این هشت اصل همگی از اصولی بود که برای پیشرفت و ترقی ایران لازم شمرده میشد و برای جذب افراد به حزب بسیار کارآمد بود.
این حزب کوشید تا در شرایط بیقراری گفتمان حاکم در دهه ۱۳۲۰ ش، سوسیالیسم را به عنوان یکی از پر جاذبهترین جریانهای فکری- سیاسی کشور تبدیل کند و در مدت کوتاهی از نظر سازمانی و عضوگیری پیشرفتهای چشمگیری نیز بدست آورد که عواملی از قبیل حضور نیروهای ارتش سرخ در ایران و حمایتهای شوروی از این حزب، طرح شعارهای مردم پسند، آشنا نبودن مردم با اهداف اصلی این حزب و ایدئولوژی مارکسیسم ازجمله عوامل موفقیت حزب توده در جذب مردم به شمار میآیند اما کمکم، جاذبههای ایدئولوژی و اندیشههای سوسیالیستی این حزب به دلایلی رنگ باخت و به عبارتی دیگر این گفتمان علیرغم ایجاد برخی جاذبههای اجتماعی در برههای از زمان، نتوانست درهیچ دورهای درحوزه سیاسی به گفتمان هژمون تبدیل شود. که البته دلایل این امر در فصل چهارم بیان خواهد شد.
اوج فعالیت حزب توده به عنوان کارگزار اصلی چپ گرایان در سالهای دهه ۱۳۲۰ تا۱۳۳۲بود که مسئولیت اصلی خودراعلی رغم شعارها و ظواهرِ بعضاً متناقض، گسترش گفتمان مارکسیستی میدانست. (نظری،۱۳۸۱: ۸۲) وخود را پایبند به ایدئولوژی مشروطهخواهی و سوسیالیسم قلمداد مینمود و در راستای اصلاحات اجتماعی مرتبط با سوسیالیسم مبارزه میکرد (آبراهامیان، همان: ۴۲۲).
نکته مهمی که در تاریخ کمونیستهای ایران قابل ذکر است وجود ابهام در جهانبینی و ایدئولوژی و اتخاذ مواضع منافقانه به خاطر اهمیت مذهب در ایران بود. حزب توده با همین دوگانگی روبرو بود. از یک طرف مادیگری از اصول اولیه مارکسیم بود. و از طرفی با مردم مذهبی روبرو بود. و به همین جهت حزب توده مجبور شد تا مکتبی بودن خود را انکار کندو خود را به عنوان یک حزب سیاسی معرفی کند. ( حسینیان، همان:۴۷۰-۴۷۱) با وجود اظهارات و ادعاهای حزب توده مبنی بر نفی هر گونه امتیازدهی به بیگانگان و جلوگیری از نفوذ و دخالت آنها در امور داخلی ایران، علی رغم آنکه در اولین مرامنامه حزب توده بر استقلال کشور و نفی تحمیلات خارجیان تاکید شده بود، اما بعد از مدتی دنبال رو سیاست های اتحاد جماهیر شوروی شدند ( امیری، همان:۳۱).
چند اشتباه عمده از جمله کمک به دموکراتهای استقلال طلب آذربایجان و تبلیغات برای دادن امتیاز نفت شمال به شوروی و حمایت ارتش سرخ از تظاهرات تودهاییها در تهران، وابستگی حزب توده را به وضوح اعیان میکند. تشکیل حکومتهای خود مختار آذربایجان و کردستان در سال ۱۳۲۴ با حمایت ارتش سرخ باعث تنفر مردم از حزب توده شداز همین روسران حزب ناچار شدند ارتباط تشکیلاتی فرقهایی آذربایجان و حزب دموکرات کردستان را نفی کند (حسینیان، ۱۳۶۳ :۴۶۰-۴۶۸) این امر که، بزرگترین ضعف چپگرایی در ایران بود باعث شد نه تنها مخالفان حزب حتی اعضای میهنپرست آن نیز به سیاست و برنامه حزب دچار تردید و بدگمان شوند. این موضوع نیز در عدم پذیرش کامل مبانی گفتمانی چپ در ایران موثر بود.
یکی از مسائلی که در تحلیل گفتمانی بایستی مورد توجه قرار گیرد، شیوه دستیابی به هژمونی و حفظ آن میباشد که در این راستا سوژههای سیاسی گفتمانها مجموعه عملیاتی را، به انجام میرسانند. حزب توده به عنوان برترین سوژه سیاسی گفتمان چپ نیز در این ارتباط اقداماتی را به انجام رساند. اما میزان سنخیت این اقدامات، اهداف و اصول (دالهای)گفتمان حائز اهمیت است. موضوع عدم صداقت و پنهانکاری حزب توده در بیان اهداف و عملکردها را باید در این چارچوپ مورد بحث قرار داد، تا مشخص شود که عملیات این سوژه گفتمان چپ چقدر با نظام معنایی دالهای آن هماهنگ بود. بررسی این مسئله ما را در تحلیل چگونگی دستیابی به هژمونی گفتمان چپ یاری خواهد رساند.
حزب توده با حوادث مهمی مواجه شد که بر چگونگی فعالیت حزبی آن تأثیر گزار بود؛ از جمله اینکه در شانزدهم بهمن ۱۳۲۷ به بهانه ترور شاه، شش نفر از اعضای کمیته مرکزی حزب دستگیر شدند و حزب غیر قانونی اعلام گردید تا اینکه پس از روی کار آمد گفتمان ملیگرای دکتر مصدق، حزب توده فعالیت خود را به صورت علنی اعلام کردو در دوره مصدق، اغتشاشات زیادی را به وجود آورد. در دوره دوم نخستوزیری مصدق، حزب توده جانب مصدق را گرفت و موجب بدبینی مردم مذهبی ایران و نگرانی روحانیون از دولت مصدق گردید.
همانطور که در مطالب فوق ذکر گردید، مهمترین سوژه سیاسی گفتمان چپ حزب توده بود. اما برخی از احزاب و تشکلهای سیاسی در دهه مورد بررسی وجود داشتند. که از گفتمان چپ پیروی مینمودند، که البته تعدادی از این احزاب مرتبط یا منشعب از حزب توده بودند، منتها هیچ یک از این احزاب که ذیلاً بدان اشاره میگردد به سوژگی سیاسی نائل نگردیدند و حداکثر به عنوان سوژه گفتمان چپ باقی ماندند.
«حزب همراهان سوسیالیت »از جمله سوژههای گفتمان چپ بود که در پاییز ۱۳۲۱ به وسیله مصطفی فاتح تشکیل گردید، فاتح از اقتصاددانان چپ و طرفدار سوسیالیسم بود به طوری که این مسئله سبب نزدیکی با حزب توده بود. این حزب بعد از مدتی منحل شد و گروهی از آنان تشکیلات جدیدی به نام «حزب سوسیالسیت ایران» را به رهبری علی شهیدزاده ساماندهی کردند. و به منظور ایجاد انسجام معنایی خود دالهای شناوری چون رفاه اقتصادی، محدود ساختن مالکیت خصوصی و برنامه ریزی دولتی را که مورد مقبولیت عام بود، مورد توجه قرار دادند. این حزب نیز پس از مدتی به حاشیه رانده شد (ترابیان،۱۳۶۶: ۳۱۱).
یکی دیگر از سوژههای گفتمان چپ «حزب پیکار» بود که در سال ۱۳۲۱ توسط خسرو اقبال برادر دکتر منوچهر اقبال تأسیس شد. حزب و ارگانهای آن به تمایلات رادیکالی در جامعه شهرت داشتند. حزب پیکار در سال ۱۳۲۳ با حزب میهن ائتلاف کرد؛ ولی پس از گذشت یک سال جدا شدند. از آن پس حزب پیکار کاملاً با حزب توده همکاری و هماهنگی میکرد و پس از مدت کوتاهی اعضای آن جذب احزاب دیگر شدند و پس از چندی عملا حزب منحل شد (طیرانی،۱۳۷۶ :۳۸۱ ).
«حزب جنگل(اجتماعیون) نیز از سوژههای گفتمان چپ بود که این حزب توسط گروهی از بازماندگان و هوادران جنبش جنگل در سال ۱۳۲۴ به رهبری میرصالح مظفرزاده به همراه میراحمد مدنی، اسماعیلخان جنگلی (خواهرزاده میرزا کوچکخان) و حسن مهری تاسیس شد (مدیر شانچی،۱۳۸۴ :۷۷). این حزب تا سال ۱۳۲۶ به فعالیت و همکاری با حزب توده، میهن و حزب ایران ادامه داد. تا این که مشابهت اسمی با دیگر احزاب کوچک و محلی که به فعالیت میپرداختند، عنوان اجتماعیون را به عنوان حزب اضافه نمود. این حزب بعدها به جبهه موتلف احزاب آزادیخواه پیوست و به تدریج فعالیتش به پایان رسید (طیرانی،۱۳۷۶: ۳۸۳).
«جمعیت رهایی کار و اندیشه» نیز از گروه های سیاسی حاصل از انشعاب حزب توده است که در سال ۱۳۳۰ توسط انورخامهای تشکیل شد که عدهای از طرفداران جبهه ملی و اعضای سابق حزب توده عضو آن بودند و تا سال ۱۳۴۷ فعالیت آن با عنوان(جریان) ادامه داشت (خامهای،۱۳۷۲ : ۲۶۲-۲۶۳).
اکنون با توجه به مطالبی که تاکنون گفته شد می توان به این پرسش اساسی پاسخ گفت که در چه شرایط اجتماعی و سیاسی گفتمان چپ توانست در ایران ظهور یافته و دالهای آن جذابیت اجتماعی پیدا کردند. این موارد را میتوان بویژه با توجه به دو شاخص «بیقراری» و «قابلیت دسترسی» براساس چارچوب نظری تحقیق توضیح داد.
اساساً مجموعه گفتمانهایی که در حال مبارزه با یک گفتمان حاکماند هویت خود را بر اساس غیریتسازی با گفتمان حاکم شکل میدهند (تاجیک،۱۳۸۱: ۱۹۸) و در این ارتباط توجه به بیقراری گفتمان حاکم برای گفتمان رقیب حائز اهمیت خواهد بود. بنابراین در شرایط بیقراری گفتمان پهلویسم فرصتی فراهم آمد تا گفتمان چپ با پوشش نهادن بر همه تمایزات، در مقابل گفتمان رقیب حاکم خود را ساماندهی و هویت بخشی نماید. مظاهر بیقراری یک گفتمان را میتوان در ابعاد و حوزههای مختلف جستجو نمود. گفتمان پهلویسم نیز از این قاعده مستثنی نبود. لذا در خصوص آن بخشی از آسیبها و خلاً ناشی از بیقراری گفتمان بهلویسم که به ایجاد زمینه ظهور گفتمان چپ در ایران دهه ۲۰ به بعد مدد رساند میتوان به مسائلی از قبیل شکاف طبقاتی مبتنی بر نظام ارباب رعیتی، فقر و در نتیجه بیعدالتی اجتماعی اشاره نمود. به عبارتی دیگر مشکلات اقتصادی در اوایل دهه ۱۳۲۰ همچون فقر، فساد… و فضای نسبتاً باز سیاسی این دوران بستری را فراهم ساخت تا گفتمان چپ مهر سکوت را بشکند و در بیقراری گفتمان مسلط بکوشد و گفتمانی بدیل را در افکار عموم ترسیم کند.
با توجه به بیقراری گفتمان حاکم، میتوان قابلیت دسترسی برای گفتمان چپ را نیز تشریح کرد. گفتمانها همواره میکوشند به جامعه بقبولانند که حرفی تازه برای گفتن دارند چرا که همواره بداعت و تازگی، ظرفیت معنای جدید در عرصههای مختلف اجتماعی و به کارگیری عناصر معتبر گفتمان رقیب، یکی از دلایل مقبولیت و اعتبار گفتمانها در اذهان سوژهها به شمارها میرود (پور سعید،۱۳۸۳: ۳۹۸ ). قابلیت دسترسی در تحلیل گفتمانی به این مفهوم است که معناسازی جدید و بداعت گفتمانی برای عموم ساده و همه فهم باشد. در ارتباط با جامعه ایران در دهه های مورد نظر باید گفت مردمی که مشکلات اقتصادی اجتماعی و.. ناراضی بودند سخن از اصلاح وضع موجودمی توانست برای آنان مملوس و مطلوب باشد .در چنین شرایطی بود که گفتمان چپ توانست حول محور دال مرکزی خود یعنی برابری جمعی جذابیتی ایجاد نموده و هوادارانی را جذب نمایند. چنین شرایط اجتماعی و سیاسی از یک طرف و بیقراری گفتمان حاکم از سوی دیگر باعث شد گفتمان چپ در ایران از نمود خاصی بهرهمند گردد. اما سایر مختصات و دالهای آن همچون مادیگرایی و… چندان همخوانی با جامعه ایران نداشت. به عبارت دیگر گفتمان چپ که توانسته بود با بهره گرفتن از بیقراری گفتمان هژمونی پهلویسم اول و مطرح نمودن اصول و اهداف فوق در مرمنامه حزبی به نوعی به درجهای از قابلیت دسترسی و حتی اعتبار نسبت به برخی از دالها دست یابد، اما به دلیل عدم همخوانی مجموعهی عملیات صورت گرفته توسط سوژهگان سیاسی این گفتمان با اصول و اهداف از یک سو و تضاد با ارزشهای جامعه مطرح شده، این گفتمان هرگز نتوانست به هژمونی دست یابد. که البته این امر در مباحث مربوط به منازعه و هژمونی گفتمانها مورد بحث قرار خواهد گرفت.
گفتمان ملی گرای لیبرال
از جمله گفتمانهای مورد بحث که در اواخر دهه بیست امکان ظهور یافته و به دلیل فعالیت چشمگیر آن در اوایل دهه سی به هژمونی دست یافت، گفتمان ملیگرای لیبرال میباشد. این گفتمان در یک شرایط خاص سیاسی- اجتماعی با مفصلبندی دالهای خود نظام معنایی جدیدی را ارائه نمود که از یک سو در رقابت با گفتمانهای رقیب غیر حاکم همچون گفتمان چپ و… قرار گرفت و از سوی دیگر گفتمان هژمون وقت (گفتمان پهلویسم) را به منازعه طلبید و با حاشیه رانیدالهای آن هژمونی آن را موقتاً به چالش کشاند و از این طریق به هژمونی دست یافت.
قبل از پرداختن به عملیاتی که این گفتمان برای دستیابی به هژمونی به انجام رساند، واز جمله تحولاتی که با آن مواجه گردید، میبایستی دالها وچگونگی مفصلبندی آن در خلق نظام معنایی جدید را تشریح نمود.
یکی از دالهای گفتمان ملیگرای لیبرال استقلال و بیگانه ستیزی بود. که در حقیقت سایر مولفهها ودالهای این گفتمان حول محور آن به عنوان دال مرکزی مفصلبندی گردیدند. دال مرکزی گفتمان ملیگرای لیبرال متأثر از افکار ناسیونالیستی بود. کلمه ناسیونالیسم Nationalism که از دو واژه Nation به معنای ملت و Ism به معنی اعتقاد و اصول ترکیب شده است، در زبان فارسی به حس استقلال ملی و ملیگرایی ترجمه شده است. (امیری،۱۳۸۳: ۱۸۲) از نظر مبنای حاکمیت، در حقیقت ناسیونالیسم یا ملیگرایی در صدد رد کردن اقتدار سیاسی ناشی از وراثت، حقوق الهی و قوانین طبیعی است و ملت را به عنوان کانون وفاداری به رسمیت شناخت مردم باید در جهت منافع ملی فکر کنند و در برابر آن چه که مخالف با منافع ملی است مقاومت کنند (آقا بخشی،۱۳۷۵: ۲۵۵).
به لحاظ خاستگاه و منشاً تاریخی، ناسیونالیسم پدیده ای است که ریشه در تحولات سیاسی و اجتماعی اروپای غربی دارد. (مظفری،۱۳۸۵: ۱۳۸) در سده بستم، در اروپای غربی به ویژه بین دو جنگ جهانی، شکل افراطی ناسیونالسیم با این ویژهگی که همه مردم همه چیز را در چارچوب ومنافع خود می بینند به فاشیسم و امپریالیسم منجر شد که مظهر آن ظهور هیتلر در آلمان و موسیلینی در ایتالیا بود. ارزش اصلی مولفههای رفتاری این پدیده برتری نژادی و سیاست خارجی خصمانه است به این معنی که توجیهگر تمامی سیاستهای ملی یک کشور علیه کشورهای دیگر میباشد (سوزان سیاوشی، ۱۳۸۰: ۱۴). پس از جنگ جهانی دوم، ناسیونالیسم در کشورهای آمریکای لاتین، آسیا وآفریقا چهره ضد استعماری به خود گرفت و به نهضتهای ملی منتهی شد (آیت مظفری،۱۳۸۵: ۱۳۸).
ملیگرایی (ناسیونالیسم ) در ایران به معنای جدید آن به آشنایی ایرانیان با افکار جدید غربی و اروپایی بر می گردد. میرزا ملکمخان ، آخوندزاده ، میرزاآقاخان کرمانی ، جزو اولین روشنفکرانی هستند که تلاش کردند در قالب تفکرات جدید برگرفته از غرب که ناسیونالیسم هم یکی از ویژگیهای آن بود به ایجاد تحول و نوسازی در ایران بپردازند (امیری، همان،۱۸۶).
ناسیونالیسم در عصر مشروطه با دو ویژگی لیبرالیسم و دموکراسی به شکل سطحی مطرح شد، اما در دوره رضا شاه به سوی تمرکز گرایی حرکت کرد. دستگاه تبلیغاتی رضاشاه به تبلیغ، تشویق و احیای مظاهر باستانی میپرداخت. ملیگرایی در این دوره تصوری از ایرانی بودن را مطرح میکرد که با اسلام سر ستیز داشت و به بزرگداشت تمدن پیش از اسلام ایران میپرداخت و اسلام را با دیده مهاجم مینگریست (آشوری، ۱۳۷۶ : ۱۹۰). مبانی فکری ملی گرایی در ایران بر پایه تفاخر ملی یا وطن پرستی ، باستانستایی ، بیگانهستیزی ، ایرانیت به جای اسلامیت، سکولاریسم ، پذیرش نظام سلطنتی استوار بود (مظفری، همان :۱۴۱-۱۴۳).
«ملیگرایی با ستانگرا» به دلایل تاریخی و ویژگیهای اجتماعی اشغال ایران در شهریور۱۳۲۰ به ملیگرایی بیگانه ستیز تغییر یافت. خشم و نفرت از بیگانگان در دخالت در سرنوشت کشور باعث شد تا قطع مداخلهی نیروهای خارجی در امور اقتصادی وسیاسی، رسیدن به استقلال، بدبینی به شرکتها و مستشاران خارجی به اهداف ملیگرایان بیگانه ستیز در آید» (امیری، ۱۳۸۳: ۱۸۸). به عبارتی ، با توجه به شرایط خاص در عرصه روابط بینالمللی و منطقهایی ایران، روح بیگانه ستیزی متأثر از حس استقلالطلبی ناسیونالیستی برجسته شد. برجسته شدن این دال در شرایط بیقراری گفتمان حاکم نسبت به منافع ملی به عنوان دال خالی صورت گرفت.
از همینرو، با اشاره به مطالب فوق دو طیف ناسیونالیسم قابل شناسایی و تفکیک از یکدیگر میباشد:
۱- نخست جریانی که تحت تاثیر شکست نهضت مشروطه ، اشغال ایران در جنگ جهانی اول ، هرج و مرج و پراکندگی کشور ، قدرت را به دست گرفت و به قیمت ایجاد دیکتاتوری و از بین بردن حقوق و آزادیهای اساسی، نظامی متمرکز و دیوانسالار به وجود آورد و در پی ایجاد آشتی میان ملیگرایی ایرانی و توسعه نیمبند و ناتمام و حذف یا کمرنگ کردن عنصر دین در جامعه بود. این گرایش را میتوان ناسیونالیسم باستانگرا یا سلطنت طلب نامید که با شاخصهای زیر شناخته میشود:
- اعتقاد به جدایی دین از سیاست
- پذیرش الگوی توسعه خطی و کلیت تمدن غربی منهای لیبرالیسم سیاسی و حقوق سیاسی مردم
- اعتقاد به ایجاد تمرکز شدید و اولویت قدرت و امنیت ملی بر توسعه سیاسی و اعطای حقوق سیاسی مردم
- تاکید بر نظام سلطنت، باستانگرایی و تاکید بر دوران ایران قبل از اسلام.
۲- گرایش ملیگرایانه دوم، که به جز سالهای ملی شدن نفت هیچگاه قدرت سیاسی را به دست نگرفت- بیشتر در قالب احزاب و گروههای تشکل یافته در جبهه ملی نمایانگر شد. این گرایش را میتوان ناسیونالیسم لیبرال نامید.
مبانی و خاستگاه نظری این دو گرایش تفاوت چندانی با یکدیگر ندارد، یعنی هر دو اعتقاد به جدایی دین از سیاست، اصالت ملیت، باستانگرایی و ایرانگرایی و پذیرش مبانی فکری و تمدن غربی دارند. تفاوت آنها با یکدیگر بر سر مسائلی مانند الزام ملیگرایان لیبرال به قانون اساسی مشروطه و اعطای مطالبات و حقوق و آزادی های اساسی به ملت است، در واقع تفاوت آنها در شیوه حکومتداری است که در این خصوص ملیون لیبرال برخلاف ملی گراهای سلطنت طلب کمتر قائل به اصل تمرکز و استفاده از قوه قهریه هستند یا چنان که خود میگویند به رغم اعتقاد به جدایی دین از سیاست قائل به دین ستیزی نیستند (ضیاء مصباح، روزنامه اعتماد،۳۰/۱۱/۸۷ ).
از دیگر دالهایی که در خلق نظام معنایی جدید گفتمان ملیگرای لیبرال نقش بسیار اساسی داشت آزادی میباشد. این دال متأثر از افکار و گرایش لیبرالیستی در مفصلبندی گفتمان مزبور جانمایی گردید.
به لحاظ خاستگاه و ریشه تاریخی لیبرالیسم در سده نوزدهم میلادی، ایدئولوژی منسجمی بود که مولفههای سیاسی و اقتصادی مکمل را هم در بر میگرفت. لیبرالیسم آیین هماهنگ آزادی فردی بود. میتوان استدلال کرد که ظهور لیبرالیسم نتیجه مبارزه پیروزمندانه بوروژوازی بر علیه اشرافیت زمیندار و دولت مطلقه بود. لیبرالیسم مبارزه ایی بود که هم در زمینههای اقتصادی (برای بازار آزادکردن افراد از پایگاه اقتصادی انعطاف ناپذیر مبتنی بر نظم اجتماعی فئودال) و هم در زمینههای سیاسی (برای آزاد کردن افراد از سلطه مطلقه دولت) درگیر بود (سیاوشی،۱۳۸۰: ۱۴) از همین رو لیبرالیسم نظامی سیاسی– اقتصادی بودکه بر حسب تاکید بر آزادی های فردی در برابر برابری جمعی و قدرت بازار در برابر قدرت دولت تعریف میشد (اونیل، ۱۳۸۶ :۱۲۶).
لیبرالیسم در ایران، بیشتر به بعد سیاسی آن ارتباط یافت تا فلسفه اقتصادیش. درواقع بسیاری از برجستهترین ملیگراها کسانی بودند که در دارای زمینههای طبقاتی بالا بودند. بعلاوه نهضت ملی در میان رهبرانش افرادی را در بر میگرفت که با ایدههای اقتصادی مارکسیستی و سوسیالیستی همدلی داشتند. بخصوص، نهضت ملی در آغاز خود منافع و عقاید هیچ طبقه خاصی را در مجموع منعکس نمیکرد بلکه بیشتر منافع یا عقاید «ملت تحت ستم» را در برابر «دولت ستمگر» منعکس مینمود. در این معنی، لیبرالیسم بسیاری از ملیون ایرانی، اساساً بیشتر سوسیال دموکراسی بود تا بوروژوازی. علاوه بر تنوع در بعد اقتصادی، تنوعی در بعد دینی و غیرمذهبی وجود داشت لیبرالیسم ایرانی در برگیرنده افراد غیر مذهبی (اعم از مادی گرا و غیر مادی گرا) مذهبیون عوام و حتی برخی از روحانیون بود.» ( سیاوشی،۱۳۸۰ :۱۳ -۱۶ ).
از جمله دالهای گفتمان ملیگرای لیبرال، دفاع از مالکیت خصوصی میباشد. این دال در حقیقت نشانگر غیریت سازی با گفتمان چپ است که با تأکید بر مالکیت اشتراکی ،بر نفی مالکیت خصوصی اصرار میورزید. دال مالکیت خصوصی، گفتمان ملیگرا (خود) را در مقابل گفتمان چپ (غیر) هویت میبخشید.
از مولفههای اساسی تحلیل گفتمانی، قابلیت اعتبار می باشد و چنانکه گفته شد منظور از قابلیت اعتبار سازگاری اصول پیشنهادی گفتمان با اصول بنیادین جامعه است. به عبارت دیگر گفتمان در چارچوب این مولفه ارزشهای مستقر را صحه گذاشته و میپذیرد. از جمله ارزش مستقر سیاسی جامعه وقت ایران سلطنت مشروطه بود. گفتمان ملیگرایی لیبرال سلطنت مشروطه را به عنوان یکی از دالهای خود حول دال مرکزی مفصلبندی نمود. منتها با توجه به اینکه ساختار قدرت حاکم در چارچوب گفتمان هژمون (پهلویسم) به هنجارشکنی سیاسی و فرا رفتن از سلطنت مشروطه اقدام نمود، گفتمان ملیگرای لیبرل گنجاندن دال دیگری را ضروری تشخیص داد تا این نقیصه جبران گردد و آن دال دفاع از اصلاحات قانونی با حفظ ساختار سلطنت مشروطه بود.
شکل ۳-۲.چگونگی مفصل بندی گفتمان ملی گرای لیبرال
ظهور و تحول گفتمان ملیگرای لیبرال در ایران
گفتمان ملیگرای لیبرال برآمده از تحولات سیاسی و اجتماعی اواخر دهه ۱۳۲۰ بود. این گفتمان در کشاکش تعارضات روبه رشد در مقابل نیروهای استعماری ظهور یافت و مبین نوعی آگاهی و هوشیاری در برابر نفوذ بیگانه در شئونات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور بود (نظری، ۱۳۸۷: ۸۶) گفتمان ملیگرای لیبرال، همزمان با حمله متفقین در سال ۱۳۲۰-۱۹۴۱ آغاز (کمالی، ۱۳۸۱: ۱۷۱) و با نام جبهه ملی به رهبری حقوقدان تحصیل کرده سوئیسی؛ دکتر مصدق در اواخر سال ۱۳۲۸ ساماندهی شد (معدل، ۱۳۸۲ : ۴۳- ۴۴). در چنین شرایطی بود که این گفتمان نظام معنایی جدید خود را با بهره گرفتن از بیقراری گفتمان حاکم، بر محور بیگانهستیزی به عنوان دال مرکزی ایجاد نمود.
عوامل شکل گیری گفتمان ملی گرای لیبرال
در شکلگیری یک گفتمان، عوامل متعددی دخیل هستند که هر کدام از این عوامل زمینههای بسترسازی و هویتبخشی گفتمان را فراهم میکنند.
جامعه ایران به طور عمومی، دارای ویژگیهایی است که همراه با تحولات دهه ۱۳۲۰، پدید آورنده شرایط جدیدی شد. استبدادپذیری و مطلق گرایی، احساس پیوند قوی افراد و طبقات نسبت به یکدیگر، یگانگی هدف، آرمانگرایی غیررسمی، قانونگریزی و عدم نهادمندی فعالیت سیاسی و گرایشهای تازهایی که در مناسبات سیاسی و اجتماعی دهه ۲۰ پیش آمد؛ زمینه پیدایش تحولات جدیدی را در صحنه سیاسی ایران فراهم کرد که به طور مشخص در گفتمان مذکور تبلور یافت (زارعشاهی،۱۳۸۰: ۲۵).
اشغال ایران توسط متفقین، فضای نسبتاً باز سیاسی بعد از یک دوره اختناق شدید در دوره پهلوی اول، گسترش آزادیهای اجتماعی و سیاسی و به تبع آن پیدایش دهها روزنامه و مجله، زمینهای فراهم آمد تا روشنفکران و طبقات متوسط جدیدی مجال فعالیت سیاسی پیدا کنند. فعالیت این طبقه در اوایل سلطنت محمد رضاشاه که عمدتاً در چارچوب احزاب و گروهها و به طور کلی در درون جامعه مدنی شکل میگرفت در حمایت از تشکیل گفتمان ملیگرای لیبرال (جبهه ملی ) نقش بسزایی ایفا نمودند. به وجود آمدن فضای نسبتاً باز سیاسی از شهریور ۱۳۲۰ در ایران در حقیقت نشان از بیقراری گفتمان پهلویسم دارد. با این توضیح که اقتدارگرایی و تمرکز قدرت به عنوان یکی از دالهای این گفتمان که به لحاظ معنایی تثبیت شده به نظر میرسید، در این مقطع زمانی، به طور جدی دچار تزلزل گردید. در چنین شرایطی بود که متأثر از این بیقراری، فضای نسبتاً آزاد سیاسی در کشور ایجاد گردید. در چنین فضایی، گفتمانهای متفاوت امکان بروز و ظهور یافتند که از آن جمله میتوان از گفتمان ملیگرای لیبرال نام برد.
به دنبال اشغال ایران توسط متفقین و همکاری دولتمردان با آنان در زمینه تسهیلات اقتصادی به نفع آنها و به ضرر ملت، بیتدبیری دولت فروغی در زمینه لغو انحصار بازرگانی خارجی و آزاد گذاشتن معامله ارز و متعاقب آن افزایش سریع نرخ تورم به میزان ۳۱۱ درصد و کاهش ارزش پول ایران باعث افزایش تقاضا برای صادرات ایران و نایاب شدن هر چه بیشتر کالاهای ضروری مردم در کشور شد. (کاتوزیان،۱۳۷۳: ۱۸۷) که نتیجه آن فقر و فلاکت در جامعه ایران را به دنبال داشت. برپایه این تحولات، پاسداری گفتمان هژمون (پهلویسم) از منافع ملی بهتدریج مورد تردید قرار گرفت.
مسئله نفت و واگذاری امتیازهای نفتی به کشورهای خارجی، مهمترین عامل عینی و ملموس در همگرایی گروهها و افراد مختلف در چارچوب جبهه ملی بود که بر محور دال مرکزی استقلال و بیگانهستیزی قابل تحلیل است. اولین درخواست امتیاز از جانب شوروی در سال ۱۳۲۳ باعث شد تا دکتر مصدق علناً سیاست «موازنه منفی» را در قبال دولت مذکور اتخاذ نماید (زارعشاهی،۱۳۸۰: ۴۶) همچنین اعتراض به نتیجه مذاکرات گس گلشاییان به صورت قراداد الحاقی به قرارداد ۱۹۳۳در مجلس و اختیارات غیر قانونی شاه در امتیاز دادن به دول خارجی در مسئله نفت موجب نارضایتی مردم و گروه های سیاسی از وضع موجود شد در نتیجه با مشترک دانستن «مسئله نفت»که به یک موضوع ملی تبدیل شده بود زمینه همگرایی گروهها و افراد را در شکلگیری جبهه ملی فراهم نمود.
۳-۱-۳-۲اقلام تعهدی
یکی از روش های دستکاری سود شرکت، استفاده از اقلام تعهدی است؛ زیرا حسابداری تعهدی به مدیران حق انتخاب قابل توجهی در تعیین سود برای دوره های زمانی متفاوت اعطا می کند. در واقع مدیران در سیستم حسابداری تعهدی با گزینه های متفاوتی در مورد زمان تشخیص درآمدها و هزینه ها روبهرو هستند، ازجمله تشخیص سریع تر درآمدها از طریق انجام فروش نسیه. اینگونه اقدامات مدیران را مدیریت سود گویند. از سویی اعمال نظر مدیریت در تعیین سود گزارش شده، کیفیت سود را متاثر کرده و ازآن می کاهد. بنابراین اندازه اقلام تعهدی، کیفیت اقلام تعهدی و کیفیت سود را تحت تاثیر قرار می دهد که این موضوع واکنش بازار را به صورت تغییر در بازده سهام در پی خواهد داشت؛ به گونه ای که بین بازده سهام و سطوح اقلام تعهدی رابطه منفی وجود دارد.
بنابراین با توجه به وجود این رابطه، مطالعه اقلام تعهدی و استراتژی های مختلف آن می تواند در تشکیل سبد سهام بسیار راهگشا باشد. تاکنون در همه پژوهش های علمی، برای وارد کردن اقلام تعهدی در مدلهای تجربی و تشکیل پرتفوی از استراتژی اقلام تعهدی سنتی استفاده می شد. به تازگی استراتژی جدیدی با نام اقلام تعهدی نسبی(درصدی) مطرح شده است(کردستانی،۳، ۱۰۱-۱۲۲).
دو استراتژی سنتی و نسبی(درصدی) با یکدیگر تفاوتهایی دارند که به شرح زیر است:
دراستراتژی اقلام تعهدی سنتی، اقلام تعهدی با معیارهای اندازه شرکت(مانند متوسط مجموع داراییها) هم مقیاس می شود.
در استراتژی اقلام تعهدی نسبی، اقلام تعهدی به جای متوسط دارایی ها با قدرمطلق سود(دراستراتژی اقلام تعهدی عملیاتی با سود عملیاتی و در استراتژی کل اقلام تعهدی با سودخالص) هم مقیاس می شود.
در این استراتژی جدید، با بیان اقلام تعهدی به صورت نسبتی از قدر مطلق سود، اجزای سود متمایز می شود و مشخص می شود، چه نسبتی از سود نقدی و چه نسبتی تعهدی است. مطالعات نشان می دهد استراتژی اقلام تعهدی نسبی، به گونه ای متفاوت از استراتژی اقلام تعهدی سنتی به طبقه بندی داده ها می پردازد که همین امر موجب می شود، بازده اضافی سبد سهام تشکیل شده بر اساس دو استراتژی با یکدیگر متفاوت باشد.
۴-۱-۳-۲سهام رشدی و سهام ارزشی
بحث سهام رشدی و سهام ارزشی دارای سابقه طولانی است. بنجامین گراهام در سال ۱۹۳۴درکتاب تجزیه و تحلیل اوراق بهادار[۹] روش های ارزشیابی برمبنای ضرایب را بنیان نهاد. او معتقد بود که از طریق این ضرایب می توان سهام ارزان از سهام گران تمیز داد و می توان بازده اضافه به دست آورد.
تعاریف متفاوتی درباره سهام رشدی و سهام ارزشی وجود دارد. تعریف هاگن(۲۰۰۱)اشاره دارد که سهام رشدی سهامی است که قیمت آن در مقایسه با جریان نقدی، درآمد، سود تقسیمی و ارزش دفتری فعلی بالاتر از میانگین است. بنابراین در بلند مدت سهام رشدی بازدهی کمتری نسبت به سهام ارزشی که با توجه به معیارهای فوق الذکر قیمتی پایینتر از میانگین دارد خواهد داشت.
چند تحقیق مهم در دهه ۹۰انجام شده که توجه آکادمیک به موضوع را بیش از پیش کرد. اگرچه به لحاظ زمانی مقاله چان، هامائو و لاکونیشوک(۱۹۹۱) مقدم است؛ اما به لحاظ اهمیت ابتدا به مقاله فاما و فرنچ(۱۹۹۲) به طورخلاصه اشاره می شود و سپس نکاتی از مقالات چان، هامائو و لاکونیشوک(۱۹۹۱)، لاکونیشوک، اشلایفر و ویشنی(۱۹۹۴) و فاما و فرنچ(۱۹۹۸)، برشمرده خواهد شد.
در سال ۱۹۹۲فاما و فرنچ به بررسی سهام رشدی و سهام ارزشی با بهره گرفتن از دو شاخص BM و EPپرداختند. این تحقیق بر اساس داده های ۱۹۶۳تا۱۹۹۰سهام شرکت های فعال در بورس های نیویورک، نزدک و امکس انجام شد. فاما و فرنچ سهام شرکت ها را بر اساس دو شاخص ذکر شده به ۱۰دسته طبقه بندی کردند. سهام رشدی در دسته اول و سهام ارزشی در دسته دهم قرار گرفته بود و برای بررسی دقیق تر دسته اول و دهم خود به دو نیم تقسیم بندی شدند.
در تحقیق فاما و فرنچ(۱۹۹۲) وقتی سهام رشدی و سهام ارزشی از طریق شاخص BMتمیز داده می شود، بازدهی ماهانه دسته سهام ارزشی (۱۰B) 1.83% و بازدهی ماهانه دسته سهام رشدی(۱A)، تنها۰.۳% است. مرتب کردن دسته ها براساس EP هم نتایج مشابهی دارد(۱.۷۲%بازدهی ماهانه سهام ارزشی در مقابل ۱.۰۴% بازدهی ماهانه سهام رشدی). این درحالیست که بتا(به عنوان شاخص ریسک سیستماتیک) در دسته های مختلف تفاوت معناداری ندارد و بنابراین شاخص بتا نمی تواند توضیح دهنده تفاوت بازدهی گروه های مختلف باشد.
فاما و فرنچ(۱۹۹۲) برای اینکه تاثیر اندازه شرکت ها را در مطالعات خود بررسی کنند، شرکت ها را از نظر اندازه به ده گروه دسته بندی کردند و براساس شاخصBMبازدهی را مطالعه کردند. آنها مشاهده کردند که استراتژی سرمایه گذاری ارزشی در شرکت های کوچک موثرتر است.
درسال ۱۹۹۴، چند محقق به نام های لاکونیشوک، اشلایفر و ویشنی، مقاله دیگری منتشر کردند که درآن سهام بورس های نیویورک و امکس را در بازه زمانی ۱۹۶۸تا۱۹۸۹مطالعه کردند و این بار برخلاف تحقیق فاما و فرنچ استراتژی بلند مدت(استراتژی خرید و نگهداری) مورد بررسی قرار گرفت. همچنین شاخص جریان نقدی به قیمت(CFP) به شاخص هایی که فاما و فرنچ بررسی کرده بوند، اضافه شد و بازدهی ها براساس اندازه تعدیل شد. در این تحقیق هم بازدهی سهام رشدی و سهام ارزشی از طریق هر سه شاخص تشخیص این دو دسته سهام، بسیار متفاوت بود. بازدهی سهام ارزشی با توجه به شاخص های BM، EPو CFP به ترتیب ۱۷.۳%،۱۶.۲%و۱۸.۳% بود؛ درحالیکه بازدهی سهام رشدی به ترتیب ۱۱.۰۰%،۱۲.۳%و۸.۴%بوده است. بازدهی تعدیل شده با ریسک نیز بسیار متفاوت بوده است.
در خارج از آمریکا هم تحقیقاتی وجود اختلاف بازده سهام رشدی و سهام ارزشی را تایید کردند. چان، هامائو و لاکونیشوک در سال ۱۹۹۱ تحقیقی انجام دادند که درآن داده های بورس توکیو(ژاپن) بین سالهای ۱۹۷۱تا۱۹۸۸ بررسی شده بود. آنها هم همان سه شاخص تحقیق لاکنیشوک و همکاران(۱۹۹۴) را مورد بررسی قرارد دادند.
فاما و فرنچ(۱۹۹۸) نیز طی تحقیق دیگری، داده های ۱۲کشور دیگر به غیر از آمریکا را مورد مطالعه قراردادند. بازه زمانی مطالعه آنها ۱۹۷۵تا۱۹۹۵بود. این بار آنها علاوه بر سه شاخص ذکر شده، شاخص DPرا نیز در مدل وارد کردند و به این نتیجه رسیدند که سرمایه گذاری ارزشی در همه کشورها بازده اضافه ایجاد می کند. این بار محاسبه بازدهی بر اساس وزن سرمایه صورت گرفت.
در سال ۲۰۰۴ رابرت هاگن در کتابی موضوع سهام رشدی و سهام ارزشی را مورد مداقه قرارداد. او در این کتاب سهام رشدی و سهام ارزشی را از طریق شش عامل رشد دارایی ها، رشد حقوق صاحبان سهام، نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری، نرخ بازده دارایی ها، نرخ بازده حقوق صاحبان سهام، نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری، نرخ بازده دارایی ها، نرخ بازده حقوق صاحبان سهام و بازده فروش از هم تمیز داد و داده های بین سال های ۱۹۷۶تا۱۹۸۰را مورد مطالعه قرارداد. هاگن در این مطالعه نشان داد که سهام ارزشی تشخیص داده شده از طریق این شاخص ها به ترتیب۲۱.۷۸%،۱۸.۴۳%،۲.۴۶%۱۶.۰۶%۱۹.۰۵%و۸.۶۲% بازدهی داشته است و دسته سهام رشدی به ترتیب ۵.۹۳%،۳.۷۶%،۰.۶۲%،۴.۸۸%،۷.۰۹% و۲.۴۹% بازدهی داشته اند. همانطور که مشاهده می کنید در همه شاخص ها اختلاف بازدهی بین سهام رشدی و سهام ارزشی وجود دارد(اسلامی بیدگلی۱۴، ۱-۲۲).
۲-۳-۲استراتژی های سرمایه گذاری تکنیکی
۱-۲-۳-۲استراتژی میانگین متحرک
میانگین متحرک یکی از مهمترین نماگرهای تحلیل تکنیکی است که به شکل بسیار گسترده ای توسط تحلیل گران مورد استفاده قرار می گیرد. میانگین متحرک، نماگری است که میانگین ارزش قیمت اوراق بهادار را در طی یک دوره زمانی مشخص نشان می دهد. زمانی که میانگین متحرک محسابه می شود، در حقیقت متوسط ارزش اوراق بهادار در طول یک دوره زمانی از پیش تعیین شده تجزیه و تحلیل ریاضی می شود. همچنان که قیمت اوراق بهادار تغییر می کند، میانگین قیمت آن نیز بالا و پایین می رود. میانگین متحرک انواع مختلفی دارد که معروفترین آنها پنج نوع است:
میانگین متحرک ساده[۱۰]
میانگین متحرک موزون[۱۱]
میانگین متحرک نمایی[۱۲]
میانگین متحرک مثلثی[۱۳]
میانگین متحرک متغیر[۱۴]
میانگین متحرک را می توان برای هر سری داده، شامل قیمت شروع، بالاترین قیمت، کمترین قیمت، قیمت پایانی، حجم و نماگرهای دیگر استفاده نمود. گرفتن میانگین متحرک از میانگین متحرک دیگر نیز متداول است. تنها تفاوت چشمگیر بین انواع مختلف میانگین متحرک، وزنی است که به داده ها اختصاص می دهند. میانگین متحرک ساده وزن مساوی به سری داده ها می رسد. میانگین متحرک نمایی و موزون، برای داده های جدید وزن بیشتری می دهند. میانگین متحرک مثلثی وزن بیشتری را برای داده هایی که درمیان دوره زمانی قراردارند، قائل می شود و میانگین متحرک متغیر، وزن هر داده را براساس نوسان پذیری آن تغییر می دهد.
۱-۱-۲-۳-۲میانگین متحرک ساده:
میانگین متحرک ساده یا حسابی با جمع کردن قیمت پایانی سهم برای یک دوره زمانی(مثلا۱۰روزه) و سپس تقسیم این کل بر تعداد دوره های زمانی محاسبه می شود. نتیجه، میانگین قیمت سهم در طی دوره زمانی است. میانگین متحرک ساده، وزن یکسانی به تمام قیمت های روزانه می دهد. برای مثال، به منظور محاسبه ی میانگین متحرک ۱۰روزه قیمت یک سهم، ابتدا قیمت های پایانی سهم برای ۱۰روز اخیر جمع می شود. سپس این جمع بر عدد ۱۰تقسیم می گردد. این کار میانگین قیمت سهم را در طول ۱۰روز اخیر نشان می دهد. این میانگین بر روی نمودار رسم و برای فردا نیز به همین شکل عمل می شود.
انتقاد اصلی بر میانگین ساده این است که وزن یکسانی به قیمت هر دوره می دهد، درحالی که ممکن است وزن قیمت های دوره های جدیدتر بیشتر از قیمت های دوره های قبلی باشد. در پاسخ به این انتقاد، میانگین متحرک موزون و نمایی مورد استفاده قرار می گیرد.
باوجود انتقادهای وارده به میانگین متحرک ساده بسیاری از تحلیل گران تکنیکی از این میانگین استفاده می کنند، زیرا از لحاظ محاسبه، ساده ترین نوع میانگین متحرک است و تاثیر فراوانی در تحلیل ها دارد.
۲-۱-۲-۳-۲میانگین متحرک موزون
میانگین متحرک موزون وزن بیشتری به داده های فعلی و وزن کمتری به داده های قبلی می دهد. میانگین متحرک موزون با ضرب هرداده روز قبل در وزن محاسبه می شود. برای روشن شدن موضوع به بیان مثالی می پردازیم. جدول زیر، محاسبه میانگین متحرک موزون ۵روزه را نشان می دهد.
جدول ۱-۱:محاسبه میانگین متحرک موزون
روز | وزن | قیمت | قیمت وزنی(قیمت*وزن) |
۱ | ۱ | ۱۰۰ | ۱۰۰ |
- دامنه هارمونیک اصلی ولتاژ خروجی برابر با مقدار مرجع باشد.
- فرکانس کلیدزنی اینورتر فاصله مشخصی با فرکانس پایه داشته باشد تا فیلتراسیون هارمونیک های تولیدی میسر شود.
- دامنه هارمونیک تولیدی هر سطح اینورتر در فرکانس برابر با فرکانس کلیدزنی آن سطح، از مقدار معینی بیشتر نشود.
شکل ۳-۱۰ : ولتاژ خروجی اینورتر چند سطحی که سطوح آن با شاخص مدولاسیون m=0.8 و فرکانسهای موج حامل fc=11f0 , ۲۱f0 , ۳۱f0 کلیدزنی می شوند b) طیف هارمونیکی ولتاژ
در اینجا نیز اگر دامنه هارمونیک های برابر با فرکانس کلید زنی به اندازه کافی کم باشد، می توان فیلتراسیون را روی هامونیک های مرتبه بالاتر متمرکز کرد و در محاسبه اعوجاج هارمونیکی از هارمونیک های تحت فیلتر صرف نظر کرد.
۳-۳-۴- مدولاسیون پهنای پالس سینوسی تک قطبی
روشهای گفته شده را می توان به راحتی به مدولاسیون تک قطبی گسترش داد. ساده ترین روش اجرای این کار، طرح استفاده از دو نیم موج حامل برای دو نیم سیکل است که در شکل ۳-۱۱ نشان داده شده است. موج حامل بالا برای فعال/غیرفعال کردن وضعیت۱+ و موج پایین برای فعال/غیر فعال کردن وضعیت ۱- استفاده می شوند و هرگاه هر دو وضعیت غیرفعال باشند به معنای قرار گرفتن اینورتر در وضعیت صفر است. شکل ۳-۱۲ خروجی ولتاژ این طرح را برای یک اینورتر ۳ سطحی پل H نشان میدهد.
دامنه مولفه اصلی ولتاژ تولیدی، در مدولاسیون تک قطبی، با توجه به ولتاژ لینک dc و شاخص مدولاسیون برابر است با:
شکل۳-۱۱ : استفاده از دو نیم موج حامل برای تولید مدولاسیون تک قطبی
طرح استفاده از موجهای حامل مجزا برای نیم سیکل مثبت/منفی را به راحتی مشابه شکل ۳-۱۳ می توان برای کاربرد در اینورترهای چند سطحی توسعه داد. توجه شود جابجا کردن موج های حامل روی محور عمودی به معنای دوره کاری کمتر و فرکانس کلیدزنی پایینتر برای سطوح بالاتر اینورتر است که می توان به جای آن از شاخص های مدولاسیون متفاوت در سطوح مختلف اینورتر استفاده کرد. شکل ۳-۱۴ نمونه موج شبیه سازی شده ولتاژ تولیدی اینورتر با این الگوریتم را نشان میدهد. همانطور که دیده می شود، اولین هارمونیک قابل توجه در ولتاژ خروجی از مرتبه ۲۱ است.
شکل۳-۱۲ : a) ولتاژ تولیدی در اینورتر تمام موج بوسیله مدولاسیون تک قطبی b) طیف هارمونیکی ولتاژ تولیدی
شکل ۳-۱۳ : توسعه طرح مدولاسیون تک قطبی به اینورترهای چند سطحی
شکل ۳-۱۴ : a) ولتاژ تولیدی توسط اینورتر چند سطحی با مدولاسیون تک قطبی مشابه شکل ۱۴ b) طیف هارمونیکی ولتاژ تولیدی
۳-۳-۵- مدولاسیون تک قطبی با عرض پالس ثابت]۴۰[
این روش شاید ساده ترین روش کلیدزنی اینورترها باشد که به دلیل پیاده سازی آسان و تعداد قطعات کم مورد استفاده که به تاخیر کمتر سیستم کنترلی منجر می شود میتوان فرکانس کلیدزنی را در این روش بسیار بالاتر برد. به این ترتیب فیلتراسیون هارمونیک های ولتاژ خروجی بسیار ساده تر و شکل موج جریان تولیدی تقریباً یکنواخت و سینوسی خواهد بود. اساس شکل موج ولتاژ مرجع در این روش که از ضربکردن علامت یک موج سینوسی در فرکانس پایه در یک موج پالسی شکل با فرکانس بالا و عرض پالس قابل تنظیم بدست می آید در شکل ۳-۱۵ نمایش داده شده است.
شکل۳-۱۵ : a) مدولاسیون عرض پالس ثابت fc=50 f0 و عرض پالس ۵۰% b) نمونه ولتاژ تولیدی در اینورتر تمام موج c) طیف هارمونیکی ولتاژ تولیدی
دامنه موج اصلی ولتاژ تولیدی در این روش با تنظیم عرض پالس ها تنظیم می شود که البته بطور همزمان دامنه هارمونیک های نیز تغییر می کند اما اولین هارمونیک مرتبه بالای تولیدی همچنان که شکل ۳-۱۵ نشان می دهد، از مرتبه ۵۰ است که فیلتر کردن آن آسان است. گرچه در برخی کاربردهای حساس ممکن است هارمونیک های مرتبه پایین در خروجی مشکل ساز شوند، اما برای کاربردهایی نظیر کنترل دور موتور AC سه فاز، این روش می تواند در عین سادگی بسیار کارآمد باشد]۴۳،۴۲[. پیاده سازی این روش روی اینورترهای چند سطحی نیز ساده و عملی خواهد بود. در این حالت میتوان از فرکانسهای متفاوت کلیدزنی در سطوح مختلف استفاده کرد و برای کاهش تلفات فرکانسها را تا حد ممکن کم کرد. البته باید توجه کرد این ممکن است به قیمت افزایش اعوجاج هارمونیکی تمام شود. از طرفی به ازای هر فرکانس کاری انتخاب شده برای سطوح مختلف، عرض پالس آنها نیز برای تنظیم موج اصلی ولتاژ نهایی باید محاسبه شود. به این ترتیب انتخاب فرکانس های کلیدزنی سطوح مختلف و عرض پالس آنها با بهینه سازی همزمان چند قید صورت می گیرد:
- دامنه موج اصلی ولتاژ تولیدی برابر با مرجع آن باشد. در تعیین عرض پالسها به این نکته نیز باید توجه شود که پالسهای خیلی کوچک در فرکانس کلیدزنی بالا ممکن است عملی نباشند (با توجه به محدودیت سرعت پاسخ دهی قطعات).
- اعوجاج هارمونیکی ولتاژ خروجی تا حد قابل قبولی پایین باشد.
- فرکانسهای کلیدزنی در باند فرکانسی مجاز که فیلتر کردن آن آسان باشد، تا حد ممکن پایین انتخاب شوند.
شکل ۳-۱۶ یک نمونه شبیه سازی شده از عملکرد اینورترهای چند سطحی را به کمک این روش کلیدزنی نشان می دهد. همانطور که دیده می شود این روش میتواند اعوجاج هارمونیکی ولتاژ خروجی را (با انجام فیلتراسیون بسیار کمی) در حد نسبتاً پایین نگهدارد، در حالیکه دامنه ولتاژ هارمونیک اصلی در حد مطلوب است. البته فرکانس کلیدزنی نسبتاً بالایی برای سطوح مختلف اینورتر استفاده می شود
شکل ۳-۱۶ : a) ولتاژ تولیدی اینورتر چند سطحی که با مدولاسیون پهنای پالس ثابت با فرکانس های fc= 31f0 , ۵۱f0 , ۷۱f0 کلیدزنی می شود b) طیف هارمونیکی ولتاژ تولیدی
۳-۳-۶- مدولاسیون پهنای پالس فضای برداری (SVPWM[6])]40،۳۱[
اساس کار مدولاسیون پهنای پالس فضای برداری اینگونه است که معادلات ولتاژ بدست آمده در دستگاه دکارتی به مختصات قائم انتقال داده می شود. این کار توسط تابع تبدیل زیر صورت میگیرد:
(۳-۴) |
بنابراین ولتاژ سه فاز abc در دستگاه قائم به صورت زیر است :
۳-۵
در واقع ولتاژ سه فاز متقارن را روی محور های قائم d و q تصویر می کند که این امر را در شکل۱۷-۳میتوان نشان داد:
اساسـا آموزش الکترونیکی یکی دیگر از راه های تدریس و یادگیری است. در وسیع ترین تعریف آن، آموزش الکترونیکی شامل آموزش و ارائه یادگیری از طریق تمام رسانه های الکترونیکی ازجمله اینترنت، اینترانت، فرایند آموزش تعاملی اکسترانت، بخش های برنامه های ماهواره ای، نوار صوتی تصویری و تلویزیون و به طور کلی تلاش برای پیاده سازی آموزش الکترونیکی است (گووینداسمی[۲۴]، ۲۰۰۲، ص ۲۸۸). واژه ها و اصطلاحات گوناگون نظیر؛ آموزش از طریق رایانه، آموزش مبتنی بر سی دی، آموزش آن لاین، آموزش مجازی، آموزش مبتنی بر وب، آموزش اینترنتی و اصطلاحات دیگری برای تعریف مجموعه آموزش هایی که از طریق عوامل رایانه ای، چندرسانه ای و اینترنت به یادگیرنده ارائه می شود، تحت عنوان آموزش الکترونیکی یا یادگیری الکترونیکی در نظر گرفته می شوند (ساماراس[۲۵] و دیگران، ۲۰۰۶، ص ۵).
کلارک و مایر (۲۰۰۸، به نقل از اسدی و بهرنگی ۱۳۸۷) یادگیری الکترونیکی را نوعی یادگیری می دانند که توسط رایانه از طریق «سیدی رام[۲۶]»، اینترنت یا اینترانت صورت می گیرد. این نوع یادگیری ویژگی های زیر را در بر دارد:
شامل محتوایی متناسب با اهداف آموزشی است.
جهت تسهیل یادگیری از روش های مختلف آموزشی نظیر مثال ها و تمرین استفاده می کند.
برای انتقـال محتوا و روش ها، عناصر رسانه ای نظیر تصاویر و واژه ها را به کار می گیرد.
می تواند توسط مربی آموزش داده شود (یادگیری الکترونیکی همزمان) یا برای مطالعات خودآموز فردی طراحی گردد (یادگیری الکترونیکی غیرهمزمان).
برای مبنای اطلاعات و مهارت های جدید که با اهداف یادگیری فردی ارتباط دارد، تشکیل شده و یا عملکرد سازمانی را بهبود می بخشد.
در یادگیری الکترونیکی به خلاف روش سنتی، یعنی انتقال اطلاعات روی کاغذ، مؤلف یا مدرس خود را به متن، تصویر و کاغذ محدود نمی کند. در این روش می توان از پویانمایی، فیلم، توصیف (گفتار)، موسیقی، جلوه های بصری و پرس و جوهای تبادلی استفاده کرد و اطلاعات را به سبک های جدید و به صورت جذاب و مهیج ارائه داد (فورکی نژاد، ۱۳۹۰، ص ۱۷).
مزایای آموزش الکترونیکی:
در آموزش الکترونیکی، ارائه مطالب بر اساس نیازهای فراگیران تغییر مییابد و در آن، فضایی ایجاد میشود تا فراگیر با فراغ بال، به دور از اضطراب و با حفظ استقلال و اعتماد به نفس، به فعالیتهای مورد نظر خود بپردازد. آموزش الکترونیکی یک سیستم آموزشی واحد را برای تعدادی از فراگیران فراهم میسازد که منجر به ایجاد فرصتهای آموزشی مختلف میشود. آموزش الکترونیکی یک نظام آموزشی هنرمندانه و راه حل جامع میباشد که برای مؤسساتی که خواهان حرکت در مسیر فن آوری روز و تغییر روشها و محیطهای آموزشی خود هستند، امکان دستیابی به شیوههای نوین آموزشی را فراهم می کند (حج فروش و همکاران، ۱۳۸۳، ص ۲۹).
۱ ) عدم نیاز به حضور فیزیکی استاد و فراگیر در کلاس درس.
۲ ) برخورداری از یک روش مطالعهی انعطاف پذیر مطابق نیاز فراگیر.
۳ ) آزادی عمل فراگیر برای تنظیم سرعت مطالعه.
۴ ) امکان به دست آوردن دانش و اطلاعات برای عموم مردم.
۵ ) بهرهمندی فراگیران از مزایای کار گروهی در مطالعه به صورت آنلاین.
۶ ) کنجکاوی و ابتکار بیشتر و دسترسی به تکنولوژیهای جدید.
۷ ) به روز بودن و قابل استفاده بودن اطلاعات.
۸ ) ارزیابی به صورت آنلاین.
۹ ) تحقق عدالت در نظام آموزشی.
۱۰ ) امکان فراگیری بیش از یک درس یا رشته توسط فراگیر.
۱۱ ) امکان یادگیری در هر زمان، در هر مکان و در هر سن.
۱۲ ) بالا بردن سطح علمی جامعه.
۱۳ ) کاهش هزینه های یادگیری.
۱۴ ) یادگیری انتخابی دوره های آموزشی.
۱۵ ) سریعتر مشخص شدن نتیجهی آموزش و یادگیری.
۱۶ ) ماندگاری بیشتر مطالب در ذهن با بهره گرفتن از امکانات چند رسانه ای.
۱۷) پشتیبانی از تعداد زیادی فراگیر در یک درس. ۱۸ ) دسترسی ساده به منابع آموزشی جدید. ۱۹ ) کیفیت بالای ارائه دروس. ۲۰ ) امکان یادگیری فعال و مشارکتی بدون محدودیتهای جغرافیایی.
به طور کلی می توان اهداف یادگیری الکترونیکی را در سه اصطلاح زیر خلاصه کرد:
یادگیری ارزانتر
یادگیری بهتر
یادگیری بیشتر
همچنین از ویژگی های آموزش الکترونیکی می توان موارد زیر را نام برد:
در سر کلاس الزاماً بایستی سرعت فراگیری خود را با سرعت ارائه مطالب توسط استاد هماهنگ کنید، اما در این روش سرعت انتقال اطلاعات می تواند دقیقاً با سرعت یادگیری شما برابر باشد.
نیازی به حضور فیزیکی در محل خاص نیست.
محدودیت زمانی مفهوم ندارد
به موقع بودن
هر کس به اندازه نیاز بهره برداری می کند (حمیدی، ۱۳۸۸).
لزوم توجه به محتوای آموزش الکترونیکی:
مجموعه ای از مواد اولیه اطلاعاتی (متن، تصویر، صوت و …) یا به عبارت دیگر دارایی ها (اسِت ها[۲۷]) که در قالب اشیای آموزشی[۲۸] به صورت الکترونیکی و با هدف انتقال مفهوم آموزشی تولید شده اند، محتوای یک بستر آموزش الکترونیکی را تشکیل می دهند (اسکندری، ۱۳۸۸، ص ۳). محتواهای آموزش الکترونیکی برای ارائه به یادگیرندگانی تهیه می شود که از لحاظ چند و چون و نیز چگونگی دریافت و پردازش مطالب درسی-آموزشی و به طور کلی اطلاعات، از توانایی ها و امکانان فردی متفاوتی برخوردارند. این موضوع ضرورت توجه به ویژگی های شناختی و پردازش اطلاعات توسط یادگیرندگان را نمایان می سازد. در یادگیری الکترونیکی، باید راهبردهایی اتخاذ شوند که به یادگیرندگان اجازه دهند، آماده ی دریافت محتوای یادگیری شوند (میرزا بیگی و همکاران، ۱۳۸۸، ص ۷۳).
چندرسانه ای ها و نقش آنها در آموزش:
استفاده از چند رسانهای ها در آموزش از مواردی است که قابلیتهای فناوری اطلاعات را به خوبی در آموزش نشان میدهد. امروزه، کاربرد فناوریهای آموزشی از نرمافزارهای تکرار و تمرین به استفاده از محصولات چندرسانهای و فناوریهای شبکهای پیشرفته تغییر کرده است. رسانههای سنتی نظیر تلفن، ضبط صوت، تلویزیون و ماهواره با هم تلفیق شده و درهم تنیدگی چندرسانهایها به وقوع پیوسته است. عناوین لوحهای فشرده و استفاده از چندرسانهایها در برنامههای تلویزیون و صفحات وب، قسمتی از این پیشرفتها و تغییرات را نشان میدهند (زمانی، ۱۳۸۵، ص ۱۳۷). واژه چند رسانه، به گردآوری انواع مختلفی از تکنولوژیهای دیداری و شنیداری با هدف ارتباط بر میگردد، انواع مختلف چند رسانه ای شامل متن و صوت و گرافیک و انیمیشن است. هاینک و مولنداوراسل: چند رسانه ای عبارت است از ترکیب چندین رسانه شامل متن و گرافیک و صدا و تصاویر ثابت ویدیویی و انیمیشن که به کمک کامپیوتر به نمایش در بیاید. چند رسانه ای را به مثابه ارائه مطالب با بهره گرفتن از کلمات و تصاویر تعریف میکند که منظورش از تصاویر گرافیک، نمودار، عکس، نقشه، انیمیشن و ویدیو میباشد (ملکیان و آخوندی، ۱۳۸۹، ص ۱۴۷، نقل از مایر ۲۰۰۱).
مایر (۲۰۰۱، ص ۲) در کتاب یادگیری چند رسانه ای خود، ابتدا چند رسانه ها را این گونه تعریف می کند: من چند رسانه ها را به مثابه ارائه اطلاعات با بهره گرفتن از کلمات و تصاویر تعریف می کنم. منظور من از کلمات، ارائه مطالب به شکل کلامی و لفظی نظیر متون چاپ شده و متون گفتاری (مانند صدای گوینده در یک برنامه آموزشی چند رسانه ای) می باشد. منظور من از تصاویر ارائه مطالب به شکل تصویری نظیر گرافیک های آماری شامل اشکال مختلف، نمودارها، عکس ها و نقشه ها و یا استفاده از گرافیک های پویا شامل انیمیشن و ویدئو می باشد.
موضوع استفاده از چندرسانه ای در آموزش، بسیار مورد بحث قرار گرفته است. برخی از مطالعات نشان داده اند که استفاده از چندرسانه ای در فرایند تدریس و یادگیری، وقت و هزینه ی زیادی می طلبد و این برنامه ها ابزارهای بسیار قدرتمندی نیستند که بتوانند هر مسأله یا مشکلی را حل کنند. در مقابل، مطالعات دیگری نیز وجود دارد که برنامه های چندرسانه ای را ابزاری اثربخش در فرایند تدریس و یادگیری می دانند و اثبات کرده اند که چندرسانه ای دارای اثربخشی آموزشی قابل توجهی است. ناجار (۱۹۹۶) تأکید می کند که یادگیرندگان از چندرسانه ای لذت برده و ترجیح می دهند از مواد چندرسانه ای استفاده کنند. همچنین معتقدند که چندرسانه ای ها به آنها کمک می کنند تا بهتر یاد بگیرند. روسن و کو[۲۹] (۲۰۰۱) به موقعیت هایی اشاره کرده اند که کاربرد چندرسانه ای ها مفید به نظر می رسد. از جمله مهم ترین این موارد عبارتند از:
برای نشان دادن نحوه ی عملکرد برخی پدیده ها: برای مثال، برای به نمایش گذاشتن چگونگی تأثیر عرضه بر تقاضا یا نحوه ی جریان یافتن اطلاعات در یک دستگاه دیجیتالی می توان از چند رسانه ای استفاده کرد.
برای آموزش مفاهیم انتزاعی: یادگیری مفاهیم انتزاعی پیچیده برای دانش آموزان دشوار است. اشکال گرافیکی در بسیاری از مواقع به خدمت طراحان می آیند و یادگیری مفاهیم را آسان می کنند (رضوی، ۱۳۸۶).
فواید استفاده از چند رسانه ای آموزشی:
فواید استفاده از ابزارهای چند رسانه ای در پژوهشهای زیادی مورد توجه پژوهشگران بوده و محققان بسیاری، تأثیر آموزشهای چند رسانه ای و نرم افزارهای آموزشی را در تدریس مورد بررسی قرار دادهاند؛ که نتایج بسیاری از آنها بر کاربرد مفید و مؤثر چند رسانهایها و نرم افزارهای آموزشی در تدریس و یادگیری تأکید داشتهاند (عسگری و همکاران، ۱۳۸۸، ص ۱۷۵). آموزش به کمک رایانه با قابلیت چندرسانهای، میتواند حواس گوناگون را همزمان در فرایند تجربهی چند حسی به کار گیرد و برای افراد با ویژگیهای متفاوت، محیط مطلوب یادگیری ایجاد نماید (اسدی و بهرنگی، ۱۳۸۷، ص ۱۱، به نقل از عالمی ۱۳۷۹). استفاده از چند رسانه ای ها در زمینه آموزش الکترونیکی تأثیر طولانی مدت در یادگیرندگان دارد. در فرایند تفکر و یادگیری آموزش از طریق گوش دادن، نیاز فراگیران را درسطح پایین یعنی حفظ جامعیت و دانش (۲۵%) تأ مین می کند. ولی در مقایسه تأثیر رسانه های تعاملی ترکیبی از صدا، ویدیو، انیمیشن، متن و تصاویر گرافیکی بسیار بالاتر از نرخ (۷۵%) می باشد. علاوه بر این می توان گفت که آموزش های چند رسانه ای به عنوان یک آموزش الکترونیکی درمحیط آموزشی یادگیری جذابی را به وجود می آورد (عبدالسلام و همکاران، ۲۰۰۹، ص ۴۵).
همچنین چند رسانهای ها، توجّه و علاقه فراگیران را جلب میکنند، یادگیری را سریع، مؤثرتر و پایدارتر میکنند، تجارب واقعی، عینی و حقیقی را در اختیار فراگیران قرار میدهند و موقعیتهایی را در اختیار قرار میدهند که کسب آنها از راه های دیگر امکان پذیر نیست (فردانش، ۱۳۸۲). علاوه بر این، نرمافزارهای چندرسانهای با فراهم کردن شرایط برای به کارگیری همزمان دو حس شنیداری و دیداری و جذاب و متنوع ساختن فضای یادگیری، باعث سریعتر شدن یادگیری میگردند. آموزشهای مبتنی بر کامپیوتر در مقایسه با آموزشهای سنتی دارای مزایایی نظیر بازخورد فوری، اجتناب از قضاوتهای ذهنی و سوگیرانه (اسکری و اکانر[۳۰]، ۱۹۹۷)، تسهیل فرایند انفرادی کردن آموزش، افزایش دامنه توجّه و انگیزش یادگیرندگان، یادگیری متنوع (بیچ و آوایدا[۳۱]، ۱۹۹۲)، تناسب آموزش با توانمندیهای یادگیرندگان، ایجاد محیط یادگیری برانگیزاننده و به دور از رقابتهای ناسالم (هال و همکاران[۳۲]، ۲۰۰۰) و سلسله مراتبی نمودن برنامهها، افزایش قدرت خود تنظیمی و خود بازبینی (هاموند و ارینرون[۳۳]، ۱۹۹۷) میباشند (به نقل از قمرانی و جعفری، ۱۳۸۴، ص ۲۳).
گزارشهای گوناگونی که سازمانهایی مانند یونسکو منتشر کرده است، حاکی از آن است که فناوری اطلاعات موجب ایجاد تغییراتی اساسی در فرایند یادگیری شده است. امروزه با توجه به گوناگونی جوامع، انسانها، خلاقیتها و علاقهمندیهای آنان، نیاز به وجود تنوع روشهای یادگیری وجود دارد و این امر نیازمند یک قالب جدید از آموزش است که انعطاف کافی را در این زمینه داشته باشد (نوروزی و همکاران، ۱۳۸۷، ص ۱۲، نقل از حداد و جورچ ۲۰۰۰). سیوین-کاچالا[۳۴] (۱۹۹۸) در یک فرا تحلیل ۲۱۹ بررسی انجام شده در طی سالهای ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۷، تأثیر تکنولوژی رایانه بر یادگیری و پیشرفت را ارزیابی و گزارش کرد که اولاً دانش آموزان عادی و دارای نیازهای ویژه در محیط غنی تکنولوژی، پیشرفت زیادی در دوران پیش دبستانی تا سطوح بالاتر نشان میدهند و ثانیاً نگرش دانش آموزان نسبت به یادگیری و عزت نفس مثبت است (همان منبع، ص ۳۳۱).
جدول (۴-۱۶): تحلیل واریانس
سطح معناداری
آماره F
درجه آزادی
خطاها
۰/۰۰۰۰
۳۳/۵
۶
بین گروهی
۵۴۳
درونگروهی
۵۴۹
مجموع
علاوه بر آزمون معنیداری تکتک پارامترهای برآوردی با بهره گرفتن از معیار تی استیودنت به شرحی که در بند “ب “ مطرح شد، در این قسمت با بهره گرفتن از تحلیل واریانس رابطه خطی بین متغیرهای مستقل و وابسته مورد آزمون قرارگرفته است. استفاده از این آزمون بهتبع تحقیقات مرتبط یا مشابه و با معیار فیشر بوده است. در این آزمون فرض صفر خطی نبودن رابطه برآوردی در مقابل فرض مخالف رابطه خطی بین ریسک شرکت بهعنوان متغیر وابسته و نوسانات سرمایه، عملکرد شرکت، کارایی بازار، کارایی بازار نشأتگرفته از عملکرد شرکت بهعنوان متغیرهای مستقل اصلی و اهرم مالی و اندازه شرکت، بهعنوان سایر متغیرهای مستقل تعریف شده است. نتایج آزمون تعمیم رابطه خطی بین متغیرهای وابسته و مستقل، با بهره گرفتن از آزمون تحلیل واریانس را میتوان بهصورت جدول ۴-۱۶ خلاصه نمود:
طی جدول شماره ۴-۱۶ آماره فیشر و متناظر با آن سطح معنیداری محاسبه شده است.
با توجه به جدول فوق ازآنجاییکه سطح معناداری کمتر از ۱ درصد بوده و به سمت صفر میل کرده است، لذا فرض H0 مبنی بر خطی نبودن رابطه برآوردی رد شده و فرض H1 مبنی بر اینکه حداقل یکی از متغیرهای مستقل دارای رابطه خطی با متغیر وابسته هستند، پذیرفته میشود.
جمعبندی
هدف از این تحقیق، تعیین رابطه بین عملکرد، نوسانات سرمایه و کارایی بازار سهام شرکتها، کارایی بازار سهام نشأتگرفته از عملکرد شرکت با ریسک شرکت بوده است. در این راستا از عملکرد، نوسانات سرمایه و کارایی بازار سهام شرکتها، کارایی بازار سهام نشأتگرفته از عملکرد شرکت بهعنوان متغیرهای مستقل اصلی و از اندازه شرکت و اهرم مالی بهعنوان سایر متغیرهای مستقل استفاده شده است.
شرکتهای منتخب بورس اوراق بهادار تهران واجد شرایط پیوست به فعالیت در طی بازه زمانی ۵ ساله موردبررسی یادشده و در دسترس بودن کلیه دادههای موردنیاز بهعنوان جامعه آماری تعریف شد. از بین این شرکتها بر مبنای فرمول مناسب آماری ۱۱۰ شرکت بهعنوان نمونه تصادفی تعیین که به روش تصادفی ساده انتخاب گردیدند.
پس از توصیف دادهها با بهره گرفتن از شاخصهای آماری مرکزی، پراکندگی و نسبی به ارزیابی پیشفرضهای استفاده از رگرسیون خطی مرکب مبادرت شد. تحلیل پیشفرضها نشان داد که توزیع متغیرهای مستقل و تابعی به جهت استفاده از تغییر متغیرهای لگاریتمی و مقادیر نسبی بهجای کمیتهای مطلق، نرمال بوده و توزیع باقیماندههای خطاهای در مدل برآوردی نیز تقریباً نرمال بوده است. دیگر آزمونها نشان داد که متغیرهای مستقل خود از یکدیگر استقلال خطی داشته و باقیماندهها نیز خودهمبستگی نداشته و ثبات و همگنی واریانسها نیز برقرار میباشد. آزمونهای چاو و هاسمن نیز نوع تحلیل دادههای ترکیبی با اثرات تصادفی را موردحمایت قرار داد.
با عنایت به برقراری همه پیشفرضهای رگرسیون کلاسیک و تحلیل دادههای تابلویی امکان استفاده از رگرسیون خطی مرکب را بهعنوان روشی برای تعیین ارتباط بین متغیرهای مستقل و تابعی را فراهم ساخت. با بهره گرفتن از این روش برآورد پارامترهای رابطه خطی مشتمل بر عرض از مبدأ و شیب متغیرهای مستقل برآورد و با جای گذاری در رابطه پارامتریک پیشفرض که بر مبنای مدل مفهومی تعریف شده بود، رابطه ریاضی بین میزان متغیرهای عملکرد، نوسانات سرمایه و کارایی بازار سهام شرکتها، کارایی بازار سهام نشأتگرفته از عملکرد شرکت با ریسک شرکت، تعیین شد. بر مبنای رابطه برآوردی خطی بین متغیرها، تحلیل شیب متغیرها و آزمون مبتنی بر معنیداری تعمیم پارامترها از نمونه تصادفی به جامعه آماری نشان داده شد که:
۱) رابطه بین عملکرد شرکت و ریسک شرکت: بین عملکرد شرکت و ریسک شرکت رابطه مستقیمی وجود داشته است. سطح معنیدار آنکه در ستون آخر آورده شده و متناظر با آماره تی استیودنت میباشد، برابر با ۰۴۴/۰ و کمتر از پنج درصد میباشد. لذا فرض H0 مبنی بر فقدان رابطه خطی بین عملکرد شرکت و ریسک شرکت در جامعه آماری یا شرکتهای منتخب بورس اوراق بهادار تهران رد شده است. به عبارتی در سطح ۹۵ درصد اطمینان فرض H1 مبنی بر وجود رابطه خطی بین عملکرد شرکت و ریسک شرکت پذیرفته می شود.
۲) رابطه بین نوسانات سرمایه شرکت و ریسک شرکت: بین نوسانات سرمایه شرکت در شرکتهای نمونه تصادفی و میزان ریسک شرکت رابطه مستقیمی وجود داشته است. سطح معنیدار آنکه در ستون آخر آورده شده و متناظر با آماره تی استیودنت میباشد، برابر با ۹۴۵/۰ و بیشتر از پنج درصد میباشد. لذا فرض H0 مبنی بر فقدان رابطه خطی بین نوسانات سرمایه شرکت و ریسک شرکت در جامعه آماری یا شرکتهای منتخب بورس اوراق بهادار تهران تأیید شده است. به عبارتی در سطح ۹۵ درصد اطمینان فرض H1 مبنی بر وجود رابطه خطی بین نو نوسانات سرمایه شرکت و ریسک شرکت رد شده است.
۳) رابطه بین کارایی بازار سهام و ریسک شرکت: بین میزان کارایی بازار در شرکتهای نمونه تصادفی و میزان ریسک شرکت رابطه مستقیمی وجود داشته است. سطح معنیدار آنکه در ستون آخر آورده شده و متناظر با آماره تی استیودنت میباشد، برابر با ۰۳۷/۰ و کمتر از پنج درصد میباشد. لذا فرض H0 مبنی بر فقدان رابطه خطی بین کارایی بازار با میزان ریسک شرکت در جامعه آماری یا شرکتهای منتخب بورس اوراق بهادار تهران رد شده است. به عبارتی در سطح ۹۵ درصد اطمینان فرض H1 مبنی بر وجود رابطه خطی بین کارایی بازار و میزان ریسک شرکت پذیرفته می شود.
۴) رابطه بین کارایی بازار سهام نشأتگرفته از عملکرد شرکت و ریسک شرکت: بین میزان کارایی بازار سهام نشأتگرفته از عملکرد شرکت در شرکتهای نمونه تصادفی و میزان ریسک شرکت رابطه معکوسی وجود داشته است. سطح معنیدار آنکه در ستون آخر آورده شده و متناظر با آماره تی استیودنت میباشد، برابر با ۰۴۱/۰ و کمتر از پنج درصد میباشد. لذا فرض H0 مبنی بر فقدان رابطه خطی بین کارایی بازار سهام نشأتگرفته از عملکرد شرکت با میزان ریسک شرکت در جامعه آماری یا شرکتهای منتخب بورس اوراق بهادار تهران رد شده است. به عبارتی در سطح ۹۵ درصد اطمینان فرض H1 مبنی بر وجود رابطه خطی بین کارایی بازار سهام نشأتگرفته از عملکرد شرکت و میزان ریسک شرکت پذیرفته می شود.
۵) رابطه بین اهرم مالی و ریسک شرکت: بین اهرم مالی در شرکتهای نمونه تصادفی و میزان ریسک شرکت رابطه معکوسی وجود داشته است. سطح معنیدار آنکه در ستون آخر آورده شده و متناظر با آماره تی استیودنت میباشد، برابر با ۳۳۳/۰ و بیشتر از پنج درصد میباشد. لذا فرض H0 مبنی بر فقدان رابطه خطی بین اهرم مالی با ریسک شرکت در جامعه آماری یا شرکتهای منتخب بورس اوراق بهادار تهران تأیید شده است. به عبارتی در سطح ۹۵ درصد اطمینان فرض H1 مبنی بر وجود رابطه خطی بین اهرم مالی با ریسک شرکت رد شده است.
۶) رابطه بین اندازه شرکت و ریسک شرکت: بین اندازه شرکت در شرکتهای نمونه تصادفی و میزان ریسک شرکت رابطه مستقیمی وجود داشته است. سطح معنیدار آنکه در ستون آخر آورده شده و متناظر با آماره تی استیودنت میباشد، برابر با ۰٫۰۱۲ و کمتر از پنج درصد میباشد. لذا فرض H0 مبنی بر فقدان رابطه خطی بین اندازه شرکت با میزان ریسک شرکت در جامعه آماری یا شرکتهای منتخب بورس اوراق بهادار تهران رد شده است. به عبارتی در سطح ۹۵ درصد اطمینان فرض H1 مبنی بر وجود رابطه خطی بین اندازه شرکت با میزان ریسک شرکت پذیرفته می شود.
تحلیل روابط بین متغیرها نشان داد که بین عملکرد شرکت و کارایی بازار بهعنوان متغیر مستقل اصلی رابطه مستقیمی و بین کارایی بازار نشأتگرفته از عملکرد رابطه معکوس، و بین اندازه شرکت با ریسک شرکت بهعنوان سایر متغیرهای مستقل رابطه مستقیمی وجود داشته است، به سمت صفر میل کردن سطوح معنیدار متناظر با آماره تی استیودنت به ازای متغیرهای عملکرد شرکت، کارایی بازار، کارایی بازار نشأتگرفته از عملکرد و اندازه شرکت بهعنوان متغیرهای مستقل نشان داد که در سطح ۹۵ درصد اطمینان، تعمیم رابطه خطی برآوردی، از نمونه تصادفی به کلیه شرکتهای منتخب بورس اوراق بهادار تهران پذیرفتهشده است. تحلیل واریانس یکطرفه با معیار فیشر نیز تعمیم رابطه خطی به جامعه آماری را مبتنی بر ادعای وجود رابطه خطی در بین اقلاً یکی از متغیرهای مستقل با میزان ریسک شرکت را موردحمایت قرار داد.
اعتبار سنجی رابطه برآوردی بین متغیرها بر مبنای معیار ضریب تعیین و ضریب تعیین استانداردشده نیز نشان داد که رابطه رگرسیون خطی مرکب برآوردی بین ۴۵ تا بیش از ۵۵ درصد از تغییرات واقعی را بیان کرده و از قدرت توضیح دهندگی در حد متوسط برخوردار بوده است. بنابراین در سطح ۹۵ درصد اطمینان، رابطه متوسط خطی بین عملکرد شرکت، کارایی بازار، کارایی بازار نشأتگرفته از عملکرد و اندازه شرکت با ریسک شرکتها پذیرفتهشده است.
مبتنی بر آزمونها و تحلیلهای انجامشده در این فصل میتوان جمعبندی نتایج مربوط به تحلیل ارتباط بین متغیرهای مستقل اصلی و اندازه شرکت و اهرم مالی بهعنوان سایر متغیرهای مستقل و میزان ریسک شرکت بهعنوان متغیر تابعی یا وابسته طی جدول شماره ۴-۱۷ خلاصه گردیده که مبتنی بر این نتایج خلاصه میتوان نسبت به استنتاج پیرامون فرضیات تحقیق مبادرت نمود:
جدول (۴-۱۷): جمعبندی ارتباط بین متغیرها
متغیر مستقل
نماد
قضاوت آماری
نتیجهگیری