رخ مصطفی دید چون آفتاب
زعنبر مسلسل دو مشکین رس
بر او سایبان بسته از مشک ناب
برآن روی نیکو به وجه حسن
( ابن حسام، ۱۳۸۲: ۵۱۲ )
و در خوابی دیگر:
به شب آفتابی به خواب آمدش
رخ روشن مصطفی را بدید
بدان سان که در دیده آب آمدش
به شب آفتاب صفا را بدید
( ابن حسام، ۱۳۸۲: ۵۱۲ )
موارد اخیر شواهدی هستند بر ارتباط مردان حق و اتّصال روحانی آنان در عالم اسرار آمیز خواب.
۴-۲-۳- ولی و وصی بودن پیامبر
«سلمان فارسی گوید: از رسول خدا (ص) پرسیدم، وصی تواز امتت کیست؟ زیرا پیغمبری مبعوث نشده جز آنکه از امت خود وصی داشته،رسول خدا (ص) فرمود: هنوز برای من بیان نشده من تا مدتی که خدا خواست درنگ کردم و سپس روی به مسجد در آمدم رسول خدا (ص) مرا آواز داد و فرمود: ای سلمان مرا از وصی خودم که از امتم باشد پرسیدی بگو؛ وصی موسی از امت وی که بود؟ گفتم وصیش یوشع بن نوح بود. پیغمبر تأمل کرد و فرمود: میدانی چرا به او وصیت کرد؟ گفتم خدا و رسولش داناترند، فرمود به او وصیت کرد،زیرا وی اعلم امتش بود، وصی من واعلم امّتم پس از من علی بن ابی طالب است. » ( ابن قتیبه،۱۳۶۳:۵۸ ) از پیغمبر(ص) نقل شده که فرمود:
«به راستی خدای تبارک و تعالی طاعت مرا بر شما فرض کرده و نا فرمانی مرا بر شما غدقن کرده و پیروی از أمر مرا بر شما واجب ساخته و پس از من برشما فرض کرده است،طاعت علی (ع) را چنانچه فرض کرده طاعت مرا و برشما غدقن کرده نافرمانی علی را چنانچه غدقن کرده نافرمانی مرا واورا برادر ووزیر ووصی ووارث من نموده. او از منست و من از او، دوستیش ایمانست و دشمنیش کفر. دوستدارش دوستدار منست و دشمنش دشمن من واو مولا و آقای هر کس است، که من مولا و آقای اویم ومن مولای هر زن و مرد مسلمانم ومن و او پدر این امت هستیم.» ( ابن قتیبه،۱۳۶۳: ۵۹ ) سرایندۀ منظومۀ حماسی علی نامه به نقل از خود حضرت علی (ع) مطالبی را در توصیف ولی ووصی بودن پیامبر (ص) بیان داشته است. از میان شواهد موجود به ذکر نمونه ای اکتفا می کنیم.
منم آنک ایزد ولی خواندم
منم آنک بن عم پیغامبرم
زمین و آسمان این چنین داندم
وصی نبی حیدر صفدرم
( ربیع، ۱۳۸۸: ۳۶پ )
و در منظومۀ خاوران نامه:
مظهر نور نخستین، ذات پاک مصطفاست
آن که هستی بر طفیلش حاصل است افلاک را
چون نبی بگذشت امّت را امامی واجب است
حکمت است و عصمت و بخشش و مردانگی
این صفات و زین هزاران بینش و عصمت بر سری
تاثیر مدیریت سرمایه در گردش بر عملکرد مالی
امور مالی شرکت می تواند به سه بخش اصلی بودجه بندی سرمایه، ساختار سرمایه و مدیریت سرمایه در گردش طبقه بندی شود. مدیریت سرمایه های بلند مدت به بودجه بندی سرمایه و ساختار سرمایه مربوط می شود در حالیکه مدیریت دارایی ها و بدهی های جاری در حوزه مدیریت سرمایه در گردش می باشد (هاوتیس[۶۰]، ۲۰۰۳).
سرمایه در گردش یک شرکت مجموعه مبالغی است که در دارایی های جاری سرمایه گذاری می شود. طبق نظر اسکیلینگ (۱۹۹۶) نیز عموماً واژه سرمایه در گردش به سرمایه گذاری سازمان در دارایی های جاری، بدهی های جاری، وجوه نقد، اوراق بهادار کوتاه مدت، حسابهای دریافتنی و موجودی کالا مربوط می شود و مدیریت سرمایه در گردش نیز عبارت است از تعیین حجم و ترکیب منابع و مصارف سرمایه در گردش به نحوی که ثروت سهامداران افزایش یابد.
تاثیر مدیریت سرمایه در گردش بر عملکرد مالی سازمان از دو جنبه تاثیر سیاست های سرمایه در گردش بر عملکرد و تاثیرشاخص های مدیریت سرمایه در گردش بر عملکرد مورد بررسی قرار می گیرد
سیاست های سرمایه در گردش و عملکرد: شرکتها می توانند سرمایه گذاری در سرمایه در گردش خود را به حداقل برسانند یعنی یک سیاست جسورانه را در پیش گیرند و یا این که یک سیاست محافظه کارانه را انتخاب کنند. بنابراین مدیریت شرکت مجبور است قبل از انتخاب سیاست سرمایه در گردش خود در مورد موازنه ریسک و بازده تصمیم گیری نماید. حداقل کردن سرمایه گذاری در سرمایه در گردش (سیاست تهاجمی) ممکن است به طور مثبت بر روی سودآوری شرکت تاثیر بگذارد. از سوی دیگر سرمایه گذاری سنگین در سرمایه در گردش (سیاست محافظه کارانه) نیز ممکن است منجر به سودآوری گردد چرا که به عنوان مثال، نگه داشتن موجودی کالای زیاد هزینه وقفه های احتمالی در فرایند تولید و خسارات ناشی از کمیابی را کاهش می هد و همچنین هزینه های تامین را کاهش داده و در مقابل نوسانات قیمت از شرکت حمایت می کند (بوت و همکاران[۶۱]، ۲۰۰۶).
شواهد به دست آمده از مطالعات جوس و همکاران (۱۹۹۶)، شین و سوئنن (۱۹۹۸) و دلف (۲۰۰۳) و محققین دیگر در ارتباط با سودآوری به عنوان معیاری برای عملکرد و سیاست های سرمایه در گردش، از این واقعیت حمایت میکنند که سیاست های سرمایه در گردش تهاجمی سودآوری را بالا می برد. جمعی نیز در مطالعه ای که بر روی ارتباط سیاست های سرمایه در گردش اتخاد شده توسط شرکتهای داروسازی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران و بازده سهام این شرکتها داشته به این نتیجه رسیده است شرکت هایی که سیاست سرمایه در گردش جسورانه را انتخاب نموده اند در مقایسه با شرکت های با سیاست محافظه کارانه دارای بازده بیشتری بوده اند.
مزایای یک سیاست تهاجمی کاهش هزینه ها و افزایش سود می باشد. چندین هزینه با بهره گرفتن از یک سیاست تهاجمی ممکن است کاهش یابد که از آن جمله به موارد زیر می توان اشاره کرد: ۱) هزینه های موجودی کالا پایین تر و در نتیجه نگهداری کمتر موجودی ها و حرکت چرخش سریع موجودی. ۲) هزینه های وصول مطالبات پایین تر با بهره گرفتن از سیاست اعتباری تهاجمی. ۳) کاهش هزینه های بودجه بندی به دلیل استفاده زیاد از بدهی های کوتاه مدت. لازم به ذکر است برای شرکت های کوچکتر به دلیل استفاده بیشتر از بدهی ها در مقایسه با شرکتهای بزرگتر، سیاست سرمایه در گردش تهاجمی می تواند سودآوری اشان را به طور قابل ملاحظه ای افزایش دهد. اگر چه باید توجه داشت که سیاست های سرمایه در گردش تهاجمی، ریسک ناتوانی در ادای تعهدات را هم افزایش می دهد.
در کل می توان این چنین استدلال کرد که سیاست های سرمایه در گردش جسورانه، اگرچه ریسک زیادی را نیز دارا می باشد در مقایسه با سیاست های سرمایه در گردش محافظه کارانه دارای سودآوری بیشتری است و شرکتها باید از طریق موازنه ریسک و بازده که شالوده تمام تصمیم گیریهای مالی است، سیاست های سرمایه در گردش مناسب را اتخاد نمایند . (گانداولی[۶۲]، ۲۰۰۶).
شاخص های مدیریت سرمایه در گردش و عملکرد: در این بخش ارتباط بین شاخص های مدیریت سرمایه در گردش یعنی مدت زمان وصل مطالبات، مدت زمان پرداخت حسابهای پرداختنی مدت زمان نگه داری موجودی کالا و چرخه نقدینگی به عنوان دو شاخص عملکرد با بهره گرفتن از شواهد تجربی حاصل از یافته های محققین در این زمیه بررسی می کنیم.
الف) نقدینگی و شاخص های مدیریت سرمایه در گردش: سرمایه گذاری در سرمایه در گردش یک موقعیت نقدینگی خوب برای شرکت ایجاد می کند که برای بقای آن حیاتی است، نکته مهم این است که این نقدینگی باید به خوبی مدیریت شود و در حد بهینه قرار گیرد. الجلی (۲۰۰۴)، مدیریت نقدینگی کارا را شامل برنامه ریزی و کنترل دارایی های جاری و بدهی های جاری می داند به نحویکه ریسک ناتوانی در پرداخت تعهدات کوتاه مدت را کاهش دهد و از سوی دیگر از سرمایه گذاری افراطی در این دارایی ها اجتناب کند. سطح بهینه نقدینگی حداقل نقدینگی است که برای پشتیبانی از فعالیت های تجاری و تولیدی ضروری است و از آنجا که عامل کلیدی سطح نقدینگی بهینه چرخش نقدینگی است، برای رسیدن به نقدینگی بهینه باید چرخه نقدینگی را در حداقل ممکن نگه داریم. یعنی در سطح حداقل بهینه ای که با سطح جاری فعالیتهای تجاری و تولیدی سازمان سازگار بوده و سازمان بتواند به اهداف خود دست یابد و خود را با تغییرات بازار تطبیق دهد (وانگ[۶۳]، ۲۰۰۲). بنابراین نقدینگی بیش از اندازه نمی تواند به عنوان معیاری برای عملکرد خوب باشد. الجلی (۲۰۰۴) نیز در مطالعه ای که بر روی شرکت های عربستان سعودی انجام داد به ارتباط منفی معنادار بین سودآوری شرکت و سطح نقدینگی آن دست پیدا کرد. در این مطالعه وی درآمد عملیاتی خالص را به عنوان معیار سودآوری و چرخه نقدینگی را به عنوان معیار نقدینگی در نظر گرفته است و همبستگی منفی معناداری(۱۲۴/۰) را بین این دو متغیر شناسایی کرده است.
پس می توان چنین نتیجه گرفت که برای رسیدن به نقدینگی بهینه به عنوان معیاری برای عملکرد، سازمانها باید چرخه نقدینگی خو را در حداقل ممکن نگه دارند و نگه داشتن چرخه نقدینگی در حداقل بهینه مستلزم کاهش مدت زمان وصول مطالبات، مدت زمان پرداخت حساب های پرداختنی و کاهش تعداد روزهای نگه داری موجودی کالا می باشد. .
ب) سودآوری و شاخص های مدیریت سرمایه در گردش: برای مشخص شدن ارتباط بین سودآوری و شاخص های مدیریت سرمایه در گردش به نمونههایی از تحقیقاتی که در این زمینه انجام گرفته است اشاره می شود.
گارسیا و همکاران [۶۴](۲۰۰۷) با مطالعه شرکتهای کوچک و متوسط اسپانیایی در طی دوره زمانی ۲۰۰۲-۱۹۹۶ انجام دادند به این نتیجه رسیدند که مدیران می توانند از طریق کاهش مدت زمان نگه داری موجودی کالا و کاهش مدت زمان وصول مطالبات و در نتیجه کاهش چرخه نقدینگی ایجاد ارزش نموده و سودآوری خود را بهبود بخشند. در این مطالعه آنان میانگین داده های آماری مربوط به شرکتهای با سودآوری بالا و شرکتهایی با سودآوری پایین یا زیان ده را با هم مقایسه کرده اند و به این نتیجه رسیده اند که شرکت های سودآور دارای مدت زمان نگهداری موجودی، پرداخت حساب هاس پرداختنی، دریافت مطالبات و چرخه نقدینگی به مراتب کمتری نسبت به شرکت های کم سود ده یا زیان ده هستند.
یافته های بوت و همکاران (۲۰۰۶) مبین این مساله است که سازمانها با نرخ موجودی کالای بالا به احتمال زیاد عملکرد مالی بدی دارند. این نتایج با یافته های شین و سوئنن (۱۹۹۸) که یک ارتباط منفی قوی بین چرخه نقدینگی و سودآوری شرکتهای آمریکایی شناسایی کردند، سازگار است. چن و همکاران[۶۵] (۲۰۰۵) نیز گزارش دادند که شرکتها با موجودی کالای غیر عادی، بازده سهام خیلی ضعیف دارند و شرکتها با موجودی کالای پائین تر از حد بهینه بازده سهام معمولی دارند در حالیکه شرکتها با موجودی کالای بهینه بازده سهام خوبی دارند. همچنین شاه و شین[۶۶] (۲۰۰۷) نیز یک ارتباط مستقیم معنادار بین کاهش موجودی کالا و عملکرد مالی خوب شناسایی کردند. کوماناکوس[۶۷] (۲۰۰۸) با مطالعه شرکتهای یونانی ارتباط منفی معناداری را بین عملکرد مالی خوب و سطح موجودی کالای بالا شناسایی کرد.
از مجموع شواهد تجربی اشاره شده در بالا می توان چنین استدلال کرد که ارتباط معنا داری بین کاهش مدت زمان وصول مطالبات، مدت زمان نگه داری موجودی کالا و مدت زمان پرداخت حسابهای پرداختنی و در نتیجه چرخه نقدینگی کوتاه تر و سودآوری شرکتها وجود دارد و شرکتها با نگه داشتن چرخه نقدینگی و اجزای تشکیل دهنده آن در حد بهینه می توانند به سودآوری بالایی دست پیدا کنند.
تاثیر ساختار سرمایه بر عملکرد مالی
ساختار سرمایه ترکیبی از بدهی و حقوق صاحبان سهام است که توسط آنها شرکت ها تامین مالی دارایی های خود را انجام می دهند (سلیمانی امیری و رام، ۱۳۹۱). ساختار سرمایه ترکیب منابع وجوه بلند مدت مورد استفاده شرکت است و تغییر این ترکیب موجب تغییر هزینه سرمایه می شود. هدف اصلی از تصمیمات ساختار سرمایه ایجاد ترکیبی مناسب از منابع وجوه بلند مدت، به منظور حداقل سازی هزینه سرمایه شرکت و از آن طریق حداکثر کردن ارزش شرکت می باشد. این ترکیب، ساختار سرمایه بهینه نامیده می شود (عبداله زاده و سبزواری، ۱۳۷۳).
ساختار سرمایه شرکت، تامین مالی دائمی شرکت می باشد که به وسیله بدهی های بلند مدت و حقوق صاحبان سهام نشان داده می شود. ساختار مالی شامل بدهی های کوتاه مدت و بدهی های بلند مدت و همچنین حقوق صاحبان سهام می گردد. بنابراین ساختار سرمایه بخشی از ساختار مالی را تشکیل می دهد (وستون و کوپلند[۶۸]، ۱۹۹۲).
ساختار سرمایه نامناسب برای هر شرکتی کلیه زمینه های فعالیت یک شرکت را تحت تاثیر قرار می دهد و می تواند باعث بروز مسایلی نظیر عدم کارائی در بازاریابی محصولات، عدم کارآمدی و ناتوانی در به کار گیری مناسب نیروی انسانی و موارد مشابه شود (هاشمی و اخلاقی، ۱۳۸۹).
رابطه بین نظام راهبردی و عملکرد مالی شرکت ها
نظام راهبری شرکتها، مجموعه سیاست ها، روش ها و اقداماتی است که برای تامین منافع ذینفعان شرکت ها تدوین و به اجرا گذااشته می شود. هدف نظام راهبری شرکتها، افزایش ضریب اطمینان فعالیت های شرکت و سیاست های مدیریت در راستای منافع سهامداران بطور مشخص و به طور کلی، تمامی ذی نفعان است. بنابراین می توان انتظار داشت که بین نظام راهبری شرکت ها و عملکرد مالی آنها رابطه معنی داری وجود دارد (رجبی و گنجی، ۱۳۸۹).
از معیارهای مهم نظام راهبری شرکتی، می توان نسبت اعضای غیر موظف هیات مدیره (معیاری برای اندازه گیری استقلال هیات مدیره)، تعداد اعضای هیات مدیره (اندازه هیات مدیره)، استقلال حسابرس و کمیته حسابرسی، تفکیک مدیر عامل از رئیس هیات مدیره، انتشار اختیار سهام مدیران و کارکنان (معیار انگیزشی)، حمایت های قانونی از حقوق سهامداران، ساختار مالکیت و نقش سهامداری را نام برد (رجبی و گنجی، ۱۳۸۹).
تدوین کنندگان مقررات و دست اندرکاران بر این باورند که راهبری شرکت با عملکرد مالی شرکت رابطه دارد، اما شواهد تجربی به دست آمده در این رابطه تاکنون به نتیجه قطعی منجر نشده است (لورنس و کیلور[۶۹]، ۲۰۰۴ و ۲۰۰۶).
تاثیر سرمایه فکری بر عملکرد مالی
در اقتصاد دانش محور کنونی، سرمایه فکری عامل اصلی برتری و حفظ مزیت رقابتی شرکتها میباشد (طالبنیا و همکاران، ۱۳۹۱). سرمایه فکری فرایندی است که شامل آزمایشهای کاربردی، فناوری سازمانی، ارتباطات با مشتری و مهارت های حرفهای میباشد و موجب افزایش توان رقابتی شرکت و سودآوری آتی آن می شود (ادوینسون و مالون[۷۰]، ۱۹۹۷). روس و همکاران (۱۹۹۷) بیان می کنند که سرمایه فکری، عامل اصلی ایجاد ارزش در شرکتهاست؛ و شرکتها در حال حرکت به سمت خلق ارزش از طریق سرمایه های فکری موجود در سازمان میباشند. متداولترین طرح طبقه بندی، سرمایه فکری را به سه جزء سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری (سازمانی) و سرمایه مشتری (ارتباطی) تقسیم می کند.
سرمایه انسانی: که به ارزش دانش، مهارت، تجربه و تخصص موجود در کارکنان شرکت بر میگردد.
سرمایه ساختاری(سازمانی): شامل روابط و هدایتکننده های سازمانی و … میباشد (ادوینسون و مالون، ۱۹۹۷). از دیدگاه استیوارت نیز، سرمایه ساختاری شامل تمام دارایی های فکری، روش شناسی، نرمافزارها، فرایندها و … میباشد. سالیوان[۷۱] (۲۰۰۱) بیان کرد که سرمایه ساختاری شامل تمام زیر ساختهای توسعهای و تمام دارایی های مشهود شرکت میباشد که به دارایی های فکری نیز نیاز دارد.
سرمایه مشتری (ارتباطی): مجموع دارایی هایی میباشد که باعث ایجاد رابطه با محیط، مشتریان، سهامداران، عرضهکنندگان کالا، رقبا و دولت می شود. اگرچه مهمترین قسمت سرمایه ارتباطی، روابط مشتری است ولی نباید تنها این روابط را مد نظر قرار داد.
بخش دوم: مسئولیت اجتماعی شرکت ها
۱۷٫۲٫ مفهوم مسئولیت اجتماعی
مؤسسات بازرگانی در جامعه ای کار می کنند که آن جامعه برای آنها فرصت های مختلفی را ایجاد کرده است که آنها به کسب سود می پردازند.در عوض،سازمانهای مذکور باید متعهد باشند که نیازها و خواسته های جامعه را برآورده کنند.این تعهد را مسئولیت اجتماعی می نامیم. مسئولیت اجتماعی،مجموعه وظایف و تعهداتی است که سازمان بایستی در جهت حفظ و مراقبت و کمک به جامعه ای که در آن فعالیت می کند،انجام دهد. مسئولیت اجتماعی،وظیفه ای است برعهده مؤسسات خصوصی،به این معنا که تأثیر سوئی بر زندگی اجتماعی که در آن کار می کنند،نگذارند.وظایفی چون:آلوده نکردن،تبعیض قائل نشدن در استخدام،نپرداختن به فعالیت های غیراخلاقی و مطلع کردن مصرف کننده از کیفیت محصولات ،که این وظایف مبتنی بر مشارکت مثبت در زندگی افراد جامعه است(فرنچ و ساورد، ۱۳۷۱: ۵۷۹). مسئولیت اجتماعی یکی از وظایف و تعهدات سازمان در جهت منتفع ساختن جامعه است به نحوی که هدف اولیه سازمان یعنی حداکثر کردن سود را صورتی متعالی ببخشد. مسئولیت اجتماعی یعنی نوعی احساس تعهد به وسیله مدیران سازمانهای تجاری بخش خصوصی که آن گونه تصمیم گیری نمایند که در کنار کسب سود برای مؤسسه،سطح رفاه کل جامعه نیز بهبود یابد(حقیقی ،۱۳۷۳: ۴۰).مسئولیت اجتماعی از تعهدات مدیریت است که علاوه بر حفظ و گسترش منافع سازمان،در جهت رفاه عمومی جامعه نیز انجام می گیرد..مسئولیتهای اجتماعی مدیران / بنگاهها عبارت است از الزام به پاسخ گویی و ارضا توقعات گروه های ذینفع خارجی اعم از مشتریان ،تأمین کنندگان ، توزیع کنندگان ، پاسداران محیط زیست و اهالی محل فعالیت واحد تولیدی / خدماتی ، با حفظ منافع گروه های ذینفع داخلی اعم از مالکان یا سهامداران و کارکنان واحد(پوررشیدی وجلالی،۱۳۸۸: ۴۶).
استوارت و سالمون، مسئولیت اجتماعی را چنین تعریف می کنند :شیوه ای از مدیریت که طبق آن ، سازمان ها فعالیت هایی را انجام می دهند که اثر مثبتی بر جامعه و ترفیع کالاهای عمومی داشته باشد . در واقع استوارت و سالمون خواهان حذف آثار منفی سازمان بر جامعه بوده و سعی داشتند تا بتوانند در نگرش و رفتار مصر ف کنندگان تغییر ایجاد کنند.
کیث دیویس درباره مسئولیت اجتماعی معتقداست مسئولیت اجتماعی یعنی» : نوعی احساس تعهد به وسیله مدیران سازمان های تجاری بخش خصوصی که آن گونه تصمیم گیری کنند که در کنار کسب سود برای مؤسسه، سطح رفاه کل جامعه نیز بهبود یابد. از دیدگاه کمیسیون اروپا، مسئولیت اجتماعی شرکتها، مفهومی است که به موجب آن شرکت ها مسائل زیست محیطی و اجتماعی را با فعالیت های تجاری و تعاملات خود با ذی نفعان برمبنای داوطلبانه، توأم می کنند. با این توصیف، مسئولیت اجتماعی شرکت ها فراتر رفتن از حداقل الزامات قانونی است که به صورت داوطلبانه پذیرفته شده است ؛زیرا مؤسسات اقتصادی آن را جزء منافع بلندمدت خود تلقی می کنند.با توجه به مطالبی که عنوان شد، تعریف نسبتا کاملی که می توان درباره مسئولیت اجتماعی ارائه کرد، به قرار زیر است: مسئولیت اجتماعی، نوعی تعهد اجتماعی و چیزی فراتر از آنچه قوانین و مقررات تعیین می کنند بوده و متضمن کسب اهداف بلندمدت اجتماعی است.به نقل از (رسولی،۱۳۸۹: ۶۱)
منظور از مسئولیت اجتماعی این است که که سازمان ها تأثیر عمده ای بر سیستم اجتماعی دارند و لذا چگونگی فعالیت های آنها باید به گونه ای باشد که در اثر آن زیانی به جامعه نرسد، و در صورت رسیدن زیان، سازمان های مربوط ملزم به جبران آن باشند. به عبارت دیگر، سازمان ها نباید خود را مستقل از محیط بیرونی خود و به اصطلاح « تافته جدا بافته » بدانند، بلکه باید خود را جزئی از یک کل یعنی محیط بیرونی و اجتماع بدانند و باید اهداف و فعالیت های آنها در راستای آرمان های اجتماعی و رفاه و آسایش جامعه باشد. امروزه همه مدیران باید به کارهایی دست بزنند که مورد قبول جامعه و منطبق با ارزش های آن باشد.سازمان هایی که نمی توانند خود را با این مهم تطبیق دهند، موفق نخواهند بود. پیتر دراکر یکی از برجسته ترین صاحبنظران مدیریت در این باره می گوید که سازما نهای خصوصی به منظور حفظ مشروعیت خود و بقا در محیط، باید قبول کنند که نقش و وظیفه عمومی و اجتماعی نیز دارند. این نقش اجتماعی از این اصل پذیرفته شده نشأت می گیرد که: « هر فردی مسئول رفتار خود است و چنانچه ازطرف وی، خواه به طور عمد و یا غیر عمد، صدمه ای به دیگران وارد شود ، باید پاسخگو باشد.» سازمان ها نیز از این مقوله مستثنی نیستند و باید پاسخگوی تأثیرات اجتماعی نامطلوب خود باشند.(مشبکی و شجاعی،۱۳۸۹: ۳۸)
امروزه این امر مسلم است که رسیدن به توسعه، جامعه مدنی، معیارهای جهان شمول و بستر مناسب برای زیست اجتماعی تنها با وجود سرمایه اجتماعی شکل میگیرد.(توسلی و امانی کلاریجانی، ۱۳۹۱: ۵۶)سرمایه اجتماعی مجموعه منایع بالقوه و بالفعل است که با عضویت در شبکه های اجتماعی کنشگران و سازمانها به وجود میآید.(روحانی،۱۳۹۰: ۱۰)به گونه ای که هر چه مقدار سرمایه اجتماعی در یک جامعه بیشتر باشد، همکاری و هماهنگی میان افراد و گروهها بیشتر است، گردش اطلاعات بهتر صورت میگیرد، هزینههای مبادله کاهش مییابد، منابع اقتصادی به صورت بهتری به کار برده می شوند و پیشرفت و توسعه جامعه سریع تر انجام میشود.(افسری، ۱۳۹۲: ۱۰۲) نیز تاثیر سرمایه اجتماعی بر کارایی و بهرهوری عوامل از مهمترین اثرات این سرمایه میباشد.(حیدری و همکاران، ۱۳۹۲: ۵۸)
۱۸٫۲٫ مفهوم شناسی مسئولیت اجتماعی شرکت ها
مسئولیت اجتماعی شرکت ها با تعامل شرکت ها و جامعه سروکار دارد و گرچه مفهومی آشنا به نظر می رسد، اما در مورد معنی و روش های تحقق پیداکردن آن اتفاق نظری دیده نمی شود.از صاحب نظران این عرصه »واتاو « می گوید : مسئولیت اجتماعی شرکت ها معانی مختلفی دارد ، اما همیشه برای همه افراد یکسان نیست .بعضی، از آن معنی تعهد یا مسئولیت قانونی را برداشت می کنند . برای دیگران این به معنی رفتاری مسئولانه اجتماعی برحسب رعایت مسائل اخلاقی است . برای برخی دیگر ، این معادل هدایای صدقه ای وکمک های خیریه است. بعضی آن را به معنی آگاهی اجتماعی می پندارند، بسیاری ازآنان که مشتاقانه این مفهوم را پذیرفته اند، آن را به معنی مشروعیت و مقبولیت می دانند، تعداد کمی هم آن را به مثابه نوعی وظیفه محول شده برای اعمال ضوابط رفتاری عالی تر بر روی بنگاه های اقتصادی و بازرگانان و صنعتگران و نه شهروندان می پندارند.امروزه همه مدیران باید به تصمیم گیری ها و فعالیت هایی دست بزنند که مورد قبول جامعه و منطبق با ارزش های آن باشد و سود و زیان شرکت ها و مؤسسات خود برای جامعه را طوری تنظیم کنند که مردم بیش از هزینه ای که پرداخت کرد ه اند ، از سازمان ها سود ببرند . این ارزش ها و ملاحظات با عنوان مسئولیت اجتماعی سازمان ها از نیمه دوم قرن بیستم، مورد توجه خاص قرار گرفته است. (رسولی،۱۳۸۹: ۵۹و۶۰)
مسئولیت اجتماعی سازمان ، مفهومی است که سازمان ها آن را مورد توجه قرار داده و مصلحت و منافع جامعه را از طریق مسئولیت پذیری دربرابر اثراتی که فعالیت هایشان بر مصرف کنندگان ، عرضه کنندگان ،کارمندان، سهام داران، جامعه و محیط در همه فضای عملیاتی می گذارد ،تحت تأثیر قرار می دهند. این تعهد به نظر می رسد که فراتر از الزامات قانونی برای پیروی کردن از مقررات باشد و سازمان ها به طور دواطلبانه گام های آینده را در جهت بهبود کیفیت زندگی کارکنان و خانواده هایشان به خوبی در حیطه جامعه محلی و جوامع وسیع تر بردارند . مسئولیت اجتماعی مفهومی است که بیشتر مورد بحث و انتقاد واقع شده است .دلیل طرفداران مسئولیت اجتماعی این است که سازمان ها می توانند از طریق آن و راه های چندگانه حاصل از آن به سود و منافع بلند مدت دست یابند و مخالفان به دلیل آنکه مسئولیت اجتماعی از نقش اقتصادی اساسی و عمده در تجارت ممانعت به عمل می آورد، با آن مخالفت می کنند و از دیدگاه آنان ؛ مسئولیت اجتماعی چیزی بیشتر از یک تظاهرسطحی که سازمان ها با آن برخورد می کنند، نیست. کارول ، در مطالعه ای با عنوان »هرم مسئولیت اجتماعی بنگاه «،برای هر بنگاه چهاردسته مسئولیت اجتماعی قا ئل شده است . به تعبیر دیگر، او مسئولیت اجتماعی هر بنگاه را برآیند چهار مؤلفه زیر می داند:
۱٫نیازهای اقتصادی
۲٫رعایت قوانین و مقررات عمومی
۳٫رعایت اخلاق کسب و کار
۴٫مسئولیت های بشردوستانه
در مورد اول ، بنگاه ها موظفند نیازهای اقتصادی جامعه را برآورند وکالاها و خدمات مورد نیاز آن را تأمین کنند و انواع گروه های مردم را از فرایند کار بهره مند سازند.در مورد دوم ، آنها وظیفه دارند به بهداشت و ایمنی کارکنان ومصرف کنندگان خود توجه کنند ، محیط زیست را آلوده نکنند ، ازمعاملات درون سازمانی بپرهیزند، دنبال انحصار نروند و مرتکب تبعیض نشوند. سومین مؤلفه مسئولیت بنگاه، اخلاق کسب و کار است . در این قلمرو اصولی چون صداقت، انصاف و احترام جای دارد . چهارمین مؤلفه ،مسئولیت های بشردوستانه است . تعبیر دیگرکارول از این مؤلفه » شهروند خوب« ، بودن است، یعنی مشارکت بنگاه در انواع فعالیت هایی که معضلات جامعه را کاهش دهد و کیفیت زندگانی آن را بهبود بخشد. کنفرانس توسعه و تجارت سازمان ملل(UNCTAD) مسئولیت اجتماعی شرکت ها را چنین تعریف می کند: مسئولیت اجتماعی شرکت ها در پی این است که شرکت ها تا چه اندازه با اهداف و نیازهای جامعه درارتباط هستند و چقدر روی اهداف و نیازهای جامعه تأثیر می گذارند .تمامی گروه های اجتماعی مایلند کارکرد و نقش معینی را اعمال کنند یا بتوانند به مرور زمان باعث تحول جامعه شوند. (چاوش باشی،۱۳۸۹: ۴۰-۳۸) به اختصار می توان گفت که اگر سرمایه فیزیکی چیزی است که در ساختمان،زمین یا تجهیزات مولد وجود دارد،سرمایه اجتماعی، چیزی است که در روابط یا شبکههای اجتماعی خود با دیگران با آن مواجه میشویم؛ همانند: اعتماد،اعتقاد، باورها، هنجارها و غیره.(حسنزاده ثمرین و همکاران، ۱۳۹۳: ۱۱۸).
۱۹٫۲٫ سطوح مسئولیت اجتماعی
مسئولیت اجتماعی می تواند در سطوح مختلف مطرح و مورد بررسی قرارگیرد. در ادامه ، مسئولیت اجتماعی در سه سطح سازمان ها، ناحیه ای و بخشی و بالاخره سطح ملی مطرح و موضوعات مربوط به هر یک ارا ئه می شود.
دبرهریتزن (۱۹۷۹) بر اساس تحقیقات خود، وجود عامل ژنتیک را در نارساخوانی غیرقابل انکار دانسته است. وی در بررسی همشکمان نشان داد که ۸۴ درصد از ۳۱ زوج همشکم تک تخمکی و ۲۹ درصد از ۳۱ زوج همشکم دو تخمکی در عین حال به نارساخوانی مبتلا بودند. وجود همبستگی بین نارساخوانی و تاخیر زبان را نیز به عنوان دلیل دیگری برای وجود عامل ژنتیک ذکر کرد، چرا که تاثیر عامل خانوادگی در تاخیر زبان آشکار است و یک سوم نارساخوانها نیز به آن مبتلا هستند (به نقل از دادستان، ۱۳۷۹).
بازشناسی کلمه را به شکلی سریع، دقیق و بدن تلاش، خودکاری میگویند. سرعت و دقت در بازشناسی تک کلمهها به مثابه بهترین پیشبینی کننده درک مطلب، تایید شدهاند. برای اینکه فرد به شکل سلیس و روان کلمهای را بیان کند، بایستی از توانایی خودکاری مناسبی برخوردار باشد و به ضربآهنگ مکان، وزن و زمان جمله قبل و بعد توجه کند؛ پس خودکاری در خواندن یعنی توانایی خواندن بدون تمرکز آگاهانه روی تک تک کلمات. مطابق نتایج پژوهشها، افراد نارساخوان قادر به بازخوانی چند خرده مهارت به شکلی ناهشیار برای انجام عمل خواندن نیستند. فاوست و نیکلسون (۱۹۹۹) که از پیشگامان پژوهش در این زمینه هستند، درباره خودکاری افراد نارساخوان توجه ما را به دو نکته اساسی جلب میکنند: اول اینکه این افراد دارای نارسایی در خودکاری هستند و دوم این که این افراد به شکلی آگاهانه در صدد جبران این مشکل برمیآیند و یا به نحوی آن را مخفی میکنند. در هر حال فرایند خواندن در برگیرنده موقعیتهای بیشماری است که با جبران، پرکاری و مخفی کردن نارسایی، نمیتوان به مقابله با آن پرداخت. نقص در خودکاری در این افراد سدی در راه یادگیری زنجیرههای حروف سازنده کلمات و جملات ایجاد میکند (به نقل از احمدپناه و پاکدایانا، ۱۳۸۶).
پزشکان نقش زیادی در شکلگیری نظریههای عصبشناختی داشتهاند. مطالعات عصبشناختی نشان دادهاند دانش آموزان با ناتوانی یادگیری، در انواع تکالیف یادگیری مانند حافظه، توجه و روابط میان اشیاء مشکل دارند. نخستین بار ارتون (۱۹۳۷) مساله رشد نیمکرههای مغز و ارتباط آن با مشکلات یادگیری را مطرح کرد. به نظر او بخش اختصاصی زبان در نیمکرههای مغز کودکان با ناتوانی یادگیری در مقایسه با کودکان بهنجار دیرتر رشد میکند و این تاخیر رشدی موجب تاخیر در رشد زبان و بروز مشکلات خواندن و جهتیابی میگردد (شکوهی و پرند، ۱۳۸۵).
پژوهشهای متفاوتی دلایل عصب-زیستی را برای نارساخوانی مطرح میکنند. اخیرا مدرکی به دست آمده است که علت اولیه بدعملکردی در نارساخوانی را مخچه معرفی میکند (کینس[۱۲۱] و همکاران، ۲۰۰۰؛ بایلیکس[۱۲۲] و همکاران، ۲۰۰۹). پژوهشگران معتقدند که کودکان نارساخوان در شکلگیری خود به خودی مهارتها مشکل دارند که این نقص با مخچه بیارتباط نیست (کینس و همکاران، ۲۰۰۰؛ کیبی[۱۲۳] و همکاران، ۲۰۰۸).
تاثیر جنبههای عصبشناختی یادگیری در آموزش در سالهای اخیر به طور مجدد مورد توجه قرار گرفته است. مقارن با پیدایش روشهای جدید مطالعه مغز مانند سیتیاسکن به یادگیری و رابطه آن با مغز و سیستم اعصاب مرکزی توجه بیشتری شده است. این ابزارها امکان مطالعه فرایندهای یادگیری را فراهم ساختهاند. امروزه مطالعاتی که در مورد یادگیری مبتنی بر مغز صورت میگیرد در مقایسه با مطالعاتی که در سالهای ۱۹۶۰ و پس از آن در دیدگاه عصبشناختی صورت گرفته است، بسیار دقیقتر است زیرا در پژوهشهای فعلی، استانداردهای علمی با دقت بسیار زیاد به کار برده میشوند. در واقع بسیاری از نظراتی که در مورد حافظه مطرح شدهاند با دادههای جدید رد شده و نظرات دیگری جایگزین آنها شدهاند. اگر چه نظریهپردازان از دیرباز در تمایز بین حافظه کوتاهمدت و حافظه بلندمدت تردید داشتهاند، بسیاری از پژوهشهای امروزی وجود وجوه دیگری از حافظه را نیز نشان دادهاند؛ علاوه بر این، مفهوم حافظه کوتاهمدت پالایش یافته است. نظریهپردازان جدید، حافظه کاری را ترجیح میدهند، چرا که برای ذخیره موفق اطلاعات در حافظه بلندمدت، فرد باید به آنها معنا ببخشد، سپس آنها را ذخیره کند (سوسا، ۱۹۹۵؛ سوانسون، ۱۹۹۹). سوانسون (۱۹۹۹) مطالعات بسیاری در زمینه حافظه کاری افراد با ناتوانی یادگیری انجام داده است (به نقل از شکوهی و پرند، ۱۳۸۵).
مخچه ساختاری بسیار متراکم و درهمپیچیده در زیر قشر مخ دارد و در پشت مغز قرار گرفه است و بعضی اوقات به آن (پسمغز[۱۲۴]) میگویند. آسیب به بخشهای مختلف مخچه، به بروز علایم متفاوتی منجر میشود، مانند اشکال در طرز ایستادن، تعادل، سختی عضلات، ناهماهنگی یا تقطیع حرکات میشود. با این حال، یکی از مشخصه های آسیب مخچهای انعطافپذیری ساختار مخچه است. به طور معمول عملکرد طبیعی یا نزدیک، به طبیعی مخچه بعد از چند ماه از آسیب اولیه دیده خواهد شد (هولمز، ۱۹۹۲؛ به نقل از پورسید، پورسید و قرایی، ۱۳۸۹). پیشنهاداتی که از مشارکت مخچه در مهارتهای شناختی صحبت به میان آوردند به تعارض چشمگیری در این زمینه انجامید که در آن مخچه به طور سنتی ناحیه حرکتی در نظر گرفته میشد (اککلز، ایتو و زنتاگوتایی، ۱۹۶۷؛ به نقل از پورسید، پورسید و قرایی، ۱۳۸۹). همچنین ادعا شده است که مخچه در خودکاری مهارتهای حرکتی و کنترل یادگیری سازشی نقش دارد (ایتو[۱۲۵]، ۱۹۹۰). اما امروزه شواهد قاطعی در زمینه اهمیت مخچه در زبان (آخرمان و هرتیچ[۱۲۶]، ۲۰۰۰؛ فابارو، مورتی و باوا[۱۲۷]، ۲۰۰۰؛ سیلوری و میشیاگنا[۱۲۸]، ۲۰۰۰) و دریافت گفتار (ماثیک[۱۲۹] و همکاران، ۲۰۰۲) وجود دارد که توصیفهای تازهای از مشارکت ویژه مخچه در خواندن را شامل میشود. حتی تا به حال نشان داده شده است که بیماران دارای آسیب مخچه، علایمی مانند نارسایی در توجه و حافظه فعال (ملم[۱۳۰] و همکاران، ۱۹۹۸) و نارسایی در خواندن (مورتی[۱۳۱] و همکاران، ۲۰۰۲) را نیز نشان میدهند.
در برنامه پژوهش نارساخوانی شفیلد، پژوهشگران گسترهای از مهارتها را جدای از حوزه سواد آموزی مورد بررسی قرار دادند که با آن چه در دهه ۱۹۹۰ انجام شده بود، مطابقت داشت. در این برنامه، آنان متوجه شدند که کودکان نارساخوان مورد آزمایش مشکلات شدیدی در گسترهای از مهارتها مانند تعادل (فاوست و نیکلسون[۱۳۲]، ۱۹۹۲)، مهارتهای حرکتی (فاوست و نیکلسون، ۱۹۹۵) و پردازش سریع (فاوست و نیکلسون، ۱۹۹۴) دارند. هر چند که این پژوهش، دامنه خوبی از علایم نارساخوانی را فراهم آورد، اما ساختار عصبشناختی زیربنایی را مشخص نکرد (به نقل از فاوست و نیکلسون، ترجمه رمضانی، ۱۳۸۸).
با بازنگری مطالعات متفاوت با بهره گرفتن از تصویربرداری مغز در افراد نارساخوان، مشخص شد که در ۸۰ درصد موارد اختلالهای مغزی، در حقیقت علت مشکلات افراد نارساخوان درخواندن و نوشتن است. در مقایسه الگوهای فعالیت مخ و مخچه افراد نارساخوان وگروه عادی تفاوتهایی دیده شده است. در گروه عادی، الگوهای فعالیت متمرکز و به طور کامل دو جانبهای در لوبهای پیشانی، آهیانه و نواحی پسین نیمکرههای مغز مشاهده شد، اما الگوی فعالیت در کودکان نارساخوان به صورت نامتمرکز و پراکندهای در سطح مغزی و مخچهای و در نواحی پیشانی، آهیانه و گیجگاهی و پسسری منتشر و گسترده شده است (کیبی و همکاران، ۲۰۰۸). این افراد نقصهایی را در پردازش آواشناختی دارند (کانسونوا، آرکیو، گاید و رامسی[۱۳۳]، ۲۰۰۴؛ نادری و سیف نراقی، ۱۳۷۴؛ شیویتز و همکاران، ۲۰۰۴؛ اسپیرونل و آنگریل[۱۳۴]، ۲۰۰۸؛ ری، متینو، اسپرسر، حیبیب[۱۳۵]، ۲۰۰۲). نویسندگان مطرح میکنند که نقص در پردازش لوب گیجگاهی علت وجود اختلال آوا شناختی دیده شده در کودکان نارساخوان است (نیکلسون و همکاران، ۲۰۰۱) و عملکردهای ارزیابی و قضاوتهای انجام شده در سطح این لوب ضعیفتر از حد معمول در این گروه گزارش شده است (پنولازی، اپیرونلی و آنگریلی، ۲۰۰۸). بیشتر این کودکان در مناطق مربوط به آواشناسی در نیمکره چپ، از نظر کنشی دارای مشکلاتی هستند (شیویتز و همکاران، ۲۰۰۴). بیشتر نابهنجاریهای ایجاد شده در مغز افراد با نارساخوانی در نواحی متمرکز شده است که مرتبط با پردازش آواشناختی هستند (شیویتز و همکاران، ۲۰۰۴). این نواحی در نیمکره چپ قرار دارند (تمپل، ۲۰۰۲) و آشکار شده است که نواحی خلفی نیمکره راست به همراه نواحی پیشانی این نیمکره در خوانندگان نارساخوان، به منظور تحت پوشش قرار دادن نقص موجود در عملکرد آواشناختی، نقشی جبرانی بر عهده دارد (کانسونوا، آرکیو، گاید و رامسی، ۲۰۰۴؛ شیویتز و همکاران، ۲۰۰۴).
بیشتر پژوهشهایی که به وسیله تصویربرداری از مغز افراد نارساخوان انجام شده، حاکی از این است که این نارساکنشوریها بیشتر در مناطق خلفی مغز و در اطراف شکنج آنگولار در نیمکره چپ متمرکز است (شیویتز و همکاران، ۲۰۰۴؛ ولف[۱۳۶] و همکاران، ۲۰۰۹). در بررسی بزرگسالان دچار نارساخوانی، اختلالی کارکردی در سیستمهای عصبی مربوط به خواندن دیده شده است (میلر و همکاران، ۲۰۰۷). برای مثال تصویربرداری از مغز نارساخوانان در هنگام خواندن، نقایصی را در حافظه فعال کلامی و مشکلاتی را در کارکرد لوب پیشانی-گیجگاهی و پیشانی-آهیانهای نشان میدهد (اسپیرونل، پنولازی و آنگریل، ۲۰۰۸). در بررسی نابهنجاریهای شبکههای مغز طی انجام تکالیف مستلزم حافظه کلامی در کودکان و بزرگسالان دارای نارساخوانی، در شبکه پیشپیشانی آواشناختی چپ و و پایین لوب آهیانهای این افراد، اختلال عملکردی افزایش یافتهای نسبت به گروه افراد عادی مشاهده شد؛ در شبکه افراد نارساخوان نیز کاهش فعالیت در نواحی خلفی پیشانی و نوحی پشتی و جانبی پیشپیشانی مشاهده شد، در حالی که در ناحیه شکنج آنگولار چپ (شیویتز و همکاران، ۲۰۰۴) و کرتکس هیپوکامپ و تالاموس نیمکره راست افزایش آشفتگی و اختلال وجود داشت (اسپیرونل، پنولازی و آنگریل، ۲۰۰۸).
نحوه فعالیت شکنج آنگولار چپ در افراد عادی و نارساخوان با هم متفاوت گزارش شده است (کانسونوا، آرکیو، گاید و رامسی، ۲۰۰۴)؛ فعالیت این قسمت به همراه افزایش سن در خوانندگان قوی افزایش مییابد که چنین افزایشی در خوانندگان ناتوان دیده نمیشود. نواحی کرتکس آهیانه-گیجگاهی به همراه شکنج آنگولار چپ در اکتساب خواندن نقش اساسی و مهمی دارند. البته عملکرد شبکههای عصبی و مغزی زیر بنای خواندن، به تعامل بین رسش فیزیولوژیک، انسجام عصبی، سطح مهارت و ماهیت تکلیف مورد نظر بستگی دارد (ولف و همکاران، ۲۰۰۹). شبکههای مغزی درگیر در خواندن، انعطافپذیری خاصی دارند و اختلال آنها در کودکان نارساخوان، ممکن است با اعمال رویکرد مناسبی برای خواندن قابل درمان باشد (کانسونوا، آرکیو، گاید و رامسی، ۲۰۰۴).
نیمکرههای مغز برای خواندن به گونهای تخصصی شدهاند و هر نیمکره در قسمتی از خواندن نقش اساسی دارد. به عنوان مثال نقش اساسی در سیستم گیجگاهی-پسسری نیمکره چپ، رشد روان خواندن است (کانسونوا، آرکیو، گاید و رامسی، ۲۰۰۴). طی خواندن، مغز انسان محتوای بازنمایی آوا شناختی، خط شناسی و معنایی لغات را در نظر میگیرد اما هر کدام از این بازنماییها در نیمکره تخصصی خود صورت میگیرد. در مقایسه بین بزرگسالان نارساخوان و هنجار، نیمکره راست افراد نارساخوان، حساسیت افزایش یافته بیشتری را به متغیرهای خط شناسی نسبت به گروههای هنجار نشان میدهد که این افزایش حساسیت نیمکره راست، به خاطر نبود رشد پردازش آواشناختی لغت در نیمکره چپ نارساخوانان ایجاد شده است (ری، متینو، اسپرسر و حیبیب، ۲۰۰۲). همچنین طی زمان هم حجم مغز و هم میزان شکنجهای آن در افراد نارساخوان، نسبت به افراد عادی کاهش بیشتری مییابد و مغز افراد نارساخوان دارای حجم کلی کوچکتر و شیارهای کمتری میشود (ناپلز، چنگ، کیتز، گریگورن، ۲۰۰۹).
به صورت یک نتیجهگیری کلی از این بحث میتوان گفت که در ناتواناییهای یادگیری به طور عمومی و در نارساخوانی به طور ویژه، نقش مغز و اختلالهای آن بسیار قابل توجه است. نواحی دارای بدکارکردی در نارساخوانی شکنج آنگولار چپ، لوب گیجگاهی چپ، پیش-پیشانی، پیشانی-گیجگاهی و پیشانی-آهیانهای، کرتکس هیپوکامپ و تالاموس نیمکره راست، تمپورال-آهیانهای، آهیانهای-گیجگاهی و گیجگاهی-پسسری در نیمکره چپ هستند. علل بدکارکردیهای مغز را میتوان در زمینههایی چون آسیب مغزی اکتسابی، اختلال عملکردی مغز که معلول وراثت است، نابهنجاریهای شیمیایی-زیستی، فقدان تغذیه کامل و کافی و سایر عوامل محیطی موثر بر رشد و تحول مغز جستجو کرد (پورسید، پورسید و قرایی، ۱۳۸۹).
مشکلات خواندن بیشتر، اما نه همیشه، با مشکلات دیگری همراهند که این نارساییها ابزاری لازم در نارساخوانی مشاهده نمیشوند و اگر هم وجود داشته باشند درجات متفاوتی دارند و تنها آنها را نمیتوان نشانه قاطع نارساخوانی دانست.
اختلالهای جانبی شدن: برخی از پژوهشگران (دویل، ۱۹۹۶) بر این باورند که کمینه بخشی از نارساخوانی را میتوان با توجه به مشکلاتی که در برتری جانبی وجود دارند، تبیین کرد. این نکته محرز است که در بیشتر افراد، به هنگام انجام فعالیتهای مرتبط با زبان، نیمکره چپ مغز نقش اصلی را ایفا میکند اما دلایلی وجود دارند که نشان میدهند اگر نواحی گفتار در دو نیمکره، کم و بیش هم اندازه باشند، مغز کوشش میکند تا همزمان به تحلیل گفتار در هر دو نیمه بپردازد، تعداد بیشتری از پیامها را از راه جسم پینهای از سمت چپ به سمت راست منتقل کند و همین بار سنگین ارتباطی موجب میشود تا تفسیرها دچار اغتشاش شوند. از اینجاست که فرد نارساخوان برای درک گفتار دیگران، مطلب خوانده شده یا بیان پاسخ خویشتن، به مدت زمان بیشتری نیازمند است. الیس (۱۹۸۴) معتقد است که اگر میتوانستیم تمامی عوامل محیطی را به منزله علل نارساخوانی خارج از میدان قرار دهیم، بیتردید باید علت این اختلال را در ساختار ارگانیکی فرد جستجو میکردیم. از آنجا که نیمکره چپ مسئولیت بیشتر فرایندهای گفتاری را بر عهده دارد و همچنین بدین علت که نارساخوانیهای اکتسابی در پی ضایعات نیکره چپ بروز میکنند، پس طبیعی به نظر میرسد که علل سرشتی نارساخوانی را در این نیمکره جستجو کنیم (به نقل از دادستان، ۱۳۷۹).
عدم تسلط بر مفاهیم راست و چپ: به عقیده بارنسلی (۱۹۷۰) ضرورت توجه به جهت برخی از حروف برای متمایز کردن آنها از یکدیگر وهمچنین لزوم دنبال کردن خطوط در یک جهت قراردادی مشخص، این فرضیه را مطرح کرده است که ناتوانی در خواندن به علت مشتبه ساختن یا معکوس کردن حروف ممکن است ناشی از عدم تسلط بر مفاهیم راست و چپ باشد (به نقل از دادستان، ۱۳۷۹).
اختلالهای سازمان یافتگی فضایی-زمانی: مشکلات فرد نارساخوان در مشتبه کردن حروفی که از لحاظ شکل مشابه و از زاویه فضایی متفاوتند، در همشدگی مفاهیم “بالا و پایین"، “راست و چپ"، “جلو وعقب"، فرضیه ناتوانی وی در تحلیل یک محرک پیچیده و وجود مشکلاتی در ادراک روابط ثابت بین عناصر مختلف را مطرح کرده است و در نتیجه بین مولفههای سازمانیافتگی فضایی، ادراک فضا مولفهای است که بیشترین تحقیقات را در مورد خواندن به خود اختصاص داده است. خواندن مستلزم همخوانی نمادهای نوشتاری با واجها نیز هست. به عبارت دیگر فرد باید بتواند بین الگوی ادراک شده شنیداری و دیداری همخوانی برقرار سازد تا بتواند ضربآهنگ ارتجالی جمله را دریافت کند اما نارساخوانها دارای مشکلاتی در این قلمرو هستند (به نقل از دادستان، ۱۳۷۹).
تاخیر زبان گفتاری: تاخیر زبان و نارساگویی در بیشتر موارد مشکلات یادگیری زبان نوشتاری را در پی دارند و در سوابق مبتلایان به نارساخوانی-نادرستنویسی، تاخیر زبان گفتاری نیز دیده میشود تا جایی که برخی از مولفان بر این باورند که حتی در صورت آشکار نبودن تاخیر زبان، باید وجود آن را پذیرفت چون به هنگام بروز مشکلات وابسته به خواندن، نشانههای اخیر زبان نیز همواره آشکار میشوند. وجود تاخیر زبان گفتاری در اغلب نارساخوانها، آنها را در یک دور باطل قرار میدهد بدین معنا که اگر تاخیر زبان مشکلانی از نوع نارساخوانی را در پی دارد، مشکل یادگیری خواندن نیز به نوبه خود موانعی را در راه غنای زبان گفتاری ایجاد میکند. بنابراین تعیین سهم هر یک از این عوامل بسیار مشکل است (به نقل از دادستان، ۱۳۷۹).
اختلال حافظه کوتاهمدت: وقتی از آزمونهای هنجارگزینی شده هوش در ارزشیابی کودکان نارساخوان و بهنجار استفاده میشود به طور معمول نارساخوانها در آزمونهای ارزشیابی حافظه کوتاهمدت به خوبی موفق نمیشوند (دویل،۱۹۹۶؛ به نقل از دادستان، ۱۳۷۹) اما به دو دلیل نمیتوان نارسایی حافظه را به عنوان علت نارساخوانی در نظر گرفت؛ نخست این که بهرغم کمتر بودن میانگین نتایج نارساخوانها در مقایسه با گروه بهنجار در آزمونهای حافظه کوتاهمدت، نمیتوان ادعا کرد که سطح کارآمدی تمامی نارساخوانها پایینتر از افراد بهنجار است (تورژسن و هاک[۱۳۷]،۱۹۸۰؛ به نقل از دادستان، ۱۳۷۹). دوم این که اگر چه احتمال دارد که ضعف حافظه کوتاهمدت بتواند علت ضعف مهارت خواندن باشد، اما نمیتوان امکان مداخله عامل سومی را به عنوان علت هر دو اختلال نادیده گرفت. برای مثال، هر دو مشکل ممکن است ناشی از مشکلاتی در کنشوری نیمکره چپ در نارساخوانها باشند (به نقل از دادستان، ۱۳۷۹).
در طی سالهای گذشته، پژوهشها نشان دادهاند که دانش آموزان با ناتوانی یادگیری، مشکلات متعددی در زمینه خواندن دارند (کالیوگر و کالسون، ۱۹۷۸). بعضی از پژوهشگران تلاش کردهاند تا توصیف اختصاصیتری در زمینه انواع مشکلات خواندن دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ارائه دهند (مکاینیس و همینگ، ۱۹۹۵). برای مثال این پژوهشگران ۸ ویژگی مهم یادگیری دانش آموزان با ناتوانی یادگیری به ویژه دانش آموزان با مشکلات خواندن را مطرح کردهاند که عبارتند از:
۱) وابستگی مفرط در یادگیری: دانش آموزان با مشکلات خواندن به هدایت و راهنماییهای دیگران در یادگیری وابستگی بسیاری دارند؛ آنها به ویژه در انجام تکالیف خود به دیگران وابستهاند.
۲) وجود مشکل در نظارت بر عملکرد: دانش آموزان با مشکلات خواندن بر فرایند خواندن خود نظارت نداشته و بیشتر آنها درک درستی از مواد خواندنی ندارند.
۳) شکست در انتخاب راهبردهای مناسب: راهبردهایی که برای موفقیت در انجام هر تکلیف به کار میروند، ممکن است با دیگر تکالیف تفاوت داشته باشند. دانش آموزان با مشکلات خواندن در کاربرد راهبردهای متناسب با محتوا با شکست مواجه میشوند.
۴) مشکلات حافظه: دانش آموزان با مشکلات خواندن در به خاطر سپردن مواد درسی به ویژه متون خواندنی مشکلات بسیاری دارند. آنها متون درسی را در مقایسه با دیگر دانش آموزان سریعتر فراموش میکنند.
۵) وجود مشکل در یادگیری صدای حروف: اغلب دانش آموزان با ناتوانی یادگیری در یادگیری صدای حروف و ترکیب صداها مشکلات بسیاری دارند.
۶) محدود بودن دامنه واژگان: دانش آموزان با ناتوانی یادگیری، دامنه واژگان محدودی دارند و این امر در گفتار و نوشتههای آنها مشهود است.
۷) مشکل در تعمیم: دانش آموزان با مشکلات خواندن نمیتوانند مفاهیمی را که یاد میگیرند به دیگر موقعیتها تعمیم دهند.
۸) نگرش منفی نسبت به تکلیف: بیشتر دانش آموزان با مشکلات خواندن تمایلی به انجام تکالیف چالش برانگیز ندارند. بیشتر آنها تکالیفی را دوست دارند که انجام آن مستلزم طی مراحلی ساده است. این امر ممکن است به تجارب مکرر شکست آنها در سالهای اولیه مدرسه مربوط شود. شناخت این مشکلات و ویژگیهای آنها و رویکردهای آموزشی گوناگون ما را در جهت آموزش مناسبتر این دانش آموزان یاری میدهد (به نقل از شکوهی و پرند، ۱۳۸۵).
هالاهان و همکاران (۲۰۰۵) مشکلات زیر را برای افراد نارساخوان برشمردند:
۱) مشکلات واجشناختی: بسیاری از متخصصان ناتواناییهای یادگیری و خواندن (کال، ۱۹۶۷؛ کال و روزول، بلومنتال، ۱۹۶۳؛ انگلمن، ۱۹۶۷؛ کیس، ۱۹۶۶؛ مایکل باست، بانوچی و کلین، ۱۹۷۱)، اهمیت مهارتهای واجشناختی را قبل از دهه ۱۹۷۰ تشخیص دادهاند. بیشتر پیشرفتهای اخیر نشان میدهد که نقص در آگاهی واجشناختی (درک این که زبان گفتاری از واجها تشکیل شده است)، نقش عمدهای در مشکلات دانش آموزانی که مشکلات یادگیری خواندن دارند، ایفا میکند (بلاچمن، ۲۰۰۱؛ برادی، ۱۹۹۷؛ لیبرمن و شانکویلر، ۱۹۹۱).
۲) مشکلات رمزگشایی: مشکلات رمزگشایی دانش آموزان برای هر کسی قابل مشاهده است که به تلاش آنها موقع خواندن با صدای بلند توجه کند. با توجه کردن به اشتباهات خواننده، فرضیههای زیادی راجع به این که چرا این خونندگان با رمزگشایی مشکل دارند به وجود میآید.
۳) مشکلات روانخواندن: رمزگشایی مستلزم مهارت در جنبههای واجشناختی زبان است. بسیاری از مشکلات درک خواندن میتواند به مهارتهای رمزگشایی ضعیف ارتباط داشته باشد. اگر فردی به طور درست نخواند، از آنچه میخواند معنای اشتباهی دریافت میکند. اگر کسی به آسانی و بدون زحمت نخواند، معنای متن برای او نامفهوم میشود. نظریه خودکاری در خواندن مبتنی بر نظریه معروفی است که به وسیله لابرگ و سامویل (۱۹۷۳) ارائه شده است. بر اساس این نظریه خوانندگان فقط تعدادی از واحدهای توجه ذهنی را به خود اختصاص میدهند. اگر آنها به جنبههای مکانیکی خواندن مسلط نشوند، بیشتر واحدهای توجه آنها را به رمزگشایی اختصاص میدهند و واحدهای باقیمانده کمتری به درک مطلب اختصاص مییابد. اگر آنها در جنبههای مکانیکی خواندن دارای روانی باشند، واحدهای بیشتری از توجه را به درک آن چه که میخوانند، اختصاص میدهند.
۴) مشکلات درک مطلب: مشکلات موجود در درک مطلب به طور تقریبی همیشه در نتیجه مشکلات رمزگشایی و به طور کلی مشکلات زبانی یا هر دو آنها است. زمانی که مشکلات به نقایص رمزگشایی مربوط میشوند، دانش آموزان به طور معمول نمیتوانند به خوبی بخوانند و مفهوم اصلی متن را درک کنند (یعنی در دقت و خودکاری رمزگشایی مشکل دارند). وقتی این مشکلات به معناشناسی مربوط میشود، ممکن است حاصل مشکلات فرایندهای شناختی دانش آموزان (حافظه فعال، نظارت بر درک مطلب) یا اطلاعات عمومی (معنای کلمات) باشند و ناشی از مشکلات رمزگشایی نباشند (پرفیتی، مارون و فولتز[۱۳۸]، ۱۹۹۶). هم شناخت و هم تواناییهای عمومی زبان، یعنی به ویژه نحو و معناشناسی با هم مرتبط هستند.
هیدج (۲۰۰۳) مشکلات زیر را به عنوان مشکلات اصلی کودکان نارساخوان بیان کرده است:
۱- آگاهی واجشناختی ضعیف
۲- پردازش ضعیف اطلاعات
۳- حافظه کوتاهمدت ضعیف
۴- توالی ضعیف
همان طور که ذکر شد یکی از ویژگیهای مهم دانش آموزان نارساخوان ضعف حافظه، به ویژه حافظه فعال میباشد؛ از این رو در ادامه به مباحث مربوط به حافظه پرداخته میشود.
وقتی در معنای انسان بودن دقت میکنیم به نظر میرسد حافظه، هسته اصلی آن است. ما آدمیان به طور تقریبی هر چه داریم یا هر که هستیم از برکت حافظه است (هرینگ[۱۳۹]،۱۹۲۰، ترجمه براهنی). حافظه فرایندی است که به سازوکارهای پویای مرتبط با ذخیرهسازی، نگهداری و بازیابی اطلاعات تجارب گذشته اشاره دارد (بجور کلاند، اشنایدر و هرناندز بلاسی[۱۴۰]، ۲۰۰۳؛ کرودر[۱۴۱]، ۱۹۷۶؛ ترجمه خرازی و حجازی، ۱۳۸۷).
ترس از جرم یک متغیر اعتباری و غیر ملموس است و میزان آن در جامعه بستگی به عوامل گوناگونی دارد. یکی از این عوامل بازنمایی رسانه ای جرایم در رسانه ها است. انتخاب وقایعی که باید بازتاب داده شود بر اساس ارزش خبری در رسانه ها موجب می گردد ، جرایمی که دارای خطر بیشتری هستند در اولویت پخش قرار گیرند.استفاده خبرنگاران از روش های خاص افزایش جذابیت اخبار موجب افزایش تاثیر بر مخاطبین می گردد. و یکی از عواملی است که ممکن است تحت تاثیر آن ترس از جرم به نحو نامعقولی بالا باشد.در این صورت این ترس اگرچه اساسا عقلانی نیست ولی احساسی است که در میان مردم وجود دارد و توسط رسانه های گروهی تشدید می شود.[۲۸]این در حالی است که بازنمایی جرایم در رسانه ها موجب می گردد که مخاطبین به نحو غیر مستقیم وقوع جرم را تجربه کنند که به آن تجربه ی نیابتی جرم گفته می شود و موجب می گردد که میزان ترس از جرم ناشی از بازنمایی جرم را افزایش می دهد.
اصطلاح افکار عمومی دارای چهارچوب علمی و فنی گسترده و بسیار پیچیده است تا جایی که برخی از صاحبنظران جامعه شناسی ارائه تعریفی دقیق از آن را غیر ممکن دانسته اند . با این وجود به عنوان تعریفی ساده افکار عمومی را دیدگاه مردم در خصوص موضوعاتی که مورد توجه یا علاقه عموم است ، دانسته اند .[۲۹] آنچه در خصوص دیدگاه مردم قابل توجه است نحوه شکل گیری آن است. نحوه شکل گیری این دیدگاه به عوامل متعدد بستگی دارد .
در حالی که تردید نیست که این دیدگاه نتیجه جامعه متشکل از محیط خانوادگی و آموزشی و اجتماعی می باشد[۳۰] تاثیر رسانه ها در شکل گیری این نتیجه قابل توجه است. کیفیت تاثیر گذاری رسانه ها در شکل گیری افکار عمومی دارای فراز و نشیب های زیادی بوده است . در دوران قبل از جنگ جهانی دوم مقاماتی اقدام به تحمیل استانداردهای خود و ارزشیابی رعایت احترام به جامعه در اولین برنامه های تلویزیون می کردند.[۳۱]این امر باعث می شد که روند شکل گیری افکار عمومی تحت کنترل قرار گیرد و از نتایج نامطلوب رسانه ها بر افکار عمومی تا حد امکان پیشگیری شود. همزمان پوشش اخبار هم بر مبنای حوادث اتفاق افتاده بود تا پوشش روزنامه وار وقایعی که در جامعه رخ داده است.[۳۲]
خبر نگاران نیز با رعایت اصول اخلاقی در گزارشات خود و انعکاس واقعی حوادث اتفاق افتاده در جامعه افکار عمومی را به شکل صحیح و منطبق با اوضاع و احوال روز جامعه شکل می دادند. اما به تدریج و تحت تاثیر تغییر ساختار صنعتی جوامع مطبوعات به تدریج به سمت جلب منابع مالی به منظور تامین هزینه های خود پیش رفتند. این تغییرات تاثیر خود را بر انتخاب محتوای اخبار جنایی نیز به جای گذاشت.
با وجود فاصله گرفتن روند بازتاب جرم در رسانه از واقعیت های موجود در اجتماع نظر سنجی های انجام شده نشان می دهد که مردم اطلاعات خود در خصوص جرایم را از اخبار رسانه ها و برنامه های تلویزیونی کسب می کنند[۳۳]نتیجه این امر شکل گیری افکار عمومی در خصوص جرم و مجازات در مردم منطبق با اخبار بازتاب یافته در رسانه ها است مصاحبه هایی که در خصوص وقایع مهم کیفری انجام شده است نشان می دهد که افراد در مصاحبه ها صرفا آنچه را که از طریق رسانه ها به آنان بازخورد داده شده است را بازگو می کنند و نگرشی همسو با اخبار منعکس شده در رسانه ها را در آنان سبب شده است . این افراد با ذکر الفاظ و عبارات کلی که توسط رسانه ها استفاده می شود مثل برخورد شدید و لزوم عبرت دیگران از واقعه رخ داده از این اقدامات حمایت می کنند . در واقع آنچه تحت عنوان افکار عمومی از طرف رسانه ها بازتاب داده می شود ساخته و پرداخته ی خود آن ها است . دبیران و سردبیران مطبوعات و تهیه کنندگان برنامه های خبری و تفسیری رادیو و تلویزیون از طریق گزینش موضوعات خبری و تفسیری و نحوه پوشش آنها به طور غیر مستقیم بستری فراهم می کنند که موضوعات و اخبار مهم روز چه چیزهایی هستند[۳۴].البته میزان تاثیر رسانه ها بستگی به ویژگی های هر جامعه و میزان مقبولیت رسانه در آن جامعه دارد . به عنوان مثال دولتی بودن رسانه ها موجب کاهش نفوذ رسانه ها در مردم می شود[۳۵]و یا توسعه یافتگی موجب می شود اثر مستقیم محیط اجتماعی بر افکار عمومی کمتر و اثر غیر مستقیم آن از طریق رسانه ها بیشتر شود.[۳۶]
آنچه در این تحقیق مورد توجه است افکار عمومی در خصوص آن دسته از پرونده های جنایی است که جنبه رسانه ای پیدا کرده اند. در این گونه پرونده ها به محض وقوع حادثه رسانه ها به بیان و بررسی ابعاد مختلف آن می پردازند . این گزارش ها بیشتر متمرکز بر کاستی های موثر در وقوع حادثه ، ارزش هایی که به دنبال این جرایم زیر پا گذاشته می شوند و نتایج وقوع این جرایم بر جامعه است . در این گزارش ها با عینی و ملموس کردن نتایج این جرایم افکار عمومی را به شدت تحت تاثیر قرارا می دهند و نگرش های مردم در این خصوص را سامان می دهند. در نتیجه افکار عمومی در خصوص این پرونده ها نه تنها تحت تاثیر رسانه ها قرار می گیرد بلکه حتی می توان ادعا کرد که این افکار عمومی ساخته و پرداخته ی خبرنگاران و مدیران رسانه های خبری است.
بازنمایی رسانه ای جرایم در رسانه ها علاوه بر شکل گیری افکار عمومی در خصوص پدیده های مجرمانه برداشت ها ی افراد جامعه از این وقایع را نیز باعث می شود.این برداشت ها حاوی اظهار نظر های مردم در خصوص این وقایع و انتظارات آن ها از مسئولین است که تحت عنوان افکار عمومی توسط رسانه ها به طور وسیعی بازتاب داده می شود. مسئولان سیاست کیفری در مراحل مختلف قانونگذاری ، قضایی و اجرایی اهمیت زیادی برای آنچه تحت عنوان افکار عمومی مطرح می شود قایل هستند و بااقدامات گوناگون سعی دارند تا سیاست هایی همسو با خواسته های مردم در پیش بگیرند. این اقدامات مقامات عدالت کیفری در پیروی از خواسته های مردم عادی و مخالفت با تحلیل های کارشناسی قرار دارند و به همین دلیل به آن عوامگرایی کیفری گفته می شود . رویکردی که بر اساس آن مقامات سیاست جنایی با تمرکز بر جلب افکار عمومی سیاست ها و برنامه هایی را که فاقد مبنای علمی و کارشناسی اند اجرا می کنند.[۳۷]
زمینه های متعددی موجب پیدایش عوامگرایی در حوزهای مختلف سیاست جنایی می شوند . از جمله مهمترین این زمینه ها می توان به افزایش نرخ جرایم در جامعه ، افزایش ترس از جرم ، عدم اعتماد و حمایت اجتماعی لازم از اقدامات کارشناسانه در حوزه ی پیشگیری از جرم و اصلاح و در مان مجرمین و وارد شدن مباحث مربوط به مسایل مجرمانه در گفتمان سیاسی جامعه به خصوص در جریان برگزاری انتخابات که منجر به وعده دادن به مردم در پیگیری خواسته های آنان می شود اشاره کرد.
در این میان رسانه ها در پیدایش زمینه های عوامگرای نقش عمده ای ایفا می کنند. رسانه ها با دامن زدن به هراس و نتایج ناشی از جرایم ضمن بالا نشان دادن نرخ جرایم در جامعه به ترس ناشی از جرایم در جامعه می افزایند. فقدان محتوا و تحلیل های کارشناسی در رسانه ها علل و عوامل اصلی و زیربنایی وقوع جرایم را کم رنگ جلوه داده و اقدامات پیشگیرانه از وقوع جرایم را ناکافی و بی ثاثیر نشان می دهد .این ویژگی رسانه ها اعتماد مردم به دستگاه عدالت کیفری و برنامه های کارشناسی آن را سلب می کند. در طرف مقابل نیز سعی در نزدیک کردن خود به مردم و معرفی کردن خود به عنوان نماینده جامعه و محتوای خود به عنوان افکار عمومی دارند و با بهره گرفتن از جایگاه اجتماعی خود مقامات عدالت کیفری را در اتخاذ تدابیر خاص تحت فشار قرار می دهند .
یکی از اصلی تریتن زمینه پیدایش عوامگرایی کیفری، سیطری فضای احساسی بر مسایل کیفری است.[۳۸] رسانه ها نیز توانایی زیادی در ایجاد فضای احساسی در خصوص پدیده های مجرمانه دارند. خبرنگاران در گزارش های خبری به منظور بالا بردن ارزش خبری واقعه و تامین جذابیت آن جنبه ی احساسی به موضوع داده و با برانگیختن احساسات مردم نسبت به پدیده های خاص فضایی احساسی را بر واکنش های دستگاه عدالت کیفری حاکم می کنند . برانگیختن احساساتی مانند ترحم ، نوع دوستی ، وظیفه شناسی و تعصبات دینی و مذهبی در پوشش های رسانه ای به جرایم امری شایع است. بر انگیختی احساس ترحم در مصاحبه هایی که با قربانیان متهم معروف به ((عقرب سیاه)) انجام و بازتاب داده شده و گزارش هایی که از جلسه رسیدگی به جرم متهم معروف به ((بیجه)) تهیه شده است بسیار مشهود است . همچنین در روند بازنمایی اخبار مربوط به ((تجاوز های گروهی در کاشمر و خمینی شهر اصفهان)) ارزش های مذهبی مدام مورد تاکید و تمرکز رسانه ها قرار گرفته که در برانگیختن تعصبات مذهبی مردم و واکنش آنان در غالب تظاهرات و استقبال از اجرای علنی مجازات آنان نقش اساسی را داشته است.
عوام گرایی کیفری موجب می شود سیاست های کیفری سختگیرانه ، عامهپسند ، نمایشی ، احساسی و فاقد مبنای علمی باشند . در این اقدامات در جهت اقناع افکار عمومی بر سزا گرایی و علنی کردن پاسخ های کیفری تمرکز می شود . این تدابیر در حالی در دستور کار دستگاه عدالت کیفری قرار می گیرند که تنها در کوتاه مدت می توانند منجر به دستیابی به نتیجه شوند و علاوه بر این مانع از تصمیم گیری و سیاست گذاری های دراز مدت و کارشناسی شده به منظور دستیابی به نتایج موثر و پایدار می گردند. در مقابل استفاده از تدابیر غیر کیفری و اصلاحی در خصوص مجرمان با وجود برخوردار بودن از پشتیبانی کارشناسان به حاشیه رانده می شوند . زمان بر بودن نتیجه بخشی این اقدامات و نیاز بررسی این اقدامات و چهارچوب های علمی و کارشناسی آن ها به صرف وقت زیاد در مقابل اقدامات نمایشی عوام پسندانه که نتیجه آن ها با وجود موقتی بودن ، عینی تر و ملموس تر است و در زمان کمتری حاصل می شود ، در اتخاذ تدابیر سیاست های عوام گرایانه تاثیر قابل توجهی دارد.
بازتاب اخبار جنایی در رسانه ها با گذشت زمان ویژگی های خاصی پیدا کرده است. این ویژگی ها در جهت انطباق و همسو شدن رسانه ها با تحولات جامعه است .از طرفی رسانه ها در رقابت با سایر رسانه ها سعی دارند تا اخبار و وقایعی را بازتاب دهند که دارای ارزش خبری بالایی بوده و برای مخاطبان خود جذابیت داشته باشد تا آن ها را از انتخاب رسانه ی خود ترغیب کنند. تامین جذابیت محتوای رسانه ها به قدری دارای اهمیت است که خبرنگاران رسانه های خبری به منظور تامین جذابیت گزارش های خود به جذابیت ذاتی وقایع انتخاب شده اکتفا نکرده و با بهره گرفتن از روش های مختلف سعی در افزایش جذابیت و ارزش خبری گزارش های خود دارند .
این امر در حالی است که ظرفیت و توانایی رسانه ها در بازنمایی وقایع محدود است و فقط بخشی از این وقایع را بتوانند بازتاب دهند.این امر موجب شده که رخدادهای خاصی از بین تعداد زیادی از وقایع بر اساس ارزش خبری آن ها گزینش شوند و در نتیجه وقایعی که فاقد حداقل ارزش خبری مورد نیاز هستند شانس کمتری در قرار گرفتن در ردیف اخبار رسانه ای دارند. ارزش خبری وقایع نیز با اهمیت و خطر جرایم در ارتباط است ، در نتیجه جرایمی که دارای خطر بیشتری هستند ارزش خبری بالاتری نیز دارند و در دستور کار رسانه ها قرار می گیرند.
این اقدامات باعث می شوند که محتوای اخبار جنایی نیز درای ویژگی های خاص باشند که آن ها را از سایر گزارش ها متمایز می کند . جرایم جنسی و جرایم خشونت آمیز به عنوان بارز ترین جرایم خطرناک مورد توجه رسانه ها قرار می گیرند. نتیجه این امر اختصاص سهم بیشتری به این جرایم در رسانه ها نسبت به میزان آمار واقعی این جرایم در جامعه است. این امر منجر به بزرگنمایی جرایم خشونت آمیز در رسانه ها می شود. یکی از ویژگی های دیگر محتوی رسانه ها توصیفی بودن این اخبار است. هدف اصلی از گزارش های خبری انتقال اطلاعات به مخاطبین است و در این راستا نگارش متن گزارش ها باید طوری باشد که موجب فهم بیشتر و کاملتر برای مخاطب باشد. به همین دلیل در این گزارش ها شرح واقعه به نحوی داستان وار انجام می شود و ضمن تاکید بر ذکر تمام جزییات واقعه از بیان نکاتی که موجب مشکل شدن خواندن و درک واقعه توسط وی می شود خود داری می گردد.
در این مبحث ابتدا معیارهایی که در گزینش اخبار جنایی مورد توجه قرار می گیرند را بررسی نموده سپس به تحلیل محتوای اخبار جنایی می پردازیم.
با افزایش کمی رسانه ها در جوامع، لزوم توجه به سلیقه ی مخاطبان باعث شد که برنامه های رسانه ها تنوع بیشتری در پاسخ به نیازهای مخاطبان داشته باشد.در نتیجه مدت تخصیص داده شده به اخبار و به تبع آن اخبار جنایی به مرور کمتر شد. با توجه به تعداد زیاد و میزان وقوع جرائم در جامعه و محدود بودن ظرفیت رسانه ها در بازتاب این حوادث، این وقایع باید پالایش شده و از میان تعدادی اندک که معیارها و اصول حاکم بر فضای رسانه ای سازگار است پوشش خبری داده شود.
انتخاب رخدادهایی که باید بازتاب داده شوند توسط مدیران رسانه ها بر اساس ارزش خبری آن ها انجام می گیرد. در نتیجه چنانچه گزارش خبری حداقل برخی ازشرایط در نظر گرفته شده برای ارزش خبری را نداشته باشد در دستور کار پخش و انتشار قرار نمی گیرند[۳۹].از طرفی نیز میزان ارزش خبری یک واقعه امری چند وجهی است و ممکن است دو یا چند معیار ارزش خبری در یک حادثه موجود باشد و در نتیجه ارزش خبری آن نیز بیشتر از سایر جرایم گردد.
گزینشی بودن اخبار جنایی موجب می گردد که اخبار جرم از الگوی متفاوتی در زمینه واقعیت جرم و سهم آن در آمارهای رسمی تبعیت کند .در نتیجه آمار مربوط به جرائم به نحو غیر صحیح بازتاب می یابد این انعکاس غیر واقعی اخبار جنایی بر خلاف ادعای مسئولان رسانه ها در خصوص صداقت در گزارش اخبار است. در این مبحث تلاش می شود که به مهمترین معیار هایی که موجب افزایش ارزش خبری واقعه جنایی می شوند اشاره شود.
ابن ملاک در بر دارنده این مطلب است که رسانه ها نسبت به جرائمی با حساسیت بیشتر عمل می کنند که خطر بیشتری را نسبت به سایر جرائم ایجاد می کنند و این خطر ملموس تر و محسوس تر است و در عین حال نسبت به هر یک از افراد جامعه ممکن است واقع شود . این امر باعث می شود که مخاطب با توجه بیشتری نسبت به گزارش ارائه شده برخورد کنند . جرایمی شانس بیشتری را برای انتخاب شدن دارند که خطر ناشی از آن ها ملموس تر و عینی تر باشد و به عنوان ملموس ترین این جرائم می توان به جرم های قتل، تجاوز به عنف و سرقت های همراه با کیفیت های مشدد مثل سرقت اشاره کرد. البته جرم سرقت در صورتی دارای ارزش خبری است که با یک عامل دیگر که ارزش خبری را افزایش می دهد همراه باشد که معمولا سرقت های مقرون به آزار یا سرقت هایی که همراه با تجاوز یا یک صدمه جسمانی همراه باشد شانس بیشتری را برای انتخاب دارند. با توجه به اینکه امنیت جسمانی جزء معیار های اصلی سنجش امنیت اجتماعی است [۴۰] اهمیت جرائمی که دارای عنصر خشونت هستند نیز بیشتر است. همچنین جرایمی مانند قتل یا ضرب و جرح در صورتی که با یک فاکتور دیگر مثل تجاوز همراه باشند دارای ارزش خبری بالاتری بوده و در اولویت گزارش ها قرار می گیرند[۴۱].
جرایمی که اخیرا در ایران جنبه ی رسانه ای پیدا کرده اند عموما با موضوع قتل و تجاوز به عنف بوده اند. پرونده ی ((سعید حنایی ))،(( باغ آلو)) و ((تجاوز گروهی کاشمر)) در استان خراسان رضوی ، ((تجاوز گروهی خمینی شهر)) در استان اصفهان ، پرونده های ((بیجه)) ، ((عقرب سیاه ))، ((خفاش شب ))، ((قتل میدان کاج سعادت آباد)) ، ((قتل پل مدیریت)) ، ((قتل روح الله داداشی)) در استان تهران مهمترین جرایم رسانه ای شده اخیر در ایران بوده اند. تمام این پرونده ها دارای دو عنصر خشونت و محتوای جنسی با توجه به میزان خطر بالای آن هستند. خشونت و محتوی جنسی داشتن به این دلیل موجب افزایش ارزش خبری یک واقعه می گردند که خطر ناشی از جرم ارتکابی برای مخاطبان محسوس تر و ملموس تر می شود و به راحتی توسط آن ها قابل درک است. این امر باعث شده که رسانه های خبری شدیدا بر روی جرائم خشونت آمیز و علیه اشخاص تاکید کنند و آن ها را در اولویت پخش قرار دهند.[۴۲]
میزان آسیب پذیری بزه دیده تاثیر قابل توجهی در بازنمایی اخبار مربوط به آن جرم دارد . افرادی مانند سالمندان ، افراد معلول و ناتوان ، اطفال و بانوان آسیب پذیر ترین اقشار جامعه هستند. دو نکته در توجه افکار عمومی به بزه دیدگی اقشار آسیب پذیر تاثیر گذار است . اول اینکه حمایت از این اقشار به عهده خانواده آن ها و جامعه قرار دارد . در نتیجه بزه دیدگی این افراد نیز ناشی از کوتاهی جامعه در حمایت از آن ها بازتاب داده می شود و با توجه به اینکه رسانه ها در بازتاب اخبار جنایی سعی در مقصر نشان دادن شخص یا گروهی خاص در وقوع جرم دارند و در این موارد هم کوتاهی جامعه به راحتی قابل مشاهده است تحلیل های رسانه ای بر آسیب پذیری بزه دیده و کوتاهی جامعه متمرکز می شود . در خصوص بزه دیدگی زنان و بخصوص تحت تاثیر یافته های شاخه جرم شناسی فمنیستی که بر وضعیت نامناسب و نامطلوب زنان در جامعه تاکید دارد،[۴۳] نسبت به بزه دیدگی زنان نیز حساسیت ایجاد شده است. از این دیدگاه بزه دیدگی زنان تحت شرایطی است که از جامعه به آن ها تحمیل می شود و به نوعی جامعه در بزه دیدگی آن ها سهیم است.
دومین عامل این است که آسیب پذیری موجب بر انگیختن احساس ترحم جامعه نسبت به این افراد می شود. این ویژگی به خصوص زمانی نمایان است که یک بزه دیده ی واقعی کاملا بی گناه و بی دفاع که در کل بی گناه فرض می شود به وسیله شخصی بزه دیده واقع شده است که کاملا نقطه ی عکس این بزه دیده ی بی گناه است یعنی کاملا بد خواه و غیر قابل اصلاح ، در چنین حالتی صدمه ای که به قربانی وارد می شود به نظر می رسد که به کل جامعه وارد شده است. یکی از دلایل افزایش جرائم علیه اطفال این است که اطفال آسیب پذیر ترین قشر جامعه از جرائم خشونت آمیز می باشند[۴۴].
وضعیت ویژه کودکان که آنها را بی گناه و ناتوان در دفاع از خود در برابر خطرات قرار داده است موجب بر انگیخته شدن احساس ترحم انسانها می شود.همچنین با توجه به این که محافظت از کودکان در برابر خطرات وظیفه جامعه می باشد ، بزه دیده واقع شدن اطفال به نوعی منعکس کننده قصور جامعه در نگهداری از اطفال است، که این امر تاثیر این اخبار را بر مخاطبان ، و ارزش خبری چنین اخباری را چند برابر می کند. در این راستا خبرنگاران در گزارش های خود حتا اقداماتی را که بزه دیده انجام داده و در وقوع جرم موثر بوده است را سانسور میکنند .
خبر نگاران در گزارش های خود با وارونه کردن واقعیت ها بزهکاری برخی از اقشار مانند زنان یا اطفال را نیز ناشی از آسیب پذیری آن ها وانمود می کنند.و با توجه به تمرکز ویژه جامعه به اطفال و زنان به تبع آن جرائمی که زنان یا اطفال بزه دیده یا بزهکار آن باشند دارای اهمیت بیشتری می باشد[۴۵]. از این دیدگاه بزهکاری زنان ناشی از وضعیت نامطلوب و کمبود راه های مشروع در جامعه برای زنان در رسیدن به اهدافشان است. یکی از دلایل توجه رسانه ها به بزهکاری کودکان و نوجوانان این است که رفتار آنان معمولا به عنوان ابزاری جهت سنجش میزان سلامت جامعه به کار می رود[۴۶]. در نتیجه جرایم علیه اطفال یا ارتکابی توسط اطفال از منظر رسانه ها نشانه ی فقدان سلامت اجتماعی و عدم توجه به وضعیت خاص اطفال در جوامع است.
این ملاک از دو جنبه قابل بررسی است. اول اینکه رسانه ها با توجه به محدوده فعالیت خود که ممکن است محلی یا ملی و یا بین المللی باشند اخبار مختلفی را منعکس می کنند. به این ترتیب که فقط اخبار مربوط به جرائمی در رسانه های سطح بالا منتشر می شوند که بالاترین درجه اهمیت برخوردار باشند. بنابراین جرم ها ی کم اهمیتی چون سرقت های خیابانی که ممکن است در مطبوعات محلی دارای ارزش خبری باشد- و یا در مناطق روستایی یا در مکان هایی که دارای کمترین میزان جرم است حتی تیتر صفحه اول باشد- اما برای انعکاس دررسانه های ملی و بین المللی جرائم باید از اهمیت و حساسیت بیشتری برخوردار باشند[۴۷]. هرچه سطح نشریه بالاتر باشد واقعه مجرمانه باید از اهمیت بیشتری برخوردار باشد تا شانس انتخاب شدن توسط گزارشگران را داشته باشد.
دوم اینکه وقایع اتفاق افتاده در منطقه ی جغرافیایی که رسانه در آن فعالیت می کند از ارزش خبری بیشتری نسبت به وقایع مشابهی که در سایر مناطق اتفاق افتاده است برخورداراند.به عنوان نمونه می توان گفت که در صورتی که یک جرمی در استان خراسان رضوی واقع شود برای روزنامه های بومی این استان ارزش خبری بالاتری دارد و گزارش های متعددی از نحوه ی وقوع و جریان رسیدگی آن منتشر شده و بیشتر جزییات آن بازتاب داده می شود در حالی که رسانه های بومی استان تهران ممکن است به شرح مختصر از وقوع جرم در یک شماره کفایت کنند. نمونه ی بارز این امر واکنش رسانه های استانی خراسان رضوی نسبت به جرایم مهم رسانه ای شده است. این رسانه ها در سطح بسیار گسترده ای به بازتاب واقعه ی ((تجاوز گروهی در شهرستان کاشمر)) پرداختند و تا مدت ها تیتر اول رسانه های خبری بود در حالی که رسانه هایی که در سایر استان ها منتشر می شدند چنین واکنشی نشان نداده و تنها به بیان اخبار آن در یک یا دو شماره اکتفا کردند . برعکس در حالی که اخبار مربوط به ((قتل میدان کاج سعادت آباد تهران)) در نشریات بومی استان تهران به طور گسترده و مداوم بازتاب داده می شد رسانه های استان خراسان رضوی تنها به ذکر خبر در یک یا دو شماره بسنده کردند.
رخدادهای غیر قابل پیش بینی به دلیل اینکه جنبه استثنایی دارند و نادر هستند جذابیت بیشتری دارند و به تبع آن از ارزش خبری بیشتری نیز برخوردار می باشند. به همین دلیل خبرنگاران در گزارش خود سعی دارند تصویری خاص از جرم های شدید را به عنوان خطری ارائه کنند که به طور تصادفی و پیش بینی ناپذیر ممکن است هریک از افراد اجتماع را تهدید کند[۴۸]. این امر یکی از مهارت های اساسی حرفه گزارشگری است که در جذابیت و پر مخاطب بودن یک گزارش تاثیر زیادی دارد. نمونه ی این امر بزهکاری زنان است . با توجه به اینکه آمار بزهکاری زنان از مردان خیلی کمتر است ارتکاب جرم توسط زنان امری نادر و استثنایی فرض می شود . در نتیجه توجه بیشتری را به خود جلب کند . از نظر روانشناسی نیز زنان معمولا انفعالی تر بوده و کمتر اهل خشونت و درگیری هستند .[۴۹]ارتکاب جرم توسط زنان علیه مردان با توجه به ضعیف تر بودن آنان در مقایسه با زنان امری غیر قابل پیش بینی است .
البته خبرنگاران گزارش های خود را محدود به وقایع غیرقابل پیش بینی نمی کنند و قابل پیش بینی بودن یک خبر ممکن است فرصت کافی را برای خبرنگاران در ارائه ی گزارشی جذاب فراهم کند. در این گونه موارد خبرنگاران رسانه ها در مکان هایی که وقوع خبر محتمل است حضور یافته و سعی می کنند که تمام جریان واقعه را به نحو کامل پوشش دهند و بر روی نکاتی که موجب افزایش جذابیت گزارش می شود نیز به شیوه های مختلف تمرکز کنند. این اقدام می تواند از طریق انتخاب عنوان برای وضعیت خاص در یک گزارش باشد و با برجسته نمودن قسمت های خاص از گزارش و … باشد.
به همین دلیل برای پوشش دادن گزارشات قابل پیش بینی، رسانه های خبری اقدام به شرکت در تورهای خبری می کنند[۵۰]. این اصطلاح برای مکان هایی که احتمال وقوع خبر در آن ها زیاد است مثل دادگاه ها به کار می رود. قابلیت پیش بینی خبر به همراه سایر عوامل مثل وجود تورهای خبری و یا امکان انتقال سریع اطلاعات از اینترنت باعث شده که در خصوص وقایع قابل پیش بینی فاصله بین وقوع حادثه تا انعکاس آن کمتر شده و حتی به کمتر از یک ساعت برسد.
این موضوع در گزارش جلسات ((دادگاه فساد مالی ))و نیز رسیدگی به ((قتل های میدان کاج سعادت آباد تهران)) و ((روح الله داداشی)) به وضوح نمایان است. گزارش این جلسات در فاصله کمتر از یک ساعت روی صفحه سایت های خبری بازتاب داشته است.
وجود یک کلیپ تصویری از صحنه وقوع جرم موجب بالا بردن ارزش خبری واقعه و در نتیجه شانس انتخاب شدن به عنوان گزارش را دارد[۵۱]. بالا بردن ارزش خبری به این دلیل که وجود تصویر در فهم بهتر محتوای اخبار تاثیر زیادی دارد و یکی از اهداف اساسی خبرنگاران در نگارش گزارش نیز فهم بهتر آن برای مخاطب است در نتیجه وجود تصویر از واقعه اتفاق افتاده تداعی حادثه در ذهن مخاطب را آسان تر کرده و به فهم مطلب و گزارش کمک می کند. مخاطبان رسانه ها نیز برای فهم گزارش زمان محدودی را صرف می کنند به همین دلیل نسبت به مطالعه اخباری که با تمام جزئیات ذکر شده و همزمان فیلم یا تصویر از آن وجود دارد نیز علاقه مند هستند . این عوامل موجب بالا بردن ارزش خبری گزارش هایی می شود که با فیلم یا تصویر همراه هستند. حادثه ی(( قتل میدان کاج سعادت آباد تهران )) نمونه بارزی از این وقایع است. وجود فیلم از صحنه ی وقوع قتل و حضور نیروهای انتظامی و تعلل آنان در دخالت موجب افزایش ارزش خبری این وقایع گردید و به شدت توجه مردم جامعه را به خود جلب کرد.
نمونه دیگر شرح های مفصلی است که از جلسات رسیدگی به جرائم رسانه ای شده ارائه می شود . در این گزارشات علاوه بر ذکر تمام جزئیات جلسه رسیدگی تصاویری از متهمین و دادگاه و یا صحنه وقوع جرم انتخاب می شود. حتی سایت خبری خبرگزاری مهر[۵۲] اقدام به تهیه ی گزارش تصویری از یکی از جلسات دادگاه فساد مالی کرده که در این گزارش فقط تصاویر لحظه های دادگاه بازتاب داشته و هیچ متن و تحلیلی به آن اضافه نکرده است .
وجود فیلم یا تصویر از نظر خبرنگاران به حدی موثر و موجب جلب مخاطب است که آن ها حاضر هستند خطر مورد تعقیب واقع شدن را در قبال نشر یک گزارش پر مخاطب بپذیرند. چرا که به موجب تبصره ماده ۱۹۷ ق . ا . د . ک . ارائه تصویر از جلسات رسیدگی و متهمان ممنوع بوده که در حکم افترا دانسته شده است و قابل تعقیب کیفری می باشد.
در اولویت قرار گرفتن جذب مخاطب باعث گردیده تا بازتاب جرم در رسانه علاوه بر گزینشی بودن اخبار مربوط به آن دارای ویژگی های باشد که محتوی این اخبار را از سایر خبر ها متمایز می کند . در بازنمایی رسانه ای جرایم با توجه به نقش خشونت و محتوای جنسی در جذابیت خبر، جرایم دارای این خصوصیات سهم قابل توجهی از اخبار جنایی را به خود اختصاص داده اند . ایجاد شرایط مناسب برای درک ساده و سریع مخاطب از گزارش موجب شده که سبک نگارشی اخبار جنایی بسیار ساده باشد و جنبه ی توصیفی و داستان گونه به خود بگیرد. یکی از ویژگی های اخبار جنایی جنبه ی انتقادی داشتن آن است . در گزارش ها به دنبال وقوع جرایم از عواملی که در آن دخالت داشته اند انتقاد می شود و خبرنگاران خود را در کنار مردم و در مقابل عوامل دخیل در وقوع جرم قرار داده و از آن به شدت انتقاد می کنند. این انتقاد ها ممکن است ناظر به عملکردهای نامناسب نهادهای عمومی و دولتی ، اشخاص عادی و یا حتا جامعه باشد . این ویژگی ها موجب می شوند محتوی اخبار جنایی با سایر اخبار متفاوت باشد.
تامین جذابیت گزارش های خبری از اساسی ترین دغدغه های مدیران رسانه های خبری است. توجه ویژه ی رسانه ها به بازنمایی جرایم نیز در جهت تامین جذابیت برنامه های خبری است. در مبحث گذشته گفته شد که جرایم با اهمیت دارای ارزش خبری بالایی هستند . با توجه به عینی و ملموس بودن خطر ناشی از جرایمی که جنبه خشونت آمیز دارند این جرایم دارای جذابیت بالایی هستند. رسانه های خبری نیز که نیاز به جذب مخاطب دارند سعی می کنند تا با انعکاس این جرائم جذابیت برنامه های خود را تامین کنند. در نتیجه هر چه عنصر خشونت در ارتکاب این جرایم پر رنگ تر باشد، خبر مربوط به آن جذابیت بیشتر و در دارای ارزش خبری بیشتری است.
در نتیجه محتوی اخبار جنائی به سمت پوشش دادن اخبار مربوط به جرائم خشونت آمیز و جنسی متحول شده است .[۵۳] این در حالی است که رسانه ها قادر به بازتاب تمام رخدادهای جامعه نیستند و فرصت رسانه ها در بازتاب اخبار محدود است. در نتیجه رسانه های خبری باید از این فرصت اندک بیشترین استفاده را ببرند. در این راستا جرائمی که ارزش خبری آن ها کمتر است در مقایسه با جرائمی که ارزش خبری آن ها بیشتر است شانس کمتر را برای انتخاب دارند اگر چه فراوانی آن در جامعه بیشتر باشد. این تغییر باعث شده تا وقوع جرایم خشونت آمیز با توجه به ارزش خبری بالای آن به طور مبالغه آمیز جلوه داده شود و بیشتر از سهم آن در آمار رسمی و واقعی به آن پرداخته شود. در این رابطه تحقیقاتی نیز صورت گرفته است . آقای مارش در یک تحقیق به رابطه بین آمار واقعی جرائم علیه اموال و جرائم خشونت آمیز و نسبت بازتاب آن ها در رسانه ها پرداخته است.آقای مارش در این تحقیق محتوای ۳۶ روزنامه امریکایی و ۲۰ پژوهش انجام شده در ۱۴ کشور را مورد تحلیل قرار داده است . یافته های این تحقیق حاکی از این است که نسبت گزارش های مربوط به جرائم خشونت آمیز به جرم های علیه اموال در این روزنامه ها ۸ به ۲بوده است. در حالی که در طول دوره مورد مطالعه، بر اساس آمارهای رسمی جرم های علیه اموال ۹ برابر بیشتر از جرائم خشونت آمیز بوده است[۵۴].
این تحقیق نمایانگر این امر است که جرائم خشونت آمیز بسیار بیشتر از آنچه در آمارهای رسمی آمده در روزنامه ها بازتاب داشته است و در عوض گزارش جرائم علیه اموال در روزنامه ها بسیار کمتر از میزان ارتکاب آن بوده است و میزان بازتاب آن در رسانه های خبری فاصله ی بسیار زیادی یا آمار واقعی دارد.همچنین تحقیقی که روی اخبار جنائی در روزنامه های کانادا صورت گرفت نشان داد که بیشتر از ۵۰ درصد از گزارشات خبری در خصوص جرائم مربوط به جرائم خشونت آمیز است[۵۵].
نتایج این تحقیقات نشان می دهد که رسانه ها بر عکس اظهارات خود که اطلاع رسانی به مردم را هدف خود اعلام کرده و ادعای بی طرفی در انعکاس اخبار و رویدادها را دارند به شدت به ارزش گزاری و داوری مشغول هستند [۵۶] و در بازتاب اوضاع واقعی جامعه دچار انحراف می گردند. اختصاص دادن سهم زیادی از اخبار به جرایم خشونت آمیز موجب می گردد که مخاطبان تصور کنند که ارتکاب این جرایم در جامعه فراوانی بالایی دارد و جامعه ای ناامن را در ذهن آن ها تداعی می کند.
که این امر باعث می گردد جامعه ای که در رسانه ها منعکس می گردد از این حیث کاملا متفاوت با جامعه واقعی باشد. بنابراین با وجود اینکه رسانه ها با عباراتی مانند «جام جهان نما» و یا «آیینه تمام نمای زندگی» توصیف می شوند، شاید تعبیر دقیق تر این باشد که رسانه ها را مانند منشوری تلقی کنیم که از جهان واقعی بر آن می تابد را تحریف می کنند.[۵۷]
اولین کارکرد رسانه ها در زمان پیدایش کارکرد خبری آن ها بوده است. بر این اساس رسانه های خبری اقدام به بازتاب وقایع اتفاق افتاده در جامعه در غالب گزارش های خبری می کنند. در حال حاضر نیز این کارکرد رسانه ها به قوت خود باقی است و بخش در عمده ای از محتوای رسانه ها به بیان رخدادهای جامعه پرداخته می شود .
۱- پرسشنامه وضعیت استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات: این پرسشنامه مشتمل بر بخشهای اصلی زیر می باشد:
الف) ویژگیهای فردی
در این بخش برای معلمان مشخصاتی نظیر، جنسیت، رشته تدریس، سالهای خدمت در آموزش و پرورش به عنوان معلم مورد سوال قرار خواهد گرفت.
ب) میزان استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات
این بخش از پرسشنامه که از ادبیات تحقیق استخراج، و با نظارت استاد راهنما و مشاور چندین بار مورد اصلاح و بازنگری قرار گرفتند دارای شش مولفه اصلی و ۶۳ سوال است. مولفه ۱، ۲، ۳ مربوط به سوال اول پژوهش (نوع و میزان استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات در تدریس معلمان چقدر است؟)، مولفه ۴ مربوط به سوال دوم پژوهش (نقش فناوری اطلاعات و ارتباطات در روش های تدریس معلمان چیست؟)، مولفه پنجم مربوط به سوال سوم پژوهش (میزان استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات در تهیه و تولید مواد و منابع آموزشی چقدر است؟) و بالاخره مولفه ششم مربوط به سوال چهار پژوهش (موانع کاربرد فناوری اطلاعات و ارتباطات در برنامه ی درسی مدارس متوسطه چیست؟)می باشند. که این سوالات شامل: نوع و میزان استفاده از کامپیوتر و نرم افزارهای کامپیوتری (شامل ۱۰ سوال)، نوع و میزان استفاده از اینترنت و سرویسهای اینترنتی (شامل ۱۳ سوال)، نوع و میزان استفاده از تلویزیون و ویدئوپروژکتور (شامل ۲ سوال) و نقش کامپیوتر، اینترنت، تلویزیون و ویدئو پروژکتور و نرم افزارهای آنها در روش تدریس (شامل ۱۱ سوال) و نقش کامپیوتر، اینترنت، تلوزیون و ویدئو پروژکتور و نرم افزارهای آنها در تهیه و تولید مواد و منابع آموزشی(شامل ۸ سوال) و موانع کاربرد کامپیوتر، اینترنت، تلوزیون و ویدئو پروژکتور و نرم افزارهای آنها در برنامه درسی (شامل ۱۰ سوال). این پرسشنامه در مقیاس چند درجهای لیکرت تهیه شده و طیف آن از: بسیار کم، کم، متوسط، زیاد، خیلی زیاد (پنج درجهای)، میباشد. پرسشنامه مذکور در بین معلمان مدارس متوسطه توزیع گردید. سئوالات اختصاصی مربوط به پرسشنامه میزان استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات در جدول زیر نشان داده شده است.
جدول ۳-۳ اطلاعات مربوط به پرسشنامه
ردیف | مولفه ها | خرده مولفه ها | سوالات |
۱ | استفاده از کامپیوتر و نرم افزارهای آنها | ۱۰ | ۱۴- ۵ |
۲ | استفاده از اینترنت و سرویس های اینترنتی | ۱۳ | ۲۸- ۱۶ |
۳ | استفاده از تلویزیون و ویدئو پروژکتور | ۲ | ۳۱- ۳۰ |
۴ | نقش کامپیوتر، اینترنت، تلویزیون و ویدئو پروژکتور و نرم افزارهای آنها در روش تدریس | ۱۱ | ۴۲- ۳۲ |
۵ | نقش کامپیوتر، اینترنت، تلویزیون و ویدئو پروژکتور و نرم افزارهای آنها در تهیه و تولید مواد و منابع آموزشی | ۸ | ۵۰-۴۳ |
۶ | موانع کاربرد کامپیوتر، اینترنت، تلوزیون و ویدئو پروژکتور و نرم افزارهای آنها در برنامه درسی | ۱۰ | ۱۰-۱ |
۲- مصاحبه با معلمان