«ازْجُرِ الْمُسِیءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِن[۱۱۶]
بدکار را با پاداش دادن به نیکوکار تنبیه کن »
در نظام مدیریت هر چند که ممکن است کارمندان یک مجموعه دیدگاه ها و نظرات متفاوتی نسبت به مدیرخود داشته باشند، اما تشویق چنین قابلیتی دارد که می تواند بهترین نیروی محرکه برای همه کارکنان می باشد به دو دلیل :
الف- آن بخش از کارکنان که با دید خوشبینانه به مدیر مىنگرند و از عملکرد مدیریتى او خشنودند، در صورت قدردانى و سپاسگزارى مدیر بر وفادارى و خشنودیشان افزوده می شود. چنان که امیرالمؤمنین ۷فرمود:
شکرک للرّاضی عنک یزیده رضا و وفاء[۱۱۷]
قدردانی تو از کسی که از تو راضی است رضایت مندی و وفاداری او را زیادتر می کند
ب- آن بخش دیگر که از عملکرد مدیر ناراضى یا نگرانند، قدردانى و سپاسگزارى از کارهاى خوب و ارزشمند این گروه نیز، اثر بخش خواهد بود؛ روحیه آنان را تلطیف خواهد کرد و رابطه کارى آنان با مدیر و سازمان را اصلاح خواهد نمود. حضرت در این باره نیز مىفرماید:
«شُکْرُکَ لِلسَّاخِطِ عَلَیْکَ یُوجِبُ لَکَ مِنْهُ صَلاحاً وَ تَعَطُّفاً»[۱۱۸]
قدردانى تو از کسى که نسبت به تو غضبناک است، موجب صلاح و مهربانى او نسبت به تو مىشود.
بنابراین در هر صورت ارج نهادن به زحمات و خدمات کارمندان مجموعه ، کارآیى و اعتبار مدیریت را افزایش مىدهد .
شرایط تشویق
البته تشویق شرایطی دارد که با رعایت آن می توان به اهداف مذکور دست یافت. در غیر این صورت، نه تنها نتیجهای نخواهد داشت، بلکه به نتایج عکس و آسیبهای جبران ناپذیر شخصیتی و روحی و اجتماعی منجر خواهد شد.
۱ـ تشویق باید به جا، متناسب و متوازن با میزان و نوع عمل و روحیات و گرایش ها باشد تا بیشترین تأثیر رابگذارد. گاهی لازم است تشویق معنوی باشد و گاهی مادی، برخی مواقع، رفتاری و در بعضی موارد، گفتاری باشد.
۲ـ تشویق باید به اندازه باشد، نباید از حد تجاوز کند. زیرا اگر به صورت مکرر انجام شود، به تدریج خاصیت خود را از دست می دهد. چه بسا افرادی که به واسطه تعریف و تمجید زیادی که درباره شان می شود، مغرور شوند و یا بر اثر کم گذاشتن در تشویق گرفتار حسادت گردند.
امیرالمؤمنین ۷می فرماید:
«الثَّنَاءُ بِأَکْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصِیرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِیٌّ أَوْ حَسَدٌ [۱۱۹]
ستایش بیش از شایستگى چاپلوسى، و کمتر از آنچه لازم است درماندگى یا حسادت است .
ثواب العمل على قدر المشقّه فیه[۱۲۰]
پاداش کار به میزان رنجی است که در انجام آن تحمل می شود.»
۳ـ تشویق باید به فعل و عمل و صفت و ویژگی نیک شخص تعلق گیرد، نه به شخص، تا برانگیزنده و تقویت کننده باشد و موجب خودبینی و خروج از اعتدال شخص نشود، بلکه فرد را به سیر به سوی منازل و مراتب بالاتر ترغیب نمایدم. چنان که امیرمومنین ۷درباره نقش پاداش و کیفر الهی در تربیت آدمی می فرمایند:
«إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَضَعَ الثَّوَابَ عَلَى طَاعَتِهِ وَ الْعِقَابَ عَلَى مَعْصِیَتِهِ ذِیَادَهً لِعِبَادِهِ عَنْ نِقْمَتِهِ وَ حِیَاشَهً لَهُمْ إِلَى جَنَّتِهِ [۱۲۱]
خداوند سبحان پاداش را بر طاعت، و کیفر را بر گناه قرار داده، تا بندگان را از خشمش باز دارد، و آنان را به بهشتش روانه نماید »
۴ـ آشکار بودن دلیل تشویق : شخصی که تشویق می شود و هم کسانی که شاهد تشویق هستند، باید دلیل تشویق را بدانند .
۵ـ تشویق در حضور جمع باشد تا اثرگذاری اش بیشتر گردد و برای دیگران را هم ایجاد انگیزه کند .
۶ـ در تشویق نیز عدالت رعایت شود. چنانچه امیرالمؤمنین ۷فرموده است:
«ثُمَّ اعْرفْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا أَبْلَى وَ لَا تَضُمَّنَّ بَلَاءَ امْرِئٍ إِلَى غَیْرِهِ وَ لَا تُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غَایَهِ بَلَائِهِ وَ لَا یَدْعُوَنَّکَ شَرَفُ امْرِئٍ إِلَى أَنْ تُعْظِمَ مِنْ بَلَائِهِ مَا کَانَ صَغِیراً وَ لَا ضَعَهُ امْرِئٍ إِلَى أَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلَائِهِ مَا کَانَ عَظِیما[۱۲۲]
سپس کوشش هر یک از آنان را به دقّت بشناس، و زحمت کسى را به دیگرى نسبت مده، و در اجر و مزدش به اندازه رنجى که برده کوتاهى مکن، و مقام کسى باعث نشود که کوشش اندکش را بزرگ شمارى، و معمولى بودن شخص علت نگردد که کار بزرگش را اندک دانى.»
امیرالمؤمنین ۷حتی در تقدیر و تشویق عدالت را رعایت می کرد. حتى پس از عزل، جابهجایى و یا درگذشت کارکنان شان، خدمت هیچ کس را بدون قدردانی و پاداش نمی گذاشت. به عنوان مثال بعد از شهادت دو سردار سرافراز خویش با نهایت تأثر در طی سخنان جانسوزی از خدمات و زحمات آن ها قدردانی می کرد .
محمد بن ابى بکر که در سال ۳۶ هجرى و پس از عزل قیس بن سعد از حکومت مصر، حاکم مصر شد ولی مصریان دست از یارى کشیدند و او را تنها گذاشتند، معاویه از این فرصت، استفاده کرد و توانست با حیلهگرى و خباثت، این یاور با اخلاص امام علیه السلام را فریب دهد و او را بکشد و بدین شیوه بر مصر، دست یابد.
امام علیه السلام با شنیدن خبر شهادت محمد، طى نامهاى به عبدالله بن عباس نوشت:
«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مِصْرَ قَدِ افْتُتِحَتْ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی بَکْرٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَدِ اسْتُشْهِدَ فَعِنْدَ اللَّهِ نَحْتَسِبُهُ وَلَداً نَاصِحاً وَ عَامِلًا کَادِحاً وَ سَیْفاً قَاطِعاً وَ رُکْناً دَافِعا[۱۲۳]
اما بعد، مصر به دست دشمن افتاد، محمّد بن ابو بکر که خدایش رحمت کند شهید شد، اجر این مصیبت را از خدا مىخواهم که او برایم فرزندى خیرخواه، کار گزارى سختکوش، شمشیرى برنده، و رکنى مدافع بود.»
اندوه حضرت در شهادت محمدبن ابوبکر و قدرشناسی از وی بسیار بود :
ِ « إنَّ حُزْنَنَا عَلَیْهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ إِلَّا أَنَّهُمْ نَقَصُوا بَغِیضاً وَ نَقَصْنَا حَبِیبا ً[۱۲۴]
اندوه ما بر او به اندازه خوشحالى دشمنان به اوست، با این تفاوت که آنها دشمنى را از . دست دادند، و ما دوستى را امام ۷در مناسبتهاى مختلفى محمّد را مىستود و او را به . نیکى یاد مىکرد»
در جایی فرمود:
« فَلَقَدْ کَانَ إِلَیَّ حَبِیباً وَ کَانَ لِی رَبِیباً[۱۲۵]
او محبوب من و پسر همسرم بود»
من این پسر را که از خون ابوبکر بوجود آمده ولی در آغوش من پرورش یافته همچون فرزندی برومند و عزیز دوست می دارم. [۱۲۶]
همچنین بعد از شهادت مالک اشتر در نامه ای به محمد بن ابی بکر به تقدیر از مالک پرداخت :
«إِنَّ الرَّجُلَ الَّذِی کُنْتُ وَلَّیْتُهُ أَمْرَ مِصْرَ کَانَ رَجُلًا لَنَا نَاصِحاً وَ عَلَى عَدُوِّنَا شَدِیداً نَاقِماً[۱۲۷]
مردى که او را به امارت مصر گماشتم براى ما مردى خیر خواه، و نسبت به دشمنانمان سختگیر بود. »
نمونه دیگر خبّاب ابن ارت است. او که ششمین مسلمان در مکه بود و شکنجه های فراوانی کشید، که خودش نقل می کرد، او در آتشی انداختند که چربی و آب گوشتهای بدنش آتش را خاموش می کرد .در جنگهای بدر و صفین و نهروان حضور داشت . او پس از بازگشت از جنگ صفین، در کوفه از دنیا رفت . [۱۲۸]امیرالمؤمنین ۷بر پیکرش نماز خواند و نخستین کسى است که امام ۷با دست خود او را دفن کرد و از خدمات ارزنده وی قدردانی کرد و فرمود:
« یَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً وَ هَاجَرَ طَائِعاً وَ قَنِعَ بِالْکَفَافِ وَ رَضِیَ عَنِ اللَّهِ وَ عَاشَ مُجَاهِداً[۱۲۹]
خداوند خبّاب بن ارت را رحمت کند، از روى رغبت اسلام آورد، و به خاطر اطاعت از حق هجرت نمود، و به آنچه او را کافى بود قناعت ورزید، و از خداوند خشنود بود، و جهاد گر در راه حق زیست»
آن حضرت با سه صفت از اوصاف خوب او را ستوده است:
-
- اسلام آوردن از روى میل و رغبت که اسلام سودمندى است.
-
- مهاجرت علاقهمندانه وى با پیامبر خدا (ص)، که هجرت کامل از روى میل و رغبت در راه خدا و پیامبر خداست.
-
- زندگى خود را با پیامبر خدا در جهاد با کفّار و در زمان امام ۷در جهاد با سرکشان، خوارج و بیعت شکنان، گذراند. [۱۳۰]
۲ـ۲ـ۱ـ شیوه های تشویق امیرالمؤمنین۷
امیرالمؤمنین هر کسی را متناسب و شأن و جایگاه و کاری که انجام داده، با موقعیت شناسی دقیق، مورد تشویق و تفقد قرار می داد و از خدمات و زحمات هیچ فردی بدون قدردانی و تشکر نمی گذشت.
۲ـ۲ـ۱ـ۱ـ تشویق گفتاری
امیرالمؤمنین ۷در بسیاری از موارد برای تشویق افراد از روش بیان و سخن استفاده می کرد. در این شیوه کار خوب شخص را مورد تحسین قرار می دادند و حتی توصیه به روش تشویق زبانی می فرمودند :
«إذا قصرت یدک بالمکافات فأطل لسانک بالشّکر[۱۳۱]
هرگاه دستت از جبران [اعمال و قدردانى عملى] کوتاه شد، با زبانت سپاسگزارى کن»
تشویق های زبانی در میان خطبه های نهج البلاغه و بیانات آن حضرت موجود است. که به چند مورد آن اشاره می شود :
فرم در حال بارگذاری ...