شایان ذکر است، اگرپیشرفت تکنولوژی به افزایش شدت استفاده از نیروی کار زن منجر شود، یک افزایش برونزا در موجودی سرمایه تکنولوژی (شوک تکنولوژیکی)، تقاضا برای نیروی کار زن را نسبت به مرد افزایش خواهد داد، بهطوریکه که منحنی تقاضای نیروی کار زن به بیرون انتقال مییابد و در نقطه تعادل هم افزایش در دستمزد نسبی و هم افزایش در اشتغال نسبی برای گروه زنان ایجاد میشود و این امر موجب کاهش نابرابری در دستمزدهای نسبی نیروی کار زن و مرد میشود.
فرم قابل برآورد معادله(۲- ۱۳ ) که دارای یک جمله اختلال می باشد بصورت زیر است:
SF = αF + βF ln (PF/P M) + β FK ln (K/VA) + β FR LN ( R / VA ) + u
(۲-۱۴ )
که متغیر u جزء خطای تصادفی می باشد که می تواند بهوسیله تصادفی بودن Fα توجیه شده باشد یا بهخاطر خطای ناشی از اندازه گیری باشد. Fα اثر ثابت معادله ها را در الگو برآورد میکند. اثر ثابت میتواند ناشی از تفاوتهای کیفی در متغیرهای مورد بررسی یا سایر عوامل باشد که بر متغیر وابسته اثر میگذارد، ولی به نوعی در الگو منظور نشدهاند. علاوه بر این، الگوی فوق را می توان در قالب تغییرات نسبی متغیرهای فوق برآورد نمود که بهصورت زیر می باشد:
SF = βF ln (pF / pM) + βFK ln (K /VA) + βFR ln(R / VA) + βt t + e
(۲- ۱۵)
در الگوی فوق، t علامت متغیر دامی زمان و e جمله خطا است. برای برآورد این مدلها معمولاً به دادههای ادغام شده نیاز است که باید در سطح بنگاهها مورد آزمون قرار گیرد. با توجه به اینکه هزینه های تحقیق و توسعه R&D در بسیاری از کشورها با یک روش استاندارد معقول محاسبه میشود، میتوان از مخارج تحقیق و توسعه بهعنوان متغیر جانشین فناوری در الگو استفاده نمود. علاوه بر این، در برخی از مطالعات، متغیرهایی نظیر بهرهوری عوامل تولید نیز بعنوان جانشین تکنولوژی در الگوی برآوردی منظور شدهاند.
۲-۲- ۲- تئوریهای پویای تقاضای نیروی کار
در تئوریهای پویای تقاضای نیروی کار، هزینه های تعدیل نقش بسیار مهمی را ایفا مینماید. در شرایطی که بنگاه به واسطه تغییر محیط اقتصادی مایل به تغییر مقدار عامل کار شده است، در مییابد که تعدیل سریع عامل کار پر هزینه است. در حالتی که بنگاه، تعداد زیادی از کارکنان خود را اخراج می کند، متحمل هزینه های زیاد و اساسی می شود، زیرا تجربه و معلومات این کارگران را از دست می دهد. به همین ترتیب بنگاهی که مایل به بسط و توسعه اشتغال است (فرضاً به دلیل افزایش قیمت محصول) در خواهد یافت که استخدام کارگران اضافی ممکن است پرهزینه باشد. بنگاه باید درخواست نامههای متقاضیان شغل را از طریق اداره پرسنلی بررسی کند و پس از انتخاب کارگران جدید آنها را آموزش دهد. هزینههایی که بنگاهها در زمان تعدیل مقدار عامل کارشان متحمل میشوند را هزینه های تعدیل مینامند.
هزینه های تعدیل را میتوان به دو دسته ثابت و متغییر تقسیم بندی نمود. هزینه های تعدیل متغییر بستگی به تعداد کارگرانی دارد که بنگاه قصد دارد آنها را اخراج یا استخدام کند. بهعنوان مثال، هزینه های آموزش کارگران جدید بستگی به تعداد کارگران لازمالتعلیم دارد. بر عکس هزینه های تعدیل ثابت به تعداد کارگران استخدامی یا اخراجی بستگی ندارد . اگر هزینه های تعدیل از نوع متغییر باشد تغییرات اشتغال به آهستگی اتفاق میافتد، زیرا بنگاهها در تصمیمات استخدام و اخراجشان تردید دارند و این تردید به واسطه اجتناب از تحمل هزینه های بالا در هنگام تغییرات زیاد عامل کار است. اگر هزینه های ثابت تعدیل مسلط و غالب باشند، اشتغال بنگاه یا در سطح فعلی باقی میماند یا فورا به سطح اشتغال متفاوتی خواهد رسید. در این حالت نباید تغییرات اشتغال در طول زمان خیلی یکنواخت باشد، اما باید ناگهانی و به ظاهر غیر قابل پیشبینی باشد. مدارک و شواهد تجربی حاکی از آن است که هر دو هزینه های ثابت و متغیر تعدیل نقش مهمی را در تعیین تقاضای عامل کار بازی میکنند. با توجه به مشخص شدن نقش هزینه های تعدیل در تئوریهای پویای تقاضای عامل کار به معرفی برخی از الگوهای پویای تقاضای عامل کار میپردازیم.
۲-۲-۲-۱ -رهیافت پویای تقاضای عامل کار
الگوی پویای تقاضای عامل کار در ابتدا در مطالعات برچلینگ[۱۸] و به دنبال آن تحلیل تئوریکی الگوی پویای تقاضای عامل کار بهطور گسترده توسط نیکل[۱۹] ارائه گردید. در این قسمت، مبانی نظری این الگو و نقش مکانیزم تعدیل جزیی را در این ارتباط توضیح میدهیم. دراین الگو فرض میشود اشتغال از سطح مطلوب آن فاصله دارد و الگوی تقاضای عامل کار بهصورت زیر تعریف می شود:
Ln Nt* = ln f (xt) + ut (۱۶-۲)
که در آن Nt* سطح مطلوب یا برنامه ریزی شده یا بلند مدت میباشد که به آن تقاضای مطلوب برای عامل کار میگویند. xt بردار متغییرهای مستقل مورد نظر در تابع تقاضای عامل کار و ut جمله اختلال است. از آنجا که Nt* مستقیما قابل مشاهده و اندازه گیری نیست، برای تخمین های اقتصادسنجی و تبدیل آن به مقادیر قابل اندازهگیری از فرمول نرلاو(۱۹۵۸ )، یا فرایند تعدیل جزیی استفاده میشود. در ارتباط با فرایند تعدیل جزیی دو نوع هزینه وجود دارد که این هزینه ها عبارتند از:
الف - هزینه عدم تعادل[۲۰]
هزینه عدم تعادل که آن را با DC نشان می دهیم تابعی از تفاوت بین تقاضای مطلوب عامل کار Nt* و تقاضای واقعی عامل کار Nt می باشد:
DC= f(ln Nt*- ln Nt) (2-17 )
یکی از اهداف بنگاهها رسیدن به سطح مطلوب اشتغال می باشد. هر چقدر بنگاهها از سطح مطلوب اشتغال دورتر شوند هزینه عدم تعادل بیشتر میگردد و حداقلکردن شکاف بین سطح مطلوب و سطح واقعی اشتغال باعث کاهش هزینه بنگاهها میشود. اکنون سوال اساسی این است که چرا بنگاهها و واحدهای اقتصادی قادر نیستند سریعاً به سمت مقدار مطلوب اشتغال حرکت کنند و چه موانعی در حداقلنمودن هزینه عدم تعادل وجود دارد[۲۱]؟ پاسخ این سوال را میتوان در وجود هزینه های تعدیل یافت.
ب- هزینه های تعدیل[۲۲]
هزینه های تعدیل که آن را با AC نشان میدهیم تابعی از اختلاف بین سطح تقاضای واقعی عامل کار در دوره جاری Nt و سطح تقاضای عامل کار واقعی در دوره قبل Nt-1 تعریف میگردد. به طوری که:
AC = g (ln Nt – ln Nt-1)
(۲- ۱۸ )
اگر بنگاهها در طول زمان برای رسیدن به سطح مطلوب اشتغال تصمیم به تعدیل عامل کار خود داشته باشند، باید هزینه های تعدیل از جمله هزینه های استخدام و اخراج عامل کار را بپردازند. هزینه های استخدام شامل هزینه های جستجوی عامل کار، هزینه های مربوط به آگهی دادن، هزینه های انتخاب عامل کار مناسب از بین متقاضیان و هزینه های آموزش عامل کار جدید میباشد. میزان استحکام بازار کار عمدتاً بهوسیله اتحادیههای کارگری یا اداره کار (از طریق تعیین دستمزد) تعیین میگردد. از طرف دیگر، هزینه های اخراج عامل کار از طریق مقررات وضع شده بهوسیله اداره کار و یا از طریق اتحادیههای کارگری بر واحدهای اقتصادی و بنگاهها تحمیل میشود. بنابراین، بنگاه ممکن است هزینه عدم تعادل را بهعلت بالا بودن هزینه های تعدیل بپذیرد. بر این اساس، بنگاهها بهدنبال حداقل کردن مجموع هزینه های عدم تعادل و تعدیل هستند. تابع هزینه کل (TC) یک دورهای بهصورت فرم درجه دوم در نظر گرفته میشود بهصورت زیر تعریف میگردد:
TC = α۱ (ln Nt* - ln Nt )۲ + α۲ (ln Nt – ln Nt-1 )۲ (۲-۱۹)
با حداقل کردن هزینه کل نسبت به سطح اشتغال خواهیم داشت:
(۲-۲۰)
با انتقال جمله دوم به سمت راست رابطه خواهیم داشت:
(۲-۲۱)
وسپس با ساده کردن به عبارت زیر میرسیم:
Ln Nt* - ln Nt-1 = λ(ln Nt* - ln Nt-1) (2-22)
که در آن α۲ / α۱ = λ ضریب تعدیل نامیده میشود (حل مدل مذکور به یک مدل اتورگرسیو مرتبه اول میانجامد که برآوردیابهای LS دیگر بدون تورش نبوده و حتی سازگار هم نمیباشند، بلکه باید از برآوردیابهای من- والد استفاده کرد).[۲۳] اگر از رابطه فوق، مقدار مطلوب اشتغال را بر حسب مقادیر جاری و با وقفه اشتغال واقعی بهدست آورده و در رابطه (۲-۱۷) قرار دهیم، میتوان فرم قابل تخمین تابع تقاضا را بهدست آورد.
Ln Nt = (۱- λ) ln Nt-1+ λ ln F (Xt) + Ut (۲-۲۳)
بنابراین، ضریب اشتغال با وقفه بیانگر یکِ منهای ضریب تعدیل عامل کار است که با بهره گرفتن از روشهای اقتصادسنجی[۲۴] برآورد میگردد.
۲-۳- مروری بر تئوریهای حاکم بر بازار کار زنان
بازار کار مانند بسیاری از مسائل اقتصادی بهدلیل داشتن رابطه با انسان دارای پیچیدگیهای فراوانی است. ناهمگونی افراد در بازار کار با سرمایه انسانی یکسان و تفاوت در دستمزدهای جنس زن و مرد قابل بررسی است. بررسی نظریات مختلف اقتصادی نمایان میسازد که در توجیه فرصتهای شغلی بانوان آمیختهای از تئوریهای مربوطه ابعاد مسأله را روشن میسازد و لذا هر یک از نظریات مطرح شده، گوشهای از ابعاد مشکلات جذب نیروی کار زنان را آشکار مینماید.
۲-۳-۱- رویکرد نئوکلاسیک
نظریههای نئوکلاسیک جهت تشریح تفاوتهای جنسیتی و اینکه چرا درآمد حاصل از کار زنان کمتر از مردان است، به متغیرهایی نظیر مسئولیت خانوادگی، نیروی جسمانی، آموزش عمومی، آموزش فنی، ساعتهای کار، غیبت از کار و جابجایی در کار و چگونگی تأثیر این متغیرها در بهرهوری نیروی کار و عرضه آن میپردازند. یک فرض نئوکلاسیک مطرح شده در میان اقتصاددانهای جدید این است که خانواده منابع (وقت و پول) خود را به روش عقلایی بین افراد خانواده تقسیم میکند و این امر سبب میشود که زنان سرمایههای مادی و انسانی کمتری در سنین پائین دریافت کنند. بر اساس این نظریه، زنان از سرمایه انسانی کمتری نسبت به مردان برخوردارند و تخصیص بهینه منابع ایجاد میکند که زنان به کار در منزل و مردان به کار در بازار بپردازند.
همچنین استدلال میشود که برخی از زنان برای ازدواج، حاملگی و پرورش کودکان شغل خود را ترک میکنند. در نتیجه، کارفرمایان تمایل چندانی به سرمایهگذاری در امر افزایش مهارت آنها ندارند. حتی ممکن است کارفرمایان به همین دلیل از استخدام زنان برای برخی از شغلها پرهیز کنند زیرا در صورت سرمایهگذاری برای نیروی کار زنان، ممکن است آنان پس از مدتی شغل خود را ترک کنند و کارفرما نتواند از سرمایهگذاریهای بهعمل آمده بهرهبرداری کند و در نهایت بنگاه اقتصادی متضرر شود.
بههمین دلیل زنان اغلب در شغلهای ساده که نیاز به آموزش ندارند مشغول فعالیت میشوند و شغلهای تخصصی را که نیازمند آموزشهای حرفهای هستند غالباً مردان اشغال میکنند. نتیجه چنین فرایندی تجربه کمتر زنان نسبت به مردان و فرسایش شدید مهارتهای آنهاست[۲۵].
از دلایل یاد شده دیگر توسط نئوکلاسیکها جهت فقدان تقاضای نیروی کار زنان، هزینههای تحمیل شده به بنگاه برای جذب کارگر زن است. در بسیاری از کشورها قوانین حمایتی با هزینههای ایجاد مهدکودک و هزینه غیبت زنان و … سبب میگردد که هزینه کارگر زن افزایش یافته و تقاضای کلی جهت ایجاد فرصت شغلی کاهش یابد. در بحث عرضه نیروی کار زنان، نئوکلاسیکها مایلند در چارچوب تئوری رفتار عقلائی به حداکثر رساندن سود و مطلوبیت، سعی در بیان تفاوت نیروی کار دو جنس نمایند. مسأله چگونگی انتخاب بین کار خانگی و کار بازاری و یا برخورداری از اوقات فراغت، موضوع مورد توجه این اقتصاددانان است. در این نظریه مطرح میشود که تصمیمگیری محدودیت زمانی بانوان متأهل در بینش نئوکلاسیکها از دو جنبه تفاوت اساسی با اعضای مرد خانواده دارد:
اول اینکه زنان بهطور سنتی، تولیدات خدمات خانگی (باروری و تربیت کودکان) را مهمترین و اصلیترین نقش خویش میدانند.
دوم اینکه زنان در خصوص بازار کار بسیار محتاطانهتر از شوهرانشان عمل میکنند. در مورد ارزیابی و ارزشگذاری کار بازاری زنان، نرخ دستمزد خانگی جایگزینی مناسب و تأثیرگذار است در حالی که در مقایسه، نرخ دستمزد بازاری مردان با توجه به مطلوبیت اوقات فراغت و عدم دستیابی به سبد کالاها و خدمات ارزیابی میگردد. لازم به ذکر است، جایگزینی کار در خانه باید از جانب بانوان نسبت به تغییرات دستمزد بازار عکس العمل کمتری را نشان دهد. بهخصوص در مراحلی که کودکان کوچک هستند و وقت بانوان متأهل به آسانی قابل جایگزینی برای بازار کار نمیباشد. [۲۶]
برخی از اقتصاددانان نئوکلاسیک در تلاش برای توضیح تفاوت دستمزد بین زنان و مردان مدلهایی کاملاً رقابتی بهکار بردهاند که در این مدلها دستمزد برابر با ارزش تولیدات نهایی کارگران منظور میشود. در این دیدگاه، دو نظریه و رویکرد ویژه مطرح میشود: فرضیه تراکم جمعیت که در آن بهرهوری پایین کارگران زن با رفتار کنار گذارنده کارفرما توضیح داده میشود و دیگری تئوری سرمایه انسانی، که بیان میدارد بهرهوری زنان پایین است زیرا منابع سرمایه انسانی کمتری دارند. دیگر اقتصاددانان نئوکلاسیک، فرض بازار کار کاملاً رقابتی را رد میکنند و در عوض آنها بر اعمال دستمزد انحصاری از جانب انحصار خرید[۲۷] تمرکز مینمایند. به این معنا که قدرت انحصار در طرف خریداران خدمات نیروی کار شکل گرفته و انحصار در دست شرکتهای بزرگ است[۲۸]،[۲۹]
۲-۳-۲- مدل تراکم جمعیت یا ازدحام جمعیت [۳۰]
برای شروع تحلیل ابتدا باید تراکم جمعیت را تعریف نمود. سادهترین تعریف تراکم جمعیت عبارت است از: تأثیر متقابل تقاضای با نسبت کم برای کارگران از نوع ویژه با عرضه نسبتاً زیاد همان گروه از کارگران است. بنابراین تراکم جمعیت میتواند از شمار زیادی از افراد آموزشدیده جهت حرفه خاص یا گروهی از مشاغل ناشی شده و حتی میتواند ناشی از شمار زیاد محدودیتهای اعمال شده بر کل مشاغل پیش روی گروه نامشخصی از کارگران صورت گیرد.
اولین تعریف از لفظ تراکم جمعیت در مقاله «فاوست»[۳۱] و «اجورث»[۳۲] بهدست آمدهاست. در اوایل دهه ۱۹۷۰، برگمن[۳۳] نظریه تراکم جمعیت را در تحلیل تقسیمبندی شغلی بیان نمود. وی مطرح کرد که: زنان از جانب طرف تقاضا به مجموعه محدودی از شغلها محدود میشوند. این محدودیت ابتدا بر زنان که دستمزدهای کمتری میگیرند اثر میگذارد و در مرحله دوم بر گروه بیمحدودیت (مردان) که دستمزدهای بالاتری میگیرند تأثیرگذار است. بهعبارت دیگر، برگمن معتقد است که کارگران ارزش محصول نهایی خود را بهدست میآورند و زنان بهدلیل اینکه به گروه کوچکی از مشاغل هدایت میشوند و نسبت سرمایه به کاری که با این شغلها همراه است، نسبتاً پایین است (بهدلیل تراکم جمعیت زنان، نسبت سرمایه به کار بالا رفته است)، بهرهوری کمتری نسبت به مردان دارند. دو جزء کلیدی که تئوری برگمن را تشکیل میدهند: اول اینکه کارگران با در نظر گرفتن بهرهوری بالقوه یکسان میتوانند جایگزین یکدیگر شوند و دوم اینکه شرایط سمت تقاضا مسئول تراکم جمعیت است و مطلوبیت و میل کارفرما از ادغام نیروی کار دو جنس جلوگیری میکند. دانستن این نکته مهم است که برگمن از طریق دخیل دانستن مطلوبیت کارفرما، تئوریهای «بکر» و «فاوست و اجورث» را با یکدیگر درآمیخت.
در دیدگاه «برگمن» اگر مطلوبیت کارفرما جهت ندادن فرصت شغلی به زنان در مشاغل مردانه خیلی زیاد باشد، این کنار گذاشتن نیروی کار زنان بطور کامل وجود خواهد داشت و تفاوت دستمزد نیز آن را جبران نمینماید. در نقد تفکر برگمن مطرح میشود که مشخص نیست که چرا بسیاری از کارفرمایان دارای چنین تفکر و نگرشی علیه زنان هستند و نیز چرا انگیزه کارفرمایان باید بهقدری قوی باشد که با وجود تفاوت دستمزد بین زنان و مردان قابل جبران نباشد.
با این وجود، در مدل برگمن تقسیمبندی شغلی کاملاً به مطلوبیت کارفرما بستگی دارد. به علاوه، آشکار نیست که امکان جایگزینی کامل بین زنان و مردان در فرایند تولید، بهقدری عمومی باشد که بر الگوی کامل تقسیمبندی شغلی سایه بیافکند. در نتیجه میتوان گفت که توجه «برگمن» بیشتر بر تحلیل نتایج تقسیمبندی شغلی میباشد تا رویکردی جهت توضیح دلایل این امر استوارسازد[۳۴]،[۳۵].
۲-۳-۲-۱- مدل تراکم جمعیت و تقسیمبندی شغلی
مدل تراکم جمعیت بهآسانی از مفاهیم عرضه و تقاضا جهت کشف نتایج محدود کننده فرصتهای شغلی زنان به شماری از شغلهای خاص یا محدود بهره میبرد.
دلیل اصلی تقسیمبندی شغلی بر اساس جنس و نژاد این است که بهرهوری کارگر نتیجه یک عملکرد چند بعدی است، به این معنا که اگر کنشهای اجتماعی بر افراد در یک شغل مطلوب نباشد بهرهوری آنها کاهش خواهدیافت.
مفروضات اصلی مدل تراکم جمعیت در تقسیم بندی شغلی عبارتند از:
نیروی کار بهطور مساوی بین کارگران زن و مرد تقسیم شده است. بهطور مثال ۶ میلیون کارگر زن و ۶ میلیون کارگر مرد وجود دارد.
بازار کار بهطور کلی از سه شغل x ، y وz تشکیل شده است که هر یک منحنیهای تقاضای کاری مطابق با شکل ۲-۲ دارند.
زنان و مردان ویژگیهای نیروی کار یکنواختی دارند (به یک نسبت در هر یک از سه شغل بهرهوری دارند).
بازارهای محصول، رقابتی هستند بهگونهای که منحنیهای تقاضا نهتنها درآمد تولید نهایی را منعکس میکنند بلکه منعکس کننده ارزش تولید نهایی نیز میباشند.
فرم در حال بارگذاری ...