وبلاگ

توضیح وبلاگ من

پایان نامه در مورد بررسی تطبیقی عنصر«عشق» در اشعارحمید مصدق و نزار قبانی- فایل ...

 
تاریخ: 05-08-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

که تو خواننده شعرم باشی
راستی شعر مرا می­خوانی؟(همان: ۵۸۰)
اما نزار شاعری است که در عشق بی­پرواست. اگر معشوق را توصیف می­ کند، بیشتر به جنبۀ جسمانی او توجه می­ کند تا روحانی و معنوی؛ در نتیجه در بیان عشق از اعضای بدن معشوق بسیار نام می­برد:
أنا من بدء التکوین من از آغاز آفرینش
اَبحث عن وطن لجبینی در جستجوی وطنی برای پیشانی خود بوده­ام
پایان نامه
عن شعر أمرأه در جستجوی گیسوان زنی
عن شفه امرأه… تجعلُنی( تا سبز شوم از عشق: ۱۳۳) در جستجوی لبان زنی
…لا تعوِّدینی علیک مرا به خلوت خود عادت مده
فقد نصحنی الطَّبیب که پزشک توصیه کرده است
أن لا أترُک شفتی فی شفتیک بیش از پنج دقیقه
أکثر من خمس دقائق لبانم را در لبان تو رها نکنم
و أن لا أجلس تحـت شمس نهدیک و بیش از یک دقیق
أکثر من دقیقه واحده… در معرض آفتاب سینه­ات ننشینم (همان: ۲۰۷)
بسامد بالای واژه «زن» هم دلیلی است برای اثبات اباحی بودن عشق اوست. ویژگی که در شعر مصدق وجود ندارد. «می­توان نزار را شاعر زن خواند زیرا او داد زن را به تمامی می­دهد… او در وجود زن صرف زن را می­بیند نه زنی هنرمند و شاعر».(عباس، ۱۳۴۲: ۲۷۲)
شعر «آسمان زن می­بارد» نمونۀ بارزی است که واژه­ی «زن» در آن بسیار تکرار شده است.
… إنََها تثلجُ نساءً آسمان زن می­بارد
و واحدٌ یسحب دفتر شیکاته من جیبه… و یکی دیگردسته چک خود را بیرون می ­آورد
لیشتری أی نهدٍ أشقرَ یسقطُ من السَّماء(قبانی، ۱۳۸۴: ۲۱۵) تا خریدار هر آن انار سینه­ی زرینی شود که از آسمان می­افتد…
البته این دیدگاه نزار بعداً دچار تغییراتی می­ شود. «نزار که در دوره نخستین عاشق­سرایی خود، دیدگاه سنتی درباره عشق و زن داشت، از دهه هفتاد به بعد، هم از حیات و آزادی زن به دفاع برخاست و هم از مشروعیت مقاومت در فلسطین.» (اسوار، ۱۳۸۰: ۱۱۸)
إجلسی معی قلیلاً کمی با من بنشین
حتی نتَّفق علی طریقه حب تا بر سر شیوه­ای از عشق به توافق برسیم
لا تکونین فیها جاریتی که در آن نه تو کنیز من خواهی بود
ولا أکون فیما مستعمره صغیره (همان: ۱۹۵) و نه من مستعمره­ای کوچک…
۲-۴-۵ شادی و دردهای عشق:
یکی از لوازم عشق که شاعران عاشق­سرا بیشتر به ان توجه کرده ­اند، شادی­ها و دردهای راه عشق است، شادی­هایی که نتیجه تجربیات شیرین راه عشق است و در مقابل آن درد و غمی که وقتی وارد حوزه­ عرفان می­ شود، دیگر نه تنها درد و غم نیست؛ بلکه پسندیده و مقبول هم می­ شود.
ای شاد که ما هستیم اندر غم تو جانا هم محرم عشق تو، هم محرم تو جانا(مولانا)
حمید مصدق و نزار هر کدام به یک جنبه از این شادی و غم پرداخته­اند. مصدق شاعر غم عشق است. او همیشه از فراق می­هراسد و در راه عشق سوز و گداز می­ کند:
بی تو خاکستر سردم، خاموش
نتپد دیگر در سینه­ی من، دل با شوق
نه مرا بر لب بانک شادی،
نه خروش… (مصدق، ۱۳۷۸: ۶۰-۵۹)
غمی که باعث می­ شود امیدی به بهبود اوضاع و بازگشت معشوق نداشته باشد:
هرگز دوباره بازنخواهی گشت
ومن تمام شب
این کوچه باغ دهکده را
با گام­های خسته طوافی دوباره خواهم کرد… (همان: ۲۰۲)
اما نزار شاعر شادی­های عشق است. او بیشتر شادی و حوادث شیرین مسیر عشق را بیان می­ کند. همیشه خواهان معشوق است؛ اما این خواهش او با سوز و گداز همراه نیست:
یا سیِّدتی: بانوی من
ماأسعدنی فی منفای در تبعید­گه خود چه خوشبختم من
أقطّر ماء الشعر… تقطیر آب شعر می­کنم
و أشربُ من خمرالرُّهبان و از باده راهبان می­نوشم
ما أقوانی… (قبانی، ۱۳۸۴: ۳۳۷) چه پرتوانم من…
أنا فی أجمل حالاتی…. من در زیباترین حالات خود هستم…
وفی أزهی حضاراتی…. ودر رخشان­ترین تمدن­های خود…
فامنحینی فُرصه أُخری- لکی أُکتبَ التاریخ…. پس فرصتی دیگر به من ده تا تاریخ را بنویسم…
فتاریخُ، یا سیدتی، لا یَتکرَّر… (همان: ۳۴۷) که تاریخ، ای بانوی من، تکرار نخواهد شد…
نزار حتی شرایط بد را هم سپاس می­گوید و آن­ها را درد و غم نمی­داند:
شکراً علی سنوات حبّک کلّها سپاس بر همه سال­های عشق تو


فرم در حال بارگذاری ...

« دانلود مقالات و پایان نامه ها در مورد مدیریت پایدار شهری با تاکید بر مشارکت شهروندان. (۲)دانلود پژوهش های پیشین در رابطه با بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و میزان بهره وری در سازمان- ... »
 
مداحی های محرم