در برخی از جرایم، وجود ابزار و اسباب خاصی جهت ارتکاب عمل مجرمانه، لازم و ضروری است. به عنوان مثال، انجام جرایم محاربه و سرقتهای مسلحانه، مستلزم داشتن سلاح، اعم از سرد یا گرم می باشد.
یکی از تدابیر پیشگیرانه وضعی جهت از بین بردن زمینه و فرصت بزهکاری، از دسترس خارج کردن اسباب و آلات مجرمانه، به یکی از شیوه های ضبط یا معدوم ساختن است. توضیح آنکه، اسباب و آلات جرم، گاهی تنها جهت انجام اعمال مجرمانه کاربرد دارد؛ مانند آلات و اسباب قمار؛ و گاهی، هم در مصارف عقلایی و مشروع و هم ارتکاب اعمال مجرمانه دارای کاربرد است؛ مانند سلاح های سرد یا گرم. بدین لحاظ، با توجه به ماهیت اسباب جرم، باید تدابیر پیشگیرانه مناسب در هر مورد اتخاذ شود.
در سیاست جنایی اسلام، استفاده از شیوه های پیشگیری وضعی، ناظر به اسباب و آلات جرم جهت از بین بردن زمینه های ارتکاب جرم و ایجاد شرایط مساعد و امن برای رشد و تعالی افراد اجتماع، مورد توجه قرار گرفته است، به طوری که فقها و صاحبنظران اسلامی، در موارد متعددی در آثار خود، اسباب و ادوات جرم را مورد اشاره قرار داده و داشتن، ساختن، خرید و فروش و هر نوع مشارکت در ساخت یا تهیه آلات برخی جرایم، از جمله آلات قمار، بت، ابزار لهو لعب، صلیب، کتابها و نوشته های گمراه کننده و … را ممنوع و حرام دانسته و از بین بردن آنها را مستلزم هیچ مسئولیت حقوقی یا کیفری ندانسته اند. [۳۴۰]
توجه گسترده فقه اسلامی- که برگرفته از آموزه های اسلامی است- به موضوع پیشگیری از توزیع و نشر آلات مجرمانه و از بین بردن زمینه های ارتکاب جرم، به دلیل توجه به ضرورت مبارزه با علت، به جای مبارزه با معلول است. در جامعه ای که اسباب و ادوات منحصر به امور مجرمانه، به راحتی در اختیار افراد قرار می گیرد و مجرم برای به دست آوردن آنها با خود را با هیچ زحمت و خطری مواجه نبیند، زمینه ارتکاب جرم به آسانی بروز و ظهور می کند و قبح اجتماعی آن نیز از بین می رود. در مقابل، اگر مجرمان در مراحل مقدماتی با خطرات و زحمتهای فراوان مواجه باشند و برای تحقق شرایط عمل مجرمانه، خود را با مشکلات عدیده ای رو به رو ببیند، علاوه بر کاهش انگیزه آنها، درصد احتمال وقوع جرم نیز کاهش می یابد. [۳۴۱]
در مجموع، آنجه از منابع اسلامی به دست می آید، آن است که ابزارهای مختص به ارتکاب عمل مجرمانه، از هر قبیل که باشد، باید از دسترس افراد به دور بوده و در صورت وجود شرایط، معدوم یا مورد تخریب قرار گیرد و در این میان، موارد مصروحه در روایات (آلات قمار، بت و …) واجد خصوصیاتی نیستند که این احکام، تنها شامل این موارد شود، بلکه وضع این احکام، پاک کردن صحنه جامعه از لوث وجود اسباب و آلات مختص به جرم است که این اسباب مجرمانه، ممکن است برحسب تغییر شرایط زمان و مکان به مصادیق دیگری تبدیل شوند.
گفتار دوم: کنترل مکانهای ارتکاب جرم
مکان نیز یکی از شرایط تحقق عمل مجرمانه است. هر جرم الزاماً در مکانی ارتکاب می یابد، اما طبق آمار ارتکاب جرم در برخی مکانها بیشتر است؛ به عبارت دیگر، شرایط مستعد برای مجرمان، جهت دست زدن به عمل مجرمانه، در برخی از مکانها مهیاتر می باشد، لذا با کنترل مکان، می توان اعمال مجرمانه را نیز کنترل درآورد.
آنچه مسلم است اینکه، مجرمین در انتخاب مکان ارتکاب جرم، بسیار سنجیده و منطقی عمل می کنند و مکانهایی را جهت اعمال مجرمانه خود بر می گزینند، که در آنها اهمیت بیشتری داشته و با ارتکاب جرم، منافع بیشتری را به دست آورند. از این رو، ویژگیهای و ساختار محیط، به ویژه محیطهای شهری در بروز جرایم مختلف، تأثیر بسزایی دارد و تغییر در این ساختارهای مکانی و شرایط محیطی، منجر به تغییر در الگوهای رفتاری مجرمین خواهد شد. [۳۴۲]
در جرم شناسی، یکی از رویکردهای پیشگیرانه برای جلوگیری از وقوع بزه، «رویکرد محیط محور[۳۴۳]» است. در این رویکرد با توجه به نقشی که محیط؛ از جمله مکانهای ارتکاب جرم، می تواند در بروز و تکوین بزه داشته باشد، سازوکارهایی جهت تغییر یا دستکاری در وضعیتهای محیطی، برای جلوگیری از بروز جرم اندیشیده می شود. در همین راستا، برخی از جرم شناسان، روشی را مورد توجه قرار داده اند که در آن، چگونگی طراحی ساختمانها، می تواند بر نرخ ارتکاب جرم تأثیر گذارد؛ استدلال آنها این است که فقدان «فضای قابل دفاع» در معماری، می تواند موجب رواج بزهکاری و خرابکاری گردد. [۳۴۴]
در سیاست جنایی اسلام، مکان به عنوان یکی از عوامل مؤثر بر بزه کاری مورد توجه واقع شده و تأکید بر تغییر شرایط آن، یا برحذر داشتن آن از حضور در برخی مکانها از جمله تدابیری بوده که در راستای پیشگیری وضعی از بزهکاری پیش بینی شده است.
امام علی (ع) در نامه ای به حارث همدانی، به مکانهای گردهم نشینی و وقت گذرانی؛ همچون بازارها اشاره کرده و چنین مکانهایی را مستعد جرم و انحراف بر می شمرد:
«ایاک و مقاعد الاسواق فانّها محاضر الشیطان و معاریض الفتن» [۳۴۵]
از نشستن در گذرگاههای عمومی و بازار پرهیز کن که جای حاضر شدن شیطان و برانگیخته شدن فتنه هاست.
ابن ابی الحدید در شرح این نامه، وضعیت بازار آن زمان را چنین وصف می کند:
بدعت گذاران جمع می شوند. در این صورت، گاه دو تن از ایشان، درباره مظاهر و نحله ها به بحث و جدل می پردازند و همین منجر به درگیری ها و فتنه ها می شود.» [۳۴۶]
بر حذر داشتن از حضور در این محلها، از آن جهت است که زمینه ی بزهکاری و کجروی در آنجا، از جهات مختلف مساعدتر و فراهم تر است. بنابراین، باید به هر طریق ممکن از ایجاد چنین زمینه هایی برای بروز بزهکاری جلوگیری به عمل آید و شرایط ارتکاب بزه و استفاده افراد از این فرصتها از بین برود. [۳۴۷]
از جمله دیگر اقدامات پیشگیرانه امام علی (ع) در مورد مکانهای جرم خیز، دستور ایشان مبنی بر تخریب مکان خاصی در بازار است. ایشان با مشاهده محلی در بازار که افرادی با تجمع در آنجا، زمینه ایجاد مزاحمت برای دیگران را فراهم آورده بودند، دستور تخریب این جایگاه را صادر فرمود. [۳۴۸]در روایات متعدد دیگر نیز آمده است که آن حضرت، نشستن در معابر عمومی را به لحاظ ایجاد مزاحمت ممنوع می کرد و محلهایی را که اشخاص هرزه و ولگرد در آنجا تجمع می کردند را تخریب می نمود. [۳۴۹]
ازدیگر نمونه های مقابله با مکانهای جرم خیز، جریان معروف مسجد ضرار در صدر اسلام است که خداوند متعال با پرده برداشتن از انگیزه منافقان در ساخت این مسجد (توطئه و تبانی علیه حکومت اسلامی)، حکم به تخریب این مسجد توسط پیامبر اسلام (ص) صادر شد.
نتیجه گیری
گذری در آموزه های اسلامی و تعالیم رسیده از قرآن و سنت معصومین (ع)، توجه این دین به مقوله ی پیشگیری- اعم از پیشگیری فردمدار (اجتماعی) و پیشگیری موقعیت مدار (وضعی) را کاملاً نمایان می سازد، به گونه ای که حتی می توان ادعا نمود که عمده ی آموزه های اخلاقی، اجتماعی، حتی عبادی این دین، پیشگیری محور بوده و به طور مستقیم و بی واسطه یا بطور غیرمستقیم، تدابیری مؤثر جهت اصلاح رفتار و عملکرد انسانها در زندگی فردی و اجتماعی و دوری از هرگونه انحراف و کجروی را ارائه می کند.
اصولاً دین مبین اسلام به پیشگیری بیش از اصلاح اهتمام دارد و به همین دلیل قبل از هر چیز به عوامل بوجود آورنده و زمینه های گناه و جرم توجه کرده و برای مقابله آنها با واقع بینی تمام چاره اندیشی نموده است. شاید بهترین و پربارترین بخش از تأکیدات اسلام روی همین بعد باشد. در این مقاله به دو محور از تدابیر پیشگیری کننده از جرم و گناه اکتفا می کنیم.
اسلام با توجه به جهان بینی و توحیدی خود به هستی معنی می بخشد و در نتیجه به زندگی، هدف و نشاط داده و در نهایت به انسان آرامش و به جامعه آسایش می بخشد. اسلام آگاهی علم و تفکر را که مایه اساسی هر نوع پیشرفت و سعادت است بسیار می ستاید و از جهل و نادانی که مایه بنیادی بدبختی و گناه و جرم می باشد نهی می کند. اخلاق و فرهنگ عظیم دینی به واقع پشتوانه غنیو مطمئنی است که جامعه را از بسیاری امراض، مفاسد و انحرافات غکری و عملی مصون می دارد؛ البته اگر علما، دانشمندان، نویسندگان، هنرمندان و … این سرمایه بی پایان را جدی گرفته و با بهره گرفتن از ابزارهای نوین تبلیغاتی مردم را دائماً متذکر شوند و هدایت نمایند.
ریموندکسن محقق هوشمند و جرم شناس که حتی عقایدش را بعد از تحقیق روشمند و علمی و با احتیاط و سواس بیان می کند در این زمینه می گوید: سیستم های گوناگون کنترل غیرکیفری، نقشی متغیر اما مسلم در امر پیشگیری از تبهکاری و تکرار جرم دارند. وی همچنین معتقد است سیاست نوین جنایی که متمرکز در پیشگیریهای ثانویه است به طور قطع اثر بسیار محدود کننده ای بر روی تبهکاران دارد.
در جرم شناسی برای تبیین جرم از دیدگاه های متفاوتی استفاده می شود. از دید روانشناسی به رابطه فرد و دین پرداخته می شود و جامعه شناسی به جایگاه دین در زندگی اجتماعی، تحولات آن و ارتباطش با دین توجه می کند وسؤالاتی نظیر نقش دین در کاهش یا افزایش جرم در آن مطرح می شود.
در همین راستا برخی جرم شناسان به بررسی نقش دین مسیحیت در میزان جرم پرداخته اند و افرادی چون گابریل تارد، گرازمیک و دیوید ایوانز به این نتیجه رسیده اند که دین نقش مهمی در تعدیل تمایلات بشری داشته است و بین دینداری و جرم رابطه معکوس وجود دارد. چنانکه دساتایوفسکی می گوید:
«اگر خدا را از جامعه برداریم هر عملی مجاز می شود».
ژورژ پیکا جرم شناس فرانسوی نیز به کم بودن جرم در جوامع مذهبی اشاره و بیان می کند: دین تکالیف و دستوراتی دارد که فاصله طبقاتی را کاهش می دهد و این باعث همگونی بیشتر افراد جامعه و کاهش جرک می شود. البته نوی به طور ویژه به آموزه های اسلامی تأکید می کند.
از سویی افرادی نظیر انریکوفری دینداری را عامل افزایش ارتکاب جرم دانسته و خواستار از بین بردن کلیسا و صومعه ها بود. وی صومعه را کانون های وحشتناک هتک حرمت و گدایی می خواند.
در اینجا ذکر این مسئله اساسی است که در نظرهای مذکور دین به صورت امر عینی که از جنبه آسمانی بودنش خارج شده و یک قالب اجتماعی پیدا کرده بررسی شده است. با این توضیح که جنبه آسمانی و محتوایی دین در سه بخش، اخلاقیات، اعتقادات و احکام ارائه می شود. تجلی دین در قالب نهادهای دینی نظیر مسجد، کلیسا، صومعه و حسینیه و اشخاص مبلغ آن صورت می گیرد. بدین ترتیب، دین فرآیندی بشری می شود که پدر، مادر، روحانیت و … آموزش آن را به مردم بر عهده می گیرند. دین با کنترل افراد آنان را به سوی زندگی بدون جرم فرا می خواند؛ چرا که:
دین نوعی ضمانت اجراهای درونی برای افراد به همراه دارد که وقتی با مقررات و نظارت های بیرونی جامعه جمع شود، بازدارندگی قوی برای افراد در برابر ارتکاب جرم ایجاد می کند. به عقیده علامه طباطبایی: هر چند قوانین و مقررات عادلانه ای وضع شود و احکام جزئی سخت و تهدید کننده هم وجود داشته باشد، در عین حال، جلوی تخلف و ارتکاب جرم را جز به وسیله اخلاق فاضله انسانی نمی توان گرفت.
باید گفت تقویت و تربیت وجدان یا نفس سرزنشگر یکی از کارکردهای اساسی دین برای رویارویی با انحراف و پیشگیری از جرم است. ویژگی این نفس آن است که با انجام گناه و جرم، صاحبش را مورد سرزنش قرار می دهد و در نتیجه، سبب پشیمانی او می شود و زمینه را برای رهایی وی از انحرافات آماده می سازد. اهمیت این نفس تا آنجاست که خداوند در قرآن به آن سوگند یاد می کند و می فرماید: «وَ لا اُقسِمُ بُالنَفسِ اللّوّامَه؛ و سوگند به نفس لوامه و سرزنشگر». اگر وجدان انسان همواره براساس آموزه های دینی تربیت شود، میزان گناه و جرم او به میزان فراوانی کاهش می یابد.
اساساً دین ضمانت اجراهای قوی اخروی می آورد؛ آموزه های دین در رابطه با معاد و زندگی پس از مرگ و ترسیم انذار و تبشیر، پاداش و عقاب می تواند تأثیر زیادتری از ضمانت اجراهای دنیوی داشته باشد. دین با تبشیر و انذار و تأکید بر این نکته که انسان پاداش یا کیفر کارهای نیک و بد دنیوی را در روز حساب خواهد دید، انسان را ترغیب می کند که مراقب رفتارهای خویش باشد و خود را از لغزش ها و جرم ها که سبب گرفتاری او در روز رستاخیز خواهد شد، باز دارد. امام باقر (ع) می فرماید: تعجب است از کسی که به خاطر ترس از بیماری از خوردن غذا پرهیز می کند، چگونه از ترس آتش دوزخ از گناهان پرهیز نمی کند. فرهنگ سازی درباره اعتقاد به روز قیامت، یکی از عوامل سالم سازی جامعه از ارتکاب جرم و بزه است.
در اینجا باید توضیح داد، یکی از پیام های دین، یاد خداست، یاد خدا و حاضر و ناظر دانستن او به سبب حیامند ساختن انسان، وی را از بزه ها و جرم ها باز می دارد.
استاد شهید مرتضی مطهری در این باره می گوید: «هر اندازه که ایمان مذهبی انسان بیشتر باشد، بیشتر به یاد خداوند است و هر اندازه که انسان به یاد خداوند باشد، کمتر معصیت می کند. معصیت کردن و نکردن، دایر مدار علم و آگاهی نیست. بلکه دایر مدار غفلت و تذکر است. به هر اندازه که انسان غافل باشد، یعنی خداوند را فراموش کرده باشد، بیشتر معصیت می کند و هر اندازه که خداوند بشیتر به یادش بیاید، کمتر معصیت می کند. عصمت، نهایت درجه ایمان است و ایمان به هر اندازه که بیشتر باشد، انسان بیشتر به یاد خداوند است.
اگر کسی دائم الحضور باشد و همیشه خداوند در نظرش باشد، طبعاً هیچ وقت گناه نمی کند. البته ما یک چنین دائم الحضوری غیر از معصومین علیهم السلام نداریم… و عبادت برای این است که انسان زود به زود به یاد خداوند بیفتد و هر چه که انسان بیشتر به یاد خدا باشد، بیشتر پایبند اخلاق و حقوق خواهد بود. اگر حس کنیم که چشمانی همیشه بیدار، همواره مراقب ماست، شرم حضور او ما را از هر آنچه سبب ناخشنودی اوست، باز می دارد.
۳- دین نوعی پیوستگی و نظارت بیرونی از سوی دینداران بر فرد ایجاد می کند، همان مسئله ای که ساترلند در نظریه معاشرت های ترجیحی خود مطرح می کند. وی معتقد است: ما انسان ها با هم معاشرت داریم، برخی از این معاشرت ها پیوستگی و برخی فراوانی بیشتر دارد. هر چقدر این معاشرت ها از مدت، شدت و تکرار زیادتری برخوردار باشد، در شکل گیری رفتار ما مؤثرتر است؛ لذا بزهکاران با کسانی معاشرت دارند که خودشان بزهکارند و معاشرت آنها با افراد ناباب، مدت، شدت و تکرار بیشتری دارد.
هیرشی نیز در نظریه قیود اجتماعی خود، یکی از علل رفتار انسان را پیوستگی او با دیگران و نظارت آنها می داند. با این وصف انسان با دین وارد بشکه عظیمی از دینداران می شود که این پیوستگی، نظارت بیشتری را برای وی به همراه دارد و باعث دور ماندن او از انحراف و جرم می باشد. در اینجا می توان به اصل امر به معروف و نهی از منکر، که یکی از اصول عملی پیشرفته دین اسلام و واجب است، اشاره نمود. عملی شدن این اصل در جوامع اسلامی، ساز و کار بسیار نیرومندی برای کنترل کج روی های اجتماعی به وجود می آورد.
در واقع، دین اسلام با سفارش به امر معروف و نهی از منکر، افراد دیندار را مؤظف می کند در برابر رفتار مجرمانه افراد احساس مسئولیت کنند و سکوت اختیار نکنند و با گفتار و رفتار مناسب پاسدار فضیلت ها و نیکی ها در جامعه باشند و از گسترش هرگونه هنجارشکنی و کج روی و جرم و بزه در اجتماع پیشگیری کنند. بی گمان، اگر دو واجب امر به معروف و نهی از منکر به درستی، صورت می گرفت، اکنون از بسیاری از جرم ها و بزه ها خبری نبود و دامان جامعه از بسیاری از آلودگی های برخاسته از تبهکارها پاک بود. در جامعه جرم ها و بزه های فراوانی رخ می دهد؛ زیرا دیگران در برابر آنها احساس مسئولیت نکرده و در نتیجه امر به معروف و نهی از منکر نمی کنند.
در مکتب اسلام، رویکرد به انسان- برخلاف برخی مکاتب و نحله های فکری و عقیدتی دیگر- رویکردی مثبت و الهی است؛ اعتقاد به وجود ذات و سرشت مشترک انسانی در ساحت اصیل وجود انسان (روح)، که شکل دهنده ی اصلی هویت، شخصیت و انسانیت بشر است از یک سو؛ و پاک بودن، الهی بودن و میل به نیکی داشتن این سرشت در انسانها از سوی دیگر، اصل تربیت پذیر بودن افراد انسانی را به امری ممکن و در عین حال، سهل الوصول تبدیل می کند؛ چه آنکه علی رغم وجود تمایلات و خواهشهای نفسانی و حیوانی در وجود انسانها- که منشأ بروز زشتیها و میل به انحرافات است- به علت غیر اصیل بودنشان در وجود آدمی، در تضاد و کشمکش با فطرت و سرشت اصیل وجود آدمی، به راحتی قابل مهار و کنترل به دست عقل و فطرت می باشد. به همین دلیل، از نظرگاه اسلام و آموزه های اسلامی، گناه نکردن و دست به ارتکاب جرایم و انحرافات نیالودن، بسیار سهل تر است از انجام گناه و معصیت و ارتکاب بزه.
بر همین اساس، پرورش انسان اخلاقی و اخلاق محور- که با پاسخگویی به ندای فطرت و دین بر تمایلات و خواهشهای نفسانی، لجام زده و آنها را تحت کنترل و در خدمت اهداف والای زندگی انسانی قرار داده است- مال و منتهای مقصود این دین است.
تأمین اهداف پیشگیری اجتماعی یا تربیت مدار- که مبتنی بر اعمال اقداماتی در جهت جامعه پذیر کردن و هنجارمند نمودن افراد با تأکید بر مسائل تریبتی و آموزشی است- در این دین، به همین صورت انجام می پذیرد. بدین لحاظ، تأکید اسلام در درجه ی اول، بر پرورش و تربیت انسانهایی است که با مجهز بودن به ابزارهای درونی، در مواجهه با زمینه های مساعد برای ارتکاب بزه و رفتارهای نابهنجار اجتماعی، با قدرتی درونی و بازدارنده، از دست زدن به این اعمال اجتناب ورزند. مراتب دینی در این مکتب، در مرحله ی اول بر تقویت و تثبیت این قِسم از کنترل کننده های رفتاری بنا نهاده شده است؛ چرا که براساس این دیدگاه، عامل خودنگهداری یا خودکنترلی (تقوا)، حکم درمان ریشه ای برای تمامی مفاسد اخلاقی و رفتاری را در زندگی انسانی دارد، به گونه ای که هر کوشش دیگر در جهت اصلاح رفتارهای انسانی و جلوگیری از ارتکاب جرایم و انحرافات، بدون توجه و تقویت این عامل، توفیق چندانی نخواهد داشت. اقدام نکردن به رفتارهای نابهنجار، حتی در جرم زائرین مناطق و در وسوسه انگیزترین موقعیت ها و عدم تعدی از حدود و خطوط قرمز مقرر شده الهی در این مکتب، تنها با وجود همین عوامل کنترلی میسر است.
ساز و کارهای تثبیت و تقویت کنترلهای درونی در اسلام، با ابتنای کامل بر نقش علم و آگاهی در افراد، بر عنصر آگاهی بخشی و غفلت زدایی استوار است. توجه دادن انسانها به ارزشها و سرمایه های وجودی خویش از اصلی ترین مفاد این ساز و کارها می باشد. بر این اساس، اعتقاد بر این است که می توان با آگاهی بخشی به انسان از طریق شناساندن و یادآوری مقام رفیع و مرتبه ی والای انسانیش (عزت نفس)، چنان کنترل درونی به وی عطا نمود که آزادانه و با اختیار خویش، به هیچ وجه حاضر نباشد گوهر وجودی خود را به بهای اندک بفروشد و دست خویش را به ارتکاب اعمال غیرانسانی و غیراخلاقی بیالاید. تقویت عزت نفس و احساس خود ارزشمندی و جلوگیری از خدشه دار شدن آن نیز، با آموزه های بسیاری در اسلام تضمین گردیده است؛ تعالیمی که از یک سو، خود افراد را از دست زدن به اعمالی که عزت نفس آنها را لکه دار می کند، باز می دارد (مانند دراز کردن دست نیاز به سوی مردم، حتی در صورت احتیاج، منع از همسفر شدن و رفت و آمد کردن با افراد با مکنت تر و …) و از سوی دیگر، سایر انسانها را ملزم به حفظ احترام همه ی افراد جامعه و عدم تعرض به حس خودارزشمندی در افراد می نماید. مواردی همچون (منع از توهین نمودن و تحقیر اشخاص، انفاق بدون منت و با تواضع به نیازمندان، حرمت غیبت، تهمت و لزوم بزه پوشی، رازداری و …) همگی تعالیم اخلاقی در اسلام، در جهت لزوم رعایت و پاسداشت این مهم می باشد.
از دیگر ساز و کارهای تثبیت و تقویت کنترل های درونی در اسلام، ایجاد نگرشهای ایمانی و توحیدی در انسان است؛ نگرشی که مبتنی بر یک سلسله عقاید و باورهای ویژه، همراه با علقه های عاطفی و احساسی است که جهت دهنده ی رفتارها در یک مسیر مشخص و هدفدار است. بر این اساس، ادعا این است که شخص مؤمن و تربیت یافته براساس آموزه ای این مکتب، با جهت گیری از این نگرش اساسی، از انجام رفتارهای نامطلوب اجتماعی و ارتکاب جرایم و انحرافات به دور خواهد بود؛ چرا که این نحوه و نوع نگرشهای افراد است که واکنشهای رفتاری آنها را در خارج شکل می دهد. ایمان در بینش اسلامی، نقش اصلی و اساسی را در میان سایر نگرشهای انسان بر عهده دارد، به گونه ای که علاوه بر ایجاد هماهنگی و همخوانی در میان افراد سایر نگرشهای انسان، در نوع و نحوه ی این نگرشها و در تکوین و نمو آن نیز، نقش اساسی ایفا می کند.
نگرش ایمانی، علاوه بر جهت دهی به اعمال و رفتار خارجی انسان به طور مستقیم، به طور غیرمستقیم و از طریق حالت روانشناختی فرد نیز بر رفتار او مؤثر واقع می شود؛ حالاتی همچون آرامش روانی، عدم ترس و حزن، اعتماد و اتکای بر خداوند، دل بسته نبودن به زندگی دنیوی، امید داشتن به زندگی پس از مرگ و صبر در برابر سختی ها، بالا بودن درجه ی تحمل و کارآمدی و … که هر یک از این حالات روحی- روانی، تأثیرات خاصی در تعادل بخشی به شخصیت انسان و نحوه ی عملکرد و رفتار او خواهد داشت.
ایمان به خدای یگانه، به عنوان مبدأ هستی و اعتقاد راسخ به وجود علم و تدبیر الهی، هدفمند بودن خلقت، نظارت، ثبت و ضبط شدن و محاسبه تک تک اعمال انسانها از یک سوء و اعتقاد به معاد، به عنوان روز پاسخگویی در مقابل عملکرد دنیایی و وجود نظام ثواب و عقاب از سوی دیگر، اساس نگرش ایمانی را در دین اسلام شکل می دهد.
در بخش پیشگیری وضعی (موقعیت مدار) نیز- که ناظر به اقداماتی است در جهت از بین بردن و کاستن زمینه های ارتکاب جرم برای بزهکاران بالقوه- تدابیر گسترده ای در دین اسلام مورد پیش بینی قرار گرفته است. توجه به زمینه های مساعد کننده ی ارتکاب بزه در اسلام و پیش بینی اقدامات پیشگیرانه در این زمینه، بیانگر توجه این دین به جایگاه فرصتها و موقعیتهای پیش بزکهاری و اهمیت آنها در پیدایش و وقوع انحرافات و جرایم است. هر چند تأکید اسلام در خصوص پیشگیری از وقوع جرایم و انحرافات، بیشتر متوجه پیشگیری از نوع اجتماعی و تربیت مدار است و آموزه های این دین، به طور عمده، سعی در پرورش انسان اخلاقی و باتقوا که مجهز به ابزارهای کنترل درونی، جهت خویشتن داری و کف نفس در مواجهه با وسوسه ها و تمایلات نفسانی و عدم اقدام به رفتارهای نابهنجار و بزهکارانه است، اما به هیچ وجه از تأثیر و نقش موقعیتهای جرم زا و جاذبه های کشاننده به سمت انجام جرم، غفلت نکرده است. این بدان دلیل است که انسانها در درجه ی تجهیز به ابزارهای کنترل درونی، در یک سطح قرار ندارند و متیغرهای گوناگونی- اعم از متغیرهای روحی و روانی، جسمانی، وضع خانوادگی، چگونگی تربیت یافتگی و … - قوت یا ضعف این کنترل کننده ها در وجود اشخاص را تحت تأثیر قرار می دهد. بنابراین، آستانه ی تحمل افراد در مقابل وسوسه ها و لذتهای ناشی از جرم، به یک میزان نبوده و لذا نمی توان صرفاً با اتکا به پیشگیری های مبتنی بر تربیت اشخاص، از نقش محیط و فرصتهای جرم زا غفلت نمود. نکته دیگر در این زمینه آنکه، در دین اسلام، تربیت انسانی صالح و بهنجار نیز- که قاعدتاً در یک بازه زمانی درازمدت و در بستر محیط اجتماعی حاصل می شود- تنها در شرایط طبیعی و محیط سالم هماهنگ با فطرت و به دور از هرگونه محرک و وسوسه ی کاذب نفسانی، امکان پذیر است و اساساً پرورش و تربیت بر مبنای فطرت، به معنای رفع همین موانع و شرایط ناسالم است.
ناکارآمدی تکیه صرف بر ابزارهای خودکنترلی و بی توجهی به محیط و موقعیتهای جرم زا، امری است که در اسلام، خصوصاً در مورد جرایم و انحرافات جنسی، دقیقاً مورد توجه قرار گرفته است. غریزه جنسی، به جهت تأثیر قوی و تحریک پذیری شدید آن از جاذبه های بیرونی، به آسانی قابل کنترل نبوده و بدین لحاظ، ضمانت اثربخشی تقوا و خودنگهداری، هر اندازه هم که قدرتمند و مستحکم باشد، در مقابل سرکشی و طغیان این غریزه برداشته شده است، به عبارت دیگر، خطر موقعیت های تحریک کننده غریزه جنسی، در کشاندن انسان به انجام بزه، به حدی است که در چنین مواقعی، حصار تقوا و خودکنترلی به هیچ وجه قابل اعتماد نیست. به همین جهت، در آموزه های اسلامی ملاحظه می گردد که بسیاری از تدابیر و اقدامهای پیشگیرنده در این دین، متوجه اوضاع و احوال و موقعیتهای پیش بزکهاری جرایم و انحرافات جنسی است.
تدابیر پیشگیرانه وضعی در اسلام هم از طریق تغییر وضعیت فرد در معرض بزهکاری (با دشوار یا ناممکن ارتکاب بزه برای بزهکار)، هم از طریق تغییر وضعیت افراد یا اشیاء در معرض بزه دیدگی (با جاذبه زدایی، مصون سازی و محافظت از آماجهای جرم) و هم از طریق تغییر در شرایط محیطی (کنترل مکان، زمان و ابزار جرم) انجام می پذیرد.
در قسمت مربوط به تدابیر پیشگیرانه وضعی ناظر به بزهکاری، توجه به نقش نظارت کنترل اجتماعی و مشارکت مردم در جلوگیری از وقوع انحرافات، از جایگاه ویژه ای برخوردار گردیده است که در سطح عمومی، با پیش بینی نهاد امر به معروف و نهی از منکر و در سطح نیمه اختصاصی، با تقویت پیوندهای اجتماعی، به ویژه پیوندهای خویشاوندی و در سطح اختصاصی، از طریق کنترلهای درون نهادی خانوادگی محقق گردیده است. استفاده از لایه های مختلف نظارت و کنترل اجتماعی به شرح فوق، علاوه بر نشان دادن اهتمام دین اسلام به نقش والا و جایگاه رفیع مشارکت مردم در اقدمات پیشگیرنده وضعی، بیانگر استفاده حداکثری از امکانات بالقوه و بالفعل در مبارزه پیش دستانه با پدیده بزهکاری و انحرافات اخلاقی و اجتماعی در جامعه است.
فرم در حال بارگذاری ...