در سال ۱۹۹۱ تحقیقی انجام دادند که درآن داده های بورس توکیو(ژاپن) بین سالهای ۱۹۷۱تا۱۹۸۸ بررسی شده بود. آنها هم همان سه شاخص تحقیق لاکنیشوک و همکاران(۱۹۹۴) را مورد بررسی قرارد دادند.
فاما و فرنچ(۱۹۹۸) نیز طی تحقیق دیگری، داده های ۱۲کشور دیگر به غیر از آمریکا را مورد مطالعه قراردادند. بازه زمانی مطالعه آنها ۱۹۷۵تا۱۹۹۵بود. این بار آنها علاوه بر سه شاخص ذکر شده، شاخص DPرا نیز در مدل وارد کردند و به این نتیجه رسیدند که سرمایه گذاری ارزشی در همه کشورها بازده اضافه ایجاد می کند. این بار محاسبه بازدهی بر اساس وزن سرمایه صورت گرفت.
در سال ۲۰۰۴ رابرت هاگن در کتابی موضوع سهام رشدی و سهام ارزشی را مورد مداقه قرارداد. او در این کتاب سهام رشدی و سهام ارزشی را از طریق شش عامل رشد دارایی ها، رشد حقوق صاحبان سهام، نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری، نرخ بازده دارایی ها، نرخ بازده حقوق صاحبان سهام، نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری، نرخ بازده دارایی ها، نرخ بازده حقوق صاحبان سهام و بازده فروش از هم تمیز داد و داده های بین سال های ۱۹۷۶تا۱۹۸۰را مورد مطالعه قرارداد. هاگن در این مطالعه نشان داد که سهام ارزشی تشخیص داده شده از طریق این شاخص ها به ترتیب۲۱.۷۸%،۱۸.۴۳%،۲.۴۶%۱۶.۰۶%۱۹.۰۵%و۸.۶۲% بازدهی داشته است و دسته سهام رشدی به ترتیب ۵.۹۳%،۳.۷۶%،۰.۶۲%،۴.۸۸%،۷.۰۹% و۲.۴۹% بازدهی داشته اند. همانطور که مشاهده می کنید در همه شاخص ها اختلاف بازدهی بین سهام رشدی و سهام ارزشی وجود دارد(اسلامی بیدگلی۱۴، ۱-۲۲).
۲-۳-۲استراتژی های سرمایه گذاری تکنیکی
۱-۲-۳-۲استراتژی میانگین متحرک
میانگین متحرک یکی از مهمترین نماگرهای تحلیل تکنیکی است که به شکل بسیار گسترده ای توسط تحلیل گران مورد استفاده قرار می گیرد. میانگین متحرک، نماگری است که میانگین ارزش قیمت اوراق بهادار را در طی یک دوره زمانی مشخص نشان می دهد. زمانی که میانگین متحرک محسابه می شود، در حقیقت متوسط ارزش اوراق بهادار در طول یک دوره زمانی از پیش تعیین شده تجزیه و تحلیل ریاضی می شود. همچنان که قیمت اوراق بهادار تغییر می کند، میانگین قیمت آن نیز بالا و پایین می رود. میانگین متحرک انواع مختلفی دارد که معروفترین آنها پنج نوع است:
میانگین متحرک ساده[۱۰]
میانگین متحرک موزون[۱۱]
میانگین متحرک نمایی[۱۲]
میانگین متحرک مثلثی[۱۳]
میانگین متحرک متغیر[۱۴]
میانگین متحرک را می توان برای هر سری داده، شامل قیمت شروع، بالاترین قیمت، کمترین قیمت، قیمت پایانی، حجم و نماگرهای دیگر استفاده نمود. گرفتن میانگین متحرک از میانگین متحرک دیگر نیز متداول است. تنها تفاوت چشمگیر بین انواع مختلف میانگین متحرک، وزنی است که به داده ها اختصاص می دهند. میانگین متحرک ساده وزن مساوی به سری داده ها می رسد. میانگین متحرک نمایی و موزون، برای داده های جدید وزن بیشتری می دهند. میانگین متحرک مثلثی وزن بیشتری را برای داده هایی که درمیان دوره زمانی قراردارند، قائل می شود و میانگین متحرک متغیر، وزن هر داده را براساس نوسان پذیری آن تغییر می دهد.
۱-۱-۲-۳-۲میانگین متحرک ساده:
میانگین متحرک ساده یا حسابی با جمع کردن قیمت پایانی سهم برای یک دوره زمانی(مثلا۱۰روزه) و سپس تقسیم این کل بر تعداد دوره های زمانی محاسبه می شود. نتیجه، میانگین قیمت سهم در طی دوره زمانی است. میانگین متحرک ساده، وزن یکسانی به تمام قیمت های روزانه می دهد. برای مثال، به منظور محاسبه ی میانگین متحرک ۱۰روزه قیمت یک سهم، ابتدا قیمت های پایانی سهم برای ۱۰روز اخیر جمع می شود. سپس این جمع بر عدد ۱۰تقسیم می گردد. این کار میانگین قیمت سهم را در طول ۱۰روز اخیر نشان می دهد. این میانگین بر روی نمودار رسم و برای فردا نیز به همین شکل عمل می شود.
انتقاد اصلی بر میانگین ساده این است که وزن یکسانی به قیمت هر دوره می دهد، درحالی که ممکن است وزن قیمت های دوره های جدیدتر بیشتر از قیمت های دوره های قبلی باشد. در پاسخ به این انتقاد، میانگین متحرک موزون و نمایی مورد استفاده قرار می گیرد.
باوجود انتقادهای وارده به میانگین متحرک ساده بسیاری از تحلیل گران تکنیکی از این میانگین استفاده می کنند، زیرا از لحاظ محاسبه، ساده ترین نوع میانگین متحرک است و تاثیر فراوانی در تحلیل ها دارد.
۲-۱-۲-۳-۲میانگین متحرک موزون
میانگین متحرک موزون وزن بیشتری به داده های فعلی و وزن کمتری به داده های قبلی می دهد. میانگین متحرک موزون با ضرب هرداده روز قبل در وزن محاسبه می شود. برای روشن شدن موضوع به بیان مثالی می پردازیم. جدول زیر، محاسبه میانگین متحرک موزون ۵روزه را نشان می دهد.
جدول ۱-۱:محاسبه میانگین متحرک موزون
روز | وزن | قیمت | قیمت وزنی(قیمت*وزن) |
۱ | ۱ | ۱۰۰ | ۱۰۰ |
فرم در حال بارگذاری ...