.
۴- عوامل غیراقتصادی توجه به انرژی آسیای مرکزی
توجه به منابع انرژی در آسیای مرکزی و قفقاز محدود به موضوع نیازهای رو به رشد در غرب نیست بلکه عوامل دیگری نیز در ان دخیل است و ان موضوع چین و روسیه است.آمریکا برای تحدید چینیها و روسها خصوصا داشتن نفوذ و برخورداری از اهرم کنترل بر منابع این منطقه نظر دارد و آسیای مرکزی تبدیل به نقطه انفجار ژئوپلیتیک و ژئواستراتژی روسیه، چین و نه در مقیاسی حداقلی برای آمریکا شده است. متقابلا برای روسها نیز انرژی به ابزار مهم اهداف سیاسی امنیتی تبدیل شده است. روسیه از «سازمانهای امنیتی خود برای اجراء سیاستهای انرژی استفاده می کند.»لذا بسیاری از صاحب نظران یکی از وجوه مهم حضور آمریکا در منطقه را کاهش هژمونی روسیه و چین و تجدید حیات امپراطوری جدیدی در منطقه میدانند و بحث انرژی را نیز در همین طبقه جای میدهند.«برداشتن گامهایی در آسیای مرکزی و اطراف ان با اهداف همزمان افزایش تنوع عرضه گاز و نفت برای آمریکا و به حداقل رساندن نفوذ چین در آسیای مرکزی، مخصوصا کاهش دسترسی به نفت و گاز منطقه» نگرانی غرب از بهره برداری روسیه از انرژی بعنوان یک سلاح و اهرم برای تعدیل سیاستهای غرب در منطقه تحت نفوذ و مورد علاقه روسیه بسیار جدی است. آقای ریچارد لوگر رئیس کمیته سیاست خارجی سنا در همایشی تحت عنوان «اوج امنیت انرژی» در ایندیانا تصریح کرد که «روسیه، ایران و ونزوئلا رژیمهای خصمانه ای دارند که از عرضه انرژی بعنوان اهرم در روابط خارجی استفاده می کنند» البته تردیدی نیست که روسیه تلاش دارد تا استفاده ابزاری از انرژی بکند اما این را نمی توان محدود به بحث در انرژی نمود بلکه این انعکاسی است از رویارویی تام انان با غرب که واکنش ان بدین صورت نمود پیدا کرده است، و شاید برای انان در مقابل ابزارهای مختلف و متنوعی که غرب در اختیار دارد تنها اهرمهای موجود باشد. این تحلیل آقای لوگر که غرب از همه ابزارهای خود بهره گیرد و دیگر کشورها را تحت فشار قرار دهند تا در جهت منافع انان به عقب نشینی بپردازند و دیگران محق نیستند تا از ابزارها و امتیازات خود برای مقابله بهره بگیرند، بسیار ناعادلانه است و طبیعی است که رویایی را باید همه جانبه نگریست، چه بسا شیوه تعامل غرب با دیگر کشورها بود که کشورهای دارای انرژی را بطور طبیعی به این موضوع کشانده باشد.امروزه جهت گیری سازمانهای مهم منطقه ای نیز به تدریج بسوی انرژی معطوف می گردد زیرا هیچگونه اهداف امنیتی استراتژیک نیست که در ان انرژی جای نداشته باشد. لذا این نهادها با هر ایده ای تاسیس یافته باشند. موضوع انرژی را نیز در برنامه های خود لحاظ می کنند و به نظر می رسد که در آینده این عطف توجه اوج بیشتری در تعاملات داخلی این سازمانها و روابط خارجی انها قرار داشته باشد. از جمله نمونه های انان می توان تشکیل کلوپ انرژی شانگهای را نام برد که در حال حاضر میزان تولید انرژی اعضاء و ناظران ان ۲۳ درصد کل تولید جهانی را شامل می شود. اهمیت تاسیس این سازمان زمانی است که منابع غنی روسیه و منطقه آسیایی و قفقاز را مورد توجه قرار دهیم. در راستای نیاز به امنیت انرژی ما نمی توانیم شاهدی منفعل در موضوعی باشیم که در حال گشوده شدن است».دلیل دیگری که برای غرب منابع انرژی منطقه آسیای مرکزی و قفقاز را واجد اهمیت می نماید نگرانی از شرایط بحرانی موجود در خلیج فارس است. این موضوع هم از جهت شکستن تمرکز تامین انرژی بر روی بعضی حوزه های خاص مانند خلیج فارس و اوپک است و هم از جهت شرایط ناپایدار جهانی است و حوادث غیرقابل پیش بینی فراروی ان کشورهاست که ممکن است انان را دچار تضییقات جدی نماید. لذا امروز آسیای مرکزی پشتوانه ای برای تامین نیازها تلقی می شود. «مقامات آمریکایی آشکارا می گویند که انرژی منطقه آسیای مرکزی و قفقاز بعنوان پشتوانه خوبی برای منابع منطقه بی ثبات خلیج فارس است و به ما و متحدین ما اجازه می دهد تا اتکاء خود را به عرضه انرژی ان کاهش دهیم».
۵-مسیرهای خطوط لوله انتقال انرژی (نفت و گاز) آسیای مرکزی:
در زمان استقلال کشورهای مشترک المنافع در ۱۹۹۱م، خطوط صادراتی نفت و گازمنطقه به ویژه در حوزه تحت سیطره روسیه قرار داشت و از ان پس نیز روسیه اقدامات زیادی در جهت نگاهداشت و توسعه این خطوط به عمل آورده است.بسیاری از کشورهای آسیای مرکزی در مقابل عبور انحصاری خطوط لوله نفت وگاز از روسیه مقاومت کرده اند و این نه تنها به دلیل حفظ استقلال بلکه بهانگیزه دوری جستن از مناقشات بر سر قیمت گذاری و مسائل ارزی بوده است.آذربایجان و قزاقستان با کمک شرکت های نفتی غرب خطوط لوله جدیدی به سمت دریای سیاه احداث کرده اند که در نهایت دسترسی به بازارهای اروپای شرقی را ممکن می سازد. با این همه خطوط جدید کلاً از دسترسی روسیه به دورنیست. حداقل دو خط لوله نفتی از باکو و نیز از حوزه تنگیز در قزاقستان به ترمینال های روسی در دریای سیاه منتهی می شوند. روسیه قطعاً به اعمال نفوذ خود برای وادار کردن کشورهای آسیای مرکزی به بهره گیری از خطوط موجود نفت و گاز متعلق به روسیه ادامه خواهد داد.از سوی دیگر امریکا از تأسیس یک مسیر ترانزیتی انرژی شرقی ـ غربی، مشتمل بر یک شبکه از خطوط لوله چند گانه به سمت بازار جهانی با دور زدن ایران ونیز کاهش اتکا به خطوط لوله نفت روسیه حمایت می کند. این شبکه مشتمل است بر خط پیشنهادی باکو ـ جیهان بین آذربایجان و بندر جیهان ترکیه و خط لوله کنسرسیوم خزر (CPC) بین حوزه تنگیز قزاقستان و بندر نووروسیسک روسیه دردریای سیاه و خطوط لوله جدید الاحداث برای نفت روسیه از باکو به سوپسا ونووروسیسک و خط لوله گاز از ترکمنستان به ترکیه.گزینه هایی که برای انتقال انرژی آسیای مرکزی مطرح شده، یکی گزینه شمال ـ شمال غرب و همان مسیر روسیه است که کشورهای منطقه از کنترل روسیه بربازار صادرات و مسائل ارزی آزرده شدند. گزینه مسیر غرب (پروژه باکو ـ
جیهان) که شرکت ها از میلیاردها دلار سرمایه گذاری برای تأمین نفت بازاری که مراحل رشد خود را طی کرده و احتمال رشد بیشتر ان ضعیف است نگران هستند. گزینه مسیر شرق که بر اساس ان نفت و گاز آسیای مرکزی از طریق خطوط انتقال لوله طولانی به چین و نهایتاًَ به بخش های آسیا ـ پاسیفیک خواهدیافت. در حال حاضر طرح یک خط لوله ۱۸۰۰ مایلی از قزاقستان به چین و یک خط لوله گاز ۴۲۰۰ مایلی از ترکمنستان به شمال چین در حال بررسی است. این مسیر مستقیم ترین خط انتقال آسیای مرکزی به خاور دور است اما گران ترین راه حل و از نظر جغرافیایی یک گزینه دشوار برای احداث خط لوله به حساب میآید. گزینه مسیر جنوب؛ که دو طرح خط لوله یکی به سمت ایران و دیگری به سمت پاکستان و هند از طریق افغانستان در حال بررسی است. ولی تمایل هند به دور زدن پاکستان مشکلات عمده ای برای خط پیشنهادی فوق الذکر ایجاد کرده است.ایران در تعیین آینده آسیای مرکزی به عنوان یک تأمین کننده انرژی نقشی یگانه ایفا می کند. ایران تنها صادر کننده نفت خاورمیانه و عضو اوپک است که هم مرز با آسیای مرکزی است. آسیای مرکزی برای دسترسی به خلیج فارس ونهایتاً آسیا ـ پاسیفیک می بایست خطوط لوله خود را در خاک ایران احداث کند.کارشناسان اقتصادی مسیر ایران را برای انتقال انرژی منطقه به بازارهای جهانی به صرفه، امن، مهم و قابل توجه می دانند. با این وجود رقبای جمهوری اسلامی ایران، با وجود صرفه اقتصادی از عبور خطوط لوله انرژی از خاک ایران نگران بوده و مانع تراشی می نمایند.(انوری،۱۳۸۶: ۲۰۷- ۲۱۱)
۶- زمینه های رقابت
برای غرب ذخایر انرژی آذربایجان، ترکمنستان، قزاقستان و ازبکستان اهمیت دارد و می تواند در راستای تامین اهداف انان یعنی تامین انرژی غرب و کاهش هژمونی روسیه بکار گرفته شود. کشف ذخایر نفتی در شرق قزاقستان معادلات در منطقه را تغییر داد، توانست اهمیت باکو- جیهان را دوچندان کند و تردید را از سرمایه گذاران غربی در خصوص سودمندی باکو- جیهان بزداید. تخمین زده می شود این ذخایر مکشوفه برابر کل ذخایر در شمال دریای خزر باشد. خط باکو جیهان باید روزانه یک میلیون بشکه نفت پمپاژ کند که آذربایجان فاقد چنین ظرفیتی اما قزاقستان با توجه به این منابع عظیم خود می تواند این امر را برای مدتی طولانی پوشش دهد. البته این سکه روی دیگری نیز دارد و ان اینکه اگر قزاقستان نخواهد با غرب همکاری کند و از طریق روسیه (مسیرکنونی CPC) نفت خود را منتقل نماید موضوع برای غرب دچار اشکال جدی خواهد شد. قرارداد مربوط به احداث خط باکو- جیهان در اول اوت ۲۰۰۲ بین شرکت نفتی آذری SOCAR و چند شرکت غربی که مهمترین انها بریتیش پترولی وم Bp و با تشکیل BTC منعقد شد گام بزرگی در جهت پمپاژ نفت بسوی غرب محسوب می شد و افتتاح این پروژه سه میلیاردی اراده جدی غرب را برای این مهم به نمایش گذارد. از سوی دیگر شاهد توسعه فعالیت های شرکتهای غربی در افغانستان هستیم.«هم اکنون بیش از سی شرکت در زمینه استخراج نفت و گاز در قزاقستان فعال هستند.» بنابراین دو منبع اصلی، مهم و قابل توجه انرژی در منطقه بسوی کشورهای غرب سرازیر شده بود و تا حدود بسیاری غرب نسبت به استمرار جریان نفت به ان کشورهای دور از دسترس روسیه اطمینان وجود دارد. البته هنوز پروژه انتقال نفت قزاقستان از مسیرهای قبلی ادامه دارد و بخش عمده ای از نفت قزاقستان هم اکنون از طریق روسیه و خط لوله CPC به دریای سیاه بندر نووروسیک منتقل می شود ولی این خط لوله از دو جهت تحت فشار قرار دارد، دلیل اول انکه غرب خصوصا آمریکا شدیداً نسبت به کنترل این مسیر ترانزیت توسط روسیه نگران است و بر آستانه فشار می آورد تا بدنبال راه های جایگزین باشد. از جمله دیگ چنی معاون رئیس جمهور آمریکا در سفر می ۲۰۰۶ خود به آستانه بحث جدی داشت که «خط باکو-تفلیس- جیهان BTC می تواند سبب دور زدن روسیه شود و از قزاقستان خواست تا همکاری کند برای طراحی خط لوله از کاشقان(بزرگترین ذخیره نفتی قزاقستان) و در طول دریای خزر و سپس پیوستن به حوزه شاه دنیز آذربایجان و در ادامه از طریق گرجستان به اروپا را به جای ترانزیت از راه شمال (روسیه) را برگزیند.»دوم انکه ترکیه نیز در این راستا فشار خود را بر ان دارد، ترکیه مدعی است که باید در خصوص حجم ترانزیت نفت از بندر نووروسیک از طریق سفر محدویت ایجاد گردد و برای عبور شبانه از طریق تنگه مزبور نیز محدودیت گذاشته است و در هر زمان تنها یک تانکر می تواند عبور کند و تانکر جانشین نیز با محدودیت هائی مواجه است.(سوری،۱۳۸۸ :۱۷۴)
به همین خاطر حتی تانکرهای بزرگ در این مسیر بخاطر کندی حرکت روزانه ۲۵۰۰۰ دلار ضرر می دهند.«در طی سال ۲۰۰۴ از تنگه مزبور ۹۵۰۰ تانکر عبور کرده اند و در طی پنج ماه اول سال ۲۰۰۶ صرفا ۱۰۰۰ تانکر عبور داده شده است» بدون تردید ترکیه نیز مایل به پیوستن قزاقها به باکو- جیهان است. لذا قزاقستان گزینش دیگری در مقابل ندارد خصوصا انکه این کشور با روند افزایشی که باید در آینده نزدیک در صادرات خود ایجاد کند این فشارها مضاعف می شود زیرا مسیر کنونی روسیه جوابگوی ظرفیت کنونی قزاقها نیست. قزاقها برای برنامه های صادراتی خود طی دهه آینده باید ظرفیت صادراتی خود را سه برابر کنند. روند تولید نفت تنگیز تا سال ۲۰۰۷ دوبرابر خواهد شد و این بدان معنا است که در آینده نزدیک باید ۴۵ میلیون تن نفت از خط لوله CPC عبور کند در حالیکه اگر منابع کاشقان را نیز بدان بیافزائیم به این رقم باید میزان ۱۲ میلیون تن دیگر اضافه کنیم. لذا پیوستن قزاقستان به خط لوله باکو- جیهان BTC و تبدیل ان به ABTC تنها راه پیش روی این کشور است. پروژه مطالعاتی ان نیز از ۲۰۰۱ شروع شده است و در اول مارس ۲۰۰۱ در آلماتی تفاهم نامه ای نیز در آستانه در این زمینه امضا شد که در ان پیش بینی شد که پیش نویس قرارداد مربوطه برای تاسیس این خط لوله تهیه و انرا به روسای جمهوری آذربایجان، قزاقستان، گرجستان و ترکیه ارائه نماید و نهایتا در ۱۶ ژوئن سال ۲۰۰۶ نورسلطان نظربایف، الهام علیف روسای جمهوری قزاقستان و آذربایجان موافقتنامه مربوطه را در آلماتی امضاء کردند اما اینکه چه زمانی دقیقا این تصمیم و یا قرارداد عملی خواهد شد، خود بحث جداگانه ای می طلبد اما مهم این است که این پروژه کلید خورد و به عقب بازنخواهد گشت. بدینسان یکی از مهمترین اهداف غرب برای دور کردن بخش مهمی از انرژی (نفت) از دسترسی روسیه (ترانزیت) موفق شد.(کوزه گر کالجی،۱۳۸۷: ۹۴)
آمریکائیها و منابع منطقه امریکا در منطقه آسیای مرکزی برای خود منافعی تعریف کرده و پیگیر ان است. یکی از مهمترین زمینه های ان انرژی است ولی این به معنی نیاز مستقیم ان کشور به منابع منطقه نیست. هم اکنون نیز عمده منابع مورد نیاز آمریکا از آمریکای لاتین و خاورمیانه تامین می شود و از جهت تامین نیازهای انرژی، این منطقه اولویتهای بعدی و صرفا نقش پشتیبان را دارد. محور اصلی و عمده توجه انان به انرژی در این منطقه، عدم امکان بهره برداری روسیه بعنوان اهرم در مقابل متحدین ان کشور در منطقه است که می تواند در نهایت به تعدیل مناسبات آمریکا با متحدین بیانجآمد، لذا خروج منابع و یا حداقل ترانزیت ان از مونوپولی روسیه مدنظر است. خانم رایس در سفر آوریل خود به ترکیه و یونان به هرگونه هم پیمانی با روسیه که می تواند منجر به محدودیت دسترسی اروپا به انرژی بیانجامید هشدار داد و کشورهای فوق را بخاطر منافع اقتصادی از گرایش به همکاری با روسیه برحذر داشت. وی گفت: « کاملا روشن است یکی از نگرانیها (آمریکا)، انحصار عرضه انرژی توسط یک منبع و انهم روسیه است».(کانت،۱۳۸۶ : ۴۲)
در همین راستا در ژانویه سال گذشته معاون وزارت خارجه آمریکا آقای بریزا با وزیر انرژی و منابع معدنی ترکیه آقای حلمی گولر ملآقات و طرفین تعهدات متقابل خود نسبت به عشق اباد در خصوص پیشنهاد ۱۹۹۷ آمریکا برای خط لوله گازی ترکمنستان به اروپا از طریق ترکیه را یادآور شدند و معاون وزیر خارجه آمریکا از ان بعنوان کمک به ترکمنستان برای عرضه منابع عظیم انرژی به جامعه بین الملل یاد کرد. سفر دیگ چنی در آستانه سفر مسئول امور انرژی اتحادیه اروپا اندریس پیباگس در می سال ۲۰۰۶ نیز برای تثبیت همین موضوع بود. و از انجا که ده درصد نیاز اروپا به گاز از آسیای مرکزی تامین می شود اظهار امیدواری شد که تماسهای نزدیک برای تعهد عشق اباد به این پروژه مجددا پیگیری گردد. طرف اروپایی از این پروژه مورد حمایت آمریکا بعنوان بهترین یاد کرد چرا که از طریق ان امکان دسترسی ترکمنستان را به بهترین مشتریان انرژی خود فراهم می کند.تلاش آمریکا برای هدایت انرژی به اروپا به معنای توجه به تامین نیازهای اروپا نیست بلکه هدف اصلی صرفا عدم تسلط روسیه بر منابع انرژی منطقه است، همزمان آمریکا پیگیر هدایت انرژی ترکمنها به پاکستان نیز هست. البته آمریکا با این طرح جدید دو هدف دیگر را نیز همزمان پیگیری می کند، یکی تضعیف پروژه خط لوله ترکمنستان به چین است و دیگری خط لوله گاز جمهوری اسلامی ایران به پاکستان و هند است. یک هفته بعد از مذاکرات ترکمنها و چینی ها در زمینه خط لوله گاز و توافق اولیه با ان کشور، و بعد از مذاکرات معاون وزارت خارجه آمریکا در امور مرکز و جنوب آسیا آقای استوان مان و گفتگو پیرامون پروژه های خط لوله گاز ترکمنستان به اروپا از طریق ترکیه و همچنین خط لوله گاز از افغانستان به پاکستان، ترکمنها اعلام کردند که «خط لوله به چین تنها آلترناتیو موجود نیست که به ان مشغول هستیم».برای پاکستان و هند در میان پروژه های موجود از جمله خط لوله قطر از طریق زیرسطح دریا به پاکستان و هند که یک پروژه بسیار پرهزینه است، پروژه خط لوله از جمهوری اسلامی ایران بهترین گزینه از لحاظ ژئواکونومی و اقتصادی است ولی تلاش آمریکا بدلیل مشی خصومت آمیز خود با جمهوری اسلامی ایران دلیل دیگر توجه دادن به پروژه ترکمنستان -افغانستان -پاکستان است که تاکنون چندین دور مذاکرات بین کشورهای فوق برگزار شده است ولی نه برای پاکستانیها بدلیل بعضی اختلافات جدی با افغانها انگیزه چندانی برای ان هست و نه امنیت افغانستان اجازه می دهد در شرایط کنونی انرا پیگیری کند، اما دلیل تاکید آمریکائیها محدود کردن جمهوری اسلامی ایران در پیگیری سیاستهای توسعه انرژی خود نیز است که خوشبختانه این خواست آمریکا با مقاومت پاکستانیها و هندیها مواجه شد و نهایتا در اجلاس اخیر تهران توافقنامه نهایی پیرامون ان به عمل آمد و سند ان امضاء شد.علیرغم رقابتهای موجود بین روسیه با غرب از یکسو و بین روسیه و کشورهای منطقه اعم از تولید کننده و مصرف کننده، نوعی همکاری اجتناب ناپذیر نیز در جریان است و یکی از ابعاد مهم همکاریها را همین انرژی تشکیل می دهد. روسیه عمدتا در زمینه های بسیاری برای توسعه انرژی و استخراج خود دارای مشکلات جدی است و بدلیل فقدان تکنولوژی عالی مورد نیاز خصوصا در بخشهای زمین شناختی و وضعیت ژئوگرافی بعض ذخایر ان کشور مانند ابهای عمیق، یا از عمق مناطق منجمد با وضعیت نامساعد جوی، حتی در مرحله مطالعاتی نیازمند تکنولوژی غرب خصوصا آمریکائیها است. چنانچه بخواهد رعایت صرفه اقتصادی را بنماید و توجیه اقتصادی برای بهره برداری از منابع فوق را داشته باشد، لذا این همکاری وجود دارد از جمله در حوزه ساخالین -۳ که حدوداً ۶ تا ۱۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری برای ان پیش بینی شده است. اگرچه اخیراً با تهدید به لغو مجوز شرکتهای آمریکائی، این بعد از همکاریها نیز دچار مخاطره جدی شده است و وزارت انرژی روسیه درخواست یک میلیارد اضافی از شرکتهای آمریکائی نموده است و در غیر این صورت تهدید کرده است که مجوز صادره به شرکتهای اکسن موبیل و شورون و تکزاکو لغو می شود. براساس این مجوز قرار بود که شرکتهای فوق مبادرت به استخراج و توسعه حوزه های نفتی و گازی ساخالین ۳ نمایند. البته واکنش آمریکا نیز به این موضوع مثبت نبود. سفیر وقت آمریکا در روسیه آقای الکساندر ورشوب در این خصوص گفت: «این تصمیم به وسیله دولت روسیه می تواند مانع جدی برای مذاکرات انرژی بین روسیه و آمریکا ایجاد بنماید». به هرحال این نوع اختلافات در حوزه منافع مشترک نیز موید نوعی بی اعتمادی است که بر فضای کلی روابط دو کشور سایه انداخته است.
۷- سیاست انرژی روسیه
انرژی محور اصلی توسعه و پیشرفت جوامع بشری است. به همین دلیل باید با حساسیت بیشتری نسبت به گذشته در تمامی ابعاد اقتصادی، سیاسی و امنیتی پیگیری شود. در چنین وضعیتی توجه به آینده منابع انرزی و چونگی سازماندهی تولید، انتقال و مصرف ان به عهده همه تولید کنندگان و مصرف کنندگان انرژی است. افزایش وابستگی جهان به انرژی و نیز ظهور روسیه به عنوان بازیگر اصلی در سیاست انرژی قرن بیست و یک، مسیرهای انتقال انرژی به بازارهای مصرف بیش از پیش مورد توجه قدرتهای بزرگی چون روسیه، آمریکا و اتحادیه اروپا قرار گرفته است . با این همه به رغم انکه قدرتهای بزرگی چون روسیه، آمریکا و اتحادیه اروپا همچنان رفتاری رقابت آمیز برای منافع خود دارند. کشور روسیه به عنوان اولین تولید کننده و دومین صادرکننده نفت و اولین تولیدکننده و صادر کننده گاز در جهان محسوب میگردد.انرژی در بطن روند بهبود اوضاع اقتصادی روسیه قرار دارد. ثروتی که از راه صادرات انرژی عاید روسیه میشود موجب قدرتمند شدن روسیه در سیاست بین الملل شده است. اکنون انرژی به عنوان یکی از فاکتورهای کلیدی در شکل دهی به روابط خارجی روسیه بشمار میرود. منطقه آسیای مرکزی، خزر و قفقاز که در ان منابع قابل توجهی نفت و گاز وجود دارد میتواند بخش مهمی از انرژی مورد نیاز روسیه در سالهای آینده تامین کند . انرژی به عنوان عنصری مهم در شکل دهی روابط بین روسیه و همسایگان ان مطرح میشود.روسیه از دو جهت در منطقه اهمیت دارد: به عنوان خریدار و کشور انتقال دهنده نفت و گاز آسیای مرکزی به عنوان تامین کننده انرژی کشورهای بدون انرژی روسیه از یک سو برای جبران کمبود تولید خود در منطقه سیبری غربی به واردات گاز از آسیای مرکزی احتیاج دارد و از سوی دیگر خروجی اصلی گاز و نفت این کشورها در منطقه است.(نور لیتگ،۱۳۸۵: ۵۵)
۸- تداخل طرحهای چین و روسیه درباره انرژی
با وجود رقابتهای موجود و تلاشهای روسیه، چین فعالیت موفقی را برای جذب منابع انرژی منطقه بسوی خود داشته است. از جمله این موفقیتها می توان به توافق با ترکمنستان در آوریل ۲۰۰۶ برای احداث خط لوله ۷۰۰۰ کیلومتری گاز از ترکمنستان به چین به ارزش ده میلیارد دلار اشاره کرد.«براساس این قرارداد ترکمنستان سالانه ۳۰ تا۴۰ میلیارد مترمکعب گاز به چین صادر خواهد نمود».
این توافقنامه شدیداً روسها را نگران کرد، در سال ۲۰۰۷ براساس موافقت نامه های موجود ترکمنستان ۴۰ میلیارد متر مکعب گاز به ارزش هر یک هزار مترمکعب۵۰ دلار در نیمه اول سال ۲۰۰۶ و ۶۰ دلار در نیمه دوم صادر نموده است و از سوی دیگر براساس موافقت نامه ۲۵ ساله نیز سی میلیارد متر مکعب به روسیه که نیمی از ان به قیمت ۶۵ دلار برای هر هزار متر مکعب صادر نموده است.رهبر فقید ترکمنستان نیازاف در دیدار با رئیس گازپروم روسیه به وی اطمینان میدهد که صدور گاز به روسیه ادامه خواهد یافت. در عین حال گزارشات مبنی بر صدور گاز ترکمنستان از طریق دریای خزر و افغانستان (مورد نظر غرب است) را تکذیب کرد. با اینحال روسیه تردید دارد که ترکمنستان بتواند تعهدات خود به روسیه را در کنار تعهدات رو به تزاید به کشورهای مختلف جامه عمل بپوشاند، مضاف بر انکه حتی اگر ترکمنها دارای چنین ظرفیتی باشند این روند از نظر روسها مطلوب نیست زیرا ترکمنها به دلیل تنوع سازی در صادرات خود قدرت فشار روسیه برای خرید گاز ارزان را از ان کشور سلب کرده اند. اگرچه در این توافقنامه بر«عدم تاثیرگذاری این توافقنامه (یا چین) بر دیگر طرفها، حقوق و تعهدات با دیگران که به امضاء رسیده است» تاکید شده است.از سوی دیگر چینیها در جذب منابع عظیم قزاقستان هم موفق بوده اند و توانستند توافق انان را برای کشیدن یک خط لوله ۳۰۰۰ کیلومتری از قزاقستان به چین جلب نمایند. این پروژه ۳ میلیارد دلاری از شرق قزاقستان اتاسو به دوشانز در استان سین گیانگ چین می رود و از انجا نفت به تمامی مناطق ان کشور توزیع می شود. و تا ان زمان از طریق ترن نفت به چین حمل می شود. در عین حال پروژه دیگر در خصوص «لوله گاز به همان استان در دست مطالعه است که در انجا می تواند از طریق یک خط لوله ۴۰۰۰ کیلومتری گاز را تا شانگهای حمل کند».(شامیری،۱۳۸۹: ۲۸)
این شبکه می تواند تا ازبکستان و ترکمنستان، همچنین روسیه و ایران ادامه یابد. حجم این پروژه ها انچنان عظیم است که نوعی نگرانی در قزاقستان ایجاد کرده است. پروژه هایی با این حجم سرمایه گذاری باید هم صرفه اقتصادی داشته باشد و هم اطمینان کافی نسبت به آینده ان وجود داشته باشد چرا که بخش عظیم و مهم ذخایر این کشور متوجه ان خواهد شد، و همین امر در داخل قزاقستان نیز بنوعی نگرانی ایجاد کرد. در این خصوص نماینده پارلمان والری کتوویچ ضمن ابراز نگرانی نسبت به توسعه تهاجم گونه چین می گوید: «اگر چین در مذاکرات خود برای بدست آوردن ذخایر منگیزتومونی گاز حدود ۷ درصد کل نفت را بدست می گیرد موفق خواهند شد کنترل نزدیک به ۴۰ درصد نفت استخراجی قزاقستان را در دست گیرند». طبیعی است در چنین شرایطی توجیه اقتصادی برای افزایش ظرفیت خط ترانزیت یعنی از طریق روسیه کاهش می یابد.روسیه می داند که چین با توجه به اقتصاد روبه توسعه اش نیاز به انرژی دارد و به هر صورت در این زمینه گام برخواهد داشت و بهترین و مناسبترین گزینه نیز کشورهای منطقه هستند، ولی انچه روسیه می خواهد ان است که نیازهای چین نیز از کانال روسیه تامین شود و انحصار انرژی منطقه در دست ان کشور باقی بماند، و همین امر باعث شد که در عین رقابت نوعی همکاری نیز بین دو کشور بوجود آید. چینی ها بزرگترین سرمایه گذاران در مناطق شرقی روسیه در سیبری هستند. چین در نظر داشت که واردات نفت خود را در ۲۰۰۵ از طریق روسیه به میزان ۵۰ درصد افزایش دهد و به ۷۰ میلیون بشکه برساند… و یک وام ۶ میلیارد نیز به شرکت نفتی روس نفت که بزرگترین صادر کننده نفت به چین است بدهد. چین به حوزه نفتی سیبری که نیمی از ذخایر اثبات شده حوزه CIS در ان قرار دارد، علاقمند است. از گذشته دور چینی ها بدنبال ان بودند تا بین حوزه نفتی روسیه در شرق که ۱۵ درصد از کل واردات نفت چین از انجا است و پالایشگاه های داغینگ ارتباط برقرار کنند.
حتی در دیدار اخیر سپتامبر (۲۰۰۶)نخست وزیر چین از مسکو نیز این درخواست را چینی ها مطرح کردند ولی روسها هیچ قولی ندادند و حتی بنابر بعضی اقوال قبل از ورود آقای ون نخست وزیر چین جریان نفت هم قطع شده بود. به نظر نوعی بهره گیری از سلاح نفت هم در مقابل چین توسط روسیه جریان دارد خصوصا انکه چین در ان منطقه رقیب دیگری نیز به نام ژاپن دارد که شدیداً علاقمند ان حوزه نفتی است و واردات نفت از بندر ناگودا روسیه که نزدیک ترین منطقه به ژاپن است مورد علاقه انان است و روسها به نظر علاقه بیشتری نسبت به ان دارند تا با ژاپنی ها که پیشنهادات سخاوت مندانه تری را برای توسعه بندر می دهند، همکاری نمایند و در این میان پروژه های خط لوله از مناطق سیبری انان در خطر قرار می گیرد و برای چینی ها که هم اکنون عمده واردات انرژی خود را از مناطق روسیه بوسیله کامیون و قطار وارد می کنند یکی از اولویت ها همین خط لوله در ان منطقه است که با توجه به این شرایط، انان را نسبت به آینده ان دچار تردید جدی می کند. این تمایلات روسیه را چین بنابر تعبیر آقای برنارد کل (کارشناس کالج ملی جنگ)«به احساس خیانت تعبیر می کند»البته چین نیز برای اطمینان بیشتر و احساس ناامنی از این شیوه روسها در بهره گیری از انرژی به مثابه سلاح، نه تنها از روسیه و قزاقستان بلکه از خاورمیانه و حتی آمریکای لاتین انرژی وارد می کند.(دامن پاک جامی،۱۳۸۸: ۱۴۷)
۹- اهداف چین در منطقه
یکی از مهمترین عرصههای نفوذ چین در آسیای مرکزی که طی سالهای اخیر نمود مشهودی داشته، حوزه انرژی است. مقامات پکن با نظرداشت به نیاز روزافزون اقتصادی چین به منابع انرژی بر ان شدند تا با کاربست دیپلماسی فعال انرژی در این منطقه منابع سرشار ان را به سوی بازار بزرگ خود سوق دهند. خط لوله چین- قزاقستان پس از خط لوله چین-ترکمنستان دومین خط لوله مهمی است که در همین راستا مورد توجه چینیها قرار گرفته است.
نقش روزافزون چین در اقتصاد، تجارت و سیاست آسیای مرکزی یکی از پدیدههایی است که بر ژئوپولتیک این منطقه تاثیرات مهمی برجای گذاشته است. تجلی این تاثیرات بیش از هر جایی در حوزه انرژی به عنوان مهمترین مزیت این منطقه در اقتصاد جهانی به چشم میخورد. چین در اندک زمانی به مهمترین بازیگر در معادلات انرژی این منطقه تبدیل شده و توانسته بخش مهمی از منابع انرژی این منطقه را به سوی بازار مصرف خود که دومین بازار بزرگ مصرف در جهان است، سوق دهد. شبکه خطوط لوله انرژی چین- آسیای مرکزی به خوبی نقش این کشور را نشان میدهد.اخیرا خبر توافق این کشور با قزاقستان برای احداث خط لوله گاز چین-قزاقستان که به شبکه خطوط لوله فوقالذکر متصل خواهد شد، منتشر شد که نشان میدهد چین در حضور روزافزون در منابع انرژی منطقه گام مهم دیگری برداشته است. در واقع اولین خط لوله فراملی که چین احداث کرده، خط لوله نفت چین-قزاقستان است. این خط که ۲۲۰۰ کیلومتر طول دارد، منابع نفت قزاقستان در سواحل خزر را به الاشانکو در مرز چین و قزاقستان متصل میکند. اهمیت استرتژیک این خط در این است که چین را قادر میسازد تا به طور مستقیم و بدون واسطه گری روسیه از آسیا مرکزی نفت وارد کند.افزون بر این این خط به چین امکان می دهد تا به منابع انرژی روسیه در غرب سیبری نیز متصل شود. بر مبنای برآورها تا سال ۲۰۱۵ این خط ۶ درصد از کل نفت وارداتی چین را تامین خواد کرد. توافق اولیه دو کشور بر سر احداث این خط در سال ۱۹۹۷ شکل گرفت و فاز نخست ان به طول ۴۵۰ کیلومتر از میادین نفتی آکتوبه به اتیرا در سال ۲۰۰۳ به پایان رسید. فاز دوم این خط به طول ۹۹۰ کیلومتر و با هزینه ای بالغ بر ۷۰۰ میلیون دلار در سال ۲۰۰۵ به پایان رسید.فاز سوم به طول ۷۹۰ کیلومتر در سال ۲۰۰۹ به اتمام رسید. سهم شرکت ملی نفت چین و شرکت نفتی کازمونایگاز در این پروژه برابر است، گرچه برخی گزارش ها حکایت از این دارد که شرکت چینی حدود ۸۵ درصد هزینه های پروژه را پرداخت کرده است. خط لوله دیگر نفتی آی که از چین به قزاقستان کشیده شده، خطی ۲۴۶ کیلومتری است که ۲۰۰ هزار بشکه در روز ظرفیت دارد. در حوزه گاز نیز چین خط لوله گاز موسوم به آسیای مرکزی را احداث کرده، خطی که از ترکمنستان آغاز می شود و با گذر از ازبکستان و قزاقستان به چین می رسد و در این مسیر به منابع گازی هر سه کشور متصل می شود. گاز این خط در نهایت به خظ لوله گاز سراسری موسوم به غربی-شرقی چین می رسد و از طریق ان به سواحل جنوب شرقی این کشور که مراکز عمده مصرف به شمار می آیند منتقل می شود.(شامیری،۱۳۸۹: ۴۴-۴۶)
خط لوله C که اخیرا دو کشور بر سر ان به توافق رسیدهاند در واقع متصل کردن قزاقستان به شبکه خطوط لوله آسیای مرکزی به چین است. فاز اول این خط قرار است در سال ۲۰۱۳ افتتاح شود. قزاقستان در این پروژه ۱۳۰ میلیون دلار سرمایهگذاری کرده است. فاز دوم این خط تا سال ۲۰۱۶ به پایان میرسد و در قالب ان قرار است سالانه ۱۰ تا ۱۵ میلیارد متر مکعب گاز به چین صادر شود. در چارچوب این پروژه از یکسو وابستگی قزاقستان به منابع گاز وارداتی از ترکمنستان برای مصرف جنوب این کشور از بین خواهد رفت و از دیگر سو این کشور به یکی از صادرکنندگاه مهم گاز به چین تبدیل خواهد شد.
در نهایت ظرفیت این خط لوله به ۲۵ میلیارد متر مکعب خواهد رسید. با اضافه شدن این ظرفیت به خط لوله گاز چین-آسیای مرکزی بر مبنای برآوردهای مقامات انرژی چین، ظرفیت این خط به ۶۰ میلیارد متر مکعب از سال ۲۰۱۵ افزایش خواهد یافت که دو برابر میزان فعلی خواهد بود. هزینه این پروژه ۲/۳ میلیارد دلار براورد شده است. حرکت شتاب آلود چین در دستیابی به انرژی منطقه در ترکیب با سایر مزیتهای این کشور به سرعت ان را به بازیگر اصلی در سیاست و اقتصاد آسیای مرکزی تبدیل میکند، تحولی که برای سایر بازیگران سنتی این منطقه هشداردهنده است.
در ۱۴ دسامبر۲۰۰۹ در مراسم باشکوهی خط لوله انتقال گاز آسیای میانه به چین با حضور هو چین تائو- رییس جمهور چین، نورسلطان نظربایف-رییس جمهور قزاقستان، قربان قلی بردی محمد اف- رییس جمهور ترکمنستان و اسلام کریم اف- رییس جمهور ازبکستان؛ در ترکمنستان گشایش یافت. سران کشورهای شرکت کننده در این مراسم ابراز اطمینان کردند، این خط لوله که به نوعی جاده قدیمی ابریشم را احیا کرده است، به همگرایی هرچه بیشتر کشورهای منطقه کمک خواهد کرد.خط لوله انتقال گاز آسیای میانه به چین نخستین خط لوله انتقال انرژی از این منطقه می باشد که بیرون از قلمرو روسیه احداث می شود. بدون تردید این رویداد به معنای سرآغازی بر پایان انحصار مسکو بر منابع انرژی آسیای میانه خواهد بود. از این رو مقامات منطقه از ان به عنوان «معامله قرن» یاد می کنند.
ترکمنستان جایی است که چین در ان گام های بلندی برداشته است. تنها در دو سال و نیم گذشته، شرکت ملی نفت چین (CNPC) حدود۲۲۰۰ کیلومتر خط لوله انتقال گاز در آسیای میانه احداث کرده است. این خط لوله از «بختیار لیگ» در شمال ترکمنستان آغاز شده، از ازبیکستان و قزاقستان عبور کرده و به سینکیانگ چین ختم میشود. انحصار بهرهبرداری از حوزه گازی بختیار لیگ در اختیار چین است.کنون تنها مقدار کمی گاز در این خط لوله جریان دارد اما تا سال ۲۰۱۴، اگر تولید به خوبی صورت بگیرد، این خط لوله حدود ۴۰ میلیارد مترمکعب گاز در سال منتقل خواهد کرد.شرکت ملی نفت چین همچنین در توسعه میدان یولوتن جنوبی نیز به ترکمنستان یاری میرساند، میدانی که به گفته شرکت انگلیسی «گفنی، کلاین و شرکا» که در زمینه مشاوره صنایع نفت و گاز فعالیت دارد، حد اقل ۴ تریلیون متر مکعب و احتمالا حد اکثر ۱۴ تریلیون متر مکعب ذخیره گاز دارد. این مقدار گاز این میدان را در زمره یکی از بزرگترین میدانهای گازی دنیا قرار میدهد و ترکمنستان به لحاظ نظری امکان می یابد که نه تنها از عهده تعهدش در تامین گاز چین برآید، بلکه قادر به صدور گاز به روسیه، ایران و حتا اتحادیه اروپا هم باشد.در این شرایط، ترکمنستان گاز کافی برای صدور به هند و پاکستان هم خواهد داشت، مشروط بر ان که افغانستان ان قدر ثبات پیدا کند که اجازه احداث خط لوله یی به جنوب آسیا را دهد.(واعظی،۱۳۸۶: ۹۰)
ترکمنستان دچار مشکل کمبود منابع نقدی جهت تامین هزینههای برنامه بالابری تراز تولید خود از ۴۰ میلیارد مترمکعب در سال ۲۰۰۹ به ۲۵۰ میلیارد مترمکعب در سال ۲۰۳۰ است. با این وجود، این کشور هنوز در مورد اعطای اجازه دسترسی مستقیم به منابع عظیمی چون «یولوتون جنوبی» به خارجیان به شدت محتاط است.شرکت دولتی نفت چین همچنین در مناطق غرب ازبیکستان و بخشی از دریاچه آرال در حال اکتشاف نفت و گاز می باشد.هر چند که مقامات چینی با کشورهای منطقه آسیای میانه توفقنامه های دو جانبه امضا کرده اند ولی در مواردی ناگزیر می شوند که به همکاری های چند جانبه نیز روی آورند. به طور مثال در جریان ساخت خط لوله انتقال گاز ترکمنستان به چین کشورهای ازبکستان و قزاقستان به عنوان مسیرهای ترانزیتی انتخاب شدند. زیرا چین به این دو کشور امکان داده است که می توانند گاز خود را از طریق خط لوله یاد شده به چین انتقال دهند.(دامن پاک جامی،۱۳۸۸: ۷۰)
کمپانی های چینی که در جهان از شهرت خوبی در اتمام به موقع پروژه ها برخوردار می باشند، به کارگران محلی کشورهای آسیای میانه نیز همانند کارگران چینی آموزش می دهند و ان ها را استخدام می کنند. این سیاست های چین در منطقه تاثیرات مثبتی داشته است و تمایل کشورهای منطقه را به همکاری با چین برانگیخته است. به این ترتیب چین در آستانه دستیابی به نفت و گاز منطقه و در کنار ان اورانیوم و سایر منابع طبیعی ان است. در دهه۱۹۹۰ کمپانی های چینی تقریبا نوعی امتیاز انحصاری برای صادرات منابع انرژی آسیای میانه داشتند. اما با فعالیت های امروز چین در منطقه به نظر می رسد که این امر بیشتر برای هموار کردن زمینه بازی برای چین در این منطقه انجام شده است.از سوی دیگر پویایی های چین در منطقه آسیای میانه به معنای افزوده شدن یک قدرت دیگر در رقابت برای دستیابی به منابع نفت و گاز خزر خواهد بود. در این حال افتتاح خط لوله گاز ترکمنستان به چین در ماه دسامبر سال ۲۰۰۹ میلادی که از قلمرو ازبکستان و قزاقستان عبور می کند، به معنی تغییر جدی اوضاع ژئواکونومی منطقه آسیای میانه می باشد. اکثر کارشناسان بر این باورند ، چین با افزایش سرمایه گذاری درطرح های انرژی آسیای میانه به تدریج جایگاه خود را به عنوان یک قدرت مهم در این منطقه تثبیت خواهد کرد. مقامات چینی هم بر ان اند، در رقابت روسیه وآمریکا در زمینه نفوذ در آسیای میانه نباید مداخله نمایند.
دولت پکن یکی از محورهای اساسی سیاست خارجی خویش را استفاده از توانمندی و امکانات روسیه و پنج کشور آسیای مرکزی به منظور جلوگیری از نفوذ غرب و دستیابی به اهداف اقتصادی خود قرار داده است. اما در این برآوردها چین معتقد است که خطر روسیه در مقایسه با طرحهای غرب و به ویژه آمریکا در آسیای مرکزی چندان قابل توجه نیست.مقامات چینی در این زمینه به عوامل ذیل اشاره میکنند:
-
- در میان عوامل خارجی تأثیرگذار بر تحولات آسیای مرکزی، موضع روسیه با مواضع چین همخوانی وسازگاری دارد. از سوی دیگر اقتصاد آسیای مرکزی تا حدّی وابسته به روسیه نیز هست و مسکو میتواند اوضاع این منطقه را تحت کنترل داشته باشد.
۲ . در زمان و شرایط فعلی چین بدون اجازه روسیه نمیتواند از بازارها و منابع سرشار انرژی و معدنی آسیای مرکزی استفاده به عمل اورد و همکاری با مسکو یک ضرورت حیاتی میباشد.
۳ . در سطح جهانی و منطقه ای چین برای مقابله با نفوذ آمریکا و تلاش واشنگتن با هدف ایجاد جهان تک قطبی بدو ن روسیه نمیتواند موفق باشد.
چین از همکاری کشورهای آسیای مرکزی با پیمان ناتو در چارچوب برنامه «مشارکت برای صلح ناتو» ابراز نگرانی میکند. هرچند که به طور آشکارا با این همکاری مخالفت نمیکند. چین معتقد است که در درازمدت این برنامه موجبات نفوذ ناتو در آسیای مرکزی را فراهم خواهد کرد که به معنی تغییر اوضاع ژئوپلیتیکی منطقه به نفع غرب خواهد بود. از این رو چین برای مقابله با نفوذ آمریکا و ناتو در آسیای مرکزی، روسیه را متحد نزدیک خویش میداند.با برشمردن این دلایل، چین تأکید دارد که در شرایط فعلی رشد اقتصادی و اجتماعی خویش، به روسیه به عنوان شریک با اعتماد در راه تقویت جایگاه خویش و حلّ مسایل بینالمللی و منطقهای نگاه میکند. مقامات سیاسی چین بر این باورند که در رسیدن به اهداف بلندمدت خویش باید با روسیه رابطه دوستانه و حسن همجواری داشته باشند و در حلّ مسایل و مشکلات منطقهای و بینالمللی با مسکو از مواضع یکسان سخن بگویند و حلّ هر نوع اختلافات منطقهای و جهانی را تنها از راه های مسالمتآمیز امکانپذیر بدانند. از سوی دیگر چین برای رسیدن به اهداف استراتژیکی خویش در آسیای مرکزی تلاش میکند که با روسیه در حال رقابت قرار نگیرد و بر سر موضوع نفوذ بر بازارهای آسیای مرکزی نیز با سایر کشورها به مخالفت نپردازد. برای چین مهم این است که شکل و نوع حضور قدرتهای رقیب در آسیای مرکزی تهدید علیه امنیت ملی این کشور ایجاد نکند. پکن در چارچوب این خطّمشی سیاسی، از هر نوع تلاش کشورهای آسیای مرکزی برای گسترش همکاری با سایر جمهوریها در چارچوب اتحاد دولتهای مستقل مشترکالمنافع و سازمانهای منطقهای و بینالمللی استقبال میکند. از این رو پکن برای مقابله با نفوذ کشورهای قدرتمند رقیب در آسیای مرکزی، از توان روسیه استفاده میکند و معتقد است که تنها با همکاری با مسکو میتواند هر نوع تهدیدی علیه چین از ناحیه آسیای مرکزی را نیز خنثی نماید. لذا در این مسیر سازمان همکاری شانگهای را بهترین گزینه در جهت هماهنگی بیشتر با مسکو بر ای تامین اهداف خود برگزیده است.
اهمیت انرژی در اقتصاد و اقتصاد سیاسی و روابط بین الملل تعیین کننده و بی بدیل است و تعبیر طلای سیاه یا خون در رگهای اقتصاد کاملا مصداق دارد و شالوده توسعه اقتصادی کشورها که مهمترین آماج و هدف بلند مدت هر کشوری است کاملا به ان اتکاء دارد. همین امر زمینه وسوسه قدرتها را برای بهره گیری از ان بعنوان اهرم فشار و تعدیل رفتار متقابل را بوجود آورده که این امر در صورت پافشاری هر یک از طرفین می تواند بسیار خطرناک باشد اما عوامل و فاکتورهای مختلفی وجود دارد که بیانگر ان است توان قدرتها برای چنین مانوری در مورد انرژی بسیار محدود می تواند باشد و مجموعه شرایط بصورت کلی بسوی یک نوع همکاری براساس منافع متقابل در حرکت است. از جمله این شرایط وجود رقابت بین تولید کنندگان و منافع انان در متنوع سازی بازارها و مشتریان و از این تنوع سازی مورد اهتمام مصرف کنندگان نیز هست زیرا متضمن اهمیت فوق العاده است که از آسیب پذیری انان در شرایط مختلف می کاهد و این موجب شکل گیری نوعی منافع متقابل بین مصرف کنندگان و تولیدکنندگان شده است.از سوی دیگر شرایطی بر بازار انرژی حاکمیت دارد که تا حدی متاثر از شرایط اقلیمی و وضعیت ژئوگرافی کشورهاست و همین امر سبب محدودیت برای انتخاب مشتریان توسط تولیدکنندگان و بالعکس شده که براساس منافع مصرف کننده و تولید کننده شکل گرفته است. همچنین باعث تعامل نزدیکتر بین طرفین که خود نیز از دیگر عوامل همگرایی بیشتر در بازار انرژی، شده است. نهایتا اینکه تولید کنندگان و دارندگان ذخایر انرژی فاقد تکنولوژی لازم برای بهره گیری از ذخایر و معادن خود هستند در حالیکه عمده تکنولوژی پیشرفته این صنعت عمدتا دردست مشتریان و مصرف کنندگان ان است و بعبارتی امکانات و شرایط طرفین مکمل یکدیگر است، همین امر عامل نوعی وابستگی متقابل بین مصرف کننده و تولید کننده شده است و نیز موجبات پیوند نزدیکتر و همکاری بیشتر را ایجاد نموده است. این شرایط و عوامل مانع ان است تا کشورها کاملا بتوانند از انرژی بعنوان اهرم سیاسی و فشار در مقابل یکدیگر بهره برداری کنند و قدرت مانورها طرفین را در این زمینه محدود کرده است و عمدتاً عامل اقتصادی است که در مبادله انرژی بیشتر حاکمیت دارد اگر چه بعضا این فشارها در کسب امتیازات مقطعی موثر بوده است.
منابع:
۱-شامیری، افشین(۱۳۸۹)اهداف و منافع چین در آسیای مرکزی پس از حادثه یازده سپتامبر،مجله علمی و ترویجی آسیای مرکزی و قفقاز
۲- نورنیتگ، نیکلاس (۱۳۸۵)،تجارت و سازمان همکاری شانگهای،فصلنامه مطالعات اسیای مرکزی و قفقاز،دوره چهار، سال پانزدهم، شماره پنجاه و پنج
۳- کانت،راما (۱۳۸۵)،سازمان همکاری شانگهای تقویت مشارکت برای همکاری منطقه ای،فصلنامه مطالعات اسیای مرکزی و قفقاز،دوره چهارم، سال پانزدهم، شماره پنجاه و پنج
۴- ابراهیمی، محمد (۱۳۸۴)،استراتژی انرژی روسیه؛ظرفیتها و اقدامات.مجموعه مقالات،تهران،دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی
۵-بالسینی، اصغر (۱۳۸۵)، رویکرد اقتصادی به روابط ایران و روسیه،تهران،موسسه تحقیقاتی تدبیر اقتصاد.
۶- جلالی، محمد رضا (۱۳۸۴)،ذخایر هیدرو کربنی دریای خزر خطوط لوله نفت و گاز.مجموعه مقالات دوازدهمین همایش.تهران،دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی
۷- چانگ چینگ،جائو(۱۳۷۹)،چین و اسیای مرکزی؛مناسبات سیاسی،امنیتی و اقتصادی،تهران، موسسه مطالعات خزر و دفتر نشر فرهنگ اسلامی
فرم در حال بارگذاری ...