وبلاگ

توضیح وبلاگ من

پژوهش های انجام شده درباره : علل ظهور وگسترش گفتمان‌های مبارز دینی در دهه‌های ۴۰ ...

 
تاریخ: 05-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی
  • اصلاح امور اقتصادی و بازرگانی و توسعه صنایع و معادن و وسایل حمل و نقل از قبیل ایجاد و نگاه‌داری راه‌های شوسه و تکمیل خطوط آهن.

 

  • ضبط اموال و دارایی پادشاه سابق به نفع ملت ایران.(نوذری، همان منبع:۳۰)

 

این هشت اصل همگی از اصولی بود که برای پیشرفت و ترقی ایران لازم شمرده می‌شد و برای جذب افراد به حزب بسیار کارآمد بود.
پایان نامه - مقاله - پروژه
این حزب کوشید تا در شرایط بی‌قراری گفتمان حاکم در دهه ۱۳۲۰ ش، سوسیالیسم را به عنوان یکی از پر جاذبه‌ترین جریان‌های فکری- سیاسی کشور تبدیل کند و در مدت کوتاهی از نظر سازمانی و عضوگیری پیشرفت‌های چشم‌گیری نیز بدست آورد که عواملی از قبیل حضور نیروهای ارتش سرخ در ایران و حمایت‌های شوروی از این حزب، طرح شعارهای مردم پسند، آشنا نبودن مردم با اهداف اصلی این حزب و ایدئولوژی مارکسیسم ازجمله عوامل موفقیت حزب توده در جذب مردم به شمار می‌آیند اما کم‌کم، جاذبه‌های ایدئولوژی و اندیشه‌های سوسیالیستی این حزب به دلایلی رنگ باخت و به عبارتی دیگر این گفتمان علیرغم ایجاد برخی جاذبه‌های اجتماعی در برهه‌ای از زمان، نتوانست درهیچ دوره‌ای درحوزه سیاسی به گفتمان هژمون تبدیل شود. که البته دلایل این امر در فصل چهارم بیان خواهد شد.
اوج فعالیت حزب توده به عنوان کارگزار اصلی چپ گرایان در سال‌های دهه ۱۳۲۰ تا۱۳۳۲بود که مسئولیت اصلی خودراعلی رغم شعارها و ظواهرِ بعضاً متناقض، گسترش گفتمان مارکسیستی می‌دانست(نظری،۱۳۸۱: ۸۲) وخود را پایبند به ایدئولوژی مشروطه‌خواهی و سوسیالیسم قلمداد می‌نمود و در راستای اصلاحات اجتماعی مرتبط با سوسیالیسم مبارزه می‌کرد (آبراهامیان، همان: ۴۲۲).
نکته مهمی که در تاریخ کمونیست‌های ایران قابل ذکر است وجود ابهام در جهان‌بینی و ایدئولوژی و اتخاذ مواضع منافقانه به خاطر اهمیت مذهب در ایران بود. حزب توده با همین دوگانگی روبرو بود. از یک طرف مادیگری از اصول اولیه مارکسیم بود. و از طرفی با مردم مذهبی روبرو بود. و به همین جهت حزب توده مجبور شد تا مکتبی بودن خود را انکار کندو خود را به عنوان یک حزب سیاسی معرفی کند. ( حسینیان، همان:۴۷۰-۴۷۱) با وجود اظهارات و ادعاهای حزب توده مبنی بر نفی هر گونه امتیازدهی به بیگانگان و جلوگیری از نفوذ و دخالت آنها در امور داخلی ایران، علی رغم آنکه در اولین مرامنامه حزب توده بر استقلال کشور و نفی تحمیلات خارجیان تاکید شده بود، اما بعد از مدتی دنبال رو سیاست های اتحاد جماهیر شوروی شدند ( امیری، همان:۳۱).
چند اشتباه عمده از جمله کمک به دموکرات‌های استقلال طلب آذربایجان و تبلیغات برای دادن امتیاز نفت شمال به شوروی و حمایت ارتش سرخ از تظاهرات توده‌ایی‌ها در تهران، وابستگی حزب توده را به وضوح اعیان می‌کندتشکیل حکومت‌های خود مختار آذربایجان و کردستان در سال ۱۳۲۴ با حمایت ارتش سرخ باعث تنفر مردم از حزب توده شداز همین روسران حزب ناچار شدند ارتباط تشکیلاتی فرقه‌ایی آذربایجان و حزب دموکرات کردستان را نفی کند (حسینیان، ۱۳۶۳ :۴۶۰-۴۶۸) این امر که، بزرگ‌ترین ضعف چپ‌گرایی در ایران بود باعث شد نه تنها مخالفان حزب حتی اعضای میهن‌پرست آن نیز به سیاست و برنامه حزب دچار تردید و بدگمان شوند. این موضوع نیز در عدم پذیرش کامل مبانی گفتمانی چپ در ایران موثر بود.
یکی از مسائلی که در تحلیل گفتمانی بایستی مورد توجه قرار گیرد، شیوه دستیابی به هژمونی و حفظ آن می‌باشد که در این راستا سوژه‌های سیاسی گفتمان‌ها مجموعه عملیاتی را، به انجام می‌رسانند. حزب توده به عنوان برترین سوژه سیاسی گفتمان چپ نیز در این ارتباط اقداماتی را به انجام رساند. اما میزان سنخیت این اقدامات، اهداف و اصول (دال‌های)گفتمان حائز اهمیت است. موضوع عدم صداقت و پنهان‌کاری حزب توده در بیان اهداف و عملکردها را باید در این چارچوپ مورد بحث قرار داد، تا مشخص شود که عملیات این سوژه گفتمان چپ چقدر با نظام معنایی دال‌های آن هماهنگ بود. بررسی این مسئله ما را در تحلیل چگونگی دستیابی به هژمونی گفتمان چپ یاری خواهد رساند.
حزب توده با حوادث مهمی مواجه شد که بر چگونگی فعالیت حزبی آن تأثیر گزار بود؛ از جمله اینکه در شانزدهم بهمن ۱۳۲۷ به بهانه ترور شاه، شش نفر از اعضای کمیته مرکزی حزب دستگیر شدند و حزب غیر قانونی اعلام گردید تا اینکه پس از روی کار آمد گفتمان ملی‌گرای دکتر مصدق، حزب توده فعالیت خود را به صورت علنی اعلام کردو در دوره مصدق، اغتشاشات زیادی را به وجود آورد. در دوره دوم نخست‌وزیری مصدق، حزب توده جانب مصدق را گرفت و موجب بدبینی مردم مذهبی ایران و نگرانی روحانیون از دولت مصدق گردید.
همانطور که در مطالب فوق ذکر گردید، مهمترین سوژه سیاسی گفتمان چپ حزب توده بود. اما برخی از احزاب و تشکل‌های سیاسی در دهه مورد بررسی وجود داشتند. که از گفتمان چپ پیروی می‌نمودند، که البته تعدادی از این احزاب مرتبط یا منشعب از حزب توده بودند، منتها هیچ یک از این احزاب که ذیلاً بدان اشاره می‌گردد به سوژگی سیاسی نائل نگردیدند و حداکثر به عنوان سوژه گفتمان چپ باقی ماندند.
«حزب همراهان سوسیالیت »از جمله سوژه‌های گفتمان چپ بود که در پاییز ۱۳۲۱ به وسیله مصطفی فاتح تشکیل گردید، فاتح از اقتصاددانان چپ و طرفدار سوسیالیسم بود به طوری که این مسئله سبب نزدیکی با حزب توده بود. این حزب بعد از مدتی منحل شد و گروهی از آنان تشکیلات جدیدی به نام «حزب سوسیالسیت ایران» را به رهبری علی شهیدزاده ساماندهی کردند. و به منظور ایجاد انسجام معنایی خود دال‌های شناوری چون رفاه اقتصادی، محدود ساختن مالکیت خصوصی و برنامه ریزی دولتی را که مورد مقبولیت عام بود، مورد توجه قرار دادند. این حزب نیز پس از مدتی به حاشیه رانده شد (ترابیان،۱۳۶۶: ۳۱۱).
یکی دیگر از سوژه‌های گفتمان چپ «حزب پیکار» بود که در سال ۱۳۲۱ توسط خسرو اقبال برادر دکتر منوچهر اقبال تأسیس شد. حزب و ارگانهای آن به تمایلات رادیکالی در جامعه شهرت داشتند. حزب پیکار در سال ۱۳۲۳ با حزب میهن ائتلاف کرد؛ ولی پس از گذشت یک سال جدا شدند. از آن پس حزب پیکار کاملاً با حزب توده همکاری و هماهنگی میکرد و پس از مدت کوتاهی اعضای آن جذب احزاب دیگر شدند و پس از چندی عملا حزب منحل شد (طیرانی،۱۳۷۶ :۳۸۱ ).
«حزب جنگل(اجتماعیون) نیز از سوژه‌های گفتمان چپ بود که این حزب توسط گروهی از بازماندگان و هوادران جنبش جنگل در سال ۱۳۲۴ به رهبری میرصالح مظفرزاده به همراه میراحمد مدنی، اسماعیلخان جنگلی (خواهرزاده میرزا کوچکخان) و حسن مهری تاسیس شد (مدیر شانچی،۱۳۸۴ :۷۷). این حزب تا سال ۱۳۲۶ به فعالیت و همکاری با حزب توده، میهن و حزب ایران ادامه داد. تا این که مشابهت اسمی با دیگر احزاب کوچک و محلی که به فعالیت میپرداختند، عنوان اجتماعیون را به عنوان حزب اضافه نمود. این حزب بعدها به جبهه موتلف احزاب آزادیخواه پیوست و به تدریج فعالیتش به پایان رسید (طیرانی،۱۳۷۶: ۳۸۳).
«جمعیت رهایی کار و اندیشه»  نیز از گروه های سیاسی حاصل از انشعاب حزب توده است که در سال ۱۳۳۰ توسط انورخامهای تشکیل شد که عدهای از طرفداران جبهه ملی و اعضای سابق حزب توده عضو آن بودند و تا سال ۱۳۴۷ فعالیت آن با عنوان(جریان) ادامه داشت (خامهای،۱۳۷۲ : ۲۶۲-۲۶۳).
اکنون با توجه به مطالبی که تاکنون گفته شد می توان به این پرسش اساسی پاسخ گفت که در چه شرایط اجتماعی و سیاسی گفتمان چپ توانست در ایران ظهور یافته و دال‌های آن جذابیت اجتماعی پیدا کردند. این موارد را می‌توان بویژه با توجه به دو شاخص «بی‌قراری» و «قابلیت دسترسی» براساس چار‌چوب نظری تحقیق توضیح داد.
اساساً مجموعه گفتمان‌هایی که در حال مبارزه با یک گفتمان حاکم‌اند هویت خود را بر اساس غیریت‌سازی با گفتمان حاکم شکل می‌دهند (تاجیک،۱۳۸۱: ۱۹۸) و در این ارتباط توجه به بی‌قراری گفتمان حاکم برای گفتمان رقیب حائز اهمیت خواهد بود. بنابراین در شرایط بی‌قراری گفتمان پهلویسم فرصتی فراهم آمد تا گفتمان چپ با پوشش نهادن بر همه تمایزات، در مقابل گفتمان رقیب حاکم خود را ساماندهی و هویت بخشی نماید. مظاهر بی‌قراری یک گفتمان را می‌توان در ابعاد و حوزه‌های مختلف جستجو نمود. گفتمان پهلویسم نیز از این قاعده مستثنی نبود. لذا در خصوص آن بخشی از آسیب‌ها و خلاً ناشی از بی‌قراری گفتمان بهلویسم که به ایجاد زمینه ظهور گفتمان چپ در ایران دهه ۲۰ به بعد مدد رساند می‌توان به مسائلی از قبیل شکاف طبقاتی مبتنی بر نظام ارباب رعیتی، فقر و در نتیجه بی‌عدالتی اجتماعی اشاره نمود. به عبارتی دیگر مشکلات اقتصادی در اوایل دهه ۱۳۲۰ همچون فقر، فساد… و فضای نسبتاً باز سیاسی این دوران بستری را فراهم ساخت تا گفتمان چپ مهر سکوت را بشکند و در بی‌قراری گفتمان مسلط بکوشد و گفتمانی بدیل را در افکار عموم ترسیم کند.
با توجه به بی‌قراری گفتمان حاکم، می‌توان قابلیت دسترسی برای گفتمان چپ را نیز تشریح کرد. گفتمان‌ها همواره می‌کوشند به جامعه بقبولانند که حرفی تازه برای گفتن دارند چرا که همواره بداعت و تازگی، ظرفیت معنای جدید در عرصه‌های مختلف اجتماعی و به کارگیری عناصر معتبر گفتمان رقیب، یکی از دلایل مقبولیت و اعتبار گفتمان‌ها در اذهان سوژه‌ها به شمارها می‌رود (پور سعید،۱۳۸۳: ۳۹۸ ). قابلیت دسترسی در تحلیل گفتمانی به این مفهوم است که معناسازی جدید و بداعت گفتمانی برای عموم ساده و همه فهم باشد. در ارتباط با جامعه ایران در دهه‌ های مورد نظر باید گفت مردمی که مشکلات اقتصادی اجتماعی و.. ناراضی بودند سخن از اصلاح وضع موجودمی توانست برای آنان مملوس و مطلوب باشد .در چنین شرایطی بود که گفتمان چپ توانست حول محور دال مرکزی خود یعنی برابری جمعی جذابیتی ایجاد نموده و هوادارانی را جذب نمایند. چنین شرایط اجتماعی و سیاسی از یک طرف و بی‌قراری گفتمان حاکم از سوی دیگر باعث شد گفتمان چپ در ایران از نمود خاصی بهره‌مند گردد. اما سایر مختصات و دال‌های آن همچون مادیگرایی و… چندان همخوانی با جامعه ایران نداشت. به عبارت دیگر گفتمان چپ که توانسته بود با بهره گرفتن از بی‌قراری گفتمان هژمونی پهلویسم اول و مطرح نمودن اصول و اهداف فوق در مرمنامه حزبی به نوعی به درجه‌ای از قابلیت دسترسی و حتی اعتبار نسبت به برخی از دال‌ها دست یابد، اما به دلیل عدم همخوانی مجموعه‌ی عملیات صورت گرفته توسط سوژه‌گان سیاسی این گفتمان با اصول و اهداف از یک سو و تضاد با ارزش‌های جامعه مطرح شده، این گفتمان هرگز نتوانست به هژمونی دست یابد. که البته این امر در مباحث مربوط به منازعه و هژمونی گفتمان‌ها مورد بحث قرار خواهد گرفت.
گفتمان ملی گرای لیبرال
از جمله گفتمان‌های مورد بحث که در اواخر دهه بیست امکان ظهور یافته و به دلیل فعالیت چشمگیر آن در اوایل دهه سی به هژمونی دست یافت، گفتمان ملی‌گرای لیبرال می‌باشد. این گفتمان در یک شرایط خاص سیاسی- اجتماعی با مفصل‌بندی دال‌های خود نظام معنایی جدیدی را ارائه نمود که از یک سو در رقابت با گفتمان‌های رقیب غیر حاکم همچون گفتمان چپ و… قرار گرفت و از سوی دیگر گفتمان هژمون وقت (گفتمان پهلویسم) را به منازعه طلبید و با حاشیه رانی‌دال‌های آن هژمونی آن را موقتاً به چالش کشاند و از این طریق به هژمونی دست یافت.
قبل از پرداختن به عملیاتی که این گفتمان برای دستیابی به هژمونی به انجام رساند، واز جمله تحولاتی که با آن مواجه گردید، می‌بایستی دال‌ها وچگونگی مفصل‌بندی آن در خلق نظام معنایی جدید را تشریح نمود.
یکی از دال‌های گفتمان ملی‌گرای لیبرال استقلال و بیگانه ستیزی بود. که در حقیقت سایر مولفه‌ها ودال‌های این گفتمان حول محور آن به عنوان دال مرکزی مفصل‌بندی گردیدند. دال مرکزی گفتمان ملی‌گرای لیبرال متأثر از افکار ناسیونالیستی بود. کلمه ناسیونالیسم Nationalism که از دو واژه Nation به معنای ملت و Ism به معنی اعتقاد و اصول ترکیب شده است، در زبان فارسی به حس استقلال ملی و ملی‌گرایی ترجمه شده است(امیری،۱۳۸۳: ۱۸۲) از نظر مبنای حاکمیت، در حقیقت ناسیونالیسم یا ملی‌گرایی در صدد رد کردن اقتدار سیاسی ناشی از وراثت، حقوق الهی و قوانین طبیعی است و ملت را به عنوان کانون وفاداری به رسمیت شناخت مردم باید در جهت منافع ملی فکر کنند و در برابر آن چه که مخالف با منافع ملی است مقاومت کنند (آقا بخشی،۱۳۷۵: ۲۵۵).
به لحاظ خاستگاه و منشاً تاریخی، ناسیونالیسم پدیده ای است که ریشه در تحولات سیاسی و اجتماعی اروپای غربی دارد. (مظفری،۱۳۸۵: ۱۳۸) در سده بستم، در اروپای غربی به ویژه بین دو جنگ جهانی، شکل افراطی ناسیونالسیم با این ویژه‌گی که همه مردم همه چیز را در چارچوب ومنافع خود می بینند به فاشیسم و امپریالیسم منجر شد که مظهر آن ظهور هیتلر در آلمان و موسیلینی در ایتالیا بود. ارزش اصلی مولفه‌های رفتاری این پدیده برتری نژادی و سیاست خارجی خصمانه است به این معنی که توجیه‌گر تمامی سیاست‌های ملی یک کشور علیه کشورهای دیگر می‌باشد (سوزان سیاوشی، ۱۳۸۰: ۱۴). پس از جنگ جهانی دوم، ناسیونالیسم در کشورهای آمریکای لاتین، آسیا وآفریقا چهره ضد استعماری به خود گرفت و به نهضت‌های ملی منتهی شد (آیت مظفری،۱۳۸۵: ۱۳۸).
ملی‌گرایی (ناسیونالیسم ) در ایران به معنای جدید آن به آشنایی ایرانیان با افکار جدید غربی و اروپایی بر می گردد. میرزا ملکم‌خان ، آخوندزاده ، میرزاآقاخان کرمانی ، جزو اولین روشنفکرانی هستند که تلاش کردند در قالب تفکرات جدید برگرفته از غرب که ناسیونالیسم هم یکی از ویژگی‌های آن بود به ایجاد تحول و نوسازی در ایران بپردازند (امیری، همان،۱۸۶).
ناسیونالیسم در عصر مشروطه با دو ویژگی لیبرالیسم و دموکراسی به شکل سطحی مطرح شد، اما در دوره رضا شاه به سوی تمرکز گرایی حرکت کرد. دستگاه تبلیغاتی رضاشاه به تبلیغ، تشویق و احیای مظاهر باستانی می‌پرداخت. ملی‌گرایی در این دوره تصوری از ایرانی بودن را مطرح می‌کرد که با اسلام سر ستیز داشت و به بزرگداشت تمدن پیش از اسلام ایران می‌پرداخت و اسلام را با دیده مهاجم می‌نگریست (آشوری، ۱۳۷۶ : ۱۹۰). مبانی فکری ملی گرایی در ایران بر پایه تفاخر ملی یا وطن پرستی ، باستان‌ستایی ، بیگانه‌ستیزی ، ایرانیت به جای اسلامیت، سکولاریسم ، پذیرش نظام سلطنتی استوار بود (مظفری، همان :۱۴۱-۱۴۳).
«ملی‌گرایی با ستان‌گرا» به دلایل تاریخی و ویژگی‌های اجتماعی اشغال ایران در شهریور۱۳۲۰ به ملی‌گرایی بیگانه ستیز تغییر یافت. خشم و نفرت از بیگانگان در دخالت در سرنوشت کشور باعث شد تا قطع مداخله‌ی نیروهای خارجی در امور اقتصادی وسیاسی، رسیدن به استقلال، بدبینی به شرکت‌ها و مستشاران خارجی به اهداف ملی‌گرایان بیگانه ستیز در آید» (امیری، ۱۳۸۳: ۱۸۸). به عبارتی ، با توجه به شرایط خاص در عرصه روابط بین‌المللی و منطقه‌ایی ایران، روح بیگانه ستیزی متأثر از حس استقلال‌طلبی ناسیونالیستی برجسته شد. برجسته شدن این دال در شرایط بی‌قراری گفتمان حاکم نسبت به منافع ملی به عنوان دال خالی صورت گرفت.
از همین‌رو، با اشاره به مطالب فوق دو طیف ناسیونالیسم قابل شناسایی و تفکیک از یکدیگر می‌باشد:
۱- نخست جریانی که تحت تاثیر شکست نهضت مشروطه ، اشغال ایران در جنگ جهانی اول ، هرج و مرج و پراکندگی کشور ، قدرت را به دست گرفت و به قیمت ایجاد دیکتاتوری و از بین بردن حقوق و آزادی‌های اساسی، نظامی متمرکز و دیوانسالار به وجود آورد و در پی ایجاد آشتی میان ملی‌گرایی ایرانی و توسعه نیم‌بند و ناتمام و حذف یا کمرنگ کردن عنصر دین در جامعه بود. این گرایش را می‌توان ناسیونالیسم باستان‌گرا یا سلطنت طلب نامید که با شاخص‌های زیر شناخته می‌شود:
- اعتقاد به جدایی دین از سیاست
- پذیرش الگوی توسعه خطی و کلیت تمدن غربی منهای لیبرالیسم سیاسی و حقوق سیاسی مردم
- اعتقاد به ایجاد تمرکز شدید و اولویت قدرت و امنیت ملی بر توسعه سیاسی و اعطای حقوق سیاسی مردم
- تاکید بر نظام سلطنت، باستان‌گرایی و تاکید بر دوران ایران قبل از اسلام.
۲- گرایش ملی‌گرایانه دوم، که به جز سال‌های ملی شدن نفت هیچ‌گاه قدرت سیاسی را به دست نگرفت- بیشتر در قالب احزاب و گروه‌های تشکل یافته در جبهه ملی نمایانگر شد. این گرایش را می‌توان ناسیونالیسم لیبرال نامید.
مبانی و خاستگاه نظری این دو گرایش تفاوت چندانی با یکدیگر ندارد، یعنی هر دو اعتقاد به جدایی دین از سیاست، اصالت ملیت، باستان‌گرایی و ایران‌گرایی و پذیرش مبانی فکری و تمدن غربی دارند. تفاوت آنها با یکدیگر بر سر مسائلی مانند الزام ملی‌گرایان لیبرال به قانون اساسی مشروطه و اعطای مطالبات و حقوق و آزادی های اساسی به ملت است، در واقع تفاوت آنها در شیوه حکومت‌داری است که در این خصوص ملیون لیبرال برخلاف ملی گراهای سلطنت طلب کمتر قائل به اصل تمرکز و استفاده از قوه قهریه هستند یا چنان که خود می‌گویند به رغم اعتقاد به جدایی دین از سیاست قائل به دین ستیزی نیستند (ضیاء مصباح، روزنامه اعتماد،۳۰/۱۱/۸۷ ).
از دیگر دال‌هایی که در خلق نظام معنایی جدید گفتمان ملی‌گرای لیبرال نقش بسیار اساسی داشت آزادی می‌باشد. این دال متأثر از افکار و گرایش لیبرالیستی در مفصل‌بندی گفتمان مزبور جا‌نمایی گردید.
به لحاظ خاستگاه و ریشه تاریخی لیبرالیسم در سده نوزدهم میلادی، ایدئولوژی منسجمی بود که مولفه‌های سیاسی و اقتصادی مکمل را هم در بر می‌گرفت. لیبرالیسم آیین هماهنگ آزادی فردی بود. می‌توان استدلال کرد که ظهور لیبرالیسم نتیجه مبارزه پیروزمندانه بوروژوازی بر علیه اشرافیت زمیندار و دولت مطلقه بود. لیبرالیسم مبارزه‌ ایی بود که هم در زمینه‌های اقتصادی (برای بازار آزادکردن افراد از پایگاه اقتصادی انعطاف ناپذیر مبتنی بر نظم اجتماعی فئودال) و هم در زمینه‌های سیاسی (برای آزاد کردن افراد از سلطه مطلقه دولت) درگیر بود (سیاوشی،۱۳۸۰: ۱۴) از همین رو لیبرالیسم نظامی سیاسی– اقتصادی بودکه بر حسب تاکید بر آزادی های فردی در برابر برابری جمعی و قدرت بازار در برابر قدرت دولت تعریف می‌شد (اونیل، ۱۳۸۶ :۱۲۶).
لیبرالیسم در ایران، بیشتر به بعد سیاسی آن ارتباط یافت تا فلسفه اقتصادیش. درواقع بسیاری از برجسته‌ترین ملی‌گراها کسانی بودند که در دارای زمینه‌های طبقاتی بالا بودند. بعلاوه نهضت ملی در میان رهبرانش افرادی را در بر می‌گرفت که با ایده‌های اقتصادی مارکسیستی و سوسیالیستی همدلی داشتند. بخصوص، نهضت ملی در آغاز خود منافع و عقاید هیچ طبقه خاصی را در مجموع منعکس نمی‌کرد بلکه بیشتر منافع یا عقاید «ملت تحت ستم» را در برابر «دولت ستمگر» منعکس می‌نمود. در این معنی، لیبرالیسم بسیاری از ملیون ایرانی، اساساً بیشتر سوسیال دموکراسی بود تا بوروژوازی. علاوه بر تنوع در بعد اقتصادی، تنوعی در بعد دینی و غیرمذهبی وجود داشت لیبرالیسم ایرانی در برگیرنده افراد غیر مذهبی (اعم از مادی گرا و غیر مادی گرا) مذهبیون عوام و حتی برخی از روحانیون بود.» ( سیاوشی،۱۳۸۰ :۱۳ -۱۶ ).
از جمله دال‌های گفتمان ملی‌گرای لیبرال، دفاع از مالکیت خصوصی می‌باشد. این دال در حقیقت نشانگر غیریت سازی با گفتمان چپ است که با تأکید بر مالکیت اشتراکی ،بر نفی مالکیت خصوصی اصرار می‌ورزید. دال مالکیت خصوصی، گفتمان ملی‌گرا (خود) را در مقابل گفتمان چپ (غیر) هویت می‌بخشید.
از مولفه‌های اساسی تحلیل گفتمانی، قابلیت اعتبار می باشد و چنانکه گفته شد منظور از قابلیت اعتبار سازگاری اصول پیشنهادی گفتمان با اصول بنیادین جامعه است. به عبارت دیگر گفتمان در چارچوب این مولفه ارزش‌های مستقر را صحه گذاشته و می‌پذیرد. از جمله ارزش مستقر سیاسی جامعه وقت ایران سلطنت مشروطه بود. گفتمان ملی‌گرایی لیبرال سلطنت مشروطه را به عنوان یکی از دال‌های خود حول دال مرکزی مفصل‌بندی نمود. منتها با توجه به اینکه ساختار قدرت حاکم در چارچوب گفتمان هژمون (پهلویسم) به هنجارشکنی سیاسی و فرا رفتن از سلطنت مشروطه اقدام نمود، گفتمان ملی‌گرای لیبرل گنجاندن دال دیگری را ضروری تشخیص داد تا این نقیصه جبران گردد و آن دال دفاع از اصلاحات قانونی با حفظ ساختار سلطنت مشروطه بود.
شکل ۳-۲.چگونگی مفصل بندی گفتمان ملی گرای لیبرال
ظهور و تحول گفتمان ملی‌گرای لیبرال در ایران
گفتمان ملی‌گرای لیبرال برآمده از تحولات سیاسی و اجتماعی اواخر دهه ۱۳۲۰ بود. این گفتمان در کشاکش تعارضات رو‌به رشد در مقابل نیروهای استعماری ظهور یافت و مبین نوعی آگاهی و هوشیاری در برابر نفوذ بیگانه در شئونات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور بود (نظری، ۱۳۸۷: ۸۶) گفتمان ملی‌گرای لیبرال، همزمان با حمله متفقین در سال ۱۳۲۰-۱۹۴۱ آغاز (کمالی، ۱۳۸۱: ۱۷۱) و با نام جبهه ملی به رهبری حقوقدان تحصیل کرده سوئیسی؛ دکتر مصدق در اواخر سال ۱۳۲۸ ساماندهی شد (معدل، ۱۳۸۲ : ۴۳- ۴۴). در چنین شرایطی بود که این گفتمان نظام معنایی جدید خود را با بهره گرفتن از بی‌قراری گفتمان حاکم، بر محور بیگانه‌ستیزی به عنوان دال مرکزی ایجاد نمود.
عوامل شکل گیری گفتمان ملی گرای لیبرال
در شکل‌گیری یک گفتمان، عوامل متعددی دخیل هستند که هر کدام از این عوامل زمینه‌های بستر‌سازی و هویت‌بخشی گفتمان را فراهم می‌کنند.
جامعه ایران به طور عمومی، دارای ویژگی‌هایی است که همراه با تحولات دهه ۱۳۲۰، پدید آورنده شرایط جدیدی شد. استبداد‌پذیری و مطلق گرایی‌، احساس پیوند قوی افراد و طبقات نسبت به یکدیگر، یگانگی هدف، آرمان‌گرایی غیررسمی، قانون‌گریزی و عدم نهادمندی فعالیت سیاسی و گرایش‌های تازه‌ایی که در مناسبات سیاسی و اجتماعی دهه ۲۰ پیش آمد؛ زمینه پیدایش تحولات جدیدی را در صحنه سیاسی ایران فراهم کرد که به طور مشخص در گفتمان مذکور تبلور یافت (زارعشاهی،۱۳۸۰: ۲۵).
اشغال ایران توسط متفقین، فضای نسبتاً باز سیاسی بعد از یک دوره اختناق شدید در دوره پهلوی اول، گسترش آزادی‌های اجتماعی و سیاسی و به تبع آن پیدایش دهها روزنامه و مجله، زمینه‌ای فراهم آمد تا روشنفکران و طبقات متوسط جدیدی مجال فعالیت سیاسی پیدا کنند. فعالیت این طبقه در اوایل سلطنت محمد رضاشاه که عمدتاً در چارچوب احزاب و گروه‌ها و به طور کلی در درون جامعه مدنی شکل می‌گرفت در حمایت از تشکیل گفتمان ملی‌گرای لیبرال (جبهه ملی ) نقش بسزایی ایفا نمودند. به وجود آمدن فضای نسبتاً باز سیاسی از شهریور ۱۳۲۰ در ایران در حقیقت نشان از بی‌قراری گفتمان پهلویسم دارد. با این توضیح که اقتدارگرایی و تمرکز قدرت به عنوان یکی از دال‌های این گفتمان که به لحاظ معنایی تثبیت شده به نظر می‌رسید، در این مقطع زمانی، به طور جدی دچار تزلزل گردید. در چنین شرایطی بود که متأثر از این بی‌قراری، فضای نسبتاً آزاد سیاسی در کشور ایجاد گردید. در چنین فضایی، گفتمان‌‌‌های متفاوت امکان بروز و ظهور یافتند که از آن جمله می‌توان از گفتمان ملی‌گرای لیبرال نام برد.
به دنبال اشغال ایران توسط متفقین و همکاری دولتمردان با آنان در زمینه تسهیلات اقتصادی به نفع آنها و به ضرر ملت، بی‌تدبیری دولت فروغی در زمینه لغو انحصار بازرگانی خارجی و آزاد گذاشتن معامله ارز و متعاقب آن افزایش سریع نرخ تورم به میزان ۳۱۱ درصد و کاهش ارزش پول ایران باعث افزایش تقاضا برای صادرات ایران و نایاب شدن هر چه بیشتر کالاهای ضروری مردم در کشور شد. (کاتوزیان،۱۳۷۳: ۱۸۷) که نتیجه آن فقر و فلاکت در جامعه ایران را به دنبال داشت. برپایه این تحولات، پاسداری گفتمان هژمون (پهلویسم) از منافع ملی به‌تدریج مورد تردید قرار گرفت.
مسئله نفت و واگذاری امتیازهای نفتی به کشورهای خارجی، مهمترین عامل عینی و ملموس در همگرایی گروه‌ها و افراد مختلف در چارچوب جبهه ملی بود که بر محور دال مرکزی استقلال و بیگانه‌ستیزی قابل تحلیل است. اولین درخواست امتیاز از جانب شوروی در سال ۱۳۲۳ باعث شد تا دکتر مصدق علناً سیاست «موازنه منفی» را در قبال دولت مذکور اتخاذ نماید (زارعشاهی،۱۳۸۰: ۴۶) همچنین اعتراض به نتیجه مذاکرات گس گلشاییان به صورت قراداد الحاقی به قرارداد ۱۹۳۳در مجلس و اختیارات غیر قانونی شاه در امتیاز دادن به دول خارجی در مسئله نفت موجب نارضایتی مردم و گروه های سیاسی از وضع موجود شد در نتیجه با مشترک دانستن «مسئله نفت»که به یک موضوع ملی تبدیل شده بود زمینه همگرایی گروه‌ها و افراد را در شکل‌گیری جبهه ملی فراهم نمود.


فرم در حال بارگذاری ...

« نگاهی به پایان نامه های انجام شده درباره کشف فرآیند بازگشت بیماران سوختگی به جامعه و ارائه یک مدل- فایل ۵۶منابع تحقیقاتی برای نگارش مقاله مقایسه استراتژی های تحلیل تکنیکال با روش خرید و نگهداری برای ... »
 
مداحی های محرم