در کتاب آسمانی، قرآن، در برخی آیات به وجود نظام های اجتماعی و فرهنگی متفاوت در بین قبایل و ملل و شعوب اشاره شده است. به عنوان نمونه در سوره حجرات آیه۱۳ آمده است:
« یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیر »
اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بىتردید، خداوند داناى آگاه است.
هر چند پیام اصلی این آیه توجّه به تقوا به عنوان معیار برتری نزد خدا و حذف تفاضل به طبقات و به سفیدپوستی و سیاهپوستی و تفاخر بـه انساب است؛ اما بر این نکته تأکید دارد که اختلاف موجود در خلقتها و شعبه شعبه و قبیله قبیله بودن بشر تنها به این منظور است کـه یکدیگر را بشناسند، تا اجتماعاتی که در بینشان منعقد شده، نظام بپذیرد و ائتلاف و تعاون در بینشان کامل گردد تا نیاز اجتماعی بودن بشر مرتفع گردد.
با تعمّق در آیه فوق و برخی آیات مشابه دیگر مانند: سوره حج آیات ۳۴ و ۶۷، سوره زمر آیه ۱۸، روم آیه ۲۲، مائده آیه ۴۸ و… میتوان دریافت که تفاوت فرهنگها از ملزومات خلقت بشر است که از حکمت الهی منشأ می گیرد. بنابراین، همه انسان ها ضمن درک فرهنگهای دیگر در محیط بین المللی یا در محیط خرده فرهنگهای داخلی باید بیاموزند که چه رفتار شایستهای در برابر این تفاوت ها از خود بروز دهند. اینجاست که اهمیت هوش فرهنگی و آموزش و ارتقای آن مشخص می شود.
۲-۱-۲۰-۱ اصول هوش فرهنگی از نظر اسلام
از آن رو که هر مکتبی براساس اصول خاصی بنا شده که منطبق بر آن، مفاهیم معنا پیدا می کنند، دین مبین اسلام نیز در زمینه هوش فرهنگی، اصول خاص خود را داراست که در ذیل به آن ها اشاره می شود:
دین محوری: این اصل آمادگی لازم را برای مدیران فرهنگی در مواجهه با پدیده انتقال و تبادل فرهنگی فراهم می آورد. با این معیار، هیچگاه مدیران به نفی یا اثبات فرهنگ های دیگر برنمی خیزند، بلکه آن ها را در این چارچوب ارزیابی می کنند.
انسان مداری: ضرورت شناخت مبانی و مبادی رفتارهای انسانی و کیفیت سمت و سو دادن به فعالیت های انسانی برخاسته از همین اصل است. تا زمانی که کیفیت و نحوه شکل گیری باورها، احساسات، عواطف، افعال و رفتارهای انسانی را ندانیم و از چند و چون آن ها آگاه نباشیم، هرگز در دست یابی به اهدافی که از هوش فرهنگی در سطح ملی و فراملی انتظار داریم، موفق نخواهیم شد (حاجی ده آبادی، ۱۳۸۲).
عقلانیت محوری: کسی که دین محوری و عمل به آموزه های دینی را شعار خویشتن قرار می دهد گریزی از تمسک به عقل و آموزه های عقل سلیم ندارد. پذیرش عقلانیت مداری در عرصه تنوع و تکثر فرهنگی نیز نه تنها یک شعار، بلکه تن دادن به تمام لوازم آن است. برخی از لوازم عقلانیت محوری عبارت است از:
کنار گذاشتن تعصبات قومی، قبیله ای و فرقه ای و داشتن روحیه نقدپذیر
در پیش گرفتن رویکردی اندیشمندانه و عاقلانه در مواجهه با پدیده ها و جریانات فرهنگی داخلی و خارجی
انعطاف و پویایی در عین پافشاری بر اصول: محتوای فرهنگ را می توان به دو دسته ثابت و متغیر تقسیم کرد که بخشی از این به تنوع و تکثر نیازهای آدمی و شیوه های گوناگون پاسخ گویی به آن ها باز می گردد و بخشی دیگر ناشی از همجواری یک فرهنگ با فرهنگ های دیگر و تعامل و تبادل و گاه تزاحم با فرهنگ های دیگر است.
تأکید بر جذب و پرهیز از دفع: باید کوشید تا هر چه بیشتر بر تعداد علاقه مندان و شیفتگان به فرهنگ اسلامی بیفزایند؛ حتی از منظری وسیع تر، باید کوشید تا تمام کسانی که به فرهنگ ادیان توحیدی اعتقاد دارند و وجه مشترکشان در داشتن دین آسمانی و پرستش خدای واحد است، در کنار هم و یار و همکار قرار گیرند و با هر بهانه ای که باعث تضاد و رویارویی آن ها می شود، مقابله کند (همان).
۲-۱-۲۰-۲ ویژگی های مهم هوش فرهنگی از نظر اسلام
صداقت، وفاداری، انجام تعاملات و ارتباطات فرهنگی براساس عدالت، تقدم مصالح معنوی بر مصالح مادی و تقدم مصالح جمعی بر منافع فردی، بهره گیری از روش های قرآن همانند حکمت، موعظه و جدال احسن در تبلیغ، همچنین تمسک به فطرت پاک انسانی، تکیه بر مشترکات، تکیه بر حاکمیت عقل در پذیرش حق و استماع و اتباع احسن از جمله ویژگی های هوش فرهنگی از دیدگاه اسلام است (عسکری وزیری، ۱۳۹۱).
۲-۱-۲۰-۳ مؤلفه های هوش فرهنگی از نظر اسلام
همزمان با طلوع خورشید اسلام، تمدن هایی در حال فروپاشی بود. اسلام به تمام عناصر فرهنگی این تمدن ها مانند: عرب ها، سریانی ها، ایرانی ها، یونانی ها و حتی هندی ها و قسمتی از چینی ها، انسجام و سازگاری بخشید (مطهری، ۱۳۷۷). بررسی آیات و روایات معصومین نشان می دهد اسلام به موضوع برقراری ارتباط و تفاهم بین فرهنگ های متنوع و ادیان الهی، توجه ویژه ای دارد؛ چنان که می توان گفت: قرآن کتاب گفتگوست؛ گفتگوی خدا با پیامبر ، فرشتگان، مؤمنان و کافران.
از مطالبی که گذشت، نتیجه می گیریم که می توانیم برخی از مؤلفه های هوش فرهنگی را از نظر اسلام شناسایی و استخراج نماییم. این مؤلفه ها عبارتند از:
تأکید بر وحدت ادیان: وجود اصول و مبانی مشترک در بین فرهنگ ها و ادیان، زمینه گفتگو بین آن ها را فراهم می سازد و باب بحث و سخن و مفاهمه را به روی آن ها می گشاید. با پذیرش اصول و فروع مشترک و وحدت بین ادیان و فرهنگ ها، گفتگو در این عرصه ها امکان می یابد و تعامل میان آن ها تحقق می پذیرد (همان).
تمرکز بر نقاط مشترک انسانی: در اسلام، پیام های هدایتی و آموزه های قرآن، متوجه همه انسان هاست، نه ویژه گروه یا قومی خاص. رهنمودها و عملکرد معصومان و توصیه های قرآن نشانگر آن است که آنان همواره در تلاش بوده اند که از مخاطبان خود، انسان بسازند. تکریم انسان ها از سوی اسلام، به اعتبار آن است که انسان ها آفریده خداوند و دارای فطرتی پاکند و در این بین، میان مؤمن و کافر تفاوتی نیست. با پذیرش این اصول مشترک و همبستگی های انسانی است که گفتگو های فرهنگی در عرصه اسلام معنا می یابد. پذیرش این اصل در حقیقت، پیش فرض گفتگو های فرهنگی به شمار می رود.
مدارا و آسان گیری: اسلام دین سهل و آسان و سرشار از رحمت و رأفت است و در تعالیم و دستورهای خود، اصل را بر آسان گیری و سهولت قرار داده است. اسلام با پذیرفتن این اصل، راه را برای ورود به عرصه گفتگو و تعامل با دیگر فرهنگ ها و اندیشه ها می گشاید و با مدارا با آن ها به تعامل می پردازد.
جدال احسن: به دلیل آن که هدف از گفتگو ها و تعاملات اسلام با مخالفان فکری، اساساً دستیابی به حقیقت و اصلاح عقیده و اندیشه آنان است، هر گونه بحث و جدال ستیزه جویانه نهی شده و به بندگان خدا توصیه شده آنچه را بهتر است بگویند.
احترام و سعه صدر: قرآن، معصومان و پیامبران الهی، بالاترین مرتبه سعه صدر، ادب و احترام را در برابر مخالفان فکری و بیگانگان از خود نشان داده اند و نه تنها سخنان و اندیشه های مخالف را شنیده اند، بلکه از نقل آن ها ابایی نداشته اند. این تعابیر، نشان دهنده حاکم بودن روح برادری بر گفتگوهای اسلامی است.
صراحت و مداومت در عرضه اندیشه: در آغاز هر گفتگو و ارتباط، شفافیت مواضع و اعلام بی پرده آن ها اهمیت فراوان دارد. هرقدر میزان این صراحت، شفافیت و قاطعیت بیشتر باشد مخاطبان را به اقناع کامل تری سوق می دهد و به زدودن تردید و ابهام از آینه ذهن و روح آنان کمک می رساند و زمینه تفکر در مطالب ارائه شده را فراهم می سازد. علاوه بر این، عرضه صریح، مستدل و شفاف اندیشه های صحیح موجب می گردد آرا و اندیشه های ناصواب، رنگ ببازد و از این رهگذر، زمینه آشکار شدن حقیقت فراهم آید.
رعایت عدل و انصاف و توجه به ویژگی های مثبت طرف مقابل: قرآن کریم با نگرشی جامع و از سر عدل و انصاف، به دیگر فرهنگ ها می نگرد و در برخورد با همه آن ها، شیوه ای یکسو و یکسان در پیش نمی گیرد. هنگامی که گروه یا قومی را سرزنش یا نکوهش می کند اگر افراد شایسته و مثبتی وجود دارد، آنان را استثنا کرده، به مدح و ثنا و ذکر ویژگی های مثبتشان می پردازد.
تعقل و خردورزی: قرآن و سخنان ائمه در همه جا، انسان را به تعقل و به کارگیری عقل و استفاده از چشمه جوشان آن و عقلایی ساختن زندگی و نتیجه گیری و بهره وری از خرد دعوت می کند و محکم بر آن تأکید می نماید و از بیکار گذاشتن عقل و گوش ندادن به ندای آن و پیروی نکردن از ارشادهای خرد به شدت برحذر می دارد (حکیمی، ۱۳۵۸).
۲-۱-۲۱ انواع شخصیت و قالب های فکری در هوش فرهنگی
ویژگی های شخصیتی نسبتاً پایدارند و این ویژگی ها دلالت دارند بر اینکه طرز فکر، احساس و رفتار افراد چگونه است. پژوهش های جدید بر مدل های چندعاملی شخصیت های میان فرهنگی تمرکز دارند که استدلال می کند می توان بیشتر شخصیت ها را بر اساس چندین ویژگی عمومی دسته بندی کرد. ویژگی هایی مانند: وظیفه شناسی، پایداری عاطفی، ابتکار اجتماعی، دلپذیربودن، آمادگی و فراخی تجربه کردن مسائل، همدلی فرهنگی و برون گرایی (Digman، ۱۹۹۰).
مبتنی بر اندیشه روان شناسی میان فرهنگی، ویژگی های شخصیتی میان فرهنگی، مکانیسم های کلی انطباق و سازگاری هستند که در افراد در طول زمان و در محیط های چندفرهنگی به عنوان راه حل های ذهنی برای حفظ زندگی و تداوم ارتباط شکل و توسعه می یابند. بنابراین منش های رفتاری افراد در موقعیت های مختلف برای حفظ زندگی و تداوم آن شکل می گیرند. انتظار می رود از آن رو که هوش فرهنگی شامل توانایی سازگاری مؤثر با موقعیت های گوناگون فرهنگی (از نظر فراشناختی، شناختی، انگیزشی و رفتاری) است، ویژگی های شخصیتی میان فرهنگی را بتوان با عوامل خاص هوش فرهنگی مرتبط دانسته و میزان آن را در میان افراد پیش بینی نمود. بر این اساس، احتمالاً درک و تحقق رفتار های جدید در افراد دارنده ویژگی های میان فرهنگی بیشتر که در یک محیط خارجی جدید لازم هستند تسهیل می شود. در مقایسه با ویژگی های پایدار شخصیتی، این توانایی ها پویا هستند و نمایانگر دانش و مهارت هایی هستند که می توانند با آموزش به دست آیند (Bell، Harrison، ۱۹۹۶).
طبق تحقیقات صورت گرفته ارتباط بین صفات شخصیتی و ابعاد مختلف هوش فرهنگی عبارتند از:
۱- برونگرایی: افرادی که تمام عقاید و افکارشان متوجه بیرون از خودشان است، نتایج نشان داده که بین این صفت شخصیتی و هوش فرهنگی رفتاری، انگیزشی و شناختی رابطه بالایی وجود دارد. این افراد اجتماعی بوده و با افراد دیگر معاشرت دارند.
۲– سازگار: افرادی که بر همکاری تأکید دارند، تا خصومت و بدگمانی. افراد سازگار دارای هوش فرهنگی رفتاری بالایی هستند.
۳– وظیفه شناس: افرادی که برنامه ریزی شده و براساس برنامه از پیش تعیین شده کار می کنند تا این که به صورت خودمختار و مستقل. این دسته از افراد دارای هوش فراشناختی بالایی هستند.
۴– فرد دارای ثبات هیجانی: افرادی هستند که ثبات هیجانی و عاطفی بالایی داشته و اضطراب محدودی دارند. این دسته از افراد دارای هوش فرهنگی رفتاری بالایی هستند (مرادی ، ۱۳۹۰).
پیترسون (۲۰۰۴) نیز بیان کرده که مدیران از لحاظ قابلیت درک و شناخت فرهنگ های بیگانه و عمل متناسب با آنها یکسان نیستند، برخی از آنها زمانی که اندکی پا را از فرهنگ ملی و محلی خود فراتر می گذارند، دچار ناراحتی، بی اطمینانی و ناسازگاری می شوند. در مقابل بعضی دیگر، چنان رفتار می کنند که گویی سالهاست با آن فرهنگ بیگانه خو گرفته اند (پیترسون، ۲۰۰۴). او مدیران را بر حسب قابلیت هوش فرهنگی در یکی از طبقات زیر قرار داده است:
۱– محلی: این مدیران زمانی می توانند کاملاً اثربخش باشند که با افرادی با پیشینه های فرهنگی مشابه با خود تمایل داشته باشند، در غیر اینصورت به مشکل برمی خورند.
۲– تحلیل گر: این نوع مدیران بطور منظم قوانین و انتظارات فرهنگی را با توسل به استراتژی های یادگیری پیچیده و مفصل بررسی می کنند. رایج ترین حالت تحلیل گری در افرادی مشاهده می شود که ابتدا از محدوده ی فرهنگی بیگانه آگاه شده و سپس در چند مرحله، ماهیت الگوهای کاری و نحوه ی تعامل با آنها را تشخیص می دهند.
۳– شهودی: مدیری است که بطور کامل به جای استفاده از یک سبک نظام مند، به شهود و بینش خود تکیه دارد، او به ندرت برداشت و نظریه اولیه خود را اشتباه می یابد، زیرا نه استراتژی یادگیری را در پیش گرفته است و نه می تواند خود را با احساسات ناآشنا وفق دهد.
۴– سفیر: این گونه مدیران همانند بسیاری از دیپلمات ها ممکن است در مورد فرهنگی که به آن وارد می شوند اطلاعات چندانی نداشته باشند، اما بصورت متقاعد کننده ای با اطمینان و اعتماد به نفس ارتباط برقرار می کنند. در میان مدیران شرکت های چند ملیتی، سفیر شایعترین شخصیت است. اعتماد به نفس، مهمترین ویژگی هوش فرهنگی در این افراد است. دیدگاه سفیر در برخی مدیران از طریق مشاهده کسانی که با بهره گیری از این سبک موفق بوده اند، حاصل شده است. سفیر باید برای این که بداند چه چیزهایی نمی داند، به اندازه کافی فروتنی داشته باشد.
۵– تقلیدی: این دسته از مدیران به میزان زیادی بر اعمال و رفتارشان کنترل دارند، در غیر اینصورت هم به خاطر بینش مناسبشان نسبت به اهمیت نشانه های فرهنگی از عهده اداره موقعیت بر می آیند. افراد تقلیدی به میزبانان و مهمانانشان آرامش خاصی منتقل می کنند و با تقلید سریع رفتارهای کلامی و غیر کلامی طرف های مقابل ارتباطات را تسهیل کرده و اعتماد ایجاد می کنند.
۲-۱-۲۲ مقایسه ی هوش فرهنگی با سایر انواع هوش
هوش عاطفی (هیجانی): مفهوم هوش عاطفی دربرگیرنده مجموعه گسترده ای از مهارتها و استعدادهای فردی است که معمولاً به مهارت های درون فردی و بین فردی اشاره دارد و به طور کلی توانایی درک و فهم چگونگی بروز یا کنترل عواطف و احساسات است. هوش عاطفی عاملی است که موجب می شود تا خلاقانه فکر کنیم و عواطف و احساسات خود را برای حل مسائل به کار گیریم. بر این اساس شخصی که دارای هوش عاطفی بالاست در چهار زمینه شناسایی، به کارگیری، درک و کنترل احساسات استعداد و مهارت دارد (ساموئل بلیس). هوش فرهنگی ورای هوش عاطفی است و افرادی با هوش فرهنگی بالا قادر به تفسیر رفتار دیگران و حتی در صورت نیاز انطباق با رفتار دیگران هستند. علائم هیجانی در گذر از فرهنگ های مختلف دگرگون می شوند و چون امکان عبور هوش هیجانی از مرز های فرهنگی وجود ندارد باید برای دستیابی به هوش هیجانی ، هوش فرهنگی کارآمد داشت ( آقایی، اله وردی، باغبانی، ۱۳۹۰:۵۵).
افراد زیادی با داشتن هوش هیجانی بالا و مهارت های اجتماعی مناسب در تعاملات بین المللی شکست می خورند که علت اصلی آن پایین بودن هوش فرهنگی است (Sternberg، ۱۹۹۹).
هوش اجتماعی: از نظر ثرندایک توانایی درک دیگران، عمل و رفتار هوشمندانه و خردورزانه در روابط با دیگران است (عباسعلی زاده، ۱۳۸۶:۳۳). هوش اجتماعی یک نوع هوش بین فردی است. افرادی که از هوش اجتماعی خوبی برخوردارند، به راحتی با دیگران رابطه برقرار میکنند، احساسات و واکنشهای مردم را به خوبی پیشبینی کرده و به آن جهت میدهند و مشاجرات را حل و فصل میکنند. آنها از آن دسته افراد هستند که همه دوست دارند با آنها باشند چون رفتارشان دلگرم کننده و روحیه بخش است. چنین هوشی، فقط جنبه شناخت چگونگی تأثیر در دیگران و مهار آنان را خواهد داشت.
ﻫﻮش ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ در راﺳﺘﺎی ﻫﻮش ﻋﺎﻃﻔﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﺳﺖ. ﻫﻮش ﻋﺎﻃﻔﻲ ﻓﺮض ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ اﻓﺮاد ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺧﻮد آشنا ﻫـﺴﺘﻨﺪ ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺑﺮای ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﺎ دﻳﮕﺮان از روش ﻫﺎی ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺧﻮد اﺳﺘﻔﺎده ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. ﻫـﻮش ﻓﺮﻫﻨﮕـﻲ ﺟﺎﻳﻲ ﺧﻮدش را ﻧﺸﺎن ﻣﻲ دﻫﺪ ﻛﻪ ﻫﻮش ﻋﺎﻃﻔﻲ ﻧﺎﺗﻮان اﺳﺖ ﻳﻌﻨﻲ در ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ اﻓﺮادی در ﻣﺤﻴﻂ ﻫﺎی ﻧﺎآﺷﻨﺎ ﺳﺮوﻛﺎر دارﻳﻢ.
بنا بر نظر ارلی و انگ، هوش فرهنگی با هوش هیجانی و اجتماعی تفاوت دارد. هوش فرهنگی افراد را تشویق می کند که با تغییر بستر فرهنگی، با تکیه بر قابلیت های خویش، الگوهای جدید تعاملات اجتماهی را فرا بگیرند و واکنش های رفتاری صحیحی در الگوهای فرهنگی جدید از خود نشان دهند (ارلی، انگ، ۲۰۰۳).
نتیجه حاصل از پژوهش ایچن[۸۳] (۲۰۰۹) نیز نشان داد هوش فرهنگی پیش بینی کننده سازگاری بین فرهنگی و شوک فرهنگی است و هوش هیجانی به عنوان میانجی ارتباط بین هوش فرهنگی و سازگاری فرهنگی اجتماعی می باشد (عسگری، روشنی، ۱۳۹۱).
۲-۱-۲۳ ارزیابی هوش فرهنگی
فرم در حال بارگذاری ...