مهاردوگانه، تحمّیل جنگ از جانب عراق، متهم کردن ایران به حمایت از تروریسم، نقض حقوق بشر و اینکه ایران درصدد دستیابی به سلاح اتمی است، سقوط حکومت صدام و حضور نیروهای امریکایی در این کشور به شدت عمق استراتژیک ایران را کاهش داده است.
پژوهش حاضر به همین اعتبار و بیآنکه ادعای رفع چنین کمبودهای در میان باشد، نگاشته شده است و عمدتاً کوششی تلقی میشود برای اینکه باب بحث و گفتگو در مورد مسائل امنیت ملی را ارائه و این نوشته را تکمیل کنند. در این اثر به عنوان گام نخست نارسایهای هست که امیدواریم در گامهای بعدی و با ارشادهای خوانندگان محترم اصلاح شود. ضرورت این پژوهش بدین قرار است. اول اینکه، عدم توجه کافی به مقوله موقعیت خطیر ژئواکونومیک انرژی ایران در محافل دولتی و دانشگاهی و مهمتر از آن اینکه نفت بیش از ۸۰ درصد درآمد ارزی کشور را تأمین می کند. و ارتباط اقتصاد ایران با دنیا عمدتاً از طریق این صنعت صورت میگیرد. دوم آنکه؛ جمهوری اسلامی ایران میتواند با نوعی نگاه تجدیدنظرطلبانه[۲۰]، و با رویکرد واقعگرایانه به موقعیت ژئواکونومیک انرژی، نگاهی تعاملگرایانه را به منظور توسعه و پیشرفت و استفاده از ظرفیتهای منطقهای و جهانی مدنظر قرار دهد؛ تا مسائل و مشکلات امنیت ملی را مرتفع کند سوم آنکه؛ موقعیت و جایگاه ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک ایران به عنوان هارتلند انرژی میتواند عاملی برای چانه زنی و تعامل با نظام جهانی به منظور تأمین امنیت ملی ایران و در نهایت منافع ملی باشد.
اهداف پژوهش
تعیین و بررسی جریانات و الزامات ژئواکونومیک انرژی و تأثیرات آن بر امنیت ملی.
بررسی استراتژیهای ژئواکونومیکی ایالات متحده در منطقه و تأثیر آن بر امنیت ملی.
بررسی رابطه جهانی شدن اقتصاد و اهمیت ژئواکونومیک ایران بعد از جنگ سرد.
نقش حیاتی ایران در امنیت جهانی انرژی و رابطه آن با امنیت ملی.
ادبیات موضوع
در رابطه با موضوع این پایان نامه تا به حال تحقیقات پردامنهای انجام نگرفته است. با این وجود در آثار تعدادی از نویسندگان اشاراتی ضمنی در رابطه با مسائل مربوط به انرژی و ارتباط آن با امنیت، شدهاست. که در زیر به مواردی از آنها اشاره خواهیم داشت.
جلال ترکاشوند و حسین مهدیان در کتاب« انرژی و امنیت ملی» پس از بیان مقدمهای از اهمیت انرژی، و امنیت آن برای کشورهای مصرفکنند، چون اتحادیه اروپا، چین و هند؛ به این نتیجه میرسند، از آنجا که ایران داری موقعیت ژئواکونومیک انرژی ویژهای میباشد، میتواند با تأمین انرژی و امنیت آن برای کشورهای مصرف کننده انرژی، ضریب امنیتی خود را افزایش دهد(ترکاشوند و مهدیان، ۱۳۸۹).
غلامحسین حسن تاش در مقاله« نفت: سیاست خارجی و دیپلماسی»، در مجله اقتصاد انرژی، پس از بیان تأثیرات نفت در داخل کشور، در رابطه با تأثیر نفت در عرصه خارجی به این نتیجه میرسد، که جمهوری اسلامی ایران از اهرم نفت میتواند، با اجرای یک بازی قاعدهمند، در عرصه بینالملل به یارگیری سیاسی بپردازد. و به نوعی سرنوشت کشورهای نیازمند به نفت را به سرنوشت ایران گره بزند. تا از این طریق امنیت ملی جمهوری اسلامی تضمین شود.(حسن تاش،۱۳۸۶).
فرهاد درخشان نیز در مقالهای تحت عنوان« جغرافیای تولید؛ انتقال و مصرف انرژی» پس از شرحی کوتاه از کانونهای مهم تولید انرژی در جهان، اشاراتی به موقعیت ژئواکونومیک انرژی ایران داشته است. و ضمن بر شمردن تعدادی از مسیرهای انتقال انرژی به موقعیت ایران به عنوان یکی از مهمترین و ارزندهترین مسیرهای انتقال انرژی اشاره میکند، و در نهایت او نیز بر این باور است که جمهوری اسلامی ایران میتواند با بهرمندی از این موقعیت منافع ملی خود را ارتقاء ببخشد.( درخشان، ۱۳۸۴).
حسین ربیعی، در مقالهای تحت عنوان« نفت: رقابت قدرتها و آینده خلیج فارس» پس از ذکر تاریخچهای از رابطه بین نفت و رقابت قدرتهای بزرگ برای تسلط بر منابع نفتی، به جایگاه و اهمیت خلیج فارس به لحاظ انرژی و مسائل استراتژیک برای قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای میپردازد. و همچنین اشاراتی به تأثیرات خلیج فارس بر امنیت ملی ایران و نیز نقش جمهوری اسلامی ایران در خلیج فارس داشته است.(ربیعی، ۱۳۸۴).
در رابطه با مسائل امنیتی، هادی سمتی و حمید رهنورد؛ در مقالهای تحت عنوان« امنیتی شدن ایران و استراتژیهای ایالات متحده امریکا» به بیان استراتژیهای امریکا در ظرف این سی سال از انقلاب اسلامی تا به حال علیه جمهوری اسلامی میپردازند، و در آن به این مسئله اشاره میکند. که امنیت انرژی منطقه خلیج فارس برای آمریکا از اولویتهای منافع ملی محسوب میشود. و در این راستا آمریکا به دلیل رویکرد تقابلی با ایران همیشه این نگرانی را از طرف جمهوری اسلامی ایران احساس میکند. که سیاستهای جمهوری اسلامی باعث ایجاد ناامنی در منطقه شده، و منافع امریکا را به خطر میاندازد. و به همین دلیل نیز ایالات متحده همیشه در صدد بودهاست، که چیدمان سیستمهای امنیتی منطقه را بسته به منافع خود طرح ریزی کند.(سمتی و رهنورد، ۱۳۸۸).
غلام حسن حیدری نیز در مقالهای به نام« نظام ژئوپلیتیک جهانی در قرن ۲۱ و موقعیت ایران» موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ایران را چهارراه تبادلات اقتصادی و مراودات سیاسی فرض میکند و به این نتیجه میرسد که بدون شک در آینده نه چندان دور ایران از تاثیرگذارترین کشورها در منطقه و جهان خواهد بود. البته او کسب این جایگاه را مشروط به کاربست یک سیاست فعال و واقع بینانه از طرف جمهوری اسلامی ایران در رابطه به قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای میداند.(حیدری، ۱۳۸۴).
الهه کولایی در مقالهای به نام « نقش ایران در امنیت انرژی در منطقه و جهان» در فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی ضمن بیان اینکه امروزه امنیت انرژی یکی از مهمترین دغدغههای کشورهای مصرف کننده و حتی کشورهای تولید کننده انرژی است. به این نکته اشاره میکند که جمهوری اسلامی ایران یکی از مهمترین حوزههای تولید و تامین انرژی میباشد. که با توجه به ناامن بودن و یا بیثباتی سیاسی در دیگر حوزههای تولید انرژی از یک طرف و تمایل کشورهایی، چون اتحادیه اروپا، هند و چین به محیطهای امنتر و مقرون به صرفهتر، یک فرصت تاریخی برای جمهوری اسلامی مهیا شده است. که جمهوری اسلامی ایران میتواند از این فرصت برای ارتقاء منافع ملی و امنیت ملی خود سود جوید.( کولایی، ۱۳۸۹).
منابعی که در بالا به آنها اشاه شد، هر یک گوشههایی از اهمیت ژئواکونومیک انرژی ایران و تاثیر آن بر امنیت ملی را مطرح کردهاند. به این صورت که موقعیت ژئواکونومیک انرژی ایران هم میتواند عاملی تهدیدساز و هم عاملی فرصتساز برای امنیت ملی محسوب شود. و به این نتیجه رسیدهاند، که برای بهرمندی هر چه بیشتر و بهتر از این موقعیت، بایستی یک سری تغییرات در نوع نگاه ما نسبت به منطقه بر پایه این موقعیت ایجاد گردد تا جمهوری اسلامی ایران با بهترین یارگیری منطقهای و جهانی، گامی مثبت در جهت تضمین امنیت ملی خود بردارد.
سوال اصلی
فرصتها و تهدیدات ناشی از موقعیت ژئواکونومیک ایران کدامند؟
سوالات فرعی
دلایل اهمیت یافتن ژئواکونومیک انرژی، درسیاست بینالملل چیست؟
شاخصههای موقعیت ژئواکونومیک ایران کدامند؟
تهدیدات و فرصتهای ناشی از موقعیت ژئواکونومیک انرژی ایران کدامند، و چه تأثیری بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران دارند؟
متغیرها
متغیرمستقل: موقعیت ژئواکونومیک انرژی ایران: شاخص، (منابع و ارتباط)، شاخص منابع انرژی، شامل نفت وگاز میباشد. شاخص ارتباط نیز موقعیت گذرگاهی است.
متغیر وابسته: امنیت ملی شاخص، شامل امنیت اقتصادی، سیاسی، انسانی و نظامی میباشد.
فرضیه اصلی
موقعیت ژئواکونومیک انرژی ایران منجر به افزایش مداخله گرایی آمریکا در منطقه گردیده است.
تعاریف واژهها
در بررسی پژوهش حاضر با چند عامل یا متغیر رو به رو هستیم، که برای مطالعه دقیق آنها بهتر است، تعریف و تبیین شوند.
امنیت ملّی:
امنیّت در لغت به معنای« آرامش، آسودگی و در امان بودن[۲۱]» است. و آن حالتی است که به موجب آن، هرکس فارغ از بیم تهدید به جان، مال و شرف و آبروی خود و یا از دست دادن آنها زندگی کند.( دارابی: ۱۵۳:۱۳۸۲).
در واقع امنیت عبارت از توانایی یک دولت در جلوگیری از تهدید به سه مؤلفه؛ تمامیت ارضی، جامعه و رژیم که مهمترین عنصر بقای دولت میباشند .میتوان گفت مقوله امنیت ملی از پنج بخش تأثیر میپذیرد؛ امنیت نظامی[۲۲]، که به دو سطح تأثیر متقابل قابلیتهای تهاجم و دفاع مسلحانه کشورها و برداشت آنها از مقاصد یکدیگر توجه دارد، امنیت سیاسی[۲۳]، که به ثبات سازمانی کشورها، سیستمهای دولت و ایدئولوژیهایی که به آنها مشروعیت میدهد، توجه میکند، امنیت اقتصادی[۲۴]، که به دارا بودن منابع و بازارهای ضروری جهت دستیابی به سطح قابل قبولی از رفاه و قدرت(اقتصادی) کشور توجه دارد، امنیت اجتماعی که به حفظ الگوی سنتی زبان، فرهنگ، هویت مذهبی، ملی و آداب و رسوم در چارچوب شرایط قابل قبولی برای تکامل تدریجی آنها توجه میکند و امنیت زیست محیط محیطی[۲۵] که به حفظ ابعاد زیست محیط در سطح محلی، منطقهای و جهانی، توجه دارد.
منافع ملی[۲۶]
همه کشورها در روابط بینالملل و در ارتباط با کشورهای دیگر درصدد تحصیل و حفظ مقاصد و هدفهای خود هستند که منافع ملی نام دارد. در واقع هر آنچه که کشورها در عرصه سیاست بینالملل انجام میدهند در جهت کسب و حفظ منافع ملی است(اسدی:۱۳۷۱، ۳-۴). در واقع این مفهوم از ترکیب دو واژه منافع[۲۷] و ملی تشکیل شده است، که هر کدام از آنها به نوبه خود از گستردگی معنایی زیاد برخوردار هستند. این امر از جهاتی باعث ابهام در مفهوم منافع ملی گردیده است. با این وجود منافع ملی آن دسته از منافعی تلقی میشوند که دولتها به عنوان یک مجموعه و به نمایندگی از ملتهایشان در روابط خود با سایر کشورها در پی تحقق آن میباشند. در عصر کنونی واژه منافع ملی و توجه به آن جزو الفبای سیاست خارجی و نظام دیپلماسی کشورها محسوب میشود. در نظام بینالملل کشورهایی با نظامهای سیاسی مختلف اهداف متفاوتی دارند. که تحقق این اهداف نیز نیازمند شیوههای مختلف سیاست خارجی میباشد. البته بسیاری از جمله مورگانتا و طرفداران مکتب واقعگرایی در سیاست بینالملل معتقدند که مفهوم منافع ملی از عینیت برخوردار است و برای تمامی کشورها صرف نظر از ارزشهای مطلوب آنها یکسان میباشد.
ژئواکونومیک
ژئواکونومیک[۲۸]، در واقع، اقتصاد و رابطه بین جغرافیا و قدرت کشورها را مورد مطالعه قرار میدهد. زمانی که بخشی یا تمام قابلیتهای اقتصادی کشورها در گرو مسائل جغرافیایی باشد، اقتصاد جغرافیای یا ژئواکونومی شکل میگیرد. البته ژئواکونومی را مانند دیگر زیر مجموعههای ژئوپلیتیک نمیتوان بحث جداگانهای از مبحث مادر دانست. چرا که هر یک از این مباحث قرائت ویژه خود را از ژئوپلیتیک ارائه میدهند؛ یعنی آنجا که اقتصاد انگیزه رقابتهای قدرتی است. در واقع ژئوپلیتیک قرائتی اقتصادی از شرایط موجود را ارائه میدهد و جنبه ژئواکونومیک به خود میگیرد. اصولاً با تغییر شاخصها در انتخاب قلمروهای ژئواستراتژیک پس از پایان جنگ سرد و اولویت یافتن مسائل اقتصادی بر مسائل نظامی، انطباقی بین قلمروهای ژئواکونومیک و ژئواستراتژیک پدیدآمده. بر این اساس در آغاز سده بیست و یکم دو عامل عمده یعنی« منابع و ارتباطات» نقش اصلی را در شکلگیری مناطق ژئواکونومیک و ژئواستراتژیک بازی میکنند. پایه و اساس این مطلب از سوی ادواردلوتواک[۲۹] ارائه شده است، وی معتقد که در عصر ژئواکونومیک، وسایل و علل مناقشه ماهیتی اقتصادی پیدا میکنند و ابزار الات اقتصادی جایگزین اهداف نظامی میشود. پس با این وصف میتوان پیشبینی کرد که موقعیت ژئواکونومیک ایران در آینده به عنوان هاتلند انرژی میتواند تأثیرات شگرفی بر روی امنیت ملی داشته باشد.
ژئوپلیتیک
نوعی روش تحلیل سیاسی است که در نیمه اول قرن بیستم رواج داشت و در آن به نقش جغرافیا در روابط بینالملل تاکید میشد. نظریه پردازان ژئوپلیتیک[۳۰] بر این نکته تأکید داشتند که مرزهای سیاسی طبیعی و قابل دسترسی به آبهای مهم برای بقای یک ملت حیاتی است. به عبارت دیگر ژئوپلیتیک[۳۱] به بررسی تأثیر پدیدههای جغرافیای بر ساختارها و نهادهای سیاسی، حکومتی و غیره حکومتی و تحولات خصوصیات روابط با دیگر دولتها میپردازد.(عزتی: ۱۳۷۱). این واژه از دو بخش ژئو به معنای زمین (مکان) و پولیتیک به معنای سیاسی تشکیل یافتهاست و در زبان فارسی به علم سیاست جغرافیایی یا تاثیر جغرافیایی سیاست و رفتارهای سیاسی ترجمه و تعبیر میشود. ژئوپولیسنهای آلمانی خیلی بیشتر از دیگر اندیشمندان سیاسی کشورها بر روی این مفهوم تکیه دارند. هاوسهوفر(۱۹۴۶ـ۱۸۶۹) آلمانی در مورد سرنوشت مکانی ملتها سخن به میان آورد و سرنوشت مکانی ملتها را در رشد و توسعه آنها بسیار با اهمیت قلمداد میکند. وی فضای حیاتی را برای اهمیت جغرافیا بر سیاست، به عنوان یک اصطلاح وارد ادبیات سیاسی کرد. وقتی صحبت از تأثیر جغرافیا بر امور سیاسی میشود صرفا مفهوم کوهها یا شکل طبیعی یک کشور نیست بلکه جغرافیا در چارچوب مفهوم ژئوپولیتیک وسیعتر و عمیقتر است. منابع معدنی، دریاها، استقرار کوهها و رودخانههای مرزی، دسترسی به آبهای آزاد، آب و هوا، کانالها و تنگهها، خلیجهای تاریخی و بینالمللی، وسعت، عمق استراتژیک، کشورهای همسایه و موقعیت ترانزیتی را میتوان از با اهمیتترین عوامل جغرافیایی دانست که میتواند بر تصمیمگیریهای سیاسی و اهمیت یک کشور در جهان امروز تاثیر بگذارد.
در این زمینه دره میر حیدر جدیدترین تعریفی که از ژئوپلیتیک ارائه کرده است بدین شرح است:« ژئوپلیتیک شیوه قرائت و نگارش سیاست بینالملل توسط صاحبان قدرت و اندیشه و تأثیر آنها بر تصمیم گیریهای سیاسی در سطح ملی و منطقهای است»(میر حیدر، ۱۳۷۷: ۲۲).
ژئواسترتژیک
استراتژی عبارت است از هنری که انسان را قادر میسازد، مسائلی را که در نتیجه برخورد دو خواست مغایر بروز نموده خوب بشناسد و در نتیجه، تکنیک و روشی را در پیش گیرد که حداکثر کفایت و بهره وری را به همراه داشته باشد. بنابراین هنر استراتژی در واقع برآورد نیرو و دیالکتیک دو خواست مغایر است.( نائینی،۱۳۸۹).
واژه استراتژی [۳۲]که اکنون در زبان فارسی از آن به « راهبرد» تعبیر میشود مفهومی است که از عرصه نظامی نشأت گرفته و بعداً در سایر عرصهها از جمله اقتصاد، تجارت و به ویژه عرصه سیاست و مملکت داری از کاربرد زیادی برخوردار شده است. پیروز مجتهدزاده، ژئواستراتژیک را چنین تعریف میکند:« ژئواستراتژیک عبارتست از مطالعه اثر عوامل استراتژیک محیط جغرافیایی، منطقهای و جهانی روی تصمیم گیریهای سیاسی حکومتها و اثر گذاریهای متقابل کشورها در ابعاد منطقهای و جهانی، و سیاستهای قدرتی باز. در همین ارتباط عزتالله عزتی نیز ژئواستراتژی را اینچنین تعریف میکنند:« ژئواستراتژی در حقیقت علم کشف روابطی است که بین یک استراتژی و محیط جغرافیایی وجود دارد. حافظ نیا به نقل از اندیشمندی به نام( شایوا[۳۳]) ژئواستراتژی را علم روابط ژئوپلیتیک با استراتژی دانسته و تأکید شده است که برای طراحی نظامی و شرکت موثر در جنگ و یا حتی فهم صحیح استراتژی و تاکتیک نظامی، آگاهی از تأثیر عوامل جغرافیایی بر عملیات نظامی ضرورت دارد. بر اساس این رویکرد، ترکیب جغرافیا، مسائل جهانی و عوامل استراتژیک، مناطق جغرافیایی ویژهای را شکل میدهد که از آن میتوان به منطقه ژئواستراتژیک تعبیر نمود(سین پور، ۱۳۸۵).
به طور کلی بعد از پایان جنگ سرد و آغاز قرن بیست و یکم که باید شروعش را از فروریزی دیوار برلین بدانیم(۱۹۸۹)هیچ مفهومی همانند واژه ژئواستراتژی دچار تغییر و تحول و دگرگونی در اهدافش نگردیده، اگر این مفهوم مطرح شده در نیمه دوم قرن بیستم را از هر جهت مورد بررسی و تجزیه قرار دهیم، خیلی از تحولات ژئوپولیتیکی و دگرگونی در روابط بینالملل را میتوانیم به خوبی درک و به پیشگویی و پیش بینی آینده در سطحی استراتژیک نایل آییم، این واژه در کشور ما آنطوری که باید در مراکز علمی و تصمیمگیری مورد توجه قرار نگرفته است و علت آن هم این است که اصولاً در مراکز تصمیمگیری و علمی این موضوعات با دیدی تاکتیکی مورد بحث قرار میگیرد و به عبارت سادهتر، اهداف تاکتیکی را در قالب مفهوم اهداف استراتژیکی مطرح میکنند، در درک واقعیتهای استراتژیکی اگر ما نتوانیم به تحولات ژئواستراتژیکی بیندیشیم باید آگاه باشیم که تصمیمات، از فکر به عمل واقعی و کاربردی در نخواهد آمد.
به طور خلاصه میتوان گفت هر بحثی که با امنیت سرو کار داشته باشد، بحثی استراتژیک است. و هنگامی که در مباحث استراتژیک، استفاده از زمین و منابع آن در بعد فراملی مدنظر باشد، موضوع جنبهای ژئواستراتژیک به خود میگیرد. لذا در بحث امنیت انرژی هنگامی که وارد امنیت ملی نفت و گاز و سایر انرژیها میشویم موضوع جنبهای ژئواستراتژیک به خود میگیرد. بنابراین دیاگرام ژئواستراتژیک به شکل زیر خواهد بود.(مهدیان و ترکاشوند، ۱۳۸۹: ۸۵).
امنیت انرژی
واژه امنیت انرژی[۳۴] به عرضه مداوم و مطمئن با قیمتهای معقول در حاملهای انرژی باز میگردد. کسانی که از این واژه استفاده میکنند، به دنبال آن هستند که تهدیدات ژئوپلیتیکی، اقتصادی، تکنیکی، زیست محیطی و روانی ناظر بر بازارهای انرژی را کم نمایند. مراد از کاربرد آن توسط سیاست مداران این است که اولاً دسترسی آسان و بدون احتمال خطر، به منابع نفت و گاز جهانی وجود داشته باشد. ثانیاً این منابع از لحاظ منطقه جغرافیای و همچنین مسیرهای انتقال دارای تنوع باشند و ثالثاً جریان نفت و گاز عموماً از نقاطی تأمین گردند که در دارز مدت با ثبات باشند(مختارهشی و نصرتی: ۱۳۸۹، ۱۰۱). جای هیچ تردیدی نیست که امروزه امنیت انرژی به مرکز مفهوم منافع ملی و در همان حال به تهدیدی علیه آن تبدیل شدهاست. در برخی موارد کاربرد نیروی نظامی هم برای پاسخ به این تهدید مورد توجه قرار گرفتهاست. نظامی شدن تأمین امنیت انرژی، به معنی اجرای سیاستهایی است که تولیدکنندگان عمده را به عرضه ناچار سازد، یا قیمتهای بالای انرژی را مهار سازد( کولایی،۱۳۸۹: ۶۸). در واقع مفهوم امنیت انرژی به عرضه مداوم و مطمئن با قیمتهای معقول در حاملهای انرژی باز میگردد. کسانی که از این واژه استفاده میکنند، به دنبال آن هستند که تهدیدات ژئوپلیتیکی، اقتصادی، تکنیکی، زیست محیطی و روانی ناظر بر بازارهای انرژی را کم نمایند.
تهدیدها[۳۵] و فرصتها
تهدید در لغت به معنای ترساندن و بیم دادن است و در اصطلاح به معنای هر چیزی که ثبات و امنیت یک کشور را به خطر اندازد، همچنین تهدید هر اقدام و تحرک بالقوه و احتمالی سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی که موجودیت و اهداف حیاتی فرد، نهاد یا کشوری را به خطر بیندازد، و نیز موانع و چالشهایی که ما را از رسیدن به هدف بازداشته و یا باعث کاهش سرعت ما در دستیابی به آن گردد اطلاق میگردد.
فرم در حال بارگذاری ...