نهایتاً جامعه و فرهنگ عمومی اثری عظیم خواهد داشت. این واقعه اجتناب ناپذیر است.» ۴۲ اگر بتوانیم نظریات و گفته های محیّرالعقول برخی مبتکرین، متفکرین و عالی رتبگان را از ذهن بشریت پاک کنیم و از این جنگ و کشمکش ساخته و پرداخته ذهن های پریشان برخی کسان خویشتن را برهانیم.
جای بسی شگفتی و البته تأسف است که در مکتوبات به جای مانده از بزرگان عرصه های مختلف فکری، فرهنگی و علمی دیدگاه هایی را در خصوص زن بخوانیم که پذیرفتن آن برای ما از زبان چنین متفکرینی آسان و باورکردنی نیست و البته باید باور کرد اگر چه تلخ و اگر چه سخت؛ موثرین در اندیشه ها و مکاتب، آنان که هسته های اولیه تمدن بشری در غرب را پی ریزی کردند اندیشمندانی چون افلاطون، ارسطو، فیثاغورس، جالینوس و بزرگان و رهبران دینی به نام؛ شگفتا! سوال ایجاد می شود و آن اینکه آیا می توان دراندیشمند بودن آنان شک کرد؟ آیا خود از بطن زنی زاده نشدند و در وجود نیامدند؟ که این چنین سخن در حد اعلای بی انصافی پیرامون زن به زبان رانده اند به جرأت می توان گفت سخیف ترین گفتارها از زبان بزرگان پیرامون زن تراوش کرده و باید گفت وقتی مبنای فکری اندیشمندان یک اجتماع که پایه و اساس شکل گیری مکاتب بعدی هستند این گونه باشد چه توقعی از دنباله روان و شاگردان که آموخته های خود را از استادان واگویه می کنند. اگر اندیشمندان که توان اندیشیدن دارند به این رسیده باشند، وای به حال عوام که حوصله و دل و دماغ اندیشیدن هم ندارند و آن چه می آموزند تکرار می کنند. گرچه هنوز اذعان مطالب به جای مانده ازاین بزرگان در باورانسان نمی گنجد اما بازگو کردن افکارشان دربارهی زن امری است گریز ناپذیر. لذا هرچند سخت ولی ذکر مصادیقی برای تأکید گفتار لازم و ضروری به نظر می رسد. من باب مثال به این گفته حکیمانه اورپید توجه کنید:
« مردی که حتی یک روز از دشنام گویی به زنان بازماند، بیچاره ای است که لایق نام احمق است.» ۴۳
ارسطو این گونه افاضه کرده است:« می توان گفت که زن چیزی نیست مگر مرد ناکام، خطای طبیعت، حاصل نقصی در آفرینش.» ۴۴
افلاطون می گوید:« زن، مرد تنبیه شده است. آن مردانی که بزدل بوده یا زندگی خوبی نداشته اند، در دومین تولد خود به زن بدل خواهند شد.» ۴۵
سقراط یونانی می گوید:« وجود زن بزرگترین منشاء و خاستگاه مشکل و انحطاط بشریت در جهان است زن به درخت ( زهر آگینی ) می ماند که از ظاهری زیبا برخوردار است، اما اگر گنجشکان اندکی از آن بخورند، در جا می میرند.» ۴۶
جالب است که مردان دینی و اصحاب کلیساها و معابد نیز با این اندیشه ها همداستانی می کنند: اگوستن قدیس تازه خطای اندیشه باطل خود را به گردن خدا انداخته و از قول خدا وعده هواخواهانهی بشری خود را این گونه مژده وار بیان می دارد که « ای مرد به خواست خدا، تو اربابی و زن، برده تو است. به گفته کتاب مقدس، ساره مطیع ابراهیم بود و او را ارباب خود می نامید(…). آری زنان شما خدمتکارتان هستند و شما ارباب زنان تان هستید.» ۴۷ و در جای دیگر می فرمایند: « زن حیوانی است که نه استوار است و نه پایدار.» ۴۸
آنتونین قدیس آورده است:« هنگامی که زنی را می بینید، خیال کنید که او نه انسان یا حیوانی وحشی بلکه خودِ شیطان است.» ۴۹
این روند فکری حتی در میان فیلسوفان و معلمان اخلاق، تاکید می کنم معلمان اخلاق همچنان ادامه دارد تا شخصی چون ژان ژاک روسو می گوید:« تمام تعلیم و تربیت زنان باید درخدمت و مربوط به مردان باشد وظایف زنان تمام دوران ها و چیزی که باید از آغاز کودکی به آنان آموخته شود عبارت است از: لذت بخشی و خدمت به مردان، جلب محبت و احترام آنان، بزرگ کردن آنان در کودکی و نوجوانی و مراقبت از ایشان در بزرگسالی، مشورت وتسلی دادن به مردان، شیرین و جذاب ساختن زندگی برای آنان.» ۵۰
یا کانت این گونه گفته است:« کافی نیست که تصور کنیم در برابر خود با موجودات انسانی روبرو هستیم، در عین حال نباید از یاد ببریم که این انسان ها به رده ای واحد تعلق ندارند.» ۵۱ شوپنهاور هم در اظهار نظری همداستان با اگوستین قدیس گفته است: « زن حیوانی است با گیسوان بلند و افکار کوتاه.» ۵۲
فردریش نیچه هم به طور کلی زن را جزء انسان ها به حساب نیاورده می گوید:« زن هنوز قادر به دوستی نیست؛ زنان، گربه وپرنده یا در بهترین حالت گاو باقی ماندهاند.» ۵۳
بگذارید از نظریات بزرگترین اندیشمند قرن ششم امام محمد غزالی در این جا ذکرکنیم تا نمونه ای هم از شرق ارائه کرده باشیم. امام محمد غزالی نیز دراغلب مکتوبات خود که از آثار موثر درافکار عمومی جهان است و خود ایشان از شخصیت های برجسته تاریخ علم و اندیشه شناخته شده اند پیرامون زن نظرات شگرفی دارند که به زعم نگارنده از یک مسلمان مدعی پیروی از سنت پیامبر گفتن چنین سخنان سخیفی شگفت آور است چه این که مبانی مترقی اسلام به هیچ روی حاوی نکات زن ستیزانه نیست لذا تنها به آوردن یک - دو نمونه اکتفا می کنیم « و نیز واجب آید مردان را که با زنان مدارا کنند زیرا که به خرد ناقصند و از جهت کم خردی که ایشان است که هیچ کس به تدبیر ایشان کار نکنند و اگر به گفتار زنان کار کنند، زیان کنند ( نصیحه الملوک، ص ۲۸۲ ) »۵۴ و در جای دیگر می گوید « در خبر است که زنان را از ضعف و عورت آفریده اند، داروی ضعف ایشان خاموشی است و داروی عورت ایشان، خانه برایشان زندان کردن. ( کیمیای سعادت جلد ۱ ص ۳۱۴ )» ۵۵
و قس علی هذا از این دست افاضات شگرف از زبان مربیان و سیاستمداران ومورخان و روزنامه نگاران و حتی خود زنان پیرامون جنس زن که به دلیل عدم اطاله کلام از آوردن ما بقی آن چشم می پوشیم که مشت نمونه خروار است.
این که دراین وجیزه ی پیش رو خوانندگان متوجه تأکید نگارنده بر مبانی و اندیشه های فکری غرب پیرامون زن شده اند علتش فراوانی گفتار هایی است که در بالا به آن ها استناد شد و این که کمتر به شرق پرداخته می شود دلیلش این است که عمق ظلمی که به زن درغرب روا داشته شده لااقل در شرق مکتوب نشده « زن غربی تا اوایل قرن بیستم از ساده ترین و پیش پا افتاده ترین حقوق محروم بوده است، و تنها در اوایل قرن بیستم بود که مردم مغرب زمین به فکرجبران مافات افتادند و چون این نهضت دنباله نهضت های دیگر در زمینه ” تساوی” و” آزادی” بود همهی معجزه ها را از معنی این دو کلمه خواستند غافل از اینکه تساوی و آزادی مربوط است به رابطه بشرها با یکدیگر از آن جهت که بشرند و به قول طلاب ” تساوی و آزادی حق انسان بما هو انسان است ” زن از آن جهت که انسان است مانند هر انسان دیگر آزاد آفریده شده است واز حقوق مساوی بهرهمند است.» ۵۶
شاهد مثال های فراوانی می توان ذکر کرد از زبان بزرگان غرب که همه دال بر سلطه مطلق مردان بر زنان است و این که هیچ گریزی نیست از بیان آن ها چرا که خود نیز معترفند بدان چه علیه زنان در غرب موجود و مکتوب است « ویل دورانت در فصل نهم از کتاب لذات فلسفه پس از نقل برخی نظریات تحقیر آمیز نسبت به زن از ارسطو و نیچه و شوپنهاور و برخی کتب مقدس یهود، و اشاره به اینکه در انقلاب فرانسه با این کهسخن از آزادی زن هم بود اما عملاً هیچ تغییری رخ نداد می گوید: تا حدود سال ۱۹۰۰ زن به سختی دارای حقی بود که مرد ناگزیر باشد از روی قانون آن را محترم بدارد. آن گاه درباره علل تغییر وضع زن در قرن بیستم بحث می کند، می گوید آزادی زن از عوارض انقلاب صنعتی است.» ۵۷ و علت آن را نیز این می داند که « سرمایه داران و کارخانه داران انگلیس بودند که به خاطر منافع مادی این قدم را به نفع زن برداشتند.» ۵۸ این نمونه ها و صدها از این دست در انواع و اقسام کتب آورده شده و همه و همه آدمی را به این نقطه نظر می رساند که مذهبی چون اصالت زن یا فمینیسم باید خواستگاهی غربی داشته باشد.
در تحقیقات غربیان پیرامون سرزمین های شرقی خصوصاً ایران در دوره های مختلف نظریات قابل توجهی استخراج شده « همانطور که بارتلمه تحقیق کرده است و تحقیقات او درباره حقوق زن در دوره ساسانی مبنای نظریات کریستن سن واقع شده است، در خانواده های ممتاز زنان گاهی از تعلیمات عالیه برخوردار بوده اند، یعنی اصل” زندگی طبقاتی ” در این مورد نیز مانند همه موارد دیگر حکمفرما بوده است. همچنان که در دوره ساسانی دو تن از دختران خسرو پرویز، پوراندخت و آذرمیدخت، برای مدت کوتاهی سلطنت کردند، انتخاب آن ها به سلطنت به واسطه اعتقاد عظیمی بود که ایرانیان به ” تخمهی پادشاهی ” داشتند بنا بر نظر بارتلمه احوال حقوقی زنان در طول عهد ساسانیان تحولاتی یافته است و نیز پیش از این که اعراب مسلمان، ایران را فتح کنند محققاً زنان ایران در شرف تحصیل و استقلال خود بوده اند.» ۵۹
این اذعان از سوی محققین غربی و آوردن نکاتی چند در خصوص وضع زن در میان اعراب که درمباحث بعد بدان خواهیم پرداخت نشان می دهد که موقعیت زن در مشرق زمین به نسبت موقعیت او درمغرب زمین بهتر بوده و کمتر مورد ظلم و ستم واقع می شده است اگر چه پیش تر هم گفته شده که نمی توان به طور کلی وضع زن را در مشرق زمین بدون هیچ گونه ظلم یا ستمی معرفی کرد. لکن علی اَی حال آن چه در مورد خصوصاً دو قوم عرب و آریایی آورده شد حاکی از آن است که به نسبت، وضعیت زنان در میان این دو قوم بهتر از سایر اقوام جهان بوده است . من باب مثال ژان کلود واده در خصوص پیدایش عشق در مغرب زمین می گوید: « چنان که می دانیم در اواخر سدهی یازدهم میلادی، مفهوم نوینی از عشق به گونه ای شگفت، و در ظاهر بی آن که هیچ عاملی پیدایش آن را موجب شده باشد، دراروپای غربی رواج می یابد. این پدیده به قدری ناگهانی است که مدتهاست می خواهند ریشه های آن را در شرق و نزد مسلمانان- و یا در غرب - بازجویند، زیرا دنیای اسلام نیز در این مورد سنت های خاص خود را داشته است و شرقیان پنج قرن پیش در غرب ” قوانین ” عشق را شناختند و از حدیث عشق سخن گفته بوده اند.»۶۰ حال اگر نماد عشق بر کرهی خاک را چندان که همه بدان قائلند زن بدانیم پر واضح است که غربیان نسبت به شرقیان دیرتر متوجه وجود اسرا رآمیز و الهی زن و به تبع آن گرمای عشق شده اند.
« زن ایرانی، همان مقامی که زن در میان سایر قبایل آریایی مانند هندوهای اولی ژرمنی و یونانی ها قبل از قرن پنجم میلادی داشته، دارا بوده و درمیان این قبایل آریایی مقام زن هیچ گاه به پستی کنیز و برده نرسیده و اگر چه اطاعت او از شوهر به حکم ضرورت بوده ولی در اداره امور خانه مستقل و بانو بوده است. زن همدم مرد است و استحقاق اداره امور خانه را دارد و چون معیشت جویی مرد مستلزم بیرون رفتن اوست منطقه امور خانه محول به بانوی خانه است. هرودوت معتقد بود که پایه زن ها در نزد آریایی های ایرانی بهتر از پایه آن ها در نزد مردمان دیگر بوده است.» ۶۱ این قضاوت عادلانه از سوی یک غیر ایرانی خود نشان دهنده تمایز و تفاوت افکار حاکم بر شرق و به خصوص ایران است در قیاس با مغرب زمین؛ « باری، در سرزمین های اسلامی هر قدر خانواده ای اصیل تر و شریف تر باشد، مراقبتی که از زنان خود به عمل می آورد بیش تر است.»۶۲ نگاهی به اساطیر ایرانی نیز می تواند شاهد خوبی بر این مدعا باشد شاهدی که بر برابری زن و مرد از ریشه گیاهی آن ها که اندیشه ای اساطیری است آغاز می شود « مشی و مشیانه بر آورده شدند یکی بر دیگری پیوسته و هم بالا و همدیس، میان ایشان روان بر آمد. به هم بالایی، ایشان چنان بودند که پیدا نبود که کدام نر و کدام ماده و کدام آن روان، هرمزد آفریده است. شباهت در خلقت و هم بالا و همدیس بودن آنان پایه تساوی ارزش و احترام زن در ایران باستان است. نُه ماه ریواس پیکر بودند، پس به مردم پیکری گشتند هرمزد به مشی و مشیانه گفت: مَردُمید، پدر و مادر جهانیان اید، شما را با برترین عقل سلیم آفریدم جریان کارها را به عقل سلیم به انجام رسانید، اندیشه نیک اندیشید، گفتار نیک گویید، کردار نیک ورزید و دیوان را مسائید. تمامی سفارش ها به مشی و مشیانه مساوی است و هر دو با برترین عقل سلیم آفریده شدند و کسی در این میان ناقص العقل نیست. هنگامی که یکی به دیگری اندیشید هر دو نخست این را اندیشیدند که او مردم است. تصور نخستین زن و مرد نیز کاملا مساوی است.» ۶۳ اینکه بارها در خلال نوشتار به مبنای اندیشه بشری اشاره شد به خاطر تأکید این موضوع است که در بالا ذکر آن رفت و نیز مذهب و آیین حاکم بر اجتماع که خود فرهنگ ساز است.
زن در آرای زرتشت
زوج مشی و مشیانه در فرهنگ ایرانی نماد و اسطوره برابری و تکریم نوع است یعنی نگرش قالب بر قوم را مبدل به نگرش برابر میان دو جنس می کند کما این که دین زرتشت نیز به عنوان آیین حاکم بر مردم ایران زن و مرد را دو موجود برابر معرفی کرده است « به اعتقاد زرتشت، زن و مرد در خلقت برابرند و از یک گوهرند این همتایی و همسنگی در یسناها ت ۴۶ بند ۱۰ به روشنی بیان شده است: آن مرد یا زن که از برای من، ای مزدا اهورا، به جای آورد آن چه را که تو از برای جهان بهتر دانستی، از برای پاداش درست کرداری وی بهشت ( بدو ارزانی باد) و کسانی را که من به نیایش شما برگمارم، با همه آنان از پل چینوت خواهم گذشت. بدین گونه گاهان رستگاری را برای زن و مرد یکسان می داند و این نیز نشان همتایی و برابری آن هاست.» ۶۴ اگر بخواهیم نمونه ای از تعلیم و تربیت، کسب آگاهی و حضور در اجتماع را در روزگار پیشین ایران سراغ بگیریم می توانیم بگوییم که « در بعضی موارد زنها وظایف دستوری و روحانیت را نیز عهده دار می شدند و البته آنان که این گونه مسئولیت ها را قبول می کردند، تحصیلاتشان از مبانی تعلیمات ابتدایی تجاوز نمی نموده است. در این رویکرد به قابلیت زنها برای مقام قضاوت اشاره رفته است و صریحاً ذکر شده که زنانی را که تحصیل حقوق نموده اند برای مقام قضاوت بر مردانیکه از آن بی بهره اند، ترجیح باید داد.» ۶۵ اندکی دقت در امور گذشته و باستانی ایران انسان را به این نتیجه می رساند که اندیشه دینی زرتشت و مبانی فکری حاکم بر فرهنگ باستانی بی شباهت به مبانی دین مبین اسلام نیست و به عبارت دیگر می توان گفت پیش درآمد دین و مذهب مترقی اسلام در ایران بوده است.
« گاهان پیام آسمانی زرتشت، سرود های مقدسی است که نخستین بار، سروش آن را سروده است و سروش جبرئیل است.
در گاهان زن از دو دیدگاه منظور می گردد که مکمل یکدیگر است: یکی زن به عنوان گرونده زرتشتی، و دیگر بعنوان یکی از دو جنس بشر که نقش و جایگاهی ویژه در زندگانی اجتماعی دارد. در مورد اول، وجدان زن مورد خطاب است و وی به مثابه نیمی از گروندگان دین شناخته می شود.
پیامبر او را فرا می خواند تا بیندیشد و دین خویش برگزیند. در دومین نظرگاه وی یکی از افراد گروه اجتماعی است و نقش خاص خود را باید چونان دختر و همسر و مادر، در خانواده ایفا کند. در این جا زن سهم طبیعی و زیستی زایمان و پرورش نوزاد را برعهده دارد که موجب دوام جامعه و بقای نسل و نوع بشر است. وجدان زن آزاد است که بر اساس رأی و خرد و شناخت خود، آن چه را بهتر می داند اختیار کند، اما نفس زادن در جامعه و پرورش یافتن در آن و ضرورت زیستن با دیگران، او را مقید و محدود می کند که هنجارهای اجتماعی را بپذیرد و به آن گردن نهد.
گاهان مژده حیات اخروی را به زن و مرد یکسان می دهد و هر چند وظایف زیستن را میان آن دو تقسیم می کند، نیکی ورزیدن و رستگاری را برای هر دو جنس همانند می شمارد. دعوت برای رسیدن به هستی بهترین، یا بهشت.»۶۶
زن در اندیشهی اعراب جاهلی
پیش از این که وارد بحث اسلام شویم و اشکالات وارد شده بر زن را از نظر اسلام مورد بحث و بررسی قرار دهیم بگذارید تا نگاهی به وضع زن در زمان اعراب جاهلی بیندازیم چه اینکه در سطور پیش نیز اشاره کوتاهی به آن شده است. « راجع به زن در جاهلیت گفتگو بسیار است و عقاید و آراء مختلف ذکر شده، اما شکی نیست که به طور کلی زن عرب در آن دوره مقام مهمی داشته و با عفت بوده است و عفت وی ثمره آزادی خواهی و استقلال طلبی آن روز عرب می باشد. آزادی، استقلال و جوانمردی لازمه اش غیرتمندی و دفاع از ناموس می باشد، عربها در این قسمت تعصب زیاد داشتند و هیچ نوع رفتار یا کردار خلاف ناموس را تحمل نمی کردند و این در مردان آزاده طبیعی است. بخصوص برای مردی که یک زن دارد و غیر از یگانه همسر خود به کسی عشق نمی ورزد، عرب های بَدوی که استطاعت کنیز گرفتن و همسر متعدد نداشتند، همسر یگانه خویش را ستایش می کردند بویژه که زن بَدوی کمک دست مرد و شریک رنج و زحمت او در سفر و حضر می بود.» ۶۷ اما به طور کلی این روحیه آزادی و استقلال طلبی حاکم بر اعراب همه زنان عرب را در بر می گیرد گرچه در بالا اشاره به عدم استطاعت مرد در گرفتن کنیز یا همسر بیش تر شد و آن را واسطه تکریم همسر قرار می داد اما « زنان عرب دردوره جاهلیت از خود استقلال و اراده داشتند و دارای آزادی و مقام بودند و عده ای از آنان در جنگ و سیاست و ادب و شعر و تجارت و صنعت بنام گشته، بخصوص پس از ظهور اسلام که استعداد نهفته آنان پدیدار شد و در اوایل اسلام زنان مشهوری از میان عرب بیرون آمدند که از حیث عقل و رأی و تدبیر و دلیری ضرب المثل گشته و بیش ترشان از مدینه مرکز اسلام برخاستند. غالباًً مردان عرب در دوره جاهلیت اختیار ازدواج را به دختران وا می گذاردند و بدون رضایت دختران به زناشویی آن ها رضایت نمی دادند. زنان عرب در دوره جاهلیت همراه مردان به میدان می آمدند، مشک به دوش می گرفتند، سپاهیان را آب می دادند و زخمی ها را معالجه می کردند.» ۶۸
دیدگاه اسلام در قبال زن و پاسخ به اشکالات
مبنای فکری نهادینه شده در دو قوم آریایی و عرب از شرق جهان مبنای معتدلی است گرچه به فراخور تغییر زمان اتفاقات و اخبار ناگواری چون زنده به گور کردن دختران در زمان جاهلیت مثبوت شده است که باز می توان آن را حاصل همان تعصب قومی اعراب بر ناموس اطلاق کرد و علت آن را ربوده شدن دختران در جنگ ها و ستیزها دانست که موجبات سرافکندگی مردان قوم را فراهم می آورد. « دین ابراهیمی اسلام، در زمانی که تاریخ و جغرافیای جهان دورانی سخت بَدوی در رابطه با ارزش های انسانی ” زن” را می گذرانید، بیش ترین توجه را، با همه مصائب و مشکلات موجود در دوران پیامبر گرامی اسلام و اعلام رسالت آن حضرت، تا حد امکان جامعه آن روز، به زنان نشان داد.» ۶۹ مشی پیامبر خاتم با زنان مشی از سر مهر و مودت بود کما این که آن چه در آیات قرآن پیرامون زن آمده نیز این مشی و سیاق رفتاری را به دست داده است « اسلام (و نه لزوماً مسلمانان) از بزرگترین مدافعان حقوق حقه ” انسان ” هاست که هیچ تفاوتی بین زن و مرد از نقطه نظر حقوق انسانی قایل نیست(انَّ اکرمکم عندالله اتقیکم)» ۷۰ اشاره به این بخش از آیه ۱۳ سوره حجرات بخوبی مبین مواضع وحی و کلام آسمانی در قبال انسان است و تفاوت میان دو جنس در آن به هیچ روی مطرح نیست و تنها تفاوت را میان انسان ها از زن و مرد تفاوت در تقوای الهی می داند « در فرهنگ وحی از زن به عظمت یاد شده است و این اختصاص به قرآن ندارد و در انجیل، تورات و صحف خلیل الله نیر مطرح بوده است.» ۷۱ بماند که کتبی که اکنون در دست است جز قرآن تحریف شده و تفسیر به رأی و گرنه کلامی که از جانب خدا صادر می شود در هر برهه ای به فراخور آن برهه همان کلام است؛ لکن مطابق احوال مردم در آن زمان و نیز وسع انجام تکلیف آنان، لذا صدور کلام از جانب وحی در هر عصر و زمانی یکی است چه این که گفته اند دین از همان آغاز اسلام بوده است. « دین بشر را با دید جمعی می نگرد و صرف نظر از وجود یا عدم وجود جامعه حقیقی، برای انسان یک هویت جمعی معتقد است: از این رو وظایفی را به نام مسائل اجتماعی مطرح می کند و مسلمانان [ و به طور کلی موحدان ] را به انجام آن ها فرا می خواند.» ۷۲ این نگاه کلی و خالی از تبعیض دین، به بشریت فی الواقع تکلیف را برای موحدان عالم واضح و مبرهن بیان کرده است و آن این که به حقوق یکدیگر آگاه شوند و بدان احترام بگذارند نگاه خالقانه حضرت ربوبیت تمایزی میان مخلوقات انسانی خویش قائل نشده لکن انسان ها به واسطه دریافت های غلط به اشتباه افتاده اند و به عبارت دیگر از مسیر کلام وحی در هر دینی منحرف شده اند. « حقیقت این است که بدبختی های قدیم غالبا معلول این جهت بود که انسان بودن زن به فراموشی سپرده شده بود و بدبختی های جدید از آن است که عمداً یا سهواً زن بودن زن و موقع طبیعی و فطریش، رسالتش، مدارش، تقاضا های غریزیش، استعداد های ویژه اش به فراموشی سپرده شده است»۷۳ به قول قدیمی ها ” آمدند ابرو را اصلاح کنند زدند چشم را کور کردند ” انسان بودن زن را پذیرفتند ولی همچنان وجودش را تصرف و استثمار کردند گویا قصد داشتند علی الحساب دهان معترضان به اوضاع اسفناک زن را بندند، طماعان منفعت طلب سرمایه داری به بهانه برابری که معنی مشابهت از آن مستفاد می شود. زن را زیر چرخ های اقتصاد سود آور یک طرفه خویش به کارهای سنگین و طاقت فرسا وا داشتند و به نوعی فضای خانه را فضایی تیره و تار جلوه نمودند و با شعار توخالی و منفعت طلبانه تساوی و برابری به لطایف الحیل وارد عرصه های مضیق مردانه کردند تا باز ماهی دلخواه خویش را از بحر طویل آمال و آرزوها به صید بنشینند. حال سوال اینجاست « چرا باید یک زن را این قدر پست و زبون و حقیر بخوانند که روز دیگر مجبور شوند برای جبران مافات، همه آن نواقص و نقائص را از روی زن بردارند و روی مرد بگذارند. چه لزومی دارد که تفاوت های زن و مرد را به حساب ناقص بودن یکی و کامل تر بودن دیگری بگذاریم که مجبور شویم گاهی طرف مرد را بگیریم و گاهی طرف زن را؟»۷۴ شتاب زدگی در به ثمر رساندن مکتب فمینیسم فرصت اندیشیدن اساسی و ارائه طرحی متقن برای بهبود اوضاع زن را نداد چه این که گفتیم این مکتب اگر چه توانست پاره ای موارد، چون حق رأی را برای زنان استیفا کند لکن رأی و نظر زنان به عنوان عناصر مهم از بدنه اجتماع و نیز نیمی از جامعه بشری هنوز به سخره گرفته می شود « استفاده ابزاری از زن که در جوامع غربی به شدت رواج دارد، گرچه آزادی و رفاه ( بحران ولنگاری ) ظاهری به زن داده است ولی هیچگاه نتوانسته است زن را به موجود ” خود انجام ” و ” خود تصمیم ” و ” متکی به خود ” و در حقیقت ” خود مقتدر” تبدیل کند.» ۷۵
الف- کار زن در منزل سخیف یا مستحسن؟
بر خلاف برخی تصورات که امروزه کار منزل را برای بانوان جزء سخیف ترین امور تحمیل شده بر زن می دانند و به شدت در قبال خانه داری و همسر داری و تربیت فرزند موضع منفی اتخاذ می کنند و این امور را اعمالی تلقی می کنند که زن را در محصورات قرار می دهد و آزادی های وی را می گیرد؛ اسلام این مقوله را به عنوان جهاد در راه خدا مطرح می کند و در حدیثی از حضرت رسول آورده اند که: “جهاد المرأَه حسن التبعل"؛ جهاد زنان نیکو همسرداری کردن است ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که اسلام برای انجام امور منزل اختیار کامل را به زن داده است و انجام آن را بسته به میل زن می داند و حق امر و نهی دراین مورد را از مرد سلب کرده همین مضمون را در حدیثی از امام علی (ع) نقل کرده اند که: ” کَتَبَ الله الجهاد و علی الرجال و النساء، فجهاد الرجل بذل ( الرجل ان یبذل ) ماله و تفسد حتی یقتل فبسبیل الله و جهاد المرأه حُسن التبعّل ( وسائل الشیعه ج ۱ صفحه ۱۵) “( خداوند تبارک و تعالی جهاد را برمردان و زنان قرار داده است، پس جهاد مردان بذل مال و جان تا سر حد کشته شدن در راه خدا است و جهاد زنان نیکو شوهرداری است ).
باری « برای ترسیم حقوق زن، بررسی دو عنصر محوری لازم است:۱- شناخت اصل انسانیت که حقیقت مشترک زن و مرد است.[به جد و نه به نحوی صوری که حاصلی جز ابتلاعات امروزی نخواهد داشت.]
« ۲- هویت صنفی زن که واقعیت مختص به اوست و هیچ مبدعی برای تشخیص صحیح آن حقیقت مشترک و این هویت مختص، صالح تر از آفریدگار عالم و آدم نیست و خداوند نظر صائب و رأی ثاقب خویش را در چهره وحی آسمانی به خوبی روشن نموده و شرع آن را به عهده صدور مشروح اهل بیت عصمت و طهارت (ع) سپرد.» ۷۶
ب - نقصان خلقت زن
همان گونه که در مطاوی سخن آوردیم هیچ گونه خلل و اشتباهی در ذات لایزال باری تعالی راه ندارد و به استناد قرآن و احادیث خداوند از هر خطا و اشتباهی مبرا و منزه است چه این که واجب الوجود است و وجود حضرت حق قائم به ذات خویش است پس بدین واسطه « دستگاه آفرینش نخواسته یکی را کامل و دیگری را ناقص، یکی را برخوردار و دیگری را محروم و مغبون بیافریند.» ۷۷ حال با این تصور محکم و یقینی که بر همگان محرض است بگذارید تا به قضیه ناقص الخلقه بودن زن از منظر غرب و پاسخ آن در محضر اسلام بپردازیم و این که آیا خداوند در خلقت آدم علیه السلام دنده کجی قرار داد تا سپس آن را برداشته و زن را از آن عضو ناقص در وجود آورد؟ مضحک است چه نیازی به این کار حال آن که آدم را از گل آفرید آیا این اندیشه باطل عدل الهی را زیر سوال نمی برد؟ بگذارید این اندیشه باطل را در روایات مجعول نسبت داده شده به ائمه بیان کنیم. از قول ائمه آورده اند: ۱- “خلقت من اسفل اضلاعه “؛ یعنی زن را از پست ترین دنده مرد آفرید. ۲- “خلقت من الضلع الایسر الآدم یا خلقت من الضلع الاعوج “؛ زن از دنده چپ آدم آفریده شده است حال آن که نص صریح آیات قرآن بر نسق دیگری خلقت را بیان کرده و قطع به یقین ائمه چنین استنباطی از در وجود آمدن زن نخواهند داشت چرا که راویان و مفسرین موثق کلام وحی اند. این اندیشه انحرافی « ناقص الخلقه بودن زن پیش از این که در میان ما مردم مشرق زمین مطرح باشد در میان مردم مغرب مطرح بوده است. غربیان در طعن به زن و ناقص خواندن وی بیداد کرده اند. گاهی از زبان مذهب و کلیسا گفته اند: زن باید از این که زن است شرمسار باشد. گاهی گفته اند: زن همان موجودی است که گیسوان بلند دارد و عقل کوتاه، یا زن آخرین موجود وحشی است که مرد او را اهلی کرده است یا زن برزخ میان حیوان و انسان است و امثال این ها که پیش تر اشاره رفت. ازاین عجیب تر اینکه برخی غربیان اخیراً با یک گردش صد و هشتاد درجه ای اکنون می خواهند با هزار و یک دلیل ثابت کنند که مرد موجود ناقص الخلقه و پست و زبون، و زن موجود کامل و برتر است.» ۷۸ این کشمکش و جدال بی ثمر به کجا خواهد انجامید با این روند فکری در قبال زن آیا می توان به چیز دیگری جز این رسید که زن طفیلی خلقت است اگر چنین باشد پس رجحان حیوانات بر زن پر بی راه نیست چه این که از آفرینش آنان هدفی مستفاد می شود حال آن که زن فقط عروسکی است در دستان مرد« بر مبنای تورات به صراحت پیداست که ۱- حوا از دنده آدم ساخته شده ۲- آدم را زن او - حوا - فریب داده است. اما این دو مسئله در کتاب آسمانی ما کاملا شکل و چهره دیگری دارد.» ۷۹
پ – آفرینش زن و زایش گناه
این که آفرینش زن را مبنای آفرینش گناه می انگارند و او را عنصر شهوت و عامل به گناه افتادن مردان معرفی می کنند و بدین طریق دلیل تراشی می کنند تا زن را به انحاء مختلف به باد استهزاء و ملامت بگیرند آیا پاسخی خواهد داشت؟ گمان مخاطبان و خوانندگان این گونه مطالب که زن را در کلام و درعمل مورد مضحکه خود قرار می دهند به یک چیز بیش تر ختم نمی شود و آن دور و تسلسلی باطل است که اگر پاسخی برای آن نیابند به وادی حیرانی در خواهند افتاد. ایجاد شبهه و تشکیک در این که زن نخواهد توانست به بهشت راه یابد یا کلام متقن به بهشت رفتن مردان، وارد اذهان عمومی بشر شده است حال این که قرآن کلام خدا می گوید: ” الذی أحسن کلَّ شی ءٍ خلقه ” پروردگار تو همان کسی است که هر چیزی را آفریده، نیکو ساخته است ( سوره حدید، آیه۷) « قرآن در کنار هر مرد بزرگ و قدیسی از یک زن بزرگ و قدیسه یاد می کند، از همسران آدم و ابراهیم و از مادران موسی وعیسی درن هایت تجلیل یاد کرده است، اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانی ناشایسته برای شوهران شان ذکر می کند، از زن فرعون نیز به عنوان زن بزرگی که گرفتار مرد پلیدی بوده است غفلت نکرده است، گویی قرآن خواسته است در داستان های خود توازن را حفظ کند و قهرمانان داستان ها را منحصر به مردان ننماید.» ۸۰ قرآن درباره خلقت زن و مرد می فرماید ” یا ایها الناس اتّقوا ربّکم الّذی خلقُکُم من نفس واحده و خلق منها زوجُها و بثَّ منهما رجالاً کثیراً و نساءً واتقوا الله الذی تسألون به و الارحام إنّ الله کان علیکم رقیباً ” یعنی: ای مردم از پروردگارتان پروا دارید که شما را از نفس واحد آفرید و جفتش را نیز آفرید و از آن دو مردان و زنان بسیاری پراکند و از خدایی که به نام او از همدیگر درخواست می کنید پروا دارید و خویشاوندان را فراموش نکنید که خدا همواره بر شما نگهبان است. ( سوره نساء آیه ۱) « بر این اساس مفاد آیه مذبور چنین است: ۱- همه اصناف انسان ها، خواه زن یا مرد- زیرا کلمه ناس شامل همگان می شود- از یک ذات و گوهر خلق شده اند و مبدأ قابلی آفرینش همه افراد یک چیز است. ۲- اولین زن که همسر نخستین مرد است، او هم از همان ذات و گوهر عینی آفریده شده است؛ نه از گوهر دیگر و نه فرع بر مرد و زاید بر او و طفیلی وی. خداوند اولین زن را از همان ذات و اصلی آفریده که همه مردها و زنها را از همان اصل خلق کرده است.» ۸۱
ث – زن عامل فریب
قصه فریفته شدن آدم توسط حوا که زن را مبدل به عنصر گناه و شیطان صفت و فریبنده کرده است و عمری است تا بدین صفت تحقیر می شود در آیات و روایات ما مسلمانان به گونه ای دیگر مطرح و مورد بررسی قرار گرفته است نگاه کلی نگر قرآنی و وحی که فرقی میان زن و مرد قائل نیست و تفکیک جنسیت در آن راه ندارد و توسط « ضمایر تثنیه به آن پندار باطل که شیطان از راه زن در آدم نفوذ کرد و او را فریب داد، خاتمه می دهد؛ زیرا صریح آیات آن است که شیطان هر دو را یک جا و مستقیم فریفت. اگر جایی برای توهّم و باطل گویی باشد، باید گفت که شیطان از راه مرد، زن را فریب داد؛ نه بر عکس و این توهم از آیه « هل أَدُلُّک علی شجره الخلد» استفاده می شود.» ۸۲ دیگر اشارات قرآنی دراین راستا را می توان آیه ۳۶ سوره بقره ” فازلهما الشیطان ” با آیه ۲۰ سوره اعراف ” فوسوس لهما الشیطان ” که همه با ضمایر تثنیه آمده و دال بر فریب مشترک هر دو توسط شیطان است ذکر کرد.
ج – زن مظهر شهوت یا نماد محبت
دیگر از مصادیق اتهام که به زن وارد کرده اند این است موجودیت او را مظهر شهوت خاموش ناشدنی می دانند تا بدان جا که دوای این درد را حبس در خانه تجویز کرده اند وحتی بدین واسطه آورده اند که زن هیچ گاه روی بهشت را نخواهد دید. که باز باید گفت مبدعان این ایده مبتذل گویا فراموش کرده اند که در وجود خود نیز چنین غریزهای به ودیعت نهاده شده شاید موجبات شگفتی خواننده گرامی فراهم شده باشد از باب آوردن کلام متناقض؛ تناقض دراین که، این ایده را مبتذل نامیده ایم و سپس آن غریزه را ودیعه الهی « آفرینش مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا و زن را مظهر محبوبیت و معشوقیت قرار داده است، احساسات مرد نیاز آمیز و احساسات زن ناز خیز است احساسات مرد طالبانه و احساسات زن مطلوبانه است.» ۸۳ وجود چنین غریزه ای موجبات جذب و کشش دو صنف نسبت به یکدیگر را ایجاد می کند و انسان را موجودی مدنی بالطبع و اجتماعی می کند و نیز یکی از دلایل آفرینش و تنازع بقاست. این میل دو سویه در مسیر و مدار از پیش تعیین شده خود نظامات زندگی بشری را رقم می زند. « اگر مدار اصلی زندگی خانوادگی و پیوند نکاح بررسی شود، روشن خواهد شد که هم زن در صدد جذب و داد و گرایش دل مرد است و هم مرد درتلاش برای جذب قلب زن است و هرگز این رابطه جذبه و کوشش نا برابر نیست تا زن در صدد شکار قلب مرد باشد، ولی مرد در پی شکار جسم زن بر میآید.» ۸۴ به طور طبیعی و فیزیولوژیکی جسم زن دارای جاذبه های خاصی است که جنس مخالف را بسوی خویش متوجه و مجذوب می کند و این خود می تواند عاملی جهت تصرف و تصاحب جسم زن توسط مرد باشد لذا در دین مبین اسلام توصیه هایی دیگر بر نگاه داشت چشم برای هر دو جنس شده است تا به راه خطا و انحراف کشیده نشوند. آن چه جالب توجه است این که برخی بزرگان این توصیه را بیش تر در حق زن روا داشته اند چه این که گفته اند چون چشم زن به مرد افتد دل از کف می دهد و به گناه کشیده می شود و گفتیم چاره را در حبس زن می دانند و مردان را توصیه کرده اند که چشم بر چادر زنان نیز نیاندازند که مفسده برانگیز است « ریشه افکار ریاضت طلبی و طرفداری از تجرد و عزوبت بدبینی به جنس زن است، محبت زن را جزء مفاسد بزرگ اخلاقی بحساب می آوردند. اسلام با این خرافه سخت نبرد کرد، ازدواج را مقدس و تجرد را پلید شمرده اسلام دوست داشتن زن را جزء اخلاق انبیاء معرفی کرد و گفت: ” من اخلاق الانبیاء حُبُّ النساء"»۸۵ عنصر اصلی به وجود آمدن مفاسد فجیع اخلاقی که یک باره آبروی صنفی را با عنوان پیشوایان دینی چون کشیشان که این روزها اخبار شگرفی از اعمال جنسی آنان مخابره می شود، می برد همین قائل بودن به تجرد و بدبینی به زن و عدم باور محبت از جانب اوست که موجب به وجود آمدن این گونه مسائل می شود چنان که حیثیت مذهبی جمع کثیری را خدشه دار می کند « برتراند راسل می گوید: در همه آیین ها نوعی بدبینی به علاقه جنسی یافت می شود مگر اسلام، اسلام از نظر مصالح اجتماع حدود و مقرراتی برای این علاقه وضع کرده اما هرگز آن را پلید نشمرده است.» ۸۶ این بحران ولنگاری در غرب از دو جنبه افراطی و تفریطی نشأت می گیرد که یا آن قدر خود را درحصار محصورات کلیسا می پیچند که اخباری چنین محصول آن می شود و یا آن قدر غرق در شهوات می شوند که متفقا تمام شبکه های دیداری خود را در خدمت ارضاء امیال حیوانی در آورده ونظام اجتماع خود را دست در گریبان فرهنگ ابتذال می کنند. « عجیب است که بعضی از افراد نمی توانند میان شهوت و رأفت فرق بگذارند، خیال کرده اند که آن چیزی که زن و مرد را به یکدیگر پیوند می دهد منحصراً طمع و شهوت است، حس استخدام و بهره برداری است، همان چیزی است که انسان را با مأکولات و مشروبات و ملبوسات و مدکوبات پیوند می دهد، این ها نمی دانند که در خلقت و طبیعت علاوه بر خودخواهی ومنفعت طلبی علائق دیگری هم هست، آن علائق ناشی از خودخواهی نیست. از علاقه مستقیم به غیر ناشی می شود، آن علائق است که منشأ فداکاری ها و گذشت ها و رنج خود و راحت غیر خواستن ها واقع می شوند. آن علائق است که نمایش دهنده انسانیت انسان است، بلکه قسمتی از آن ها یعنی در حدودی که به محبت و فرزند مربوط است درحیوانات نیز دیده می شود. این افراد گمان کرده اند که فقط شهوت است که آن دو را به یکدیگر پیوند می دهد، در صورتی که پیوندی بالاتر از شهوت هست که پایه وحدت زوجین را تشکیل می دهد. آن همان چیزی است که قرآن کریم از آن به نام های « مودّت و رحمت » یاد کرده است.» ۸۷
چ – بر آیند اندیشه های پیشین در نظریات روانشناختی جنسی
باید گفت قالب فکری شکل گرفته در مباحثی که از نظر گذشت بر اساس همان اندیشه های کذبی است که پیش تر ذکر آن رفت که این چنین امروزه نظام خانواده های غربی سری در زمین ندارد و ثبات نمی یابد چه این که نظریه های روانشناختی برخی روانشناسان به نام چون فروید پیرامون زن برهمین محوریت جنسیت استوار است که حاصل آن برتری مرد در امر جنسی و بیمار جلوه دادن زن است « نظریه روانشناختی زنان از دیدگاه فروید بر محور اندام جنسی مردانه می چرخید. فروید زنان را بر اساس آن چه که در اندامشان نیست، توصیف کرده و نه بر مبنای آن چه که در جسم و روانشان وجود دارد. طبق نظریه او، نداشتن اندام جنسی مردانه از زنان موجوداتی پست و ناقص ساخته است. در نتیجه او می پنداشت که زنان بهنجار از نداشتن اندام جنسی مردانه حسرت می خورند، خود آزار و خود شیفته اند و ” فراخودشان ” ( superego ) رشد ضعیفی داشته یعنی وجدان کم مایه ای دارند.» ۸۸ فی الواقع کلیت هستی زن در نظر فروید تحت الشعاع اندام جنسی او قرار گرفته چنان که تحلیل وی از رفتار های اجتماعی زنان نیز این گونه است « زنی که با کفایت و به خود مطمئن است و در زندگی به دستاورد هایی نائل گشته و نیز از موقعیتش برای تحقق هوش و توانایی خود استفاده کرده، دارای ” عقده مردانگی ” است. طبق فرضیه فروید، این زن به گونه ای عمل می کند که انگار خبر از اخته شدن خود ندارد، حال این که اخته شده است و نیز در واقع هیچ زنی نمی خواهد والایی و فضیلت یابد. نیاز به والایی از علائم عقده مردانگی و انکار واقعیت است.» ۸۹ حال این واقعیت چیست که فروید از آن سخن می گوید مسلماً چیزی جز همان اندیشه مشمئز کننده جنسی نیست او حتی نیاز روحی و طبیعی زن به بچه دار شدن را که حسی الهی و موهبتی آسمانی است این گونه ارزیابی می کند؛ زنی که مایل به داشتن فرزند است، در واقع خواهان اندام جنسی مردانه بوده، اما این میل را در خود سرکوب و آرزوی بچه دار شدن را جایگزین آن کرده است. « مسئله تمایل دو قطب مذکر و مونث بحث دیگری را در مورد عشق و جنس بر می انگیزد در این جا به اشتباه دیگر فروید اشاره کنیم که او در عشق نیز اختصاصاً تجلی یا والایش ( Sublimation ) غریزه جنسی را می دید و تشخیص نمی داد که میل جنسی فقط تظاهری از احتیاج به عشق و وصل است. اشتباه فروید به همین محدود نیست. او در ضمن فلسفه مادی و فیزیولوژیکی خود غریزه جنسی را تنشی می داند که بر اثر فعل و انفعالات شیمیایی در بدن به وجود می آید و در نتیجه عنصری دردناک می شود و کام می جوید تا التیام پذیرد. آن چه فروید بدان بی توجه است، جنبه ” روانی - زیستی ” مسائل جنسی تمایل دو قطب مذکر و مونث و آرزوی پیوند این دو قطب از راه وصل است.» ۹۰ فی الواقع باید گفت این روانشناس صاحب نام بیش تر به جنبه جسمانی بشر و به طور ویژه به اندام جنسی انسان پرداخته است تا به جنبه روحانی و روانی، و مسائل را بر اساس اندام تجزیه و تحلیل کرده تا بر اساس روان آدمی حال این که رفتار آدمی متأثر از روان اوست و روان هر یک از دو صنف زن و مرد در مواجهه با امور هستی متفاوت است و این تفاوت ارتباط به مسئله جنسی یا اندام جنسی ندارد این نوع نگاه القاء کننده جهانبینی جنسی است یعنی جنسی نگر شدن، همه چیز را در چارچوب جنسیت بردن، که حاصل آن به هم ریختگی هنجارهای اجتماعی و تبدیل اجتماع بشری به اجتماع حیوانی است. و بدتر از آن، که مبتلا به غرب است مبدل شدن زن به شیء یی برای کامجویی و تلذذ بی حد و حصر عده ای ناخویشتن شناس سودجو که از زن بودن زن جز جاذبه بصری چیز دیگری را درک نمی کنند.
« رابطه جنسی به دو منظور آفریده شده، برای بیان عشق دو طرفه و برای افزایش نسل و نژاد بشر. وحدت جنسی زن و مرد، بزرگ ترین لطف خدا در حق آن هاست. او به جای این که تمام بشر را از یک جنس خلق کند، به بشر لطف کرده و با خلق وی به دو شکل مرد و زن، زندگی آن ها را از شادی و لذت پر کرده است.» ۹۱ این یعنی اعطای موهبتی که ایجاد نشاط متقابل می کند و بشریت را از حالت انزوا و تن هایی خارج می کند، باید گفت خلق این غریزه خلق عنصری شرم آور نیست « اگر خالق ما از خلق رابطه جنسی شرم نداشته، ما هم نباید از آن خجالت بکشیم. خداوند به مخلوقات خود نگریسته است و گفته است:” من بهترین آفرینندگانم ” پس باید به او گفت:” تو سرور همه آفرینندگانی"»۹۲ آن چه موجبات شرم و خجالت نسبت به این غریزه طبیعی نهاده شده در وجود آدمی است لوث کردن و باری به هر جهت جلوه دادن آن است اصالت هر چیزی، باید در چارچوب خودش حفظ شود و اگر از آن چارچوب خروج کرد یقیناً حاصلی جز اشمئزاز در پی نخواهد داشت خداوند بر اساس نیاز های تعبیه شده در مخلوق خود انسان پاره ای غرایز را نیز در جهت رفع آن نیاز ها خلق کرده و در نهاد بشر به ودیعت گزارده است و راه و رسم آن نیز طبق چارچوب خاص خود در ادیان مختلف تعریف و تبیین نموده « مسلم است مرد یا زنی که دنیا را فقط از دیده شهوت، خوراک و پوشاک و جنسی می نگرد هر جا سفره ای گسترده تر است رو به آنجا می آورد و هر جا آمال جنسیش بهتر اقناع شود بدان جا می رود»۹۳
ح – مهر اقدامی دوسویه و وحدت آفرین
اندکی کنکاش در روحیات و رفتار زنان حتی اگر به شکل میدانی باشد و نه علمی و تئوریک نشان می دهد که لطافت رفتار و گفتار مجموعه خلقیات وی را تشکیل می دهد « چه اصولا ساختمان درونی بدن زن، برای مهر ورزیدن و محبت کردن آفریده شده و دستگاه مغزی و عصبی اش نیز از ابراز محبت و تقدیم احساسات مادرانه و محبت آمیز نمی تواند رفتار دیگری داشته باشد»۹۴ البته ناگفته نماند پاسخ به این روحیات لطیف هم جز مهر متقابل رفتار دیگری را نمی تواند پذیرا شود کما این که در جامعه کم مشاهده نکرده ایم که این تضاد روحی میان زن و مرد موجبات اشکالات روحی و روانی طرفین خصوصا زنان را به وجود آورده است علی الخصوص و به فراوانی در ابراز عشق های کامجویانه و بی فرجام که زن را در آن جز شی ء زیبا برای لحظه ای کوتاه نمی یابیم « اگر مرد خواستار تن زن باشد و در همان حال آزادی او را به رسمیت بشناسد، زن در لحظه ای که خود را شیء می کند خویشتن را اصلی می یابد، در اطاعت خود که به آن رضایت می دهد آزاد باقی بماند. آن وقت عاشقان هر کدام به شیوه خود، می توانند با لذت مشترک آشنا شوند؛ لذت در آن حال از طرف هر یک از دو طرف به مثابه چیزی که به خود او تعلق دارد ولی از دیگری سرچشمه می گیرد، احساس می شود. آن وقت کلمه های دادن و گرفتن، تغییر جهت می دهند، شادی عبارت از حق شناسی، و لذت عبارت از محبت می شود.» ۹۵ این دقیقا آن چیزی است که روانشناسی چون فروید نتوانست یا نخواست که بدان توجه کند یعنی محصول حق شناسی و محبت از یک پرسه دو سویه که بعد روانی چنین ارتباطی را شکل می دهد و عاملی برای خوار داشتن جنس زن نیست یا عزیز داشتن جنس مرد. ” اما گلدمن ” در این خصوص می گوید « یک رابطه واقعی بین زنان ومردان تسخیر کننده یا تسخیر شده، نخواهد بود. فقط پیوندی عظیم است تا خودِ بی نهایت را ارائه دهی و خودی عمیق تر و بهتر یابی»۹۶ از مجموع آن چه که پیرامون مسائل جنسی آورده شد برآیندی این چنین حاصل می شود که در وجود زن نقصی از این بابت وجود ندارد و زنان به مثابه عاملان شهوت و گناه نیستند اگر آنان را به این راه تشویق نکنند تا ماهی دلخواه خویش را از وجود زلال زن صید کنند و سپس نتیجه بگیرند که زن به واسطه عامل ایجاد گناه بودن هرگز روی بهشت را نخواهد دید که نظر اسلام کاملا به عکس این نظر انحرافی است.
خ – زن تجلی جمال الهی
« در نیایش و تقوا زن ها موفق ترند. مهمترین سرمایه زن، انعطاف پذیری ومناجات او با خداست. فکر و ذکر، دو راه تعالی است. زنان در ذکر و مناجات که راه دل و راه عاطفه و شور و محبت است یا موفق تر از مرد هایند یا یقیناً همتای مردان، راه ذکر، راه اساسی است و راه فکر، راه فرعی.» ۹۷
از قول رسول گرامی اسلام حضرت محمد صلوات الله علیه در کتاب نهج الفصاحه آورده اند: “حبّب إِلی من دنیاکم النساء و الطیب و جعلت قرۃ عینی فی الصلاۃ “؛ به این معنی که از دنیای شما سه چیز مرا خوشایند است، زن، بوی خوش و روشنی چشم من در نماز است. « جناب محی الدین سر محبوب بودن زن را که در بیان پیامبرگرامی اسلام (ص) آمده است، چنین تبیین میکند: چون ذات اقدس خداوند منزه از آن است که بدون مجلا و مظهر مشاهده شود، هر مظهری که بیش تر جامع اسماء و اوصاف الهی باشد، بهتر خدا را نشان می دهد و زن در مظهریت خدا کاملتر از مرد است؛ زیرا مرد فقط مظهر قبول و انفعال است؛ چون مخلوق خلق است، اما زن هم مظهر قبول و انفعال الهی است، هم مظهر فعل و تأثیر الهی؛ چون در مرد تصرّف می کند و او را مجذوب و محبّ خود می سازد و این تصرّف و تأثیر، نموداری از فاعلیت خداست و از این جهت، زن کاملتر از مرد است. اگر مرد بخواهد خدا را در مظهریت خود مشاهده کند، شهود او تام نیست، ولی اگر بخواهد خدا را در مظهریت زن بنگرد، شهود او به کمال و تمام می رسد؛ از این رو زن محبوب پیامبر اکرم (ص) قرار گرفت و در آن حدیث معروف آن گونه فرمود.» ۹۸ که پیش تر ذکر آن رفت. این حدیث و احادیثی از این دست در خصوص زن و تکریم موقعیت او بسیار است. که به فراخور مطالب بدان ها اشاره شده و در ادامه نیز اشاره خواهد شد.
حق رأی و حضور زنان در اجتماع از منظر اسلام
« اسلام زن را از یوغ قبیله و نواهی و محرمات و عادات جاهلی - غرب وشرق - رهانید و به او اختیاراتی اساسی بخشید و نیز پایگاهی اعطا کرد که به وی مجال و امکان می دهد تا آزادی های دیگر ( حقوق سیاسی، حق کار و غیره) کسب کند.» ۹۹ جالب توجه اینکه اسلام دقیقا و بلکه فراتر از هدف مدّ نظر پیرامون مذهب اصالت زن در راه اعطای حقوق انسانی زن قدم برداشته و دراین راستا مصادیقی نیز وجود دارد من باب مثال همین حق رأی در زمان رسول گرامی اسلام تحت عنوان بیعت با زنان وجود داشت و در آن زمان زنان در سرنوشت سیاسی خود شرکت می کردند حضور زنان صدر اسلام در جبهه ها و جنگ ها هم قابل ذکر و مصداق فعالیت اجتماعی سیاسی آنان است. « اسلام به بهترین وجهی حریت و استقلال را به زن اعطا کرد و چیزی را که دنیا تا آن روز به او نداده بود و صفحات تاریخ وجودش از آن خالی بود، به وی داد و زن به برکت این نعمت الهی دارای استقلال اراده و عمل شد که طبق آن مرد بر او ولایت و قیومتی ندارد. اگر چه از جهاتی با مرد فرق دارد و تفاوت میان این دو صنف انکار ناپذیر است.» ۱۰۰ دین مبین اسلام از خود مختاری و ستم مردان نسبت به زنان تا حد قابل توجهی کاست و زن و مرد را مساوی و برابر یکدیگر قرار داد و نه مشابه و میان این دو جنس هیچ گونه امتیاز و برتری نسبت به دیگری قائل نشد « لذا می توان گفت: اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست بلکه با تشابه و مانند یکدیگر شدن و یکنواختی حقوق آن ها مخالف است.» ۱۰۱ در نگاهی به معرفی زن در فرهنگ اسلام چه دراحادیث و چه در آیات الهی قرآن شأن و منزلت تعبیه شده در این فرهنگ نشأت گرفته از وحی و قابل توجه و مایهی مباهات است « زن کیست؟ موجودی مختار، دارای هوش و آگاهی، موجودی که خداوند متعال او را آفریده تا نیمی از بار رسالت انسانیت را به دوش گیرد و سیر الی الله را بپیماید، زنان در جهان هستی، موجوداتی هستند که همه جان و حیات خود را در طبق اخلاص برای اجرای فرمان خلقت و شرکت در آهنگ کل هستی، تقدیم می کنند و مردان جز به انگیزگی مکانیسم لذت و سفارش محصولی بنام نسل از آن کارگاه محیر العقول، رابطه خود را با زن توجیه نمی کنند.» ۱۰۲ چه بسا همه آن مفاهیم به جای مانده از افکار و اندیشه های مردانه نوعی مکانیسم دفاعی از سوی آنان برای عدم این اشتراک مساعی مستقیم زن در چرخه حیات و آفرینش باشد چه اینکه در بالا ذکر آن رفت درست مخالف و متضاد مبانی فکری به جا مانده از قدمای غربی و شرقی است.
فرم در حال بارگذاری ...