وبلاگ

توضیح وبلاگ من

منابع پایان نامه درباره :بررسی روایات مجعول و اسرائیلیات در آثار عطّار نیشابوری- فایل ۵۱

 
تاریخ: 04-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

یکی از داستان‌‌های ساختگی پیرامون حوادث سلیمان با بلقیس، در تفسیر آیه‌ی ۴۴ از سوره‌‌ی نمل صورت گرفته است: «قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّهً وَکَشَفَتْ عَنْ سَاقَیْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِیرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» یعنی (بعد از مشاهده‌‌ی تخت خود) به او (بلقیس) گفته شد: داخل کاخ (سلیمان) شو، هنگامی که (صحنه‌ی شیشه‌‌ای) آن را دید گمان برد که آب عمیقی است (چرا که ماهی‌ها در آن شنا می‌‌کردند) ساق پاهای خود را برهنه کرد (تا از آب عبور کند و جامه‌‌های درازش‌تر نشود)، سلیمان بدو گفت: (حیاط) قصر از بلور صاف ساخته شده است. (بلقیس از دم و دستگاه سلیمان شگفت زده شد و سلطنت و قدرت مادی و معنوی خود را در برابر فرمانروایی و توانایی و دارایی سلیمان نا چیز دید. دل خود را متوجّه خالق جهان کرد) گفت: پروردگارا من به خود ستم کرده‌‌ام (و گول کفر و غرور شاهی را خورده‌‌ام و هم‌اینک پشیمانم) و با سلیمان خویشتن را تسلیم پروردگار جهانیان می‌‌دارم (و به پیغمبری او اقرار می‌‌نمایم و تو را به یگانگی می‌‌ستایم.)[۲۷۵]
در حقیقت قرآنی داستان بلقیس با سلیمان در آیه‌‌ی ۲۵ سوره‌ی نمل بحث که به اختصار چنین است: «در حالی که سلیمان لشکر پرندگان بازدید می‌‌کرد هدهد را ندید و گفت از غائبان است، اگر او را ببینیم و دلیل محکمی نداشته باشد. هدهد آمد و خبر پیدا کردن قوم سبا را آورد که کفر می‌ورزند و در ناز و نعمت و شکوه هستند و زنی بر آن‌ها حکم می‌راند. سلیمان نامه‌‌ای به هدهد داد تا به ملکه‌ی سبا تسلیم کند. ملکه پس از مشورت بزرگان، هیأتی را با هدایای فراوان به سوی سلیمان فرستاد و سلیمان هدایا را قبول نکرد به عفریت جنّی دستور داد که بلقیس را با تختش به نزد او آورد. وقتی که بلقیس به سلیمان رسید و تخت خود را دید به شکوه و عظمت سلیمان ـ بالاتر از خود ـ پی برد و….
ـ بلقیس و سلیمان در کتب مقدّس
در تورات جدید می‌‌خوانیم: «ملکه‌‌ی سبا چون شهرت و شکوه سلیمان را شنید به اورشلیم سفر کرد تا او را بیازماید و با گروه بزرگی از همراهان وشترهای با بار ادویه، جواهرات و مقدار زیادی طلا به نزد سلیمان آمده و با گفتگو کرد و سلیمان به همه‌‌ی پرسش‌هایش پاسخ داد و ملکه‌‌ی سبا از حکمت دانش و قدرت و شوکت و مدیریت و اعمالی که سلیمان و اطرافیانش داشتند شگفت زده شد و به سلیمان پادشاه گفت: «هر آنچه در سرزمین خود در مورد کارهای شما و دانش شما شنیده بودم، درست بود، امّا تا من با چشم‌‌های خودم ندیدم، گزارش‌‌ها را باور نداشتم؛ امّا من حتّی نیمی از آن را هم نشنیده بودم. دانش و ثروت شما بیش از آن است که به من گفته بودند. خوشا به حال همسران شما! خوشا به حال خدمتگزاران شما که همیشه با شما هستند و خردمندی شما را می‌‌شنوند! خداوند شما را ستایش می‌‌کنم که از تو خشنود بود و تو را بر تخت سلطنت اسرائیل ابدی نشانید و چون محبّت خدا نسبت به قوم اسرائیل ابدی است، تو را بر آنان پادشاه ساخت تا با عدل و انصاف بر آنها سلطنت نمایی.
ملکه‌ی سبا هدایای خود را به سلیمان پادشاه تقدیم کرد، آن‌ها عبارت بودند از: معادل پنج تن طلا و سنگ‌‌های گرانبها و مقدار زیادی ادویه به اندازه‌‌ای که او هرگز دریافت نکرده بود.
(ناوگان حیرام نیز از سرزمین اوفیر طلا و جواهرات و مقدار زیادی چوب صندلی آورد و پادشاه برای ستون‌های معبد بزرگ، کاخ شاهی و ساختن چنگ و بربط نوازندگان از همان چوب صندلی استفاده کرد و به اندازه چوب صندلی تا آن روز در آنجا دیده نشده بود.)
پایان نامه - مقاله - پروژه
سلیمان پادشاه، هر آنچه ملکه سبا خواسته بود به او داد، به اضافه‌‌ی هدایایی که سلیمان با سخاوتمندی به او بخشید. آن‌گاه ملکه‌‌ی سبا و همراهانش به سرزمین خود بازگشتند.»[۲۷۶]
در قاموس کتاب مقدّس گفته شده: «سلیمان یعنی پر از سلامتی و او جانشین داود و یکی از چهار پسر او از بت شبع بود. طفلی بود با وعده‌ی مخصوص و خدا او را پیش از تولّد به جانشینی داود تعیین نمود و این مطلب را به بتشبع وعده داده بود.»(ص۴۸۴) و «آن حضرت(از خدا) خواهش بسیار عالی کرد حکمت را طلبید و خدای تعالی دولت و احترام را نیز بر آن افزوده به وی عطا کرد. فراست بی نظیر و دانش بی منتهای سلیمان به تدریج در مشرق زمین معروف شده اعاظم ولایات را به پای تخت او کشانید که از آن جمله ملکه‌‌ی سبا بود که از مسافت بعیدی آمد تا حکمت سلیمان را بشنود.»[۲۷۷]
ـ خرافات و اسرائیلیات سلیمان و بلقیس در تفاسیر
آن چه بیشتر به خرافات و حوادث شگفت انگیز در تفاسیر شباهت دارد از مضامین احادیث جعلی است که جاعلان و بدعت‌گزاران در احادیث جعل کرده‌اند. در تفسیر آیه‌ی ۴۴ سوره‌ی نمل ـ که توضیح آن گذشت ـ حدیث یا احادیثی روایت شده که با اندکی تأمّل می‌‌توان شباهت‌‌های یهودیت در آن یافت یا حداقل بر ساخته‌‌ی ذهنی قصّاص و داستان‌سرایان باشد. خلاصه‌‌ی آن چه در اغلب تفاسیری چو طبری، کشاف زمخشری، قرطبی، درّالمنشور سیوطی، ثعالبی، بغوی، الخازن و… مذکور است به شرح ذیل است:
«(پس از ملاقات سلیمان و بلقیس)، سلیمان(ع) خواست با او ازدواج کند به او گفتند: (معایبی دارد) ساق پایش زشت و پر موست و سلیمان به همین دلیل حوضچه را ساخت و پس از دیدن موهای پای بلقیس، دستور داد جنیان موهای پایش را با تیغ بردارند. امّا به خاطر عدم موافقت بلقیس و ترس از زخمی شدن پایش، در نهایت شیاطین به دستور سلیمان تصمیم گرفتند حوض را پر از عرق اسبان کنند و برای بلقیس حمام و نوره مهیا ساختند…»[۲۷۸]
ـ تحلیل اسرائیلیات سلیمان و بلقیس
جلال ستاری در تحقیقات خود می‌نویسد: «داستان سلیمان و بلقیس از قصّه‌‌های دلکش تورات و قرآن مجید است و تفسیرهایی که مفسّران یهود و مسلمان بر آن نوشته‌اند، گاه به قصّه‌سرایی پر شاخ و برگ راویان و ناقلان اخباری که ذهنی خیالباف داشته‌‌اند می‌‌ماند و ما در این دفتر تنها به همین افسانه‌پردازی‌‌ها و قصّه بافی‌‌ها که گاه بسیار پُرمعنی‌‌اند، نظر داریم. سلیمان و بلقیس، هر دو شخصیت‌هایی واقعی و تاریخی‌‌اند، امّا به دلایلی که بیاید، اسطوره شده‌‌اند و سیمایی اسطوره‌‌ای یافته‌‌اند، نه تنها در روزگاران پیشین و به دست راویان و ناقلان اخبار، بلکه حتی امروزه روز به قلم آندره مالرو نیز، چون یمن باستانی که فرّ و شکوهش از دولت پاینده‌ی عشق سلیمان و بلقیس، خیره کننده و افسون گر شده است….
بی‌‌گمان در این قصّه‌‌ها می‌توان از دیدگاه‌‌های مختلف نگریست و شکی نیست که روایات شارحان و قصّاص مختلف نمودار ساختارهای روانشناختی متفاوت آن‌هاست که ریشه در فرهنگ زمانه دارد. بنابراین هر شرح قصّه گونه با ساختار روانی معینی که ساخته و پرداخته فرهنگ قومی خاص است، تطبیق می‌کند.»[۲۷۹]
در بخشی دیگر هم او، در تحلیل و تطبیق ارتباط قرآنی و یهودی و تورات قصّه با ارائه‌‌ی پرسش‌هایی، چنین می‌‌گوید: «به موجب تورات، ملکه سبا حکمت سلیمان را شنید و برای برخورداری از آن، به دربارش شتافت و از سلیمان مسأله‌‌ها پرسید و سلیمان همه‌‌ی مشکلاتش را گشود و ملکه‌‌ی سبا کاخ زیبایی سلیمان را دید و ستود و سفره‌‌ی گسترده و رنگینش و جایگاه خدمتگاران و غلامان آداب دانش و مقام وزیرانش و جامه‌‌های فاخرشان و ساقیان خوش‌آمیز شاه و مذبح قربانی سوختنی سلیمان را پسندید و خوش داشت و از مشاهده‌‌ی آن همه شکوه و جلال خیره ماند و نفسش بند آمد و سپس به سرزمینش بازگشت.
اگر اشتباه نکنم خواننده‌‌ی بی‌تاب این آیات تورات، انتظار دارد که دنباله‌‌ی داستان را بشنود و پیش خود، سکوت (فرضی) کتاب مقدّس را تصوراتی که در ذهن خیال پردازش (شاید به زبانی استعاری) می‌‌پرورد، می‌‌شکند: آیا سلیمان به ملکه سبا دل نبست و از او خواستاری نکرد. هم به واسطه‌‌ی سائقه‌ی عشق و هم به سبب مکنتش؟ شاید هم ملکه رضا نداد و یا برای پذیرش دعوت سلیمان شرطی گذاشت که سلیمان نخواست از عهده‌ی انجام دادنش برآید؟
در قرآن کریم بر عکس از هوس‌بازی‌‌های سلیمان و گمراهیش به سبب زن دوستی (تورات) خبری نیست، از این رو شرح دیدار سلیمان با ملکه‌‌ی سبا در آیات قرآنی به گونه‌‌ای ست که قصّه پردازان و راویان اخبار منعی ندیده‌‌اند تا آن دو را در پیوند زناشوئی، به وصال هم نرسانند.»[۲۸۰]
ابن کثیر پس از ذکر روایت مذکور، معتقد است که: «این گونه روایات متعلق به اهل کتاب است و راویانی چون کعب الاحبار و وهب بن منبه روایت کرده و از اخبار بنی‌اسرائیل و عجیب و غریب است…»[۲۸۱]
علّامه طباطبایی ضمن آن که بیشتر روایات وارد در داستان سلیمان را از اسرائیلیات به شمار آورده می‌گوید: «اخباری که در قصص آن جناب و بخصوص در داستان هدهد و دنباله‌‌ی آن آمده، بیشترش مطالب عجیب و غریبی دارد که حتی نظایر آن در اساطیر و افسانه‌‌های خـرافی کمتر دیده می‌‌شود، مطالبی که عقل سلیم نمی‌‌تواند آن را بپذیرد و بلکه تاریخ قطعی هم آن را تکذیب می‌‌کند و بیشتر آنها مبالغه‌‌هایی است که از امثال کعب و وهب نقل شده است.»[۲۸۲]
آقای محمّد قاسمی در ذیل مطلب فوق توضیح می‌‌دهد: «بر پایه‌‌ی همین اساطیر خرافی یهود است که می‌‌بینیم نویسنده‌‌ای چون «گوستاولوبون» درباره‌ی حضرت سلیمان(ع) با کمال وقاحت می‌‌گوید: «سلیمان با برگزیدن خدایان بسیار برای خود و با تشکیل حرمسراهایی مشتمل بر صدها زن…. با جامه‌‌های فاخر و قصرها و نگهبانان، حقیقتاً به سان پادشاهان شرقی زندگی می‌‌کرد. همو بود که بنای بیت‌المقدّس را از سر خود نمایی و نه از سر زهد و پارسایی بنا کرد!»[۲۸۳]
چنین قضاوت‌‌هایی را در تعابیر سایر محقّقان غربی نیز همچون ویل دورانت(تاریخ تمدن، ج۳، ص۳۲۳) و سایرین می‌توان سراغ گرفت. بنگرید به: المدخل الی دراسهالادیان و المذاهب، ج۱، ص ۱۴۹»[۲۸۴]
ـ بازتاب سلیمان و بلقیس در ادب فارسی
«داستان بلقیس و ماجرای او با سلیمان در ادب فارسی انعکاس بارز یافته است. مثلاً جلال‌الدین رومی (مثنوی/۴: ۳۴۱۳۱۴) از آن با تفصیل تمام همراه با برداشت‌‌های عرفانی سخن گفته است. مضامین متعددی، به ویژه در ارتباط او با سلیمان در دواوین شعر او منظومه‌‌های فارسی(مثلاً هفت‌پیکر، خمسه، ۷۱۹) آمده‌اند. از این ماجرا داستان‌‌های عاشقانه و مفصّل نیز پرداخته‌‌اند:[۲۸۵]
عطّار در تذکرهالاولیاء می‌‌آورد: «اگر کسی گوید که: باد چگونه آرد؟ بگوی: چنان که شادروان سلیمان را ـ علیه السلام ـ یک ماهه را به یک روزی برد و تخت بلقیس را به طرفهالعین به سلیمان(ع) باز رساند.»(تذکرهالاولیاء، ص ۵۳)
خاقانی با اشارات هنرمندانه، از این ماجرا به نمادپردازی و اسطوره‌سازی پرداخته است:

 

حضـرت بلقیس بانوی سبا
اینت بلقیسی که بردرگاه او
  بر سر عرش معلّا دیده‌ام
هدهد دین را تو لا دیده‌ام

دیوان، ص ۲۷۲

***

 

بهر آوردن عروس سبا   رای جز آصفی نمی‌شاید
همان، ص ۸۷۹

اوحدی مراغه‌‌ای، به عرش بلقیس در چند جای دیوانش اشاره دارد؛ در ستایش خواجه غیاث‌الدّین گوید:


فرم در حال بارگذاری ...

« تحقیقات انجام شده در رابطه با رابطه بین تولید ناب و عملکرد بازرگانی شرکت های تولیدی ...مدل سازی و تحلیل سازه ای بال هواپیمای تجاری- فایل ۱۷ »
 
مداحی های محرم