۵٫۲٫ قرآن وقانون ارث
۱٫۲٫ تاریخچه فدک
سرزمین فدک از روزی که با نام فاطمه همراه شده ارزش اعتقادی یافته است. لذا دیگر نمی توان فدک را ماجرایی تاریخی دانست که زمانی آغاز شده باشد وبعد به داستانی در تاریخ مبدل شده باشد.
زمانی که فدک به امر خاص الهی توسط پیامبراکرم به فاطمه اعطا شد، معیار ومیزانی برای محک محبان ومبغضان فاطمه گردید. و غصب آن، مسئله بسیار حائز اهمیتی است که انکار آن برای ابد ممکن نخواهد بود. و در طول تاریخ، مدرک و شاهدی قوی از مظلومیت حضرت زهرا وحق غصب شده اهل بیت است.
«فدک» تداعی کننده سلسله حوادثی است که طی آن این سرزمین به فاطمه بخشیده شد، و سپس به اجبار وستم از آن حضرت غصب شد و در نتیجه حضرت برای دفاع از حق خود اقداماتی فرمودند.
۱٫۱٫۲٫ چیستی فدک
مورخین نقل می کنند فدک سرزمینی بوده در حجاز که تا مدینه دو تا سه روز فاصله داشته است[۱۳]. فدک دارای آبهای جاری وجوشان بوده ودرختهای خرمای بسیاری[۱۴] داشته است. ابن ابی الحدید درختان خرمای آنرا به اندازه درختان خرمای کوفه در قرن هفتم هجری( زمان خود) دانسته است[۱۵]. مجموع درآمد سالانه آنرا از بیست و چهار تا هفتاد هزار دینار نقل کرده اند[۱۶]. فدک امروزه در عربستان بنام «حائط و حویط» شناخته میشود[۱۷].
مورخین مینویسند که فدک تا سال هفتم هجری در دست یهودیان بود[۱۸]، و از درآمد آن امرار معاش می کردند. در این سال بر اثر پیمانشکنی یهودیان ساکن قلعههای خیبر، جنگی صورت گرفت که در آن مسلمانان به پیروزی رسیدند. یهودیان ساکن فدک از ماجرا مطلع گشتند و دچار رعب و وحشت شدند.
هنگام مراجعت از فتح خیبر پیامبر اکرم «محیصه بن مسعود انصاری» را نزد اهل فدک فرستادند تا آنها را به اسلام دعوت کند[۱۹]. در آن هنگام رئیس آنها یوشع بن نون یهودى بود[۲۰]. آنها با پیامبر اکرم صلح کردند واز ایشان درخواست کردند تا با آنان با مسالمت برخورد نمایند واز ریخته شدن خون آنان جلوگیری نمایند[۲۱]. بدین شرط که نصف زمینهای خود را واگذار کنند؛ بنابراین نیمى از آن سرزمین ملک خالص پیامبر شده بود زیرا مسلمین برآن ملک حمله نکرده بودند و اسب و رکاب آنها بهآنجا نرسیده بود[۲۲] و حضرتدرآمد آنرا صرف ابنسبیل میفرمودند[۲۳].
لازم به توضیح است که فدک بر اساس حکم صریح قرآن ملک شخصی پیامبر شده است، زیرا این سرزمین بدون لشکرکشی مسلمانان و بدون کوچکترین دخالت آنان فتح شد. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لا رِکابٍ وَ لکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ. ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ کَیْ لا یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ[۲۴]
و اما در معنای «فیء» گفته شده: تمام غنائمى است که بدون دردسر و زحمت و رنج عائد جامعه اسلامى مىشود و در فقه اسلامى به عنوان «فىء» یاد شده است[۲۵].
راغب در معنای «فیء» مینویسد:
«غنیمتى است که براى رسیدن به آن مشقتى در کار نباشد[۲۶].»
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه مینویسد:
«و معناى آیه این است که: آنچه خداى تعالى از اموال بنى النضیر به رسول خدا برگردانید- و ملک آن را به رسول خدا اختصاص داد- بدین جهت به آن جناب اختصاص داد و شما مسلمانان را در آن سهیم نکرد که در گرفتن قلعه آنان مرکبى سوار نشدید، و به خاطر اینکه راه قلعه تا مدینه نزدیک بود پیاده بدانجا رفتید، و خداى تعالى پیامبران خود را بر هر کس بخواهد مسلط مىسازد، و خدا بر هر چیزى قادر است. و اینک رسول اسلام را بر بنى النضیر مسلط ساخته، در نتیجه فىء (غنیمت) و اموالى که از این دشمنان به دست آمده خاص آن جناب است، هر کارى که بخواهد در آن اموال مىکند.
ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ … از ظاهر این آیه برمىآید که مىخواهد موارد مصرف فىء در آیه قبلى(آیه شش) را بیان کند. و فىء در آن آیه را که خصوص فىء بنى النضیر بود به همه فىءهاى دیگر عمومیت دهد، و بفرماید حکم فىء مخصوص فىء بنى النضیر نیست، بلکه همه فىءها همین حکم را دارد[۲۷].»
بنابراین چنانکه گذشت، فدک ملک شخصی پیامبر بوده است و رسول اکرم اختیار آنرا داشتند، که بنابر دستور خداوند[۲۸] آنرا به حضرت فاطمه اعطا فرمودند. و بر اساس دستور صریح قرآن وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا مسلمانان و در رأس آنان اصحاب سقیفه، حق اعتراض به مالکیت فدک توسط حضرت فاطمه، و غصب آن را نداشتند.
۲٫۱٫۲٫ بخشش فدک به حضرت فاطمه
پس از فتح فدک، با نزول آیه وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّه[۲۹] پیامبر فدک را به فاطمه عطا فرمودند.
در تفاسیر مختلف اعم از شیعه وسنی در تفسیر این آیه شریفه به این حقیقت تاریخی اشاره شده است.
طبرسی در مجمع البیان در ذیل آیهوَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّه مىگوید:
«ابو سعید خدرى، و غیر او روایت کردهاند که وقتى این آیه بر رسول خدا نازل گردید فدک را به فاطمه داد، و تسلیمش هم کرد، و این معنا از امام ابى جعفر و امام صادقروایت شده[۳۰].»
درتفسیر المیزان نیز این مطلب به نقل از علامه طبرسی در ذیل این آیه شریفه آمده است[۳۱].
جلال الدین سیوطی در الدر المنثور طی دو سند مختلف از ابی سعید خدری از ابن مردویه، ونیز از ابن عباس به نقل از ابن مردویه، به این مسأله اشاره کرده مینویسد: زمانی که آیه شریفهوَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّه نازل شد پیامبر اکرم، فاطمه زهرارا فرا خواندندوفدک را به ایشان عطا فرمودند[۳۲].
همچنین بلاذری گوید: رسول اکرم فدک را به فاطمهبخشید و صدقه او قرار داد، و این امرى آشکار و بر همگان شناخته شده بود، ودر مورد آن بین خاندان رسول الله اختلافی وجود نداشت و آنان در خصوص این ملک، که فاطمه از حیث تصدیق قولش نسبت بدان اولى از دیگران بوده است، همواره به طرح ادعا پرداختهاند[۳۳].
۳٫۱٫۲٫ غصب فدک
بعد از رحلت رسول اکرم و پس از ماجرای سقیفه به فاصله چند روز، فرمان مصادره فدک صادر شد. به دستور حاکمان برخاسته از سقیفه، وکیلان و کارگزاران حضرت فاطمه از فدک اخراج شدند و افراد دیگری به جای ایشان منصوب شدند.[۳۴]
ابن ابی الحدید معتزلی مینویسد: فاطمه زهراده روز بعد از وفات رسول اکرم برای اعتراض به مصادره فدک نزد خلیفه حضور یافت[۳۵].
به نوشته بلاذری در فتوح البلدان فاطمه برای بازگرداندن فدک نزد ابوبکر رفتند و با او به گفتگو پرداختند و به ابوبکر فرمودند: «رسول خدا فدک را به من عطا نمودند پس آن را به من بازگردان.» علی نیز بر صدق گفتار حضرت فاطمه شهادت دادند، ولی ابوبکر نپذیرفت و شاهدی دیگر خواست. «ام ایمن» - خدمتکار پیامبر - نیز شهادت داد ولی خلیفه گفت: ای دختر پیامبر! شهادت جز با دو مرد و یا یک مرد و دو زن روا نیست و ادعای فاطمهرا رد کرد[۳۶].
درباره «ام أیمن»آمده است: پیامبراکرم ام ایمن را با خطاب مادر صدا مىفرمودند: ««أم أیمن أمّی بعد أمّی»[۳۷]و هرگاه به اومىنگریستند مىفرمودند: «هذه بقیه أهل بیتی: این بازمانده خانواده من است»[۳۸]. او کسی است که پیامبراکرم درباره او بشارت به بهشت دادهاند: «أُمُ أَیْمَنَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّه[۳۹]». [۴۰]
ابوبکر پس از شهادت امام علی و ام ایمن، درباره مالکیت فدک سندی را برای حضرت فاطمه مکتوب کرد. پس از آن عمر وارد شد و درباره نوشته او سؤال کرد. ابوبکر پاسخ داد فاطمه درباره فدک مدعی است و ام ایمن و علی را شاهد گرفته، آورده است، اما عمر نوشته ابوبکر را از فاطمه گرفت وپاره کرد[۴۱].
در مورد امیرالمؤمنین علی نیازی به معرفی وجود ندارد، اما دو مورد از احادیثی را که پیامبراکرم در فضیلت علی فرمودهاند و در باب شهادت است، را ذکر مینماییم:
پیامبراکرم فرمودند: «الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ وَ عَلِیٌ مَعَ الْحَقِ لَا یَفْتَرِقَانِ حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض[۴۲]»
همچنین سلمان از رسول اکرمنقل کره است که حضرت فرمودند: «عَنْ سَلْمَانَ عَنِ النَّبِیِّ قَالَ: أَقْضَى أُمَّتِی وَ أَعْلَمُ أُمَّتِی بَعْدِی عَلِیٌّ.[۴۳]»
در اینجا این سؤال مطرح می شود که آیا کسی که از سوی رسول الله برترین قاضی معرفی گردیده، نمیتواند بهترین شاهد باشد؟!
در نهج البلاغه ذکر شده است که امیرالمؤمنین علی در شکایت از وقایع آن ایام در نامه به عثمان بن حنیف، فرماندار بصره چنین میفرمایند:
« بَلَى کَانَتْ فِی أَیْدِینَا فَدَکٌ مِنْ کُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَیْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِینَ وَ نِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَکٍ وَ غَیْرِ فَدَکٍ وَ النَّفْسُ مَظَانُّهَا فِی غَدٍ جَدَثٌ تَنْقَطِعُ فِی ظُلْمَتِهِ آثَارُهَا وَ تَغِیبُ أَخْبَارُهَا وَ حُفْرَهٌ لَوْ زِیدَ فِی فُسْحَتِهَا وَ أَوْسَعَتْ یَدَا حَافِرِهَا لَأَضْغَطَهَا الْحَجَرُ وَ الْمَدَرُ وَ سَدَّ فُرَجَهَا التُّرَابُ الْمُتَرَاکِمُ وَ إِنَّمَا هِیَ نَفْسِی أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَى[۴۴].»
ابن ابی الحدید معتزلی در شرح این نامه مینویسد:
«علی و خاندانش فدک را رها نکردند مگر به اجبار و از روی غصب؛ لذا حضرت بعد از جملات اولیه میگوید: «بهترین حَکَم و داور خداست»، و این، سخنِ کسی است که شکایت دارد و تظلم می کند[۴۵]».
آیت الله مکارم شیرازی در کتاب زهرا برترین بانوی جهان دلایل غصب فدک را چنین بیان می کند:
براى این غصب بزرگ تاریخ عوامل زیر را مىتوان برشمرد:
-
- غصب فدک در دست خاندان پیامبریک امتیاز بزرگ معنوى براى آنها محسوب مىشد، و این خود دلیل بر مقام و منزلت آنها در پیشگاه خدا واختصاص نزدیکى شدید به پیامبربه شمار مىآمد، به خصوص این که در روایات شیعه و اهل سنّت چنانکه گفتیم آمده است که به هنگام نزول آیه وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّه[۴۶]پیامبر فاطمهرا فراخواند و سرزمین فدک را به او بخشید.
روشن است وجود فدک در دست خاندان پیامبر با این سابقه تاریخى سبب مىشد که مردم سایر آثار پیامبر به خصوص مسأله خلافت و جانشینى آن حضرترا نیز در این خاندان جستجو کنند، و این مطلبى نبود که طرفداران انتقال خلافت به کسان دیگر بتوانند آنرا تحمّل کنند.
-
- این مسأله از نظر بعد اقتصادى نیز مهم بود، و روى بعد سیاسى آن اثر مىگذاشت، چرا که على و خاندان او اگر در مضیقه شدید اقتصادى قرار مىگرفتند توان سیاسى آنها به همان نسبت تحلیل مىرفت، و به تعبیر دیگر وجود فدک در دست آنان امکاناتى در اختیارشان قرار مىداد که مىتوانست پشتوانه مسأله ولایت باشد، همان گونه که اموال خدیجهپشتوانهاى براى پیشرفت اسلام در آغاز نبوّت پیامبر اسلامبود[۴۷].»
۱٫۳٫۱٫۲٫ غصبهای مکرر فدک در تاریخ
این غصب، علاوه بر اینکه در تمام دوره خلافت سه خلیفه اول راشدین ادامه داشت، در طول تاریخ با غصبهای متعدد و مکرر روبرو بوده است.
فرم در حال بارگذاری ...