در پاسخ باید گفت، اگرچه در عالم ثبوت، فرض این نوع غلوّ امکان دارد، با تصور درجه و محدوده خاصی برای فضائل اهل بیت، اگر صفت و فضیلتی به آنان نسبت داده شود که از درجه و فضیلت مفروض آنان بالاتر باشد، در این صورت مصداق غلوّ در فضائل خواهد بود؛ اما این نوع غلوّ تنها در عالم ثبوت امکان دارد و قابل اثبات نیست، چرا که هیچ کس نمیتواند، حد و اندازه معینی برای فضائل و مناقب اهل بیت تعریف کند و بیش از آن را غلوّ و کمتر از آن را جائز بداند. بنابراین روایاتی که در فضائل و مناقب اهل بیت وارد شده است اگر مربوط به صفات و فضائل غیرمخصوص به خداوند باشد و اموری باشد که آنان عادتاً میتوانند، آنها را دارا باشند، یا اطمینان به صدور و درستی مفاد آن پیدا میکنیم و یا در صورت ردّ، داخل در عموم کذب و جعل خواهد بود و نمیتواند مصداق غلوّ باشد.
۲ / ۲
ملاکها
۲ ـ ۲ ـ ۱٫ قرآنی
۲ ـ ۲ ـ ۱ ـ ۱٫ انتساب ربوبیت و الوهیت به غیرخدا
این انتساب میتواند هم به صورت نفی ربوبیت الهی و پرستش غیرخدا باشد مانند، بتپرستی، جن پرستی و پرستش ملائکه و هم در قالب شریک قرار دادن برای خداوند در ربوبیت و الوهیت مثل قول به تثلیث و پنداشتن پسر برای خداوند، آیات بسیاری به این مسئله اشاره دارند که برخی از آنها را از باب نمونه ذکر میکنیم:
} @÷dr’¯»t É=»tGÅ۶ø۹$# w (#qè=øós? Îû öNà۶ÏZÏ wur (#qä۹qà)s? n?tã «!$# wÎ) ¨,ysø۹$# ۴ $yJ¯RÎ) ßxÅ¡yJø۹$# Ó|¤Ïã ßûøó$# zNtótB Ú^qÞu «!$# ÿ¼çmçFyJÎ=۲ur !$yg9s)ø۹r& 4n<Î) zNtótB Óyrâur çm÷ZÏiB ( (#qãZÏB$t«sù «!$$Î/ ¾Ï&Î#ßâur ( wur (#qä۹qà)s? îpsW»n=rO 4 (#qßgtFR$# #Zöyz öNà۶©۹ ۴ $yJ¯RÎ) ª!$# ×m»s9Î) ÓÏmºur ( ÿ¼çmoY»ysö۷ß br& cqä۳t ¼ã&s! Ó$s!ur ¢ ¼ã&©! $tB Îû ÏNºuq»yJ¡¡۹$# $tBur Îû ÇÚöF{$# 3 4s"x.ur «!$$Î/ WxÅ۲ur {[335].
} ôs)s9 txÿ۲ úïÏ%©!$# (#þqä۹$s% cÎ) ©!$# uqèd ßxÅ¡yJø۹$# ßûøó$# zOtótB ( tA$s%ur ßxÅ¡yJø۹$# ûÓÍ_t7»t @ÏäÂuó Î) (#rßç۶ôã$# ©!$# În1u öNà۶/uur ( ¼çm¯RÎ) `tB õ۸Îô³ç «!$$Î/ ôs)sù tP§ym ª!$# Ïmøn=tã sp¨Yyfø۹$# çm1urù’tBur â$¨Y9$# ( $tBur úüÏJÎ=»©à=Ï۹ ô`ÏB 9$|ÁRr& {[336].
} WWè óØS{W£SÚK<WTÿ ÜKV
N
èS¡YPVWT WàVÑMXù;HTTVÕWÙ<Ö@
WÝGTTTQY~YQWÞÖ@
Wè %[TTWT`¤VK
ØS{S£SÚ<KWTÿVK
X£pTÉRÑ<Ö@Y W`ÅWT <¢XM
ØSßKV
WÜéSÙYÕó©QSÚ {[۳۳۷].
} `ÔSTÎ WÔTT`åKV;HTWTÿ gHTTWY|<Ö@
W N
éSTÕpTçÅWT Á óØS|YÞTÿY W¤`kWTçÆ JXÌW<Ö@
WWè vN
éSÅYQWWT ò:
é`åVK
xzóéWTÎ `TWTÎ N
éPRÕW¶ ÝYÚ SÔ`TWTÎ N
éPRÕfTT¶VK
Wè
_¤kYW{ N
éPRÕfTT¶Wè ÝWÆ Yò:
éWª XÔ~XUfT©Ö@
{[۳۳۸].
} ÏMs9$s%ur ßqßguø۹$# í÷tãã ßûøó$# «!$# ÏMs9$s%ur t»|Á¨Y9$# ßxÅ¡yJø۹$# ÚÆö/$# «!$# ( Ï۹ºs Oßgä۹öqs% óOÎgÏdºuqøùr’Î/ ( cqä«Îg»Òã tAöqs% tûïÏ%©!$# (#rãxÿ۲ `ÏB ã@ö۶s% 4 ÞOßgn=tG»s% ª!$# ۴ ۴¯Tr& cqà۶sù÷sã {<sup>[۳۳۹]</sup>.<br />} WÚ WÜVÒ £WWYÖ ÜKV
SãW~YTpëSTÿ JðS/@
ðHTWTYÑ<Ö@
WØ<ÑS<Ö@
Wè WáQWéSTSQTÞÖ@
Wè QWØR WÓéSÍWTÿ X§UfTTTTÞÕYÖ N
éSßéRÒ
_ fTTTTTTYÆ øYPÖ ÝYÚ XÜèS JðY/@
ÝYÑHTVÖWè N
éSßéRÒ WÝGTTgTQT~YÞHTTQWTW¤ WÙY `ySÞRÒ WÜéSÙPYÕWÅST ðHTWTYÑ<Ö@
WÙYTWè `ySÞRÒ WÜéSªS¤`WT {[۳۴۰].
} W×óéTWTÿWè `ySåS£Smïm`ð _Å~Yîðr QWØR SÓéSÍWTÿ YàVÑMXù;HTTVÕWÙ<ÕYTÖ Yò:WSë;HTTWåVK
óØS{QWTÿXM
N
éSTßW{ WÜèSST`ÅWTÿ {<sup>[۳۴۱]</sup>.<br />و آیات بسیار دیگری که دلالت دارند بر اینکه، انتساب ربوبیت به غیرخداوند چه به صراحت و چه بهگونهای که به نفی ربوبیت الهی بینجامد، و یا غیر خداوند را، حتی انبیاء و اولیاء را در ربوبیت شریک او قرار دهد، کفر و شرک بوده و صاحبان این عقائد و گفتار مستوجب دوزخ و عذاب الهی هستند. در کنار این آیات، آیات زیادی در قرآن وجود دارد که بر عبودیت انبیاء و اولیاء و ملائکه تأکید دارند و همگی بیانگر این مطلب هستند که بارزترین خصوصیت مقربان الهی، عبودیت محض و خلوص توحید آنان است و هر اندازه که ولی خدا، مقامش بزرگتر و تقرّبش به خداوند بیشتر باشد، عبودیت و بندگی او نیز، فزونتر خواهد بود:<br />} `©۹ y#Å۳YtFó¡o ßxÅ¡yJø۹$# br& cqä۳t #Yö۷tã °! wur èps3Í´¯»n=yJø۹$# tbqç/§s)çRùQ$# 4 …{[342].
} N
éRÖWTÎWè W¡WPVT@
SÝHTWÙ`QW£Ö@
%
_VÖWè I&SãWÞHTW`TSª `ÔW b WYÆ fûéSÚW£<ÑQSÚ {<sup>[۳۴۳]</sup>.<br />} `TWÍVÖWè pWÍWWª WTÞSWÙYÕVÒ WTßY WYÅYÖ WÜkYÕWªó£SÙ<Ö@
{[۳۴۴].
۲ ـ ۲ ـ ۱ ـ ۲٫ انتساب صفات اختصاصی الهی به غیر خدا
آیات بسیاری در قرآن وجود دارد که بر اختصاص صفاتی به خداوند دلالت دارد و اینکه تنها اوست که متصف به این صفات میشود، صفاتی چون، علم به غیب، خالقیت، رازقیت، محیی و ممیت بودن، حیات ذاتی و دیگر صفات ذاتی و فعلی خداوند.
نمونهای از آیات:
} SØS|YÖ.V¢ JðS/@
$`ØRÑQSTð¤ :W WãHTVÖXM
PVMX
W$éTSå SÌYÕHTfTTTT QXÔS{ wòpøWT® &SâèSST`Æ@WTÊ WéSåWè uøVÕWÆ QXÔRÒ wòpøTW® bÔ~Y{Wè {[۳۴۵].
} JðS/@
SÌYÕHTTTW PXÔS{ x$òpøW® WéSåWè uøVÕWÆ QXÔS{ xòpøW® bÔ~Y{Wè {[۳۴۶].
} `ÔSTÎ ÝWÚ ØRÑSTÎS¦ó£WTÿ WÝYQÚ Yò:WÙUfTT©Ö@
X³`¤KKVô@
Wè ÝQWÚKV
ñÐYÕ`ÙWTÿ WÄ`ÙJð©Ö@
W£HTW±`TVKô@
Wè ÝWÚWè SX£pSTÿ JðøW<Ö@
WÝYÚ gQY~TWÙ<Ö@
SX£mïm`ñWè ðQY~TWÙ<Ö@
fÛYÚ QXøW<Ö@
ÝWÚWè S£QYTWSTÿ &W£`ÚKKVô@
WÜéSTÖéSÍW~W©WTÊ &JðS/@
`ÔSÍWTÊ ðWTÊKV
WÜéSÍTPVWT {[۳۴۷].
} JðS/@
÷Y¡PVÖ@
óØRÑWÍVÕV JðyR óØRÑWTÎW¦W¤ JðyR óØS|S~YÙSTÿ JðyR $óØRÑg~~mïmñ` `ÔWå ÝYÚ ØRÑMXú:W{W£TS® ÝQWÚ ñÔWÅpTÉTWÿ ÝYÚ ØRÑYÖ.V¢ ÝYQÚ &xòpøTW® ISãWÞHTWóTTSª uøVÕHTTTWÅWTWè QWÙWÆ WÜéRÒX£pTSTÿ {[۳۴۸].
} WÚWè ÝYÚ xàTQWT:
W Á X³`¤KKVô@
PVMX
øVÕWÆ JðY/@
WäSTÎ`¦X¤ ñyVÕ`ÅWTÿWè WåQW£WÍWpT©SÚ &WäWÆW óéTWpT©SÚWè QbÔRÒ Á xHTWTYÒ xÜkYSQÚ {<sup>[۳۴۹]</sup>.<br />} óØVÖWèVK
N
`èW£WTÿ QWÜKV
JðW/@
ñ¸S©`TWÿ ðË`¦QX£Ö@
ÝWÙYÖ Sò:TWWTÿ S&¤YpTÍTWÿWè QWÜMX
Á ðÐYÖ.V¢ xHTWTÿKVð xzóéWTÍYPÖ WÜéSÞYÚ`ëSTÿ {<sup>[۳۵۰]</sup>.<br />} SX£pSTÿ JðøW<Ö@
WÝYÚ gQX~TWÙ<Ö@
SX£pTSÚWè gQX~TWÙ<Ö@
WÝYÚ &JgøW<Ö@
…{<sup>[۳۵۱]</sup>.<br />} ÔSTÎ Jð ñyVÕ`ÅWTÿ ÝWÚ Á g.WéðHTÙQW©Ö@
X³`¤KKVô@
Wè ð`~WçÅ<Ö@
PVMX
JðS&/@
WÚWè WÜèS£SÅpTWTÿ WÜQWTÿKV
fûéSWÅ`STÿ {<sup>[۳۵۲]</sup>.<br />} YãPVÕYÖWè ñ`~TWTçÆ g.WéHTWÙQW©Ö@
X³`¤KKVô@
Wè …{<sup>[۳۵۳]</sup>.<br />} ÔSTÎ :PV SÓéSTÎVK
`yRÑVÖ ÷YÞYÆ SÝMXú:
W¥W JðY/@
:WWè SØVÕ`ÆKV
ð`~TWçÅ<Ö@
. …{[۳۵۴].
در این میان آیات دیگری در قرآن وجود دارد که نشان میدهد، برخی افراد به اذن و عنایت الهی میتوانند به این صفات متصف شوند مثل انتساب، زنده کردن و میراندن و روزی دادن و… به برخی ملائکه و یا انتساب خلقت، زنده کردن، میراندن و شفا دادن به حضرت عیسی که به اذن خداوند و برای اثبات نبوت او بود و یا علم برخی از پیامبران به غیب، بنابراین آیات حصر دلالت دارد که این صفات اصالتاً و ذاتاً از آن خداست و آیات دیگر نشان میدهد که به اذن و عنایت الهی افراد دیگری میتوانند منتسب به این صفات شوند اما نه به نحو استقلالی، البته میزان، محدوده و نحوه انتساب به خواست خداوند است همچنان که در برخی موارد، انتساب اینگونه امور، از باب سببیّت و وسیله بودن دیگران است، مثل انتساب زنده کردن و میراندن و روزی دادن به برخی ملائکه و یا در برخی موارد به عنوان معجزه پیامبر الهی مطرح شده است، مثل انتساب آفریدن، زنده کردن، میراندن و شفا دادن و… به پیامبران که در واقع محدود به زمان و مکان و عمل خاصی بوده است و گواهی بوده بر صدق ادعای نبوت؛ در مورد علم غیب نیز، علم کسانیکه با عنایت الهی از غیب آگاه میشوند وابسته به خواست و اراده الهی است و هر وقت خداوند اراده کند از آنان سلب میشود و محدوده آگاهی از غیب نیز به خواست و اراده الهی بستگی دارد، در هر حال روشن است که هیچ موجود دیگری را نمیتوان به نحو مطلق و بدون قید و شرط متصف به این صفات کرد.
۲ ـ ۲ ـ ۱ ـ ۳٫ نفی بشریت پیامبران الهی
از برخی آیات برمیآید که، نفی بشر بودن انبیاء الهی یکی از مصادیق غلوّ است و البته به تبع انبیاء در مورد ائمه نیز میتوان گفت که هر سخن و اعتقادی که مستلزم خروج آنان از بشر بودن باشد غلو آمیز است.
} `ÔSTÎ :WÙPVßXM
hWTßKV
c£TWWT `yS|STÕpTTQYÚ uvøWéSTÿ JðøVÖXM
:WÙPVTßKV
óØRÑSäHTVÖXM
bãHTVÖXM
$cY.Wè ÝWÙVÊ WÜVÒ N
éSó£WTÿ ò:WÍYÖ -YãQYTW¤ `ÔWÙ`ÅW~<ÕWTÊ ¾WÙWÆ _YÕHTTW² WWè `ÏX£pTSTÿ YáW WYÅY ,-YãYQTW¤
W=WVK
{.<sup>[۳۵۵]</sup><br />} `ÔSTÎ WÜW`TTSª øQYTW¤ `ÔWå ñÞRÒ PVMX
_£WWT ^éSªWQ¤ {[۳۵۶].
در مجموع با توجه به آیات الهی میتوان گفت که در قرآن کریم غلو همزاد و همراه کفر و شرک است و غالیان کسانی هستند که اعتقاد و سخنشان در مورد دیگران به نفی ربوبیت الهی میانجامد و نفی عبودیت و بندگی دیگران را در پی دارد، در قرآن بالاترین فضیلت پیامبران و اولیاء الله، عبودیت و خاکساری در برابر حضرت حق و به کمال رساندن بندگی و اطاعت اوست، آری همچنانکه نباید فضایل و مقامات اولیای الهی را انکار کرد، در عین حال، همواره باید متذکر شد که آنان هرچه دارند، از خدا دارند، در بحث بعدی روشن خواهد شد که اهل بیت نیز بر طبق تعالیم قرآن کریم تأکید و اصرار نمودهاند که در توصیف ایشان نباید به ربوبیت و اولوهیت الهی خدشهای وارد شود (با انکار یا با شریک قرار دادن) و عبودیت و بندگی آنان نیز نباید به فراموش سپرده شود.
۲ ـ ۲ ـ ۲٫ حدیثی
اهل بیت به عنوان کسانیکه در معرض غلوِ غالیان قرار داشتند، خود پیشقدم مبارزه با غالیان شدند و در خط مقدم جبهه مقابله با غالیان قرار گرفتند، و بهگونههای مختلف درصدد روشنگری افکار عمومی و جلوگیری از انحراف مردم برآمدند و از گسترش و نفوذ غالیان و اندیشه های آنان در جامعه جلوگیری نمودند، در این میان، اولین کسیکه پیشبینی ظهور و بروز غالیان را نمود، وجود گرامی پیامبر اسلام
بود:
رسول الله
: «لا ترفعونی فوق حقی فانّ الله تعالی اتخذنی عبداً قبل أن یتخذنی نبیّا»[۳۵۷]
در این حدیث پیامبر اکرم
بر عبودیت و بندگی خود تأکید نمودهاند تا دیگران فراموش نکنند که پیامبر نیز بندهای از بندگان خداوند است و در توصیف او، حقیقت عبودیت و بندگی او را از یاد نبرند. و در جایی دیگر با تشبیه امام علی به حضرت عیسی از ظهور غلوکنندگان درباره امیرالمؤمنین خبر دادند:
«یا علی مثلک فی هذه الامه کمثل عیسی بن مریم. احبّه قوم فأفرطوا فیه وابغضه قوم فأفرطوا فیه».[۳۵۸]
و پس از ایشان نیز امیرالمؤمنین برائت خود را از غالیانِ در حقش بیان فرمود:
«اللهم إنی بریء من الغلاه کبراءه عیسی بن مریم من النصاری…»[۳۵۹]
هر دو متن از شباهت غلوکنندگان در مورد حضرت عیسی و امام علی خبر میدهد و البته غالیان در حق حضرت عیسی او را به مقام الوهیت و ربوبیت میرساندند. در روایتی امام صادق پس از برشمردن اسامی برخی از غالیان، با تقسیم غالیان در حق اهل بیت به دو گروه به ریشه ها و دلایل غلو آنان اشاره نمودهاند:
«… انّا لا نخلو من کذّاب یکذب علینا او عاجز الرأی کفانا الله مؤنه کل کذاب واذاقهم حرّ الحدید.»[۳۶۰]
طبق این حدیث، گروهی از غالیان انسانهایی دروغگو، شیاد و فاسد بودند که از این طریق دنبال منافع دیگری بودند، در واقع آنان دشنمان اهل بیت بودند که با تظاهر به دوستی اهل بیت درصدد رسیدن به خواسته های شیطانی خود بودند و گروه دیگر دوستدارانی ضعیف العقل بودند، که ظرف ذهنی آنان، تحمل درک فضائل و مقامات اهل بیت را نداشت، بنابراین از دروغگویان و فرصتطلبان پیروی میکردند و به غلو درباره اهل بیت پرداخته، آنان را به ربوبیت و امور دیگر منتسب میکردند.
در اینجا با بررسی روایات و دستهبندی آنها تلاش خواهیم کرد تا ملاکها و معیارهای غلو را از دیدگاه اهل بیت استخراج کنیم. اگر در مواردی، مسأله مورد تشکیک قرار گرفته باشد و نیاز به بررسی سندی احساس شود به این کار مبادرت خواهد شد.
۲ ـ ۲ ـ ۲ ـ ۱٫ انتساب ربوبیت و الوهیت به اهل بیت
بیشترین روایات اهل بیت در مقابله با غالیان در این مورد نقل شده است و گروه های مشهور غالیان، محوریترین و فاسدترین اعتقادی که داشتند، انتساب ربوبیت و الوهیت به اهل بیت بوده است، اهل بیت ضمن لعن و طرد غالیان، انتساب ربوبیت و الوهیت به غیرخدا را، مصداق کفر و شرک برشمرده و ادعای ربوبیت بندگان خدا را به عنوان کوچک جلوه دادن عظمت الهی تعبیر نمودهاند (یصغرون عظمه الله ویدعون الربوبیّه لعباد الله)، آری آنانکه بالاترین قلههای عبودیت و بندگی را فتح کرده و در زیباترین کرانههای بندگی از تماشای عظمت الهی مدهوش بودند، از چنین نسبتهایی که غالیان به آنان میدادند، به شدت منزجر و برآشفته میشدند و با تندترین کلمات با آن برخورد مینمودند، به برخی از روایات به عنوان نمونه اشاره میکنیم:
فضیل بن یسار: قال الصادق:
فرم در حال بارگذاری ...