نکته دوم: حرامی بودن موسیقی مشروط به آن است که مطرب باشد. اگر چه مطرب بودن موسیقی به واسطه چیزی باشد که همراه با آن است یا به واسطه ی غنای مطربی باشد که همراه با موسیقی است. مقصود آن است که اگر موسیقی به نحوی باشد که میان اهل لهو رایج است، حرام است؛ اما اگر این گونه نباشد، دلیلی برحرمت آن وجود ندارد، نه از راه سوم؛ زیرا بدون اطراب، غنا صدق نمیکند و نه از راه دوم؛ زیرا ثابت نشده است که هر چیز لهو، به طور مطلق حرام است. البته ممکن است با تمسک به مثل روایت عنبسه (همان ج ۱۲، باب از ابواب ما یکتسب به، ح ۱، صص ۲۳۵ و ۲۳۶). بگوییم موسیقی لهوی غیر مطرب مکروه است، اما از راه اول نمیتوان حرمت آن را اثبات کرد؛ زیرا اگر استفاضه روایاتی که سندشان ضعیف است، اثبات شود، باز هم نمیتوان اطلاق آنها را براین گونه موسیقیها ثابت کرد.
نکته ی سوم: میتوان گفت: موسیقی حماسی حلال است؛ چون هیچ یک از راه های سه گانه برحرمت آن دلالت ندارد. اما راه اول از این رو که اگر مستفیض بودن روایات ضعیف السند، ثابت شود، باز اطلاق آنها براین گونه موسیقی اثبات پذیر نیست.
راه دوم: نیز بر حرمت دلالت ندارد؛ زیرا اگر موسیقی حماسی برای تهییج جنگ استفاده شود، لهوی نیست تا دلیل حرمت لهو شامل آن شود و اگر برای لهو استفاده شود، گفتیم که نمیتوان با ادله ی حرمت لهو، حرمت همه ی اقسام لهو را ثابت کرد.
راه سوم: از این رو که بر فرض در مفهوم غنا، به معنای مطلق سبکی باشد، نه خصوص سبکی که از شادی یا حزن ناشی میشود و طبق این فرض ثابت شود که غنا بر موسیقی حماسی صدق میکند در این صورت ممکن است بگوییم دلیل حرمت غنا، به مناسبت حکم و موضوع، منصرف به غنایی است که در مجالس لهو و طرب متعارف است موجب رقص یا دست کم لذتی میشود که از گریه ی لهوی ناشی است. پس اگر طبیعت نوعی از موسیقی برای لهو و سرگرمی نباشد، بلکه برای ایجاد حماسه باشد، دلیل حرمت از آن منصرف است.
شاهد براین امر، آن که در عصر روایات رسم بوده است که هنگام جنگ بر طبل مینواختهاند و هیچ روایتی بر حرمت آن وارد نشده است. اینها دست کم بر حلال بودن موسیقی حماسی، چنان چه، برای هدفی مقدس به کاررود، دلالت میکند.
نکته ی چهارم: حرام بودن موسیقی مطرب به آلاتی مانند مزمار و عود اختصاص ندارد؛ بلکه شامل سازهایی چون دف و طبل میشود. این حکم با وجه دوم و سوم مطابق است؛ ولی با وجه اول مطابق نیست؛ چون روایات وجه اول که بر حرام بودن مثل دف و طبل دلالت میکنند؛ در حد استفاضه نیستند و از لحاظ سند ضعیفاند.
ممکن است گفته شود: روایت دوم، که در وجه اول گذشت (روایت علی بن جعفر)(حر عاملی،۱۳۸۵ ه ق، ج ۱۲، باب ۱۵ از ابواب مایکتسب به، ح ۵، ص ۸۵). دلالت میکند بر آن که غنا با غیر مثل مزمار جایز است حتی اگر با امثال دف و طبل باشد؛ زیرا امام (ع) غنایی را که در مزمار نباشد؛ بی اشکال دانسته است، ولی این احتمال وجود دارد که مزمار مثالی باشد برای هر گونه آلات موسیقی. منظور این نیست که عبارت مستثنی در این حدیث اطلاق دارد و شامل همه نوع موسیقی میشود، بلکه منظور این است که عبارت مستثنی منه هم مانند عبارت مستثنی اطلاق ندارد تا هر گونه غنایی، که در آن مزمار نیست، بی اشکال باشد.
نکته ی پنجم: حرام بودن موسیقی به زمانی اختصاص ندارد که در ضمن آواز باشد؛ بلکه موسیقی بدون آواز نیز حرام است به دلیل وجه اول و دوم و هم چنین به دلیل وجه سوم اگر آن را پذیرفته باشیم.
پس، نظر فقها دربارهی موسیقی و مصادیق حرمت آن، همه از آیات و روایات معصومین (ع) استفاده شده است؛ در این جا به نمونه ای از روایات دیگر در این زمینه اشاره میکنیم:
۱- امام صادق (ع) میفرمایند: «آلات ساز و آواز، از عمل شیطان است پس هر چه در زمین از این نوع وجود دارد از ناحیه ی شیطان است»(همان، باب ۱۰۰، ح ۵ و ۶).
۲-پیامبر اکرم (ص) نیز میفرمایند: «شما را از مزمار و کوبات (آلات موسیقی) نهی میکنم.»(همان).
۳-امام باقر (ع) میفرمایند: «غنا از چیزهایی است که خداوند آتش جهنم را سزایش قرار داده»(حر عاملی، ۱۳۸۵ ه ق، ج ۱۲، باب ۹۹، ابواب ما یکتسب به، ح ۶). و امام صادق (ع) میفرمایند: «از غنا دوری کنید»(همان، ح ۲۳ و ۲۴).
از نتیجهی این مطالب دانسته میشود که غنا، همهی مصادیق آن حرام نمیباشد. بیان نظر همهی فقها دربارهی غنا بحث مفصّلی را میطلبد که از عهدهی این جانب خارج است.
در مورد آواز خوش، روایاتی وجود دارد که صدای زیبا را تحسین کرده است، خصوصاً در رابطه با تلاوت قرآن؛ مانند: آن چه از پیامبر اکرم (ص) رسیده است: «إِنَّ مِنْ أَجْمَلِ الْجَمَالِ الشَّعْرَ الْحَسَنَ وَ نَغْمَه الصَّوْتِ الْحَسَن»؛ «از زیباترین زیباییها، موی زیبا و نغمهی صدای زیبا است»(کلینی،۱۴۰۷ ق، ج ۲، ص ۶۱۵).
۲-۱-۲-۱-استثنایات حرمت غنا
در روایات استثنایاتی برای حرمت غنا آمده است:
۲-۱-۲-۱-۱- حداء
«حداء»؛ یعنی صدایی که همراه ترجیع است و با آن اشتران را به راه رفتن تحریک میکند. شیخ انصاری در مکاسب میگوید: «دلیلی براستثنای حدا در مقابل اخبار متواتری که دال بر تحریم غنا است، نیافتم، مگر یک حدیث نبوی از که شهید ثانی در مسالک (بیهقی، بی تا، ج ۱۰، ص ۲۲۷). ذکر کرده است. در این روایت آمده است: عبدالله بن رواحه که مرد خوش صدایی بود، برای شتر حدا میخواند و پیامبر او را تقریر میفرمود»(انصاری،۱۴۱۷، ج ۱، ص ۳۱۳).
بنابراین، روشن است که «حداء» با عنوان «حُداء» استثنا نیست؛ زیرا ادله ی آن از نظر سند ضعیف است. صاحب وسایل روایت اخیر را از صدوق نقل میکند، ولی میگوید: «لیس فیه جفاء و فی نسخه لیس فیه خناء». سپس میگوید: «یکی از معانی خناء طرب است»(حر عاملی، ۱۳۸۵، ج ۸، باب ۳۷ از ابواب آداب سفر، ح ۱، ص ۳۰۶).
به هر حال روشن گشت که استثنای حداء با همین عنوان، ثابت نیست. اما میتوان در اطلاق دلیل حرمت غنا مناقشه کرد به نحوی که برای خروج حدای از شمول حرمت غنا به مخصص نیازی نباشد؛ به این صورت که بگوییم: براساس مناسبت حکم و موضوع، آن چه از دلیل حرمت غنا فهمیده میشود، حرمت غنای لهوی و لهو با غناست. بنابراین، حدایی که با هدف واداشتن شتر به حرکت و نه به قصد لهو خوانده میشود، مشمول اطلاق این دلیل نیست. علاوه براین میتوان گفت: بنابر آن چه در استثنای چهارم خواهد آمد، غنایی که همراه با موسیقی نباشد، حرام نیست، پس موضوعی برای استثنای غنا باقی نمیماند.
۲-۱-۲-۱-۲- غنا در قرآن
درباره ی غنا در قرآن، از ابو بصیر با سند درست روایت شده است:
قال: قلت لأبی جعفر (ع)«إذا قرأت القران فرقعت به صوتی جاءتی الشیطان، فقال: إنما تراثی بهذا أهلک و الناس فقال: «یا ابا محمد اقرأ قراءه ما بین القرائتین تسمع أهلک رجع بالقران صوتک؛ فأذن الله عزوجل یحسب الصوت الحسن یرجع فیه ترجیعاًًٌ؛ به امام باقر (ع) عرض کردم: «گاه که قرآن میخوانم و صدای خود را بلند میکنم، شیطان مرا وسوسه میکند که برای خانوادهات و مردم ریا میکنی» امام (ع) فرمود: «ای ابو محمد! نه خیلی بلند بخوان و نه خیلی آهسته؛ به گونه ای بخوان که خانوادهات صدایت را بشنوند و هنگام قرائت، در صدای خود ترجیع کن؛ زیرا خداوند عزوجل، صدای نیکو را که در آن ترجیع زیبا باشد، دوست دارد»(همان ج ۴، باب ۲۴ از ابواب قراءِه القران، ح ۵، ص ۸۵۹).
امّا شیخ حرعاملی میگوید: این روایت برتقیه حمل میشود؛ زیرا گفتیم که روایت یاد شده، با دلیل خاصی معارض است و آن همان حدیث نخست؛ یعنی روایت عبدالله بن سنان و نیز با دلیل عام که روایات آن فراوان است و از حد تواتر میگذرد، تعارض دارد (همان، ذیل ح ۵).
به نظر ما این روایت چون اخص از روایات مطلق دال بر حرمت غنا است، بر آنها مقدم میشود و دیگر نوبت به حمل برتقیه نمیرسد و اگر لزوم حمل برتقیه به سبب تعارض آن با روایت عبدالله بن سنان باشد، سند این روایت ناقص است. در روایت عبدالله بن سنان از امام صادق (ع) آمده است: قال رسول الله (ص): «إقرأوا القران بالحان العرب و إیاکم و لحون اهل الفسق و اهل الکبائر؛ فانه سیجیء من بعدی أقوام یرجعون القرآن ترجیع الغناء و النوح و الرهبانیه لا یجوز تراقیهم، قلوبهم مقلوبه و قلوب من یعجبه شأنهم»؛ رسول خدا فرمود: «قرآن را به لحنهای عربی بخوانید و از لحنهای اهل فسق و گناه دوری کنید. پس از من مردمانی میآیند که به غنا و نوحه و به سبک راهیان قرآن میخوانند. قرآن از حنجره آنان فراتر نمیرود. قلبشان و قلب کسانی که آنان را بزرگ میدارند واژگون است» (همان، ص ۸۵۸، ح ۱).
طبرسی این روایت را در مجمع البیان از حذیفه بن یمان از پیامبر (ص) نقل کرده است و شیخ بهایی آن را در کشکول به صورت مرسل (همان) آورده است. بنابراین، از نظر سند ناقص است، از این رو، موجب نمیشود که روایت معارض با آن حمل بر تقیه شود. افزون بر این، احتمال حمل بر تقیه در این جا وجود ندارد؛ امام (ع) چه انگیزه ای برای تشویق به غنا و مستحب شمردن آن، دارد؟ آیا نمیتوانست فقط از جواز آن سخن بگوید، بلکه مجاز شمردن غنا از باب تقیه چه انگیزه ای داشت؟ آیا حرمت غنا هم مانند حرمت فقاع نبود که در آن جایی برای تقیه نیست؟ بی گمان، بیان حکم واقعی غنا، یعنی حرمت، موجب دور شدن امام از امت وکم شدن تأثیر او در آنان، نمیشد، از این رو ائمه (ع) در حرمت فقاع هیچ گاه تقیه نکردهاند. البته اگر حدیث عبدالله بن سنان از نظر سند ضعیف نبود، هر دو روایت به واسطهی تعارض ساقط میشدند و به عموم روایات حرمت رجوع میکردیم.
به هر حال روایت ابوبصیر، برجواز غنا در قرآن به طور مطلق –یعنی حتی وقتی با موسیقی انجام شود – دلالت ندارد حداکثر بر جواز قرائت قرآن همراه ترجیع در صوت دلالت نمیکند.
در این جا روایت دیگری است که از حیث سند کامل نیست و دلالت دارد بر این که غنا در قرآن همراه آلات موسیقی، بلکه به طور مطلق مرغوب نیست و آن روایت عبدالله بن عباس از رسول خدا (ص) است که میفرماید: «إن من اشتراط الساعه، اضاعه الصلوات و اتباع الشهوات و امیل الی الأهواء … فعندها یکون أقوام یتعلمون القرآن لغیرالله و یتخذونه مزامیر و یکون أقوام یتفقهون لغیر الله و تکثر اولاد الزنا و یتغنون بالقران …»؛ «از نشانههای آخر الزمان آن است که مردم نماز را ضایع میکنند و از شهوات پیروی میکنند و به خواهشهای خویش میل مینمایند … در آن هنگام مردمانی هستند که قرآن برای غیر خدا میآموزند و همراه مزمار میخوانند و کسانی هستند که برای غیر خدا تفقه میکنند و در قرآن غنا میکنند …»(حرعاملی،۱۳۸۵، ج ۱۱، باب ۳۹ از ابواب جهادالنفس، ح ۲۲، ص ۲۷۸، هم چنین ج ۱۲، باب ۹۹ از ابواب مایکتسب به، ح ۲۷، ص ۲۳۰).
به هر صورت، اگر چه روایت ابو بصیر غنا را در خصوص قرآن تجویز میکند، اما بعید نیست که بتوانیم آن را به هر چیزی که موجب یاد حق شود، مثل مناجات با خدا یا مدح ائمه (ع) یا نصایح و مواعظ و مانند آن تسری دهیم. وانگهی ممکن است که بگوییم؛ ترجیع صدا در قرآن و مناجات و مدح ائمه و آن چه دارای مضامین حق است، مشمول اطلاقات دلیل حرمت غنا نمیشود؛ زیرا براساس مناسبت حکم و موضوع آن چه از این اطلاقات فهمیده میشود، مربوط به غنایی است که اهل فسق و فجور انجام میدهند، یعنی غنایی که با آن به لهو مشغول میشوند. بر اساس، این ادله شامل ترجیع صدا و آوازی نمیگردد که در مضامین حق و برای اثر بیشتر بر انسان سر میدهند و شاید مقصود از غنا در قرآن که روایت اخیر آن را نکوهش کرده است، قرائت با لحنهای لهوی است نه صرف ترجیع صدا که تأثیر قرائت را در انسان پیش تر میکند.
۲-۱-۲-۱-۳- غنای آوازه خوان در عروسیها
دلیل این استثنا روایتی است از ابو بصیر که با سه متن نقل شده است و همه متنها دارای سند درست است:
۱-ابو بصیر میگوید:
سألت أَبا عبدالله (ع) عن الکسب المغنیات، فقال: «التی یدخل علیها الرجال حرام والتی تدعی إلی الاعرائس لیس به یأس» و هو قول الله عزوجل: «و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله؛»؛ «از امام صادق (ع) درباره ی مزد آوازه خوانان پرسیدم، فرمود: «آواز خوانی که میان مردان میخواند، کسبش حرام است؛ اما مزد کسانی که به مجالس عروسی دعوت میشوند، اشکالی ندارد»)(حرعاملی، ۱۳۸۵، ج ۱۲، باب ۱۵ از ابواب مایکتسب به، ح ۱، ص ۸۴).
در همین باره خداوند عزوجل میفرماید: برخی از مردم کسانی اند که سخنان بیهوده میخرند تا از راه خدا گمراه گردند»(لقمان، آیه ۶).
۲- از ابو بصیر از امام صادق (ع) نقل شده است، که فرمود: «المغنیه التی تزف العرائس لا بأس یکسبها»؛ «کسب آواز خوانی که در مشایعت عروس غنا میخواند، اشکالی ندارد»(همان، ح ۱، ص ۸۴ و ۸۵).
۳- ابو بصیر میگوید: قال ابو عبد الله (ع): «اجر المغنیه التی تزف العرائس لیس به بأس بالتی یدخل علیها الرجال»؛ امام صادق (ع) فرمود: «مزد آواز خوانی که در مشایعت عروس غنا میخواند، اشکالی ندارد نه آواز خوانی که در حضور مردان میخواند»(همان).
متن سوم دلالت براین دارد که محدودهی غنای مجاز از غنای آواز خوان در مجالس عروسی وسیع تر است؛ زیرا ظاهر عبارت، پس از آن که درآمد آوازه خوان در عروسی را بی اشکال میداند در توضیح این حکم اشاره میکند که این عمل با غنای حرام فرق دارد. غنای حرام آن است که در حضور مردان باشد. بنابراین، غنای حرام فقط غنای زن آواز خوان در حضور مردان است؛ اما غنایی که با کاری هم چون این همراه نباشد، حرام نیست.
منظور این نیست که غنا به طور مطلق حرام نیست و فقط اختلاط مردان و زنان، حرام است. این با قاعده تقیید مطلق با مقید ناسازگار است، روایاتی که اطلاق دارند، برحرمت غنا به طور مطلق دلالت میکنند و این روایات چون اخص از آن روایات است، برآن ها مقدم میشود. معنای تقیید این نیست که عنوانی که در دلیل مطلق، حکمی بر آن حمل شده است، از موضوعییت آن حکم ساقط میگردد. بنابراین مقتضای جمع بین مطلق و مقید آن است که غنایی که هم زمان با حضور مردان در میان زنان باشد، حرام است نه آن که فقط حضور مردان در میان زنان حرام باشد.
با این همه مخفی نمیماند که روایت یاد شده دلالت ندارد بر این که فقط حضور مردان میان جمع زنان دلالت بر حرمت دارد. پس بین این روایت و روایتی که در استثنای چهارم میآید،-یعنی روایتی که غنای همراه با آلات موسیقی را حرام میداند – تعارضی وجود ندارد. بر فرض که تعارضی باشد، اطلاق حصر این روایت به واسطه آن روایت، مقید میشود.
ممکن است که بگوییم، این روایت دلالت نمی کند که محدودهی غنای مجاز، وسیع تر است از غنای آواز خوان در عروسی به این معنا که با چیزهایی از قبیل حضور مردان در میان زنان همراه نباشد، جایز گرداند؛ زیرا غنای آواز خوان در عروسی چنین نیست که همواره بدون حضور مردان در جمع زنان جایز باشد؛ بلکه این غنا بر دو قسم است: یا مردان میان زنان حاضرند و یا حاضر نیستند و مقصود از جمله؛ «لیست بالتی یدخل علیها الرجال»، این است که آن قسم از غنا حلال است که همراه حضور مردان در جمع زنان نباشد. بنابراین، بربیش از این دلالت ندارد که غنای آواز خوان بدون حضور مردان در عروسیها جایز است.
۲-۱-۲-۱-۴- غنای بدون موسیقی
مقتضای این استثنا، آن است که غنا بدون موسیقی حتی در غیر امثال قرآن جایز است. این معنا مطابق مدلول روایت علی بن جعفر است که در کتاب خویش از برادرش نقل میکند: «سألته عن الغنا هل یصلح فی الفطر و الأضحی و الفرح؟ قال لا باس به ما لم یزمر به»؛ از امام در باره ی غنا پرسیدم: «که آیا در عید فطر و عید قربان و ایام شادی جایز است؟ فرمود: اگر با مزمار همراه نباشد، اشکالی ندارد» (حر عاملی ۱۳۸۵،، ج ۱۲، باب ۱۵ از ابواب ما یکتسب به، ح ۵ ص ۸۵).
عبدالله بن جعفر نیز این روایت را در قرب الأسناد از عبدالله بن حسن از علی بن جعفر نقل کرده است، ولی در این روایت آمده است: «مالم یعص به»؛ «اگر با غنا معصیت نکند» (همان). متن دوم از نظر سند ناقص است، ولی متن اول کامل است و دلالت میکند بر آن چه در عنوان این استثنا آوردهایم. اگر موسیقی را غیر از غنا بدانیم این روایت نیز دلالت نمیکند که فقط موسیقی با مزمار حرام است نه ذات غنا؛ چرا که این خلاف قاعدهی تقیید مطلق به مقید است؛ همان گونه که در استثنای سوم توضیح دادیم. اگر بپذیریم که به مقتضای قاعدهی تقیید، غنا بر موسیقی صدق نمیکند، باید گفت: اگر غنا همراه با موسیقی باشد، حرام است و اگر با آن همراه نباشد، حرام نیست. ولی این روایت با روایت دیگری معارض است و آن روایت عبد الأعلی است: سألتُ ابا عبدالله (ع) عن الغِنا و قُلتُ: «إنهُم یَزعَمُون ان رسُول الله (ص) رَخَص فی أن یُقالَ جِئنَاکُم جئناکم حیونا حیونا نحییکم، فقال: کذبوا إن الله عزوجل یقول «و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بینهما لاعبین لو أردنا أن نتخذ لهو الا نتخذنا، من لدنا إن کنا فاعلین بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمعه فإذا هو زاهق و لکم الویل مما تصفون»(انبیا، آیه ۱۶-۱۸). ثم قال: «ویل لفلان مما یصف رجل لم یحضر المجلس» (حرعاملی، ۱۳۸۵، ج ۱۲، باب ۹۹ از ابواب ما یکتسب به، ح ۱۵، ص ۲۲۸).
از امام صادق (ع) در باره ی غنا پرسیدم: که مردم میپندارند رسول خدا اجازه داده است که با حالت غنا بگویند: «جئناکم جئناکم حیونا حیونا نحییکم. فرمود: «دروغ می گویند. خداوند عزوجل فرموده است: «ما آسمان و زمین و آن چه را میان آنهاست به بازی نیافریدیم. اگر میخواستیم سر گرمی برای خویش بیافرینیم، چیزی مناسب خود میآفریدیم. ما حق را بر باطل می گوییم تا او را هلاک کند و این گونه باطل محو و نابود میشود؛ اما وای برشما از وصفی که میکنید». سپس فرمود: «وای بر فلانی که چنین میگوید».
هر چند در این روایت پرسش کننده نیاورده است که جمله جئناکم جئناکم …همراه مزمار یا دیگر آلات موسیقی است؛ روایت بر جواز آن دلالت نمیکند، از این رو با روایت قبلی بی معارض است.
نتیجه ی آن چه گفتیم، این است که غنا به تنهایی حرام نیست؛ بلکه آن گاه حرام است که مردان در جمع زنان حضور یابند یا با موسیقی همراه شود. هم چنین غنا در قرآن و امثال قرآن، بدون موسیقی حرام است و نه مکروه؛ اما غنا با شعرهای لهو بدون حضور مردان در میان زنان و بدون موسیقی، مکروه است؛ زیرا کمترین حکم لهو در اسلام کراهت است، چنان که برخی از روایات گذشته و روایت عنبسه برآن دلالت دارد. اگر بگوییم روایت عنبسه بر بیش ازکراهت دلالت ندارد، مدلول آن این است که غنا ی بدون موسیقی نیز کراهت دارد و دلیل مخصصی برای آن وارد نشده است مگر روایتی که بر جواز غنا در قرآن و ترغیب به آن دلالت میکند. البته ثابت شد که ظاهر برخی نواهی گذشته آن است که غنای لهوی حرام است.
۲-۱-۲- ۱- نظریه ی مختار
فرم در حال بارگذاری ...