۱٫حقوق به معنای جمع حق: حق توانایی یا اختیاری است که نظام یا نظم حقوقی هرکشور به اشخاص میدهد تا از مالی به طور مستقیم استفاده کنند یا اینکه انتقال مال یا انجام دادن کاری را از دیگران بخواهند.
۲٫حقوق به معنای معرفت حقوق: گاه ممکن است واژۀ حقوق به معنای معرفتهای حقوقی به کار رود اکنون که بررسیهای جامعه شناسانه درباره معرفتهای حقوق رواج یافته است، ممکن است این کاربرد نیز فزونی یابد.
۳٫حقوق به معنای مجموعه قواعد حقوقی: در این معنا، حقوق مجموعه قواعدی الزام آور و کلی است که به منظور ایجاد نظم و استقرار عدالت، بر زندگی اجتماعی انسان حکومت میکند و اجرای آن از طرف دولت تضمین میشود
۴٫حقوق به معنای نظام حقوقی یا نظام حقوقی یک کشور: این همان مفهومی ازحقوق است که بیشتر جامعه شناسان با آن سر و کار دارند. در این برداشت، حقوق یک نظام اجتماعی است که در داخل آن مجموعهای از روابط اجتماعی حقوقی، قواعد حاکم بر این روابط، نهادهایی که اجرای این قواعد را تضمین میکند و سازمانهای حقوقیای که آن نهادهای حقوق در چارچوب آن سازمانها به اجراء در میآیند، وجود دارد.
۵٫حقوق به معنای علم حقوق: دانشی که به مطالعه نظامهای حقوقی سازمانهای حقوقی، نهادهای حقوقی و مفاهیم و قواعد حقوقی و چگونگی اجرای این قواعد در عرصۀ زندگی اجتماعی و حقوقی میپردازد.(محسنی؛۱۳۸۹: ۱۲۱)
۲-۴-۳ حقوق شهروندی
می دانیم که یکی از زیرشاخههای حقوق،حقوق شهروندی است. در این راستا حقوق شهروندی را به صورت زیر میتوان تعریف نمود:
-
- به معنای دقیق کلمه چیزی است که فرد با داشتن تکلیف در قبال دیگری مستحق آن است.
-
- شخص به خاطر مصونیت از قانون مستحق آن است.
-
- امتیاز و قدرتی است با هدف ایجاد رابطه حقوقی.
در بیانی دیگر، ویژگیهای حقوق شهروندی را این گونه میتوان بیان نمود:
۱٫جهانی است، زیرا حق مسلم هر عضو خانواده بشری است و هر فرد بشر در هر کجا که باشد و از هر نژاد، زبان، جنس، یا دین که باشد، مستحق آن است و کسی مجبور به سلب این حقوق نیست، این حقوق مسلم است.
۲٫غیر قابل انتقال است و از بشر قابل انفکاک نیست چراکه بدون آن نمی توان فرد را بشر نامید.
۳٫تقسیم پذیر نسیت، نمی توان به خاطر تشخیص درکم اهمیت بودن یا عدم ضرورت، آن را از کسی
سلب کرد.
۴٫عناصر آن لازم و ملزوم یکدیگر است و متمم و مکمل سایر است.
۵٫هدیه الهی است و هیچ مقام بشری ازجمله حکومت یا مقامات مذهبی یا سکولار این حقوق را اعطا نمی کنند.
۶٫حقوق ذاتی و فطری انسانها است و از آنها به صفات شخصیتی انسان تعبیر میشود و به هیچ قرارداد و صنفی وابسته نیست.(لطفی؛۱۳۸۸: ۱۰۷)
با توجه به تعاریف مذکور حقوق شهروندی نیاز به مقدمات، امکانات و در اصل نیاز به ملزوماتی دارد که در زیر به آنها اشاره میکنیم:
۲-۴-۴ملزومات حقوق شهروندی
-
-
- برای تحقق حقوق شهروندی باید به عوامل فرهنگی، مذهبی، تاریخی، سیاسی و اقتصادی در جامعه توجه شود. هر کدام از این عوامل به سهم خود در تحقق حقوق شهروندی تأثیرگذار هستند. اگر به زمینههای تاریخی توجه نشود، یا نگرشهای مذهبی حاکم در قدرت و جامعه دیده نشود، یا به ساختار سیاسی قدرت یعنی فردی بودن حکومت یا دموکراتیک بودن آن اهمیت داده نشود، نمی توان انتظار داشت صرف اشاره یا توجه به حقوق شهروندی در قانون اساسی، تضمین کننده این حقوق در جامعه باشد.
-
-
- جوامع توسعه یافته دوره یی از توسعه یافتگی را پشت سر گذاشتهاند که در این دوره زمینهها و عوامل برای توسعه یافتگی هماهنگ و هم جهت شدهاند. به همان میزان که به رشد اقتصادی توجه شده به اصلاح ساختار سیاسی نیز توجه شده است. همین طور به کنترل جمعیت و مسأله محیط زیست، همچنان که به افزایش رفاه اقتصادی شهروندان اهمیت داده شده به حق رای، حق دادخواهی عادلانه و منصفانه، حق برخورداری از آزادی بیان و حق تشکیل انجمنها و نهادهای غیردولتی نیز به هماناندازه توجه میشود. اما در کشورهای توسعه نیافته یا در حال گذار، هم جهتی زمینههای پیشرفت کم رنگ بوده یا در حال طی کردن راههای سخت و پر فراز و نشیب است. شاید بتوان گفت بخشی از زمینههای توسعه با فرایند جهانی شدن در حال آماده شدن است اما بخش دیگری از زمینههای توسعه که مربوط به قدرت، ساخت سیاسی و نوع حکومت، حقوق شهروندی و مشارکت شهروندان در امور اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است روند ناهمگون و کندی را طی میکند. همه این عوامل به نوبه خود بر پیشرفت و نتیجه بخش شدن توسعه تأثیر عمیقتریبر جای میگذارد.
-
- شهروند به عنوان یکی از عوامل مهم تأسیس دولت و حکومت است بنابراین به حقوق شهروندی باید از این مقوله نگریست. به اصطلاح همان گونه که شهروندان در فرمانبرداری سهیم هستند، باید در حکمرانی هم سهیم باشند. در چنین فرآیندی است که نیاز به برنامهریزیهای شهری به خصوص در مورد مبلمان شهری ضروری به نظر میرسد از سوی دیگر، علاوه براقدامات دولت و برنامهریزان شهری، نیاز مبرم جامعه به همکاری شهروندان نیز احساس میشود و تلاش دوچندان آنان را میطلبد.
۲-۵ دیدگاههای نظریه پردازان
از روزگاران کهن تا به امروز صاحبنظران بزرگ اجتماعی، فلاسفه، جامعهشناسان و شهرسازان، شهر و نظام شهرنشینی را از دیدگاههای خاص خود مورد توجه قرار داده و نظریههای مختلفی در مورد آن ارائه دادهاند.(توسلی؛۱۳۸۵: ۶۳) از بعد تاریخی میتوان سه دوره را در شکلگیری نظریهپردازی جامعهشناسی شهری مورد تفکیک قرار داد:
۲-۵-۱ دوره قبل از شکلگیری جامعهشناسی کلاسیک غربی؛ در این میان میتوان بهاندیشمندانی چون افلاطون، ارسطو و ابنخلدون اشاره کرد: نظریه شهر آرمانی یا اتوپیای افلاطون و ارسطو، مبنی بر تصور خوشبینانه نسبت به امکان ایجاد شهرهایی است که از هر جهت نظام یافته و زیر نظارت دقیق دولت یا سازمانهای خاص دینی یا سیاسی و حقوقی قرار داشته باشد یا به وسیله فلاسفه و حکما یاایدئولوگها اداره شود.(توسلی؛۱۳۸۵: ۹۶)
۲-۵-۲ دوره ظهور جامعهشناسی کلاسیک؛ به نظر جورج ریتزر، یکی از دلایل پیدایش رشته جامعهشناسی، پدیده شهری شدن و شهرنشینی فزاینده در اروپا بوده است. بسیاری از مباحث جامعهشناسی شهری، مبتنی بر آراء نظریهپردازان اروپایی در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ بوده است. مهمترین آنها عبارتاند از چهار متفکر آلمانی، مارکس، زیمل، تونیس و وبر و متفکر فرانسوی دورکیم. همگی ایناندیشمندان بهدنبال تحلیل تغییرات ناشی از صنعتیشدن و شهرنشینی بودند که جامعه کوچک سنتی و روستایی اروپایی را متحول کرده بودند.(شارع پور؛۱۳۸۵: ۱۰۹) در زیر به چند تن از آنها اشاره میکنیم:
۱ـ امیل دورکیم (۱۹۱۷-۱۸۵۸): جوامع مبتنی بر شباهت و باورها و نمادهای مشترک دارای همبستگی مکانیکیاند؛ ولی در جوامع شهری جدید شاهد همبستگی ارگانیکی هستیم زیرا در شهر به سبب تقسیم کار پیچیده همه اعضا به یکدیگر وابسته هستند. نتیجه نهایی جامعه دارای همبستگی ارگانیکی پیشرفت و ترقی اجتماعی است.
۲ـ فردیناند تونیس (۱۹۳۶-۱۸۵۵): تونیس با خلق دو مفهوم گمینشافت و گزلشافت به بررسی جوامع در حال گذار غرب پرداخته است. گمین شافت نوعی زندگی عمیق و پرمعنا و مبتنی بر منزلت است و معرف آن روستا است. اما گزل شافت زندگی سطحی و گذرا و مبتنی بر قرارداد است. تونیس به زندگی شهری عصر مدرن خوشبین نبود.(شارع پور محمود؛۱۳۸۵: ۱۱۱)
۳ـ کارل مارکس (۱۸۸۳-۱۸۱۸): مارکس برخلاف همکارش انگلس توجه چندانی به مسأله شهرنشینی نداشت؛ اما هر دو شهرها را قلمروی میدیدند که در آن فرایندهای در هم تنیده انباشت سرمایه و ستیز طبقاتی تمرکز مییابند و قلمرو شهری برای به روز و آگاهی طبقاتی محیطی مساعد و ضروری به حساب میآید. دراندیشه این دو شهر نه به مثابه یک علت، بلکه بهمثابه یک شرط و زمینه دارای اهمیت است. شهرها باعث میشوند تا طبقه کارگر تمرکز یافته و آنتیتز رو به رشد کارگر و سرمایهدار به طور روز افزون نمایانتر گردد. بهعبارت دیگر در شهر پرولتاریا به مثابه طبقهای انقلابی به بالاترین حد آگاهی و رفتار خود نایل میآید.(افروغ؛۱۳۷۷: ۸۸)
۴ـ ماکس وبر (۱۹۲۰-۱۸۶۴): وبر در اثر معروف خود، شهر در گذر زمان، شهر را از دیدگاه استقلال سیاسی و زمینههای پیدایش جامعه مدنی در غرب مطرح میکند. او با ساختن یک نمونه آرمانی به مقایسه شهر اروپایی با آسیایی میپردازد و میخواهد نشان دهد که شهر غربی دارای ویژگی خاصی است که آن را از شهر در دیگر نقاط جهان متمایز میسازد.
۵ـ جورج زیمل (۱۹۱۸-۱۸۵۸): زیمل بیشتر به بعد روانشناسی اجتماعی انسان شهری توجه داشته است. عقلانی شدن شیوه زندگی شهری دو بعد دارد. بعد اول مربوط به بخش محاسبه و کمی بودن میشود که پول ابزار اصلی آن است. حاصل این گرایش در کنار دلزدگی ناشی از تنوع، تعدد محرکهای شهر و بیگانگی انسان شهری است. بعد دیگر مربوط به آزادی و رهایی انسان از قیود جامعه کوچک و سنتی است که در این مرحلهاندیشه امکان رشد بیشتری خواهد داشت. (ممتاز؛۱۳۷۷: ۵۷)
۲-۵-۳ ظهور جامعهشناسی شهری: جامعهشناسی شهر و شهرنشینی با مکتب بومشناختی یا مکتب شیکاگو پا به عرصه وجود نهاد. مکتب شیکاگو در جهان علوم اجتماعی بیش از هر حوزه با دو نام جامعهشناسی شهری و نظریه کنش متقابل شناخته میشود که اهمیت اولی بیش از حوزه دوم است.
مکتب شیکاگو در پایهگذاری جامعهشناسی شهری نقش بسیار مهمی داشت. رشد سریع شهرها و پیامدهای آن از مهمترین عوامل مؤثر بر تحلیلهای جامعه شناختی زندگی شهری در قرن بیستم بود، نخستین مطالعات عمده جامعهشناسی درباره شهرهای مدرن از شیکاگو و توسط رابرت پارک آغاز شده است. شهری که هم از نظر نرخ توسعه و هم از نظر نابرابرهای بسیار فاحش، نمونه بینظیری محسوب میشد.(گیدنز؛۱۳۸۶: ۸۲۹)
نظریههای زیادی در مکتب شیکاگو برای توصیف الگوی استفاده از زمین و توزیع جمعیت در درون شهرها پیشنهاد شده است اما چهار نظریه مهم در زمینه مدلهای رشد شهری که همگی معتقدند چگونگی استفاده از زمین در شهر تصادفی نیست بلکه مبتنیبر الگوی قابل پیشبینی است، عبارتاند از:
۲ـ۵-۳-۱ نظریه مناطق متحدالمرکز: به نظر ارنست برجس، شکل فیزیکی شهر بهصورت دوایر متحد المرکزی است که ابتدا مرکز تجاری در حلقه مرکزی، سپس منطقه انتقالی، منطقه مسکونی کارگران، منطقه خانههای مسکونی مطلوب و در آخر منطقه افراد سفرکننده است که ورای محدوده شهر است.
برجس بر آن است که تحلیل مشکلات شهری از جمله انحرافات اجتماعی و بزهکاری جوانان را باید از خلال تبلورهای فضایی آنها انجام داد.
۲ـ۵-۳-۲ نظریه قطاعی: به نظر هومر هُیت، الگوی رشد فیزیکی شهرها بهصورت قطاع است نه دوایر متحدالمرکز. محلههای جدید در امتداد بزرگراهها و محورهای ارتباطی شکل میگیرند نه بهصورت حلقههای جدید در بیرون شهر.
۲-۵-۳-۳ نظریه هستهای: بر اساس این مدل (از هریس و اولمان)، در شهر فرایندهایی وجود دارند که نه در یک هسته، بلکه در چند هسته رشد کرده، شکل میگیرد.
۲-۵-۳-۴ نظریه مناطق متحدالمرکز معکوس: برعکس نظریه دوایر متحدالمرکز که مخصوص شهرهای کشورهای پیشرفته است، بران و همکارانش اعتقاد دارند که در کشورهای کمتر توسعهیافته، شهرها یا کارکرد اداری-سیاسی دارند یا مذهبی. نواحی مرکزی محل زندگی طبقه نخبه است و فقرا در پیرامون شهر زندگی میکنند.
در مورد هر چهار نظریه باید گفت که شاید بتوان در یک شهر خاص، تلفیقی از این مدلها را دید ضمن اینکه در شهرهای غیرغربی به خصوص شهرهای سوسیالیستی، کاربرد این مدلها محدود است.(شارع پور؛۱۳۸۵: ۱۵۳-۱۴۳)
۲-۶ دیدگاههای شهروندی
علاوه بر نظریات جامعه شناسی شهری برخی از نظریه پردازان نیز در حوزۀ شهروند و فرهنگ شهروندی دارای نظریاتی هستند که در زیر به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۲-۶-۱ مارشال: به عقیدۀ مارشال شهروندی به سه اصل(مدنی،سیاسی و اجتماعی)تقسیم میشود. حقوق مدنی که برای آزادیهای شخصی ضروری است و شامل مواردی چون آزادی بیان، عقیده، تفکر و حق مالکیت اموال میباشد. حقوق سیاسی که شامل حق مشارکت در قدرت و تصمیم گیری سیاسی و حق رأی است و حقوق اجتماعی که شامل طیف وسیعی از حقوق مربوط به رفاه وامنیت اقتصادی است و حق زندگی طبق استانداردهای رایج زندگی در یک جامعه را شامل میشود و به طور نزدیکی با نظام آموزش و خدمات مرتبط میشود.(گیدنز؛۱۳۸۱: ۳۴۱)
۲-۶-۲ پارسونز: ا ز دیگر جامعه شناسانی که به مقولۀ حقوق شهروندی پرداخته پارسونز است. وی شهروندی را نتیجۀ ظهور جامعۀ سرمایه داری صنعتی میداند و معتقد است که تغییراتی که در جامعۀ صنعتی رخ داده است نظیر شهری شدن و عقلانیت بستر مناسبی برای این پدیده به وجود آورده است. وی با مبنا قراردادن متغییرهای الگویی عام گرایی و جامعۀ مبتنی بر قرار داد عرفی و مدنی تصویری از شهروندی به عنوان کرداری اجتماعی معطوف به عضویت اجتماعی و انسجام عرضه میکند.(توسلی و نجاتی حسینی؛۱۳۸۳: ۳۷) از نظر پارسونز یک شهروندی کامل به دور از هرگونه تبعیض اجتماعی به معنی برخورداری همۀ اقشار و گروههای اجتماعی از حقوق و تعهدات شهروندی و آگاهی آنان از حقوق خود است. بنابراین،آگاهی از حقوق شهروندی نیازمند تأمین انواع مختلف منابع و ایجاد فرصتهای مناسب و بازتولید ارزشهای عام از یک طرف و نگرش مناسب به این حقوق از سوی دیگر است. مهمترین مسألۀ مورد توجه پارسونز گروههایی است که از امتیازات شهروندی محروماند. به نظر اوگروههایی که همچنان بر ارزشهای کهن خود تأکید دارند و خود را با مقتضیات زمان و شرایط اجتماعی وفق ندادهاند درکی از حقوق و امتیازات شهروندی نخواهند داشت.(حسام؛۱۳۸۱: ۱۱)
۲-۶-۳ رویکردهای شهروندی: شهروندان هر جامعه، عناصر اصلی و بنیادین آن جامعه را تشکیل میدهند. بدون تردید دارابودن چنین شهروندانی که نسبت به حقوق و وظایف خود آگاه باشند و خود را نسبت به سرنوشت جامعه خویش مسئول دانسته ودر امور مختلف مربوط به آن مشارکت نمایند، ضامن بقای آن جامعه است. برای شهروندی رویکردهای مختلفی ارائه شده است. کاستلز سه رویکرد اساسی برای شهروندی قائل است که دارای ویژگیها و مفروضات متفاوتی هستند. این رویکردها عبارتند از:
۲-۶-۳-۱ رویکرد حذفی متفاوت: رویکرد حذفی متفاوت، برخوردهای متفاوتی را با شهروندان گوناگون به کار میگیرد. براساس این رویکرد، شهروندان میتوانند به برخی از حوزهها و قلمروهای اجتماعی دسترسی داشته باشند و یا با اکثریت قلمروهای اجتماعی منطبق و هماهنگ باشند در حالی که از حق برخورداری از سایر قلمروها و مزایا محروم هستند. این رویکرد شهروندی همچنین در مورد جوامعی که شهروندان طبقه بندی میشوند و به درجات و دسته جات گوناگون تقسیم بندی میشوند نیز مصداق دارد. به موجب این رویکرد برخی شهروندان از مزایای بسیاری برخوردارند و برخی دیگر نیز از بسیاری از مزایا و امکانات اجتماعی محروماند. مکانیزم حذف میتواند از طریق راهکارهای قانونی و یا از طریق اقدامات وفعالیتهای غیررسمی صورت پذیرد. در یک برداشت کلی، رویکرد حذفی متفاوت نشان میدهد که چگونه جامعه در راستای حذف افراد مشخص حرکت میکند و حقوق گستردهای را برای سایر افراد جامعه به واسطۀ دارا بودن پارهای از ویژگیها و خصوصیات فراهم میسازد. بررسیهای انجام شده نشان میدهد که در بسیاری از جهات رویکرد ذیربط توجهی فراوان برای حقوق اکثریت مردم قائل است و در عین حال با توجه اصالت و اهمیتی که به اکثریت ملت قایل میشود، با تأسی از حقوق و هنجارهای معین، محدودیتهایی را برای برخی از شهروندان، به ویژه تازه واردان(مهاجران) اعمال میکند.
فرم در حال بارگذاری ...