Panteoa agglomerans
Psuedomonas putida
۷
–
مؤسسه تحقیقات خاک و آب
قارچ میکروریزی VA
بیوسوپر یا سوپرفسفات بیولوژیکی (شامل سنگ آپاتیت، گوگرد و باکتری های اکسیدکننده گوگرد از جنس تیوباسیلوس می باشد) یا در برخی موارد بیوفسفات طلائی (به ترتیب سنگ فسفات، گوگرد، ماده آلی بعلاوه مایه تلقیح تیوباسیلوس که همراه با عنصر روی می باشد) اطلاق می شود (ساریخانی، م، و همکاران، ۱۳۸۹)(Sethi and Adhikary 2012, 11).
۱-۱۰- تولید کودهای زیستی
تبدیل عناصر غذایی به مواد غذایی قابل استفاده توسط گیاه توسط میکروارگانیسم ها انجام می شود. اگر چه تنش های محیطی بلند مدت همچون خشکی، افزایش دما، یخبندان و غرقاب بودن زمین برای مدت طولانی و همچنین استفاده بی رویه از کود های شیمیایی و عدم حضور گیاه میزبان مناسب به مدت طولانی سبب کاهش جمعیت میکروارگانیسم های مفید خاک آن منطقه می شود، اما می توان شرایط را به گونه ای تحت کنترل قرار داد که جمعیت این گروه از میکروارگانیسم ها در خاک افزایش یافته و بتوان از آنها برای تولید کود های زیستی استفاده کرد (Muraleedharan et al 2010, 60). برای تولید کودهای زیستی موارد مختلفی قابل بررسی و توجه هستند. در این فرایند مواردی چون منحنی رشد میکروب ها، نوع میکروب، شرایط بهینه برای آن و فرمولاسیون[۱۸] تلقیح دارای اهمیت هستند. فرمولاسیون تلقیح، روش کاربرد و ذخیره سازی محصولات از جمله موارد ضروری برای تولید یک محصول زیستی می باشند.
تولید کودهای زیستی به طور معمول شامل ۶ مرحله زیر می باشد:
علاوه بر مراحل فوق بسته بندی و تجزیه مناسب از جمله موارد طی شده در تولید یک کود زیستی میباشند.
ابتدا میکروارگانیسم فعال باید جداسازی شود. به عنوان مثال می خواهیم باکتری های تولید کننده اسید آلی یا تثبیت کننده نیتروژن را بدست آوریم. بنابراین جداسازی میکروب هدف از محیط زیست آن صورت میگیرد. معمولا میکروارگانیسم ها از ریشه گیاهان (در ناحیه ریزوسفر) جدا می شوند. بعد از جدا کردن ارگانیسم و رشد کردن آن روی پلیت، بهترین کاندیدهای انتخابی در فلاسک های متحرک کشت داده میشوند. تولید کود زیستی نیازمند تعیین یک ماده حامل مناسب است، انتخاب روش پخش و انتشار نیز مهم است برای این امر باید شرایط بهینه میکروب را بدست آوریم. این مسئله می تواند با بررسی منحنی رشد میکروارگانیسم و بررسی پارامترها و شرایط مختلف بدست آید. سپس پروتوتیپ در اشکال مختلف ساخته شده و در مقیاس وسیع بررسی می شود و تاثیرات آن آنالیز می شود (Nepolean 2012, 1).
۱-۱۰-۱ ویژگی ماده حامل[۱۹]
استفاده از ماده حامل مناسب در تولید یک کود زیستی باکیفیت بسیار مهم و ضروری است. ذغال سنگ نارس، ذغال سنگ قهوه ای، چارکل، گل یا لجن فشرده، کودهای مزرعه ای و مخلوط خاک ها می توانند به عنوان یک حامل مناسب استفاده شوند. ذغال سنگ طبیعی و ذغال سنگ قهوه ای حامل های بهتری برای کودهای زیستی هستند.در انتخاب حامل چند نکته باید رعایت شود: قیمت ارزان، قابل دسترس بودن، بیشتراز ماده آلی تشکیل شده باشد، سمی و شیمیایی نباشد، ظرفیت جذب آب آن بالای ۵۰% باشد، آسان بودن فرایند، شکنندگی و آسیب پذیری.
الحاق میکروارگانیسم به ماده حامل باید به گونه ای باشد که قابل حمل و لمس راحت و تجزیه طولانی باشد و کمترین اثر را روی کود زیستی بگذارد. استرلیزاسیون ماده ی حامل نیز ضروری است به این دلیل که تعداد زیادی از باکتری های تلقیح شده روی حامل قرار بگیرند. تابش پرتو گاما و اتوکلاو به عنوان یک روش مناسب استریلزاسیون می تواند مورد بررسی قرار گیرد. همان طور که عنوان شد انواع مختلفی از مواد می توانند به عنوان حامل برای بذر یا تلقیحات خاک مورد استفاده قرار گیرند. بر طبق تحقیقات هوبن و سوماسه گاران ، یک ماده حامل خوب برای تلقیح بذر، باید ارزان و به راحتی در دسترس باشد علاوه بر این نباید برای سویه های باکتریایی و گیاه سمی باشد زیرا حامل می تواند روی بذر اثر بگذارد. همچنین حامل باید ظرفیت جذب رطوبت خوبی داشته باشد و به خوبی به بذر متصل شود و در نهایت حامل باید ظرفیت بافری pH خوبی داشته باشد و به راحتی بتوان آن را با اشعه گاما یا اتوکلاو استریلیزه کرد(Rai 2006, 13).
۱-۱۱- کودهای زیستی باکتریایی
ارگانیسم هایی که به طور معمول برای تولید کودهای زیستی استفاده می شوند شامل باکتری های تثبیت کننده نیتروژن و باکتری های حل کننده فسفات و باکتری های حل کننده پتاسیم می باشند. خیلی از باکتری های به کار برده شده برای تولید کودهای زیستی روابط تنگاتنگی با ریشه گیاهان دارند. Rhizobium یک رابطه همزیستی با ریشه گیاهان نخود دارد و Rhizobacteria روی سطح ریشه یا در ریزوسفر خاک زیست میکنند. میکروارگانیسم های حل کننده فسفات باکتری ها و قارچ هایی هستند که موجب انحلال فسفات در خاک می شوند این میکروارگانیسم ها به علت توانایی تولید اسیدهای آلی و به دنبال آن کاهش pH خاک، اشکال نامحلول فسفات را به اشکال محلول تبدیل می کنند. باکتری هایی که به طور معمول برای تولید کود زیستی استفاده می شوند به صورت زیر می باشند :
۱-۱۲- کودهای زیستی فسفاته
اگر چه یکی از راه های برطرف ساختن نیاز فسفر گیاهان استفاده از کودهای شیمیایی است و لیکن محدود بودن این منابع ،افزایش قیمت تمام شده آن و مخاطرات زیست محیطی ناشی از کاربرد آنها و تثبیت شدن قسمت اعظم کود شیمیایی مصرفی به شکل غیرقابل استفاده برای گیاه، توجه به کودهای زیستی را ایجاب میکند.نگاهی به طبیعت و سازوکارهایی که اتخاذ نموده است ما را به مدیریت بهتر رهنمون خواهد شد، سازوکارهایی چون سازگاریهای گیاهان و راهکارهای مختلف در جذب فسفات تا دخالت میکروفلور خاک و ریزوسفر در تأمین فسفات خاک از این نمونه هستند.درطبیعت گروهی از میکروارگانیسمهای حل کننده فسقات وجود دارندکه با رهاسازی تدریجی فسفر و تبدیل آن به شکل قابل جذب گیاه نیاز به کودهای شیمیایی فسفاته را کاهش می دهد.جداسازی میکروارگانیسم های حل کننده فسفات و استفاده از آنها به عنوان کود به عنوان راهکاری برای کاهش مصرف کودهای شیمیایی و بنابراین کاهش آلودگی محیط زیست به شمار می رود.
کود های زیستی فسفاته در دو بخش قابل پیگیری می باشند:
از مهمترین میکروارگانیسم های که در تولید کود میکروبی فسفاته مورد استفاده قرار می گیرند، می توان قارچ های جنس Aspergilus , Penicilium و باکتری های جنس Bacillus ,Pseudomonas را نام برد (ساریخانی و همکاران ۱۳۸۹، ۴۵؛ Rai 2006, 15).
کودها به تنهایی نقش اساسی را در تولید غذای حاصل از کشاورزی در ایران ایفا می نمایند. فسفر مهمترین ماده غذایی برای گیاهان پس از نیتروژن می باشد و نقش کلیدی را در رشد و تولید سبزیجات دارد و گزارش شده است که جزء مواد ضروری اما نادر در خاک برای رشد گیاهان است. بر طبق گزارشات جدید، بیشتر کود فسفاته موجود در خاک (فسفات محلول) در خاک باقی می ماند و غیر قابل دسترس برای گیاه میباشد. متوسط بازدهی سودمند کود فسفاته برای گیاهان با اضافه کردن مقدار ۲۵-۱۵% به خاک حاصل میشود، نیمه عمر کود فسفاته به کار رفته در خاک بستگی به میزان ذخیره آن در کل فسفات خاک دارد اما در بیشتر خاکها نامحلول یا به ندرت محلول میباشد. فرم غیر محلول فسفر میتواند توسط میکروارگانیسمهای حل کننده فسفات قابل دسترس گیاهان قرار گیرد. میکروارگانیسمهای حل کننده فسفات قادرند تری کلسیم فسفات محلول و آلومینیوم و فسفات آهن را به خوبی از خاکهای فسفاته و فسفات محلول در آب جدا کرده و در اختیار گیاه قرار دهند. تلقیح میکروارگانیسمهای حل کننده فسفات باعث افزایش فسفات و افزایش چند برابری محصولات در مزارع میشود. استفاده بجا و مناسب از میکروارگانیسمهای حل کننده فسفات و کودهای زیستی فسفاته باعث افزایش محبوبیت آنها شده است. اگر چه موفقیت تلقیح میکروبی به چندین عامل وابسته است از جمله کیفیت تلقیح مورد نظر، اثر بخشی سویه مورد نظر، ماندگاری و بقای آن در مواد حامل، روش تلقیح، ماندگاری در روی بذر و توانایی حفظ و بقاء و عملکرد درست در ریزوسفر خاک. تلقیح های میکروبی به روشهای مختلفی برای افزایش محصولات به کار میروند اما تلقیح بذر یا دانه ها بهترین، آسانترین و موثرترین روش میباشد که حتی با مقادیر خیلی کم نیز قابل تلقیح می باشد. مقدار بذری که برای تلقیح استفاده می شود بستگی به سایز بذر و مقدار تلقیح مورد نظر دارد، بطور مثال افزایش تعداد ریزوبیوم برای هر بذر بوسیله تلقیح، باعث افزایش پیوسته جوانه زنی و افزایش محصول به بیشتر از ۲۵% شده است، اگر چه که این مهم جز بوسیله فسفات محلول موجود در خاک میسر نمی باشد. برای دستیابی به محصول بیشتر چند فاکتور مهم باید مورد توجه قرار گیرد: ۱- سطوح تلقیح ۲- بقای میکروارگانیسم حل کننده فسفات در سطوح ماده حامل ۳- فعال بودن میکروارگانیسم حل کننده فسفات در خاک و در اختیار گیاه قرار دادن فسفات خاک (ساریخانی و همکاران ۱۳۸۹، ۴۶؛ Rai 2006, 17; Singh et al 2012, 3).
۱-۱۳- لیگنیت
زغال سنگ لیگنیت با نام زغال سنگ قهوه ای نرم نیز شناخته می شود. این نوع زغال سنگ در مرحله پس از تورب زایی به وجود می آید. اصولأ لیگنیت ها درجه زغال شدگی پایینی دارند و هنوز مقداری از بقایای مواد چوبی، برگ و پوست گیاهان را در آن ها می توان یافت. رنگ زغال سنگ لیگنیت، سیاه متمایل به قهوه ای تا سیاه، متخلخل و چگالی آن حدود ۵/۱ است. بافت متخلخل لیگنیت شبیه زغال های چوب خشک است. برخی از آنها بافت سست و رشته ای و برخی دیگر نیز بافت متراکم و شبیه خاک دارند. در این نوع زغال سنگ ها مقدار متوسط کربن ۷۵-۸۰ درصد، میزان متوسط اکسیژن حدود ۱۰-۱۵ درصد و مقدار متوسط هیدروژن حدود ۵-۷ درصد است. ارزش حرارتی آنها کم و حدود ۶۰۰۰ کیلو کالری است. به این دلیل مثل زغال سنگ های نوع تورب ارزش صنعتی ندارند. رطوبت لیگنیت ها از زغال سنگ های نوع بیتومینه نیز بیشتر است و به حدود ۳۵-۷۵ درصد میرسد و به همین دلیل در هنگام سوختن دود زیاد تولید می کنند. مواد فرار آنها نسبتأ زیاد است و گاهی به حدود ۴۰-۵۵ درصد نیز می رسد. در ابتدا به نظر می رسد که زغال سنگ و لیگنیت در برابر تشکیل کلنی میکروبی مقاوم اند، از این رو در شرایط عادی نمی توان انتظار داشت که رشد وسیعی از میکروب ها را روی قطعه زغال سنگ در مجاورت هوا یا زغال سنگ که از معادن به دست می آید، مشاهده کرد. ولی هنگامی که شرایط برای میکروب ها بهبود یابد، مثلا وجود آب، املاح کانی یا با افزودن منابع کربن و نیتروژن می توان رشد فراتری از قارچ ها و میکروب ها را به دست آورد (Ramirez and Mellado 2005, 72).
شکل ۱-۴- لیگنیت
۱-۱۴- ویژگی های گیاه تربچه
۱-۱۴-۱ خصوصیات گیاه شناسی
نام علمی تربچه Raphanus sativus.L جزء تیره چلیپاییان می باشد، تربچه گیاهی است یکساله که در مناطق سردسیری در طول بهار وتابستان رشد میکند و ریشه آن متورم میگردد که قابل برداشت است. در ابتدای رشد گیاه، ریشه بسیار ترد و شکننده است ولی بتدریج که ریشه مسن شد، از کیفیت آن کاسته میشود و به اصطلاح پوک میگردد. ریشه تربچه تا عمق ۳۰ الی۴۰ سانتی متری خاک توسعه می یابد طول قسمت خوراکی ریشه که متورم می گردد بین ۵ تا۱۰ سانتی متر متغیر است که این موضوع به رقم آن بستگی دارد .ریشه متورم آن دارای رنگهای سفید، سفید مایل به قرمز، قرمز یکدست، قرمز مایل به بنفش میباشد، تربچه وقتی وارد دوره گلدهی میشود تمام مواد غذایی اندوخته شده در ریشه آن به مصرف رشد زایشی می رسد و دیگر قابل استفاده به صورت یک سبزی نخواهد بود. بطور کلی دو نوع ترب وجود دارد:
۱- ترب سیاه که معمولا در پائیز برداشت می شود.
در ماژول ۴، به یکی از سه مؤلفه ارائه شده در ماژول ۲ پرداخته می شود. به بیماران آموزش داده می شود تا نقش ارزیابیهای خودکار ناسازگارانه را در ایجاد تجربههای هیجانی بشناسند. در این ماژول، بیماران یاد میگیرند تا الگوهای تفکر خود را شناسایی کنند و روشهای اصلاح تفکر ناسازگارانه را تمرین کنند و انعطافپذیری در ارزیابیهای خود را در موقعیتهای مختلف افزایش دهند.
این ماژول بر مؤلفههای رفتاری تجربه هیجانی تاکید دارد. در این بخش از درمان، درمانگر به بیمار کمک می کند تا الگوهای هیجانی و رفتارهای ناسازگارانه ناشی از هیجان (EDB) را شناسایی کند. بعد از آنکه بیمار شناخت بیشتری از نحوه تأثیر این رفتارها در تداوم ناراحتی کسب کرد بر روی تغییر الگوهای فعلی پاسخهای هیجانی کار می کند.
این ماژول بر افزایش آگاهی نسبت به نقش احساسهای بدنی در تجربه هیجانی تاکید دارد. درمانگر تمرینهای مواجهه درونزاد را با هدف برانگیختن احساسهای بدنی مشابه با احساس و ناراحتی بیمار اجرا می کند. هدف این تمرینها شناسایی نقش احساسهای بدنی در افکار و رفتارها و تأثیر متقابل آنها در احساسهای بدنی است. در جریان مواجهههای درونزاد بیمار تحمل خود را نسبت به این احساسها افزایش میدهد.
این ماژول بر ماشهچکانهای درونی (شامل احساسهای بدنی) و بیرونی هیجان تمرکز دارد و به بیماران کمک می کند تا تحمل خود را نسبت به هیجانها افزایش دهند و یادگیریهای بافتاری جدیدی ایجاد کنند. تاکید مواجههها بر تجربه هیجانی است که در موقعیت ایجاد میشوند و به اشکال تصوری، در جلسه و زنده انجام میشوند. در این ماژول، درمانگر به بیمار کمک می کند تا سلسله مراتب اجتناب هیجانی را طرحریزی کند که شامل مجموعه ای از موقعیتهاست و مواجههها به صورت سلسله مراتبی در ادامه درمان اجرا میشوند.
درمان دربردارنده مرور کلی مفاهیم درمانی و بحث در مورد پیشرفت درمان است. درمانگر به بیمار کمک می کند تا راههای تداوم نتایج درمانی را شناسایی کرده و مشکلات احتمالی آتی را پیش بینی کند. بیمار تشویق می شود تا از تکنیکهای درمانی برای بهبود پیشرفت در دستیابی به اهداف کوتاه مدت و بلند مدت استفاده کند.
پیشینه کارآزمایی بالینی مربوط به اثربخشی پروتکل فراتشخیصی مبتنی بر نظریه
الارد و همکاران (۲۰۱۰)، در یک کارآزمایی بالینی، به بررسی اثربخشی نسخه اولیه پروتکل بارلو و همکاران (۲۰۰۸) پرداختند. پروتکل فراتشخیصی برای یک نمونه ناهمگون از اختلالهای اضطرابی به کار برده شد. افراد شرکت کننده در پژوهش با بهره گرفتن از برنامه مصاحبه اختلالهای اضطرابی (ADIS-IV-L) انتخاب شدند. در این پژوهش ۱۸ نفر دوره درمان را تکمیل کردند. افراد شرکت کننده با اختلالهای مختلف مثل اختلال اضطراب فراگیر، اضطراب اجتماعی، اختلال وسواس، اختلال هراس، اختلال استرس پس از سانحه و افسردگی در این پژوهش وارد شدند. نتایج تحلیل معناداری بالینی پژوهش نشان داد که ۶۷ درصد تغییرات متوسط و ۳۳ درصد از آزمودنیها به بهبودی کامل دست یافتند.
فارچیون و همکاران (۲۰۱۰) در قالب یک پژوهش کنترل شده تصادفی، به بررسی اثربخشی نسخه اولیه پروتکل بارلو و همکاران (۲۰۰۸) پرداختند. نتایج این پژوهش کنترل شده تصادفی نشان داد که با وجود معنادار بودن نتایج مطالعه اولیه، این تأثیرات در حد متوسط به بالا بود. چون تنها یک سوم از شرکت کنندگان به کارکرد سطح بالا در پایان درمان دست پیدا کرده بودند و فقط نیمی از شرکت کنندگان طبق معیار فوقالذکر به درمان پاسخ داده بودند. به همین دلیل در مطالعه دوم (فارچیون و همکاران، ۲۰۱۲) سعی شد تا با اصلاح راهنمای درمانی، فقط ضعف پروتکل پوشش داده شود. تغییرات برنامه شامل اضافه کردن راهبردهای تنظیم هیجانی، ارتقای انگیزه درمان، آگاهی هیجانی و تغییرات ساختار درمان به شیوهای که درمان مبتنی بر ماژولهای درمانی انجام شود.
فارچیون و همکاران (۲۰۱۲)، در پژوهش کنترل شده تصادفی، به بررسی اثربخشی نسخه نهایی پروتکل بارلو و همکاران (۲۰۱۱) پرداختند. برای انجام این پژوهش، ۳۷ نفر از افرادی که تشخیص اختلال اضطرابی و افسردگی را دریافت کرده بودند، در طی ۱۸ جلسه تحت درمان شناختی رفتاری فراتشخیصی برای اختلالهای هیجانی قرار دادند. بیماران در گروه درمان شناختی رفتاری فراتشخیصی (۲۶ نفر) و گروه انتظار ۱۶ هفتهای برای درمان (۲۲ نفر) قرار گرفتند و در دو مرحله بعد از درمان، پیگیری ۶ ماهه مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که اثربخشی درمان شناختی رفتاری فراتشخیصی نسبت به گروه انتظار از لحاظ کاهش علایم اضطراب و افسردگی (هم در تشخیص اصلی و هم در اختلالهای همبود) و افزایش عملکرد کلی بیشتر بود.
مرور ادبیات پژوهشی ایران در این زمینه نیز نشان داد که تاکنون یک پژوهش در زمینه اثربخشی درمانهای فراتشخیصی انجام شده است. محمدی (۱۳۹۰) در پژوهشی به مقایسه اثربخشی گروه درمانی شناختی رفتاری فراتشخیصی با گروه درمانی شناختی در پیشگیری مشخص از علایم اضطراب و افسردگی پرداخت. نتایج این پژوهش نشان داد که مداخلات فراتشخیصی گروهی برای کاهش علایم اضطراب و افسردگی در جمعیت دانشجویی اثربخش بوده است. این نتایج در پیگیری ۳ ماه تداوم داشت و اندازه اثر متوسطی را در مقایسه با گروه درمانی شناختی برای کاهش علایم اضطراب و افسردگی نشان داد که شاید این نتایج مربوط به نحوه ارائه پروتکل فراتشخیصی بارلو در قالب گروهی باشد.
مرور پژوهشهای مرتبط با اثربخشی پروتکلهای درمان فراتشخیصی نشان میدهد که اگرچه پروتکلهای فراتشخیصی بارلو و همکاران (۲۰۱۱) به عنوان یک رویکرد فراتشخیصی مبتنی بر نظریه نسبت به پروتکلهای فراتشخیصی عملگرا در درمان اختلالهای هیجانی از موفقیت بیشتری برخوردار است، ولی بررسی دقیق نتایج مرتبط با پروتکل فراتشخیصی بارلو و همکاران (۲۰۱۱) نشان میدهد که این پروتکل در نسخههای اولیه، عملگرا بوده و با ادغام جنبه های نظری (برای مثال تنظیم هیجانی) به ساختار درمان، اثربخشی این پروتکلها تقویت یافت. از این نتایج میتوان این گونه استنباط کرد که اگر پروتکلهای فراتشخیصی عملگرا، پشتوانه نظری پیدا کند و این پشتوانه همسو با فرآیندهای بنیادین مشترک در اختلالهای هیجانی (افکار تکرارشونده منفی) باشد، میتوان شاهد اثربخشی بهتر این پروتکلها در درمان اختلالهای همایند اضطرابی و افسردگی بود.
خلأ پروتکل فراتشخیصی بارلو به عنوان یک پروتکل مبتنی بر نظریه: افکار تکرارشونده منفی
با توجه به مطرح شدن رویکرد فراتشخیصی و قدرت نفوذ آن در سالهای اخیر، جهتگیری پژوهشهای آسیبشناسی در حوزه شناختی رفتاری به سمت شناسایی فرایند بنیادین مشترک اختلالهای هیجانی پیش رفته است. شکل گیری این روند بر سیر تکاملی پروتکلهای فراتشخیصی تأثیر بسزایی داشته است به طوری که امروزه اکثر پژوهشگران (نورتون و فیلیپ، ۲۰۰۸؛ مکاوی و همکاران، ۲۰۰۹؛ منسل و همکاران، ۲۰۰۹، کلارک و تیلور، ۲۰۰۹) معتقدند که غنیسازی پروتکلهای فراتشخیصی زمانی میسر می شود که مبتنی بر نظریه باشد و بر اساس فرایند بنیادین مشترک و فراتشخیصی اختلالهای هیجانی پیش برود. اولین گام برای تخقق این امر، طراحی پروتکل فراتشخیصی بارلو و همکاران (۲۰۱۱) بود. بارلو معتقد بود که «تنظیم هیجانی» (گراس و تامسون، ۲۰۰۷) فرایند بنیادین مشترک و فراتشخیصی اختلالهای هیجانی است و نقص در مهارتهای تنظیم هیجانی ویژگی اساسی این اختلالها محسوب می شود. بنابراین بارلو بر اساس این فرضیه، پروتکل فراتشخیصی نظریهگرای خود را تدوین کرد. اما پژوهشهای اخیر این فرضیه را مورد بررسی قرار دادهاند و نتایج این پژوهشها از این فرضیه که «تنظیم هیجانی» فرایند بنیادین مشترک و فراتشخیصی اختلالهای هیجانی است، حمایت نمیکنند. در واقع اگرچه نتایج پژوهشهای اخیر، تنظیم هیجانی را یک عامل فراتشخیصی در اختلالهای هیجانی تأیید می کنند ولی آن را به عنوان فرایند بنیادین مشترک و فراتشخیصی اختلالهای هیجانی تلقی نمیکنند و اکثر این پژوهشها، سازه «افکار تکرارشونده منفی» را به عنوان فرایند زیربنایی و مکانیسم اصلی اختلالهای هیجانی معرفی می کنند (مکلوگلین و همکاران، ۲۰۰۷؛ اهرینگ و واتکینز، ۲۰۰۸؛ وندرهیدن و همکاران، ۲۰۱۰؛ الدو و همکاران، ۲۰۱۰؛ مکاوی، ماهونی و مولدز، ۲۰۱۰؛ رسکیو و همکاران، ۲۰۱۱؛ برورن و همکاران، ۲۰۱۱؛ واتکینز، ۲۰۱۱؛ کونیبری، ۲۰۱۲؛ لینتون[۱۷۳]، ۲۰۱۳؛ مکاوی، مولدز و ماهونی، ۲۰۱۳). نتایج پژوهش آزمایشی کونیبری[۱۷۴] (۲۰۱۲) نشان میدهد که تنظیم هیجانی یک عامل مرتبه دوم و میانجی بین افکار تکرارشونده منفی و علایم اضطرابی و افسردگی است. نتایج این پژوهش آزمایشی نشان میدهد که تغییرات واریانس تنظیم هیجانی توسط افکار تکرارشونده منفی قابل تبیین است و متغیر تنظیم هیجانی به تنهایی قادر به پیش بینی علایم اضطرابی و افسردگی نمی باشد.
اگرچه در مدل بارلو درمان و نظریه با هم تلاقی پیدا می کنند و به نقش «تنظیم هیجانی» توجه شده و در بافتار درمان مورد تاکید اساسی قرار گرفته است و به همین دلیل نسبت به سایر پروتکلهای درمانی فراتشخیصی عملگرا از اثربخشی بالاتری برخوردار است (رینهولت و کرو، ۲۰۱۴؛ فارچیون و همکاران، ۲۰۱۲؛ ویلاموسکا[۱۷۵] و همکاران، ۲۰۱۰)، ولی هنوز به اندازه کافی منطبق بر دانش نظری مرتبط با آسیبشناسی شناختی مشترک اختلالهای هیجانی نیست.
بنابراین نتایج پژوهشهای اخیر در زمینه مدل آسیبشناسی مشترک اختلالهای هیجانی، به ویژه اختلالهای اضطرابی و افسردگی، «افکار تکرارشونده منفی» را به عنوان مهمترین فرایند شناختی رفتاری مشترک در شکل گیری و تداوم این اختلالها پیشنهاد می کنند (اسپاسوجویک و الوی، ۲۰۰۱؛ هاروی و همکاران، ۲۰۰۴؛ کالمز و روبرتز، ۲۰۰۷؛ اهرینگ و واتکینز، ۲۰۰۸؛ نولنهوکسما، ۲۰۰۸؛ نولنهوکسما، ویسکو و لیوبرومسکی، ۲۰۰۸؛ مکاوی و همکاران، ۲۰۰۹؛ اهرینگ و همکاران، ۲۰۱۱ و رایس، ۲۰۱۲) و آن را یک فرایند فکری تکراری، کنترلناپذیر و متمرکز بر محتوای منفی تعریف می کنند که برخی از مصادیق آن شامل نگرانی، نشخوار فکری، تهدیدیابی، خودپایشی میباشد که هسته اصلی اختلالهای افسردگی (تامسون[۱۷۶]، ۲۰۰۶؛ واتکینز، ۲۰۰۸) و اضطرابی نظیر، اختلال اضطراب فراگیر (مکاوی و همکاران، ۲۰۱۳)، اختلال وسواسی-اجباری (آبرامویتز[۱۷۷] و همکاران، ۲۰۰۳؛ امیر[۱۷۸]، کاشمن[۱۷۹] و فوا[۱۸۰]، ۱۹۹۷)، اختلال استرس پس از سانحه (اهرینگ و همکاران، زیرچاپ؛ کلوسی[۱۸۱] و اهلر[۱۸۲]، ۱۹۹۹)، اختلال اضطراب اجتماعی (آبوت[۱۸۳] و رپی[۱۸۴]، ۲۰۰۴؛ جورمن[۱۸۵]، دکان[۱۸۶] و گوتلیب[۱۸۷]، ۲۰۰۶)، اختلال اضطراب سلامت (هیپوکندریا؛ فینک[۱۸۸] و همکاران، ۲۰۰۴)، اختلال هراس (اکلستون[۱۸۹] و همکاران، ۲۰۰۱؛ و اختلالهای اضطرابی و افسردگی نامشخص میباشد. نتایج پژوهشهای طولی نیز نشان میدهد که نشخوار فکری (افکار منفی تکرار شونده درباره وقایع ناخوشایند گذشته) بروز و تداوم علایم افسردگی را در اختلال افسردگی اساسی پیش بینی می کند (نولنهوکسما، ۲۰۰۸؛ اسپاسوجویک و الوی، ۲۰۰۱؛ رایس، ۲۰۱۲). در پژوهشهای دیگری، نگرانی مزمن (افکار منفی تکرار شونده درباره وقایع ناگوار آینده)، نشخوار فکری آیندهنگر، تهدیدیابی و نشخوار فکری وسواس گونه به ترتیب عامل پیشبین کننده اصلی در شکل گیری و تداوم اختلالهای اضطراب فراگیر، اضطراب اجتماعی، اختلال استرس پس از سانحه و اختلال وسواسی- اجباری میباشد (هاروی و همکاران، ۲۰۰۴؛ اهرینگ و واتکینز، ۲۰۰۸؛ مکوی و همکاران، ۲۰۰۹؛ اهرینگ و همکاران، ۲۰۱۱).
با توجه به این پژوهشها، یکی از نقصهای احتمالی درمانهای فراتشخیصی عملگرای و درمان فراتشخیصی بارلو (۲۰۱۱) به عنوان پیش قراول درمان فراتشخیصی مبتنی بر نظریه، نادیده گرفتن «افکار تکرارشونده منفی» در بافتار این پروتکلهای درمانی است. در واقع هدف پژوهش حاضر این است که در ادامه سیر تکاملی پروتکلهای فراتشخیصی و ارتقای اثربخشی آن، گام اول را در انطباق پروتکل فراتشخیصی بارلو (۲۰۱۱) بر افکار تکرارشونده منفی و طراحی یک پروتکل فراتشخیصی مبتنی بر فرایند بنیادبن مشترک اختلالهای هیجانی بردارد.
به سمت طراحی پروتکل فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی: منطبق بر فرایند بنیادین
اگر بخواهیم مطالب مطرح شده در این فصل را به طور خلاصه بازگو کنیم، میتوان این گونه بیان کرد که درمانهای شناختی رفتاری با قدرت و حمایت تجربی در حال گسترش بود تا آنجایی که امروز شاهد پروتکلهای اختصاصی منتشر شده برای اکثر اختلالهای روانشناختی به ویژه اختلالهای هیجانی در حوزه شناختی رفتاری هستیم. اما در حدود دو الی سه دهه اخیر این درمانهای اختصاصی با توجه به الگوی همبودی زیاد اختلالهای روانشناختی به ویژه اختلالهای اضطرابی و افسردگی و مواجهه با اختلالهای چندگانه، با چالشهای جدی از جمله مقرون بهصرفه بودن، طولانی بودن، هزینهبر بودن برخورد کرده اند. از آنجایی که رویکرد شناختی رفتاری خود را یک رویکرد انعطافپذیر و تابع داده های علمی به عرصه رواندرمانی معرفی کرده و هنگام مواجه با نقصهای وارده شروع به تغییرات و سازگاری شده است، این بار هم با مواجه شدن با این چالش تأیید شده، چارهگشایی کرده و درصدد راهحل برآمده است. رویکرد فراتشخیصی در حوزه درمانهای شناختی رفتاری پیش قراول این چارهیابی بوده است. تلاش های انجام شده در این زمینه به طراحی پروتکلهای فراتشخیصی متعددی منجر شد که تفاوتهای آنها در انتخاب تکنیکهای تأیید شده و رایج درمانهای اختصاصی شناختی رفتاری بود. اگرچه پژوهش کارآزمایی انجام شده در این زمینه از اثربخشی متوسط این پروتکلهای فراتشخیصی غیرنظری و عملگرا حمایت میکرد ولی نقطه عطفی برای ارتقا سطح اثربخشی رویکرد فراتشخیصی شکل گرفته شده بودند. پژوهشگران این زمینه سعی کردند که با منطبق کردن این پروتکلها بر پایه های نظری و آسیبشناسی از سد این مشکل بگذرند. نقطه عطف این تلاشها و جهتگیریها در پروتکل فراتشخیصی بارلو و همکاران (۲۰۱۱) نمایان است که با تکیه بر عامل «تنظیم هیجانی» و نظریه های مرتبط با آن، اولین گام را در طراحی پروتکلهای فراتشخیصی نظریهگرا برداشتند. هرچند که این تغییر منجر به نتایج قابل قبولی در زمینه ارتقای اثربخشی رویکرد فراتشخیصی شد، ولی پژوهشهای انجام شده در زمینه سببشناسی و آسیبشناسی اختلالهای هیجانی به این نتیجه مشترک نرسیدند که تنظیم هیجانی فرایند هستهای این اختلالها است و دلیل نرسیدن به سطح اثربخشی را متمرکز نشدن بر فرایند زیربنایی یعنی «افکار تکرارشونده منفی» ذکر می کنند. اولین گام اصلی برای بررسی این ادعای محکم، طراحی یک پروتکل فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده است که دغدغه اصلی این پژوهش هم طراحی پروتکل مذکور و بررسی اثربخشی آن است که در فصل چهارم به محتوای گام به گام این پروتکل و نتایج حاصله از اثربخشی اولیه آن پرداخته خواهد شد.
گستره روششناختی پژوهش
پژوهش حاضر از نوع پژوهشهای کاربردی است که با کد IRCT2013090414564N1 در مرکز ثبت کارآزمایی بالینی ایران[۱۹۰] درج شده است. این پژوهش در دو مرحله انجام شد:
الف. طراحی پروتکل فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی و اعتباریابی مقدماتی آن: در این مرحله، طرح پژوهش از نوع اسنادی (طراحی پروتکل) و طرح موردی (اعتباریابی مقدماتی پروتکل) بود.
ب. مقایسه کارآمدی پروتکل فراتشخیصی مبتنی بر افکار تکرارشونده منفی با پروتکل فراتشخیصی بارلو (۲۰۱۱) در درمان اختلالهای همایند اضطرابی و افسردگی: پژوهش حاضر در این مرحله از نوع طرح شبه تجربی پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل لیست انتظار و دوره پیگیری بود.
جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه دانشجویان مبتلا به حداقل یک تشخیص اصلی[۱۹۱] و یک تشخیص همراه[۱۹۲] (یک تشخیص که از لحاظ شدت همارز تشخیص اصلی است) در حوزه اختلالهای اضطرابی و طبقه اختلالهای افسردگی بر اساس معیارهای تشخیصی DSM-IV-TR بوده که در شهر تهران ساکن بودند. جمعیت مورد نظر نیز شامل کلیه دانشجویان مبتلا به حداقل یک تشخیص اصلی و یک تشخیص همراه در حوزه اختلالهای اضطرابی و طبقه اختلالهای افسردگی بر اساس معیارهای تشخیصی DSM-IV-TR بوده که به مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی دانشگاه صنعتی شریف مراجعه کردند.
شیوه نمونه گیری این پژوهش بر اساس نمونه گیری هدفمند بود و نحوه گردآوری آن به این صورت بود که در ابتدا فراخوانی با محتوای هدف پژوهش و ملاکهای ورود و خروج پژوهش به متخصصین حاضر در مرکز مشاوره و خوابگاههای دانشگاه صنعتی شریف در مردادماه ۱۳۹۲ ارسال شد و همچنین فراخوانی بر اساس ملاکهای ورود و خروج، برای اعلان عمومی در دانشگاه و خوابگاههای دخترانه و پسرانه در تابلوهای اعلانات عمومی نصب شد. در طول مدت نزدیک به سه ماه، ۶۱ داوطلب به پژوهشگر ارجاع داده شد. البته لازم به ذکر است که این تعداد داوطلب یکباره ارجاع داده نشد و به صورت تدریجی و تا تکمیل نمونه مصوب شده در پروپزال، یعنی ۴۵ شرکتکننده، این روند ادامه داشت. برنامهی مصاحبهی اختلالهای اضطرابی برای DSM-IV (ADIS-IV) بر روی داوطلبان مراجعه کننده یا ارجاع داده شده اجرا شد و در نهایت ۵۳ نفر ملاکهای ورود پژوهش را احراز کردند. حذف این هشت نفر به دلایل زیر بود: سه نفر ملاکهای تشخیصی بیش از دو اختلال همایند را کسب نکردند، دو نفر در مراحل پایانی تحصیل بودند و شرایط دسترسی به مدت ۶ ماه را نداشتند، سه نفر هم تحت درمان دارویی بودند و پس از مشورت با روانپزشک مربوطه مشخص شد که شرایط ثبات میزان و نوع دارو را در طول پژوهش ندارند. این تعداد ۵۳ نفر، بر اساس مصاحبه بالینی ساختاریافته برای اختلالهای محور دو در DSM-IV (SCID-II) (برای غربال اختلالهای شخصیت مربوط به طبقه A و B) و ملاکهای خروج پژوهش مورد ارزیابی قرار گرفتند و ۸ نفر دیگر از پژوهش خارج شدند. دلایل حذف این افراد عبارت بودند از: ابتلا به اختلال دوقطبی (دو نفر)، ابتلا به اختلال اسکیزوافکتیو (یک نفر)، ابتلا به اختلال شخصیت مرزی (یک نفر)، تحت درمان شناختی رفتاری بیرون از مرکز مشاوره (یک نفر)، ابتلا به سوءمصرف مواد (یک نفر)، عدم تمایل به شرکت در طرح پژوهش (دو نفر). لازم به ذکر است که برای حفظ اخلاق پژوهش، افراد خارج شده از پژوهش به سایر درمانگران مرکز مشاوره ارجاع داده شدند تا تحت رواندرمانی و در صورت لزوم دارو درمانی قرار گیرند. در نهایت، ۴۵ فرد مبتلا به حداقل یک تشخیص اصلی و یک تشخیص همراه در حوزه اختلالهای اضطرابی (اختلال وسواسی-اجباری[۱۹۳]، اختلال اضطراب فراگیر[۱۹۴]، اختلال اضطراب اجتماعی[۱۹۵]، اختلال وحشتزدگی[۱۹۶]، اختلال فوبی ساده[۱۹۷]، اختلال استرس پس از سانحه[۱۹۸]، اختلال اضطرابی نامشخص[۱۹۹]) و طبقه اختلالهای افسردگی (اختلال افسردگی اساسی[۲۰۰]، اختلال افسردهخویی[۲۰۱]، اختلال افسردگی نامشخص[۲۰۲]) بر اساس معیارهای تشخیصی DSM-IV-TR که ملاکهای ورود و خروج پژوهش را احراز کردند، انتخاب شدند. با توجه به این که نمونه پژوهش از دانشجویان مقطع لیسانس و در بازه سنی تقریباً یکسان انتخاب شده اند، خود به خود برخی از متغیرهای جمعیتشناختی از جمله میزان تحصیلات و سن در گروه های پژوهش همتا شده اند و فقط از بین متغیرهای جمعیتشناختی، متغیر جنسیت باقیمانده بود که باید در گروه های پژوهش همگن میشد. به همین دلیل برای کنترل متغیر جنسیت، گمارش شرکت کنندگان به گروه ها به طور تصادفی سیستماتیک در سه گروه درمان فراتشخیصی مبتنی بر «افکار تکرارشونده منفی» (۱۵ نفر)، درمان فراتشخیصی مبتنی بر پروتکل بارلو (۲۰۱۱) (۱۵ نفر) و گروه کنترل در لیست انتظار (۱۵ نفر) انجام شد. برای مثال، اگر اولین شرکتکننده زن بود، در گروه شماره یک قرار میگرفت. اگر دومین شرکتکننده، مرد بود، باز هم در گروه اول قرار میگرفت. اگر شرکتکننده سوم، زن بود، در گروه دوم قرار میگرفت. اگر شرکتکننده چهارم، زن بود، در گروه سوم قرار میگرفت. اگر شرکتکننده پنجم، مرد بود، در گروه دوم قرار میگرفت و بقیه شرکتکننده به همین صورت، با تعدیل متغیر جنسیت در گروه ها، جایگزین شدند. ملاکهای ورود و خروج این پژوهش عبارت بودند از:
الف) ملاکهای ورود نمونه پژوهش عبارت بودند از:
دارا بودن حداقل یک تشخیص اصلی و یک تشخیص همراه در حوزه اختلالهای اضطرابی و طبقه اختلالهای افسردگی بر اساس معیارهای تشخیصی DSM-IV-TR.
دانشجوی مقطع کارشناسی باشد (برای کنترل متغیر سن، به عنوان یک متغیر مهم جمعیتشناختی، نمونه پژوهش از بین دانشجویان مقطع کارشناسی انتخاب شدند).
موافقت بیمار برای شرکت در پژوهش و امضای رضایتنامه کتبی.
در دسترس بودن بیمار در طی حداقل ۶ ماه، جهت انجام مرحله پیگیری
بیمارانی که داروهای روانپزشکی مصرف می کنند، باید روانپزشک مربوطه تأیید کند که میزان و نوع داروی مصرفی در هنگام ورود به پژوهش به مرحله ثبات رسیده است و مخاطراتی برای بیمار وجود ندارد.
ب) ملاکهای خروج نمونه پژوهش عبارت بودند از:
داشتن هر نوع اختلال سایکوتیک، اختلالهای دوقطبی، بیماریهای جسمی ناتوان کننده (بیماریهایی که حضور آزمودنی در جلسات درمان را با مشکل مواجه می کند).
داشتن هر نوع اختلال شخصیتی مربوط به خوشه A (اختلال شخصیت اسکیزوتایپال، اختلال شخصیت اسکیزوئید و اختلال شخصیت پارانوئید) و خوشه B (اختلال شخصیت مرزی، اختلال شخصیت ضد اجتماعی، اختلال شخصیت نمایشی و اختلال شخصیت خودشیفته) بر اساس مصاحبهی بالینی ساختاریافته برای اختلالهای محور دو در DSM-IV [۲۰۳] (SCID-II). دلیل انتخاب این دو طبقه تشخیصی، به عنوان ملاک خروج، بر اساس پژوهشهای پیشین و همچنین تأثیری که بر روند پژوهش دارند، بود.
سابقه مصرف یا سوءمصرف مواد و وابستگی به هر نوع مواد دیگر که علایم تحمل و ترک در آن ظاهر شود.
دریافت هر نوع رواندرمانی در چارچوب درمانهای شناختی رفتاری قبل از ورود به پژوهش.
در صورتی که آزمودنی به دلیل تشدید علایم بیماریاش و یا وجود مخاطراتی نظیر خودکشی مجبور به تغییر در میزان و نوع داروهای روانپزشکی در طول پژوهش شود، از پژوهش خارج میگردد، ولی همچنان در صورت رضایت آزمودنی می تواند روند رواندرمانی خود را ادامه دهد، اگرچه به دلیل محدودیت در ثبات میزان و نوع دارو در تحلیل نهایی قرار نمیگیرد.
با توجه به مسأله و اهداف پژوهش، ارزیابی اثربخشی درمان در یک گروه نامتجانس تشخیصی، باید همهجانبه باشد. بنابراین، به منظور سنجش تغییرات در علایم و عملکرد برای اختلالهای چندگانه اضطرابی و افسردگی، یک مجموعه ابزار برای آزمودنیهای پژوهش در مراحل قبل از درمان، بعد از درمان و مرحله پیگیری دو ماهه در نظر گرفته شد. این مجموعه ابزار امکان ارزیابی اثربخشی درمان را در سه حوزه فراهم میکردند. این سه حوزه شامل تغییر در تشخیصهای بالینی و شدت علایم تشخیصی با بهره گرفتن از ابزارهای تشخیصی بر اساس درجهبندی درمانگر[۲۰۴]؛ تغییر در علایم اختصاصی و عمومی با بهره گرفتن از پرسشنامه های خودسنجی و تغییر در سطوح عملکرد کلی آزمودنیها از طریق مقیاس خودسنجی است. در زیر، شرح این مجموعه ابزار ارائه شده است.
برنامهی مصاحبهی اختلالهای اضطرابی برای DSM-IV (ADIS-IV): این ابزار، مصاحبه نیمه ساختاریافتهی بالینی و تشخیصی برای اختلالهای اضطرابی است (براون، دیناردو و بارلو، ۱۹۹۴) که علاوه بر اختلالهای اضطرابی، اختلالهای خلقی، جسمانی شکل، سایکوتیک و سوءمصرف موارد را نیز در بر میگیرد. با بهره گرفتن از این ابزار میتوان سطح آسیب و شدت هر اختلال را ارزیابی کرد. درجهبندی شدت بالینی[۲۰۵] (CSR)، در یک مقیاس صفر (عدم وجود علامت) تا ۸ (شدیداً مختل کننده) انجام می شود. از درجهبندی شدت بالینی ADIS-IV برای تمایز تشخیصهای بالینی و تحت بالینی استفاده می شود. بر این اساس، درجهبندی شدت ۴ یا بالاتر نشانگر این است که علائم بیمار در حد آستانه تشخیصی DSM-IV یا از آن فراتر است (یعنی، با تمام ملاکهای تشخیصی برای آن اختلال مطابقت دارد). درجه شدت ۳ و پایینتر به تشخیصهایی اختصاص مییابد که در سطح بهبود نسبی یا کامل قرار دارند. در مطالعات پیامدی درمان که در آنها از ADIS-IV استفاده می شود، درجهبندی شدت بالینی معمولاً به منزله شاخصی برای ارزیابی بهبود پس از درمان و پیگیری به کار میرود (براون، دیناردو و بارلو، ۱۹۹۴). اعتبار محتوایی نسخه فارسی بهوسیله چند نفر از استادان روانشناسی بالینی تأیید و ضریب پایایی بازآزمایی به فاصله یک هفته ۸۳/۰ گزارش شد (محمدی، ۱۳۹۰). در پژوهش حاضر از این ابزار برای غربالگری و تأیید تشخیصهای بالینی مورد نظر و همچنین درجهبندی شدت بالینی اختلالها (CSR) استفاده شد.
قابلیت فردی
٣
۵
۴،١٧،٢١،٢۵،٢٧
آرمان مشترک
۴
۴
١٠،١۶،١٨،١٩
رهبرمتفکر
۵
روایی و اعتبار پرسشنامه
روایی[۸۰]، آن خصیصهی ابزاریا روش جمع آوری دادهها است که با داشتن این خصیصه همان مقولاتی
را تعیین میکند که برای تعیین آن مقولات طرحریزی شده است. ( بست، ١٣٨١، ص ٢٠٠) روایی تعیین می کند که ابزارتهیه شده تا چه اندازه مفهوم خاص مورد نظررا اندازهگیری میکند. (سکاران، ١٣٨۵، ص ٢٢٢)
در این پژوهش برای اطمینان از روایی پرسشنامه، ابتدا به اصل آن (پرسشنامهی استفاده شده درپایاننامهی آقای ناصر کلاته که با موضوع مطالعهی ابعاد سازمان یادگیرنده، درسازمان هوا فضا، در مقطع کارشناسی ارشد و دردانشگاه آزاد واحد تهران جنوب تهیه و تدوین شده است) مراجعه شد و با بهرهگیری از نظرات اساتید راهنما و مشاور تغییراتی متناسب با مفهوم چارچوب نظری مطرح شده در این پژوهش، ابعاد آن و ویژگیهای ادارهی مورد مطالعه صورت گرفت. لذا میتوان گفت که با توجه به مبنای نظری، نظراساتید راهنما و مشاور و درنظرگرفتن تعاریف عملیاتی متغیرها در تدوین پرسشنامه، تا حدود زیادی روایی پرسشنامه افزایش یافته است.
اعتبار[۸۱]، کیفیت ثبات وپایایی است که ابزار یا روش جمع آوری دادهها در طول زمان نشان میدهد و به عبارت دیگرثبات و پایایی آنچه که به وسیلهی ابزار یا روش تعیین میشود اعتبارنامیده میشود. (بست،١٣٨١، ص٢٠٠)
در این پژوهش برای اطمینان ازاعتبارپرسشنامه به صورت کاملاً تصادفی نمونهی ١۵نفری از جامعهی آماری انتخاب و پرسشنامه روی آنها اجرا شد و بعد ازجمعآوری دادهها، نتایج آن با بهره گرفتن از فرمول ضریب آلفای کرونباخ مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت که میزان اعتبار بدست آمده ٩/٨٧ ٪ میباشد.
روش تجزیه وتحلیل اطلاعات
دراین پژوهش، بمنظورتجزیه وتحلیل داده های گردآوری شده ازروشهای مربوط به آمارتوصیفی و آمار استنباطی استفاده شده است.
در روشهای آمارتوصیفی از جدول توزیع فراوانی، نمودار دایرهای و شاخصهای مرکزی و پراکندگی همچون میانگین، فراوانی، درصد و انحراف معیاراستفاده شده است.
در مورد آمار استنباطی نیزاز آزمونهای T تک نمونهای و تحلیل واریانس یک راهه (AVOAN) بهره گرفته شده است.
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل اطلاعات
مقدمه
همانطورکه دربخشهای پیشین اشاره شد، هدف از انجام این پژوهش مطالعهی ادارهی آموزش و پرورش شهرستان اسلامشهر براساس ابعاد سازمان یادگیرنده میباشد. در این فصل که هستهی اساسی تحقیق به شمار میآید، دادههای جمع آوری شده برای تأیید یا رد فرضیههای تحقیق با بهره گرفتن از نرمافزارSPSS تجزیه وتحلیل میگردد.
در این فصل ابتدا به توصیف اطلاعات آماری گروه نمونه به صورت جدول و نمودار خواهیم پرداخت. در مرحلهی بعد ازطریق آماراستنباطی به تجزیه و تحلیل سوالات اصلی و فرعی پژوهش میپردازیم و در نهایت با بهره گرفتن از آزمون VAONA به بررسی معنیدار بودن رابطهی بین مشخصه های فردی و پاسخ اعضای گروه نمونه به سوالات تحقیق میپردازیم.
ارائه یافتهها براساس آمار توصیفی
الف- توصیف اطلاعات آماری گروه نمونه
١- توزیع فراوانی و درصد گروه نمونه برحسب جنسیت
جدول ۴-١: توزیع فراوانی ودرصد گروه نمونه برحسب جنسیت
درصد
فراوانی
شاخص
متغیر
١٧/١
١٣
زن
٨٢/٩
۶٣
مرد
این دیباچه مکتوبی است از ظهوری به ساکنان ربع مسکون که از هر طرف رو به کعبه مراد کرده. مقام ابراهیم را مرکز دانند و به غفلت، خود را از دایرهی تربیت خارج نگردانند. در طواف مقام ابراهیم به سفر حجاز، ارباب استطاعت را تأکید است و اینجا برعکس بیاستطاعتان را مبالغه زیاده. خریداری که بیعانهاش از قیمت کالا بیشتر است که دیده است؟ و مایهداری که جوی هنر را به خرمنی زر خریده است، که شنیده؟ آیینه[۳۷۵] صیقل کن تا به خورشیدی در بغل نهد. برگ سبزی برسان تا به گلدستگی بر سر[۳۷۶] زند. هرچیز فراخور خود به تشریف تحسین مشرف الّا شعری متضمن خدمت خصمان که هرچند نمایانتر و پرغوغا باشد، نادیده و ناشنیده میگذرد. مصراع:
مروت چون ننازد صاحبی دید.
در محبتش از وطن بر او در غربت به عشرت میباش و گرد راهش بر چهره بنشان و به آبروی بنشین و بر تقدیری که کسی خود را از اکتساب مال و جاه و علم و هنر بینیاز داند. باید که به کسب اخلاق حسنه[۳۷۷] و صفات حمیده از سر، قدم ساخته بیخبر باد به راه افتد تا دریابد که شوکت و حشمت و جاه و تجمل درچه درجه است و ادب و حیا و صبر و تحمل به چه مرتبه. در نوروزی[۳۷۸] به تقریبی در حلم سخن میرفت. فرمودند که اگر پادشاهان برداشت نمیداشتند حق تعالی ایشان را برنمیداشتند. ما را بر خلق زیادتی از آن دادهاند که در زیادتی کشیدن از ایشان پای کم نیاوریم و بسیاری تقصیر خردان بخریدن[۳۷۹] از کم مایگی، بزرگی است و با لاغران، فربه نشستن[۳۸۰] نه از توانایی[۳۸۱] است. باید دید که علاج ورم چیست؟ هیچ وقتی نیست که از این قسم[۳۸۲] سخنان رساله رساله مذکور نگردند و کتاب را آنقدر ورق نیست که طبق آن عرض، جواهر گردد و تمام عمر اگر کسی از اینها گوید، همیشه در ابتدا پوید. اولی اختتام می کند. به این بیت ختم گردید:
تا درین مهمانسرا خوان خلیل آید به یاد
میزبان خلق ابراهیم عادل شاه باد
رقعـات ظهـوری
رقعه اول (متضمن لوازم ماه محرم):
شهید تبسم دیت، عشوه خون بها، مقتول رنگین مطلب شیرین مدعا. نخل تابوت بستهی کوی بوالهوسی، گل تمنا نچیدهی گلشن مدعارسی. ماتمی شهید گلگون کفن اشک ارغوان بستر، نوحهگر حلقهی مصیبتزدگان قتیل خونین پیرهن لخت جگر. بسمل تفته جگر کربلای بلا، تشنه لب در آب فرات چشم آشنا. دل افگار از تیغ جفا سینهریش، جان نثار از ننگ تهیدستی سر در پیش. به تلخی جاندادهی آزردگی. بازوی قاتل شیرین شمایل، به خاک و خون طپیدهی حسرت مقتولان، دست به گردن مقصود حمایل. همداغ مصیبتزدگان خاک، کدورت و غبار حرمان بر سر افشان، همدرد ماتمیان، از لخت جگر گل به دامان. داغ به دل سوخته آتش دوزخشرر مظلومی، الف به تن کشیدهی تیغ تمام اثر محرومی. مجروح رخسارِ ناخن الماسکار غم، نعل بر بدن بریدهی شمشیرِ زخمبار الم. آستان بوس فرق تشویر به پیش افکنده، گنج گوهر اشک در آستین، سرباز جانتحفه عرق انفعال بر جبین. خدمتکار سرخدمت از کم خدمتی شرمسار، خاکسار نقد روان هدیه گرد خجالت بر عذار. شهید به خاک و خون افتاده ترزبان سپاسداری، بخت بلند مقتول چشم امید به دیدار قاتل گشاده رطب اللسان شکرگزاری. اقبال ارجمند مجروح جان معدن معدن حق، نمک به گردن از آن لعل، نمک بر جراحت بار، لشکر ترزبان، گلشن گلشن بارِ منت بر فرق. از آن نهال عشوه بار از عهده بر نیامده صدم شکر مراحم شایان، متصدی نگشته هزارم حصه سپاس عنایات نمایان. با صد جهان تشویر و عذر تقصیر در موقف ادب سر در پیش ایستاده، روی نیاز بر آستان مغفرت مکان به معذرتآوری و پوزشگستری نهاده. دامن عذرخواهی از کف عجز[۳۸۳] فرو نگذاشته و نظر حجاب آزرم پیشه[۳۸۴] از پشت پای خجالت و انفعال بر نداشته. دریا دریا اشک ندامت از چشم تردامن میبارد و چشم آمرزش و بخشایش جرایم و معاصی از الطاف فیض بزم حضور کرامت ظهور والا اندوختگان و مراسم و لوازم عضو گناهبخشای عصیانزدای از محفل رحمت منزل مُعلی آموختگان میدارد. که این سر در گریبان تشویر و پا به دامان عذر تقصیر، نظر به کردار ناصواب و گناه بیحساب خود از حیا فرق تا قدم میگذارد و سرتا پا از اندوه پشیمانی میکاهد و بر زبان نیاز ترجمان عذر یک یک تقصیرات رنگارنگ که از دیوانهمشربی در عالم سیاه مستی افراط محبت، دست جرأت به دامن خیالِ سراسر جمال آویختن و به آن رنگینصحبت نازکمزاج رنگ تکلیف مجلسآرایی و بزمپیدایی ریختن، از حیلهآفرینی و بهانهسازی بر بستر جانگداز ناتوانی افتادن و گلبرگ لب نازنین را که بار تبسم و بوی گل بر او گرانی میکند، تصدیع عیادت غایبانه دادن و از شکوه تلون مزاج نازک طرح، تغیرریز رنگ بر چهرهی ادب شکستن و از کلهی طبعِ شوخِ رنگآمیزِ گوناگون، نقشی بر صفوتکده خیال بستن، از کثرت بیتابی، شوقِ زنجیرخایِ زورآزما به سوی خیال نزاکتبار گرم دیدن و از روی گستاخ کاری رنگ[۳۸۵] بر روی حیا پرورش به صد رنگ بیدماغی از حالی به حالی گردانیدن، بر دست کرم[۳۸۶] جرمکاه، نظر مغفرت تقصیر دوختن و به عفو عاشق گناه طرز آمرزش و آیین بخشایش آموختن و بیعذرخواهی سرشار، تحفهی محقر و خدمت[۳۸۷] مختصر جان بر آن آستان پیش کشیدن و با هزاران درد طلب، ناخوانده بر آن در رسیدن و گستاخانه مورد سوء ادب گردیدن و زبان به تزریق بیانی گشادن و تشبیه آن لب روحافزا به آب حیاتی که در راه جانبخشی جان داده و به او نرسیده، دادن و جانب عزیز پایهشناسی، نگاه داشتن، جان نازنین قاعدهدانی به خون غلطانیدن و خاطر نازک ادب شکستن، یعنی خیال بوسه بر آن پای از ناز بر زمین فرو نیایی که پشتش از بار نکهت سمن افگار گردیده و در کفش، رگ گل به رنگ خار خلیده، در عالم خیال بستن و عذر رنگارنگ آزردگی بازوی آن قاتل شیرین شمایل رنگین آوا، نخواستن و بساطِ بوقلمون پوزش هزار رنگ[۳۸۸] نیاراستن، دور از آن رخسار دل فروز، جانب مهر و ماه دیدن و به این گناه، پای نگاه ناسزا به زنجیر اشک نکشیدن. در تصور آن قامت قیامت خرام، به پای سرو افتادن و در خیال آن تن گلبرگ بستر، چشم بر روی گل گشادن. اندیشهی چهره برافروختگی غیرت آن طبع غیور را به خاطر ناقباحت فهم جان دادن. به شرح ملال هجران، محشر توأمان پرداختن و از این رهگذر غبار کدورت در صفوتکدهی دل صفا منزل بلند ساختن. از سرمهی سیاه بختی که نفس در گلو گره گردید و از این راه نالهی بلندآهنگ به گل گوش آن پردگی پردهی ناز که صوت به پردهی گلبرگ بیخته بلبل به گوش او گران است نرسیده، شکرگزار نبودن و زبان به سپاسداری گلگونه[۳۸۹] اشک که چهرهی زعفرانی را ارغوانی ساخته و طرح شکفتگی رنگ در گلزار خاطر آن نوبهار لطافتبار که از تند وزیدن نسیم، ارغوان چهرهاش همرنگ زعفران است انداخته، نگشودن. از یمن اقبال بیزوال عشق فیض جاوید اندوختن و برای رفع اصابت عینالکمال سپهر ناتوانبین سپند نسوختن و برگ ارغوان با خامهی رگ گل از خون دل بلبل[۳۹۰] نامهی رنگین متضمن احوال سرشک لاله گون نگاشتن و همراه قاصد[۳۹۱] صبا به بزم نگارین بهار، تزئین ارسال داشتن و گل چینان نوآئین گلشن حضور فصل بهار سرور را از کیفیت ماجرای خونبار[۳۹۲] اشک خونین، غافل و بیخبر پنداشتن. میخواهد به شهیدان دیت بحل کرده از قاتل شکرگزار و مقتولان خونبها به خاطر نیاورده از خونریز سپاسدار. به جان تحفه بران غرق عرق تشویر و سر خدمتآوران انفعالپذیر، به خوشنشینان نگارین گلشن ارادت و گلچینان رنگین چمن شهادت. به شهیدان خونبها فراموشِ دامن به خون دیت نیالوده و مقتولان با یأس همآغوشِ چشم بر روی قاتل نگشوده. به زخم جان در خون نشانِ بیچارگان سینه چاک و رود آب از چشم چکانِ آوارگان چشم نمناک. به نوای جگر خراش مرغان گم کرده آشیان و ناله دردپایشِ غریبان مهجور از خانمان. به حسرت کینِ ناسوریان از زندگی مأیوس و درد تازه به محنت افتادگان از دیرباز به ناز و نعیم مأنوس. به سر در پیش افکندگانِ انفعال و تشویر و نظر بر پشت پایِ خجالت دوختگان صاحب تقصیر. به والا نظران چشم از حاسدان وام گرفته در سراپای خویش نگر و شکفته رویان تندیخوی از ستیزهکاران به عاریت خواسته. با عالمی به طرق صلح و با خود به راه جدل گامزن و پیسپر، به اشک از چشم درد چکیده و نشتر در جگر محبت خلیده. به راه صعبگذار بیراهنمای آوارگی و در جگر سوز جان فرسایی بیچارگی. به کشتیشکستگان چار مؤجه طوفان بلاخیز خون و موج از سرگذشتگان طغیان دریای شورانگیز اشک لالهگون. به مهجوران دل افگار دریا دریا سرشک حسرت بار و غریبان دور از یار و دیار پرکاله پرکاله جگر در کنار. به مقتولان سر بر کف دست بار فرق از دوش افکن و شهیدان به پای تیغ قاتل به دهان زخم بوسه زن. به قاتل بیرحم از استعفاء[۳۹۳] و استشفاع شفاعتان سر قبول پیچیده و خونریز یک لخت با عالمی طرف افتاده و از اراده قتل برنگردیده. به آبلهپایان راه دور و دراز وصول تمنا[۳۹۴] و سر در هوایان دشت جانگداز حصول مدعا. به ناتوانان قوی بازو و محتاجان بیآرزو. به رحمت گناه بخش[۳۹۵] که صد جهان گناه به یک دم در خون نشانده و عفو خطاآمرز که هر ساعت گرد تشویر از چهرهی جرم به آستین عاطفت برافشانده. به بخشایشی که سر عصیان در آغوش شفقت گرفته و عفوی که در دنبال جرم با پای برق به جستجو رفته. به احسانکاران یاد احسان از دل فراموش و سینهافگاران از حرف شکوه، لب خاموش و به یأس پرستان[۳۹۶] حرمان امل و تلخعیشان شکر حنظل. به جرمی که عفو خواستگار اوست و عفوی که فرق گناه در کنار او. به آبلهپایان سر در هوا و سرکشتگان پا برجا. به شمعی که از تاب حسن خویشتنآرای چهره بر افروخته و پروانهای که از گرمی عشق ناپروا سوخته. به گل رساانداز مقام ناز و بلبل سیر آهنگ ترانه نیاز. به زخم بیسپر تیغ جان شکاف غیرت و جراحت ناسور اثر تیر جگر دوز سر حسرت.[۳۹۷] به کریم جهان جهان آرزو بخش خوی انفعال از جبهه افشان و جواد عالم عالم مراد ده، عرق خجالت از چهره چکان. به استغنای خروار خروار دل بر باد داده و به نیاز هزاران هزار بار منت بر جان نهاده. به مقتول در عرصهی قتل به آرزو شهید شده شهادت خریدار و قاتل دست و تیغ به خون آغشته از خون گرم بسمل افگار. به خاکساران بیاعتبار و دشمنکامان دوستی شعار. به گرفتاران از بند آزادی آزاد و اندوهکاران با خاطر ناشاد شاد. به شهیدان بر خاک و خون طپیدهی خونین کفن و قتیلان در خون غلطیدهی گلگون پیرهن. به کوچکدلان بزرگحوصله و پیش قدمان واپس از قافله. به کریمان عذر نیوش پوزشپذیر و رحیمان زود عفو دیرگیر. که در این روز چهرهی مغفرتافروز به کرشمهی لطف بهانهی طلب از سر جمیع تقصیرات این عذرخواه درگذرند و به چشم رحمت گناه آمرز به جانب این پوزشگستر بنگرند و سراسر جرایم و معاصی این روی نیاز بر زمین معذرت نهاده عفو فرمایید و به مصقلهی عاطفت رنگ انفعال و عصیان از آیینهی دل اخلاص منزلش بزدانید تا مرحمت، عکسافکن آیینهی نیاز و نیایش است و تقصیر محک استطاع عیار بخشش و بخشایش صورت عفو جرایم در ضمیر آیینه نظیر حاشیهنشینان بساط بزم حضور لامعالنور به وجه احسن جلوهگر باد.
رقعه دوم (به پادشاه):
آب از فرق گذشته بحر قلزم شُمر اشک دوری، فرق تا قدم سوخته آتش برق شرر تاب مهجوری. گل زخم بر سر زدهی بهار گلافشان شهادت مشربی، خار عنا در پا رفته[۳۹۸] راه دشواری گذار مدعاطلبی. فرق از سجده مالامال ارادت بر زمین سرافکندگی سجده زیر ساخته، بل فرق تا قدم پیشانی گردیده به ادای سجود نیازپاشی پرداخته. تا در راه باریک سخنپاشی چون شانه به فرق زنجیر مویان درمیآید و مو به مو احوال آشفته دماغی و پریشان خاطری خود که مانند زلف آیینهرویان محتاج شرح و بسط نیست، به حلقهبهگوشان آن سر حلقه کجکلاهان زرین کمران وا می کند. قاصد قطره زن سبکرو اشک را که از فرط روانی و قطرهزنی به فرق دویدن آغاز کرده میدواند. سلام عطر بار که چون نسیم عنبر شمیم صحرای ختن مشام جان معطر گرداند به آن فرق مشک بار که صد قافله مشک چین و صد کاروان نافه ختن به گرد فرقش گردیده میرساند. به فرق سرکشتگان وادی ناکامی و آبلهپایان دشت بیآرامی که از آن بار که طالع گرد فرق گردیدن رو از یاری و دمسازی برتافته، ساعتی دل بیگانه از شکیب، رو از آرام تافته و از آشناروی، تسلی نیافته، حسرت آغوش از بس که خمیازهفرمای بر او دوش گردیده، فرق تا قدم عضو عضو[۳۹۹] به رنگ گلبرگ از تندبادِ از هم پاشیدهی جدایی به فرق مشکین و موی عنبرآگین که این دو بیت در ستایش او واقع است:
به فرقش موی دام هوشمندان
ازو تا مشک فرق اما نه چندان
فراوان موشکافی کرده شانه
نهاده فرق نازک در میانه
نی نی چه میگویم از او تا مشک که غلام[۴۰۰] سیاه و کم بهاست، فرقهاست و او را با مشک نسبت دادن خطاست که مشک از آهو[۴۰۱] خیزد و او از آهو مبراست. هزار زخم نمایان چون شانه به فرقم انداخته و هر زخم کاری را به ختن ختن مشک بر ساخته. فراق آن سر داستان مجموعه زیبایی و سرلوح زیبا نسخه رعنایی. تا دست به دامن این سر در هوا آویخته، از دستبردش خامه کردار سر به زانو مانده و چون اشعار از بینالسطور گریبان چاک زده، مانند حرف تازه رقم خاک بر فرق ریخته. تا آن شمع قامت سایه لطف از فرقم برگرفته، آتش جانسوز تنگداز شمعوار به سرم درگرفته. بدان گونه هوای یاد آن دهان تنگ و میان نازک در شورشکدهی سرم پیچیده که از کثرت ضعف و ناتوانی تنم مانند مو و فرقم چون گره مو گردیده.[۴۰۲] غم جانکاه هجران نوعی در راحت بر زخم[۴۰۳] بسته و آب از چشم گشاده که هر موی مژه دیدهی دریافشانم از گوهر اشک ـ ستاره رشک یاد از موی فرق به گوهر گرفتهی یاقوت لبان داده. پیش از این از بیم ملال نشاطآباد خاطر نازک ماجرای جدایی سرآغاز نمیکند و زبان به سرگذشت تنهایی نمیگشاید و به همین یک شعر بسان موی فرق سرآمد اشعار است اکتفا می کند. ز سر بگذشت بیتو آب چشمم، یکی از سرگذشتم بیتو این است، شبها که هنگام صحبت داشتن با خیال سراسر جمال چشم نظاره دوست را بیتابی شوق سراپا اضطراب تقاضافرمای تماشا است، ز فرق تا به قدم هر کجا که مینگرم کرشمه دامن دل میکشد که جا اینجاست. عمری به سرآمده که کحلالجواهر بینایی یعنی غبار شریفمقدم یکسر مژگان دیده طوفان دیده را روشنایی نبخشیده و از این چشمزخم که از فلک ناتوانبین به او رسیده یک صفاهان[۴۰۴] سرمه زبان کشیده. چشمداشت از آن چشم و چراغ اهل نظر آن است، که به آئین مردمی پردازد و برای سربلندی فرق مردم دیده خاکی به طریق یادگار از ته پای فرقدان فرسایی به دست برید صبا روانه سازد و از اینکه تا حال این سرگردان وادی حسرت[۴۰۵] از سر جان بر نخاسته و جان بر آن در جانپرور نیفشانده و فرق سجده آگین[۴۰۶] آواز روی ظاهر از سجدهی آن آستانِ زمینْ آسمان محروم مانده. فرق ارادت تا به گردن، فرسودهی بار ملالت است[۴۰۷] و چهرهی اعتقاد، سراسر عرقریز خجالت. در سر دارد که از یاوری بخت بلند در راه حقگزاری و وفاداری سربازد و جان فدا سازد و دولت پایدار نیکنامی در عوض گیرد و فرق سربلندی به اوج فرقدان برافرازد. نظم:
آنچه دارد سری است بر کف دست
لیک میترسد از زیاده سری
گر قبول در تو افتد مفت
افکند در رهی که میگذری
جان به پایت نثار میسازد[۴۰۸]
سرکنی هر کجا که جلوهگری
فرقی که نثار راه آن فرق دوران نگشته، بار دوش و گردن است و جانی که فدای فرق آن جانِ جهان نشده، سزاوارِ از تن بیرون کردن است. استغفرالله خطا کردم، سوگند و قسم به همت که اگر هزار سر که خدمتی است بس مختصر به پا اندازد و هزار جان که تحفهای است بس محقر بران سرو بالا فدا سازد، هنوز فرق خجالت از ننگ کمخدمتی در پیش باشد و سینه از زخم ناخن عار تهیدستی، سربهسر ریش. اگر سپهر بیمهر سنگ در دست به آئین شانه، سینه چاک، ارّه دو سر بر فرق نهد، خیر باد. ثابت قدمی نتوانم گفت و سر مو از آن زنجیر مو نتوانم گسست و اگر چون آیینهی صد پاره، صد شکست در دلم افکند، ترک روی وفا نگاهداشتن نتوانم کرد و سر ناخن از آن آیینهرو، نتوانم شکست. از یار گسیختن و با اغیار درآمیختن، خاک بیتمییزی بر فرق دانش ریختن است. خوشا وقت سرباختهای که در عرصهی ستم، قاتل، تیغ بر فرقش نهاده و از استیلای لذت ذوق دیدار، زبان زنهارش از کار افتاده. فرّخا حال فرق از قدم نشناختهای که در جولانگاه سربازی مانند گوی به فرق دویده و از ضربت سیلی چوگان بلا، از حالی به حالی نگردیده. غرور عشق غیور، فرق هر بیهودهتازی به فتراک نبندد و طبع مشکل پسند،[۴۰۹] محبت هر خیرهسری را نپسندد. چون قلم فرق به تیغ شکافته[۴۱۰] و کارد به سر افتادهای باید که در این راه خطرناک قدمفرسایی فرق به جای قدم تواند گذاشت و مانند تیغ آب از فرق گذشته چهره به خون شسته شاید که در این معرکهی جگرسوز جانگداز، عَلَم سربلندی تواند افراشت. هر زردرخِ نو نیاز، جبههسای جناب عشق را نزیبد و هر خُود به فرقِ تازه قدم به عرصه گذاشته، در آشوبگاه نبرد از بیجگری نشکیبد. قبول عشق را کهن ناسوری، جگر در آتش محبت سوخته و راه محبت به فرق سر کرده، خار تمنا در پا رفته شاید که اگر صد کوره آتش امتحان بر افروخته شود و هزار محک تجربه در میان آید، زر بیغش اخلاص درستش، کامل عیار و درست سکه و بینقصان برآید. قدمی که در راه عشق گامسنج گردیده مریزاد و فرقی که هوای محبت در او پیچیده، از تن جدا مباد. چه حسرتها که هر لحظه این فرقِ بر زمین نیاز بر تخت فیروز فرق بر بساط سودگان انجمن حضور نمیبرد و چه خونا بهای غیرت که هر دم از نایافتِ این اقبال بیزوال نمیخورد و سخن کوتاه، بعد از این عمر به تاراج داده، کوه کوه بار اندوه بر فرق افتاده. بر آن سر است که اگر بخت سرکش سرِ التفات به دمسازی فرود آرد و باقی عمر فراق از قدم گرامی برندارد، از تغافل بلند که فرقش به عرش میساید. در صفاکدهی ضمیرم غباری نیست و جنس بسیار خریدار لطف عام را در کاروان سرای دلم اعتباری نیست. اگرچه معشوق غلطانداز به ظاهر برای پیگم کردن در راه استغنا قدم فرساست، اما در باطن، فرق نیاز طالب را در کنار مرحمت و آغوش عاطفت ناز مطلوب، جاست. فرقهای از فِرَق اهل محبت که به سان فرق، صاحب پیشانی و شعورند و از ننگ بیدانشی و عار بیتمییزی، فرق تا قدم دور. بر این اعتقادند که هرگاه آمیزش حُسن و عشق به کمال رسید، در میان جان و جانان فرق نتوان گزید. اگر زیاده بر این، بساط سجده بر آن جناب رفعت مآب گستردن، باعث تصدیع و موجب صداع نمیپنداشت، کاروان کاروان متاع گرانبهای سجده در دکان سراسر سود فرق نیازآلود، موجود و مهیا میداشت و اگر از شکست رنگ بر چهرهی ادب نمیاندیشید، دریا دریا گوهر سخن بر فرق سر بر زمیننهادگانِ آن آستانِ آسمان مکان، میپاشید. پیوسته سایه بلند پایه بر فرق ارادتکیشان و فدویتاندیشان گسترده باد.
رقعه سوم (در ازدواج عشق و حُسن):
۶- کمبود ماشینآلات مناسب برای اجرای کشت دوم
۷- محصور نبودن اراضی و خسارت احشام سرگردان
۸- بیمه نبودن محصولات کشت دوم
۹- انتخاب گیاه برای توسعه کشت دوم: در استان گیلان محصولات مختلفی را میتوان به عنوان کشت دوم در اراضی شالیکاری مورد استفاده قرار داد که از جمله آنها میتوان به کلزا، شبدربرسیم، پاچ باقلا، حبوبات، سیر، سبزیجات برگی، سبزیجات ریشهای، نخود فرنگی، جو قصیل، هویج و… اشاره نمود.
۱۰- مکان یابی: مکان یابی و بررسی دقیق مناطق مستعد کشت هر یک از این محصولات به همراه بکارگیری تکنیکهای زراعی مناسب می تواند عامل عمدهای در موفقیت پروژه کشت دوم در این اراضی محسوب گردد.
۱-۳- کشت تریتیکاله به عنوان کشت دوم:
تریتیکاله نتیجه تلاقی بین دو جنس گیاهی تریتیکوم (گندم) و سکاله (چاودار) و در واقع آمفی دیپلوئید هیبرید عقیم جنس گندم و جنس چاودار است. این گیاه از لحاظ فیزیولوژیک و خصوصیات اکولوژیک جزء غلات سردسیری است و از معدود گیاهان هیبرید بین جنسی موفقی است که یاختههای آن ژنومهای گندم و چاودار را دارد. به طوریکه خصوصیات مقاومت به سرما، سازگاری به شرایط نامساعد محیطی، بالا بودن مقدار لیسین و رشد سریعتر را از چاودار و بالا بودن درصد پروتئین و عملکرد بیشتر را از گندم به ارث برده است. بنابراین گیاهی است که نسبت به شرایط آب و هوایی سرد، خاکهای سبک شنی و اسیدی سازگار است. پیدایش تریتیکاله تاریخچه تقریباً ۱۲۰ ساله دارد و در نتیجه تلاش های شبانهروزی تعدادی از دانشمندان از کشورهای مختلف مانند: شبسکی و لارتر از کانادا، کیس از مجارستان، ریمپائو و کرولو از آلمان، مایستر از روسیه، بورلاگ و زیلینسکی از سیمیت به وجود آمده است. تاریخچه بررسی امکان زراعت تریتیکاله در ایران خیلی طولانی نبوده و تقریباً به دهه ۱۳۵۰ بر میگردد و در حال حاضر نیز در بعضی مزارع تحقیقاتی و موسسات پژوهشی به عنوان علوفه و دانه کشت می شود و احتمالاً آینده خوبی در پیش خواهد داشت. تریتیکاله در بسیاری از کشورهای جهان در سطح محدود کشت می شود. مهمترین کشورهای تولید کننده تریتیکاله روسیه، ایالات متحده آمریکا، استرالیا، کانادا، آرژانتین، فرانسه و چین هستند. این گیاه همانند گندم هم تیپ پاییزه و هم تیپ بهاره دارد، اما کشت پاییزه آن به مراتب بیشتر از کشت بهاره مرسوم است. هدف از کشت این گیاه تولید علوفه و غله میباشد.(کاظمی اربط،۱۳۸۸).
در آزمایشاتی که در ایران صورت پذیرفته جهت کشت تریتیکاله، در شرایط حاصلخیزی محدود و بارندگی طبیعی، عملکرد دانه ارقام تریتیکاله حدود ۲۱ درصد بر عملکرد گندم برتری داشته است و در شرایط آبیاری در صورتیکه مانند گندم و جو آبیاری شود عملکرد بسیار خوبی دارد (عظیمی،۱۳۹۰). با توجه به مطالعات متمرکزی که بر روی تریتیکاله انجام شده است، ارقام جدید تریتیکاله با بهترین ارقام گندم از نظر ظرفیت عملکرد تحت شرایط مطلوب برابر بوده، ولی در انواع خاکهای حاشیهای پر محصولتر از گندم هستند (عمار و همکاران،۲۰۰۴). تریتیکاله (X. Triticosecale Wittmack) موفقترین گیاه غلاتی ساخت بشر است که با هدف بدست آوردن محصولی با کیفیت برتر والد گندم و دارای تحمل به تنشهای زنده و غیر زنده والد چاودار تولید شده است (لیلی و همکاران،۲۰۰۶).
۱-۴- بررسی روند شکل گیری توسعه محصولات کشت دوم در برنامه های پنجساله اول، دوم و سوم در استان گیلان:
بررسی روند توسعه کشت محصولات دوم در اراضی شالیزاری استان گیلان بیانگر گسترش قابل ملاحظهای در میزان سطح زیر کشت این محصولات میباشد. آمارهای سازمان جهاد کشاورزی استان گیلان حکایت از این دارد که سطح زیر کشت در سال ۱۳۷۵ برابر با ۱۰۰۰ هکتار بوده که این سطح در سال ۱۳۸۶ به حدود ۴۱ هزار هکتار گسترش یافته است. (جدول۱-۱) که این رشدی بالغ بر ۴۰ برابر را تنها در عرض ۱۱ سال نشان میدهد که بسیار چشمگیر میباشد. با برنامه ریزیهای صورت گرفته توسط سازمان جهاد کشاورزی استان در سال ۱۳۸۷ علاوه بر سطح قبلی برنامه توسعه کشت دوم در سطح ۲۰ هزار هکتار در عرصه های جدید با اولویت اراضی تجهیز و نوسازی شده در دست اقدام میباشد.
از شواهد و قراین چنین بر می آید که اراده بسیار جدی و قوی در جهت حمایت از زراعت کشت دوم بعد از برنج و توسعه آن در اراضی شالیکاری استان از سوی وزارت جهاد کشاورزی هم در سطح ملی و هم در سطح استانی وجود دارد. از سوی دیگر سودآوری برخی از محصولات نظیر سبزیجات برگی و غدهای و حبوبات در این طرح به گونه ای است که برخی از کشاورزان اعتقاد دارند که درآمد خالص حاصل از کشت آنها حتی از زراعت اول یعنی برنج نیز بیشتر میباشد و به شدت علاقمند به کشت این محصولات میباشند. در جدول۱-۲ نیز رشد سطح زیر کشت محصولات کشت دوم در شهرستانهای مختلف استان ارائه شده است. بنا به دلایل ذکر شده به نظر میرسد که توسعه کشت دوم، در استان در سالهای اخیر سیر صعودی و شتابندهای را در پیش رو داشته باشد.
جدول۱-۱: سطوح کشت دوم در اراضی شالیزاری طی سالهای ۱۳۷۵ الی ۱۳۸۷
جدول۱-۲: خلاصه وضعیت کشت دوم دهه اخیر در استان گیلان
۱-۵- بررسی الگوی کشت محصولات کشت دوم در استان و شهرستانها
الگوی کشت عبارت است از ترتیب مکانی گیاهان و یا گیاهان و آیش در یک زمین مشخص و در
سالهای متوالی .از این رو با توجه به تنوع کاشت محصولات مختلف کشت دوم و حتی تفاوت اقلیم، منابع آب و غیره، الگوی کشت متفاوتی در استان گیلان مشاهده می شود. عوامل اصلی که در انتخاب الگوی کشت دوم در استان گیلان مؤثر میباشند به شرح زیر میباشد:
۱-۵-۱- نوع خاک
یکی از عوامل مهم در تعیین الگوی کشت مناسب محصولات کشت دوم، نوع بافت خاک میباشد. به عنوان مثال سبزیجات غدهای مانند: ترب و هویج برای رشد و عملکرد مناسب نیاز به خاک با بافت سبک تا متوسط دارند. این موضوع در منطقه شهرستان آستانه به لحاظ دارا بودن وضعیت بافت خاک فوقالذکر کاملاً قابل مشاهده میباشد که برای کشت سبزیجات غدهای بسیار مناسب میباشند.
یکی دیگر از عوامل مهم تعیینکننده، خصوصیات شیمیایی از جملهPH میباشد. به عنوان مثال برای تعیین منطقه مناسب کشت محصول کلزا، PH مناسب بین ۶ تا ۷ میباشد که این موضوع در اراضی منطقه رستم آباد رودبار که مساعد برای کشت کلزا می باشد صدق مینماید. وجود خاکهایی با بافت سنگین که توانایی نگهداری آب را داشته باشند برای پرورش راتون ایدهال میباشند، لذا با توجه به اینکه غالب خاکهای اراضی شالیکاری استان دارای بافت سنگین میباشند و این اراضی توانایی نگهداری آب را دارند، برای پرورش راتون بسیار مناسب میباشند.
۱-۵-۲- میزان بارندگی و پراکنش آن
بارندگی زیاد باعث غرقابی شدن اراضی و عدم تنفس گیاه شده و در اراضی فاقد زهکش مناسب سبب از بین رفتن گیاهان حساس به غرقابی مانند کلزا و شبدر میگردد.
۱-۵-۳- دوره رویش گیاه
یکی از عوامل مؤثر در تعیین الگوی کشت محصولات کشت دوم، زمان برداشت محصول اصلی (برنج) میباشد. برای مثال منطقه رودبار به علت برداشت دیر هنگام برنج (اواخر شهریورتا مهر) برای کشت محصولاتی چون لوبیا و پاچ باقلا که زمان تاریخ کاشت آن، اواسط مرداد تا اواسط شهریور میباشد، مناسب نیست. اما این مسئله در اراضی که در شبکه آبیاری سنتی واقع گردیدهاند و زمان برداشت برنج به علت نشای زود، در مرداد میباشد مشکلی ایجاد نخواهد کرد.
۱-۵-۴- آب قابل دسترس
وجود آب مطمئن و کافی یکی از عوامل مؤثر در تعیین الگوی کشت میباشد. به عنوان مثال عدم بارندگی به هنگام فصل پاییز در سال ۱۳۸۶ مانعی جهت کشت محصول کلزا در منطقه رودبار گردید و یا در فصل تابستان سال جاری ۱۳۸۷ به دلیل عدم بارندگی در بسیاری از مناطق، کشت برخی از محصولات از جمله پاچ باقلا و غیره با تأخیر و یا نکاشت به علت سپری شدن زمان کشت مواجه گردید. این موضوع در مناطقی که از شبکه آبیاری سفیدرود مشروب می شود مانند شهرستان رشت (لشت نشا و خشکبیجار) و شهرستان ماسال مشاهده گردید. وجود رودخانههای دائمی در مناطقی مانند شهرستانهای املش، لنگرود و رودسر باعث نشای زود هنگام برنج و متعاقباً برداشت زودتر آن میگردد که این موضوع سبب افزایش عملکرد راتون به دلیل عدم مواجه شدن با دوره سرما میگردد، خلاف این موضوع نیز در منطقه رودبار کاملاً قابل مشاهده است.
۱-۶- کلیاتی در مورد زهکشی زیرزمینی
در طی دهههای گذشته زهکشی اراضی به عنوان یک تکنیک مؤثر برای کنترل آبماندگی، شوری و احیای اراضی کشاورزی توسعه یافته است. در مناطق زهکشی شده، ثابت شده است که زهکشی از نظر فنی و اقتصادی، یک عمل مناسب برای افزایش محصول و در نتیجه افزایش درآمد کشاورزان میباشد. علاوه بر آن، زهکشی متضمن حاصلخیزی خاک و حفاظت محیط زیست در مقابل تخریب میباشد. از میان روشهای مختلف زهکشی، اعم از زهکشی روباز، زهکشی با چاه و زهکشی لولهای، زهکشی لولهای بهترین راه حل برای اغلب نواحی جهان است. کاربرد آن در مقیاس وسیع می تواند به طرز مؤثری مشکلات زهدار بودن را با هزینه های نسبتاً معمولی و با حداقل ایجاد مشکل برای عملیات کشاورزی و زیر ساختها حل کند.
۱-۶-۱- تاریخچه زهکشی
تاریخچه زهکشی به حدود سه هزار سال قبل بر میگردد. در کتابی که در این زمان در چین نگاشته شده است، نقشههایی از سیستم زهکشی مشاهده می شود. هرودت در حدود ٢۴٠٠ سال قبل اشاراتی به کاربرد زهکشی در دره نیل دارد .زهکشهای زیرزمینی آن چنانکه امروز متداول است، اولین بار در سال ١٨١٠ در انگلستان به کار گرفته شد و در قاره اروپا اشاعه یافت .در سال ١٨۴۵ تولید تنبوشههای سفالی در انگلستان و در سال ١٩٠٠ تولید تنبوشههای سیمانی در آمریکا آغاز شد. در دهه ١٩۴٠ استفاده از لوله پلاستیکی با جدار ضخیم ابداع شد و در اوایل دهه ١٩۶٠ با پیدایش لوله پلاستیکی با دیواره صاف و نازک و سپس با ابداع لولههای کنگرهدار (خرطومی) شتاب قابل ملاحظهای پیدا کرد. در حوالی سال ١٩٧٠ استفاده از ماشینهای زهکشی) ترنچرها و ترنچلسها (آغاز شد و شتاب بیشتری به پیشرفت کار داد و در نهایت، کاربرد فرستنده و گیرندههای لیزری، دقت در کنترل شیب را افزایش داد. احداث اولین شبکه های نوین آبیاری و زهکشی در دهه ١٣١٠ در جنوب کشور صورت گرفت و اولین زهکش روباز با بهره گرفتن از ماشین در حوالی سال ١٣٣۵ در شاوور خوزستان ساخته شد. در سالهای ١٣۴١ و ١٣۴٢ اولین شبکه زهکشی زیرزمینی با بهره گرفتن از لولههای سفالی در دانشکده کشاورزی دانشگاه شهید چمران در وسعتی حدود ۵۰۰ هکتار با نیروی کارگری به اجرا درآمد. در همین سالها اولین ماشین زهکشی وارد کشور شد. اولین طرح بزرگ زهکشی در هفت تپه به وسعت ١١٠٠٠ هکتار به اجرا درآمد. سپس زهکشی اراضی شرکت کشت و صنعت کارون به وسعت ٢۴٠٠٠ هکتار با سرعت زیاد اجرا شد. در همین حوالی، زهکشی اراضی آبخور سد وشمگیر در گرگان آغاز شد که متأسفانه با شکست مواجه گردید .دشتهای مغان در شمال غربی کشور، دالکی در بوشهر، زابل در سیستان و بلوچستان، میانآب در خوزستان، بهبهان، طرح اکالیپتوس در جنوب اهواز و طرحهای هفتگانه توسعه نیشکر در خوزستان طرحهای بزرگ دیگری هستند که اجرای آنها به انجام رسیده یا هنوز ادامه دارد (اکرم، ۱۳۸۱).
۱-۷- وضعیت زهکشی در جهان
براساس برآوردهای انجام شده توسط زابولکس[۱]( ۱۹۸۹)، خاکهای شور و سدیمی جهان به ۹۰۰ میلیون هکتار بالغ می شود. ۳۵۷ میلیون از این اراضی در استرالیا واقع است. پس از آن آسیا با ۳۱۷ میلیون هکتار، آمریکای لاتین با ۱۳۱ میلیون هکتار، اروپا با ۵۱ میلیون هکتار، آفریقا با ۲۶ میلیون هکتار و آمریکای شمالی با ۱۸ میلیون هکتار قرار دارند(اکرم، ۱۳۸۱).
متاسفانه دادههایی که نشاندهنده اراضی زهکشی شده جهان باشد، به طور کامل و دقیق در دست نیست اطلاعات موجود در بانک اطلاعاتی فائو هنوز تکمیل نشده است. کمیسیون بین المللی آبیاری و زهکشی[۲] نیز در حال جمعآوری داده های مشابهی است(اکرم، ۱۳۸۱).
بر اساس نظر کاپور[۳] (۲۰۰۳) مساحت اراضی فاریاب جهان ۲۵۵ میلیون هکتار تخمین زده می شود که تا ۲۰ درصد این اراضی یعنی حدود ۵۰ میلیون هکتار دچار مشکلات شوری و ماندابی بودن هستند و باید زهکشی شوند. تخمین زده می شود که سالانه حدود یک میلیون هکتار از اراضی فاریاب جهان به علت ماندابی شدن تخریب شوند. دی ورچین و فدس[۴] (۲۰۰۳) عقیده دارند که در حال حاضر ۱۰۰ تا ۱۲۰ میلیون هکتار از اراضی مناطق خشک و نیمه خشک در معرض نابودی ناشی از مشکلات زهکشی هستند(اکرم، ۱۳۸۱).
اسمیدما[۵] (۲۰۰۰) مساحت اراضی دارای تسهیلات زهکشی در اراضی فاریاب را ۶۰ میلیون هکتار برآورد می کند. نامبرده تخمین میزند که ۱۳۰ میلیون هکتار از اراضی دیم نیز به شبکه های زهکشی زیرزمینی مجهز شده اند. گفته می شود که ۲۵۰ میلیون هکتار از اراضی دیم نیازمند بهبود وضعیت زهکشی خود هستند. جدول(۱-۳) تقسیم بندی مذکور را نشان میدهد(اکرم، ۱۳۸۱).
جدول۱-۳: سطح اراضی آبیاری و زهکشی شده جهان(میلیون هکتار) بر اساس نظر اسمیدما (اکرم، ۱۳۸۱)
جدول (۱-۴) کشورهای مهم درگیر با مسائل زهکشی را نشان میدهد. به طوریکه ملاحظه می شود، از میان کشورهائی که در حال توسعه بوده و آماری از آنها در دست است، مصر بیشترین اراضی زهکشی شده را نسبت به اراضی فاریاب دارد. مکزیک با ۲۷ درصد، چین و پاکستان به ترتیب با ۲۴ و ۲۳ درصد مقامهای بعدی را دارند(اکرم، ۱۳۸۱).
جدول۱-۴: مساحت اراضی درگیر با مشکلات زهکشی در برخی از کشورهای در حال توسعه به نقل از گروه کار زهکشی ICID (میلیون هکتار) (اکرم، ۱۳۸۱)
آمریکا با ۴٧ میلیون هکتار، بیشترین مساحت زهکشی جهان را به خود اختصاص داده است. چین با ٢٩ میلیون هکتار در مقام بعدی قرار دارد. جدول (۱-۵) شاخص های کلیدی ده کشور بزرگ دارای زهکشی را نشان میدهد. این ده کشور ۵۶ درصد جمعیت جهان را دارند که حدود ۳۴ درصد اراضی زیر کشت را به خود اختصاص می دهند و ۷۵ درصد زهکشی زیرزمینی جهان را دارا هستند(اکرم، ۱۳۸۱).
جدول ۱-۵: شاخص های کلیدی ده کشور دارای اراضی زهکشی(اکرم،۱۳۸۱)
۱-۸- وضعیت زهکشی در ایران
ایران با داشتن ۲/۷ میلیون هکتار اراضی فاریاب، ۶/۲ درصد اراضی زیر کشت آبی جهان را به خود اختصاص داده است و این در حالی است که جمعیت کشور بیش از یک درصد جمعیت جهان نیست. زابولکس (۱۹۸۹) عقیده دارد که ایران پس از چین، هند و پاکستان بیشترین مساحت اراضی شور (شامل اراضی سدیمی) را در آسیا داراست. وی علت امر را به خشکی هوا و شرایط بد زهکشی نسبت میدهد. بر اساس نظر وی، توزیع جغرافیایی خاکهای شور ایران به صورت جدول (۱-۶) میباشد (لازم به ذکر است که این تقسیم بندی منطقهای با تقسیمات جغرافیایی استانی ایران تفاوت دارد و از این نظر از دقت لازم برخوردار نیست) (اکرم، ۱۳۸۱).
جدول۱-۶: پراکندگی خاکهای شور و باتلاقی شور در کشور (هزار هکتار) (اکرم، ۱۳۸۱)
به این ترتیب، استانهای خراسان، خوزستان و مازندران به ترتیب دارای بیشترین خاکهای مسئلهدار هستند و استانهای گیلان، کردستان و کرمانشاه اصولاً با چنین مشکلاتی مواجه نیستند. بیشترین خاکهای باتلاقی شور در مازندران، خراسان، خوزستان و سیستان و بلوچستان قرار دارند. بنابراین احتمالاً در آینده، عملیات زهکشی عمدتاً در این استانها متمرکز خواهد شد مشروط بر اینکه سایر عوامل و از همه مهمتر آب زراعی وجود داشته باشد. به طور کلی میتوان کشور ایران را از نظر وضعیت زهکشی به سه منطقه تقسیم نمود:
الف – مناطقی مانند کویرهای مرکزی که زهکشی آنها یا عملی نیست و یا نیازی به آن وجود ندارد.
ب – اراضی که تقریباً در همه قسمت های ایران پراکندهاند و از نظر حاصلخیزی خاک مناسب میباشند لیکن به علت شوری بیش از حد که مانع کشت و زرع در آنهاست، در حال حاضر مورد استفاده قرار
نمیگیرند. اما در صورتیکه آب مورد نیاز این اراضی تأمین شود، سیستم زهکشی احداث گردد و املاح اضافی از خاک آبشویی گردد میتوان انواع محصولات زراعی و باغی را تولید نمود.
ج- خاکهایی که در همه نقاط ایران یافت می شود، مشخصات فیزیکی و شیمیایی فعلی آنها نیز مانع کشت و کار نیست و اصولاً مورد بهره برداری قرار نگرفتهاند. لیکن با توسعه کشاورزی الزاماً زیر کشت خواهند رفت. در چنین زمینهایی احداث شبکه های زهکشی همگام با شبکه های آبیاری ضروری است تا وضعیت فعلی خاک تثبیت شده و خاک سیر قهقرایی نپیماید (در صورت وجود آب و بالا بودن سطح ایستابی) (بای بوردی، ۱۳۸۴).
امروزه با بهترین برآوردها بیش از ١۷٠٠٠٠ هکتار اراضی کشاورزی در ایران دارای زهکشی زیرزمینی است که البته با توجه به مشکلات شوری ناشی از پایین بودن کیفیت آبها و بازده آبیاری و از طرفی افزایش جمعیت و نیاز کشاورزی، اصلاح اراضی شور در ایران امری ضروری به نظر میرسد (در صورت وجود آب و بالا بودن سطح ایستابی) که در نهایت نیاز به زهکش زیرزمینی و نیز آبشویی را لازم میسازد.
۱-۹- اهداف و اثرات زهکشی کشاورزی
بطور کلی هدف از زهکشی به عنوان بخشی از مدیریت آب کشاورزی، افزایش رشد محصولات و حفظ حاصلخیزی خاک میباشد. اهداف اصلی زهکشی کشاورزی عبارتند از (شکل (۱-۱)):
دفع آب مازاد زیرزمینی و سطحی
دفع نمکهای محلول به همراه آب (اضافی) از پروفیل خاک
حفظ سطح آب زیرزمینی در تراز مناسب