وبلاگ

توضیح وبلاگ من

نگاهی به پایان نامه های انجام شده درباره روش شناسی مجمع البحرین طریحی در بکارگیری روایات- فایل ۵

 
تاریخ: 05-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

مولف بیان کرده است، که واژه رقا به معنای طبیب ونجات دهنده وشفا دهنده است[۶۱]. آیه­ی آورده شده، دراین قسمت عبارت است از: « وَ قِیلَ مَنْ راق» (قیامه/۲۷) «و گفته شود: بالا برنده (دعا و برطرف کننده بیمارى) کیست؟».
علامه در تفسیر المیزان بر این باور است،که راق اسم فاعل از مصدر رقی است وبه معنای این است،که چه کسی از اهل وعیال وپرستارانی که پیرامون اویند، می­توانند او را شفا دهند وبه معنای افسون کردن و شفا دادن است.[۶۲]
حدیثی که در ذیل آیه بالا آورده شده است عبارت است از: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنِ الْقَدَّاحِ‏ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) ‏ رَقَى النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) حَسَناً وَ حُسَیْناً فَقَالَ أُعِیذُکُمَا بِکَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّاتِ وَ أَسْمَائِهِ الْحُسْنَى کُلِّهَا عَامَّهً مِنْ شَرِّ السَّامَّهِ وَ الْهَامَّهِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ عَیْنٍ لَامَّهٍ وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ ثُمَّ الْتَفَتَ النَّبِیُّ (صلی الله وعلیه وآله)إِلَیْنَا فَقَالَ هَکَذَا کَانَ یُعَوِّذُ إِبْرَاهِیمُ- إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ (علیه السلام).[۶۳] حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: امیر المومنین (علیه السلام) فرمود: که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) حسن(علیه السلام) و حسین (علیه السلام)را رقیه نمود (رقیه بمعناى: دعا تعویذ افسون و آنچه براى حفظ و نگهدارى بکار برند می باشد.) باین کلمات و فرمود:«اعیذ کما بکلمات اللَّه التامات و اسمائه الحسنى کلها عامه من شر السامه و الهامه و من شر کل عین لامه و من شر حاسد اذا حسد» سپس پیغمبر (صلی الله علیه و آله) رو به ما کرده فرمود: ابراهیم (علیه السلام) این سان اسماعیل و اسحاق را در پناه خدا می نهاد (و تعویذشان میکرد).
طریحی این حدیث رابراساس­اشتقاق لفظ واژه رقا بیان کرده است،وارتباطی به تفسیر آیه مورد نظر ندارد.

۲-۱-۱۰-غشا

درباب الف کلمه غشا، که طریحی آن را به معنای پرده و پوشش آورده است.[۶۴] آیه­ی آورده شده،دراین قسمت عبارت است، از:« إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ» (اعراف/۵۴)«پروردگار شما آن خدایى است، که آسمانها و زمین را در شش روز خلق کرد، آن گاه بر عرش (فرمانروایى) قرار گرفت، روز را به پرده شب (و به عکس) در پوشاند،که با شتاب درپى­آن پوید،و نیزخورشید و ماه و ستارگان را مسخّر فرمان خود آفرید آگاه باشید،که ملک آفرینش خاص خداست، و حکم نافذ فرمان اوست بس منزه و بلند مرتبه است، خداى یکتا که پروردگار عالمیان است».
در ذیل آیه بالا، این حدیث آمده است، که عبارت است از: لَا یَقْعُدُ قَوْمٌ یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا حَفَّتْهُمُ الْمَلَائِکَهُ وَ غَشِیَتْهُمُ الرَّحْمَهُ وَ نَزَلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکِینَهُ وَ ذَکَرَهُمُ اللَّهُ فِیمَنْ عِنْدَهُ‏‏.[۶۵]-مردمى که ذکر خدا گویند؛ ننشینند، مگر آنکه فرشتگان بر گردشان فراوان آیند، و رحمت ایشان را فرو گیرد و به ایشان آرامش عطا گردد، و خداوند او را در میان بندگان خود از او نام برد.
مولف معجم مقاییس­اللغه بر این عقیده است،که غشی به معنای پوشاندن شیءبه وسیله شیء است.[۶۶]
راغب­در مفردات آورده است،که غشی غشا چیزی است،که بوسیله همراه وملازمت چیز دیگر پوشیده شود.[۶۷]
طریحی این حدیث رابر اساس اشتقاق لفظ بیان کرده است، وحدیث ارتباطی به تفسیر آیه ندارد؛این آیه مجازآورده شده است، برای پوشاندن روز به وسیله شب و در حدیث مجاز است، برای فرا گرفتن رحمت خداوندی به وسیله فرود آمدن فرشتگان بر کسانی که ذکر خداوند گویند.
دانلود پایان نامه

۲-۱-۱۱-تبب

کلمه­تبب که مولف،آن رابه معنای خسران وهلاکت،بیان کرده است.[۶۸] آیه­ی عبارت است، از:«وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِی یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ لَمَّا جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ ما زادُوهُمْ غَیْرَ تَتْبِیبٍ»(هود/۱۰۱)«و آنها که به هلاکت رسیدند؛ نه ما بر آنها بلکه خود بر خویشتن ستم کردند،وهنگامى که امر(قهر)خداى­تو برهلاکشان دررسید،همه خدایان باطلى که غیر خدا مى‏پرستیدند، هیچ دفع هلاکت از آنان ننمودند، و جز بر خسران و تباهى آنها نیفزودند.»
حدیثی که در ذیل آیه بالا آمده است، عبارت است از: حَتَّى اسْتَتَبَّ لَهُ مَا حَاوَلَ فِی أَعْدَائِک‏.[۶۹] تا آنچه (فتح و فیروزى) که در باره دشمنانت (کافرین بتو) خواسته بود بدست آمد.
در تفسیر مجمع البیان آمده است،که تتبیب به معنای خسران وزیان است.[۷۰] هم چنین علامه آورده است، که تتبیب از مصدر تبب به معنای هلاکت و تدمیر است.[۷۱]
با توجه به حدیثی که طریحی آورده است، می­توان بیان داشت،که بر اساس اشتقاق لفظ درذیل آیه­ی مورد اشاره آمده است،وتبب به باب تفعیل رفته­ است ومعنایی دیگر گرفته است.هم چنان که در لسان العرب آمده است،که “اسْتَتَبَ” به معنای استقامت واستمرار است.[۷۲] و می توان گفت منظور این است،که آن نتیجه ای که پیامبر خواسته بود، به انجام رسید وتمام شد.

۲-۱-۱۲-حسب

واژه حسب طریحی آن را به معنای کافی،مراقب بودن، هم چنین جاری بودن وشمارش وعذاب بیان کرده­ است.[۷۳]
آیه­ی آورده شده،­ دراین قسمت،عبارت است از:«اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى‏ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً» (اسرا/۱۴)«تو خودکتاب اعمالت را بخوان (و بنگر تا دردنیا چه کرده‏اى) که تو خود تنها براى رسیدگى به حساب خویش کافى هستى».
حدیثی که درذیل آیه ی بالاآورده شده است، عبارت است از:
فَقَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آلهمَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَصُومُ شَهْرَ رَمَضَانَ احْتِسَاباً إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ سَبْعَ خِصَالٍ أَوَّلُهَا یَذُوبُ الْحَرَامَ مِنْ جَسَدِهِ وَ الثَّانِیَهُ یَقْرُبُ مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ وَ الثَّالِثَهُ یَکُونُ قَدْ کَفَّرَ خَطِیئَهَ أَبِیهِ آدَمَ (علیه السلام) وَ الرَّابِعَهُ یُهَوِّنُ اللَّهُ عَلَیْهِ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ الْخَامِسَهُ أَمَانٌ مِنَ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ السَّادِسَهُ یُعْطِیهِ اللَّهُ بَرَاءَهً مِنَ النَّارِ وَ السَّابِعَهُ یُطْعِمُهُ اللَّهُ مِنْ طَیِّبَاتِ الْجَنَّهِ قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّد[۷۴]. نبى اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله) و سلم فرمودند: مومنى نیست که ماه رمضان را به امید اجر و پاداش روزه بگیرد؛ مگر آنکه خداوند هفت خصلت برایش مقرّر مى‏فرماید؛اوّل:حرام را از بدنش ذوب مى‏کند،دوّم:به رحمت بارى تعالى نزدیک مى‏گردد،سوّم: روزه‏اش کفّاره لغزش پدرش حضرت آدم (علیه السّلام) مى‏باشد؛چهارم: حق تعالى سختى‏هاى مرگ را بر او آسان مى‏فرماید؛پنجم: از گرسنگى و تشنگى روز قیامت در امانش قرار مى‏دهد، ششم: برات آزادى از جهنّم را نصیبش مى‏گرداند،هفتم: از طیّبات بهشتى بهره‏مندش مى‏کند،یهودى عرضه داشت: اى محمّد راست گفتى.
طبرسی درذیل آیه بالا بیان داشته است،که انسان در روز قیامت برای حساب­رسی اعمالش کافی است،چرا که وقتی اعمالش رادر آن روز می­بیند، که سزای اعمالش بدون کم وزیادی و عادلانه ثبت شده است، اعتقاد پیدا می کند که خودش برای حساب رسی اعمالش کافی است[۷۵]. و هم چنین طریحی بیان داشته است، که حسب با کسر جیم به معنای اجر است.[۷۶]
این حدیث براساس اشتقاق لفظ بیان شده است، ودرحدیث به معنای طلب وامید اجرو ثواب آمده است.

۲-۱-۱۳-رحب

مولف براین ­این نظراست،که واژه رحب به معنای گسترش واتساع است.[۷۷] «وَ عَلَى الثَّلاثَهِ الَّذینَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذا ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُم» (توبه/۱۱۸)«و [نیز] بر آن سه تن که بر جاى مانده بودند [و قبول توبه آنان به تعویق افتاد] تا آنجا که زمین با همه فراخى‏اش بر آنان تنگ گردید، و از خود به تنگ آمدند».
حدیثی­که،طریحی بیان داشته است،عبارت­است،از:«وَ­بِهَذَا الْإِسْنَادِ­ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام)‏ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی­الله­علیه­وآله) بَعَثَ سَرِیَّهً فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَبَقِیَ عَلَیْهِمُ‏الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ ثُمَّ قَالَ (صلی­الله­علیه­وآله)أَفْضَلُ­الْجِهَادِ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ ­الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ‏.[۷۸]امام­­علی(علیه­السلام) فرمود:رسول خدا جوخه‏اى را به جهاد فرستاد،و چون برگشتند،فرمود:مرحبا به مردمى که‏جهاد اصغر را انجام دادند، و جهاد اکبر بر عهده آنها است؛ عرض شد یا رسول الله جهاد اکبر کدامست؟فرمود: جهاد با نفس، سپس فرمود: بهترین جهاد از کسى است، که با نفس خود که میان دو پهلو دار بجنگد.
مولف درتفسیر المیزان آورده است،که کلمه"رحب” به معنای وسعت در مقابل ضیق است.[۷۹]
راغب در مفردات آورده است، که"رحب” به معنای فراخی جا ومکان است، ومرحباً واهلاً به معنای این است، که به مکان فراخ وراحتی رسیده ای.[۸۰]
طریحی این حدیث را در ذیل آیه بالا براساس اشتقاق لفظ بیان داشته است، هرچند مفهوم ومعنای کلمه رحب به معنای اتساع وگسترش است، ومرحبا نیز گسترش تشویق را می رساند، اما حدیث در تفسیر آیه نیست و رحب در آیه به معنا ی گسترش زمین است.

۲-۱-۱۴-ثجج

واژه ثجج مولف بر این عقیده است،که به معنای رونده و جهنده است.[۸۱] آیه­ی آورده شده، عبارت است از: « وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً» (نبا/۱۴)«و از ابرها آبى بغایت ریزان فرو فرستادیم.»
حدیثی که در ذیل آیه­ی بالا بیان شده،عبارت است از : عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ رَفَعَهُ قَالَ‏ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا أَحْرَمَ أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ مُرْ أَصْحَابَکَ بِالْعَجِّ وَ الثَّجِّ وَ الْعَجُّ رَفْعُ الصَّوْتِ بِالتَّلْبِیَهِ وَالثَّجُّ نَحْرُ الْبُدْنِ وَ قَالَ قَالَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ­اللَّهِ مَا بَلَغْنَا الرَّوْحَاءَ حَتَّى بَحَّتْ أَصْوَاتُنَا.[۸۲] چون رسول خدا (صلّى­اللَّه علیه و­آله) محرم شد جبرئیل نزد او آمد و گفت: اصحابت را به‏«عجّ» و «ثجّ»مأمور کن پس عجّ بانگ برآوردن به لبّیک و ثجّ قربانى کردن اشتران است.
طبرسی” الثجاج” را این طور معنا کرده است، که به معنای یک دفعه ریختن مثل ریختن خون از بدن است.[۸۳] ومولف اطیب البیان بر این نظراست، که ثجاج به معنای پى در پى و بشدت و اتصال خارج شدن است.[۸۴] ودر تفسیرالمیزان آمده است، که ثجاج ابری است که بسیار آب بریزد.[۸۵]
این حدیث معنای ثجج را در کلام امام برای ما بیان می کند، در صدد تفسیرآیه نیست و بر اساس اشتقاق لفظ بیان شده است.

۲-۱-۱۵-وهج

طریحی بیان کرده­است،که “وهج” به معنای بسیار شعله ورشدن است.[۸۶] آیه­ی آورده شده، عبارت است از:«وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً »)نبا /۱۳)«و چراغى فروزان گذاردیم».
حدیثی که در این باب آورده شده است، به این شرح است :. عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: لَا تَدْخُلِ الْحَمَّامَ إِلَّا وَ فِی جَوْفِکَ شَیْ‏ءٌ یُطْفَأُ بِهِ عَنْکَ وَهَجُ الْمَعِدَهِ وَ هُوَ أَقْوَى لِلْبَدَنِ وَ لَا تَدْخُلْهُ وَ أَنْتَ مُمْتَلِئٌ مِنَ الطَّعَامِ.[۸۷] و از امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل است، که به حمام نرو مگر این که در درونت چیزى باشد، که شراره معده را خاموش کند، و آن تن را نیرومندتر کند، و با شکم پر هم بگرمابه مرو.
علامه بر این باور است، که کلمه وهاج به معنای چیزی است، که گرما و حرارت شدید داشته با شد[۸۸].
این حدیث برای ما بیان می­دارد، که باشکم گرسنه حمام نرفتن بهتر است ودراین کار حکمتی است، وآن نیرومند شدن بدن است، و اگر می بینیم که این حدیث را ذیل این آیه آورده، از باب اشتقاق لفظ واژگان است.

۲-۱-۱۶-أود

واژه “أود” به معنای مشقت و دشواری است[۸۹]. آیه­ی آورده شده، در این قسمت عبارت است، از:«وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ» (بقره /۲۵۵)«کرسىِ او آسمانها و زمین رادربرگرفته­و نگهدارى آنها، بر او دشوار نیست و اوست والاىِ بزرگ». دعای آورده شده، در این قسمت عبارت است، از: اللهم اشدد بهم عضدی و أقم بهم أودی و کثر بهم عددی و زین بهم محضری[۹۰]. بار خدایا بازوى من به نیروى فرزندانم توانا گردان، و به آنان نابسامانیهاى من به سامان آور و به ایشان شمار یاران من فزونى ده، و مجلس من به وجود ایشان بیاراى.
طبرسی در تفسیر مجمع البیان­آورده است،که “لا یؤده” یعنی او را به زحمت و سختی نمی اندازد.[۹۱]
مولف­درتفسیرالمیزان براین­باوراست،که نگهداری­آسمان­هاوزمین­برای­ خداوند مشقتی ندارد.[۹۲]
در این دعا نیز اود به معنا مشقت و دشواری بیان شده است، وطریحی آن رابراساس اشتقاق لفظ بیان کرده است،هر چند که در آیه نیز معنای واژه همین است.

۲-۱-۱۷-برد

واژه “برد” که مولف،آن را به معنای تگرگ و سرد بودن آورده است.[۹۳] آیه­ی آورده شده دراین قسمت عبارت است، از« لا یَذُوقُونَ فیها بَرْداً وَ لا شَراباً» (نبا/۲۴) «در آنجا نه خنکى چشند، و نه شربتى».
حدیثی که بیان شده، عبارت است از : قال رسول الله (صلی الله علیه و آله)‏ إذا اشتد الحر فأبردوا بالصلاه فإن الحر من فیح جهنم و اشتکت النار إلى ربها فإن لها فی النفسین نفسا فی الشتاء و نفسا فی الصیف فشده ما تجدون من الحر من فیحها و ما تجدون من البرد من زمهریرها.[۹۴] رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمودند: هنگامى که گرما شدت پیدا مى‏کند، نماز (منظور نماز ظهر و عصر است) را تاخیر بیاندازید، تا هوا خنک‏تر شود؛ چه آن که این گرما ناشى از زبانه کشیدن آتش جهنم مى‏باشد، آتش دوزخ از کثرت و غلیان بر مکان خود مستولى شد؛ و در تنگنا قرار گرفت؛ پس حق تعالى به آن اذن داد، که دو نفس بکشد یک نفس در زمستان و یک نفس در تابستان، پس شدت گرما در تابستان از زبانه کشیدن و شعله‏ور شدن آن بوده، وشدت سرما در زمستان از زمهریر جهنم مى‏باشد.
علامه در ذیل­آیه­ی بالا بر این نظراست،که برد وشراب در این آیه مقابل یک دیگرند وبرد مطلق هرچیز غیر نوشیدنی است، که انسان با آن خنک شود، و منظور از “چشیدن” مطلق دسترسی به خنکی و تماس با خنکی است، نه مطلق چشید نیها[۹۵].
آنچه به طور واضح در این حدیث در ذیل آیه مشخص است این است که برد را به هوا نسبت می دهد ومنظور سردی هوا است نه خود هوادر آیه نیز مقصود سردی چیزها است آن چنان در تفسیز المیزان آمده است وهم چنین می توان گفت، که در جهنم ازشدت حرارت و گرما،راحتی وجود ندارد، و برد می ­تواند این معنا را نیز دربرداشته باشد،که راحتی نیز به جهنمیان نخواهد رسید،ودرواقع این حدیث بر اساس اشتقاق لفظ بیان شده است،ودر تفسیر آیه­ی مورد نظر نیست.

۲-۱-۱۸-حصد

واژه­حصد،مولف­­­براین­باوراست،که­به معنای درو کردنی،­که چیزی از آن باقی نماند،است.[۹۶] آیه­ی آورده شده، دراین قسمت عبارت است، از « وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِیدِ» (ق/۹)«و از آسمان آبى پر برکت فرو فرستادیم و به وسیله آن باغها و دانه‏هاى دروکردنى رویاندیم».
حدیث آورده شده،عبارت است، از: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی فَقَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ وَیْحَکَ وَ هَلْ یَکُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِی النَّارِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِم‏.[۹۷]
مردى خدمت پیغمبر(صلى اللَّه علیه و­­آله) آمد، و عرض کرد:یا رسول اللَّه! مرا سفارشى کن فرمود: زبانت را نگهدار؛ گفت:یا رسول اللَّه! مرا سفارشى کن فرمود: زبانت را نگهدار؛ گفت:یا رسول اللَّه! مرا سفارشى کن فرمود: زبانت را نگهدار؛ واى بر تو! آیا مردم را جز دروشده‏هاى زبانشان به رو در آتش اندازد.


فرم در حال بارگذاری ...

« مطالب پایان نامه ها درباره بررسی تطبیقی عنصر«عشق» در اشعارحمید مصدق و نزار قبانی- فایل ۴طرح های پژوهشی دانشگاه ها درباره : سیاستگذاری و مدیریت پوشش در جمهوری اسلامی ایران از سال ... »
 
مداحی های محرم