-
-
- سبک فرزند پروری مستبدانه[۳۹]: والدینی که از سبک مستبدانه در تربیت فرزندان استفاده میکنند نیز متوقع هستند، ولی برای پیروی کردن آنچنان ارزش زیادی قایل هستند که فرزندانشان دوست ندارند پیروی کنند. ” همان کاری که من گفتم انجام بده ” نگرش این والدین است. در نتیجه، چون آن ها انتظار دارند فرزندانشان از دستورات بزرگترها، بی چون چرا اطاعت کنند، کمتر به گفتگو با آن ها می پردازند. اگر کودک اطاعت نکند، والدین مستبد به فشار وتنبیه متوسل میشوند. بامریند دریافت که کودکان پیش دبستانی دارای والدین مستبد، مضطرب، گوشه گیر و ناخشنود بودند. وقتی که آن ها با هم سالانشان تعامل میکردند، در صورت ناکامی، با خصومت واکنش نشان میدادند. مخصوصا پسرها، خشم و سرپیچی زیادی نشان میدادند، دخترها، وابسته و بی علاقه به کند و کاو بودند، و از تکالیف چالش انگیز عقب نشینی میکردند (همان منبع).
-
-
- سبک فرزند پروری آسان گیرانه[۴۰]: والدینی که از سبک آسان گیرانه برای پرورش کودکان استفاده میکنند، مهرورز و پذیرا هستند، ولی متوقع نیستند و از هر گونه اعمال کنترل، خودداری میکنند. والدین آسان گیر به فرزندان اجازه میدهند در هر سنی که هستند، خودشان تصمیم بگیرند، در حالی که، هنوز قادر به انجام این کار نیستند. آن ها میتوانند هر وقت که دوست دارند غذا بخورند و بخوابند و هر قدر که می خواهند تلویزیون تماشا کنند. آن ها مجبور نیستند طرز رفتار خوب یاد بگیرند یا کارهای خانه را انجام دهند. گرچه برخی از والدین آسان گیر واقعا معتقدند که این روش بهترین روش است، ولی از توانایی خود در تاثیرگذاری بر رفتار فرزندشان مطمئن نیستند و از لحاظ اداره کردن خانه خود، بی کفایت و بی برنامه هستند. بامریند دریافت که فرزندان والدین آسان گیر، خیلی ناپخته به بار میآیند. آن ها در کنترل کردن تکانه ها یشان مشکل داشتند و وقتی از آن ها می خواستند کاری را انجام دهند که با تمایلاتشان مغایر بود، اطاعت نمی کردند. ضمنا آن ها بسیار پرتوقع و وابسته به بزرگترها بودند، و در مقایسه با کودکانی که والدینشان کنترل بیشتری اعمال میکردند، در تکالیف پیش دبستانی استقامت کمتری نشان میدادند. رابطه بین تربیت آسان گیرانه و رفتار وابسته، مخصوصا در پسرها، نیرومند بود (کری، ترجمه سیدمحمدی، ۱۳۸۵).
- سبک فرزند پروری بدون دخالت ( بی توجه )[۴۱]: در این سبک، کم توقعی با بی اعتنائی و طرد همراه است. والدینی که دخالت نمی کنند اغلب افسرده هستند و استرس زندگی به قدری آن ها را از توان انداخته که وقت وانرژی کمی برای فرزندانشان دارند. فرزند پروری بدون دخالت در حالت شدید آن، نوعی بدرفتاری با کودک است که بی توجهی نامیده می شود. این شیوه، مخصوصا اگر اوایل زندگی شده باشد، تقریبا تمام جنبههای رشد، از جمله دلبستگی، شناخت و مهارتهای هیجانی و اجتماعی را مختل میکند (همان منبع).
تحقیقات اولیه صورت گرفته نشان داده است که کودکان خلاق در خانواده هایی پرورش یافته اند که فقدان سلطه گری و خطاپذیری جزو مشخصه های آن بوده است. واتسون (۱۹۶۰) گتزلز و جکسون (۱۹۶۲) شیفر ( ۱۹۷۰) در مطالعات خود دریافتند که رفتار والدین با کودکان خلاق آزادمنشانه تر و مسامحه کارانه تر بوده، خواندن را زود آموخته، قوه تخیل داشته و سرگرمیهای خلاقانه ( شعر ونقاشی )داشته اند مادران دانش آموزان باهوش دغدغه دائمی و وسواس گونه ای در مورد موفقیت تحصیلی، رعایت آداب و نظم فرزندان خود داشته اند در حالی که مادران کودکان خلاق در این خصوص حساسیت کمی داشته و بیشتر بر مفهوم ارزشها و استقبال از مشکلات زندگی تأکید میکنند. همچنین مادران افراد خلاق خیلی کمتر از مادران دیگر از مخاطرات واهمه داشته و از پول، مسائل و مشکلات اقتصادی سخن میگویند( میناکاری، ۱۳۶۸). کروپلی ( ۱۹۶۷) داستان دختری خلاق بنام کاترین و پسری غیر خلاق بنام تام را چنین تشریح میکند: درمورد کاترین والدین آزادی عمل کافی و امکان مخالفت با نظر والدین را به کودک داده و حمایت محدودی بعمل می آورند اما در مورد تام والدین اجازه اتخاذ کوچکترین تصمیم را نمی دهند و پیوسته راهنمای عمل فرزندشان هستند و برای موفقیت او همه چیز را مهیا میسازند اما نتیجه به موفقیت منجر نمی شود. تحقیقات لیندبلد[۴۲] ( ۱۹۷۶) نشان داده است که رشد قوه خلاقیت کودکان تا حدود زیادی به نحوه تعامل والدین در این خصوص دارد (کفایت، ۱۳۶۷).
فرم در حال بارگذاری ...