نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
۴-۵-۳ بازار و بازرگانی:
بنا به نیازها و استراتژی بودن امر بازرگانی در جامعه، از دیرباز این امر مورد توجه حکومت ها و سلاطین ایرانی بوده است. پس از آن که آدمی به زندگی اجتماعی روی آورد. به تدریج دریافت که تقسیم کار تدبیری است که تولید را آسانتر و سریع تر می کند. با تقسیم کار و تخصصی شدن تولید لازم شد که هر تولید کننده آنچه را که بیش از مصرف خود تولید کرده به دیگران بفروشد و در عین حال آنچه را که از تولیدات دیگران نیاز دارد. بخرد. بدین ترتیب، مبادله کالاها و خدمات بین افراد و گروه های اجتماعی متداول شد. شکل و روش مبادله، در طول زمان ثابت نمانده و پیوسته تغییر کرده است. بازرگانی از زمانی ضرورت یافت که تقسیم کار بین آدمیان متداول شد. مثلاً یک کشاورز گندم، و کشاورز دیگری خرما تولید کرد. آنگاه این دو کشاورز، گندم و خرمای مازاد بر مصرف خود را با همدیگر مبادله کردند تا نیازهای خود را آسانتر و بهتر برطرف کنند. در گذشته تولید به روش های دستی و با سرعت کم صورت می گرفت. درنتیجه، حجم تولید معمولاً از نیازهای آدمی کمتر بود و فروش کالای تولید شده، دشواری چندانی نداشت. انقلاب صنعتی در قرن ۱۸ با به خدمت گرفتن ماشین و جایگزین کردن آن به جای نیروی انسانی، تولید را بسیار آسانتر و سریع تر کرد و مشکلات تولید یکی بعد از دیگری از پیش پای آدمی برداشته شد و جوامع صنعتی توانستند بسیاری از کالاها را به هر مقدار که مایل بودند تولید کنند. مشکل اصلی آنها فراهم کردن مواد اولیه و یافتن بازار مناسب برای این کالاها بود و در سالهای اخیر بازرگانی نه تنها رشد زیادی داشته است بلکه دستخوش دگرگونی عظیمی هم شده است. در این بخش برای توضیح بیشتر به تشریح سه واژه بازار، بازرگان و بازرگانی و سپس اهمیت این بخش از نگاه سعدی اشاره خواهد شد.
بازار: در فارسی میانه وازار[۱] با ترکیبهایی چون وازارک (بازاری)، وازرگان (بازرگان)، وازرگانیه (بازرگانی)، وازاربد (رئیس بازار) آمده و در تعریف بازار در واژگان نوین اقتصادی هم بازار اصطلاحاً عبارت از منطقه ای معین، در دست مجموع افرادی خاص است که به تناسب حرفه خویش، عرضه و تقاضایی که در جامعه وجود دارد. به تنهایی و یا گروهی داد و ستد و مبادله کالا می نمایند و یا کالایی را با نرخ معینی به فروش می رسانند.
بازرگان: حداقل دو نوع تعریف برای بازرگان وجود دارد. تعریف حقوقی و تعریف فنی. از نظر حقوقی و طبق ماده ۱ قانون تجارت ایران بازرگان کسی است که شغل معمولی خود را معاملات قرار دهد و از لحاظ فنی خرید هر گونه مواد اولیه به قصد تولید کالا و یا خرید هر گونه کالای نیم ساخته به قصد تکمیل و فروش آن شامل می شود.
و بطورکلی وظایف آن در بخش حقوقی ثبت بازرگانی، نگهداری دفاتر قانونی (دفتر روزنامه، کل، دارایی) و گرفتن پروانه از مراجع انتظامی یا شهرداری برای اشتغال به مشاغلی مانند؛ تصدی به عملیات دلالی، حق العمل کاری، عامل فروش بودن، حمل و نقل و برپا کردن هر گونه نمایشگاه می باشد و در بخش فنی و اقتصادی بازرگانان کالا و خدماتی را که محصول فعالیت های تولیدی بنگاهها است به دست خانوارها می رسانند و بهای آن ها را از خانوارها دریافت و به بنگاهها منتقل می سازند.
بازرگانی: چرخه فعالیت و خدمات بازرگانان به تولیدکنندگان و مصرف کنندگان را عملیات بازرگانی می گویند که این عملیات به طور غیرمستقیم خدمت به اقتصاد کشور محسوب می شود. زیرا هدف اقتصاد هر کشور چیزی جز تولید، توزیع و مصرف بهتر و بیشتر نیست و بازرگان با انجام عملیات توزیع، به بهتر و بیشتر کردن تولید، توزیع و مصرف مدد می رساند و این فعالیت ها از نظر قلمرو مکانی بر دو نوع می باشد. در بازرگانی داخلی داد و ستد کالاها و خدمات بین ساکنین یک کشور صورت می پذیرد و در بازرگانی خارجی و منطقه ای داد و ستد کالاها و خدمات و نیز نقل و انتقال پولی و مالی بین یک کشور با کشورهای دیگر انجام می گیرد.(وب سایت اتاق بازرگانی ایران ،کتاب بازرگان)
نگاه سعدی به بازرگان: روشن است که در عهد سعدی نقش جهانگرد را بازرگانان ایفا می کردند و خود سعدی نیز یک جهانگرد بوده که به دلیل مسافرتهای زیاد با تجار و بازرگانان روابط حسنه ای داشته است لذا بازرگانان و تجار گردشگران جامعه بوده اند. موضوعی که سعدی در آثار خود به آن توجه کرده است. احترام به حقوق بازرگانان و رعایت حقوق آنان است. شاعر این گروه را مایه خیر و برکت و فراوانی مال و ثروت در هر کشوری می داند. از نظر سعدی تنگ کردن میدان فعالیت تجار به معنی تنگدستی و فقر کشاندن مردم کشور است.
و از این رو سعدی به حاکمان هشدار می دهد که حقوق این گروه را ضایع نکنند و برای سهل و آسان کردن فعالیت بازرگانان چاره اندیشی نمایند و می گوید:
شهنشه که بازرگان بخست در خیر بر شهر و لشکر ببست
کی آنجا دگر هوشمندان روند چو آوازۀ رسم بد شنوند
کلیات،۲۱۲
نکو بایدت نام و نیکی قبول نکودار بازرگان و رسول
بزرگان مسافر به جان پرورند که نام نکویی به عالم برند
کلیات،۲۱۳
تبه گردد آن مملکت عنقریب کزو خاطر آزرده آید غریب
غریب آشنا باش و سیّاح دوست که سیاح جلاّب نام نکوست
نکودار ضیف و مسافر عزیز وز آسیبشان بر حذر باش نیز
زبیگانه پرهیز کردن نکوست که دشمن توان بود در زیّ دوست
کلیات،۲۱۳
سعدی در بیت نخست مسئولیت عواقب آزردگی تاجر و گردشگر را متوجه مسئولین جامعه می داند و اعلام می کند اگر شاه یک مملکت بازرگانی را بیازارد. در خیر و برکت را بر شهر و لشکر خود بسته است باید راه و رسم پسندیده و مقبولی با بازرگانان دیگر نقاط داشت و با آنها به خوبی رفتار نمود و اشاره ای دقیق به نقش اقتصادی گردشگر و تاجر می نماید. در بیت دوم اشاره به لزوم امنیت و آرامش برای توسعه جهانگرد و تاجر دارد و اذعان می کند که اگر از کشوری آوازۀ رسم بد و عدم رعایت اصول به گوش برسد هیچ هوشمندی به آنجا سفر نمی کند و می گوید اگر خواستار نام نیکو هستی باید بازرگان، فرستاده و سفیر یک کشور را نیک بداری و شرط اینکه نام کشور تو در جهان بلند آوازه شود نیکویی به مسافر و تاجر است.
و در جایی دیگر هشدار می دهد که اگر غریبه ای از کشور تو با خاطری آزرده برگردد. کشورت به زودی تباه و نابود می گردد و کشوری که بیگانان از آن رنجیده دل گردند. دیری نپاید که به تباهی گراید و ویرانی به آنجا راه یابد. و به زیبایی ادامه می دهد جهانگردان و تجار را دوست داشته باشید که آنها سفیران و خبرنگارانی هستند که نام نیکوی شما را در جهان پخش خواهند کرد و همچنین می گوید میهمان و مسافر را گرامی بدار و البته نسبت به آسیب های احتمالی آنان نیز هوشیار و آگاه باشید. در ادامه سعدی می فرماید: در کشوری که امنیت و عدالت قانون وجود نداشته باشد هیچ بازرگان و سرمایه گذار خارجی در آنجا سرمایه گذاری نمی کند. کلیه سرمایه داران داخلی نیز از آن مملکت فرار خواهند کرد.
شنیدند بازرگانان خبر که ظلم است در بوم آن بی هنر
بریدند از آنجا خرید و فروش زراعت نیامد، رعیت بسوخت
چو اقبالش از دوستی سر به تافت به ناکام دشمن برو دست بافت
ستیز فلک بیخ و بارش بکند سم اسب دشمن دیارش بکند.
شرح بوستان، ۱۶۴
سعدی معتقد است در مملکتی که امنیت، عدل و داد حاکم باشد. سیاحان و گردشگران زیادی نیز به آنجا سفر می کنند. که منبع درآمد هنگفت بسیاری از کشورها محسوب می شود. البته ساخت تأسیسات مجهز برای جلب سیاحان و بازرگانان مانند: راه، مهمانخانه، مراکز تفریحی و بهداشتی نیز لازم است. از روایات و اشارات متعددی که در ادبیات کلاسیک منثور و منظوم فارسی-دری در این رابطه بعمل آمده است می توان فهمید که لعل بدخشانی، فلفل هندی، گوگرد فارسی، مشک تبتی، کاسه ی چینی، عایق یمنی، ادیم و چرم طایف، شکر مصر و خوزستان، کاغذ سمرقند، چغندر هرات، زیره کرمان، دیبای روم و قسطنطنیه، قند بنگال، خرمای خبیص و بصره، سرمۀ اصفهان، کفش همدان و بیهق، گلاب فیروزآباد، ، صابون ترمذ و غیره در امر بازرگانی شهرت به سزایی داشته اند و در باب سوم گلستان در حکایتی معروف شیخ سعدی شمه ای از این اوصاف را چنین بیان می کند.
«بازرگانی را دیدم، صدوپنجاه شتر بار داشت و چهل بنده خدمتکار، شبی در جزیره کیش مرا به حجره خود خواند و همه ی شب نیارمید از سخنان پریشان گفتن: که فلان انبارم به ترکستان است و فلان بضاعت به هندوستان، این قباله ی فلان زمین است و فلان چیز را فلان ضمین، گاه گفتی خاطر اسکندریه دارم که هوائی خوش است. باز گفتی نه که دریای مغرب مشوش است. باز گفتی سعدیا: سفر دیگری در پیش است که اگر آن کرده شود بقیت عمر به گوشه ای بنشینم. گفتم آن کدام سفر است؟ گفت: گوگرد پارسی خواهم بردن به چین که شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا کاسه ی چینی به روم آرم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به یمن و بُرد یمانی به پارس و از آن پس ترک تجارت کنم و به دکانی بنشینم انصاف ازین ماخولیا،چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتنش نماند. گفت ای سعدی تو هم سخنی بگوی از آنها که دیده ای و شنید ه ،گفتم:
آن شنیدستی که در اقصای غور بار سالاری بیفتاد از ستور
گفت چشم تنگ دنیادوست را یاقناعت پرکندیاخاک گور
کلیات،۱۰۹
۴-۵-۴اصلاح الگوی مصرف:
سعدی برای جلب توجه مخاطب به خسارات اسراف و تبذیر، گاه به پند و اندرز روی می آورد و گاه به بیان داستان و خاطره می پردازد و گاهی هم پای استدلال را به میان می آورد. جامعه آرمانی سعدی با زبانی شیرین و رسا و در قالب داستان هایی جذاب و دلکش به تصویر کشیده می شود و به گونه ای که تلخی پند در کلام ناقد و نافذش که به گفته خود او به شهد ظرافت برآمیخته است به چشم نمی آید. وی یک باب از گلستان و یک باب از بوستان را به قناعت و میانه روی در مصرف اختصاص داده است. قناعت و بهینه سازی در مصرف نیز وجوه مختلفی دارد. از اکتفا کردن به مال دنیا در حد مایحتاج آن، درخواست نکردن از غیر، پرهیز از حرص و طمع، خرسندی، رزق مقسوم، پرهیز از مال اندوزی و تا گرایش به انفاق و بخشش است. از این رو دیدگاه سعدی درباره الگوی مصرف در دو بخش مجزا می آید. بطوریکه در بخش اول شاعر می کوشد تا خواننده را به پذیرش اصلاح الگوی مصرف تشویق نماید و در بخش دوّم فواید الگوی مصرف و راه کارهایی برای نیل به این منظور می پردازد.
۴-۵-۴-۱بخش اوّل: پذیرش قناعت و اصلاح الگوی مصرف
۱- روزی هر بنده ای مقسوم و مقدر است: سعدی در ابتدای بوستان خدایی را که روزی مار و مور را مهیا می سازد می ستاید و در ابتدای گلستان، نعمات پروردگار را بر می شمارد. از باران رحمتی که بی حساب است می رساند و از خوان، نعمتی که بی دریغ است می گستراند. وی در گلستان، خوردن بیش از رزق مقسوم و مردن پیش از وقت معلوم را محال عقل می شمارد و طالب روزی و مطلوب اجل را این گونه پند می دهد که:
«ای طالب روزی بنشین که بخوری وای مطلوب اجل مرو که جان نبری»
جهد رزق ارکنی و گر نکنی برساند خدای عزّوجل
ور روی در دهان شیر و پلنگ نخورندت مگر به روز اجل
کلیات،۱۸۵
سعدی در حکایت دیگری با نظر به آیه ۱۳ سورۀ اسراء که می فرماید: «و لا تقتلوا اولادکم خشیه املاق نحن نرزقهم و ایاکم» (فرزندان خود را از ترس ناداری نکشید. رزق و روزی آنها و خود شما بر عهده ماست) از زبان همسر پارسا و عالی همت مردی، که از دندان درآوردن طفل اندوهگین است. مقدر بودن روزی را چنین بیان می کند.
مخور هول ابلیس تا جان دهد هر آن کس که دندان دهد نان دهد
کلیات،۳۳۸
البته اعتقاد به مقسوم و مقدر بودن روزی در دیدگاه سعدی بدین معنا نیست که انسان دست از تلاش و کوشش در جهت کسب روزی بردارد. بلکه مراد گرایش به صرفه جویی و نیز دوری از حرص و طمع است و در جایی می گوید:
رزق هر چند بی گمان برسد شرط عقل است، جستن از درها
کلیات،۱۱۵
۲- مذمت حرص و طمع: بی گمان آنچه ماهی را به بند در می آورد و مرغ را به دام می اندازد، حرص و طمع به غذا است. آزمندی دیده انسان را نیز می بندد و سعدی مردی و انسانیت را در دوری از طمع می داند و در گلستان می گوید: «روی طمع از خلق بپیچ ار مردی» لذا انسان حریص از نظر سعدی در گلستان با جهانی گرسنه است و انسان قانع به نانی سیر و نیز پادشاهی که وجودش آکنده از حرص و طمع است از مسائل مفلوک است. سعدی آن قدر که رسیدن به مراد و دولت را در دوری از حرص و به گفته وی کم جوشیدن می داند، در کوشیدن نمی داند و در گلستان می فرماید:
«دولت نه به کوشیدن است چاره کم جوشیدن است»
کلیات،۱۱۳
۳- هماهنگ بودن دخل و خرج: از آنجا که غالباً درآمد مشروع و معمول قطره قطره به دست می آید، خرج نیز باید مطابق با آن باشد و گرنه حکایت پارسازاده ای خواهد شد که ترکه عمان خود را بی رویه خرج کرد و نصیحت سعدی را که می گفت: ای فرزند دخل آب روان است و عیش آسیای گردان یعنی خرج فراوان کردن مسلم کسی را باشد که دخل معین دارد. نپذیرفت و به فلاکت دچار شد.
چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن که می گویند ملاّحان سرودی
اگر باران به کوهستان نبارد به سالی دجله گردد خشک رودی
کلیات،۱۵۵
فرم در حال بارگذاری ...