افزایش
رضامندی زناشوئی
۳۷
ارزیابی پیشینه تجربی
دو روش کاملا مجزا در تحقیقات «رضایت از زندگی» وجود دارد که هر کدام از این روش ها به شیوه متفاوت و در تقابل با یکدیگر به مقوله رضایت از زندگی نظر میپردازند. این دو روش را به طور کلی رویکرد سازه گرایانه و کل گرایانه را شامل می شوند. رویکرد نخست به رضایت از زندگی به مشابه نگاهی سازه گرایانه است. در بیشتر تحقیقات نیز از این شیوه استفاده شده است. در این نگاه رضایت دارای ابعادی چند است. به عبارتی در این دیدگاه به قلمروهای زندگی اشاره دارد و رضایت از زندگی به سازگاری با حیطه های زندگی از قبیل کار، ازدواج، درآمد و غیره می باشد. آنچه در این رویکرد به عنوان ابعاد سازه ذکر می گردد نمی توان جزء اجزای رضایت از زندگی محسوب نمود بلکه باید جزء متغییرهای پیش بینی کننده آن محسوب گردد. رویکرد دوم بر رضایت از زندگی، نگاه کل گرایانه دارد. در این دیدگاه که قضاوت درباره رضایت از زندگی وسیعتر بوده و شامل قضاوت درباره درک فرد از کل زندگی و احساس فرد به زندگی خود می باشد(دانون و هالپرن، ۲۰۰۲: ۲۹). علاوه بر این در نگاه کل گرایانه وضعیت کنونی زندگی پاسخگو مستقیما پرسش می گردد نه اینکه ابتدا حوزه های متفاوت زندگی را تک تک مورد پرسش قرار دهیم و آنگاه به جمع آن بپردازیم(قهرمان، ۱۳۸۴). در زیر خلاصه ای از نتایج تحقیقات رادر چهارچوب این دو رویکرد را میآوریم.
الف: نگاه سازه گرایانه : در این نگاه رضایت از زندگی سازهای است که دارای ابعادی چند است، هر چند در ذیل این رویکرد نیز تنوعی حاکم است.
۱- در برخی کارهای انجام شده ابعاد رضایت از زندگی عبارتند از: رضایت از زندگی خانوادگی، رضایت از مسکن، رضایت از شغل و رضایت از تندرستی.(نایبی، ۱۳۷۵ : ۲۰).
۲- در اثری دیگر ابعاد رضایت از زندگی عبارتند از: رضایت از خود،رضایت از دوستان، رضایت از خانواده، رضایت در محیط زندگی، رضایت از محیط کار -که در آن تحقیق خاص که مربوط به دانش آموزان مدرسه است (عظیمی هاشمی، ۱۳۸۲ : ۱۱۶) همچنانکه ملاحظه میگردد در این دو پژوهش ابعاد رضایت از زندگی از جنس رضایت است.
۳- در اثری دیگری ابعاد رضایت از زندگی از جنس غیر رضایت است؛ مثلاً عبارت است از رغبت به زندگی، تناسب میان اهداف دستیافته و آرزوها، شاد و مثبتبین بودن، ثبات قدم وشکیبایی و تصور از خود به لحاظ زیستی، روانی و اجتماعی (آدامز،۱۹۶۹ :۴۷۰نقل از قهرمان،۱۳۸۴ :۱۴۰).
۴- اثر پژوهشی دیگر متعلق به رین[۵۵] و همکارانش است. در پژوهش مذکور به رابطه بین رضایت از زندگی و دنیا گرایی میپردازد که شرح آن به تفصیل ذکر شده است. در مقاله مذکور به ابعادی همچون اسکان, زندگی خانوادگی, شغل, سلامتی و … اشاره شده است. (Ryan Lisa & Dziurawiec , Suzanne. 2001:191-193نقل از قهرمان،۱۳۸۴ :۱۳۸ ).
ب: نگاه کل گرایانه
در این نگاه« رضایت از زندگی »فاقد ابعاد است و اگر در تحقیقات از گویههای متعددی برای سنجش آن استفاده شده قصد محقق ارتقاء سطح سنجش آن از ترتیبی به فاصلهای بوده است, هر چند در بسیاری از تحقیقات برای سنجش از یک گویه استفاده شده است:
۱- در یک اثر تحقیقی برای سنجش رضایت از زندگی مستقیماً از خود فرد خواسته میشود که میزان رضایت از زندگی خود را در قالب یک طیف چند گزینهای لیکرت علامت بزند « آیا بطور کلی از زندگی خود راضی هستید؟ » (محسنی، ۱۳۷۹ : ۲۵۹ ).
چنانکه مشاهده میشود محقق در اینجا برای سنجش رضایت از زندگی خود واژه رضایت از زندگی را به کار میبرد. گرچه اینگونه گویهسازی غالباً امری نارواست به ویژه اینکه بخواهیم در تعریف یک واژه از خود آن واژه بهره بگیریم. ولی بنظر میرسد در مورد متغیر رضایت از زندگی به علت عام و گویا و کلی بودن مفهوم آن،رواست. در موارد دیگری نیز این رویه ملاحظه شده است.
مثلاً در اثر پژوهشی رونالد اینگلهارت گرچه رضایت فرد از کل زندگی را بازتاب مجموع رضایت وی در زمینههای گوناگون همچون درآمد، مسکن، شغل، فعالیتهای فراغت، زندگی خانوادگی و مانند آنها میداند. (اینگلهارت، رونالد، ۱۳۷۳، ترجمه مریم وتر: ۲۴۷) .امّا در آنجا هم همچنان که ملاحظه شد مانند مورد قبل در گویهسازی هیچ تعریفی را از رضایت رساتر از آن نمیدانند که از خود واژه رضایت استفاده نمایند. (اینگلهارت. ۱۳۷۳: ۲۴۸- ۲۴۷).
تحقیق دیگری از آقای دیش وهمکاران با موضوع سنجش خوشبختی ذهنی[۵۶] انجام گرفته است.در این اثر محقق هیچ تعریف خاصی را برای خوشبختی ذهنی ارائه نمیکند تا پاسخگو از یک گستره وسیع و کلی به ارزیابی میزان خوشبختی خود بپردازد….. دراین تحقیق رضایت شخصی از طریق یک گویه ـ در قالب طیف پنج گزینهای لیکرت ـ آورده شده و از پاسخگویان پرسیده شده که « شما به عنوان یک شخص چقدر از خودتان رضایت دارید؟» (دیش وهمکاران،۲۰۰۰ :۵۳ نقل از قهرمان،۱۳۸۴ ،۱۴۱). در نمونهای دیگر از پژوهشهای انجام پذیرفته برای سنجش رضایت از زندگی از پنج معرف و گویه که در قالب طیف پنج گزینهای لیکرت است، استفاده نموده است. برخی از این گزینهها عبارتند از
الف ـ من در زندگیم خشنودم.
ب ـ چنانچه قرار باشد به زندگیم ادامه دهم هیچ چیزی را تغییر نخواهم داد.
دستهه ای پاسخ از بسیار مخالف تا بسیار موافق است و همسازی درونی برای این طیف ۸۴% بودهاست
(لکلند،۲۰۰۱ :۳۲۴-۳۲۲ نقل از قهرمان،۱۳۸۴ :۱۴۳). دراینجا نیز آنچه مشخص است این است که اولاً محقق «رضایت از زندگی» را فاقد ابعاد میدانسته و ثانیاً در تعریف آن از خود واژه رضایت از زندگی [۵۷]استفاده کرده است. در یک اثر تحقیقی دیگر برای اندازهگیری[۵۸]) swbسعادت ذهنی) که بر اساس تحقیق(Mcintosh.2001:42 ) دارای همبستگی خوبی با SWLS یا طیف رضایت از زندگی است ـ از تکنیکی استفاده شده که آن هم مؤید آن است که در نظر محقق رضایت از زندگی فاقد بعد خاصی است. جهت فهم بهتر مناسب میرسد که مروری نیز بر تکنیک مورد استفاده که استفاده از طیف [۵۹]SAS یا تلاش در جهت معرفی خود داشته باشیم. ابتدا از پاسخگویان خواسته میشود که متنی را که بر بهترین و بدترین شرایط زندگی در نظر آنان است، را بنویسند، سپس تصویری از یک سلسله مراتب که در ابتدای آن صفر و در انتهای آن ده است، ارائه میگردد. سپس میگویند اگر نمره صفر حاکی از بدترین زندگی ممکن برای شما و نمره ده حاکی از بهترین زندگی ممکن برای شما باشد، در وضعیت کنونی جایگاه شما در این سلسلهمراتب کجاست؟(Mcintosh.2001.43 به نقل از قهرمان،۱۳۸۴).
همچنانکه اینجا نیز مشاهده میگردد در اینجا وضعیت کنونی زندگی پاسخگو مستقیماً پرسش میگردد نه اینکه ابتدا حوزههای متفاوت زندگی را تک به تک مورد پرسش قرار دهیم آنگاه به جمع آنها بپردازیم. به نظر میرسد که کلی بودن و انتزاعی بودن مفهوم زندگی دلیل اصلی آن باشد.
به نظر میرسد کلی بودن مفهوم زندگی و انتزاعی بودن آن، رضایت از زندگی را دارای ویژگی منحصر به فردی نموده است. به نظر ما زندگی مساوی مجموع حیطه های مانند خانواده، دوستان، اوقات فراغت، محل سکونت و محل اشتغال و …..نیست، حتی اگر حیطههای مذکور افزایش یابد. به نظر ما اگرچه حیطههای مذکور بخش زیادی از زندگی را تشکیل میدهند، اما زندگی چیزی ماورای این حوزهها نیز در خود دارد. البته مساوی نبودن کل با مجموعه اجزای آن نه تنها در علوم طبیعی، بلکه در علوم انسانی امری غریب نیست. (سروش، ۱۳۷۴٫ اقتباس از صفحه ۲۴ و ۹۹) چه اینکه جامعه نیز اگرچه از انسانها تشکیل یافته است، اما شناخت جامعه و پدیدههای اجتماعی (جامعهشناسی) قابل تقلیل به شناخت فرد و رفتارهای فردی (روانشناسی) نیست. روانشناسی گشتالت نیز نگاهی مشابه در فهم پدیدهها دارد . شواهد تجربی زیادی نیز بر این مدعی میتوان یافت: خودکشی که خود حکایت از سطح نازل رضایت از زندگی دارد در مواردی رخ میدهد که گاه مجموع رضایت فرد از حوزههای رایج پایین نمیباشد. مثلاً اندیشمندی که به بنبست فکری میرسد و احساس پوچی و سرانجام خودکشی میکند یا کسی که در یک رابطه عاشقانه ناکام مانده و خودکشی می کند شواهدی هستند که اگر از آنان میزان رضایتشان را از حوزههایی مانند خانواده، دوستان، اوقات فراغت، محیط زندگی، محیط کار و …..جویا میشدیم، شاید نارضایتی جدی از هیچ یک وجود نداشته باشد و مجموع نمرات رضایت از زندگیشان خیلی پایین هم نباشد.
۲-۳-بخش دوم: مبانی نظری
از آنجایی که رضایت از زندگی هم به بعد فردی مرتبط است وهم به بعد اجتماعی، لذا محقق در این تحقیق از سه رویکرد نظری در علم(روانشناسی، روان شناسی اجتماعی وجامعه شناسی) برای مبانی نظری تحقیق خود استفاده کرده است که هر کدام از این رویکردها از زاویه ای خاص به رضایت از زندگی نگاه می کنند و آنها را مورد بررسی قرار می دهند.
۲-۳-۱- نظریه های روانشناختی
۲-۳-۱-۱-نظریه سلسله مراتب نیازها
مازلو[۶۰] به عنوان یک روانشناس نیازهای انسانی را نوع مخصوصی از غرائز میداند که در حیوانات یافت نمیشود. اغلب علمای روانشناس دربارهی نیازها سخن گفتهاند اما نظریه مازلو درباره نیازهای و سلسله مراتب نیازها[۶۱] در انسان از اهمیت خاصی برخوردار است.
براساس «نظریه سلسله مراتب نیازهای مازلو» نیازهای انسانی به ۵ دسته به شرح زیر تقسیم میشوند:
۱- نیازهای فیزیولوژیک یا جسمانی[۶۲]
۲- نیاز به امنیت و اطمینان[۶۳]
۳- نیازهای اجتماعی یا تعلق به دیگران[۶۴]
۴- نیازهای من یا صیانت ذات، نیاز به احترام[۶۵]
۵- نیازهای خودیابی و تحقق خویشتن[۶۶]
مازلو در نظریه سلسله مراتب نیازها، مفهوم «رضایت» را مترادف با «ارضای نیاز، تأمین نیاز و رفع نیاز» میداند. ارضای نیاز شامل حالاتی مانند نیرومندی، چالاکی، لذت و پاداش است. پس از ارضای یک سطح از نیازها، نیازهای سایر سطوح، اهمیت پیدا میکنند و آنها خواهند بود که بر رفتار شخص تسلط خواهند یافت تا به پایینترین سلسله مراتب برسیم (مندوزا[۶۷] ،۱۹۹۵ نقل از هزارجریبی وصفری شالی،۱۳۸۸ :۱۲).
به طور عادی و معمولی در جامعه پارهای از نیازهای اساسی افراد ارضا میشود و پارهای دیگر ارضا نشده باقی میماند. به زعم مازلو درصد رضایت افراد در برآوردن نیازها به تدریج افزایش پیدا میکند و با گذشت زمان درصد ارضای نیاز بیشتر میشود و این امر با انتظارات افراد رابطه مستقیم دارد (مازلو، ۱۹۹۵نقل از هزارجریبی وصفری شالی،۱۳۸۸ :۱۲).
مازلو درمورد اینکه هر کدام از نیازهای انسانی در افراد مختلف تا چه حد ارضا شده و موجب رضایت از زندگی در افراد میشود معتقد است نیازها در افراد مختلف متفاوت بوده و نسبیاند. نیازهای هیچ کسی در تمام موارد و به طور کامل ارضا نشده و هیچکس تاکنون، به رضایت کامل نرسیده است.
باید متذکر شد که: اولاً در هر یک از این دسته ها، تعدادی از نیازهای شبیه و نزدیک به هم جای می گیرند. مثلاً در دسته چهارم: نیاز به احترام نیاز به قدرشناسی، حفظ آبرو و غرور، کسب ارزش و منزلت و … جای می گیرد. ثانیاً مازلو معتقد بوده است که این نیازها دارای یک سلسله مراتب هستند: نیازهای پایین یا دون و نیازهای عالی. یعنی برای انسانها ابتدا نیازهای جسمی (نیاز پایین ) مهم ند. بعد ارضاء نیازهای جسمی، نیاز به ایمنی برای او مطرح می شود و بعد از آن ” روابط ” و بعد ” احترام ” تا بالاخره در انسانهایی که همه نیازهایشان برطرف شده است, نیاز متعالی به تفکر درباره معنی و محتوا (به خود رسیدن ) مطرح می شود.» ( رفیع پور، ۱۳۷۸ ( الف ): ۴۱- ۴۲ ).
بر اساس نظرات هرزبرگ با حذف عواملی که نارضایتی ایجاد می کنند؛ رضایت افرادبه طورقابل ملاحظه ای بالا نمی رود . به تعبیری دیگر عواملی که رضایت ایجاد می کنند ؛ متمایزاز عواملی هستند که نارضایتی را کم می نمایند .هرزبرگ عوامل رضایت آفرین را عوامل انگیزشی و عوامل نارضایتی آفرین را عوامل بهداشنی نامید .مطابق نظرات هرزبرگ ـ که در حوزه رضایت شغلی ارائه شده است ـ عواملی که سبب نارضایتی می گردند عوامل محیطی هستند ؛ مانند نامناسب بودن وضعیت نور، دما، هوای نا مطبوع و حقوق پایین که موارد مذکور چنانچه رفع گردد رضایت فرد را افزایش نمی دهد بلکه نا رضایتی را کم می کند .توسلی به نقل ازهرزبرگ می گوید:
«عوامل رضایت زا که هرزبرگ ازآنها تعبیر به عوامل بهداشتی می نمود؛ عواملی مانند موفقیت در کار، طبیعت کارانجام شده، ارزشیابی و ارزش گذاشتن دیگران به کار ،مسئولیتی که فرد احساس می کند و ارتقائی که به دست می آورد کار، قرار گرفتن در کل فرایند تولید و احساس مولد بودن است.» (توسلی، ۱۳۷۵ :۱۴۳ با تلخیص). نظرات هرزبرگ هرچند در حوزه رضایت شغلی است ؛ اما قابل تعمیم به حوزه رضایت از زندگی نیز است. حال چنانچه نظرات هرزبرگ و مازلو را بخواهیم با هم تلفیق نماییم می توان گفت نیاز های مرتبه یک و دو مازلو عمدتا عوامل بهداشتی ( به زبان هرزبرگ ) و نیازهای مرتبه سه، چهار و پنج عمدتا عوامل انگیزشی هستند .
۲-۳-۱-۲-نظریه نیاز به موفقیت
مک کله لند[۶۸] نیازها را به سه دسته تقسیم می کند:
الف- نیاز به کسب موفقیت
ب- نیاز به وابستگی
ج- نیاز به قدرت
گرچه تحقیقات گسترده ای درباره ی روش های آزمون انسانها با توجه به این سه نیاز انجام شده ولی پژوهشهای مک کله لند درباره ی کسب موفقیت از اهمیت ویژه ای برخوردار است.نیاز به کسب موفقیت عبارت است از خواسته فرد برای رسیدن به هدف خود و انجام کاری موثرتر قبل از رسیدن به هدف، این نیاز در دو سطح فرد و جامعه مورد مطالعه قرار می گیرد. هدف اصلی مطالعات فرد، دست یابی به ویژگی های افراد است. یعنی شناخت کسانیکه دارای نیاز به کسب موفقیت بالایی هستند و کشف پیامدهای مربوط به کسب موفقیت و یافتن روش های افزایش کسب موفقیت(مورهد گریفین، ۱۳۷۷: ۱۰۲).از نظر مک کله لند کسانیکه انگیزه کسب موفقیت دارند ویژگی هایی دارند که او این ویژگی ها را این گونه توصیف می کند:
فرم در حال بارگذاری ...