وبلاگ

توضیح وبلاگ من

نقد و بررسی و ترجمه کتاب المقامه- فایل ۱۱

 
تاریخ: 05-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

نِسْیاً وَ لَمْ أَجْنِ ما جَنَیْتُ

 

 

 

یا رَبِّ عَفْواً فَأَنْتَ أَهْلٌ

 

 

 

لِلْعَفْوِ عَنّی وَ إنْ عَصَیْتُ

 

 

 

ترجمه: «به خاطر گناهانی که در آن‌ها افراط کرده و به خودم ستم روا داشته‌ام، از خداوند آمرزش می‌طلبم.
- چه بسا که از روی نادانی، وارد دریای گمراهی شده‌ام و در گمراهی و ضلالت، شبانه به راه افتاده و صبح خود را با آن آغاز نموده‌ام.
- و چه بسا که در گام نهادن به سوی گناهان به نهایت رسیده و از آن دست برنداشته‌ام.
- ای کاش من، پیش از این فراموش شده، می‌بودم و آن جنایتی را که مرتکب شده‌ام، مرتکب نمی‌شدم.
- پروردگارا! مرا عفو کن، که تو شایسته عفو کردن من هستی، اگرچه نافرمانی کرده‌ام».
وی این توبه صادقانه را برای دوستش، حارث بن همّام بیان می‌کند و از او دور می‌گردد. دیگر او را نمی‌بیند ولی به دنبال این است که اخبار و اطّلاعاتی درباره او بدست آورد تا اینکه می‌فهمد که او به شهر خود، سروج برگشته است پس از اینکه رومیان آنجا را ترک کرده‌اند. و جامه پشمین پوشیده است و امام صفوف]نمازگزاران[گشته و در آنجا به زاهدی معروف تبدیل شده است.
دانلود پروژه
به همین خاطر او دیگر صاحب مقامات محسوب نمی‌شود بلکه صاحب کرامات شده است. به طرف وی رهسپار می‌گردد. او را در حالتی می‌یابد که در محراب خود ایستاده و به ذکر و تسبیح پروردگارش روی آورده است.]حارث[ به او سلام می‌کند و او بدون اینکه از ]مسائل[ قدیمِ او چیزی بگوید، جواب سلامش را می‌دهد. و به عبادت‌های خود در قنوت و فروتنی و سجود و رکوع ادامه می‌دهد و او را به سوی خانه خود همراهی می‌کند و در غذای خود، که غذای زاهدی فقیر است سهیم می‌کند، تا اینکه وقت سحرگاه فرا می‌رسد و او به نماز و مناجات با پروردگارش مشغول می‌شود و اشکهایش جاری می‌شود و حارث هم به همراه او گریه می‌کند. او در حالی که شیفته پروردگارش می‌باشد به سوی سجده‌گاه خود روانه می‌گردد و]در این زمان[حارث می‌فهد که او از عارفان وارسته‌ای شده است که تمام وجود خود را برای پروردگارشان خالص می‌کنند. پس او را ترک می‌کند و از کنار او می‌رود، در حالی که]أبوزید[ به وی می‌گوید: این]سرآغاز[ جدایی من و توست و این پایان و انتهای ملاقات]آنها[ بود.
مقامات]حریری[ به این صورت پایان می‌پذیرد. او همانطوری که به بهترین شکل آن را آغاز کرده بود، با زیبایی و شایستگی به آن خاتمه داد، چرا که در آغازِ آن، قهرمان داستان‌ها را به راوی خود معرّفی می‌کند و در پایان آن، میانشان جدایی می‌افکند. همانطور که قبلاً اشاره کردیم او برای خاتمه کارش، مقامه ساسانیّه را برمی‌شمارد. همه اینها دلیل و نشانه‌ای آشکار است بر اینکه حریری، مقاماتش را به صورت بنایی کامل ساخته است که آغاز و پایان روشنی دارد.
ما می‌بینیم که وی برای این ساختمان مقدّمه‌ای می‌آورد و در آن بیان می‌دارد که در این کار ]تألیف مقامات[ به بدیع‌الزّمان اقتدا نموده است و اینکه شخص بزرگی که همان مستظهر باشد از او درخواست کرده که مقاماتی بنویسد شبیه مقامات او]بدیع[. و می‌بینیم که تواضع‌ نشان می‌دهد جایی که می‌گوید که از وی]مستظهر[ درخواست نموده است که او را از این کار سخت معاف بدارد و زمانی که درخواست معاف کردنِ او را نپذیرفت، همچون شخصی فرمان بردار، دعوت او را اجابت نمود. وی چنین می‌گوید: «و در اطاعت از او، قدرت و استقامت فردی توانا را بذل کردم]و از خود نشان دادم[ و شروع کردم به انشای مقامات با قریحه‌ای افسرده و فهم و تیزهوشی‌ای خاموش شده و تدبّر و اندیشه‌ای خشکیده و غم‌هایی رنجاننده، که در پنجاه مقامه، رنج آن‌ها را متحمّل شدم».
این یک تواضع زیباست که او در آخرِ مقامات هم آن را تکرار نموده است، وقتی که می‌گوید: «آن در شمارِ کالاهای بیهوده و بی‌فایده است و از جمله آن چیزهایی است که شایسته است فروخته شود، امّا کسی آن را نخرد. و اگر نور و روشنایی توفیق، به من می‌رسید و همانند نگاه فردی دلسوز و مهربان، به خودم نگاه می‌کردم، یقیناً عیب خود را-که همیشه پوشیده و پنهان بود- می‌پوشاندم]و پوشیده نگاه می‌داشتم[. امّا آن، در کتاب، نوشته شده بود.]و سرنوشت مقدّر من بوده است[ و من به خاطر آن سخنانِ پست و بیهوده و گمراهی‌های سرگرم کننده و بازدارنده‌ای که در آن مقامات، به ودیعه گذاشته‌ام، از خدای بلند مرتبه طلب آمرزش می‌کنم و از او می‌خواهم که مرا به سوی آن چیزی راهنمایی کند که از خطا باز می‌دارد و از عفو و آمرزش، بهره‌مند می‌گردانَد. که اوست شایسته تقوای پرهیزکاران و سزاوار بخشودن]گناهان آنان[، و سرپرست و عهده‌دار نیکی‌ها و خیرات در این دنیا و جهان آخرت».
البتّه لازم است بدانیم که در این تواضعی که در مقدّمه و خاتمه مقامات نشان داده است، کاملاً هم صداقت نداشته است، چرا که او به کار خود]و هنرمندی و مهارت خود در این کار[ ایمان داشته است. وی گواهی‌های مختلفی را به زبان أبوزید جاری می‌کند که در آنها به برتری و بهتر بودن خود تأکید دارد و هر از گاهی می‌بینیم که او از زیبایی و بلاغت خود سخن می‌گوید، تا اینکه در مقامه چهل و هفتم ]مقامه حجریّه[ می‌گوید:

 

 

إنْ یَکُنِ الْإسْکَنْدَرِیُّ قَبْلی

 

 

 

فَالطَّلُّ قَدْ یَبْدُو أمامَ الْوَبْلِ

 

 

 

وَالْفَضْلُ لِلْوابِلِ لا لِلطَّلِّ
ترجمه: «هرچند که ابوالفتح اسکندری، ]از نظر زمانی[ پیش از من بوده است.]امّا باید توجّه داشت که[ باران ضعیف، قبل از باران تند و شدید، ظاهر می‌شود و فضل و برتری، از آنِ باران تند و شدید است نه باران ضعیف!»
پس او أبوزید را بر أبوالفتح اسکندری مقدّم می‌دارد، به عبارت دقیق‌تر، او خودش را بر بدیع‌الزّمان مقدّم داشته است. حارث‌بن همّام، بسیار به توصیف پیشرفت و توانایی أبوزید در بافتن] و ساختن[ کلام پرداخته است، با بلاغت زیبا و بدیهه‌گویی سازگار و فرورفتن در اعماق سخنوری که در سخنان اوست. حارث تنها کسی نیست که مقهور و شیفته فصاحت او شده است بلکه والیان و حاکمان و قاضی‌ها و مردم هم، همگی شیفته برجسته بودن عبارت‌ها و زیبایی استعاره‌ها و سخنان مروارید گونه او در نظم و نثرش که عقل‌ها را می‌رباید و قلب‌ها را مسحور می‌گرداند، شده‌اند.
۳-موضوع
مقامه حریری بر محور گدایی و درخواست کمک از دیگران با سماجت می‌چرخد و از این نظر دقیق‌تر از بدیع‌الزّمان است؛ چرا که در مقامات بدیع‌الزّمان می‌بینیم که غالباً پیرامون مسئله گدایی است و موضوعات دیگری را هم در کنار آن آورده است و در این موضوع اصلی توقّف ننموده است. امّا حریری همه مقامات خود را در قالب گدایی وارد کرده است و همواره أبوزید را به عنوان، ادیبی سائل مطرح نموده است.
ضمن اینکه این ترکیب ظاهری نباید ما را مغرور کند و بخاطر آن مسأله، نباید به شکل کلّی سخن بگوییم]و نظر بدهیم[. چرا که حریری، گدایی را شکل ظاهری مقامات قرار داده است و اگر خوب توجّه کنیم، می‌بینیم که او به مسائل دیگری هم پرداخته است که در بعضی از آنها با بدیع‌الزّمان مشترک است و بعضی موضوعات هم مخصوص به اوست.
امّا یکی از موضوعات مشترک آنها، وعظ و اندرز است. اگر قبلاً دیدیم که بدیع‌الزّمان، ابوالفتح اسکندری را در دو مقامه به عنوان یک موعظه کننده مطرح کرده است، حریری هم در ده مقامه، بلکه بیشتر أبوزید را شخصی واعظ نشان داده است. از مقامه اول، این گرایش را به صورتی روشن در کار او می‌بینیم. در این مقامه می‌گوید:
«ای کسی که در غُلوّها و مبالغه‌های خود، حیران و سرگردان شده است، ای فروهِلَنده لباس خودپسندی‌ها و خودنمایی‌ها، ای سرکشی کننده در نادانی‌ها، ای میل کننده به سخنان باطل خود، تا کی می‌خواهی در گمراهیت، پیش بروی]و مداومت کنی[؟ و تا کی می‌خواهی چراگاهِ ستمت را نیکو بشماری؟ و تا کی می‌خواهی در کبر و غرورت به نهایت برسی؟ و از بازی و سرگرمیت دست برنداری؟ آیا از طریق معصیت، با مالک موی جلوی سرت مبارزه می‌کنی؟ آیا با زشتی سیرت خود، نسبت به دانای اندرون و راز پنهانیت جَری می‌شوی؟ و آیا از قوم و خویش نزدیکت مخفی و پنهان می‌گردی، در حالی که در منظر]و معرض دید[ خدای نگهبان خود هستی؟ و آیا می‌خواهی که از بنده و برده‌ات، مخفی باشی در حالی که هیچ امر پوشیده‌ای بر مالک تو پنهان نمی‌ماند؟ آیا گمان می‌کنی آنگاه که زمان ارتحال تو فرا برسد، عزّت و مالت به تو سودی برساند؟ و یا هنگامی که اعمالت، تو را نابود می‌کند، مال و ثروتت تو را نجات دهد؟ و یا می‌پنداری آنگاه که قدمت بلغزد، پشیمانیت، تو را بی‌نیاز گرداند؟ و یا در آن روزی که محشر، تو را در بربگیرد، عشیره و طایفه‌ات، نسبت به تو مهربانی کنند؟»
وی به پند و اندرز نه فقط در این مقامه ادامه می‌دهد بلکه در مقامه دوّم، یازدهم، بیست و یکم، بیست و پنجم، سی و یکم، سی و سوّم، چهل و یکم، چهل و دوّم و پنجاهم نیز این موضوع دیده می‌شود. او در همه این مقامات و در قسمت‌های کوچکی از مقامات دیگر، به هدایت دیگران تشویق می‌کند و به انجام عمل صالح ترغیب می‌کند. به دنیا و کسانی که شیفته آن هستند خُرده می‌گیرد و پاداش آخرت و آنچه در انتظار مردم است را به یاد می‌آورد. شاید از تازه‌ترین]و کمیاب‌ترین[ سخنانی که او در این زمینه ایراد نموده است این است که در مقامه دوازدهم(مقامه دمشقیّه) می‌بینیم أبوزید را به عنوان حمایت کننده ]و نگهبانِ[ کاروانی معرّفی می‌کند و می‌بینیم که او نه با چشم خود بلکه با دعاها‌یی پاک که به این شکل به زبان جاری کرده است، از آنها مراقبت می‌کند.
«بار خدایا! ای زنده کننده استخوان‌های پوسیده و ای دفع کننده آفات و ای نگهدارنده از ترس‌ها و بیم‌ها و ای کسی که پاداشش نیکوست و ای پناهگاه طالبان عفو، و ای صاحب آمرزش و عافیت بخشی! بر محمّد، مُهر و نگین انگشتری]و ختم کننده[ پیامبران و رساننده پیام‌های تو و بر چراغ‌های خاندان او و کلیدهای نصرتش درود بفرست و مرا از وسوسه‌های شیاطین، و پرش‌ها و خیز برداشتن‌های سلاطین و رنجاندن ستمگران، و رنج کشیدن از جانب سرکشان، و دشمنی ورزیدن متجاوزان، و دشمنی دشمنی کنندگان، و غلبه غلبه‌کنندگان، و ربودن ربایندگان، و نیرنگ‌های حیله‌گران، و آشوب‌ها و نابودی‌ها از طریق هلاک کنندگان، در پناه و امان خود نگاه بدار! و بار خدایا مرا از ستم همسایگان و همسایگی با ستمگران، در پناه خود قرار بده! و دست‌های ستم کنندگان را از من باز بدار! و مرا از تیرگی‌های]ستم[ ظالمان، خارج کن و با لطف و رحمت خودت در میانِ بندگان صالحت، داخل کن! بار خدایا مرا در شهر خودم و در غربت و به سفر رفتن و برگشتن و سفر کردنم در طلب روزی و]به هنگام[ بازگشتن و تغییر یافتن]اوضاع و احوالم[ و در جای منصرف شدن و زیر و رو شدن کارها و محلِ مراجعتم، نگاه بدار! و مرا در مورد جسم و جانم و اموال با ارزشم و آبرویم و مال و کالا و خانواده و ذخیره‌هایم حفظ کن! و تغییر و دگرگونی‌ حال را به من نرسان و هیچ غارتگری را بر من، مسلّط نکن و از سوی خود، سلطان و یاوری برای من قرار بده».
حریری در این مقاماتی که به سمت نصیحت و یا دعا کردن می‌رود بخاطر چالاکی اسلوب و خوش ترکیبی عباراتش، سبک روح می‌شود.]احساس سبکی و راحتی می‌کند[. هرگاه ما بدانیم که مردم دوره او کاملاً بسوی دینداری روی آورده‌اند و از پروردگارشان می‌خواهند که آنها را از تاریکی‌های درون خود و ستم‌کاری حاکمان و تباهی حکومت و فرمانروایی آنها نجات دهد و اینکه در جنگی که بر علیه صلیبیان بوجود آمده و همه آنها یا تعداد زیادی از آنها را به سوی تصوّف گرایش داده است، یاریشان کند و اینکه آنچه نزد خداست طلب کنند و آنچه نزد مردم است رها کنند، هرگاه همه این‌ها را بدانیم، می‌توانیم این اندرزها و دعاهای حریری را به شکل واقعی]و منصفانه[ ارزیابی کنیم و میزان تأثیری که او در ادبا و دانش‌پژوهان پیرامون خود به وسیله این کار داشته است را درک کنیم.
حریری به موضوع دوّمی(دیگری) هم شدیداً علاقه نشان داده است که این دفعه]مسأله[ به زندگی اجتماعی ارتباطی ندارد بلکه به زندگی ادبی مربوط می‌باشد. این زندگی واقعاً دشوار و پیچیده شده بود و اهل آن با گره‌های بلاغی، فکر خود را مشغول ساخته بودند. بلاغت زیبا یک جمله تزئین شده به سجع یا آراسته شده به انواع بدیع نیست. چرا که آن کاری آسان است و همه زبان‌ها می‌توانند به آن دست یابند، بلکه بلاغت زیبا حقیقتاً آن است که برای صاحبش آسان باشد که جمله‌ای را از همه راه‌های طبیعی در هنر در اختیار قرار دهد. حریری شروع کرد به ثابت نمودن هنر و مهارت خود در این موضوع؛ و دوازده مقامه را به این کار اختصاص داد که در آن بازی‌های هنری خود را به ما نشان می‌دهد گویا آن بازی‌ها، حرکات آکروبات بازی است.
به اوّلین موردی که از این نوع بازی‌ها برخورد می‌کنیم، مقامه ششم]مقامه مراغیّه[ است که أبوزید در شهر مراغه در دیوان مکاتبات حاضر شده است و بزرگان ادب و بلاغت را جمع کرده و تصمیم گرفته است که آنها را به شگفتی درآورد و افکارشان را مسحور خود گرداند، پس نامه‌ای را به آنها عرضه داشته است و شرح حال خود را در آن به امانت نهاده است]و بیان کرده است[. البتّه این نکته مهم نیست، بلکه مهم این است که در آن برخود لازم دانسته است که حروف یکی از دو کلمه، نقطه‌دار و حروف کلمه دوّمی، بی نقطه باشد. به این شکل: «اَلْکَرَمُ ثَبَّتَ اللهُ جَیْشَ سُعُودِکَ یَزینُ، وَ اللُّؤْمُ غَضَّ الدَّهْرُ جَفْنَ حَسُودِکَ یَشینُ»… ترجمه: «کَرَم- که امیدوارم خداوند، لشکر خوشبختی و سعادتت را ثابت و پابرجا]و قدرتمند[گرداند- ]فرد را[ می‌آراید و فرومایگی – که امیدوارم روزگار، چشم حسودت را ببندد- زشت و بدنام می‌کند»… . و جابجا کردن این گونه کلمات را تا آنجا که می‌توانست ادامه داد تا بر شنوندگان]و حاضران[ برتری یافت و آنها نسبت به او مهربانی و توجّه و احترام زیادی قائل شدند.
حریری از این راه دشوار صرف نظر می‌کند تا اینکه به مقامه شانزدهم یعنی مقامه «مغربیّه» می‌رسد و در آن بازی جدیدی را ارائه می‌کند که به فکر کسی خطور نمی‌کند و آن بازی«ما لایَسْتَحیلُ بِالإنْعِکاسِ» است یعنی آنچه که با معکوس کردنِ حروف کلمات تغییر نمی‌یابد. مانند: ساکب کاس، که این امکان را دارد که از آخر به اوّل خوانده شود و حروف آن تغییر نیابد. وی مثال‌هایی از نثر عرضه داشته است مانند: «لُمْ أَخاً مَلَّ، و کَبِّرْ رَجاءَ أَجْرِ رَبِّکَ». ترجمه: «برادری را که افسرده و اندوهگین می‌شود، ملامت کن و امید به اجر و پاداش پروردگارت را بزرگ بشمار».
سپس بی‌درنگ آن را در رشته‌هایی از شعر آورده است و چنین گفته:

 

 

أُسْ أَرْمَلاً إذا عَرا

 

 

 

وَارْعَ إذَا الْمَرْءُ أَسا


فرم در حال بارگذاری ...

« مقایسه ی روند اسلام گرایی در دو کشور ترکیه و ...ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در رابطه با ارزیابی چرخش محور های اصلی تنش و کرنش و عدم ... »
 
مداحی های محرم