۲.۸۰۲۳۰۴ R2 مشاهده شده
Prob. χ۲ (۶) ۰.۸۳۳۲
Scaled explained SS 2.014305
Prob. χ۲ (۶) ۰.۹۱۸۴
مآخذ: یافته های پژوهش
نتایج حاکی از عدم واریانس ناهمسانی است.
ب-۲-۸. آزمون واریانس ناهمسانی مدل (۳) با تبلیغات پایین
Breusch-Pagan-Godfrey Testجدول (۴-۳۳)، آزمون براش- پاگان- گادفری
۰.۲۱۸۸۷۶ آماره F
Prob. F(39،۷) ۰.۹۷۸۸
۱.۷۷۶۶۲۲ R2 مشاهده شده
Prob. χ۲ (۷) ۰.۹۷۱۲
Scaled explained SS 1.112412
Prob. χ۲ (۷) ۰.۹۹۲۸
مآخذ: یافته های پژوهش
نتایج این مدل نیز واریانس همسانی آن را تایید میکند.
۴-۵-۳. آزمون والد[۱۱۲]
این آزمون صرفاً برای مدل (۳) که مدلی غیرخطی میباشد انجام میشود تا معناداری تمامی ضرایب معین شود؛ چرا که نرمافزار مورد استفاده برای مدلهای غیرخطی، احتمال F (Prob F) جهت معناداری ضرایب را گزارش نمیکند. فرضیات آزمون عبارتند از:
H0 : C1= C2=…= Cn= 0 فرضیه صفر: تمام ضرایب صفر هستند
H1 : Not H0 فرضیه مقابل: حداقل یکی از ضرایب صفر نیست
برای بررسی معناداری فرضیات فوق در مدلهای مورد نظر، میتوان هم توزیع F و هم توزیع کی دو با درجات آزادی مناسب را در نظر گرفت. به طوری که اگر احتمال (Prob) توزیعهای محاسبه شده در سطح مورد نظر معنادار باشد، آنگاه فرضیه صفر رد شده و حداقل یکی از ضرایب صفر نیست. پس از انجام این آزمون برای تمامی مدلهای غیرخطی در حالتهای مختلف، همه مدلها دارای ضرایب بامعنی و احتمال F صفر بودند.
به طور خلاصه و با توجه به نتایج برآوردها میتوان بیان داشت که در صنایع کارخانهای ایران و در تمامی مدلها، تعدیل ناکامل (ناقص) در مدل پویای تمرکز از سطح یکنواختش وجود داشته و سرعت تعدیل برآوردی نسبت به سایر کشورهای توسعهیافته صنعتی تقریباً بالاتر بوده است. نتایج حاصله به طور کل، یافته های گروسکی و همکاران (۱۹۸۷) را با فرض اینکه نرخ تعدیل معمولی و ثابت در بین صنایع تمایل به کم برآوردی و تورش به پایین بودن در تخمین را دارد، تایید کردند. همچنین نتایج بدست آمده با استدلال ساتن مبنی بر ارتباط منظم و معکوس بین تمرکز و اندازه بازار وقتی هزینه های اولیه ورود برونزا هستند سازگار است. شایان ذکر است که در مقایسه تمرکز بدست آمده در دو سال ۱۳۷۸ و ۱۳۸۶ شاهد کاهش تمرکز در سطح کل صنایع بودهایم.
فصل پنجم
خلاصه، نتیجهگیری و پیشنهادات
۵- خلاصه و نتیجهگیری
۵-۱. مقدمه
در این فصل ابتدا به بیان خلاصهای از مطالب فصول قبل پایان نامه پرداخته میشود. پس از آن با توجه به نتایج ارائه شده در فصل چهارم، نتیجهگیری کلی ارائه میشود و در پایان فصل، محدودیتها و پیشنهادهایی بیان میگردد.
۵-۲. خلاصه
هدف اصلی این پژوهش بررسی روند تغییرات تمرکز صنعتی در رسیدن به وضعیت بلندمدت و تعیین اختلاف آن با سطح تحققیافته سال ۱۳۸۶ میباشد که مشخص شدن ضریب تعدیل را در بردارد. این مطالعه برای ۹۴ صنعت از کدهای ۴ رقمی ISIC صنایع کارخانهای ایران طی دو سال ۱۳۷۸ و ۱۳۸۶ با روش مقطعی انجام گرفته است. در این بررسی همچنین صنایع به دو نمونه، شامل صنایع با شدت تبلیغات بالا و پایین در راستای بررسی نظرات ساتن مبنی بر ارتباط اندازه بازار و تمرکز دستهبندی شده است. برای دستیابی به هدف پژوهش، در فصل نخست کلیاتی از موضوع شامل اهمیت و ضرورت، هدف، سوالات، فرضیات، روش و جامعه آماری تحقیق ارائه گردیده است.
در فصل دوم مطالعات انجام شده در زمینه تمرکز صنعتی و موضوعات مرتبط با آن در دو قسمت مطالعات انجام شده در خارج و مطالعات انجام شده در داخل بیان شده است. دوره زمانی، متغیرها، روش برآورد و یافته های هر یک از مطالعات به صورت دقیق آورده شده است.
در فصل سوم مبانی نظری وساختار الگوی مرتبط با موضوع در رساله تبیین شده است. در این فصل تعاریفی از بازار، اجزا و متغیرهایش، انحصار، تمرکز، شاخصها و برداشتهای مربوط به آن، موانع ورود، تبلیغات و دیدگاه های ساتن، ضریب تعدیل بیان شده است. در خاتمه فصل ساختار الگو که شامل بررسی مدلهای مختلف و معرفی متغیرها میشود، ارائه گردیده است.
فصل چهارم به برآورد الگو و تحلیل نتایج اختصاص یافته است. در این فصل به منظور بررسی پویایی تمرکز صنعتی در صنایع کارخانهای ایران، ۹۴ صنعت کدهای چهار رقمی ISIC ایران طی دو سال ۱۳۷۸ و ۱۳۸۶ با بهره گرفتن از الگوی مقطعی و بهرهگیری از شاخص تمرکز هرفیندال- هیرشمن مورد آزمون قرار گرفته است. آزمون همچنین برای دستهبندی صنایع در دو حالت شدت تبلیغات بالا و کم جهت بررسی دیدگاه های ساتن و میزان تمرکز بالا و کم نیز انجام شده است. پس از برآورد مدلها در حالات مختلف، نتایج مدلها ارائه و آزمونهای خودهمبستگی، واریانس ناهمسانی و والد گزارش شده است.
۵-۳. نتیجهگیری
نتیجهگیری این پژوهش را با توجه به ساختار فصل چهارم میتوان در دو حالت نمونه کامل (۹۴ صنعت) و نمونه زیرمجموعهای (۴۷ صنعت) صنایع کارخانهای ایران، که شامل الگوها و مدلهای مختلفی میباشد، ارائه نمود. تعیین سرعت تعدیل ثابت و متغیر در مدلهای مربوطه و همچنین ارتباط بین اندازه بازار و تمرکز مهمترین هدف پژوهش به شمار میرود.
براساس نتایج برآورد الگوی کامل دو مدل (۱) و (۲) فصل قبل، همه ضرایب برآورد شده مدل (۱) علامت انتظاری که برای متغیرها در نظر گرفته شده بود را تامین کردند. در برآورد مدل (۱) نتایج حاکی از تاثیر مثبت اندازه کارای بنگاه، موانع ورود و نفوذ واردات بر تمرکز بوده و متغیرهای شدت سرمایه و تفاوت محصول در صنایع مورد بررسی اثری بر تمرکز ندارند. لذا اندازه کارای بنگاه، موانع ورود، اندازه بازار (تعداد بنگاهها در صنعت) و نفوذ واردات عاملهای اساسی و تاثیرگذار بر تمرکز در وضعیت بلند مدت هستند.
در مدل (۲) همین الگو، ضرایب متغیرهای اندازه کارای بنگاه (اندازه بازار: LnMKT) و موانع ورود ( LnCDR) معنادار و مثبت بر روی تمرکز بوده و سایر ضرایب اثری بر تمرکز نگذاشتهاند. ضریب وقفهای تمرکز (۷۸LnH) قویاً معنادار شده و این نشان میدهد که تعدیل کامل در رسیدن به تعادل بلندمدت در طول دوره ۸ ساله مورد مطالعه،(۱= λ)، به وضوح رد میشود. در این مدل معناداری ضریب متغیر وقفهای تمرکز در سطح ۱ درصد، حاکی از تعدیل ناقص صنایع بوده که با سرعت تعدیل ۰.۱۹۶ حرکت به سمت وضعیت مطلوب را نشان میدهد؛ این سرعت کلی تعدیل معادل با سرعت سالانه حدود ۳ درصد میباشد.
توسط مدل غیرخطی (۳)، ضریب تعدیل جزیی تمرکز با نرخ تعدیل متغیر (λi) در بین صنایع مختلف برآورد شد. این مدل با بهره گرفتن از روش حداقل مربعات غیرخطی (NLS) برآورد شده است و دو مدل (۱) و (۴) همراه با ضریب وقفهای تمرکز را شامل میشود. در نتایج بدست آمده مدل (۱) همه متغیرها دارای علامتی مطابق انتظار بوده ومتغیرهای LnMKT، LnCDR و متغیر مجازیCPD معنادار شدهاند. نتایج مدل تعدیل (۴) حاکی از تطبیق علامت انتظاری ضرایب متغیرها با تئوری اقتصاد صنعتی بوده و بجز ضریب متغیر موانع ورود LnCDR، بقیه ضرایب معنادار بودهاند.
در اینجا آزمون والد را صرفاً برای مدل تعدیل (۴) با این قید که ضرایب مربوط به نرخ تعدیل متغیر در بین صنایع مختلف، همگی صفر هستند را انجام داده که آزمون فرض صفر مدل مبنی بر صفر بودن تمامی ضرایب را رد کرد. ارزش میانگین ضریب تعدیل جزیی متغیر در بین صنایع مختلف نمونه، ۰.۲۵۴ شده که این دلالت بر ضریب تعدیل متغیر سالانه ۰.۰۳۶ (حدود ۴ درصد) دارد. همانگونه که از نتایج برآورد بر میآید سرعت نرخ تعدیل در این حالت بیشتر از سرعت نرخ تعدیل حالت معمولی در صنایع کارخانهای ایران است؛ بنابراین نتایج حاصله، یافته های گروسکی و همکاران (۱۹۸۷) برای صنایع کارخانهای آمریکا را با فرض اینکه نرخ تعدیل معمولی و ثابت در بین صنایع تمایل به کم برآوردی در تخمین و تورش به سمت پایین بودن را دارد، تایید کردند.
به طور کل نتایج حاصله مدل فوق نشان دهنده اثرگذاری عوامل سودآوری، اندازه کارای بنگاه، اندازه بازار، موانع ورود و تفاوت محصول بر سطح تمرکز طبق انتظار میباشد.
با محاسبه میانگین شاخص هرفیندال برای کل ۹۴ صنعت، صنایع ایران شاهد کاهش تمرکز سال ۱۳۸۶، (۱۷۹۴)، نسبت به سال ۱۳۷۸، (۱۹۳۸) بوده است. لذا با توجه به برنامه پنج ساله توسعه سوم (۱۳۸۳-۱۳۷۸) و برنامه چهارم توسعه (۱۳۸۸-۱۳۸۳) کل صنایع کارخانهای ایران کاهش تمرکز را تجربه کرده است. البته این به معنی کاهش تمرکز در هر یک از صنایع مورد بررسی نبوده، بلکه نتایج میانگین و کلی صنایع گزارش شده است.
شکل ۶- ۲ مدل نظری تحقیق ۹۴
شکل ۱- ۴ نقشه موقعیت شهر جدید پرند ۱۱۳
شکل ۲- ۴ نقشه موقعیت نسیمشهر ۱۱۵
شکل ۳- ۴ جنسیت پاسخگویان بر حسب محل سکونت ۱۱۶
شکل ۴- ۴ وضعیت تأهل پاسخگویان بر حسب محل سکونت ۱۱۸
شکل ۵- ۴ وضعیت اشتغال پاسخگویان بر حسب محل سکونت ۱۱۹
شکل۶- ۴ نوع شغل پاسخگویان بر حسب محل سکونت ۱۲۰
شکل ۷- ۴ وضعیت قومیت پاسخگویان بر حسب محل سکونت ۱۲۱
شکل ۸- ۴ شیوه تصرف واحد مسکونی پاسخگویان بر حسب محل سکونت ۱۲۲
شکل ۹- ۴ مدت زمان سکونت پاسخگویان بر حسب محل سکونت ۱۲۴
شکل۱۰- ۴ نمودار تحلیل مسیر متغیرهای تبیینکننده حس تعلق مکانی بر حسب محل سکونت ۱۴۲
فصل ۱
کلیات تحقیق
۱-۱ مقدمه
انسان موجودی اجتماعی و وابسته به زندگی جمعی است که در این حیات جمعی، هویت مییابد و نیازهای خود را برآورده میسازد. زندگی در بستر جمعی ویژگیهای خاصی دارد، یکی از مهمترینِ این ویژگیها که حیات جمعی و روابط از آن متاثر میشوند، مکانمندی و تعلق داشتن به مکانی خاص است. مکانمندی موجبات روابط پیچیده فرد با مکان را پدید می آورد. آدمی با محیط زندگی خود درمیآمیزد و مکان یکی از مؤلفه های هویتبخش زندگی او می شود تا جایی که بخشی از وجود خود را با مکان میفهمد و به دیگران میشناساند. به عبارتی، ورود مکان به حیطه هویت فردی سبب شکل گیری حس تعلق به مکان در فرد و اهمیت یافتن مکان برای او میگردد، به گونه ای که مکان به جزئی مهم و تاثیرگذار در متن زندگی فرد و روابطش بدل می شود.
سالهاست که محققین در حوزه های روانشناسی، جامعه شناسی و برنامه ریزی به مطالعه رابطه انسان و محیط و عوامل مؤثر بر آن میپردازند. انسان و محیط تاثیرات متقابلی بر یکدیگر دارند که اساس این پژوهشها را بنیان نهاده است. توجه به این روابط، سعی در روشن ساختن چگونگی آن و اثرگذاریهای متقابل انسان و مکان بر یکدیگر، امروزه با توجه به پدید آمدن گونه هایی جدید از روابط انسان و محیط اهمیتی دوچندان یافته است؛ روابطی که تا پیش از عصر حاضر بدین گونه پدید نیامده و مورد توجه نبود.
رابطه انسان و مکان سکونت مهمترین وجه رابطه انسان با محیط است، آدمی بیشترین و مهمترین ساعات زندگی خود را در مکان سکونت خود میگذارند و عمده روابط اجتماعی خود را بر اساس آن سامان میبخشد. حس تعلق آدمی به مکانسکونت و نیز فضای کالبدی آن، عاملی مهم در کیفیت زندگی فرد و رفتار در قبال مکان محسوب می شود. پدید آمدن انواع جدیدی از رابطه انسان و مکان در عصر حاضر، لزوم توجه به این بُعد مهم و تاثیرگذار از زندگی را ضروریتر ساخته است، مهاجرتهای گسترده به حومه شهرها(اسکان غیررسمی) و یا شهرهای جدید(اسکان رسمی) از جمله روابط جدید انسان و مکان هستند. بنابراین توجه به حس تعلق مکانی ساکنین چه در اسکان رسمی و چه در اسکان غیررسمی می تواند موجبات فهم بهتر از زوایای مختلف این رابطه را سبب شود و با ارائه راهکارهایی، زمینه ساز ایجاد و تقویت حس تعلق به مکان در مدت زمان کوتاهتری، در مراحل مختلف شکل گیری و توسعه این نوع اسکانها باشد.
۲-۱ طرح مسئله
امروزه شهرنشینی در جهان با چنان سرعتی به پیش میرود که در تاریخ شهرنشینی بیسابقه بوده و همه کشورهای جهان اعم از توسعهیافته و درحالتوسعه را به نوعی متاثر ساخته است. این پدیده نتایج و پیامدهای گوناگونی در کشورهای مختلف در پی داشته است. از یک سو در کشورهای توسعهیافته، این نیروی انسانی وسیع در شهرها با رشد اقتصادی و برنامهریزیهای مدون همراه بوده و توسعهای همهجانبه را رقم زده است. از سوی دیگر در کشورهای درحالتوسعه، به دلیل عدم برنامه ریزیها و زیرساختهای مناسب، از این نیروی انسانی گسترده چندان بهره گرفته نشده و سبب مشکلات عظیم و پیچیدهای گردیده است.
با وجود تفاوتهای بسیاری که در شکل، شیوه، رشد و گسترش شهرنشینی در نقاط مختف و در شرایط اجتماعی- اقتصادی گوناگون جهان وجود دارد، شهرنشینی در طی سالیان اخیر به دلیل کاهش مرگ و میر، افزایش جمعیت و نیز مهاجرتهای روستاشهری سیر صعودی داشته است و بر جمعیت شهرها روز به روز افزوده و شهرهای چند میلیون نفری با حومههایی متعدد در گوشه و کنار جهان پدید آمدهاند. در این راستا، روستا و زندگی روستایی نیز تا حد زیادی کمرنگ و جای خود را به مرور زمان به شهر و زندگی شهری به عنوان یک الگوی مسلّط در نقاط مختلف جهان داده است.
رشد زندگی شهری، سیل مهاجرت افراد به سوی مادرشهرها و رشد خارج از قاعده این مراکز، معضلات بسیاری را گریبانگیر شهرها، دولتها و ساکنین آنها نموده است. شرایط و معضلات اقتصادی مهاجرین و ظرفیت محدود شهرها برای اسکان افراد، مشکلات گوناگونی از جمله: ازدحام جمعیت، آلودگیهای زیستمحیطی، عدم تناسب امکانات و خدمات شهری با جمعیتِ موجود، اختلافات و تفاوتهای فرهنگی، تضاد طبقاتی و… را در جامعه شهری سبب شده است. در ایران نیز افزایش جمعیت و تحولات ساختاری که در نظام اقتصادی روستایی در بعد از سالهای ۱۳۴۵ پدید آمد، سبب شد تا شهرها بویژه شهرهای بزرگ(تهران، مشهد، تبریز، اصفهان و…) به عنوان مقصد مهاجرتهای مناطق روستایی کشور، جاذب مهاجرتهای وسیع و گستردهای گردند. در این میان، بیشتر مهاجران که توانایی مالی و اقتصادی استقرار و سکونت در محدوده اسکان رسمی و پرداخت هزینه مسکن و اقامت در محدوده قانونی شهرها را نداشتند، برای تامین سر پناه خود به ویژه در شهرهای بزرگ به حاشیه شهرها روی آوردند، هر چند که شدت و حجم این مسئله در استانهای کشور و شهرهای آنها بسته به شرایط اقتصادی و تمرکز صنایع متفاوت است.
شهر تهران - به عنوان بزرگترین مرکز شهری ایران- به دلیل مهاجرتهای گسترده و مداوم از سراسر کشور با مسائل و مشکلات عدیدهای مواجه گردیده است. تراکم بیش از حد جمعیت و مهاجرتهای فراوان به تهران، امروزه ابعاد بسیار گستردهتری از یک مسئله شهریِ صرف را یافته و به معضلی اساسی بدل شده است، چنانکه به نوعی اسکانهای رسمی اطراف خود را به خوابگاههایی برای شاغلین در تهران بدل نموده است و در بسیاری از مناطق، اسکانهای غیررسمی بسیاری را در اطراف شهر پدید آورده که هر روزه نیز با افزایش جمعیت و تداوم مهاجرتها، گسترش بیشتری مییابند. با توجه به اینکه شهر تهران تا مدتها مقصد مهاجرت عمده مهاجرین کشور به شمار میآمد، مهاجرین از نقاط مختلف کشور به سوی تهران روانه میشدند و به اشکال متفاوت، متناسب با شرایط اجتماعی و اقتصادیشان در آن اسکان مییافتند؛ اما مدتی است که با توجه به افزایش سرسامآور قیمت زمین و مسکن در تهران، بالا رفتن هزینه های زندگی، دشواری شرایط اقتصادی، عدم توانایی این شهر در نگهداشت جمعیتِ بیش از حد و نا متناسب با ظرفیتِ خود و… فوج جمعیت به سمت شهرها و روستاهای حومه تهران حرکت کرده است و موجب رشد و گسترش نامنظم و نامتوازن شهرها و روستاهای اطراف و ظهور انواع و اقسام اسکانهای غیررسمی در اطراف تهران گردیده است.
به دنبال مهاجرتهای گسترده و رشد روزافزون جمعیت شهری ایران(به خصوص در تهران) ناشی از عدم توزیع متناسب امکانات و زیرساختهای اقتصادی- اجتماعی، توسعه نامتوازن در سراسر کشور و پدید آمدن اسکانهای غیررسمی در ابعاد و اشکال مختلف در حاشیه شهرها؛ موضوع ایجاد اسکانهای رسمی(شهرهای جدید) به عنوان یک ضرورت در جهت جذب سرریز جمعیت شهری، تمرکززدایی، کاهش مشکلات کلانشهرها و جلوگیری از گسترش اسکانهای غیررسمی، مطرح شده است.
برخی از طرحهای اسکان رسمی(شهرهای جدید) نوعی از اسکان سرریز جمعیتی ساکنین شهرهای بزرگ و پرجمعیت است و به عنوان راهحلی مناسب سالهاست که در محافل گوناگون مطرح و در نقاط مختلف جهان اجرایی گشته است. اما این طرح نیز با تمامی مزایایی که برای آن متصورند در برخی از مناطق با شکست روبرو شده و جمعیت در آن ساکن نشده یا مهاجرین پس از مدتی دوباره به مبداء مهاجرت- مراکز شهری پرجمعیت- بازمیگردند و گاه به اسکانهای غیررسمی دامن میزنند و موجب وخیمتر شدن مشکلات و معضلات آنها میشوند. در ایران نیز رشد شتابان جمعیت شهری در شهرهای بزرگ کشور و لزوم هدایت سرریز جمعیت و فعالیتهای اقتصادی از شهرهای بزرگ(تهران، مشهد، تبریز، اصفهان و…) به سوی شهرهای جدید، ایجاد آنها را ضروری ساخته است. علاوه بر این، به منظور جلوگیری از تخریب حاشیههای زراعی و طبیعی شهرها، حل معضل مسکن، کمبود خدمات و امکانات شهری و همچنین تمرکززدایی از کلانشهرها، احداث شهرهای جدید و کاهش مهاجرت به مادرشهرها الزامی میباشد.
راهحل ایجاد شهرهای جدید در شهر تهران(به عنوان یک مرکز جمعیتی بزرگ و مهاجرپذیر) با وجود معضلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، کالبدی و شهری گستردهای که در آن به چشم میخورد، همانند بسیاری از کشورهای جهان مطرح گردید و شهرهای جدید(از جمله شهر جدید پرند، پردیس، اندیشه، هشتگرد) با هدف توزیع متناسب و برنامهریزی شده جمعیت در ناحیه شهری تهران از طریق هدایت سرریز جمعیت شهری و کاهش مشکلات ناشی از ازدحام جمعیت، در اطراف این شهر طرحریزی و احداث شدند.
رویکرد مورد توجه در غالب اسکانهای رسمی- شهر جدید پرند- رویکردی تک بُعدینگر بوده که در آن صرفاً ساخت فضاهایی مسکونی؛ رعایت کمّی استانداردهای شهری و چشمپوشی از استانداردهای کیفی؛ اولویت مسائل مالی و توجیهات اقتصادی در کنار فقدان تاریخ، خاطره و روح جمعی سبب شده است که مسائل و مشکلات عدیدهای در این شهرها ظهور یابد و به هدف نهایی خود که کاهش مشکلات شهرهای بزرگ و هدایت سرریز جمعیتی آنان است، دست نیابند و در نتیجه مسئله هویت(حس تعلق مکانی) در آنها مسئلهای فرعی و یا تزئینی تلقی گردد. به عبارتی وجود رویکرد تکبُعدینگر و کمّیگرایانه، می تواند سبب ضعف حس تعلق مکانی، عدم شکل گیری یک محل سکونت برای افراد به معنای تامّ آن، نادیده انگاشتن ابعاد اجتماعی محیط و مانع جذب و پایداری جمعیت به عنوان اصلیترین شاخص و هدف ایجاد شهرهای جدید و در نهایت زمینه ساز ظهور مسائل و مشکلات عمیقتری به خصوص از لحاظ اجتماعی در این نوع اسکانها گردد. بنابراین به نظر میرسد ایجاد و تقویت حس تعلق به مکان در ساکنین شهرهای جدید می تواند در جهت ماندگاری، عدم بازگشت مهاجرین به مبداء مهاجرت یا گاهاً اسکانهای غیررسمی و در نتیجه دستیابی به هدف ناشی از شکل گیری اسکانهای رسمی و رهایی از مشکلات پیش گفته، مؤثر واقع شود و بستری مناسب جهت جذب سرریز جمعیت کلانشهرها، از جمله تهران را فراهم آورد.
در مقابل اسکان رسمی، اسکان غیررسمی- نسیمشهر- قرار دارد. اسکان غیررسمی یکی از چهره های بارز فقر شهری است که در درون یا مجاور شهرها به ویژه شهرهای بزرگ به شکلی خودرو، فاقد مجوز ساختمان و برنامه رسمی شهرسازی، با تجمعی از اقشار کمدرآمد و سطح نازلی از کمیّت و کیفیت زندگی شکل میگیرد و با عناوینی همچون حاشیه نشینی، اسکان غیررسمی، سکونتگاههای خودرو و نابسامان نامیده می شود. به عبارتی اسکان غیررسمی را میتوان به شیوه زندگی و فضای خاصی از زندگی شهری اطلاق کرد که در تمامی یا غالب جهاتِ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، کالبدی، حقوقی، سابقه استقرار، نحوه شکل گیری و سیر تحولات تاریخی با بخشهای مجاور تفاوت اساسی دارد(کمانرودی،۱۹:۱۳۷۷). مسکن غیرمعمول، خیابانها و کوچههای تنگ و باریک، مشکلات زیستمحیطی و بهداشتی، فزونی و تراکم جمعیت، فقرفرهنگی و آسیبهای اجتماعی، آسیبپذیری بالا در برابر حوادث طبیعی، عدم برخورداری لازم از امکانات و خدمات شهری، تصرف و عدم مالکیت قانونی زمین و… از ویژگیهای اسکان غیررسمی محسوب میشوند؛ با این حال شکل گیری سکونتگاههای غیررسمی به دست خود ساکنین و تداوم و گسترش زندگی در این نوع از سکونتگاهها، علیرغم مشکلات گوناگون موجود در آنها، باعث شکل گیری نوعی هویت جمعی حاشیهای، حس تعلق مکانی و اعتماد متقابل در بین ساکنین این نوع از اسکانها می شود. به عبارتی تعلق مکانی موجود در بین ساکنین اسکانهای غیررسمی، می تواند به عنوان یک نیروی محرکه قوی در مشارکت ساکنین این مکانها برای بهبود و ارتقای شرایطشان باشد و به عنوان یک پتانسیل قابل توجه، زمینه ساماندهی و بهسازی مطلوب سکونتگاههای غیررسمی را فراهم آورد.
بنابراین در این پژوهش، حس تعلق مکانی ساکنین نسیمشهر(اسکان غیررسمی) و ساکنین شهرجدیدپرند(اسکان رسمی) و عوامل مؤثر برآن، مورد بررسی و مقایسه قرار خواهند گرفت.
۳-۱ اهمیّت و ضرورت مسئله
اسکانهای رسمی طرحی همهجانبه و برنامه ریزی شده اند که هزینه های بسیار سنگینی را در جهت بهبود شرایط و وضعیت کلانشهرها و نیز حل نمودن بخشی از مشکلات آنها مصروف به خود میدارند. پایداری انتقال جمعیت در اسکانهای رسمی(شهرجدیدپرند) مسئله بسیار مهمی است که در صورت عدم توجه به آن می تواند، تمامی نتایج این طرحها را که زمان، هزینه و نیروی انسانی بسیاری صرف مطالعه و اجرای آنها شده است، دستخوش تغییر و حتی عدم دستیابی به نتایج از پیش تعیین شده، نماید. عامل اصلی و تعیینکننده در پایداری و ماندگاری جمعیت، ایجاد علقههای هویتی- اجتماعی و حس تعلق به مکان است که متاثر از عوامل گوناگون و متنوعی میباشد و عدم توجه به آن می تواند سبب نوعی مهاجرت بازگشتی به تهران و گاه دامن زدن به اسکانهای غیررسمی و وخیمتر شدن معضلات و مشکلات آنها شود. از سویی مسئله میزان تعلق به مکان در میان ساکنین اسکانهای غیررسمی(نسیمشهر) هم که خود با مشکلات و مسائل عدیدهای روبرو هستند، می تواند به عنوان یک نمونه مهم در برابر اسکانهای رسمی مطرح و مورد مقایسه و ارزیابی قرار گیرد.
از آنجاییکه حس تعلق به مکان از جمله عواملی است که در اسکان جمعیت(به صورت رسمی و غیررسمی) حائز اهمیت است، می تواند به عنوان یک مسئله مطرح و از طریق مقایسه میزان حس تعلق به مکان در اسکانهای رسمی که بر مبنای طرح و برنامه ریزیهای از پیش تعیین شده، توسط دولت ساخته شده است و اسکانهای غیررسمی که به صورت خودرو و در نتیجه بیبرنامگی و کمتوجهی به مسکن اقشار کمدرآمد، توسط خود آنها ساخته شده است؛ به عوامل اثرگذار بر شکل گیری حس تعلق به مکان دست یافت. عدم توجه به بُعد اجتماعی زیستبومهای جدید و نگرش تک بُعدی به امر سکونت چه در شهرهای جدید به عنوان اسکان رسمی و چه در اسکانهای غیررسمی می تواند سبب پدید آمدن حس لامکانی و یا به عبارت بهتر احساس عدم تعلق به مکان در ساکنین گردد، که به شدت اهداف طرحهای اسکان رسمی را تحت تاثیر قرار خواهد داد. حس تعلق به مکان می تواند به عنوان یک عامل مؤثر در جذب افراد به مکان سکونت عمل نماید، مشروط به اینکه عوامل تقویتکننده این حس به خوبی شناسایی و مورد بررسی قرار گیرند. از این رو در این پژوهش کوشش می شود تا رابطه حس تعلق مکانی و عوامل اجتماعی- فرهنگی، کالبدی و فردی مؤثر بر آن مورد بررسی قرار گیرد. بررسی و شناخت حس تعلق به مکان در میان ساکنین و عوامل تاثیر گذار بر آن، زمینه ساز طراحی برنامه ها و سیاستهایی در جهت تقویت حس تعلق مکانی خواهد بود که به دنبال آن پایداری و ماندگاری ساکنین را در این مناطق رقم خواهد زد.
۴-۱ سئوالات تحقیق
حس تعلق به مکان در ساکنین شهر جدید پرند و نسیمشهر به چه میزان است؟
حس تعلق به مکان در ساکنین شهر جدید پرند و نسیمشهر در مقایسه با یکدیگر چگونه است؟
تاثیر عوامل(سرمایه اجتماعی، سرمایه فرهنگی، نگرش به ویژگیهای فضایی- کالبدی، مدت زمان سکونت، ویژگیهای فردی) بر حس تعلق مکان در ساکنین شهر جدید پرند و نسیمشهر چقدر است؟
۵-۱ اهداف تحقیق
۱-۵-۱ هدف اصلی
بررسی و مقایسه عوامل مؤثر بر حس تعلق به مکان میان ساکنین شهر جدید پرند(اسکان رسمی) و ساکنین نسیمشهر(اسکان غیررسمی)
۲-۵-۱ اهداف عملیاتی
بررسی میزان حس تعلق به مکان در ساکنین شهر جدید پرند و نسیمشهر
بررسی عوامل مؤثر بر حس تعلق به مکان در ساکنین شهر جدید پرند و نسیمشهر
مقایسه حس تعلق به مکان در ساکنین شهر جدید پرند و نسیمشهر
۶-۱ قلمرو تحقیق
۱-۶-۱ قلمرو زمانی
این تحقیق بازهی زمانی شهریور تا بهمن ماه سال ۱۳۹۳ را در بر میگیرد. سه ماه نخست صرف مطالعه منابع داخلی و خارجی گوناگون اعم از کتب، مقالات، طرحهای پژوهشی و پایان نامه ها گردید و در نهایت مبانی و چارچوب نظری تحقیق از آن استخراج شد، آذر ماه صرف تدوین پرسشنامه، مصاحبه و گردآوری داده های تحقیق شد و در نهایت در دو ماه آخر تجزیه و تحلیل داده ها، نتیجه گیری و ارائه راهکارها و همچنین چرخهی اصلاحات مورد نیاز طی شد.
۲-۶-۱ قلمرو مکانی
قلمروی مکانی این تحقیق، شهر جدید پرند به عنوان اسکان رسمی و نسیمشهر به عنوان اسکان غیررسمی، واقع در جنوب غربی استان تهران میباشد.
فصل ۲
ادبیات و مبانی نظری تحقیق
۱-۲ مقدمه
در پژوهش حاضر در دو سطح توصیفی و استنباطی به تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده پرداخته شده است. در سطح توصیفی از شاخصهای فراوانی و نمودار ستونی استفاده شده است. جهت بررسی فرضیه ها نیز ضمن استفاده از جداول دو بعدی، با بهره گرفتن از آزمون غیر پارامتریک «فریدمن[۵۲]» به تجزیه و تحلیل استنباطی پرداخته شده است.
رو ش تجزیه و تحلیل داده ها
آمار توصیفی
آمار عبارت است از هنروعلم جمعآوری، تعبیر، تجزیه وتحلیل داده ها و استخراج تعمیمهای منطقی در مورد پدیده های تحت بررسی. آمار، مجموعهای از مفاهیم و روشهاست که در هر زمینه پژوهشی، برای گردآوری و تعمیم اطلاعات مربوط به آن و انجام نتیجهگیریها، در شرایطی که عدم حتمیت و تغییر وجود دارد، به کار میرود، بعبارت دیگر آمار علمی است که در مورد جمعآوری، تنظیم، تجزیه و تحلیل و تفسیردادهها بحث میکند. در آمار توصیفی صرفاٌ به توصیف جامعه آماری پرداخته میشود و هدف آن محاسبه پارامترهای جامعه است. در این بخش اطلاعات پاسخدهندگان در جداول و نمودارهای زیر در دو بخش خبرگان و خیرین بعنوان توصیف جمعیت شناختی پاسخدهندگان، نشان داده شده است. تعداد پاسخدهندگان به پرسشنامه ها در این تحقیق به ترتیب برای خبرگان ۵۰ نفر و برای خیرین ۲۳۰ نفر بوده و پاسخ کلیه افراد قابلقبول و بدون مشکل بوده است.
جنسیت پاسخدهندگان
با بررسی اطلاعات بدست آمده از پرسشنامه ها، فراوانی آزمودنیها را بر اساس جنسیت پاسخگویان به تفکیک زن و مرد مطابق جدول و نمودار ذیل ارائه مینماید:
جنسیت | خبرگان | خیرین | ||
تعداد | درصد | تعداد | درصد | |
زن | ۱۰ | ۱۸٫۱۸% | ۲۰ | ۸٫۷۰% |
مرد | ۴۵ | ۸۱٫۸۲% | ۲۱۰ | ۹۱٫۳۰% |
جمع | ۵۵ | ۱۰۰٫۰۰% | ۲۳۰ | ۱۰۰٫۰۰% |
جدول ۴-۱ : توزیع جنسیت پاسخدهندگان
شکل ۴-۱ : نمودار توزیع فراوانی جنسیت پاسخدهندگان
مطابق جدول و نمودار ۴-۱ مشاهده میشود که در حوزه خبرگان، ۴۵ نفر معادل (۸۱٫۸۲%) درصد از پاسخدهندگان مرد و ۱۰ نفر معادل (۱۸٫۱۸%) درصد از آنها زن هستند. همچنین در حوزه خیرین، ۲۱۰ نفر معادل (۹۱٫۳۰%) درصد از پاسخدهندگان مرد و ۲۰ نفر معادل (۸٫۷۰%) درصد از آنها زن هستند.
سن پاسخدهندگان
با بررسی اطلاعات بدست آمده ازپرسشنامهها، فراوانی آزمودنیها براساس وضعیت سن پاسخدهندگان مطابق جدول و نمودار ۲-۴ ذیل ارائه می نماید.
▪ ارتباطات شفاف و آشکار بر قرارگردد.
▪ اطلاعات و طرح های آینده به اشتراک گذاشته شود.
▪ تشریک مساعی در توسعه و بهبود فعالیت ها صورت گیرد.
▪ تامین کنندگان برای تشخیص بهبودها و موفقیت ها تشویق شده و دلگرم گردند .(نویسنده کمیته فنی ۱۷۶ سازمان بین المللی استاندارد ISO،مترجم صادق فر، حسین)
۲-۵-۱-دکتر دمینگ نخستین آغازگر جدی و نظریه پرداز مدیریت نوین جهان بر اساس مشارکت تمامی کارکنان ،مدیران و مشتریان یک سازمان است که با مکتب جدید خود تحولی شگرف پدید آورده است . مشارکت وهمکاری وی با مدیران ژاپنی در توفیق آنها برای تولید یک کیفیت غبطهآور ، مورد تأیید و قبول صاحبنظرانجهان پیشرفته امروز است . وی متولد سال ۱۹۰۰ در منطقه ” آیووا ” آمریکا است. دارای مدرک دکترا دررشته فیزیک و ریاضی از دانشگاه ییل بوده و در امور کشاورزی ایالات متحده بعنوان فیزیکدان و ریاضیدانمشغول فعالیت شده بود. دمینگ تحت نظر آمارشناس برجسته وقت ، فیشر، در لندن مطالعه نموده وهمچنین تحـت تأثیـر کارهای والتـر شـوارت ، مبتـکر کنترل آماری فرایند در زمینه بکارگیری نمونهگیری وآمار قرار گرفت. سپس بعنوان استاد دانشگاه و متخصص آمار مشغول به کار شد . وی با انتشار مقاله ” تئوریآماری خطاها ” تلاشهای خود را در زمینه ” کیفیت و فرایندهای کنترل ” به جهان شناساند. دکتر دمینگ در اینمقاله عنوان داشت ” کیفیت مربوط به میزان یکنواختی کالاها و خدمات است و وجـود نوسانات و انحراف ازمشخصههای تعیین شده منجر به کاهش کیفیت می گردد. دمینگ در ۲۰ دسامبر سال ۱۹۹۳ چشم از جهانفرو بست.بعد از جنگ جهانی دوم وی با سمت مشاور آمار به ژاپن سفر کرد و در آنجا با بعضی از اعضای اتحادیه مهندسان و دانشمندان ژاپنملاقاتکرد.براساس نظر دمینگ ، از طریق نمودارهای کنترل فرایند می توان به میزان کیفیت کالاها و خدمات دست یافت.
از این دیدگاه علت انحراف از کیفیت به دو دسته طبقهبندی می گردد:
۱ – مشکلات یادلایلعامکهناشیازمسئولیتهایمدیریت است و به هماهنگی های کل عوامل درون سازمانی بستگی دارد.
۲ - مشکلات یا دلایلخاص که ناشی از کارکرد یک دستگاه، یک قسمت، یک کارگر یا یک روش است.
با شناخت نوع مشکل از طریق بکارگیری سنجش فراورده ها و خدمات ارائه شده و تعیین حد کیفیتآنها میتوان نسبت به تغییر نتایج و حذف مشکل و تغییر روند موجود امیدوار بود.
از این منظر ریشه همه مشکلاتدر مشکل نوع اول خلاصه می شود و مشکلات خاص خود زائیده مشکل عام ( مدیریتی ) می باشد. به عبارتیاز نظر دمینگ کیفیت را نباید در سالنهای خط تولید جستجو کرد، بلکه بهبود کیفیت ، کار مدیران و بویژهمدیران ارشد است . علاوه بر مشکل درون سازمانی ، دمینگ از مشکل برون سازمانی یا خارج از نظام نیز یادمی کند. این مشکل زمانی بروز می کند که تولید کننده یا ارائه کننده خدمت بدون توجه به نیازهای مشتریان ومخاطبان فعالیت می کند.
منافع بالقوه ناشی از کاربرد اصول کنترل آماری کیفیت ( که وی بطور ساده آن را دانش علل مشترک و علل ویژهتعریف کرده ) هر چند ممکن است در شکل اعداد و ارقام قابل توجه و بزرگ باشد ، ولی فقط قسمت بیرونی کوهیخ را نشان می دهد و قسمت عمده که زیر آب است ، مربوط به چیزهای دیگر می شود . وی تخمین زد که فقط۳ درصد از پیشرفتهای حاصل ، از این منابع ناشی می شود و ۹۷ درصد بقیه منافع از کاربرد همان نظریه ها وخلاصه مقالات اولین همایش ارتقای مستمر کیفیت در خدمات بهداشتی درمانی، به خصوص از طریق مدیریت بر افراد حاصل میگردد.
دمینگ در ژوئن ۱۹۵۰ دوباره به ژاپن بازگشت ، اما وی دیگر فقط آمار درس نمی داد بلکه آن طور که ازیادداشت های او مشخص است ، بیشتر اوقات ، کار آموزش کنترل کیفیت را به معاونان خود می سپرد و خود بهآموزش مفاهیم مهمی می پرداخت که از آن با نام نظریه سیستم و همکاری یاد کرده است .
دمینگ در یکی ازسخنرانیهای خوداظهار داشت : نمودارهای کنترل جایگزین مغز نمی شوند . در نتیجه برخی از افراد، آنچه رااودرژاپنآموزشداد،همانچیزیمیدانندکهامروزهمدیریت کیفیت جامع نامیده میشود.
دکتر دمینگ ژاپنی ها را تشویق کرد با نگرشی سیستماتیک به حل مسائل بپردازند .
نحوه این نگرش بعدها چرخه دمینگ شهرت یافت.اما او به احترام استاد خوددکتر والتر شوارت ، آن را چرخه شوارت نامید .بعدها نیز واژه check ( بررسی ) را با study( مطالعه )عوض کرد که معنی جامع تر و دقیقتری داشت. با این تعدیل چرخه دمینگ به چرخه PDSA مشهور شد .
وی معتقد است که باید مدیریت کیفیت جامع را در کل سازمان اجرا کرد . دکتر دمینگ برآوردن خواسته های مشتریان و فراتراز آن را ، وظیفه هر یک از افراد سازمان می داند . او اظهار می دارد ” چگونه ممکن است یک فروشنده بتواندنیازهای مشتری خود را درک کند ، غیر از آنکه فروشنده و مشتری با هم و بصورت شریک کار کنند و منافع شانهمسو باشد . برای دستیابی به چنین امری زمان لازم است.”
طرز تفکر دمینگ را در اواخر دهه ۸۰ می توان مدیریت به شیوه همکاری مثبت نامید ، او از شرایط جدیدی(فرهنگ سازمانی ) صحبت می کند که دارای سه ویژگی زیر است :
۱- لذت در کار ۲- ابتکار ۳- همکاری
دمینگ شرایط جدید برنده - برنده را به جای من برنده - تو بازنده که در رقابت معمول است ، عنوان کرد .ضرورت همیاری و همکاری بعنوان جزء جدایی ناپذیر مدیریت یکی از پیامهای اصلی دمینگ به موسسات وبطور کلی به جامعه است ، و معتقد است که با همکاری و همیاری ، همگان برنده می شوند ، همه کارمندان ،همه مشتریان و همه مدیران .وی چنین سیستمی را برنده - برنده مینامد .
دکتر دمینگ در سال ۱۹۹۳ ، پیش از فوت ، تجارب ۷۰ ساله خود را خلاصه کرد و آن را سیستم دانش ژرف نامید . سیستم دانش ژرف چهار بعد مرتبط به هم به شرح زیر است :
۱ - توجه به سیستم
شکی نیست که بهینه سازی یک زیر سیستم ، ساده تر از بهینه سازی یک سیستم جامع است. اما این کار ،گران تمام شده و با آن که به نظر می رسد بهبود حاصل می شود ، در واقع موانعی ایجاد می کند که سد راهپیشرفت اصیل خواهد شد . به علاوه بهینه سازی در یک قسمت به سایر قسمت ها آسیب می رساند و در کلاین تغییر موجب آسیب رسانی بیشتری به سیستم می شود .
مثال هایی از نوع بهینه سازی جزئی عبارت است از : سیستم مخرب نمره دهی از دبستان تا دبیرستان و ادامهآن تا دانشگاه ، ستاره های طلایی و جوایز در مدرسه ، اثر مخرب سیستم نخبگان ، پرداخت های تشویقی ،مدیریت از طریق نتایج ، مدیریت با اعمال نتایج و برقراری سیستم های کمی برای پیشبرد کار .
اغلب یک شرکت سعی دارد سهم بیشتری از رقیب خود بدست بیاورد و به عبارت دیگر ، صاحب تکه بزرگ تریاز یک کیک شود . چنانچه این مورد تنها هدف یا هدف اصلی باشد ، نتیجه نهایی زیان بار است . هدف اصلیباید پختن کیک بزرگ تری باشد تا هم سهم بیشتری نصیب شرکت و هم قسمت بزرگی سهم رقیب بشود . درآن صورت ، همه احساس برنده بودن می کنند .
۲ - اطلاع از دانش و نظریه های آماری
این موضوع ، مواردی نظیر : اطلاع از تغییرات ، قابلیت فرایند ، نمودارهای کنترل ، تعاملات و توابع خسارت راشامل می شود . باید این موارد را فهمید تا بتوان رهبری مؤثر را اعمال کرد .
اولا” دو نوع علت برای تغییرات وجود دارد : علل ویژه و مشترک . علل ویژه تغییرات در یک فرایند ، محصول یاخدمت آنهایی هستند که از عملکرد بقیه به طور دایم جلوگیری می کنند . این علل ویژه ، از قبیل : تغییر کاربرتغییر نوبت کار یا دستورالعمل های کاری ، اغلب به سادگی وارد عمل می شوند ، اما می توان آنها را به آسانی ازطریق خود کاربر از بین برد . از طرف دیگر علل مشترک آن هایی هستند که پس از محو شدن علل ویژه بروزمی کنند و به طراحی یا فرایند عملیات یا سیستم مربوط می گردند مثل : طراحی ضعیف ، تجهیزات ناکافی ونارسایی روش های اجرایی ، ممکن است این علل را کارگران تشخیص دهند ، ولی فقط مدیریت می تواند آنهارا از بین ببرد .
دمینگ معتقدبود،مدیرانیکهازدرکاینتغییراتعاجزباشندودو نوع تغییر یاد شده را با هم اشتباه کنند، سبب بدتر شدن اوضاع می شوند، به علاوه بر آورد او نشان می دهد که مدیریت مسئول ۹۸ درصد بهبودهای بالقوه است وبیشترخسارات، اغلب مجهولات شناسایی نشده ای هستند که حتی مورد شک و ضن قرار نگرفته اند.
۳ - نظریه دانش
کسب دانش نمیتواند از بکارگیری آن جدا باشد ، بنابر این دکتر دمینگ یادگیری توأم با عمل را توصیهمی کند و معتقد است که پیاده نمودن روش های ارتقا منجر به یادگیری خواهد شد و پرداختن به ارتقایفرایندها ، زمینه یادگیری مداوم ، بروز خلاقیتها و ایدههای نو را فراهم میکند .
۴ - دانش روان شناسی
درک روابط متقابل انسان یک امر ضروری است ، بطوریکه رهبران می بایستی از تفاوت های فردی برای بهینهسازی استفاده کنند زیرا افراد برای احراز موفقیت در زمینه های گوناگون ، دارای انگیزه های ذاتی هستند اماممکن است انگیزه های عارضی از قبیل پرداخت های اضافی و رتبه بندی عملکرد ، انگیزه های ذاتی آن ها راتضعیف کند و یا از بین ببرد . این قبیل اعمال ، حلاوت محیط کار و آموزش را از بین می برد بنابر این بایدانگیزه های ذاتی را در مردم برای نوآوری ، لذت بردن از کار و آموزش تقویت نمود .
دمینگ مدیریت کیفیت و بهبود را در مسئولیت همه کارکنان می داند . مدیریت ارشد بایستی فلسفه جدیدکیفیت را پذیرفته ، حرکتهای بسوی ارتقا را رهبری نموده و در تمام مراحل عملیات بطور مستقیم درگیر باشد .دمینگ انتظار دارد که مدیران ، تغییر یافته ، با کارکنان سطوح عملیاتی مشارکت داشته و کیفیت را بدوناندازهگیری هزینههای کیفیت ، با سنجش آماری مدیریت نمایند . دمینگ هزینه بزرگ کیفیت را تحویلمحصولات معیوب به مشتریها دانسته و معتقد است که قابل اندازه گیری نیست .
دکتر دمینگ کل فرایند را بصورت عملیاتی یکپار چه توصیف نموده و اعتقاد دارد که از درون دادها تا استفادهواقعی از محصول نهایی همه یک فرایند محسوب می شوند ، اگر در آغاز کار مشکلی وجود داشته باشد کلفرایند و محصول نهایی از آن متأثر می گردد ، بین سازمان و مشتری ، بین سازمان و تدارک کننده ، بینسازمان و کارکنان سدی وجود ندارد ، فرایند دارای وحدت است و هر چه هماهنگی بیشتر باشد ، نتایج بهتریبدست می آیند .(دمینگ ،۱۹۹۳)
درک فلسفه مدیریت دمینگ نیازمند درک چهار قاعده کلی است :
۱ - کیفیت و هزینه ضد هم یا جایگزین هم نیستند که بهبود یکی به بهای از دست رفتن دیگری باشد ، برعکس ، دایما” می توان هر دو را بهبود بخشید .
۲ - معنی واقعی کیفیت متناوب از نظریات رایجی است که کاربرد مواد اولیه کمیاب و طرحهای مصون از خرابیرا به اشتباه کیفیت می دانند . از دیدگاه دمینگ ، کیفیت را از نقطه نظر مشتری بهتر می توان درک کرد ، و عنصرمهم کیفیت ، همسانی بهبود یافته است .
۳ - نوسان پدیده ای است که بطور طبیعی ایجاد میشود ولی یک استثناء یا اشتباه نیست . بسته به اینکه ما بایک سیستم با ثبات یا بی ثبات روبرو هستیم ، باید با نوسان برخورد متفاوتی داشته باشیم . سیستم باثبات همموفقیت و هم شکست تولید می کند . کاهش تعداد محصولات معیوب در سیستم باثبات فقط با کارکردن رویسیستم قابل دستیابی است .
۴ - همیاری ، امری اساسی است که به بهبود می انجامد .
بررسیهای دمینگ نشان می دهد ، هفت بیماری مرگبار مدیریت ، که پایداری ، استمرار و کیفیت محصولات و خدمات مؤسسات را تهدید می کند، عبارتند از :(بوی دل،۱۳۸۳،ص۲۴)
۱ - فقدان یک عزم ، اراده و هدف دائمی و مستمر
۲ - توجه و تأکید خاص برای تحقق سودهای سریع و کوتاه مدت
۳ - ارزشیابی و طبقه بندی مشاغل ، ارزیابی سالیانه کارکنان ، بررسی شایستگی ها
۴ - جابجایی مدیران و عدم ثبات شغلی