رضایت از زندگی بر حسب کارکرد انطباقی و یا از طریق تسلطی که فرد بر محیط دارد، نیز تعریف میشود؛ یعنی هر چه تسلط فرد بر زندگیاش بیشتر باشد، احساس رضایت از زندگی در وی بیشتر خواهد بود. رضایت از زندگی با توانایی شخص جهت تسلط بر محیط همبستگی مثبت دارد و این الگو بر اساس فرضیه خودشکوفایی مطرح می شود، البته باید توجه داشت که محیط در این جا نقش حائز اهمیتی دارد(همان منبع).
۲-۱۱-۲- الگوی رضایت از زندگی
در این الگو رضایت از زندگی، ارزیابی مفهوم رضایت از زندگی بر مبنای مقایسه شرایط عینی با برداشت ذهنی از این شرایط است. رضایت از زندگی یک جریان فعال و چند وجهی از دریافتها، نگرشها و تغییرات رفتاری است که در مجموع از تجربیات گوناگونی که در طول زندگی اتفاق میافتد حاصل می شود. سازمان بهداشت جهانی رضایت از زندگی را دریافت هر فرد از وضعیت زندگیاش با توجه به فرهنگ و نظام ارزشی که در آن زندگی میکند و ارتباط این دریافتها با اهداف و انتظارات، استانداردها و اولویتهای مورد نظر فرد میداند(کوهپایه زاده، ۱۳۸۰).
۱۲-۲- نظریههای پیرامون رضایت از زندگی
۱-۱۲-۲- نظریه ونتگوت، مریک و اندرسون
ونتگوت، مریک واندرسون(۲۰۰۳)، بیان میکنند که عقیده افراد در خصوص زندگی خوب، میتواند به صورت ذهنی تا عینی مشاهده شود که این طیف شماری از نظریههای جذاب، رضایت از زندگی را به وجود میآورد، به طیف مزبور، نظریه کلی رضایت از زندگی می گویند.
مطابق با این نظریه، نظریه کلی رضایت از زندگی نظریه جامعی است که شامل هشت نظریه حقیقی دیگر در طیف ذهنی _ وجودی_ عینی است. بهزیستی و عوامل عینی سطحیترین جنبه ها هستند؛ زیرا با توانایی های سطحی ما برای سازش با فرهنگمان ارتباط دارند. رضایت از زندگی و برآورد کردن نیازها با یک جنبه عمیقتر در ارتباطاند. شادی و فهم پتانسیل زندگی عمیقترین جای وجود ما و طبیعت اشخاص را احاطه میکنند. معناداری زندگی و نظم و هماهنگی در سیستم اطلاعات بیولوژیکی با درونیترین جنبه های بشر ارتباط دارند. ما همچنین، نیاز به فرض یک هسته انتزاعی، میان معناداری زندگی و نظم و هماهنگی در سیستم اطلاعات بیولوژیکی هستیم؛ که غیر قابل سنجش می باشند، به طوری که در این هسته جنبه های عینی و ذهنی با هم، یکی میشوند (ونتگوت، مریک واندرسون، ۲۰۰۳).
۲-۱۱-۲ نظریه سلسله مراتب نیازهای مزلو
مازلو، هرمی از نیازها را بیان کرد که از سطوح نیازهای فیزیولوژیکی، امنیت، تعلق پذیری و عاطفه، احترام و خودشکوفایی، ترکیب یافتهاند. نظریه وی به فهم رضایت از زندگی به وسیله تشخیص ابعاد مرتبط با رضایت از زندگی و تعیین این که، این ابعاد ممکن است در افراد و زمان های مختلف متفاوت باشند، کمک میکند (ابراهیمی کوه بنانی، ۱۳۹۰).
۳-۱۱-۲- نظریه رضایت از زندگی ژان
ژان، مدلی را برای رضایت از زندگی ارائه داده است. به اعتقاد وی، رضایت از زندگی یک مفهوم چند بعدی است که شامل : عوامل فردی، عوامل بهداشتی یا وابسته به سلامت، عوامل اجتماعی، فرهنگی و محیطی است. مطابق مدل وی، رضایت از زندگی، تحت تأثیر زمینه های شخصی، سلامت، عوامل اقتصادی – اجتماعی، فرهنگ، محیط و سن است. مفهوم درک شده از رضایت از زندگی، در نتیجه اثر متقابل بین شخص و محیط او ایجاد می شود (آقا مولایی، ۱۳۸۴).
۴-۱۱-۲- نظریه ادراکی فرانس
فرانس در نظریه ادراکی خود برای رضایت از زندگی چهار عامل اصلی خانواده، وضعیت اجتماعی و اقتصادی، وضعیت روحی و روانی و وضعیت جسمانی را مؤثر میداند.
این چهار متغیر اصلی می توانند مستقلاً یا توأم با یکدیگر بر روی رضایت از زندگی تأثیرگذار باشند. البته درک فرد از رضایت از زندگی نیز میتواند بر هر یک از متغیرهای نامبرده تأثیر داشته باشد به طوری که اگر فرد از رضایت از زندگیاش کاسته شود، میتواند بر توانایی وی در محیط کاری و شغلیاش تأثیر گذاشته و موجب نقصان شرایط اقتصادی و اجتماعی وی گردد. رضایت از زندگی ضعیف نیز میتواند موجب به کارگیری مکانیسمهای مقابله و سازگاری نامؤثر در افراد شده و متعاقباً موجب افزایش تنش در آنان گردد و افزایش تنش، خود در ارتباط مستقیم با عوامل فیزیکی و جسمی بوده و میتواند شدت بیماری را در فرد افزایش دهد. لذا، مشاهده میشود که رضایت از زندگی یک مفهوم و ساختار چند بعدی میباشد که بایستی از جنبه های مختلفی مورد ارزیابی قرار گیرد (همان منبع).
۵-۱۱-۲- نظریه سیستمی
هاگراتی مدل رضایت از زندگی را بر اساس رویکرد تئوری سیستم ها ارائه میدهد که دروندادهای سیاست عمومی را با پیامدهای رضایت از زندگی ربط میدهد. (هاگراتی، ۲۰۰۱؛ به نقل از همتیان، ۱۳۸۶). در این نظریه رضایت از زندگی حاصل درونداد، واسطه و خروجی میباشد، که درونداد شامل سیاستهای عمومی و محیط، گزینشهای فردی در نقش واسطه ها و برونداد آن خوشبختی، تعاون و ابعاد مختلف بهزیستی میباشد.
۱۲-۲- پیش بینی کننده های رضایت از زندگی
عوامل متفاوتی در رضایت از زندگی مشارکت دارند، برای مثال گیبسون[۶۲] (۱۹۸۶)، تعامل اجتماعی، آمونس و داینر[۶۳](۱۹۸۵)، عوامل شخصیتی، جورج[۶۴](۱۹۸۱)، سطح درآمد و طبقه ی اجتماعی، ویلیتس و کرایدر[۶۵] ( ۱۹۸۸)، مذهب را در میزان رضایت از زندگی مؤثر دانستهاند. عامل مهم دیگر در رضایت از زندگی، سلامت روان است. بر اساس تعریف سازمان بهداشت جهانی سلامت روان در بهترین منظر عبارت است از یک حالت پایا و کامل از نبود نشانه های بیماری و حضور نشانه های سلامت که دارای ابعاد فاعلی، روانی و اجتماعی است (کیز[۶۶]، ۲۰۰۲ به نقل از کشاورز و همکاران، ۱۳۸۸).
بعد زمانی رضایت از زندگی زندگی مهم است و رضایت از زندگی گذشته، رضایت از حال، رضایت از آینده سه بعد متمیز رضایت از زندگی است. سایر متغیرهای روان شناختی مرتبط با رضایت از زندگی مانند امید، خوشبینی نیز به سوی دیدگاه زمانی آیندهمدار حرکت کردهاند (بخشی پور رودسری و همکاران، ۱۳۸۴) .
وین هوون[۶۷] (۱۹۹۷)، بهزیستی ذهنی را مجموعهای از ارزیابیهای شناختی و عاطفی مرتبط با زندگی فرد و اینکه چقدر احساس خوبی دارد تعریف کرده است. روی هم رفته بهزیستی ذهنی بالا متشکل از سه عامل ویژه است:
فراوانی و شدت حالات عاطفی
فقدان نسبی اضطراب و افسردگی
رضایت کلی از زندگی
۱۳-۲- سبک زندگی
آدلر[۶۸] مفهوم سبک زندگی را برای اولین بار در سال ۱۹۰۰بیان کرد، به اعتقاد وی سبکهای زندگی دائمی افراد، شکل گسترش یافته سبک زندگی اولیهی اوست و یا مشاهدۀ برخورد افراد با سه تکلیف مهم زندگی خود که عبارتند از کار، جامعه و روابط صمیمانه میتوان به سبک زندگی آنان پیبرد، زیرا سبک زندگی در انتخاب کار و نحوه ارتباط با دیگران و عشق منعکس میشود (شارف[۶۹]، ۲۰۰۰؛ ترجمه فیروزبخت، ۱۳۸۸) .
پیروان آدلر به تفصیل دربارۀ سبک زندگی، شکل گیری آن در دوران کودکی، نگرشهای اصلی دخیل در سبک زندگی، وظایف اصلی زندگی و تعامل آنها با یکدیگر بحث کردند و آن را در قالب درخت سبک زندگی نشان دادند. آنها همچنین مفاهیم ارزشی، انسان شناختی و فلسفی را مطرح ساختند و تمام زندگی را به صورت یکپارچه به تصویر کشیدند. سبک زندگی مهمترین عاملی است که هر کس زندگی خود را بر اساس آن تنظیم میکند، بر این اساس، سبک زندگی مجموعهی عقاید، طرحها و نمونه های عادتی رفتار، هوی و هوسها و شیوه های تبیین شرایط اجتماعی یا شخصی است که نوع خاص واکنش فرد را تعیین میکند (فاچینو[۷۰] و همکاران، ۲۰۰۳) .
در سالهای اخیر اصول حاکم بر سبک زندگی، توجه محققهای زیادی را به خود جلب نموده است، نتیجۀ تحقیقات انجام شده، شیوه های مفید و مؤثری را برای بهتر زیستن در افراد جامعه، بالاخص سالمندان به ارمغان آورده است. شیوه زندگی یک فرد معمولی شامل مجموعه رفتارهایی است که مدام یا عوامل خطرزایی سرکار دارد که عدم رعایت اصول بهداشتی مربوط به این عوامل موجب بیماریها و آسیبهای خطرناکی در فرد بوده و مسیر زندگی را با مشکلاتی مواجهه خواهد ساخت. بعضی از این عوامل خطرزا زیستی هستند، مثل توارث ژنهای خاص، بعضی دیگر از آنها رفتاری هستند که صرف نظر از عوامل زیستی با نهادینه کردن اصول و شیوه های زندگی تعریف شده توسط محققان و صاحب نظران، موجب گردیده کیفیت زندگی افراد، علل الخصوص سالمندان ارتقاء یابد (سارافینو[۷۱]، ۲۰۰۲) .
سازمان بهداشت جهانی، سبک زندگی را از طریق زندگی بر اساس الگوهای مشخص و قابل تعریف رفتاری میداند که از تعامل بین ویژگیهای شخصیتی، بر هم کنش روابط اجتماعی و شرایط محیطی و موقعیتهای اقتصادی- اجتماعی حاصل میشود. تعریف سازمان بهداشت جهانی میگوید که الگوهای رفتاری مرتباً در واکنش به تغییرات محیطی و اجتماعی خود را سازگار میکنند و همچنین برای ارتقاء سلامتی و توانمند کردن مردم جهت تغییر رفتار و سبک زندگیشان، نه تنها باید بر افراد تمرکز نمود بلکه بایستی شرایط اجتماعی را هم در نظر بگیریم. سازمان بهداشت جهانی اعتقاد دارد که سبک زندگی ایدآل وجود نداشته و بسیاری از عوامل تأثیرگذار بر سبک زندگی، برای هر فرد ویژهی خودش می باشد. روش زندگی سالم، تلاش جهت کسب تعادل منطقی بین افزایش سلامتی شخص و ارتقاء سلامت دیگران و بهداشت جهانی جامعه است، تعریف مجدد سبک زندگی بایستی، اجزایی را علاوه بر تغذیه و روش استفاده از الکل را شامل شود که روابط اجتماعی و موقعیتهای اجتماعی و سایر ابعاد سلامتی را در برگیرد (محمدی زیدی؛ ۱۳۸۳).
سبک زندگی به معنای شیوهای است که فرد برای برخورد با تکالیف و حوادث زندگی بر میگزیند. سبک زندگی معروف نحوه کنارآمدن شخص با مسائل زندگی و یافتن راهحلها و رسیدن به اهداف زندگی است (شارف، ۲۰۰۰؛ ترجمه فیروزبخت، ۱۳۸۸) .
همچنین، سبک زندگی را می توان، شیوه زندگی فرد دانست که شامل عواملی همچون ویژگیهای شخصیتی، تغذیه، ورزش، خواب، مقابله با استرس، حمایت اجتماعی و استفاده از دارو میباشد. با ارزیابی سبک زندگی افراد میتوان میزان موفقیت های فردی و اجتماعی آنان را در زندگی مورد ارزیابی و بررسی قرار داد (کوکرهام[۷۲]، ۲۰۰۵).
سازمان بهداشت جهانی (۱۹۹۸)، سبک زندگی سالم را تلاش برای دستیابی به حالت رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی توصیف کرده است. سبک زندگی سالم شامل رفتارهایی است که سلامت جسمی و روانی انسان را تضمین میکنند؛ به عبارت دیگر، سبک زندگی سالم در بردارندۀ ابعاد جسمانی و روانی است، بعد جسمانی شامل تغذیه، ورزش و خواب است و بعد روانی شامل ارتباطات اجتماعی، مقابله با استرس و معنویت است (لعلی و همکاران، ۱۳۹۱) .
سبک زندگی دارای اثرات تعیین کنندهای بر سلامت فرد بوده است و هر شخصی با داشتن الگوی زندگی روزانه مطلوب میتواند از رفاه کامل جسمی و روانی برخوردار باشد (متعارفی، ۱۳۸۳) .
اخیراً علت عمده مرگ و میر به بیماریهایی بر میگردد؛ که ناشی از سبک زندگی است، این بیماریها در طول مدت زمان طولانی (چندین سال) ایجاد میشوند، اختلالات ناشی از سبک زندگی قابل پیشگیری و یا قابل تصحیح هستند به شرطی که در عادات و رفتارهایی که به ایجاد این مشکلات کمک میکنند، تغییر ایجاد شود (روک و هوارد[۷۳]، ۲۰۰۲) .
سبک زندگی، مجموعهای از قوانین و راهنماییهایی است که فرد شکل میدهد تا آن ها را در مسیر زندگی و به سمت اهدافش سوق دهد. اعتقادات مربوط به سبک زندگی به چهار گروه تقسیم میشوند:
مفهوم خود یا خویشتن پنداری یعنی اعتقاد فرد به این که من هستم.
خود آرمانی یعنی اعتقاد فرد به اینکه من چه باید باشم یا مجبورم چه باشم تا جایی که در میان دیگران داشته باشم.
تصویری از جهان یعنی اعتقادات فرد درباره اطرافیان و محیط پیرامونش.
اعتقادات اخلاقی یعنی مجموعه چیزهایی که فرد درست یا نادرست میداند (شفیع آبادی و ناصری، ۱۳۹۲).
۱۴-۲- سبک زندگی سالم
سبک زندگی سالم عبارت است از، راههایی که از طریق آن افراد میتوانند زندگیشان را سالمتر و بهتر نمایند، اصطلاح سبک زندگی سالم ناشی از این باور است که الگوی روزانه و فعالیتها، میتوانند سالم یا ناسالم باشند. سبک زندگی سالم یک زندگی متعادل که در آن انتخابهای عاقلانهای صورت میگیرد (لیونز و لانگیل، ۲۰۰۰).
شیوهی زندگی سالم، مفهومی است که مکرراً در مباحث ارتقاء سلامت، سلامت عمومی و اجرای مداخلات مربوط به سلامت به کار میرود. شیوهی زندگی سالم، عامل ارزشمندی در کاهش شیوع مشکلات بهداشتی و نیز منبع ارتقاءی سلامت، تطابق با عوامل استرسزای زندگی و ارتقاء کیفیت زندگی است ( نوری، ۱۳۸۵).
سبک زندگی سالم، به عنوان ساختاری واحد از دو دسته رفتار تشکیل میشود: رفتارهای ارتقاء دهنده سلامتی و رفتارهای حفاظت کننده سلامتی. شواهد موجود در کشورهای توسعه یافته دال بر این است که علت بسیاری از مرگ و میرها، نتیجه سبک زندگی ناسالم و رفتارهای خاص و نامطلوب است؛ الگوی غذایی ناسالم ورزش نکردن، استرس زیاد، مصرف مواد و حوادثی از این قبیل هستند (چو[۷۴]، ۲۰۱۰).
اصول ارتقاء و سلامتی اوتاوا_ پارتر[۷۵](۱۹۸۶) که به وسیله بهداشت جهانی توسعه داده شده به عنوان چارچوپ راهنما برای فعالیت های ارتقاء سلامت در سطح جهانی پذیرفته شده و طراحی سیاستهای بهداشت عمومی با ایجاد محیط حمایتی، تقویت عملکرد جامعه توسعه مهارتهای فردی و بازآموزی خدمات بهداشتی را شامل می شود .
طبق تعریف سازمان جهانی (۱۹۹۹)، شیوهی زندگی راهی برای زندگی بر اساس الگوهای قابل تعریف رفتار از طریق تعامل بین خصوصیات فردی، تعاملات اجتماعی و شرایط زندگی اجتماعی، اقتصادی و محیطی فرد تعیین میشود. این تعریف حاکی از آن است که الگوهای رفتاری بطور مداوم در پاسخ به شرایط متغیر اجتماعی و محیطی تعدیل میشوند، طبق تعریف مذکور تلاش برای بهبود سلامت از طریق توانمند سازی مردم برای تغییر شیوه زندگیشان باید هم در راستای متغیر فردی و هم در راستای متغیر شرایط زیستی و اجتماعی مؤثر در رفتار یا شیوه زندگی تنظیم گردد (رفیعی فر، ۱۳۸۴) .
پیامدهای سبک زندگی ناسالم عبارتند از: پرفشاری خون، دیابت، چاقی، اختلالت تنفسی و قلبی؛ به همین خاطر هدف از ایجاد سبک زندگی سالم را تأکید بر شروع زود هنگام شیوه زندگی سالم در زندگی، جهت توسعه سلامتی و کاستن از بار این بیماریها در جامعه در نظر گرفته شده است (اسملترز، باره، هینکله و چیور[۷۶]، ۲۰۰۷)، انجمن قلب آمریکا حدود ۷۰ درصد از تمام بیماریهای جسمی و روانی را مربوط به شیوهی زندگی میداند.
سالمندانی که شیوه زندگی سالمی دارند، از توانایی بیشتری برای بهره مندی از یک زندگی سالم برخوردار بوده و احتمالا به مدت طولانی تری از یک زندگی بدون بار بیماری و ناتوانی بهره خواهند برد. به طور کلی، انتخاب شیوه زندگی سالم در زندگی فردی همه، خصوصا افراد سالمند، جنبه بسیار حیاتی دارد (رانا و همکاران، ۲۰۰۹) .
با توجه به اینکه سبک زندگی مفهومی چند بعدی بوده و ابعاد مختلف سلامتی و یا بیماری بر یکدیگر اثر کرده و تحت تأثیر یکدیگر قرار دارند، از این رو اقدامات انجام شده برای ارتقاء سلامتی باید به تمام جوانب سلامتی فردی جسمی و روانی و معنوی و سلامت کلی جامعه توجه داشته باشد. برای پیش گیری از ناتوانی افراد سالمند آموزش آنان در زمینه موضوعات مختلف از جمله ورزش، تغذیه، فعالیت های اجتماعی و غیره میتواند به بهبودی وضعیت سلامت جمعیت سالمند آینده کشور کمک نماید (خوشبین و همکاران، ۱۳۸۶).
فرم در حال بارگذاری ...