وبلاگ

توضیح وبلاگ من

دانلود تحقیق-پروژه و پایان نامه | ۲-۳-۲- رابطه میان هوش هیجانی و رفتار شهروندی معکوس – پایان نامه های کارشناسی ارشد


بخش سوم :رفتارهای کاری معکوس

۲-۳-۱- رفتارهایکاریمعکوس

رفتارهایکاریمعکوس ‌به این صورت تعریف می‌شوند: ” رفتار اختیاری اعضای سازمان که نقض کننده هنجارهای سازمانی مهم است که رفاه سازمان و/یا اعضایش را تهدید می‌کند (بنت و رابینسون، ۲۰۰۰، ۳۵۹). اگرچه مطالعات اولیه ‌در مورد. رفتارهایکاریمعکوس متمرکز بر رفتارهای ویژه مثل سرقت از محل کار یا بی ادبی نسبت به همکاران بودند. هولینگر[۱۳۸] (۱۹۸۶) رفتارهایکاریمعکوس را به عنوان انحرافات و تعدی های مرتبط با اموال (مثلا حیف و میل کردن اموال کسب و کار) و انحرافات و تعدی های مرتبط با تولید (مثلا نقض هنجارها در انجام وظایف) توصیف کرد(جانگ[۱۳۹] ویون،۳۷۰،۲۰۱۲).


فوکس[۱۴۰] و اسپکتور (۱۹۹۹) مطرح کردند که رفتارهایکاریمعکوس شامل انحرافات مرتبط با اموال و خسارت مادی مثل از زیر بار مسولیت شانه خالی کردن، تأخیر و غیبت عمدی، سرقت یا حیف و میل اموال شرکت و همچنین رفتارهای جسارت آمیز یا خشن نسبت به همکاران هستند(فوکس و اسپکتور،۹۱۶،۱۹۹۹). فوکس و همکاران (۲۰۰۱) بیان کرند که. رفتارهایکاریمعکوس رفتارهای منفی کارکنان نسبت به سازمان‌ها و همکاران هستند(فوکس و همکاران،۲۰۰۱). هارپر[۱۴۱] (۱۹۹۰) توضیح داد که رفتارهایکاریمعکوس به صورت جدی به سازمان‌ها لطمه می‌زنند

۲-۳-۲- رابطه میان هوش هیجانی و رفتار شهروندی معکوس

اغلب مطالعات در مورداهمیت مدل عملکرد انسان با توجه به هوش هیجانی این تئوری را مورد انتقاد قرار داده‌اند که دانش، توانایی‌ها و مهارت‌های ویژه یک فرد تعیین کننده عملکرد یک سازمان باشد.این دیدگاه می گوبد که عواطف کارکنان از توانایی‌های فکری شان درتعیین عملکرد بلندمدتشان اهمیت بیشتری دارند(سونگ[۱۴۲] و همکاران ۲۰۱۰،۱۳۷).

مارتین [۱۴۳]و همکاران (۱۹۹۸) اعتقاد داشتند که هوش هیجانی کارکنان در پیشگیری از رفتارهای منفی ایفای نقش می‌کند. به علاوه مایر[۱۴۴]و همکاران (۲۰۰۰) توضیح دادند که اگر هوش هیجانی کارکنان بهبود یابد رفتارهای انحرافی مرتبط با وظایف سازمانی به میزان قابل توجهی کاهش می‌یابند و ‌به این ترتیب روابط منفی میان هوش هیجانی کارکنان و رفتارهای انحرافی آنان را آشکار می‌سازند. به علاوه اسپکتور[۱۴۵] (۱۹۹۷) مطرح کرد که رفتار شهروندی معکوس از جمله ناشی از ابهام در روابط انسانی و عدم اختیار عمل هستند در حالی که گلومب[۱۴۶]( ۲۰۰۲) ادعا کرد که مشخصات شخصی کارکنان (مثل عواطف یا ستیزه گری ) عوامل تعیین کننده رفتار شهروندی معکوس بودند (جانگ[۱۴۷] ویون،۳۷۰،۲۰۱۲).

مارکوس[۱۴۸] و شولدر (۲۰۰۴) و هپورس[۱۴۹] و تولر (۲۰۰۴) خود-کنترلی را به عنوان یک عامل مقدم رفتار شهروندی معکوس ذکر کردند و بیان داشتند از آنجا که هوش هیجانی توانایی کنترل خود است آنهایی که خودشان را خوب کنترل می‌کنند توانایی عالی برای انجام کار هیجانی دارند و اینکه این امر تاثیر منفی روی رفتار شهروندی معکوس کارکنان دارد (بشتولدت[۱۵۰] و همکاران، ۲۰۰۷،۴۷۹).


سالگادو[۱۵۱] (۲۰۰۲) و کولبرت [۱۵۲]و همکاران (۲۰۰۴) اشاره کردند که پیوسنگی و انسجام هیجانی کارکنان تاثیر منفی روی رفتار شهروندی معکوس دارد. اوستین[۱۵۳] و همکاران ( ۲۰۰۵) و ماوروولی[۱۵۴] و همکاران (۲۰۰۷)استدلال کردند که عدم وجود هوش هیجانی نه تنها سبب رفتارهای منفی در سازمان‌ها می شود بلکه همچنین از چشم انداز کلان رفتارهای ضداجتماعی را در پی دارد(جانگ[۱۵۵] ویون،۳۷۱،۲۰۱۲).

سی یو [۱۵۶](۲۰۰۹) رابطه علی و معلولی میان هوش هیجانی و رفتارهای منفی را شناسایی کردند. به طور خلاصه وقتی کارکنان قادر به کنترل عواطفشان نیستند احتمالا در تعاملات اجتماعی شکست می خورند و عواطف منفی را تجربه می‌کنند و این منتهی به رفتار شهروندی معکوس می شود .بر اساس این مطالعات می توان فرض کرد که عواطف منفی، فقدان خود-کنترلی و عدم پیوستگی و انسجام عواطف تجربه شده توسط کارکنان زمانی می‌تواند رخ دهد که آن ها فاقد هوش هیجانی هستند(سی یو،۵۵۴،۲۰۰۹).

بخش چهارم:پیشینه تحقیق

۲-۴- پیشینه تحقیق

اصطلاح هوش هیجانی برای اولین بار در دهه ۱۹۹۰ توسط دو روانشناس به نامهای جان مایر و پیتر سالووی مطرح شد. آن ها اظهار داشتند کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند می‌توانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بین پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعات هیجانی برای راهنمایی فرایند تفکر و اقدامات شخصی استفاده کنند (سبحانی نژاد و یوزباشی، ۱۳۸۷)

دانیل گلمن، صاحب نظر علوم رفتاری، اولین کسی بود که این مفهوم را وارد عرصه سازمان نمود. گلمن هوش هیجانی را استعداد، مهارت و یا قابلیتی دانست که عمیقا تمامی توانایی‌های فردی را تحت الشعاع قرار می‌دهد (سبحانی نژاد و یوزباشی ۱۳۸۷)

گلمن د‌ر سال ۱۹۹۴ و اوایل ۱۹۹۵ بر آن شد‌ که کتابی د‌ر مورد‌ سواد‌آموزی هیجانی تالیف کند‌. وی برای این کار از تعد‌اد‌ی مد‌ارس د‌ید‌ن کرد‌ تا ببیند‌ مد‌ارس برای رشد‌ هیجانی د‌انش‎آموزان از چه روش‌هایی استفاد‌ه می‎کنند‌، او همچنان جهت تالیف خود‌ مطالعاتی د‌اشته است تا اینکه با نظرات مایر و سالووی آشنا می‎شود‌. سرانجام کتابی د‌ر سال ۱۹۹۵ تحت عنوان هوش هیجانی توسط گلمن تالیف می‎شود‌. وی د‌ر این کتاب اطلاعاتی پیرامون مغز، هیجانات و رفتار گرد‌آوری نمود‌ه است و برخی از عقاید‌ خود‌ را نیز د‌ر این کتاب مطرح کرد‌ه است. او نتوانست توجه محققین و علاقمند‌ان به هوش را به خود‌ جلب کند‌، این کتاب به میزان زیاد‌ی موجب انتقاد‌های جد‌ی از سوی برخی محافل د‌انشگاهی گرد‌ید‌ اما کتاب د‌وم او یعنی «هوش هیجانی د‌ر محیط کار» (۱۹۹۸) توانست به بسیاری از ابهامات پاسخ د‌هد‌. اما کسی که توانست هوش هیجانی را بر سر زبان‌ها بیاورد‌ و د‌ر سطح جهان مطرح ک
ند‌ و از نظریه به کاربرد‌ نزد‌یک سازد‌، د‌انیل گلمن (۱۹۹۵) است (گلدسون نواکا ،۸۶۶،۲۰۰۹) .

مقالات و پایان نامه ها – اوّل- اراده ارتکاب فعل: – 5

بهر حال سؤنیت یا قصد یا عمد، به قصد یا عمد عمومی و قصد یا عمد خاص تقسیم می شود، عمد عام، عبارت از تصمیم به ارتکاب عملی است که مجرم با علم به ممنوعیت یا امر به اجرای آن به وسیله قانون مرتکب می‌شود این امر در متون قانونی معمولاً به صورت علم و یا عمد مورد توجّه قانون‌گذار قرار گرفته و گاهی به صورت (بقصد) از آن استفاده ‌کرده‌است.

در مادّه۵۲۰ قانون مجازات اسلامی آمده است « هر کسی شبیه مسکوکات رایج داخلی یا خارجی غیر از طلا و نقره بسازد یا عالماً یا عمداً آن ها را داخل کشور نماید …» ‌بنابرین‏ در جرایم عمدی وجود سؤنیت عام ضروری است و برای تحقّق تمام جرایم عمدی وجود این سوءنیت یا عمد لازم است اعم از این که در متن قانون به آن اشاره شده باشد یا نشده باشد امّا در عمد خاص علاوه بر اراده فاعل بر انجام فعل غیر قانونی خواست نتیجه حاصله و ایجاد اضرار و خسارت وارده نیز منظور نظر او قرار می‌گیرد.

در جرایمی مثل کلاه برداری و جعل عمد خاص از اجزا لازم و ضروری عنصر معنوی است، جرم تحریق، تخریب و مصادیق دیگر آن به اشکال مختلف نیز از جمله جرائمی است که ایراد ضرر و خسارت بر طرف و تحقّق نتیجه حاصله شرط وقوع آن است، ‌بنابرین‏ با فقدان سؤنیت جرم محقّق نخواهد شد.
ازنظر لغوی اراده عبارت است از خواستن ، طلب کردن، قصد و آهنگ و عزم.[۱۹۰] درضمن باید ‌به این نکته اشاره کرد که برای تحقّق عنصر معنوی یا روانی وجود دو عامل ضرورت دارد:اراده ارتکاب فعل و قصد مجرمانه.
اوّل- اراده ارتکاب فعل: در کلیّه جرائم اعم از عمدی یا غیر عمدی اراده ارتکاب فعل وجود دارد و قانون‌گذار فقط انجام عمل ارادی را مجازات می کند. ‌بنابرین‏ حتّی در صدمات بدنی ناشی از حوادث رانندگی و مستی راننده نیز، شخص مرتکب واجد اراده بوده و با وجود همین اراده است که راننده، اتومبیل را به راه انداخته است. در واقع راندن اتومبیل مورد اراده و خواست راننده هست و فقط نتیجه آن که صدمات بدنی بوده مورد نظر و مقصود راننده نبوده است، در صورت فقدان اراده ارتکاب فعل، تحقّق جرم منتفی است.[۱۹۱]
از طرف دیگر اراده ارتکاب فعل نیز باید با قصد مجرمانه، یا خطای جزایی توام باشد وگرنه به علّت فقدان عنصر روانی، عمل ارتکابی جرم تلقی نمی‌شود. فقط در یک مورد ارتکاب فعل به تنهایی(با فقدان قصد و فقدان خطای جزائی) مؤثر و جرم است و دیه دارد آن مورد استثنایی، قتل یا جرح و یا نقص عضو است که به طور خطایی واقع می شود.[۱۹۲]
دوم – قصد مجرمانه: قصد مجرمانه غالباً مترادف با سؤنیّت است و آن اراده جهت یافته به مقاصد نهی شده درحقوق جزا می‌باشد.پس زمانی سؤنیّت تحقّق پیدا می‌کند که مرتکب جرم خواستار نتیجه عمل و نتایج حاصله از عمل مجرمانه باشد و تا این ارکان تحقّق نیابد، سؤنیّت وجود نخواهد داشت.[۱۹۳] ‌بنابرین‏ در جرائم عمومی، فعل و نتیجه آن هردو مورد اراده و خواست عامل است.[۱۹۴]
خطای کیفری: عدالت نه تنها اقتضا می‌کند که تقصیر و مسئولیت کیفری متوجّه کسی باشد که با وجود علم به نتیجه مجرمانه فعل خود آن را مرتکب می شود، بلکه اگر ترتّب نتیجه مذکور را بر فعل یا ترک آن محتمل دانست و از ارتکاب فعل خودداری نکرد و یا در مواردی غافل بود مقصّر شناخته شود.[۱۹۵]
تقصیر یا خطای کیفری عنصر روانی جرایمی است که اصطلاحاً غیر عمدی نامیده می شود. و به موجب تبصره مادّه ۳۳۶ قانون مجازات اسلامی: ( اعم است از بی احتیاطی، بی مبالاتی، عدم مهارت، عدم رعایت نظامات دولتی) چه در تمام موارد مذکور فاعل در تحصیل نتیجه فعل ارتکابی به هیچ وجه عامد نیست. [۱۹۶]
به طور کلّی می‌توان گفت هر چند که قانون‌گذار در برخی از موادّ قانونی راجع به تخریب (مثلاً در موادّ ۶۷۵ ،۶۷۷، ۶۷۹ قانون مجازات اسلامی به عنصر عمد اشاره کرده و در برخی دیگر (مثلاً در موادّ ۶۷۶ و ۶۷۸) ‌به این عنصر اشاره نکرده است، لیکن تردیدی وجود ندارد که عنصر روانی جرم تخریب در حقوق ایران (عمد) در خراب کردن مال متعلّق به دیگری است و این جرم با سهل انگاری یا بی احتیاطی قابل ارتکاب نمی باشد مگر آن که حکم خاصّی در این مورد در قانون یافت شود که گاهی به دلیل اهمیّت مال مورد تخریب، چنین احکام خاصی در قوانین ایران مشاهده می‌شوند. به عنوان مثال می توان به قانون اخلال گران در صنایع نفت ایران مصوّب ۱۶/۷/۱۳۳۶ اشاره کرد.[۱۹۷]
گفتار دوّم: عناصر رکن معنوی جرم تخریب
در تحقق عنصر روانی یا معنوی وجود دوعامل ضرورت دارد. اول: اراده ارتکاب فعل، دوم: قصد مجرمانه حال به بررسی این دوعامل ‌در وقوع جرم تخریب می پردازیم.
بند اوّل: عنصر اراده و اختیار
از نظر لغوی اراده عبارت است ازخواستن، طلب کردن، قصد وآهنگ و عزم و ازنظر حقوقی سه اصطلاح«اصل آزادی اراده» «اصل استقلال اراده» و«اصل حاکمیت اراده» به کار گرفته شده و آن عبارت است از تأثیر اراده افراد در روابط اشخاص در زندگی قضایی.[۱۹۸]
علم و آگاهی فاعل بر تحریم های قانونی و نیز کیفیت و ماهیت و اوصاف فعل اگر چنانچه با اراده ارتکاب توام نباشد به تنهایی بی تأثیر است. عمد متضمّن این است که با وجود آگاهی، فاعل عزم کاری کند که دقیقاً قانون‌گذار آن را جایز ندانسته است. اراده ارتکاب همان خواستن فعل یا ترک فعل است ‌بنابرین‏ اگر فاعل تخریب از روی اجبار مجبور به تخریب یا آتش زدن مزرعه ای شده باشد نمی توان او را مجرم دانست.[۱۹۹]
پروفسور گارو استاد حقوق جنایی دانشگاه لیون فرانسه در تعریف اراده با قصد از نظر لغوی می‌گوید این کلمه نماینده جهت حرکت میل انسانی است به طرف هدفی معلوم، امّا در امور کیفری اراده یا قصد عبارت است از تمایل به طرف عمل مثبت یا منفی مجرمانه اگر این معنی صحیح باشد باید گفت که هیچ جرمی بدون قصد و اراده وجود ندارد تنها اراده است که ایجاد جرم می کند و تمام جرایم مرکّب هستند از عمل و قصد زیرا اراده با میل اشتباه می‌شود و صفت ارادی فعل قطعاً چیزی است که عمل ارادی انسان را از نظیر آن ها که به وسیله حیوانات اتفّاقاً واقع می‌شود جدا می‌سازد در حقیقت هیچ فعل یا ترک فعلی نمی‌تواند قابل مجازات باشد مگر به شرط کار ارادی انسان باشد. [۲۰۰]
در عرف حقوق گاه اراده را مرادف عمد به کار می‌برند که منظور همان عمد درفعل به معنی خواستن فعل است و چون هر جرم علی الاصول تا اراده نباشد واقع نمی شود، ‌بنابرین‏، اراده در تمام جرایم اعم از عمدی یا غیر عمدی وحتی ‌در جرایم خلافی وجود دارد .[۲۰۱]

پایان نامه آماده کارشناسی ارشد – ۲-۷-۶-۱نظریه های مربوط به حل مسئله – 1

اگر کودکان ونوجوانان بتوانندفعالانه درمورد اعمالشان تصمیم گیری نمایند،جوانب مختلف انتخاب ها را بررسی ‌و پیامد هر انتخاب را ارزیابی کنندمسلما درسطوح بالاتر بهداشت روانی قرار خواهندگرفت.(نیک پرور،۱۳۸۳).

فتحعلی لواسانی(۱۳۷۸)مؤلفه‌ های تصمیم گیری را بدین صورت بیان می‌کند:

-تصمیم گیری فعالانه بر مبنای آگاهی از حقوقی که انتخاب ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

-تصمیم گیری بر مبنای ارزیابی دقیق موقعیت ها.

-تعیین اهداف برنامه.

-برنامه ریزی وپذیرش مسولیت اعمال خود.

-آمادگی برای تغییر دادن تصمیم ها براب انطباق با موقعیت های جدید.

رمضانی(۱۳۸۰)مهارت تصمیم گیری را ‌به این گونه شرح داده است:

۱-آشنایی با معنا ومفهوم تصمیم گیری(به معنای انتخاب یک راه حل از میان راه حل های مختلف).

۲-درک اهمیت تصمیم گیری(زیرا می‌توانیم با یک تصمیم عمری را با سعادت یا بد بختی بگذرانیم.

۳-مراحل تصمیم گیری(که شامل تنظیم وطبقه بندی مشکل،تعیین هدف،یافتن راه حل های مختلف وانتخاب بهترین راه حل می‌باشد).

۴-بررسی تاثیر تصمیم گیری بر موفقیت ها ‌و شکست ها.(نوری قاسم آبادی،۱۳۷۷).

هر تصمیمی پیامدی دارد.اگر شخص مهارت کافی در تصمیم گیری نداشته باشد قادر به تصمیم گیری نخواهد بود وبا تعارضات وافسردگی واضطراب مواجه خواهد شد.

۲-۷-۶مهارت حل مسئله

۲-۷-۶-۱نظریه های مربوط به حل مسئله

رویکرد گشتالت[۱۱]

این دسته از روانشناسان معتقد به حل مسئله از طریق ادراک وبینش حل مسئله ملازمت دارد.بررسی هرمسئله از نظر کلی شامل کشف روابط والگوهاست.وقتی که فرد با مسئله جدیدی روبرو می شود بی درنگ به طرح ها والگوهای گذشته مراجعه می‌کند تا در حل مسئله به او یاری نماید.حل مسئله از دیدگاه گشتالت مجموعه پیچیده ای از عادت های گذشته است که از طریق نقشه های مختلف که فرد برای فرضیه ازمایی آموخته است به هم پیوند یافته اند.(کنعانی،۱۳۸۴).

تئوری محرک و پاسخ[۱۲]

این تئوری بر انتخاب پاسخ راه حل مسئله تأکید دارد.برطبق این نظریه افراد مسئله جدید را یک محرک دانسته که مجموعه ای از پاسخ را بر می انگیزد ومیزان نیرومندی هریک از این پاسخ ها از طریق اصول شرطی سازی مانند تقویت وتنبیه مشخص می شود وفرد با توجه ‌به این اصول یک پاسخ را برای حل مسئله انتخاب می‌کند.

در این تئوری ادراک که اساس کار وتفکر گشتالتیون می‌باشد نقشی ندارد.وبه همین دلیل نمی توان قبول کرد که این نظزیه برای مسائل پیچیده که از روابط وارتباط عناصر ساده تر به وجود امده است راه حل مناسبی ارائه دهد.

مدل های خبرپردازی[۱۳]

گرینو[۱۴] (۱۹۷۳)که از طرفداران این نظریه می‌باشد می‌گوید برای حل مسئله باید از اطلاعات وتکنیک هایی که درحافظه داریم استفاده نماییم.او معتقداست که افرادباید برای تبدیل وضعیت موجود یا متغیرهای داده شده به وضعیت مطلوب یا متغیر ناشناخته راهی را بیابد.این مدل تنها پاسخ پاسخگوی مسائل خاص است و در مقابل مسائل عام فاقد کارآمدی می‌باشد.در این مدل،حل مسئله شامل دو مرحله می باشدساخت یک شبکه(دریافت)شناختی که مسئله را روشن می کندوسپس ساخت مجموعه ای از مناسبات ربط دهنده بین شبکه مسئله ‌و شبکه مطلوب یا راه حل.(کنعانی،۱۳۸۴).

مهارت حل مسئله،فرد را قادر می‌سازد تا به طور موثرتری مسائل زندگی را حل نماید.مسائلی مانند اختلافات با دوست ،پدر ومادر،همکار یا مسائلی مانندمشکلات تحصیلی.مشکلات زندگی چنانچه حل نشده باقی بمانند استرس روانی ایجاد می‌کنند.مهارت حل مسئله فرایند تفکر منطقی ومنظمی است که به فرد کمک می کندتا هنگام رویارویی با مشکلات راحل های متعددی را جست وجو کندوسپس بهترین راه حل را انتخاب نماید.(سازمان جهانی بهداشت،۱۹۹۳،ترجمه واقتباس نوری قاسم آبادی ومحمد خانی،۱۳۷۹).

مراحل اصلی حل مسئله عبارت است از شناسایی مشکلات،تشخیص علل مشکلات،توسعه طرح های عملیاتی،اجرای آن طرح هاو ارزش یابی نتایج طرح های عملیاتی.

نوری قاسم آبادی در جزوه مهارت حل مسئله این مراحل را این گونه تعریف می‌کند:

۱-جهت گیری کلی نسبت به مسئله:که این مرحله شامل توانایی شناخت مشکلات-پذیرش آن ها به عنوان یک پدیده طبیعی گه قابل تغییر می باشدوعادت به روش تفکر وعمل منطقی که با ناامیدی وعجله مغایرت دارد.

۲-شناسایی کامل مشکل:این مرحله شامل گردآوری کلیه اطلاعات ‌در مورد مشکل وتعریف دقیق آن وخرد کردن مشکل وتعیین اهداف می‌باشد.

۳-ارائه راه حل های مختلف:این مرحله شامل یافتن راه های متعدد واستفاده از روش بارش فکری وترجیح دادن کمیت راه حل ها بر کیفیت آن ها وعدم تفاوت وارزشیابی می‌باشد.

۴-ارزیابی راه حل ها:در این مرحله به تفاوت وارزشیابی ‌در مورد راه حل ها می پردازیم که این امر با پیش‌بینی پیامدهای احتمالی هر راه حل وتوجه به بررسی سودمندی هریک از پیامدها برای خود ودیگران می‌باشد.

۵-اجرای راه حل وبازبینی: در این مرحله راه حل منتخب اجرا می شود.نتیجه حاصله بررسی می شودودرنهایت به ارزشیابی می پردازیم که ایا با حل مسئله به هدف رسیده ایم یا نه؟

دیویسون وکلد فرید معتقد هستندکه فرایند حل مسئله دارای پنج مرحله است:

گرایش به سمت حل مسئله: در این مرحله اعتقاد براین است که نگرش فرد وانگیزه اوعامل مهم درحل مسئله خواخد بود.هرقدر فرد اعتمادبه نفس وعزت نفس بیشتری داشته باشد،مشکلات را جزء طبیعی زندگی دانسته وبرای حل آن برنامه ریزی می‌کند.

تعریف وفرموله کردن مسئله: در این مرحله فرد تمام زوایای مسئله را بررسی وتعریف می‌کند.این امربه ساختن را حل جدید کمک بسیار می کند.

ایجاد راحل های بدیل: در این مرحله با بهره گرفتن از رها سازی ذهنی وبارش فکری،راه حل های مختلف گه امکان حل مسئله را دارند ارائه می‌شوند.

تصمیم گیری: در این مرحله با توجه به نتایج احتمالی هریک از راه حل ها ومفید بودن آن ها،راه حل مناسب را اتخاذ می‌کند.

بررسی: در این مرحله فرد راه حل را به کار می‌گیرد.پیامدش را بررسی نموده واگر با نتایج دلخواهش هماهنگ نباشد،دوباره باید فرایند حل مسئله را اجرا نماید.(نوری قاسم آبادی،۱۳۷۷).وجود مشکل در زندگی وچگونگی برخورد ما با آن مشکل،نشان دهنده ی شخصیت ما می‌باشد.بعضی از افراد در برخورد با مشکلات ،دچارپریشانی،دست پاچگی شده ‌و دچار بیماری‌های روانی وحتی جسمانی می شوندوحتی ممکن است دست به خود کشی بزنند.

پایان نامه آماده کارشناسی ارشد – قسمت 15 – 10

اهدای جایزه “خورشید تابان / جایزه آساهی” در سال ۱۹۸۸سبب شد بانکودل لیبرو بتواند طرح‌ها و تجربه ­های مربوط به خدمات کتابخآن‌های را گسترده‌تر ادامه دهد. در این طرح بیست و دو کتابخانه سیار به صورت آزمایشی راه‌ اندازی شد. این کتابخانه‌ها برای مدارس روستایی، و مناطق دور دست در نظر گرفته شده بود و شامل مجموعه‌ کوچکی کتاب در یک جعبه بود که آموزگار می‌توانست هر روز آن را به کلاس ببرد. این طرح ۱۳مدرسه روستایی در استآن‌های لارا، بولیوار، میراندا و آراگوا را نیز دربرگرفت. طرح دیگری که به برکت این جایزه راه‌ اندازی شد، طرح آموزشی آموزگاران مدارس روستایی برای ارائه‌ خدمات کتابخآن‌های بود. ۴۹ آموزگار و ۱۰ مدیر در ۹ مدرسه‌ی روستایی در استان بولیوار در زمینه‌ی کار کتابخانه روستایی آموزش دیدند. پس از این آموزش، بیش از ۱۰۰ شرکت کننده در ۶ کارگاه آموزشی مختلف که ‌در مورد شیوه­ انتخاب کتاب کودک تشکیل شده بود، شرکت کردند (اشرفی، ۱۳۸۸).

” خواندن چه لذت بخش است!”

پروژه “خواندن چه لذت بخش است” از سوی “بنیاد ترویج خواندن” که سازمانی غیرانتفاعی در کلمبیاست از سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۴ با پشتیبانی دولت کلمبیا به اجرا درآمد و جایزه آساهی را در سال ۱۹۹۵از آن خود کرد. هدف این پروژه، تشکیل شبکه‌ کتابخانه‌های روستایی و کتابخانه‌های سیار در ۱۲۰۰ منطقه ی محروم و دور افتاده‌ کشور بوده است. این پروژه هر سه ماه یکبار، مواد خواندنی مناسبی را در ۴۲۰ هزار مدرسه‌ی دولتی که فرزندان خانواده های کم درآمد در آن‌ ها تحصیل می‌کردند، پخش کرد. ازدیگر فعالیت های این پروژه برگزاری کارگاه‌های آموزشی برای پدر و مادران، آموزگاران و کتابداران بود. آموزگاران مدارس با شرکت در کارگاه‌های آموزشی که بنیاد ترویج خواندن برگزار می‌کرد و با بهره گرفتن از کتاب‌های راهنما تشویق می‌شدند تا باشگاه‌های کتاب مدارس را به شیوه مؤثری اداره کنند (پایگاه ترویج کتابک، ۱۳۸۸).

“طرح خواندن برای همه”

طرح خواندن برای همه از سوی “مرکز ملی خواندن برای همه” ‌در سال‌ ۱۹۷۷ در مالی آغاز به کارکرد و تا سال ۲۰۰۱ به شکل مرکز خدمات رسانی کتابخآن‌های گسترش یافت. این خدمات در قالب شبکه‌ای از ۶۴ کتابخانه عمومی برای همه‌ گروه‌های سنی است که تمام بخش‌های این کشور فرانسه زبان آفریقایی را پوشش می‌دهد. بیشترکتابخانه‌های این طرح در جوامع دورافتاده‌ی روستایی قرار دارد که دسترسی به آن‌ ها با وسایل ارتباط جمعی مدرن مشکل است. مالی یکی از فقیرترین کشورهای دنیا‌ است، تقریباً ادبیات ملی چاپ شده ندارد. در این کشورتنها چند کتاب فروشی وجود دارد ‌و کتاب بسیار گران است. اعضای طرح خواندن برای همه ازهمان آغاز کار پی‌بردند که ترویج خواندن را باید با کودکان و نوجوانان شروع کرد. از این رو نزدیک به یک سوم از ۲۵۰۰ تا ۴۰۰۰ جلد کتاب این طرح را کتاب‌های کودکان تشکیل می‌دهد. کتابداران محلی که در ضمن کار آموزش دیده‌اند، به ترویج‌خواندن در میان کودکان و خانواده‌ آن ها می‌پردازند و فعالیت‌‌ای گوناگونی در ارتباط با کتاب برای کودکان و جوانان ترتیب می‌دهند، مانند ‌قصه‌گویی، نمایش و بازی. افزون براین از سال ۱۹۸۵ کتابداران مجله‌ای با عنوان “کودکان اول” منتشر می‌کنند که این یک کار مشارکتی است. در این نشریه شعرهای کودکان ‌و بزرگسالان منتشر می‌شود و کتابداران به ضبط و حفظ ادبیات شفاهی و سنتی می‌پردازند. این طرح در سال ۱۹۹۲موفق به دریافت جایزه­ی آساهی شد. با توجه ‌به این که بیشترکتابخانه‌های این طرح در مناطق بدون برق قرار دارند، “مرکز ملی خواندن برای همه” تصمیم گرفت پول جایزه ی آساهی را برای درست کردن یک پایگاه اطلاعاتی از طریق کامپیوترهای قابل حمل و نقل هزینه کند. از این راه مجموعه‌ کتاب‌ها را ثبت و اطلاعات را به روز کرد. فعالیت‌های دیگری که اعضای طرح مایل‌اند انجام دهند، برق‌رسانی به کتابخانه‌ها هنگام شب با انرژی خورشیدی است. طرح خواندن برای همه، در زمانی کوتاه و کار زیاد توانست شبکه‌ای توانا و کارآمد از کتابخانه‌ها درست کند که تأکید اصلی کار آن‌ ها بر ترویج خواندن است. اهداف “مرکز ملی خواندن برای همه” برای افزایش شمار کتاب‌های کودکان در مجموعه ها، تلاش برای چاپ کتاب کودکان و ضبط و حفظ مطالب به زبآن‌های محلی مالی می‌تواند الگوی خوبی برای کشورهای در حال توسعه باشد (پایگاه ترویج کتابک، ۱۳۸۸).

“طرح کتابخانه برای کودکان فقیر”

دانلود منابع پایان نامه ها – ۱-۲ بیان مسئله – 2

آگاهی از آلوده شدن به ویروس نقص سیستم ایمنی انسان فشارهای روان‌شناختی و مشکلات اجتماعی زیادی از جمله افسردگی، اضطراب و انزوای اجتماعی را در پی دارد (ایوانز[۴]، ۲۰۰۳). ‌به این ترتیب افراد مبتلا به HIV مثبت با عوامل روان‌شناختی بسیار زیادی روبرو هستند که شامل عدم سازگاری با بیماری HIV مثبت، کاهش سلامت روانی، خود مدیریتی ضعیف، آشفتگی هیجانی، افسردگی، اضطراب، اختلالات شخصیتی، باورهای پایین خود کارآمدی، حمایت اجتماعی ضعیف و روبرو شدن با مفاهیم وجودی مانند اضطراب مرگ، بی‌معنایی و بی­هدفی در زندگی و بی­مسئولیتی است.

بر اساس آمار جمع‌ آوری شده از دانشگاه ­های علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تا تاریخ ۱/۷/۱۳۹۲ مجموعاً ۲۷۰۴۱ نفر افراد مبتلا به HIV/AIDS در کشور شناسایی ‌شده‌اند که ۸۹٫۳ درصد آنان را مردان و ۱۰٫۷ درصد را زنان تشکیل می­ دهند.۱/۴۶ درصد از مبتلایان به HIV در زمان ابتلا در گروه سنی ۳۴-۲۵ سال قرار داشتند که بالاترین نسبت در بین گروه ­های سنی را به خود اختصاص می­ دهند. علل ابتلا به HIV در بین کل مواردی که از سال ۱۳۹۲ گزارش شده است، اعتیاد تزریقی ۱/۵۲ درصد، برقراری روابط جنسی ۶/۳۳ درصد و انتقال از مادر به کودک ۲/۳ را تشکیل داده است. در ۱/۱۱ درصد از موارد شناسایی‌شده در این سال راه انتقال نامشخص بوده و هیچ مورد جدید ابتلا از راه خون و فرآورده ­های خونی گزارش نشده است (مرکز مدیریت بیماری­ها وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی، ۱۳۹۲).

۱-۲ بیان مسئله

افراد مبتلا به ایدز به واسطه گرفتار شدن به یک بیماری مزمن، ناتوان­کننده، بالقوه کشنده و با پیش آگهی وخیم، در گستره­ای از فعالیت­های اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی محدود می­شوند که به عنوان عاملی تنش­زا در این بیماران مطرح است. به واسطه ویژگی‌های این بیماری و روش­های انتقال آن در معرض انگ اجتماعی و به تبع آن فشارهای روحی_ روانی ویژه­ای قرار می­ گیرند. این افراد همچنین باید با ترس مرتبط با بیماری؛ مانند ناتوانی، افزایش وابستگی، کاهش مهار بدنی و درد مبارزه کنند. دور از انتظار نیست که گستره­ای از آشفتگی­های روانی از حالت نسبتاً سبک مانند بی ­تفاوتی بیمارگونه، احساس گناه، درماندگی و نا­امیدی تا حالت­های شدید مانند اختلال‌های اضطرابی، افسردگی و گاهی افکار خودکشی در این افراد دیده می­ شود (شاکری و همکاران، ۱۳۸۷). ابتلا به HIV سیر زندگی فرد را تغییر می­دهد و باعث کاهش اعتمادبه‌نفس، افزایش احساس آسیب‌پذیری، علائم جسمانی و افکار آشفته در مبتلایان می­ شود و عملکرد روزانه فعالیت­های اجتماعی و آرامش فکری را دچار نابسامانی می­ کند (اولیو[۵]، روآ[۶] و دلیون[۷]، ۲۰۰۳). ادبیات پژوهشی نشان داده که افراد به دنبال تشخیص­های بیماری تهدیدکننده زندگی، یک بحران وجودی را تجربه ‌می‌کنند (کات[۸]،۲۰۰۲، کوچینو[۹] و کان[۱۰]، ۲۰۰۵). بحرانی که شامل به هم ریختن فرضیات اولیه­مان ‌در مورد احساس کنترل و توانایی­مان در پیش ­بینی آینده است (لیانگ و همکاران، ۲۰۱۰؛ نقل از نقیائی، بهمنی، خراسانی و قنبری مطلق، ۱۳۹۲).

‌به این ترتیب تجربه دردناکی که تشخیص و درمان عفونت­HIV به همراه دارد می ­تواند موقعیت بنیادین و اساسی وجود بشر را لمس کند و در ارتباط با متناهی بودن، بی­مسئولیتی در برابر زندگی، تنهایی و بی‌معنایی موضوعات و مسائلی را بیافریند.

یکی از عوامل روان‌شناختی که باعث شده فرد مبتلا به HIV مثبت با مرگ، مسئولیت، بی­هدفی و احساس تنهایی دست و پنجه نرم کند، اضطراب وجودی است. اضطراب، ابزار ارزشمندی برای کمک به ما در جهت آگاه شدن بیشتر از واقعیت است. اگر بخواهیم زندگی را به طور کامل تجربه کنیم باید بتوانیم اضطرابمان را پذیرفته و آن را بشناسیم (یالوم و می، ۲۰۰۱؛ نقل از بهمنی، اعتمادی، شفیع آبادی، دلاور و قنبری مطلق، ۱۳۸۹). از دید وجودنگرها نخستین احساس مورد توجه برای درک هیجان­های انسان، اضطراب است. اضطراب به دو نوع اضطراب روان نژند و اضطراب وجودی یا سالم بازمی‌گردد (رولو می، ۱۹۷۰؛ نقل از بهمنی و همکاران، ۱۳۸۹). در حالی که اضطراب وجودی بخش طبیعی و سالم موقعیت انسانی را تشکیل می­دهد، اضطراب روان نژند حاصل پاسخ نامناسب به منبع تهدید یا محصول بازپس­زنی و یا یک تعارض درونی است. وجود­نگرها منشأ بسیاری از حالات هیجانی ناخوشایند را اضطراب و روشی که فرد برای مواجه‌شدن با آن در پیش ‌می‌گیرد، می­دانند. اضطراب از تلاش­ های فرد برای زنده ماندن و حفظ کردن و دفاع کردن از وجود خویش ناشی می­ شود و احساس­هایی را که اضطراب به وجود ‌می‌آورد، جنبه اجتناب‌ناپذیر شرایط انسان است. اضطراب وجودی به صورت نتیجه اجتناب‌ناپذیر روبرو شدن با مرگ، انزوای وجودی و بی­معنائی توصیف شده است (یالوم، ۱۹۸۰؛ نقل از کوری، ۲۰۰۵)؛ ‌بنابرین‏ وجودنگرها این اضطراب را تحت عنوان اضطراب وجودی معرفی کرده و آن­ را تجربه­ای اصیل می­دانند که هر انسانی باید بتواند با آن مواجه شده و پاسخ اصیل نیز به آن بدهد.

موراتا[۱۱] (۲۰۰۳) در توصیف خود از مشکلات وجودی به واژه­ درد معنوی[۱۲] برای اشاره به تجربه­ ذهنی بیمارانی که با احتمال مرگ خود مواجه ‌شده‌اند، استفاده می­ کند و مقصود او رنجی است که افراد در پی وقوف به احتمال انقراض وجود فردی و معنای خود [۱۳]تجربه ‌می‌کنند. از منظر موراتا درد معنوی به معنای احساس بی‌معنایی، بی‌ارزشی، فقدان قصد و هدف و هویتی است که در اثر از دست دادن‌های متعدد در حوزه­ روابط بین فردی، اقتدار و امید به آینده ایجاد می­ شود (نقل از بهمنی و همکاران ، ۱۳۸۹).