پژوهش های کارشناسی ارشد در مورد مقایسه ی سبک هویتی و میزان شیوع اختلالات روانی در زنان زندانی بر ...
سبک هویت اطلاعاتی، ظاهرا سازگارانه ترین سبک می باشد و در واقع یک استراتژی حل مساله و یا مکانیسم کنار آمدن برای اداره ی موقعیت های روزانه است. یک اکتشاف فعال و تعهد منعطف، نیاز برای شناخت و سطح بالایی از خود پنداری است.
سبک هنجاری، بر اساس تقلید و تبعیت از افراد مهم در زندگی فرد بنا شده است و شامل یک دیدگاه بسته ذهنی، غیر منعطف و یک خود پنداری ثابت و سرکوب کننده ی اکتشاف است. این افراد تمایل به درخواست کمک و مشاوره از افراد برجسته و مهم زندگی خود و حرکت بر روی استاندارد ها دارند و آن ها از برخورد با اطلاعاتی که با خود پنداره شان تعارض دارد، اجتناب کرده و حد الامکان در مقابل تغییرات مقاومت می کنند.
سبک سردرگم – اجتنابی، سمبل برخورد طفره آمیز و مسامحه در مشکلات است، یک استراتژی متمرکز بر هیجان که با سطح پایینی از تعهد و اعتماد به نفس و بی ثباتی خود پنداره همراه می باشد. این افراد معمولا توجه کمی به آینده و یا نتایج طولانی مدت انتخاب هایشان دارند، شاید بتوان گفت که آن ها درگیر یک اکتشاف سازمان نا یافته و تصادفی هستند ( شوارتز، ۲۰۰۱).
رویکرد ساختن گرایی
رویکرد ساختن گرایی خود، ریشه در دیدگاه “فرد همچون دانشمند” دارد که در این دیدگاه افراد با جستجوی اطلاعات و حل مساله به صورت انتقادی، فرضیه هایی را درباره ی جهان اطراف خود ایجاد کرده و ارزیابی می کنند (کورتینر، برمن، ایتیل و ویلیامسون، ۲۰۰۱).
در دیگاه ساختن گرایی، اکتشاف[۲۷] هویت به عنوان فرایندی شناخت محور، شامل بررسی و توجه بی غرضانه و مستدل شق های مختلف ارائه شده ی خارجی است (برمن و همکاران، ۲۰۰۱؛ برزونسکی و کوک، ۲۰۰۵). در این رویکرد اکتشاف موثر هویت هم شامل سبک شناختی – اجتماعی و هم کفایت در حل مساله است. سبک شناختی – اجتماعی به رویکرد نوعی فرد در برابر انتخاب های مربوط به هویت در زندگی او اشاره دارد، که افراد مختلف دارای تمایل نسبی به سه سبک ذیل هستند:
اکتشاف: تمایل به مشخص کردن و مرتب کردن از بین راه های گوناگون مربوط به آینده.
تمامیت[۲۸]: تمایل به انتخاب یک راه حل آسان در سریع ترین حالت ممکن.
اجتناب[۲۹]: تمایل به طفره رفتن کلی از فرایند تصمیم گیری ( برزونسکی و کوک، ۲۰۰۵).
بر طبق دیدگاه ساختن گرایی، افراد مقش فعالی در شکل گیری هویت خودشان از طریق اعمال، تفسیر ها و تفکرات و هماهنگی خودشان دارند. یک ساختن گرایی افراطی این دیدگاه را به این شکل می پذیرد که امکان وجود هر نوع خود واقعی را انکار کند و در نتیجه خلق یک هویت را به عنوان یک عمل واقعی اراده آزاد می بیند (احمدزاده، ۱۳۸۶).
در دیدگاه هم ساختن گرایی کرتینز ( شوارتز و کرتینز، ۲۰۰۵)، افراد فعالانه از میان شقوق مختلف هویت یکی را بر می گزینند و در برابر انتخاب خویش و نتایج آن مسئولیت دارند. بنابراین افراد ایجاد کننده ی تحول خویشتن هستند.
رویکرد اکتشافی هویت
طبق دیدگاه واترمن[۳۰]، جستجوی شخص برای هویت، تلاش برای شناسایی توانایی هاست که با خود واقعی مطابق است. این استعاره که در اینجا برای رشد هویت به کار رفته، یک «استعاره کشف» است تا یک «استعاره ساخت».
طبق استعاره کشف، هر شخص توانایی هایی دارد، گر چه ممکن است نا شناخته باشد، اما نیاز به آشکار شدن و عمل بر روی آن ها را دارد. برای بسیاری از افراد کار شناسایی و عمل بر روی این توانایی ها کار آسانی نیست، چرا که با بحران هویت رو به رو هستند ( احمد زاده، ۱۳۸۶).
رویکرد اکتشافی خود ریشه در نظریه ی مازلو[۳۱] (۱۹۸۶) درباره خود شکوفایی دارد. در این رویکرد هویت شامل سه سطح پردازش فعال است که این سطح به صورت پیوسته رشد کرده و با سطح قبلی ترکیب گردیده و یکی م شود. سه سطح اکتشاف خود شامل جریان، اکتشاف شخصی و خود شکوفایی هستند (شوارتز، ۲۰۰۱؛ به نقل از خباز، ۱۳۸۹).
دیدگاه اریکسون
اریکسون یکی از روانکاوانی است که معمولا به “روان شناسان خود” معروفند. این روان شناسان برای فعالیت و کارکرد “ایگو” که در فارسی به “خود” ترجمه شده است، اهمیتزیادی قائلند و از جمله خصوصیات بارز نظریه اریکسون توجه به حساسیت و اهمیت «هویت خود» در انسان است (شاملو، ۱۳۹۰).
از نظر اریکسون هویت یک سازه روان- اجتماعی است که شامل طرز فکر، عقاید فرد و نحوه ی ارتباط با دیگران است. اریکسون هم ابعاد اجتماعی، هم ابعاد فردی را در مبحث هویت مد نظر قرار می دهد (شوارتز، ۲۰۰۲).
به طور کلی تحقیقات اریکسون در سال های ۱۹۵۹، ۱۹۶۸ و ۱۹۸۰ و نوشته های او در باره ی شکل گیری هویت در پهنه ی نظریه ی عمر شخصیت او، دو جنبه فعال درباره ی افراد به دست می دهد: اولین جنبه به یک احساس هویت فردی واضح توسط فرد اشاره دارد، که این جنبه از تشکیل هویت در نوجوان شامل سه امر اساسی است:
الف) نوجوان احساس ثبات و تداوم کند، یعنی درک کند که در طول زمان همان شخصی است که قبلا بوده است.
ب) افراد جامعه و دیگران او را شخصی با ثبات بشناسند، یعنی نوجوان باید بتواند تصور با ثباتی از خود به محیط ارائه دهد.
ج) او باید بر اساس شواهد عینی و اطلاعات ملموسی که از محیط دریافت می کند به ثبات شخصیت خود و تداوم آن اطمینان پیدا کند (شاملو، ۱۳۹۰).
اریکسون، هویت سازمان یافته را حاصل تلاش بر روری هویت از دوران کودکی تا به امروز می داند. در هویت موفق، فرد به شناسایی ایده آل هایش می رسد، در حالی که در هویت سردرگم، فرد توانایی رشد و تولید یک مجموعه از ایده آل ها را که جزء اساسی هویت بزرگسالی است را ندارد. طبق نظر اریکسون در شکل گیری هویت فرد، عوامل متعددی در طول مدتی که فرد به بزرگسالی می رسد، نقش دارند. از بین عوامل مختلف، او نقش اشتغال و ایدئولوژی در شکل گیری هویت فرد را برجسته می داند. در واقع به نظر او با توجه به چگونگی اشتغال و ایدئولوژی در افراد می توان پی برد که فرد هویت شکل گرفته و محکمی دارد یا خیر و این همان نمود رفتاری هویت است (بهبودی، ۱۳۸۸).
مفهوم دیگری که در حوزه ی هویت توسط اریکسون مطرح می شود، تعهد است. او تعهد را ظرفیت پیگیری بی کم و کاست ارزش ها، آرمان ها و روابط پایدار می داند. بنابر این افراد با هویت مستحکم فعالانه خود را با حیطه های اجتماعی و مشکلات رشی منطبق کرده و در تلاشند تا در قبال تصمیمات مهم زندگی فعالانه تلاش نمایند تا به تصمیم گیری درست برسند و نسبت به آن نیز احساس تعهد می نمایند (اریکسون، ۱۹۹۳؛ به نقل از خباز، ۱۳۸۹).
دیدگاه مارسیا
به دنبال اریکسون (۱۹۶۴)، جیمز مارسیا (۱۹۹۳) حالات هویت خود را به عنوان سبک ها و راهبرد هایی برای تجارت نوجوانان در زمینه جستجوی هویت مطرح کرد. مارسیا این ساختار های پویا برای ایجاد تمایز را به کمک دو مفهوم اساسی در نظر گرفت. یکی اینکه آیا یک جستجوی فعال برای انتخاب هویت وجود داشته یا دارد و دیگر اینکه آیا درصدی از احساس تعهد نسبت به هویت موجود است یا خیر؟ مارسیا بر اساس فهمی که از چگونگی پاسخ دادن به سوالات به دست می آید قضاوت می کند که فرد در چه منزلتی از میان منزلت های چهار گانه ی سردرگمی، دنباله روی، بحران زدگی و هویت یافتگی قرار دارد. علاوه بر این، حوزه های مختلفی چون شغل، مذهب، سیاست، نقش های جنسی و روابط بین فردی در ارزیابی حالات هویت مورد استفاده قرار می گیرند. از سوی دیگر حوزه های دیگری چون خانواده و والدین، تقدم و برتری خانواده در مقابل خط مشی فردی نیز افزوده شده اند (شکرایی، ۱۳۸۰).
به اعتقاد جیمز مارسیا هویت، سازمان درونی، خود جوش و پویاست که از سائق ها، توانایی ها، باور ها و تجارب گذشته فرد نشات می گیرد.
همان طور که گفته شد مارسیا با الهام از نظریه اریکسون، چهار نوع هویت دست یافته است. هویت های چهار گانه او لزوما مراحل مختلفی از یک زنجیره رشدی نیستند، ولی در عین حال ماهیت ثابتی نداشته و ممکن است به مرور دستخوش دگرگونی شند ( احدی و جمهری، ۱۳۸۴).
چهار منزلت هویتی به ترتیب ضعیف ترین سطح قدرت من عبارتند از:
سردرگمی هویت: افراد با هویت سردرگم، عزت نفس، خود فرمانی و خود کنترلی پایین تری نسبت به وضعیت های دگر نشان می دهند. بر خلاف نوجوانان با هویت موفق که اطلاعات جدید را جستجو می کنند، نوجوانان با هویت سردرگم از اطلاعات به هر نوعی که شده، اجتناب می کنند و در مورد مسائل و مشکلات، تصمیم گیری را به تاخیر می اندازند و فاقد احساس مسئولیت هستند ( دوریز[۳۲]، ۲۰۰۴).
مثال) وقتی از مهری پرسیدند در مورد نقش های جنسی غیر سنتی چه نظری دارد، جواب داد: نمی دانم، این برای من اهمیت چندانی ندارد (قره گوزلو، ۱۳۸۸).
دنباله روی (هویت پیش رس): گروه دنباله دار از نظر تعهد به اهداف و برنامه های زندگی در سطح بالایی قرار دارد ولی فاقد تجربه بحران هویت است. منزلت دنباله رو برای بسیاری از افراد نقطه شروع تحول به شمار می رود. چنان چه فرد درصدد اکتشاف یا تجربه بحران هویت بر آید. به هر حال منزلت دنباله رو از یک نظام آموزشی و اهداف واحدی پیروی می کنند که معمولا بر گرفته از نظام ارزشی والدین آن هاست (آرچر[۳۳]، ۱۹۹۴؛ به نقل از رحیمی نژاد، ۱۳۷۹).
مثال) وقتی از لیلا پرسیدند تا کنون عقاید سیاسی خود را مورد بازنگری قرار داده است، در جواب گفت: نه، واقعا خانواده ما در این مسائل خیلی اتفاق نظر ندارند (قره گزلو، ۱۳۸۸).
بحران زدگی (هویت زود رس): اصولا بحران زدگی یک منزلت هویتی است که فرد در آن به یک راه حل شخصی دست نیافته است و ممکن است چند سال در این منزلت به سر برد. در این منزلت هویتی، فرد تلاش می کند تا با انتخابات و تعهد نسبت به شغل، نوع رابطه با دیگران و مکتب عقیدتی از میان انتخاب های ممکن به هویت خود شکل دهد (آرچر، ۱۹۹۴؛ به نقل از رحیمی نژاد، ۱۳۷۹).
مثال) وقتی از مریم پرسیدند تا به حال در مورد عقاید مذهبی خود تردید کرده است، پاسخ داد: بله، حدس می زنم اکنون مشغول همین کار هستم و نمی توانم بفهمم با این همه موجودات شرور در این جهان چگونه ممکن است خدایی وجود داشته باشد (قره گزلو، ۱۳۸۸).
هویت یافتگی (کسب هویت): هویت یافتگی بالاترین سطح از نظر سازش یافتگی و قدرت من است، افراد دارای این سبک هویتی، خود فرمان بوده و از اعتماد به نفس بیشتری نسبت به وضعیت های دیگر برخوردارند، نسبتا اضطراب کمتری دارند، دید مثبت و احساس خوبی در مورد آن چه می توانند و می خواهند با زندگی اشان انجام دهند دارند (برزونسکی و کاک، ۲۰۰۵).
مثال) وقتی از مینا می پرسیم اگر شرایط بهتری فراهم شود، چقدر مایل است شغل خود را رها کند؟ پاسخ می دهد: ممکن است این کار را بکنم، اما من کاملا اطمینان دارم این شغل برای من مناسب است (قره گزلو، ۱۳۸۸).
در بررسی دقیق نظریه مارسیا و برزونسکی می توان هم پوشانی موجود بین این دو نظریه را دریافت، برزونسکی به سه سبک هویت اطلاعاتی، هنجاری و سردرگم – اجتنابی اشاره می کند که ویژگی های هر یک از این سبک ها با یکی از منزلت های هویتی که مارسیا بر شمرده است هماهنگ می باشد. با توجه به توضیحات مطرح شده به نظر می آید سبک هویت سردرگم- اجتنابی با منزلت اول نظریه ی مارسیا که سردرگمی هویت است، سبک هویت هنجاری با هویت پیش رس (دنباله روی) نظریه ی مارسیا و سبک هویت اطلاعاتی با آخرین و قوی ترین سطح منزلت هویت دیدگاه مارسیا (هویت یافتگی یا کسب هویت) هماهنگ و هم جهت است.
پیشینه تحقیق
در این قسمت پژوهش های انجام شده در در داخل و خارج ایران بر اساس سال پژوهش از جدید ترین به قدیمی ترین مورد مطرح می شود، لازم به ذکر است از آن جا که پژوهش حاضر به مقایسه سبک های هویتی و میزان شیوع اختلالات روانی در زنان زندانی می پردازد و محقق در طی جستجوی خود با پژوهشی به این عنوان که هر دو مولفه ی این پژوهش را در برگیرد، مواجه نشده است، لذا در ابتدا پژوهشهای مربوط به سبک های هویتی در زندانیان و سپس مطالعات مربوط به شیوع اختلالات روانی در این گروه ارائه شده است.
پژوهش های انجام شده در ایران
یافته های پژوهش علمی و حیدری (۱۳۹۰)، نشان داد که بین پایگاه هویت جوانان و ارتکاب جرایم رابطه معنی داری وجود دارد، نمرات پایگاه هویت آشفته یا پراکنده در جوانان مجرم بطور معنی داری بالاتر از میانگین این پایگاه هویت در جوانان عادی می باشد و هرچه فرد کمتر بحران هویت را تجربه کرده باشد و به تعهد کمتری رسیده باشد بیشتر احتمال دارد که اقدام به بروز رفتارهای مجرمانه نماید.
یافته های پژوهش باقری، بهرامی و جلالی (۱۳۸۸) در برسی رابطه بین سبکهای دلبستگی و نوع هویت بر روی ۵۰ زندانی زن و ۵۰ زندانی مرد نشان داد بین سبکهای دلبستگی و نوع هویت رابطه معناداری وجود دارد. زندانیان دارای سبک دلبستگی ایمن به ترتیب دارای پایگاههای هویت موفق و در حال تعلیق بودند، در صورتی که زندانیان با سبک دلبستگی ناایمن (اجتنابی و مضطربـ دوسوگرا) بیشتر دارای پایگاههای هویت آشفته و زودرس بودند.
در راستای پژوهش علمی و حیدری، شاره و آقامحمدیان (۱۳۸۵)، در پژوهشی با عنوان رابطه پایگاه های هویت و فرار دختران از خانه، تعداد ۲۰ نفر از دختران معتاد ساکن مرکز بهزیستی طوس شهر مشهد و ۲۰ نفر از دختران عادی را که از لحاظ سن و تحصیلات همتا سازی شده بودند، مورد مطالعه قرار دادند. نتایج این پژوهش نشان داد که نمرات پایگاه هویت معوق در دختران فراری به طور معناداری بالاتر از میانگین این پایگاه در دختران عادی بود.
براساس تحقیقات غرابی و همکاران (۱۳۸۴) در مطالعه ی وضعیت هویتی نوجوانان تهرانی بین هویت و روش های مقابله ای افراد، ارتباط وجود دارد. افراد دارای هویت های پیشرفته تر و متعهد تر، از مهارت های مقابله ای مؤثرتری استفاده می کنند و در شرایط پرخطر، عملکرد بهتری دارند.
در راستای سوال سوم پژوهش حاضر، غضنفری (۱۳۸۲) در پژوهش خود با عنوان بررسی تاثیر هویت و راهبرد های مقابله ای بر سلامت روانی دانش آموزان دبیرستانی و پیش دانشگاهی شهر اصفهان به این نتیجه دست یافت که، سبک هویت اطلاعاتی و هنجاری با سلامت روانی، افسردگی، اضطراب، اختلال در عملکرد و نشانه های جسمانی رابطه منفی دارد ولی سبک هویت سردرگم با سلامت روانی، اضطراب و افسردگی رابطه مثبت دارد و با اختلال در عملکرد اجتماعی و نشتانه های جسمانی رابطه ای ندارد. در مجموع نتایج بیانگر آن بود که نوجوانانی که هویت موفق دارند، از سلامت روان بیشتری برخوردارند و نوجوانی که هویت سردرگم دارند از سلامت روان کمتری برخوردارند.
در این قسمت به پژوهش های مربوط به شیوع اختلالات روانی در زندانیان پرداخته می شود؛ قاسم بکلو، الهی، جوان و محمود زاده (۱۳۹۲) در پژوهشی با عنوان “بررسی میزان شیوع ختلالات روان پزشکی در زندانیان مرد زندان خوی” به این نتایج دست یافتند: شیوع کلی اختلالات شخصیت در نمونه ی ۲۱۰ نفری آن ها ۸/۵۸% درصد بود، که از این درصد ۹/۷۷% دارای اختلال شخصیت ضد اجتماعی و ۱/۲۴% دارای اختلال شصیت مرزی بودند.۲۶% نمونه نیز دارای اختلال روان پزشکی در محور یک بودند، که در میان آن ها اختلال افسردگی خفیف (۳/۵%) و اختلال افسردگی اساسی (۸/۴%) بیشترین میزان شیوع را به خود اختصاص می دادند.
نورمحمدی (۱۳۸۹)، در پژوهشی با عنوان ” بررسی اختلالات روانی در نوجوانان پسر بزهکار کانون اصلاح و تربیت و غیر بزهکار ۱۴-۱۸ ساله قزوین” نشان داد که میزان اختلال هیپوکندری، اختلال انحراف اجتماعی و اختلال پارانویا در نوجوانان بزهکار بیش از نوجوانان غیر بزهکار است.
در بررسی شیوع اختلالات شخصیت در ۸۰ نفر از زندانیان زن زاهدان توسط مظاهری و همکاران (۱۳۸۹) مشخص شد که در ۹۵% از نمونه ی مود بررسی یکی از انواع اختلالات شخصیت قابل مشاهده است. اختلال شخصیت ضد اجتماعی با ۲/۸۶ درصد، اختلال وابستگی دارویی ۶۰ درصد و اختلال شخصیت دیگر آزار-پرخاشگر با ۲/۵۶ درصد به ترتیب شایع ترین اختلالات شخصیت بودند.
رستگاری نیا (۱۳۸۸)، در پژوهشی با عنوان ” اختلالات روانی شایع در بین زندانیان و تاثیر اشتغال به کار در آن ” تعداد ۷۰ نفر از زندانیان زندان شهر آباده را به صورت تصادفی انتخاب و میزان شیوع را در آن ها بررسی کردند. نتایج این بررسی نشان داد که در مجموع بیشترین شدت اختلالات روانی در بین زندانیان، انحراف ضد اجتماعی و افسردگی و کمترین آن در هیپوکندری (خود بیمار انگاری)، مانیا، اسکیزوفرنی و شخصیت هیستریک است.
فرم در حال بارگذاری ...