در شناسایی ارزش برند به عنوان یک دارایی نامشهود تاکید روز افزونی بر فهم چگونگی ساخت، اندازه گیری و مدیریت ارزش برند صورت گرفتهاست. سه دیدگاه مشخص و اصلی ارائه شده توسط صاحبنظران این حوزه ارائه شده اند:
مشتری مبنا[۲۴۹]: از دیدگاه مشتری ارزش برند بخش جذاب یک محصول خاص از یک شرکت خاص میباشد. از طریق تبلیغات، تجربه استفاده و دیگر فعالیتها مجموعه ای از تداعیها و وابستگیها ورای محصول هدف بهوجودآمده است.
شرکت مبنا[۲۵۰]: از دیدگاه شرکت یک برند قوی اهداف بسیاری مانند اثربخشتر کردن تبلیغات، کمک به توزیع امن، جدا کردن محصول از رقابت و تسهیل رشد و توسعه گروه های دیگری از محصول و همچنین ارزش افزوده حاصل از نام برند را برآورده می کند. در اصطلاح اقتصادی ارزش برند میزان ناکارآمدی بازار است که شرکت از طریق نام برند جبران می کند.
مالیمبنا[۲۵۱]: از دیدگاه مالی شرکت برند یک دارایی مانند کارخانه و تجهیزات است که می تواند خرید و فروش شود. ارزش مالی برند قیمتی است که می تواند با خود به بازار مالی آورد. احتمالا این قیمت نشان دهنده انتظارات در مورد ارزش تنزیلیافته[۲۵۲] جریانهای نقدی آینده میباشد و در صورت نبود دادوستدهای بازاری می تواند از هزینه لازم برای ساخت یک برند محاسبه شود(کلر و لمن، ۲۰۰۶).
هر چند برندسازی تاریخی طولانی داشته و مدیریت برند دهها سال است که مطرح شده، ارزش برند بهعنوان یک مفهوم اصلی در دنیای کسبوکار امروز در سی سال گذشته و حدوداً از دوره جهشاقتصادی سال ۱۹۸۰ مطرح شد، زمانی که برای بسیاری روشن شد که قیمت پرداختی برای بسیاری از شرکتها نشان دهنده ارزش برند آنها بوده و برند با ارزشترین دارایی نامشهود شرکتهاست. از اینرو در سالهای اخیر مدلهای آکادمیک و صنعتی متعددی ارائه شده اند. اما همگی بر این اصل استوارند که قدرت برند در ذهن مشتری قرار دارد. مدلهای کلر و آکر مدلهای آکادمیک و مدلهای ارزیاب دارایی برند[۲۵۳]((BAV، اینتر برند[۲۵۴] و مدل پویاییشناسی میلوارد برون[۲۵۵] مدلهای صنعتی هستند(پایگاه اینترنتی مجله برند).
روش ارزشگذاری اینتر برند:
در روش اینتربرند، ارزش برند با ضرب درآمدهای متفرقه (differential earnings) در یک نرخ تنزیل (discount rate) محاسبه میشود. این نرخ تنزیل از کمی کردن فاکتورهایی، که طبق روش اینتر برند، قدرت برند را محاسبه میکند، بدست میآید. ریسکی بودن نرخ تنزیل از طریق مقیاس ترکیبی قدرت برند که از معیارها و وزنهای نسبی تشکیل شده، تعیین میگردد.
به طور کلی، روش ارزیابی اینتر برند شامل۵ گام است(باغبان و موسوی، ۱۳۸۳):
-
- بخشبندی (Segmentation)
-
- تحلیل مالی (Financial Analysis)
-
- تحلیل تقاضا (Demand Analysis)
-
- تحلیل قدرت برند (Brand Strength Analysis)
-
- محاسبه ارزش خالص فعلی ( (Net Present Value Calculation
روش ارزشگذاری BAV:
تکنیک BAV یک تکنیک گسترده جهانی در مورد حدود ۳۵۰۰۰ برند است که با نظرسنجی از بیش از ۵۰۰۰۰۰ مصرفکننده مختلف در ۴۴ کشور بدست آمده است. تکنیک BAV یک ابزار تحقیقاتی برای ارزش برند فراهم میکند. برخلاف بیشتر نظرسنجیهای سنتی درباره تصویر برند، پاسخدهندگان برندها را از خیلی طبقات مختلف ارزیابی میکنند. بنابراین، BAV میتواند با روندهای برندهای جهانی پیش برود (همچنین برندهای محلی).
این تکنیک توسط مؤسسه Y&R ابداع شده است و برای سنجش ارزش (غیرمالی) برندهای معتبری همچون آمازون، یاهو، اسنپل، استارباکس به کار رفته است. این روش، ۴ عامل را به عنوان اساس سنجش ارزش برند، در نظر میگیرد(پایگاه اینترنتی مجله برند ).
این چهار عامل عبارتند از:
-
- تمایز (Differentiation)
-
- مربوط بودن (Relevance)
-
- اعتبار (Esteem)
-
- دانش (Knowledge)
هرم پویاییهای برند:
این روش به عنوان یکی از کاربردیترین مدلها در سنجش ارزش سهم نام تجاری شناخته شده است. این روش توسط مؤسسه MillWard Brown توسعه یافته است. براساس این هرم، هر نام تجاری، به صورت میانگین در هر سطح تنها از ۸% «سهم از مشتری» برخوردار است. محققان این مؤسسه میزان سهم از دارایی مشتری (پولی که هر مشتری هر بار صرف خرید برند میکند) را برای هر سطح بررسی کردهاند و دریافتهاند که ارزش کسب شده از درآمد مشتری در سطوح بالاتر افزایش مییابد. این سطوح عبارتند از:
-
- تعلق(Bonding)
-
- برتری (Advantage)
-
- عملکرد (Performance)
-
- رابطه (Relevance)
-
- آگاهی از حضور) (Presence
هرچه از سطوح پائینتر به سمت سطوح بالاتر میرویم، میزان وفاداری مشتریان به برند بیشتر میشود(پایگاه اینترنتی مجله برند ).
Brand Equity Ten دیوید آکر:
دیوید آکر ۵ عامل کلی وفاداری[۲۵۶]، رهبری کیفیت درکشده[۲۵۷]، تفکیک تداعی[۲۵۸]، آگاهی از برند و رفتار بازار[۲۵۹] را مطرح می کند که این پنج عامل هریک شامل زیر مجموعههایی میشوند(پایگاه اینترنتی مجله برند).
امروزه ارزش برند مشتری مدار(CBBE) توجه ویژهای را به خود جلب کردهاست و مفهومسازیهای بسیاری در مورد آن وجود دارد که دیدگاه با ارزشی از فرایند ارزیابی مشتری از برندها و خرید یک برند از یک دسته محصول را ارائه می کنند. هر چند تاکنون عوامل مختلف تشکیلدهنده CBBE تحت یک چارچوب منطقی بررسی و ارائه نشدهاند. نتمیر[۲۶۰] و همکارانش(۲۰۰۳) عوامل اصلی ارزش برند سنجیده و رابطه آنها با تداعیهای برند و پاسخهای مشتری به برند را بررسی کردند(نت میر و همکاران، ۲۰۰۴).
آکر(۱۹۹۶) و کلر(۱۹۹۱) چارچوب جامعتری در این زمینه را ارائه کرده اند. آکر CBBE را مجموعه ای از دارایی های(ویژگیها) مربوط به نام و نشان برند میداند که به ارزش ایجاد شده توسط محصول یا خدمات برای مشتری میافزاید. مشتری ارزش برند را به عنوان ارزش افزوده به محصول بهوسیله مربوط کردن آن به نام برند میداند. هر چند این ارزش افزوده تابع عوامل متفاوتی هستند که مهمترین و اصلیترین آنها پیش بینیکننده های رفتار و تمایل خرید برند میباشند. از دیدگاه آکر برداشت مشتری از کیفیت(PQ)[261]، برداشت مشتری از ارزش هزینه[۲۶۲](PVC) ، منحصربهفردی[۲۶۳] و تمایل برای پرداخت اضافه قیمت[۲۶۴] برای یک برند خاص، مهمترین این عوامل میباشند(نت میر و همکاران، ۲۰۰۴).
کلر(۱۹۹۳) CBBE را به عنوان” اثر متمایزکننده دانش برند بر پاسخ مشتری به بازاریابی برند” میداند و همچنین فرآیندی که طی آن CBBE “زمانی که مشتری با برند آشناست و برخی تداعیهای قوی، منحصربهفرد و مطلوب را در ذهن دارد"، به وجود می آید. او این سه تداعی را تداعیهای اصلی دانسته که شامل باورها و نگرشها مشتری در مورد برند بوده و ممکن است مانند ارزش نسبتبه دیگر برندها عملی و تجربی بوده و یا مانند منحصربهفرد بودن بیشتر سمبلیک باشند(کلر، ۱۹۹۳).
مطابق چارچوب آکر تداعیهای اصلی برند، PQ، PVC، منحصربهفردی و تمایل به پرداخت اضافه قیمت بوده که قویترین پیش بینیکننده های تمایل به خرید در مدل کلر نیز میباشند. نتمیرو همکارانش(۲۰۰۳) بر این اساس یک شبکه منطقی که در آن جنبه های اصلی پیش بینیکننده های اصلی متغیرهای پاسخ برند، تمایل به خرید و رفتار انتخاب برند، هستند(در شکل با خط پر نشان داده شده اند) را ارائه کردند. همچنین تمایل به پرداخت اضافه قیمت، رابط کلیدی بین عوامل اصلی و متغیرهای پاسخ برند میباشند. پنج تداعی میزان آگاهی از برند[۲۶۵]، میزان آشنایی با برند[۲۶۶]، میزان محبوبیت برند[۲۶۷]، تداعیهای سازمانی[۲۶۸] و میزان استحکام تصویر برند[۲۶۹] ، در بسیاری از چارچوبها وجوددارند و به دلیل اینکه توانایی پیش بینی رفتار خرید را نداشته اما با عوامل اصلی همبستگی منطقی دارند، تداعیهای وابسته نام دارند(نت میر و همکاران، ۲۰۰۴).
میزان آگاهی از برند
میزان آشنایی با برند
میزان محبوبیت برند
تداعیهای سازمانی
تصویر برند
تمایل به خرید برند
خرید برند
تمایل به پرداخت اضافه قیمت
برداشت مشتری از کیفیت
برداشت مشتری از ارزش هزینه
منحصربهفردی
فرم در حال بارگذاری ...